بدون دیدگاه

طرح عدم کفایت رئیس‌جمهور

 

خاطرات احمد غضنفرپور

بخش چهاردهم

 

در شماره پیشین موضوع نوار حسن آیت و طرح آن‌ها برای برکناری بنی‌صدر و پیامدهای آن مطرح شد و آقای غضنفرپور تحت عنوان نقشه راه تدریجی سقوط بنی‌صدر مشاهدات خود را در مورد عوامل و زمینه‌های برکناری وی ذکر کردند. در این بخش که دنباله بخش پیشین است به مذاکرات مجلس شورای اسلامی در این رابطه پرداخته شده است.

 

چند روز پیش از عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا، آقای خلخالی که در کنار صندلی نگارنده نشسته بود گفت (نقل به مضمون): «حضرت امام تصمیم خود را گرفته‌اند؛ کار بنی‌صدر تمام شده است. به نظر من شما بهتر است به‌تدریج از او دوری نمایید!»

چند روز از آن صحبت نگذشته بود که صدا و سیما خبرِ عزلِ بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا را اعلام کرد. از آن روز به بعد اوضاع به‌کلی تغییر کرد. افراد زیادی جلو محل اقامت رئیس‌جمهور که نزدیک مجلس بود تجمع می‌کردند و شعار می‌دادند و به آن محل هجوم می‌بردند. بنی‌صدر ناگزیر محل دفتر را ترک کرد و به منزل خواهرش رفت. روز ۲۴ خرداد ۱۳۶۰ با نطق پیش از دستور نگارنده هم‌زمان شد. وقتی وارد مجلس شدم یکی از نمایندگان بیانیه آقای بنی‌صدر را بین دیگر نمایندگان طرفدار بنی‌صدر توزیع می‌کرد. وقتی بیانیه را گرفتم و مطالعه کردم به آقای سلامتیان گفتم با پیش‌بینی‌ها و استدلالات قوی بنی‌صدر موافقم و تصمیم دارم همین بیانیه را به ‌جای نطق پیش از دستور بخوانم. ایشان مخالفت کرد، ولی فرصت و مجالی برای بحث و تصمیم‌گیری نداشتیم. مجلس شروع به کار کرد و نوبت نطقِ پیش از دستور رسید. جو مجلس و جامعه بسیار ملتهب و هیجانی و هیجان‌زده شده بود، به‌طوری‌که وقتی نمایندگان متوجه شدند من قصد دارم به‌ جای ایراد نطق پیش از دستور بیانیه رئیس‌جمهور را بخوانم، فریادهایشان بلند شد. آقای هاشمی ریاست مجلس تا حدودی جو مجلس را آرام کرد و پس از مدت کوتاهی، سکوتِ خاصی فضا را دربر گرفت.

شنیدن چنین سخنانی از زبان یک نماینده آن هم در آن فضای پرالتهاب نه‌تنها نمایندگان، بلکه همه جامعه را در بُهت و حیرت فروبرد. پس از پایان این بیانیه به‌ اتفاق آقای سلامتیان جلسه را ترک کردیم و دیگر به مجلس بازنگشتیم. بیانیه حاوی مطالب بسیاری است که بازخوانی تمامی آن مجالِ جداگانه‌ای می‌طلبد. در اینجا در حد ضرورت و اختصار به آن اشاره می‌شود.

«به کسانی که شتابزده می‌خواهند کار را یک‎سره کنند گفته‌ام برنامه کارتان حذف اختیارات ریاست‎جمهوری است. در پاسخ گفتند این حرف دروغ سال است و معلوم شد دروغگوی سال چه کسی بوده است. گفتم برنامه کارتان حذف ریاست‎جمهوری است. گفتید بدگمانی و خیالی است. تا اینجا آمده‌ایم. گفتم بیایید هماهنگی به وجود آوریم و با اجرای واقعی قانون، کشور را از مهلکه بیرون ببریم، اما شما قانون را وسیله اجرای نیات خود کردید و اجرای واقعی آن را تا این حد مشکل ساختید. بارها گفته‌ام برای پرهیز از خطرها و برای آنکه مردم کشور نگران از آنچه هستند نشوند بیایید: الف) آزادی‌های مصرح در قانون اساسی را محترم بشماریم (رئیس یک دقیقه دیگر وقت دارید) و آزادی بیان و قلم را تأمین کنیم و مطمئن باشید مردم ما عاقل و رشید هستند و با مقاله‌ها و حرف‌های تحریک‌آمیز، تحریک نمی‌شوند؛ ب) قانون اساسی را موبه‌مو به اجرا بگذاریم و هر جا خلاف کردیم در یک محیطِ تفاهم‌آمیز آن را مشخص و معین کنیم و بازگردیم و قانون را اجرا کنیم؛ و ج) دستگاه قضایی را همان‌طور که اسلام می‌گوید مستقل و بی‌طرف کنیم و اعتماد و امنیتِ واقعی را پدید آوریم.

