بدون دیدگاه

عدالت جنسیتی در گفتار و بازتاب رفتار مهدی بهلولی

نرگس ملک‎زاده

مرگ بهانه‌ای است برای قدر دانستن و امروز این چند سطر را به بهانه قدردانی از دوستی می‌نویسم که نمی‌گویم نبودش بی‌تابم کرد، راحت اعتراف می‌کنم مقدمه‌ای شد بر تَرَک‌برداشتنم و به قول دوستی مشترک: «مرگ او اتفاقی دیگر بود برای تداوم افسردگی و سردی حالمان در سال‌های وبا!»

مهدی بهلولی را اگر بخواهیم در آموزش و پرورش با یک مفهوم یا کلیدواژه‌ای معرفی کنیم، بی‌شک مناسب‌ترین گزینه که اقبال عمومی را نیز به همراه خواهد داشت «عدالت آموزشی» است، اما من به‌عنوان یکی از همراهانی که سال‌هاست در کنارش یاد گرفتم می‌توانم بگویم، عقیده بهلولی و تأکید همیشگی او بر عدالت آموزشی مقدمه‌ای بود بر ترویج یک «اجتماع مدرن و شایسته»، زیرا آموزش و پرورش را یک نهاد فرهنگ‌سازِ درجه اول می‌دانست که دگرگونی‌ها و آشفتگی‌های آن بر فرهنگ جامعه اثرگذار است. آموزش و پرورش در کنار خانواده، رسانه مولد فرهنگ هستند اما آنچه باعث تأکید و پررنگ شدنِ نقش آن بر فرهنگ‌سازی است جایگاهی است که به‌عنوان نهادی توسعه‌ای بر دوش نحیف آموزش و پرورش گذاشته شده است. بهلولی در نوشته‌های خود در گستره‌های گوناگون تلاش کرد، اما آنچه به‌طور اخص در این نوشته به آن بپرداخته می‌شود تلاش و همراهی بهلولی در جهت برقراری عدالت است، اما این بار با اولویت «عدالت جنسیتی» در جامعه و آموزش و پرورش است.

نگاهی گذرا به پیشینه مسئله زنان و جنسیت و خواندن دیدگاه‌های افلاطون تا رسیدن به نظریات رالز نشان می‌دهد که این درخت تنومندِ نبود عدالت جنسیتی ریشه در سال‌های بسیار دور دارد و با گذشت زمان و با وجود تلاش‌های بسیاری از سوی فعالان حقوق بشر به‌صورت عام و کنشگران حقوق زنان به‌طور خاص صورت گرفته هنوز باید سعی در تقویت جریانی داشته باشیم که در تلاش باشد کنشگری در این بخش را تقویت و راهکارهای دستیابی به حقوق زنان، برابری و عدالت را از نظریه و گفتمان‌محوری به عمل‌گرایی و ترویج رفتار در بطن جامعه متمایل کند.

در دموکراسی آتن زنان حق مالکیت نداشتند، اجازه مشارکت در سیاست نیز از آن‌ها سلب شده بود، با این شرایط از قدرت سیاسی و نظامی بی‌بهره بودند، ولی این تبعیض از دید افلاطون بی‌پایه و سست بود، زیرا افلاطون معتقد بود که دلیل اهمیت انسان روح است؛ افلاطون بدن را میرا و روح را جاودان می‌دانست. روح، آن‌چنان‌که افلاطون به توصیف آن پرداخته است ظرفیت خردورزی و شناخت را بر عهده دارد، از آنجا که زنان و مردان تفاوتی از این حیث ندارند، درنتیجه توان خردورزی زن و مرد یکسان است، اما با همین مقدمه شیرین و دل‌چسب که سبب شده عده‌ای افلاطون را پدر فمینیسم بخوانند! می‌رسیم به‌جایی که می‌گوید مردها در عقل‌ورزی و دیگر مهارت‌ها از زنان برترند و درنتیجه زنان و مردان نمی‌توانند شغل‌ها و مناسب یکسانی داشته باشند. این تناقض‌ها و گسستگی‌های فکری که بیشتر به یک حاشیه‌نویسی فلسفی می‌ماند تا یک مسئله اجتماعی تا به امروز ادامه داشته است. جایگاه جنسیت در منظومه فلسفی رالز نیز همچنان ازجمله مباحث مبهم است و در مثالی عینی‌تر در کشور خودمان با تمام تلاش‌های کنشگران زن و جنبش‌های متعلق به آنان در جامعه هنوز درگیر تعریف «رجل سیاسی» هستیم. وجود همین ناسازگاری در نظریه تا عمل سبب به‌وجود آمدن جنبش‌هایی شده است که ملاکِ کنشگری خود را به عمل‌گرایی و میدان‌گرایی مطرح شکل کرده‌اند؛ درواقع این کنشگران نیز نسبت به موقعیتی که دارند بیشتر واکنشی عمل کرده‌اند گرچه در این حوزه هم تولید اندیشه می‌کنند و هم عمل‌گرایانه و تأثیرگذار اقدام کرده و می‌کنند.

