بدون دیدگاه

طرحی نو دراندازیم

 

فائزه حسنی

 

در چند ماه گذشته شاهد وقایعی در سپهر سیاسی اجتماعی بوده‌ایم که هریک به‌تنهایی می‌تواند موجب تحولات ساختاری و رفتاری عمیقی شود، اما همواره بحران بیشتر شده و نحوه پاسخگویی ناکارآمد یا ناکافی بوده و نبود اقدامات پیشگیرانه به‌موقع خود به یک شیوه بحران‌زا تبدیل شده است. فقدان شفافیت، چندگانگی تصمیم‌گیری‌ها به دلیل نهادهای موازی و کشاندن مباحث به نزاع‌های جناحی جامعه را سردرگم کرده است.

پرده اول: ابتدای شروع کرونا

برخی آن را اسم رمز زندگی و وحدت نامیدند، درحالی‌که جامعه پر است از ظرفیت‌های دشمن‌پرور، حذف دیگری، تحقیر مردم، تقویت احساس خشم و کینه نسبت به هم‌نوع، تفرقه و تمایزهای جناحی، دینی، سیاسی.

این روزهای سخت به یاد شرایط دوره جنگ می‌افتم که در دهه ۶۰ بر کشور حکم‌فرما بود. در آن دوران مبارزه با دشمن جامعه پر بود از صفا و صمیمیت و دوستی انسان‌ها در هر جایگاهی. البته بحران کرونا شرایط وسیع‌تری را تحت تأثیر قرار داده است و آن خواست خیرخواهی برای عموم بشر نوع زندگی تازه‌ای را طلب می‌کند و به فرمایش جناب سعدی چو «عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار». به این ترتیب نگاهمان به همه اتفاق‌ها جهانی می‌شود.

پرده دوم: گرگ‌های روح و روان

مجلس درباره ویروس کرونا با وزیر بهداشت و معاونین او جلسه غیرعلنی برگزار کرد، چنان‌که در رابطه با بحران‌های دیگری مانند شلیک اشتباهی به هواپیمای مسافری، قیمت بنزین و اعتراضات مردم و حوادث خونین آن و بودجه سالیانه نیز جلساتی غیرعلنی برگزار شده است، شاید هدف فقط توجیه نمایندگان و قرار دادن آنان در راستای سیاست‌های خودخواسته باشد چنان‌که گفته علی مطهری اندک صدایی متفاوت در بین آن‌ها بروز نیابد ساعت‌ها وقت و هزینه عمومی صرف می‌شود، اما دریغ از پاسخگویی شفاف و ایجاد امید و اطمینان. بعد از تحمیل این هزینه‌ها یکی از مسئولان وانمود می‌کند سیستم بر اوضاع مسلط است، ولی در روزهای آینده نوک کوه یخی نمایان می‌شود.

دکتر محمد فاضلی، جامعه‌شناس در نوشته‌ای تحت عنوان «جامعه زیر ضرب» داستان «پرتاب میان گرگ‌ها» را مطرح کرد، به‌طوری‌که فرد زیر بار بدبختی‌های خودش له شده و گاهی تا خودکشی و روان‌پریشی پیش می‌رود. هر مشکل به‌مثابه گرگی است که روح و روان فرد را می‌درد و او را از پا درمی‌آورد؛ البته واضح است که لازم نیست پرتاب شدن میان گرگ‌ها عمدی یا توسط سرویس‌های امنیتی یا اطلاعاتی (مانند شوروی سابق) باشد بلکه می‌تواند محصول ناکارآمدی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها و کم‌رنگ شدن چشم‌اندازهای امیدبخش باشد. مرور بر برخی از رخدادهای مهم امسال، سیلاب، وقایع و کشته‌های آبان ماه بر سر افزایش قیمت بنزین، شهادت سردار سلیمانی و احتمال شروع جنگ در پس پاسخ ایران، شلیک به هواپیمای مسافربری و تصور عمومی درباره پنهان‌کاری، قرار گرفتن در لیست سیاه FATF، رد صلاحیت‌ها، شیوع ویروس کرونا، نوسان نرخ دلار و…روح جامعه را مدام تحت ‌فشار قرار داده است. عوارض هرکدام از این مسائل مانند گرگی روح و روان جامعه را می‌فرساید که خود عوارض و ابعاد خطرناکی می‌یابد؛ بی‌انگیزگی، تنش‌های عصبی، استرس، ضعف سیستم ایمنی بدن و بروز بیماری‌های جسمی نشانه‌های خوبی از وضعیت پیش‌آمده نیستند؛ گویی آدمیان در بلاتکلیفی و تعلیق تا عصبی و تنش آمیز بودن گیر افتاده‌اند.

در اینجا ضرورت کاستن از گرگ‌هایی که روح و روان مردم میان آن‌ها پرتاب می‌شوند موجب می‌شود تا هر کاری که مناسب است انجام گیرد تا از سطح تنش، بی افق بودن و فشار روانی جامعه کاسته شده و از زیر ضرب درآیند.

جامعه ایران شکاف‌های اجتماعی فراوانی دارد، ازجمله شکاف‌های قومیتی، مذهبی، طبقاتی، جنسیتی و شکاف نسلی با بحران‌های اجتماعی و اقتصادی گسترده. میرزایی نکو، نماینده مجلس، معترض است که چرا با ملت صادقانه به گفت‌وگو نمی‌نشینیم که دروغ ریشه همه فسادهاست و ما نام آن را سیاست‌گذاری نهاده‌ایم. در مواجهه با اتفاقاتی که گریبان‌گیر جامعه می‌شود معمولاً آن بحران با توان پاسخگویی به وضعیت پیش‌آمده محک می‌خورد. در اینجاست که به دنبال اصلاح گفتمان و توان‌افزایی جامعه نظام حکمرانی ناگزیر دچار تحولاتی خواهد شد.

شیوع ویروس کرونا ما را به یاد رمان کوری اثر ساراماگو انداخت که بحران کوری نظم جامعه را به هم زد و به‌جای آنکه زمینه‌ساز استقرار نظم جدیدی در جامعه و حکمرانان شود بحران‌آفرین شد. سایه سنگین مرگ و وحشت هم به‌واسطه کوری افراد و هم فرمان‌های شدید حکومتی انسان‌های منجمدی ساخته بود که به‌محض تخطی به قیمت زندگی فرد تمام می‌شد. آن‌ها فراموش کرده بودند که بحران جامعه با سازوکارهای تازه‌ای درمان می‌شود. امروز از این سازوکارها با عنوان قدرت مدرن یاد می‌شود، چنان‌که در طاعون اروپا در قرن هفدهم مبنای نظم جدیدی در قاره سبز شد.

نگرانی‌های پی‌درپی از حوادث و رویدادهای اجتماعی اخیر بر روحیه بسیاری از هم‌وطنانمان تأثیر منفی گذاشته است. نزاع‌های انتخاباتی به پایان نرسیده کرونا از راه رسید. هنوز در بحران کرونا مانده‌ایم که اخباری از سیل و زلزله می‌آید. حتی اگر شایعه هم جزئی از اخبار منتشره باشد نفس به راه افتادن شایعات اضطراب‌آور است چه برسد به آنکه نزدیک به حقیقت هم باشد و به‌علاوه شیوع برخی رفتارهای اجتماعی براثر این شایعات خود بر نگرانی‌مان می‌افزاید.

در این مواقع نگاه مردم به مسئولان دوخته می‌شود. توجیه و تفسیر مسئولان از وقایع برای مردم آرامش‌بخش بوده و روان جامعه را تسکین می‌بخشد. وقتی جامعه خیالش از عملکرد مسئولان راحت شود، خود برمی‌خیزد و بخشی از مسئولیت را پذیرا می‌شود و خودجوشی بی‌نظیری می‌آفریند. چنان‌که‌ در سال‌های جنگ تحمیلی این‌چنین بوده‌ایم، اما اگر نحوه توضیحات غیرمسئولانه و آمیخته با ناراستی باشد اعتماد مردم کاسته یا از بین می‌رود. غافل از آنکه هر حادثه و رخدادی، ناکارآمدی شیوه برخورد را عیان کرده و در رویت شهروندان قرار داده است. حال‌آنکه هر اتفاق تازه در انتظار وضعیت جدید و راهکاری نو است و جامعه منتظر درانداختن طرحی نو است. اینکه مسئولان در ابتدای هر حرکت با قول‌های خود سعی دارند نگرانی‌ها را برطرف کنند خود عمل ویژه‌ای می‌طلبد مثلاً ضمن آرامش دادن به جامعه، در ابتدای ابتلای چند نفر به ویروس کرونا به‌جای کتمان و شایعه قلمداد کردن آن به فکر راه چاره اساسی می‌افتادند تا گره‌ای که به دست باز می‌شود حاجت به دندان نباشد و اعتماد شهروندان خدشه‌دار نشود. در مقایسه ساده با سایر کشورهای درگیر با این مهمان ناخوانده آیا آن‌ها هم به پنهان‌کاری روی آوردند؟ درحالی‌که برخورد به‌موقع یک راه چاره و حلال مشکلات است. در غیر این صورت بی‌اعتمادی به مسئولان به‌مثابه یک ویروس مخرب عمل می‌کند و تا مغز استخوان جامعه را درگیر ناکارآمدی و درنهایت بی‌بنیادی می‌کند.

مشکل دیگر در ابتدای شیوع، نگاه امنیتی به‌جای راستی‌آزمایی با این قضیه بود که در پی اظهارات نماینده قم روی داد۱. برخی آن را توطئه دشمن برای به تعطیلی کشاندن کشور تلقی کردند، اگر ما هم مانند ووهان چین بلافاصله و با مشاهده اولیه مرگ‌ومیر، قرنطینه یا هر روش دیگری را به کار می‌بردیم جای این‌همه نگرانی ملی و دنبال دشمن گشتن نبود.

ناگفته نماند که در چین هم ابتدا بنا بر مخفی کردنِ واقعیت بود، به‌طوری‌که هشت نفر از پزشکانی که بار اول در رسانه‌ها احتمال گسترش ویروس را مطرح کردند به جرم تشویش اذهان عمومی و شایعه‌پراکنی دستگیر شدند که یک نفر از آن‌ها هم بعداً فوت کرد. در اخبار آمده است پزشکی هم که در سال ۲۰۰۲ احتمال انتشار ویروس سارس را اعلام کرد بازداشت شد و تأسف‌بارتر آنکه در سال ۲۰۰۸ شایعه افزودن ملامین به شیر خشک پخش شد که واقعیت داشت و تعداد بی‌شماری کودک بستری یا فوت شدند، اما پزشکی که این فاجعه را برملا کرده بود با چاقو به‌طور مرموزی به قتل رسید.

باور کنیم دیگر نمی‌توان با آدرس غلط همه مشکلات را گردن دشمن انداخت. همراهی مردم و مسئولان امر راهی برای سپری کردن بحران و نجات جان انسان‌هاست. بالاخره روزی می‌آید که باید حساب پس داد و برای قول‌های داده شده و عملی نشده فکری کرد، بنابراین درک دوران جدید را جدی بگیریم.

واضح است که نبایستی سلامت مردم وجه‌المعامله قرار گیرد، درحالی‌که پزشکان و متخصصان بر وخامت اوضاع صحه می‌گذارند یکی از مدیران با بی‌تفاوتی مشکل کرونا را نه‌تنها قابل‌حل دانسته اذعان می‌دارد مثل بقیه بیماری‌ها عده‌ای را مبتلا می‌کند، عده‌ای تلف می‌شوند، عده‌ای هم خوب می‌شوند. آیا اصول علمی و سلامت مردم را می‌توان با منافع گروهی و جناحی و حتی عقیدتی درآمیخت؟ حال‌آنکه ضرورت دارد تجربه اساسی پروتکل‌های سازمان بهداشت جهانی را سرمشق قرار داده و عبرتی برای دیگران باشیم و نه عامل شیوع. در نظر داشته باشیم بیماری‌های مسری محدود به کشور یا این قوم و آن قوم و گروه خاصی نیستند تا مطابق میل و عقاید ما رفتار کنند و یا مسئولان مجبور شوند به دلیل اهمال و کوتاهی و مصلحت‌اندیشی‌ها با بی‌صداقتی در پاسخگویی به مردم رفتار کنند.

پرده سوم: رابطه شرع و عقل

پس از یک هفته تنش و گفت‌وگو در باب اینکه شفای ائمه زیر سؤال می‌رود، بالاخره وزیر بهداشت نظر اکثریت ستاد مبارزه با کرونا را پذیرفت که در مورد اماکن مذهبی محدودیت قائل شوند و نه تعطیلی، به قولی رأی اکثریت موردپذیرش واقع شد، اما افسوس که او به قیمت جان انسان‌ها در اینجا سکوت کرده بود. از این بحران نباید میوه ستیزه با علم را برداشت کرد. تعطیلی و بسته شدن هیئت‌های مذهبی را چون بسته شدن سینما فرض کردند که دلیلی بر بی‌ایمانی به شفابخشی اهل‌بیت تلقی شده و حوادث این دوران را سنگ محک شیعیان برای امام زمان نامیدند. دارالشفا دانستن مراکز مذهبی خصوصاً قبور ائمه، مخالفت با هر نوع محدودیت مراسم مذهبی، حتی آن را توطئه غرب قلمداد کردن، نتیجه‌ای جز اغفال اذهان در برنداشته است. تقابل علم و دین و قرار دادن مؤمنان بر سر دوراهی انتخاب ایمان و یا علم و عقل، به تعارض علم و دین دامن می‌زند و ایمان را هم با رنگ مقلدانه بازنشر می‌دهد. دوباره چالش علم و دین سر برآورد، عده‌ای چون سلف خود مهندس بازرگان به دفاع علمی از دین پرداخته‌اند. بازرگان و سحابی سعی بر اثبات عدم تعارض قرآن با دستاوردهای علمی را مانند ترمودینامیک و تکامل می‌دانستند؛ اما امروز صورت‌بندی نسبت علم و دین متأثر از تحولات جامعه تغییر کرده است.

فتوای عقل، رها از قیدوبندهای قومی، حزبی، منافع شخصی و حتی از دین‌پنداری‌ها عبور می‌کند و به اعتراف فقهای شیعه «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع»، وقتی خردمندان در مواجهه با امری نمی‌توانند مستقیم ورود کنند نظریه کارشناسان را به‌عنوان نگاه خردمندان و عقل معرفی می‌کنند؛ بنابراین در مسئله‌ای که با تحریم آن جان انسان‌ها در خطر است، علما حدیثی را یادآوری کرده‌اند که مبنی بر تثبیت حکم عقل است.

حضور در تجمعات مذهبی به خاطر شیوع بیماری، حساسیت‌برانگیز شده است. فقیهان نواندیش و پویا در راستای ایفای مسئولیت خود در صف اول کسانی قرارگرفته‌اند که تابع دستورات بهداشتی و تخصصی است. با تحجرها و دگم‌اندیشی‌ها به مبارزه برخاسته و نسبت به توهین‌هایی که از سوی برخی مداحان غافل یا به‌ظاهر مذهبی صورت گرفته ساکت‌اند و خود را پیک واقعی سلامت برای جامعه محسوب می‌کنند تا با اعلام تعطیلی مراسم عمومی دینی مانع شیوع بیماری باشند.

عقل، وجدان و منفعت ملی حکم می‌کند که دست از بحران‌های خودساخته برداریم و اعتماد ازدست‌رفته ملت را برگردانیم. در این حرکت تاریخی راهی جز جایگزینی عقلانیت و استفاده از تجربیات و دستاوردهای علمی و حتی پذیرش کمک‌های انسان دوستانه وجود ندارد. در این راستا، در میدان داخلی نیز باید چشم‌ها را گشود و حرکت‌های جمعی و عاقلانه مردم را دید، گذشته از برخی که از مرز انسانیت عبور کردند و در پی سوءاستفاده از کاستی‌ها بودند بقیه مردم از کرد و ترک و عرب و شیعه و سنی و موافق و مخالف، مسلمان و غیرمسلمان دست‌به‌دست هم داده‌اند و میدان برای ورود نه‌فقط پزشکان و کادرهای درمانی که برای جامعه‌شناسان و روان‌شناسان و مدیران مجرب باز شده است. کادر درمانی مانند سربازانی هستند که البته بدون آموزش کافی و تجهیزات لازم به جنگ با این بیماری فرستاده شده‌اند و به جهت عدم آمادگی لازم و عدم حفاظت‌های لازم جان خود را مظلومانه از دست داده‌اند. مهار بیماری با پزشکانی بی‌ادعا، رزیدنت‌ها و انترن‌های گمنام پرستارها و کارکنانی ایثارگر و بی‌نام‌ونشان صورت گرفته است. چنان‌که پرستار جوانی که کرونا جانش را گرفت. بی‌سبب نیست که فلورانس نایتینگل ایران لقب گرفته است.

پی‌نوشت:

  1. حتی خبری بود مبنی بر برخورد و دستگیری افرادی که در فضای مجازی به ایجاد شایعه دامن زدند که فارغ از صحت آن خبر روش‌هایی که با تنبیه همراه باشد باعث می‌گردد متخصصان از اظهارات مبنی بر خطر بیماری واگیردار امتناع ورزند و این دیریابی باعث شیوع بیشتر بیماری می‌شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط