در حاشیه نکوداشت استاد فضلالله صلواتی
روز چهارشنبه بیستم مردادماه، آیین نکوداشتی برای استاد فضلالله صلواتی برگزار شد. این نشست بهپاس سالها مجاهدت و تلاش ایشان در راه اعتلای فرهنگ ترتیب داده شده بود. در بخشهای مختلف این نشست که همزمان بهصورت مجازی از شبکههای اجتماعی پخش میشد، سخنرانان به ذکر سوابق مبارزاتی و کوششهای علمی فضلالله صلواتی پرداختند.
سید محمود دعایی با ذکر اینکه پیش از انقلاب و در محافل مبارزاتی با شخصیت فضلالله صلواتی آشنا شده است گفت: «بعد از انقلاب و در مجلس شورای اسلامی به مدت شش ماه در کنار استاد صلواتی بودم و در این مدت از فضایل انسانی ایشان بسیار آموختم. استاد صلواتی بسیار خوشمجلس است. او بسیاری از فضایل تربیتی و اخلاقی را با طنزهایی تأثیرگذار بیان میکرد. بنده در دوران انقلاب از او بسیار الهام گرفتم و راه درست را انتخاب کردم و با موفقیت به انجام رساندم. استاد صلواتی برای ما سرمشق، الگو، منشأ تحول، آگاهی و پرورش بوده است».
در ادامه این مراسم مصطفی معین، وزیر اسبق علوم تحقیقات و فنّاوری، با اشاره به آشنایی با فضلالله صلواتی گفت: «شناخت من از استاد صلواتی به کانونهای علمی و تربیتی جهان اسلام در روزگار گذشته برمیگردد. بنده با آثار و مبارزات او آشنا بودم و برای من الهامبخش بود».
اشرف بروجردی با بیان اینکه فضلالله صلواتی اسطوره مقاومت و نماد فرهنگ است افزود: «او دریافته بود که معلمی شغل انبیاست و علیرغم اثرگذاری و اثربخشیاش در مدیریت شهر و نقشآفرینیاش در تدوین قوانین به این نتیجه رسید که انسانسازی و پرورش انسانهای فکور و فهیم بر همه مسندهای قدرت ترجیح دارد، لذا به تربیت انسانها همت گمارد. همان انسانهایی که امروز هر یک شعاع وجودیشان منشأ تحول و توسعه است. آنها از محضرش آموختند که حرمت و کرامت انسانی و خدمت به مردم و رفع نگرانی آنها در بهرهمندی از زندگی توأم با آسایش و آرامش باید سرلوحه همه تلاشهای انسان برای زیستن باشد؛ بخشی از معبر ایجاد این باور احداث کتابخانه و تشویق و ترغیب جامعه به خواندن و خواندن و خواندن است. او برای تحقق این نگاه کتابخانههای شهر را از ۳۴ عدد به ۱۴۰ عدد در سال ۱۳۸۰ رساند و بدین ترتیب نقشآفرین بودنش را معنا بخشید».
در ادامه حجتالاسلام سید حسن خمینی با ابراز خرسندی از حضور در مراسم نکوداشت فضلالله صلواتی گفت: «مایه مباهات است که در جلسه بزرگداشت برادر بزرگوارم فضلالله صلواتی حاضر شدهام. موضوعات بسیاری را میتوان در چنین جلسهای مطرح کرد، اما قبل از همه این آیه شریفه را بیان میکنم: «لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِینَ دَرَجَهً وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَى وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا». مطابق این آیه شریفه کسانی که در راه خداوند جهاد میکنند بر آنهایی که نشسته بودند، حتی با بهانه اولویت دارند. قرآن میفرماید: «مؤمنین قبل از فتح با مؤمنین بعد از فتح با یکدیگر مساوی نیستند، کسانی که بعد از فتح به جریان مبارزه پیوستند حتی کمکحال مبارزات شدند در مقابل آنهایی که قبل از فتح در روزگار سختی پرچم آزادیخواهی، استقلال، عزت، دینداری، شکوه و نام بلند پیامبر را بر زبان داشتند درجات بسیار بالا دارند و ارزشگذاری شدند».
وی اظهار داشت: «تجلیل از استاد بزرگوار صلواتی تجلیل از شجاعت نسلی است که توانستند در مرحله اول همدل و همراه شوند و در مرحله دوم این شجاعت را در خودشان نهادینه کنند و به غیر خودشان نیز بیاموزند. جامعه ما محتاج این فضیلت است. یکی از ویژگیهای مبارزان مناعت طبع است و امثال مبارزانی چون استاد صلواتی با گوهرِ نایاب و کمیابی که دارد، باید بعد از فتح مادرانه از این فرزند دفاع کند و آن را دربر بگیرد و رها نکند، باید بپذیرد دنیا، دار تشکیک است، همهچیز با هم و بهخوبی اتفاق نمیافتد و معتقدم فعالیت مبارزاتی مبارزانی چون صلواتی هرگز به پایان نمیرسد».۱
در ادامه، یادداشت لطفالله میثمی درباره نکوداشت شخصیت علمی و فرهنگی فضلالله صلواتی با عنوان «آینه تمای نمای فضای زمان» تقدیم خوانندگان گرامی میشود:
اولین بار در نوجوانی با خانواده صلواتی آشنا شدم. در شبهای ماه رمضان در منزل مرحوم عمویم، حاج احمد میثمی، بزرگ خاندان ما، جلسات قرائت و تفسیر قرآن برگزار میشد و آقای فضلالله صلواتی نیز که دو سال از من بزرگتر بودند، معمولاً همراه پدرشان به این جلسات میآمدند. من در این جلسات در دادن آب و چای و قلیان خدمتگزار بودم. در این شبها، پس از قرائت قرآن با صوت توسط افراد مختلف، آقای شمس آنها را اصلاح میکرد و پس از پایان آن پدر فضلالله صلواتی، مرحوم حاج شیخ حیدرعلی صلواتی، به تفسیر قرآن درباره موسی (ع) و یوسف میپرداخت و این موضوع تا نزدیک سحر طول میکشید.
داستان موسی و یوسف روی من خیلی تأثیر گذاشت و مرا متحول کرد. یادم میآید بعدها در سال ۱۳۴۳ وقتی از زندان آزاد شدم، عمویم، حاج حسین میثمی، با مهربانی به من گفتند: چرا کاری کردی که به زندان بروی. من گفتم: این درسهایی بود که از داستان موسی و یوسف در منزل حاج احمد میثمی یاد گرفتم. شماها اینها را به ما یاد دادید، ناگهان دیدم عمویم لبخندی زد. من بعد گذراندن دوره دبیرستان به دانشکده فنی رفتم و بعد از فارغالتحصیلی در جریان دادگاه سران نهضت آزادی به زندان افتادم. در سال ۵۰ و ۵۳ برای بار دوم و سوم به زندان افتادم و در جریان انقلاب آزاد شدم. آقای صلواتی هنگامی که در زندان انفرادی در پادگان اصفهان بودند شعر سوگند را سروده بود که آوازه آن به تمامی زندانها رسید و بسیار دلچسب بود، «به دل شکسته زندانی که نرفته به راه خطا سوگند». این شعر مقاومتهای زندان را از قلم به قدم درمیآورد و مصداق «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ» بود. در طول زندانها پیوند عاطفیام با ایشان بیشتر شد. در سال ۵۰ با زندهیاد محمود عسگریزاده در زندان اوین قبل از شهادتش گفتوگو داشتم. او میگفت «یک بار بهشدت شکنجه شدم و پاهایم مانند متکا باد کرده بود. دائماً با قرآن تفأل میزدم که خدا راهی پیش پایم بگذارد که شکنجه بیشتری نشوم؛ چرا که قرار بود دومرتبه مرا به بازجویی ببرند و شلاق روی شلاق خیلی زجرآور است، ولی قرآن به من راه نمیداد کوتاه بیایم و مرا به مقاومت تشویق میکرد. اینجا بود که شعر صلواتی یادم آمد». بعد از پیروزی انقلاب یک بار از دکتر احمد فردید پرسیدم بهترین تفسیر قرآن کدام است. او گفت تفسیر مجاهد دلشکسته، باز یاد شعر دکتر صلواتی افتادم. این روند زندگی مرا تا حدی شکل داد.
در گذر زمان بعد از پیروزی انقلاب به اصفهان آمدم و با آقای دکتر صلواتی که در آن زمان فرماندار اصفهان بودند دیدار داشتیم و آنچه را در این مدت بر هر دو ما گذشته بود بازگو کردیم. دکتر صلواتی سال پرماجرایی را در فرمانداری اصفهان گذرانده بود. مخالفتهای بعضی جریانها و مطالبات گروههای مختلف از سویی دیگر، اقدام به ساختن پل فردوسی، ادغام سه کمیته مسلح در همدیگر، همچنین ایجاد شوراهای محلی و مدیریت واکنشها به ترور شهید مهندس بحرینیان و برخی موارد دیگر، کارهایی بود که انجام داده بودند؛ بهطوری که وقتی به مجلس آمد، نفس راحتی کشید؛ هرچند در دوران مجلس هم فراز و نشیبهای زیادی داشت. دکتر در گفتوگو با نشریه چشمانداز ایران در شماره ۹۳ (شهریور و مهر سال ۹۴) دوران فرمانداری خود و اتفاقات آن دوره را بهتفصیل توضیح داده است.
ملاقات بعدی ما در تهران و زمانی بود که ایشان نماینده اصفهان در اولین مجلس شورای ملی (بعداً اسلامی) بودند. چیزی نگذشت که من در آبان ۶۱ برای چهارمین بار بازداشت شدم، ولی این بار توسط همبند سابق خودم در دوران ستمشاهی، یعنی آقای اسدالله لاجوردی که آن زمان دادستان تهران بود. آقای صلواتی، نایبرئیس کمیسیون اصل ۹۰ مجلس شورای اسلامی بود و همسرم، مرحوم مریم روحانی، برای نجات من از زندان به ایشان مراجعه کرده بود. در این مدت همسرم بینهایت تحت تأثیر محبت های ایشان قرار گرفته بود و دکتر صلواتی آنچه از دستش برآمده بود را انجام داده بود. در یکی از روزهایی که در سلول انفرادی بودم به دفتر دادستانی زندان اوین احضار شدم. مرا به اتاقی آوردند که دکتر صلواتی در آن حضور داشتند و طوری به من علامت دادند که بدانم مقامات زندان هم حضور دارند. بعدها مهندس میرمحمدصادقی به من گفتند در آن جلسه حضور داشتند. آقای لاجوردی به آقای صلواتی گفته بود میثمی یا باید مصاحبه کند یا حکمش اعدام است و آقای صلواتی به ایشان گفته بود به فرض که مصاحبه کند، مگر مطلبی غیر از آنچه در نشریه راه مجاهد مینویسد خواهد گفت؟! نشریه او قانونی است و هماکنون که در زندان است نیز منتشر میشود و در ماهنامهاش اشاره به بازداشت او هم نشده است.
این مطلب روی آقای لاجوردی تأثیر گذاشت و از فاز اعدام کوتاه آمد، ولی من همچنان در زندان بودم تا اینکه با تلاشهای بعدی آقای دکتر صلواتی، دکتر صدر حاج سید جوادی، آیت الله هاشمی، حجتالاسلام سید احمد خمینی و بهویژه حجتالاسلام کروبی و تلاش دوستانم در نهضت مجاهدین خلق بدون اینکه محاکمه شوم، بعد از نه ماه و نه روز آزاد شدم.
دیدارهای ما در تهران با آقای صلواتی ادامه داشت و پس از اتمام دوره نمایندگی ایشان، این دیدارها در اصفهان ادامه پیدا کرد. در آستانه مبارزات انتخاباتی هفتمین دوره ریاستجمهوری، حجتالاسلام سید محمد خاتمی برای سخنرانی به دانشگاه اصفهان آمده بود. در آنجا علاوه بر دکتر صلواتی مردم زیادی حضور داشتند تا سخنان نامزد ریاستجمهوری را بشنوند. آقای خاتمی از دکتر صلواتی بهشدت تجلیل کرد، درحالیکه دکتر صلواتی در آن روزها مغضوب نظام مستقر در اصفهان و ایران بود و هم خودش و هم نوشتههایش را زیر سؤال میبردند و حقوقش را هم پرداخت نمیکردند. آقای خاتمی گفت اگر در دوران ستمشاهی آقای صلواتی در زندان مقاومت نکرده بود و اسم مرا برده بود، مرا هم بازداشت و محکوم میکردند، ولی ایشان با مقاومت خود مرا نجات داد. پسرخالهام، مهدی تاج که از فعالان سیاسی اصفهان بود و در آن سخنرانی حضور داشت، به من میگفت مردم فرهیخته اصفهان شیفته صداقت و شجاعت آقای خاتمی شدند که از صلواتی دفاع کرده است. هرچند فکر میکردند تعریف صلواتی موجب میشود که آرای خاتمی کاهش یابد، ولی دیدیم که به خواست خدا اینگونه نشد؛ چون خداوند دوستدار انسانهای صادق است و او در خرداد ۷۶ رأی چشمگیری آورد و رئیسجمهور شد و همه برای نزدیک شدن به آقای خاتمی به دکتر صلواتی روی میآوردند.
طی ده سالی که دکتر صلواتی به انتشار نشریه نوید اصفهان مشغول بود، علاوه بر دوستی همکار مطبوعاتی هم شدیم. سرمقالههای او با نام «طوفان» منتشر میشد. آدم تعجب میکند وقتی در کنار ایشان مینشینیم از طوفان خبری نیست و آنقدر آرامش دارد که موجب امنیتبخشی و آرامشبخشی به دیگران میشود.
برای ریشهیابی آنچه به خرداد ۶۰ معروف شد و هزینههای زیادی به واسطه آن پرداخت کردیم، طی هشتاد گفتوگو در نشریه چشمانداز ایران با اندیشمندان و کنشگران مطرح در آن زمان به بررسی این مقطع پرداختیم. دکتر صلواتی طی دو گفتوگو در شمارههای ۱۸ و ۲۰ نشریه به تشریح عملکرد راهبردی خویش پرداخت. نکته مهمی که ایشان ابراز داشت این بود که سعی میکرد اولین رئیسجمهور، یعنی دکتر بنیصدر در جایگاه خودش بماند، ولی توصیههای دلسوزانهاش در او مؤثر واقع نشد. غرور بنیصدر را گرفت و با هواداران رجوی متحد شد. فکر کرد که میتواند با مطرح کردن یک رفراندوم در برابر امام (ره) رأی بیشتری بیاورد. اینجا بود که آقای صلواتی راه خود را از او جدا کرد. به نظرم مطالعه این دو مصاحبه میتواند عمق اندیشه مکتبی و راهبردی دکتر صلواتی را نشان دهد. کسانی که میخواهند آن مقطع را بررسی کنند تحلیلشان آینه تمامنمای فضای آن زمان است. اشاره به وقایع و جریانهای مختلف مثل نقش انجمن حجتیه، جریان بقایی، حزب جمهوری اسلامی، جریان بنیصدر و دفتر هماهنگی، نقش مجاهدین به رهبری رجوی، جنجال سیاسی درباره نوار دکتر حسن آیت، قطببندی کاذب بین طرفداران مصدق و کاشانی (در واقع بقایی)، تضاد مسئولانی که در داخل ایران ایران مبارزه کرده بودند با مسئولانی که از خارج به ایران آمدند؛ مانند بنیصدر، قطبزاده، یزدی، حبیبی، صادق طباطبایی و … همچنین اختلافاتی که بین نمایندگان مجلس شورای اسلامی بروز کرده بود، در حالی که شخصیتهای بزرگی در این مجلس حضور داشتند. دکتر صلواتی معتقد است در آن روزها همه طالب وحدت بودند و با هر گروه و جریانی که برخورد میکردیم، عمیقاً خواهان وحدت بودند، ولی مکانیسم آن را نمیدانستند و هرچه تلاش میشد موفق نمیشدیم. مسئله مکانیسم و روش بسیار مهم است که ما فاقد آن هستیم. برای درک بینش و شجاعت دکتر صلواتی کافی است به یک گفتوگوی مهم اشاره کنم.
در فضای آن زمان، امام خمینی از کاریزمای زیادی برخوردار بودند و حتی اگر نامهای را به دست یکی از مسئولان میدادم که به دست امام (ره) برساند، میگفت من نامه را میخوانم، اگر حس کنم امام ناراحت میشوند نامه را به او نمیدهم. یا وقتی من در سال ۶۲ از زندان آزاد شدم، سعی کردم طی طوماری آنچه را در زندان دیده و شنیده بودم و مغایر با قانون اساسی و انقلاب بود برای امام بنویسم و عدهای هم آن را امضا کنند. یکی از آن افراد که قهرمان مقاومت و صفا بود میگفت من در جریان حج، آفریقاییها را دیدم که وقتی اسم امام برده میشد از خوشحالی به خود میلرزیدند؛ بنابراین حاضر نیستم امام در چنین شرایطی تضعیف شود. توجه شود که در همین شرایط در ملاقاتی که دکتر صلواتی با امام داشته، از ایشان سه پرسش مهم به شرح زیر را جویا میشود: «به امام عرض کردم یک سؤال من درباره مرحوم شیخ فضلالله نوری است که شما موضع گرفتید. وضع آن مرحوم مشخص بود، با آزادی و قانون مخالفت داشت و این روحانیت بود که حکم ایشان را صادر کرد و این امر چندان به مخالفان روحانیت و روسها و انگلیسها ربطی نداشت. شما که عقاید و عملکرد ایشان را میدانید. من نمیخواهم بگویم که تجلیل شود بلکه میخواهم دلیل اینطور تأیید کردن ایشان را از جانب شما بدانم؟ دوم آنکه شما در یک سخنرانی فرمودهاید آن شخص مسلم نبود. اگر منظورتان مرحوم مصدق بود که مصدق مسلمان بود و من خبر دارم که ایشان حتی سهم امام را میپرداختند. پرسش سوم هم اینکه حضرتعالی بالا رفتن از دیوار یک سفارت و اشغال آنجا را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدید. مبارزان برای انقلاب اول چقدر زجر کشیدند و چقدر رنج برده شد؟! اینهمه زندانی و اینهمه کشته دادیم تا این انقلاب به پیروزی رسید. خود شما چقدر رنج کشیدید، زندانی و تبعید شدید؛ روشنفکران، طلبهها و دانشجوها به زندان افتادند تا انقلاب به اینجا رسید. ما میتوانستیم سفارت را طبق مقررات بینالمللی تعطیل کنیم. میشد افراد سفارت را بهعنوان عناصر نامطلوب به کشورشان امریکا برگردانیم. با امریکا قطع رابطه کنیم، ولی شما فرمودید انقلابی بزرگتر از انقلاب اول. چرا؟ دلیل این را هم میخواهم بدانم. امام گفتند آمادگی ندارند، اما حاجاحمد آقا وقتی را تعیین کنند. چند بار با احمد آقا تماس گرفتم، اما موفق نشدم. در ملاقات بعدی با امام هم زمینهای نبود تا سؤالات را پیگیری کنم».
از آنجا که استاد دکتر صلواتی اشراف زیادی به تاریخ اسلام داشت از او خواهش کردم درباره تاریخ اسلام، بهویژه بنیامیه، مطالبی برای درج در چشمانداز ایران بنویسد تا کمکی بکند به رفع قطببندیهای کاذب شیعه-سنی که میتواند به راهبردهای خطرناک منجر شود و او این کار را شروع کرد و این پژوهش از شمارههای ۴۷ تا ۸۰ نشریه چشمانداز منتشر شد و بعد هم با موافقت او بهصورت کتاب سیاهکاریهای بنیامیه درآمد که نشر صمدیه آن را منتشر کرد. روش تحقیقاتی استاد در این کتاب وقایعنویسی نیست. گویا کتابی است که انگار برای امروز به حل مسائل راهبردی ایران کمک میکند. آقای دکتر صلواتی که شوخطبع است به من گفت میثمی مرا برای نوشتن این کتاب «زائوند»! من نیز با الهام از دستاوردهای استاد صلواتی و سایر منابع، مقدمهای بر این کتاب نوشتم که تقریباً دو سال طول کشید و نقش معاویه و یزید را در حادثه عاشورا نشان میداد. این مقدمه با کمی تغییر به پیوست تقدیم به این نکوداشت میشود. در پی انتشار این کتاب بود که از ایشان خواهش کردم برای دوران بنیعباس هم تحقیقات خود را شروع کند که هماکنون در حال تدوین آن است. در جریان تحقیقاتش درباره دوران بنیعباس و در انتهای دوران بنیامیه به امام باقر(ع) رسید. دامنه مطالعات و قلم سیال ایشان بهقدری وسیع بود که معادل ۱۷۰۰ صفحه درباره امام باقر(ع) نگاشت که هماکنون به صورت کتاب مستقلی درآمده و نشر صمدیه آن را منتشر کرده است. سومین کتاب ایشان کتابی تحقیقاتی در مورد امام رضا(ع) است که آن را نشر صمدیه به چاپ رسانیده است و تعداد محدودی از آن در نکوداشت ایشان توزیع شد.
من از خداوند آرزوی سلامتی طول عمر با برکت و نیکفرجامی برای دکتر صلواتی دارم. امیدوارم همسر، فرزندان و دوستان دکتر این راه تحقیق و مقابله با جهل را ادامه دهند.
خدایا چنان کن سرانجام کار/ تو خشنود باشی و ما رستگار■
پینوشت:
- منبع: ایبنا