خواهران و برادران با کمال صداقت وضعی را که می‌بینیم برای شما شرح دادم. به شما می‌گویم اگر امروز که هنوز وقت باقی است، نایستید و استبداد را که هنوز قوام نگرفته است دفعِ شر نکنید، استبداد با سلطه خارجی پیوند قطعی پیدا خواهد کرد. همه آنچه را گفتم ــو بدتر از آنــ بر سرِ ما خواهند آورد. امروز از صبح تا شام و شام تا صبح چماقداران رسمی و غیررسمی محل زندگی و کارِ رئیس‌جمهور منتخب شما را در محاصره دارند و این‌ها مستثنی هستند و می‌توانند هر تظاهری را برپا کنند و هر رذالتی را انجام دهند. فردا با شما مردم چه خواهند کرد؟ خداوند را به گواهی می‌گیرم که به وظیفه خود عمل کردم و آنچه را که باید به اطلاعِ شما رساندم. بر شما مردم است که نگرانِ سرنوشتِ انقلاب اسلامی و کشور خود باشید و استقامت کنید.۱

رئیس‌جمهور ابوالحسن بنی‌صدر ـ ۲۲ خرداد سال ۱۳۶۰ والسلام علیکم و رحمت‌الله»

 

همه مطالب که خلاصه‌ای از آن آورده شد و توسط نگارنده قرائت شد، نکات بسیار مثبت و منفی داشت.

اولین نکته مثبت نشان‌دهنده حساسیتِ آقای بنی‌صدر و گروه او نسبت به آینده انقلاب اسلامی بود که مبادا مانند دیگر انقلاب‌ها به‌تدریج به دیکتاتوری با شکل و شمایل جدید نهادینه شود و این اژدهای چندسر تاریخی به‌نوعی دوباره سَر برآورد و هستی و نیستی و زحمات و جان‌فشانی‌های مردم و حتی بانیان انقلاب را به نیستی کشاند؛ دوم آنکه اگر قبل از ریشه دواندن و سرایت کردنِ این بیماری در مقام علاج برنیاییم، نمی‌توانیم پاسخِ قانع‌کننده‌ای برای نسل آینده داشته باشیم که علاجِ واقعه قبل از وقوع باید کرد.

و اما نکات منفی: وقتی یک انقلاب یا حرکتی نوپا در حالِ شکل‌گیری است و مملکت در آتشِ جنگ و اختلاف و بی‌تجربگی یا کم‌تجربگی مسئولان و مردم قرار دارد، دشمنان و نفوذی‌های خارجی و داخلی بیکار نمی‌نشینند و به‌صورت پیچیده و با ترفندها و نقشه‌های شطرنجی و از پیش آماده شده، در کمین لحظه موعود به سر خواهند برد. بیانِ این مطالب و موضع‌گیری‌های قبلی به معنی نادیده گرفتنِ شرایطِ سختِ وضع موجود است و در میدان دشمن و رقبای دیرینه مانند دکتر مظفر بقایی‌ها و دکتر حسن آیت‌ها بازی کردن است.

همان‌طور که در بخش اول گفته شد، آقای بنی‌صدر و دوستانش که تاریخِ انقلاب‌های دنیا را خوانده و نتایج آن‌ها را دیده بودند، نباید در مقابل رقبای خود وارد عکس‌العمل می‌شدند و باید ــحتی زودترــ حربه‌های آن‌ها را بر ضدِ خودشان به کار می‌بردند. آقای بنی‌صدر چند ماه پیش از این جریانات به این نتیجه رسیده بود که ادامه دادنِ ریاست‎جمهوری و فرماندهی کل قوا درست به ‌عکس عمل می‌کند و هر قدمی پیش می‌گذارد او را صد قدم به عقب می‌کشانند و بر همین اساس تصمیم به استعفا گرفته بود و در این مورد مطلبی نوشت و از اعضای گروه خود و دیگر طرفدارانش نظرخواهی کرد. تقریباً اکثریت با استعفای او مخالفت کردند و هر فرد و گروهی دلایلی بر رد نظریه او آوردند که اگر او تسلیم این نظریات نشده بود، اوضاع به گونه دیگری رقم می‌خورد.

به نظر نگارنده علتِ اصلی این بود که او به خاطرِ اطلاعات فراوان به نتایجی می‌رسید که دیگران از آن‌ها یا بی‌اطلاع بودند یا کم‌اطلاع. بنی‌صدر اغلبِ مواقع به‌طور مفروض فکر می‌کرد؛ یعنی همیشه فرضِ اصلی او آن بود که مضمون سخنان و حرف‌هایش یا آنچه را می‌نویسد، دیگران از قبل می‌دانند یا بااطلاع هستند. این تضادِ فکری و اطلاعاتی باعث شده بود طرفداران او نتوانند به‌موقع و به‌طور صحیح و بجا او را در تصمیم‌گیری‌هایش یاری دهند. در همین چند سطر از بیانیه این نقیصه کاملاً هویداست، وقتی‌که می‌گوید حقایق را برای شما گفتم و نوشتم، فکر می‌کند آنچه را گفته و نوشته است، همگان از آن‌ها مطلع هستند و اکنون باید سازوکارِ عمل کردن به آن‌ها را به اجرا درآورند.

در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰، جبهه ملی با صدور اعلامیه‌ای با انتقاد شدید از «لایحه قصاص» مردم را به راهپیمایی در تهران فراخواند. بعد از صدور این بیانیه، امام صبحِ همان روز در جمعِ علمای استان مازندران سخنانی ایراد کرد و خطاب به بنی‌صدر، او را به اطاعت از قانون و بازگشت به انقلاب دعوت کرد. ایشان چنین گفتند: «من از اول یک خلجانی در ذهنم حاصل می‌شد راجع به بعضی از این‌ها، لکن صبر کردم. صبر کردم و نصیحت کردم. صبر کردم و هر وقت این‌ها آمدند ــ یعنی هر وقت نه ــ اما بسیاری اوقات آن‌ها را به مسائلِ اسلامی دعوت کردم. به عمل به قانون دعوت کردم. به حفظ و حراست از جمهوری اسلامی دعوت کردم. کم‌کم آن احساس من زیاد شد تا وقتی‌که می‌بینم آن جبهه‌ای که بر ضدِ اسلام است، تأکید می‌کند [برای] من تکلیف شرعی است تا دیگر تأیید نکنم. به این آقا گفتم بعضی از این افراد که دور تو جمع شده‌اند گرگ‌هایی هستند که تو را به بادِ فنا می‌دهند؛ گوش نکرد. حالا هم دیر نشده. آن آقا هم بروند عذرخواهی کنند از ملت. بگویند ملتی که به من رأی داد، من مطابق رأی آن‌ها عمل نکردم. از حالا به ‌بعد [عمل] مى‌کنم. اما این‌طور نباشد که لفظاً [قبول] مى‌کند، لکن [در عمل] من نه این مجلس را قبول دارم و نه آن قوه قضائیه را قبول دارم و نه شورای نگهبان را قبول دارم و نه این هیئت سه‌نفری را که خودم یکی‌اش را تعیین کردم قبول دارم و هرچه هست باید من بکنم. این نباشد در کار».۲

بنی‌صدر در جواب نامه نوشت: «کسانی هستند که خبرهای دروغ را به شما می‌رسانند تا که شاید شما کشور را از فرزند متعهد و لایق خود محروم سازید… اگر مردم را به استقامت در برابر قانون‌شکنی آشکار فراخواندم، دعوت به شورش کردم یا دعوت به قانون؟ گمان این‌جانب این است که رفتار شما در حق این‌جانب عادلانه نیست. کلید آرامش در دست شماست».۳

آقای رفسنجانی می‌نویسد: «جلسه هیئت‌رئیسه داشتیم در مورد کیفیتِ طرحِ سلبِ کفایت سیاسی بنی‌صدر. شب احمدآقا تلفن کرد و گفت امام می‌فرمایند زودتر مجلس در مورد آقای بنی‌صدر تصمیم بگیرد. امروز بنی‌صدر جواب مغرورانه‌ای به اظهارات امام داده، معلوم است نمی‌خواهد به راه بیاید.»۴

در بخشِ گذشته گفته شد نقشه راه حسن آیت و سران حزب جمهوری و دیگر رقبا از یک‎سو و بدعمل کردنِ بنی‌صدر و یاران او از دیگر سو، کار را به جایی کشاند که مرحوم امام را مجبور به تصمیم‌گیری و تکلیف شرعی کرد و کار را به انتها رسانید.

سرانجام، طرحِ آیین‌نامه بررسی عدمِ کفایتِ سیاسی رئیس‌جمهور در دستور قرار گرفت. مخالفان و موافقانِ طرح نام‌نویسی کردند.

مخالفان طرح

مشروح مذاکرات مخالفان و موافقان طرحِ عدمِ کفایت رئیس‌جمهور بحثِ جداگانه‌ای نیاز دارد. آنچه در اینجا آورده می‌شود، بخشی از آن‎هاست که نشان‌دهنده محتوای آن است.

اولین مخالفِ طرح، مهندس علی‌اکبر معین‌فر بود. سخن گفتن در جوو هیجان‌زده که قبل از شنیدن توضیحات مخالف و موافق و قبل از استماع دفاع رئیس‌جمهور و قبل از اخذ رأی نهایی، تصمیمِ قطعی گرفته شده و رأی‌ها آماده گردیده است، به‌نظر بی‌اثر و بی‌فایده می‌رسید.

سخنرانی ۳۰ دقیقه‌ای معین‌فر با این جملات پایان پذیرفت: «و تأسف‌آور آنکه هر عمل غلطی که انجام می‌گیرد، به‌عنوان اسلام و تحتِ نامِ جمهوری اسلامی است. اگر امروز در برابرِ سیستم تک‌حزبی مقاومت نشود، باید در انتظار دیکتاتوری موحش و شدیدتری نظیر دیکتاتوری کشورهای کمونیستی، منتها با آب و رنگ اسلامی باشید. ای امام امامت و ای نمایندگان من گفتم آنچه را که صلاح می‌دانستم. انالله و انا الیه راجعون.»۵

دومین مخالفِ طرح، محمدمهدی جعفری نماینده دشتستان بود. او در بخشی از سخنان خود چنین گفت:

«رأی مخالف من به هیچ وجه به‌عنوان طرفداری از آقای بنی‌صدر نیست، بلکه در حال حاضر با رأی قاصر خود، با نظرِ قاصر خود این‌چنین می‌بینم که رأی به عدمِ کفایت سیاسی رئیس‌جمهور به‌نفع این نظام تمام نخواهد شد».۶

سومین مخالف طرح، عزت‌الله سحابی بود که در قسمت سیزدهم خاطرات شرح آن آمد.۷ چهارمین مخالف طرح صلاح‌الدین بیانی نماینده خواف بود. او به سخنان عبدالحمید دیالمه در خصوصِ سوابق بنی‌صدر این گونه پاسخ داد: «وقتی که ما امام را مدیر و مُدبّر می‌دانیم، وقتی که به امام معتقدیم که حکم ریاست‌جمهوری بنی‌صدر را امضا کرده‌اند، حتماً تحقیق کرده‌اند؛ [در این صورت] یا باید در تدبیر امام شک کنیم یا در سیاست بنی‌صدر. در تدبیر امام هیچ شکی نداریم، [در مورد بنی‌صدر اما] امام هم تا به‌ حال ایشان را رد نکردند، امام او را تأیید کرد، اما اگر در آن زمان تحقیق نکردند، اصلاً در مقابل خدا مسئول‎اند، اما من معتقدم امام تحقیق کرده‌اند و تدبیر و درستی و صداقت ایشان را دانسته‌اند».

موافقان طرح

اولین نفر از موافقان طرح، علی‌اکبر ولایتی بود. از مهم‎ترین دلایل ارائه‎شده از سوی ولایتی برای بی‌کفایتی سیاسی بنی‌صدر عبارت بودند از: «دوچهره‌ای و نفاق بنی‌صدر؛ به دلیل اینکه او ابتدا تظاهر به مسلمانی می‌کرد و بعد از ریاست‌جمهوری این‌چنین نبود. برای نمونه با گروه‌های مُلحد، مائوئیست‌ها و دشمنان قسم خورده اسلام مانند «منافقین و پیکار» کنار آمد.

– او سلوک غیراسلامی داشت و مروّجِ اخلاقِ استکباری بود و ازجمله تشریفات غیرضروری و اسکورت آنچنانی و اقامت در کاخ بازمانده طاغوت.

– فقدانِ مروّت اسلامی و اینکه معیار حق و باطل در نزدش موافقت یا عدمِ موافقتِ دیگران با او بود.

– عدمِ پایبندی به تعهدات و توافق‌ها، از جمله در موضوعِ انتخاب نخست‌وزیر و عدمِ پایبندی و زیرپا گذاشتنِ توافقِ خود با مجلس و قبول نکردنِ نخست‌وزیری که خودش برگه معرفی‌اش را امضا کرده بود.

– خودمحوری بنی‌صدر! زیرا او می‌خواست مجلسی هماهنگ با خودش داشته باشد و تلاش کرد با ایجادِ دفترِ همکاری‌های مردم با رئیس‌جمهور و معرفی کاندیدا، مجلس را در اختیار بگیرد و مجلس عبدِ او باشد و یک دولتِ عبد انتخاب کند که به شاهنشاهی مجدّد، تحتِ نامِ ریاست‌جمهوری مانند انور سادات در مصر تبدیل می‌شد.

– بی‌لیاقتی او در مقامِ فرماندهی کلّ قوا و عدمِ آمادگی برای جنگ و دفاع از کشور.

– رئیس‌جمهور به ‌جای اینکه موجبِ حفظِ آبروی مملکت بشود، بیش از هر کسی موجبِ از بین رفتنِ آبروی کشور با طرحِ مسئله شکنجه شد.

– نابه‌بسامانی و سوءمدیریت در مسائلِ مالی کشور با توجه به اینکه رئیس کلِّ بانک مرکزی یکی از یاران رئیس‌جمهور بود.۸

دومین نفر از موافقان طرح، موسی زرگر بود. او در بخشی از سخنانش چنین گفت: «این اتفاقاتِ حساب‌شده حاکی از یک توطئه سیاسی بزرگ امپریالیسم و در حقیقت یک جریانِ ضد انقلابی است. وقتی این توطئه را شکافتیم و به اثبات رسید، آن‌وقت یا آقای بنی‌صدر شاه‌مُهره این توطئه بوده است ــکه مسئله بالاتر از عدمِ کفایتِ سیاسی است‎ــ و یا اینکه ندانسته و ناآگاهانه در دام این توطئه‌گران گرفتار شده است که آن خود بزرگ‎ترین عدمِ کفایتِ سیاسی ایشان می‌باشد.»

او ادامه می‌دهد و می‌گوید: «وقتی مجلس تصویب می‌کند که نخست‌وزیر مسئولیتِ وزارتخانه‌های بی‌وزیر را برعهده بگیرد، ایشان از امضای قانون سَر باز می‌زند و با تمام قوا برای تضعیف و در نهایت انحلال مجلس، تضعیفِ شورای نگهبان، تضعیفِ قوّه قضائیه، دادگاه‌های انقلاب، سپاه پاسداران، کمیته‌ها و تمام نهادهای قانونی و انقلابی حملاتش را تشدید می‌کند. ایشان علناً با مطرح کردنِ وجود شکنجه در زندان‌های ایران، اعتبار جمهوری اسلامی را در جهان خدشه‌ار می‌کند و با حملات شدیدِ خود به دولت جمهوری اسلامی، رسماً در راه براندازی دولت قانونی قدم برمی‌دارد.»۹

سومین نفر، محمدصادق خلخالی بود. او در رابطه با موافقت طرح چنین گفت: «آن شبی که بنی‌صدر در دفتر امام بودند، با ایشان صحبت کردیم. ایشان صراحتاً گفتند که من چهار سال که رئیس‌جمهور هستم، چهار سال دیگر هم رئیس‌جمهور خواهم بود. من به ایشان گفتم که با این وضعی که من در شما می‌بینم، بیشتر از شش‌ماه رئیس‌جمهور نخواهید بود». او دلایلِ عدمِ کفایت سیاسی بنی‌صدر را این موارد برشمرد: دفاع بنی‌صدر از عناصرِ ضد انقلاب، حمایت طرفداران دودمان پهلوی از رئیس‌جمهور، مخالفت با خط امام، انتقاد از نهادهای انقلابی به‌ویژه سپاه پاسداران. او بنی‌صدر را فردی بدون بینش، کفایت و صلاحیتِ سیاسی برای ریاست‌جمهوری دانست، ولی در عین حال از لحاظ اخلاقی و مذهبی او را تأیید کرد: «خدا می‌داند که من نه بنی‌صدر را آدم منافقی می‌دانم ــ عقیده خودم این است ــ نه یک آدم کافر می‌دانم. مُسلم است و نماز هم می‌خواند، اما بینش و کفایتِ سیاسی یک مسئله دیگری است. ایشان بینش و کفایتِ سیاسی ندارد.۱۰

چهارمین موافقِ طرح، سیّدمحمّد خامنه‌ای بود. او در بخشی از مطالبش چنین گفت: «ایشان از حدود خودش و مقررات حاکم بر خودش و از سوگندی که بر اساس قانون اساسی خورده بود، کراراً و مراراً تعدی کرده است. از همان اول اشاره شد دخالت ایشان در صدا و سیما، در انتخابات مجلس شورا، تأسیس دفتر هماهنگی غیرقانونی، تأسیس گارد و تضییع اموال مردم که در تعبیر امام علی (ع) حایف ‌الدُول از صفاتِ صریح ــ به‌صراحت این را امام دارندــ ایشان به حکم همین یک قاعده از مقام عزل می‌شود و عزل‌کننده او امیرالمؤمنین علی (ع) است. با این بیان که حضرت فرمود سزاوار نیست که کسی والی بر مسلمین باشد و بر همه سرنوشت آن‌ها حکومت کند و این صفات را داشته باشد که به برخی چیزی از اموال مسلمین بدهد که به دیگران نداده است.

موارد دیگر، تبعیض و حیف و میلِ اموال توسط بنی‌صدر از جمله پول‎هایی که به اشخاص مخصوص در حواله‌کردِ سفارت فرانسه یا حواله‌جاتی که به بانک مرکزی داده می‌شد را به‌عنوان نمونه بیان کرد و همین یک مورد را برای بی‌کفایتی و عزلِ بنی‌صدر مطابق فرمایش امام علی (ع) کافی دانست.

از دیگر موارد، حمایت از منافقین و فُجّار و کودتاچیان مانند فرخ‌رو پارسا،۱۱ مصاحبه‌های فراوان در بی‌لیاقتی دولت و ترویج شایعه شکنجه در زندان‎های ایران برشمرد. مصاحبه‌ای که ایشان در اشغال جزایر سه‌گانه کرد و بهانه به‌دست دشمن داد و گفت که شاه پول داده و این جزایر را گرفته است؛ و این حرف را جز دشمن کسی نمی‌زند. شایعه شکنجه و این مطلب که امام کانالیزه شده است و دسترسی به وقایع و حقایق ندارد، این‌ها مسائلی بود که شایسته مقام ریاست‌جمهوری نبود و کسی که این عمل را کرده باشد، به دست خود و به بیان خود، خود را از مقام خود پایین آورده و بی‌کفایتی خود را ثابت کرده است.۱۲

نتیجه‌ای که آقای هاشمی رفسنجانی از بیانات موافقان و مخالفان گرفت، چنین بود:

«موافقان طرح نتوانستند حقِ مطلب را ادا کنند. مخالفان حرفی برای گفتن نداشتند؛ خودشان را هم مخالف بنی‌صدر قلمداد می‌کردند و هم مخالفِ عزل او. موافقان هم با اینکه حرفِ حسابِ زیادی داشتند، خوب صحبت نکردند.۱۳

دومین جلسه بررسی عدمِ کفایتِ سیاسی رئیس‌جمهور در ۳۰ خردادماه برگزار شد. ابتدا علی‌اکبر معصومی (نماینده شاهرود) بنی‌صدر را سمبلِ غربی و دعوای رئیس‌جمهور را نه با سران حزب جمهوری اسلامی، بلکه مخالفت با سیستمِ جمهوری اسلامی بر مبنای اسلام فقاهتی و با زیربنا که بر اساسِ فقه و اسلام اجتهادی نباشد دانست و این را اصلی‌ترین دلیلِ بی‌کفایتی بنی‌صدر اعلام کرد.

ناطقِ بعدی، محمّد موسوی خوئینی‌ها بود. او مهم‎ترین دلایل بی‌کفایتی بنی‌صدر را حول مواردی برشمرد از جمله اسنادِ لانه جاسوسی، اما تنها سند او مصاحبه واترفورد (رئیس ایستگاه سیا در تهران) و صحبت‌های او در مورد ملاقاتش با بنی‌صدر در قبل و بعد از انقلاب بود. او چنین گفت: «این اسناد به هیچ وجه دلالتی بر اینکه آقای بنی‌صدر با امریکا همکاری می‌کرده است ندارد. اگر هر کسی بعداً بخواهد از ارائه این اسناد چنین استناد کند که من خواستم در اینجا بگویم آقای بنی‌صدر جاسوس است، خداوند او را نیامرزد».۱۴

پس از نطق پیش از دستور نمایندگان مجلس، ادامه بررسی طرحِ عدمِ کفایت سیاسی رئیس‌جمهور در دستور کار قرار گرفت و نُه نفر از نمایندگان به‌عنوان موافقِ طرح در بی‌کفایتی بنی‌صدر سخنرانی کردند، اما طولانی‌ترین سخنرانی مربوط به آیت‌الله خامنه‌ای بود که عدمِ کفایتِ سیاسی بنی‌صدر را در پانزده مورد دسته‌بندی و ارائه نمود. ایشان عشق به جمهوری اسلامی را علتِ حمایت از اولین رئیس‌جمهور علی‌رغمِ احرازِ صالح نبودن وی دانست و عللِ بی‌کفایتی بنی‌صدر رااین موارد برشمرد:

  1. صلاحیت رئیس‌جمهور در احترام به نهادهای قانونی ثابت می‌شود، اما بنی‌صدر با اهانت به مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه، شورای نگهبان، دولت، سپاه و جهاد؛ قانون اساسی را رعایت نکرد و این حدِّ اعلای بی‌کفایتی است.
  2. نظام و جمهوری توسط بنی‌صدر تحقیر شد: «این جمهوری، جمهوری نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم.»۱۵
  3. بنی‌صدر در مقابله با کسانی که آن‌ها را دشمنِ خود فرض می‌کرد تا حد تخریبِ اساسِ جمهوری و استقلال کشور اِبایی نداشت.
  4. او به ‌جای اصلِ حقیقت‌گروی، یک سیاست‌گرا بود که مخالفِ ویژگی‌های انقلاب اسلامی است؛ مانند موضعِ دوگانه او در موضوعات بهره بانکی، گروهک‌ها، جنگ و امام.
  5. عدمِ صداقت رئیس‌جمهور در قضیه انکارِ گارد ریاست‌جمهوری و اقامت در کاخ.
  6. خدشه‌دار کردن وجهه امام و نظام؛ مانند اینکه امام با واقعیت تماس ندارد و یا محصور بودنِ اطلاعات امام.
  7. بنی‌صدر بلندگوی تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی بود و باور به دولت رجایی را مصیبتی بالاتر از جنگ دانستن، دولت اسلامی را یک دولت بی‌قانون معرفی کردن، شایعه شکنجه، نبودِ آزادی در ایران و رژیم کنونی را بدتر از رژیم شاه معرفی کردن؛ حیثیت جمهوری اسلامی را در خارج از کشور از بین برد.
  8. حضور افرادی بدسابقه و مشکوک به‌عنوان مشاور در دفتر بنی‌صدر.
  9. افشای اسرار اقتصادی مانند اظهار میزانِ نیاز ایران به صدور نفت و میزانِ موجودی ارز کشور.
  10. بی‌اطلاعی از امکانِ وقوع جنگ و یا عدمِ آمادگی برای آن؛ که هر دو مورد موجبِ اثباتِ بی‌کفایتی می‌گردد.
  11. عدمِ لیاقت و مدیریت جنگی در از دست دادنِ خرمشهر و آبادان.
  12. بی‌توجهی به خطِّ اصلی انقلاب و رهبری، بنی‌صدر نه‌تنها در این جهت حرکت نکرده، بلکه عملاً در مقابلِ رهبری ایستاد و رهنمودهای امامِ اُمت مبنی‌بر خط آرامش و جلوگیری از تشنج‌آفرینی را آشکارا زیرپا نهاد.
  13. بنی‌صدر برخلافِ ویژگیِ انقلاب، به‌دنبال قدرتِ مطلق بود و به همین دلیل در برابر او مقاومت می‌شد و او این مقاومت را کارشکنی تلقی می‌کرد.
  14. عجیب‌ترین پدیده در رابطه با عدمِ کفایتِ سیاسی رئیس‌جمهور، اخلال و شورشگری بنی‌صدر و دعوت مردم به مقاومت در برابر نظمِ موجود و جذبِ گروه‌های اِخلالگر است؛ تا آنجا که یک خبرنگار خارجی هنگامِ مصاحبه بنی‌صدر، او را رئیسِ مخالفان دولت نامید.
  15. سلبِ صلاحیت‌های ریاست‎جمهوری بنی‌صدر به دلیل دارا بودنِ خصلت‌های شخصی، همانند غرور، مقام‌پرستی و خودبزرگ‌بینی.

در پایانِ سخنان، درباره قضیه هویزه و شهادتِ تعدادی از فرزندان انقلاب چنین آمده: در ماجرای هویزه که تعدادی از بچه‌های ما شهید شدند من به‌طور قطع [کوتاهی] را نفی نمی‌کنم، اما به هیچ وجه نشان از یک تعللِ عمدی و سُستی عمدی خدای نکرده خیانتی مشاهده نکردم. چون دیروز شنیده شد که کسانی می‌گفتند که این کار، کارِ آقای بنی‌صدر بوده است و ما درباره بنی‌صدر این‌قدر اِشکال و ایراد وارد و بجا و منطقی داریم که محتاجِ این نیست که این مسئله‌ای که هیچ راهی برای اثبات ندارد را به ایشان نسبت بدهیم. نه! این را من گناه بنی‌صدر نمی‌دانم. بنی‌صدر اگر گناهی داشته باشد که حتماً دارد، در جاهای دیگر است».۱۶

دیگر موافقانِ طرح، آقایان عبدالحمید دیالمه و حسن روحانی بودند که در مشروحِ مذاکرات مجلس آمده و پرداختن به همه آن‌ها از حوصله این بحث خارج است و علاقه‌مندان می‌توانند به آن مذاکرات رجوع کنند.

در اینجا نگارنده به مشاهدات خود ــ‎که در متن و بطن آن قرار داشت‎ــ اشاره می‌کنم. آقای مهندس لطف‌الله میثمی در مقاله اخیرشان در شماره ۱۳۰ دوماهنامه، بحثی را طرح کردند در باب «رقیبِ خطرناک‎تر از دشمن» و گفته‌اند «این یک طرحِ خطرناکی بود که هر زمان به‌شکل جدیدی و نامی جدید جلوه‌نمایی می‌کرد. در زمان ریاست‌جمهوری اولین رئیس‌جمهور، طرحی ارائه داده شد به‌عنوان آلترناتیو، بدین معنی که مردم از رژیم جمهوری اسلامی سَرخورده شده‌اند و برای نجات آن باید نیروهای وابسته به این رژیم از درون خود را برای یک آلترناتیو (نیروی جانشین) جدید آماده کنند. این طرح که معلوم نبود از کجا و چه فرد یا گروهی به درون طرفداران بنی‌صدر رخنه کرده بود، آمد و به‌سرعت افکارِ طرفداران را مغشوش و درگیر کرده بود و تنها راه نجات را در ایجادِ سازوکارِ مناسب دیدند و خود را آماده این مطلب کردند.

وقتی از این طرف مسئله آلترناتیو مطرح شد، طرفداران بنی‌صدر و ملیون و روشنفکران در دامی افتادند که قبلاً طرفداران دکتر بقایی و دکتر حسن آیت زمینه‌های آن را فراهم کرده بودند.

قبلاً گفته شد دست‌های مرموزی (خارجی و داخلی) طرحی ارائه دادند که با چندین واسطه ــ‌بدون آنکه ردّپایی از خود به‌جا بگذارند‎ــ توسطِ افرادِ ساده‌اندیش از گرایش‌های مختلف به اجرادرمی‌آید. ماهیت این طرح، دوقطبی‌کردن جامعه ــ‌هر لحظه به شکل و شمایل جدیدــ بود؛ که باید نسل جوان هوشیارانه آن را مورد دقت و بررسی واقع‌بینانه قرار دهد تا بتوان جامعه را به سمت و سوی وحدت و حل مشکلات عدیده سوق داد.

این روزها شنیده می‌شود عده‌ای بعد از چهل سال مشغولِ بنی‌صدرسازی هستند. یکی از خبرنگاران از نگارنده علت را جویا شد که اظهار بی‌اطلاعی کردم. اکنون که مشغولِ نگارش این موضوع تاریخی هستم، به این نتیجه رسیده‌ام که این موضوع ــ یا شایعه‌ــ شاید از آن طرح‌هایی باشد که جوانان ناراضی و ساده‌دل را دوباره سرگرم همان بازی‌های گذشته ــ و البته با طرح‌های تازه ــ نماید.

وقتی به قول ریاضیدانان صورت یک مسئله غلط طرح شود، راهی برای حل‌کردنِ آن نیست، یا به قول پزشکان اگر بیماری غلط تشخیص داده شود، راه‌حلی برای معالجه آن وجود ندارد. جامعه هم به صورت پیچیده‌تر، از این قاعده علمی مستثنی نیست. آن زمان سازمان مجاهدین را با طرحِ «رقیبِ خطرناکتر از دشمن» به دام انداخت و آن فجایعِ خونینِ داخلی و خارجی به بار آمد و بعد از انقلاب دوگانگی فقاهتی و لیبرال و سپس طرحِ آلترناتیو فاجعه به‌وجود آورد و نیروهای کارآمد دو جناح را فلج و از کار انداخت یا روانه جوخه‌های مرگ و کُنجِ زندان کرد یا به تبعید فرستاد. طرحِ شعارِ «رضا شاه روحت شاد»، جوانان ساده‌دل را با پاسخ تلخ مواجه ساخت.

امروز و فردا باید مواظب بود طرح‌های جدید مانند گذشته وحدت و همگرایی را به خطر نیندازد که طراحان بتوانند به شکلی «گازنبری» جوانان را به دام اندازند و بازیگران را خشنود سازند.

پی‌نوشت:

  1. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، از جلسه ۱۵ الی ۱۶. جلسه ۱۶۳، ۲۴ خردادماه ۱۳۶۰. جلسه در ساعت ۳۰/۷ دقیقه به ریاست آقای اکبر هاشمی رفسنجانی تشکیل شد.
  2. صحیفه نور، ج. ۱۵، ص. ۴۶. ۴۵۸؛ نقل از: پایان‌نامه آقای مجتبی الهی، ص. ۱۵۸.
  3. ابوالحسن بنی‌صدر، نامه‌ها، ۲۵ خرداد ۱۳۶۰، ص. ۲۵۱.
  4. اکبر هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ص. ۱۵۷؛ نقل از پایان‌نامه آقای الهی، ص. ۱۵۸.
  5. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، جلسه ۱۶۷، ۳۰ خردادماه ۱۳۶۰. صص. ۱. ۱۴.
  6. همان منبع، ص. ۲۳.
  7. همان منبع، ص. ۳۸.
  8. همان منبع، ص. ۲۱.
  9. همان منبع، ص. ۲۵.
  10. همان منبع، ص. ۲۳.
  11. وزیر آموز. پرورش در دهه ۵۰…
  12. همان منبع، ص. ۳۱.
  13. اکبر هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ص. ۶۳؛ نقل از پایان‌نامه آقای الهی، ص. ۱۶۳.
  14. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، جلسه ۱۶۸، ۳۱ خردادماه ۱۳۶۰. ص. ۸۱.
  15. مشروح مذاکراتمذاکرات مجلس شوراى اسلامى، جلسه ۱۶۸، ۳۱ خردادماه ۱۳۶۰. ص. ۸۱.
  16. مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی، جلسه ۱۶۸، ۳۱ خردادماه ۱۳۶۰. ص. ۸۱.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط