در باب ناگزیری پویش ملی مقابله با اعتیاد
احمد هاشمی
از آن افیون که ساقی در میافکند
حریفان را نه سر ماند و نه دستار
بسیاری از ما در برههای از زندگی با دنیایی که حافظ در آن میزیسته خیالبافی کردهایم. دنیایی که حضرت ایشان هنرمندانه در همین یک بیت تصویر کرده است؛ ساقی محترم مادهای را در نوشیدنی مربوطه میریزد و محلول موردنظر را به قول امروزیها تبدیل به «بمب» میکند و جلوی مجلسیان میگذارد. بقیه داستان را هم که خودتان شاهد هستید؛ دوستان گرامی چنان حرکاتی از خودشان بروز میدهند که نه سر ماند و نه دستار!
این نوشته میتوانست یک انتقاد عملگرایانه از لسانالغیب حافظ شیرازی باشد، اما ارادت ما به ایشان بیشتر از اینهاست، بههرحال در سده هشتم هجری هنوز آسیبهای سوءمصرف مواد مخدر شناسایی نشده بود. اینجا سخن از زمینههای فرهنگی دچارشدن به اعتیاد است. یک مدل ذهنی تاریخمند که در آن عینیات اجتماع، دنیای دون است و رشد و پرورش انسان از درون و بهواسطه قدرت تخیل صورت میگیرد. در این مدل کنارهگیری ارزش است و ایستادگی مایه هلاک و در این گفتمان، عملگرایی به نفع تقدیر مصالحه میکند. نمونههای این عقبنشینی در ادبیات ما بسیار است.
شناخت زمینههای فرهنگی و اجتماعی اعتیاد از این نظر اهمیت دارد که بر اساس تئوری دروازهای که یک نظریه پرطرفدار سببشناسی اعتیاد است، مهمترین دلیل دچارشدن به اعتیاد، مصرف مواد مخدر دروازهای همچون سیگار، حشیش و الکل است. بسیاری از معتادان در خانوادههایی بزرگ شدهاند که اعضای آن تابوی مصرف موادی چون سیگار، الکل و تریاک را شکسته بودند و فرزندان خانواده نخستین تجربه مصرف را در نوجوانی داشتهاند.
گرچه بر اساس نظریه استعداد مشترک، همه کسانی که مواد مخدر مصرف کردهاند به آن ماده وابستگی پیدا نمیکنند و این نظریه، اصل را بر شخصیت فرد مصرفکننده میگذارد، با این حال حتی اگر فرض کنیم بخش کمی از کسانی که تجربه مصرف دارند وابستگی پیدا میکنند، برای کاهش زمینه مصرف دلیل کافی داریم. پرسش مهم این است: چقدر موضوع کاهش مصرف مواد مخدر برای دولت و جامعه اهمیت دارد؟
آمار رسمی حکایت از وجود ۲ میلیون و ۸۳۰ هزار معتاد دائمی دارد. ناگفته پیداست که این آمار به دلیل ماهیت ناهنجار بیماری اعتیاد تقریبی است. بسیاری از افراد معتاد و حتی خانوادههایشان این مسئله را پنهان میکنند. گمانهزنیها از وجود بیش از ۶ میلیون معتاد دائمی و تفننی در کشور خبر میدهد. با این حساب چیزی در حدود ۲۵ میلیون نفر یا حدود یکسوم از جمعیت کشور بهطور مستقیم یا غیرمستقیم با این معضل دستبهگریباناند؛ اما سهم این بخش از مردم از برنامههای صداوسیما چقدر است؟ تقریباً هیچ. این هیچ از عجیبترین هیچهای عالم است. سالهاست عالیترین مقامهای کشور آشکارا و نهانی مقابله با اعتیاد را از اولویتهای اصلی نظام میدانند و همزمان بودجه صداوسیما صرف ساختن سریالهای زردی میشود که نمونه مشابه بدون ممیزی و ساخت ترکیه آن در داخل کشور چند برابر بیننده دارد. در کشوری که بیش از ۷۰ درصد زندانیان در رابطه با مواد مخدر دستگیر شدهاند و آسیبهای ناشی از مواد مخدر در سال به چندین میلیارد دلار میرسد، حکماً باید بهطور دائم فیلمهایی با مشاوره پزشکان متخصص و با هدف کاهش آسیب ساخته شود، آگهیهای آموزشی و هشداردهنده مرتب پخش شود و حتی در میانه برنامههای پربینندهای چون نود و خندوانه بخشهای ویژهای به این موضوع اختصاص داده شود. البته این نقص فقط شامل صداوسیما نمیشود. در رسانههای مکتوب، چه دولتی و چه خصوصی نگاهی جدی به این معضل وجود ندارد. کافی است تیتر روی جلد نشریات را نگاه کنیم. سالی چند نشریه را پیدا میکنیم که طرح و تیتر روی جلدش را به این موضوع اختصاص داده باشد؟ باز هم تقریباً هیچ.
آمار حاکی از روند کلی رو به افزایش مصرف مواد در کشور و کاهش میانگین سنی اعتیاد است، با این حال در کتابهای درسی درباره بیربطترین امور مطلب هست، درباره بیماری اعتیاد نیست. با این اوضاع اسفبار باید در تمام مقاطع تحصیلی زنگ اعتیاد داشته باشیم. چندی پیش یک برنامه آموزش مهارتهای زندگی بهصورت آزمونهای در امریکا اجرا شد. تحقیقاتی که مؤسسه سوءمصرف مواد (NIDA) بر روی شش هزار دانشآموز از ۵۶ مدرسه راهنمایی انجام داده نشان میدهد شروع مصرف سیگار سه ماه پس از اتمام برنامه تا ۶۷ درصد و مصرف سیگار تا ۲۵ درصد کاهش پیدا کرده است. لازم نیست بیش از این درباره موضوعی که همه میدانیم، یعنی نقش آموزشوپرورش در کاهش شیوع اعتیاد صحبت کنیم.
این تنها گوشهای از ناکارآمدی و کمکاری نهادهای مسئول درباره اعتیاد است. در کشور چندین نهاد فرهنگی با بودجه کلان وجود دارد که بیلانشان در زمینه کاهش آسیب اعتیاد صفر است و تمام ناکارآمدیها به این دلیل است که ما هنوز به درک درستی از عمق فاجعهای که در کشور در جریان است نداریم؛ یا داریم و خودمان را به آن راه زدهایم. اعتیاد بیش از هر چیزی یک معضل فرهنگی است و مهمترین راه پیشگیری از آن آموزش است. برای غلبه بر این بحران یک عزم ملی لازم است.
خیال حوصله بحر میپزد هیهات چههاست در سر این قطره محالاندیش