با خوانش دوباره آنچه از بهلولی به یادگار مانده و مروری بر گفت‌وگوهای شخصی که بارها و بارها با او داشته‌ام می‌توانم بگویم که عدالت اجتماعی در نظر او نشانگر این است که جایگاه هر کس در جامعه باید به‌اندازه شایستگی و دانایی او باشد و خودش نیز با این تعریف از عدالت همراه و همواره در پی نفی هرگونه تبعیض و برقراری تساوی در نظام آموزشی بود. تصویری که او در ذهن داشت نظام آموزشی متعالی و ایده آلی بود که کفه دختران دانش‌آموز و معلمان زن باید سنگین‌تر از آنچه هست باشد.

بهلولی به دنبال آن بود تا بتواند این اندیشه را تعمیق بخشد که باید برای زنان توانمند در جامعه مدنی از «تبعیض مثبت» استفاده کرد، او توانمندی را منحصر به جنس خاصی نمی‌دانست و معتقد بود یکی از جاهایی که توانمندی زنان می‌تواند نمود آشکارتر بیابد «جامعه مدنی» است. یکی از مثال‌های زیبایی که سال‌ها پیش از او شنیدم و هیچ‌گاه فراموش نخواهم کرد، چون می‌تواند انگیزه حرکتی برای خود من هم باشد، گوی‌های زیبا و پرمعنا از النور روزولت، همسر فرانکلین روزولت رئیس‌جمهور پیشین امریکا، درباره زنان بود. «یک زن همچون یک چای کیسه‌ای است؛ شما هرگز نمی‌دانید تا چه اندازه پررنگ است؛ پیش از آنکه در آب گرم بیفتد». بهلولی کار مدنی را چیزی شبیه آب گرم می‌دانست که بسیاری از زنان و دختران، زمانی که پا در آن و سختی‌هایش می‌گذارند توان و شایستگی‌های نهفته وجودی‌شان را نشان می‌دهند، اما دلیل اینکه او معتقد به فراهم کردن تبعیض مثبت به سود زنان توانمند بود تا آن‌ها آسان‌تر در موقعیت‌های مهم‌تر و رهبری قرار بگیرند کم‌وکاستی‌های فرهنگی بود که اجازه نمی‌دهد در کنش‌ها و نهادهای مدنی، حق زنان فرهیخته و توانمند به آنان برسد. او باور نداشتن به توانایی زنان، هم از سوی مردان و گاها از سوی خودشان را مانع دستیابی به جایگاه و موقعیت‌هایی می‌دانست که شایستگی و سزاواری آن را دارند.

بهلولی سعی بر آن داشت تا با نوشتار و یا ترجمه درباره زنان جایگاه مهم و تأثیرگذار آن‌ها را حداقل برای زنان معلم بیشتر بشناساند. او با ترجمه‌ای از جان کوک سن با این موضوع که چرا «زنان سیاست‌گذاران بهتری می‌شوند» با بیان نظرات مطرح درباره حضور زنان در سیاست، بابی را گشود و با زیرکی و توانمندی خاصی که در نوشتن داشت بارها و بارها به انتخاب وزیر زن برای آموزش و پرورش و پرداخت.

بهلولی با برشمردن سبک زنانه مدیریت و آوردن شاهد بر ادعای خود که در این سال‌ها باید یک زن سکان‌دار زنانه‌ترین وزارتخانه کشور باشد سبک رهبری مری رابینسون، رئیس‌جمهور سابق ایرلند که یکی از رهبران سیاسی جهان است، یاد می‌کند. او در ترجمه‌ای از سخنان رابینسون می‌نویسد که زنان در عمل گرایش بیشتری به آن نوع رهبری دارند که تازه‌تر به شمار آید؛ رهبری با حل مسئله گروهی پیش می‌رود، نه رهبری که تنها تلاش می‌کند از نوع قدرت سلسه‌مراتبی خود پشتیبانی کند. مردان هم چه‌بسا این نوع از رهبری را به کار گیرند، اما به شیوه آشکارِ زنانه!

بهلولی با علم به تجربه جهانی و موفق زنان در عرصه سیاست علاوه بر حضور هدفمند در رسانه‌ها جهت افزایش درصد حضور زنان در کابینه و به‌خصوص انتخاب یک وزیر زن برای آموزش و پرورش با این دیدگاه که نگاهی به چهل سال مدیریت مردان بر وزارت آموزش و پرورش و به‌ویژه وضعیت نابسامان آن روشن است که بهبود امر آموزش و پرورش در ایران لزوماً از رهگذر مرد بودن وزیر نمی‌گذرد و اصولاً این کار از سطح توانایی‌های یک وزیر فراتر است و برای بهسازی آن نیازمند به یک تصمیم هماهنگ و جدی میان همه بخش‌های حکومت باشد، اما پیشنهاد مشخص بهلولی در این آشفتگی گزینش یک زن توانمند برای ریاست بر وزارتخانه آموزش و پرورش بود که این انتخاب را انتخابی با پیامدهای مثبت و اثرگذار می‌دانست که با توجه به فرهنگ‌ساز بودن آموزش و پرورش می‌تواند انتخاب یک زن توانمند مثال نقضی باشد بر فرهنگ و اندیشه‌های نادرستی که دختران دانش‌آموز و معلمان زن ما را نیز عقب نگه ‌داشته است.

مهدی بهلولی تأکید داشت که مشارکت زنان در دست‌یابی آن‌ها به عدالت جنسیتی مهم است. او معتقد بود که زنان خود باید در تصمیم‌گیری‌های مربوط به مدیریت و مشارکت زنان حضور داشته باشند و تلاش برای رفع همه شکل از تبعیض را فقط با مشارکت حداکثری زنان در شرایط برابر با مردان میسر می‌دانست و می‌گفت که نرخ افزایش یافته مشارکت زنان، هم زنان دیگر را به مشارکت در زندگی عمومی برخواهد انگیخت و هم به پایان دادن کلیشه‌ها و پیش‌فرض‌های زیان‌بخشی کمک خواهد کرد که از توانایی زنان برای اینکه در زندگی عمومی نقش بنیادی بازی کنند جلوگیری می‌کند. بهلولی حضور زنان را برای هر چه بیشتر انسانی کردن سیاست مهم می‌دانست و می‌گفت آمار و ارقام امیدوارم کننده است، اما این کندی در دگرگونی ساختار و حضور زنان ناامیدکننده.

با مطالعه بیشتر در اندیشه‌های نظری و عملی مهدی بهلولی می‌توان ایشان را یکی از صادق‌ترین افرادی دانست که در حوزه آموزش و پرورش به تقویت جایگاه زنان معلم در آموزش و پرورش و زنان و دختران در نظام اجتماعی تلاش کرد. مهدی بهلولی به همراه یار همیشگی‌اش (محمدرضا نیک‌نژاد) همیشه در تلاش بودند که فضای رسانه‌ای آموزش و پرورش را از حالت مردسالارانه خارج کنند و همین علاقه‌مندی‌های او به این موضوع سبب تقویت حضور زنان معلم در رسانه‌های مرتبط با آموزش و پرورش شد. حمایت‌های معنوی بهلولی از زنان چه در کنشگری‌های صنفی و مدنی چه در حضور اثرگذارشان در رسانه‌های عمومی سبب شد تا در این چند سال اخیر صدای زنانه‌تری از مطالبات فرهنگیان به گوش برسد و این صدا در پشت خود اعتماد به نفسی را دارد که حمایت‌های مردانی چون مهدی بهلولی سبب و زمینه‌ساز آن‌ها بوده است. در پایان امیدوارم با تلاش‌های زنان و همراهی مردانی که دغدغه عدالت را دارند آرزوهای دختران و زنان این سرزمین به واقعیت نزدیک شود.■

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط