گفتوگو با شیخ یوسف جمالی
امیرارسلان خضری: شیخ یوسف جمالی، استاد حوزه و دانشگاه، متولد سال 1353 در بندرعباس است. وی تحصیلات اولیه خود را در مدارس علوم دینی اهل سنت جنوب ازجمله مدرسه دینی بندرعباس، مدرسه علوم دینی سلطانالعلما بستک و مدرسه عالی احمدیه اوز (لارستان) در رشته شریعت به پایان رساند و سپس تحصیلات تکمیلی خود را در دانشکده الهیات تهران در فقه شافعی ادامه داد. شیخ یوسف جمالی هماکنون مدرس فقه، اصول فقه و تاریخ معاصر دانشکده دعوت در مدرسه علوم دینی اهل سنت و جماعت بندرعباس است. ایشان عضو شورای مرکزیِ شورای عالی مدارس اهل سنت و جماعت جنوب ایران و رئیس نهاد اجتماعی این شورا بوده و سابقاً به مدت شش سال نماینده هیئت فتوای اهل سنت و جماعت جنوب در بندرعباس بوده است. وی همچنین عضو شورای مرکزی جماعت دعوت و اصلاح ایران هستند. گفتوگویی درباره جایگاه فقه شافعی در مدارس علوم دینی اهل سنت جنوب با ایشان تدوین شده که خلاصهای از آن تقدیم خوانندگان چشمانداز ایران میشود.
لطفاً مختصری درباره فقه اهل سنت توضیح دهید؟
– فقه اصطلاحاً بهمعنای علم به احکام عملی است که از ادله تفصیلی گرفته میشود. برخی از ادله احکام در نزد اهل سنت اتفاقی بوده و بر آن اجماع است، مانند کتاب، سنت، قیاس و اجماع. بعضی دیگر از احکام اختلافی است، مانند استحسان، قول صحابی و مصالح مرسله. این موارد جزء مبانی استنتاج حکم بهحساب میآیند که در هر زمان مجتهدین با بهرهگیری از این موارد، احکام فقهی را استخراج میکنند. طبیعتاً قرآن و سنت از جایگاه ویژهای در نزد اهل سنت برخوردار است و تا زمانی که نصوص از قرآن و سنت وجود داشته باشد، در فقه به باقی ادله رجوع نمیشود.
مسئله اجتهاد از چه جایگاهی در فقه اهل سنت برخوردار است؟
– اجتهاد از بدو ظهور پیامبر اکرم (ص) و در زمان حیات ایشان و در زمان خلفای راشدین وجود داشته است. پیامبر اسلام (ص) به برخی از صحابه، که آنها را بهعنوان مبلغ دین به مناطق مختلف میفرستاد، اجازه اجتهاد میداد و اجتهادهای متفاوت صحابه مورد تأیید پیامبر (ص) بوده است. پس از رحلت پیامبر (ص) و با گسترش سرزمینهای اسلامی، در زمان خلفای راشدین، مسئله اجتهاد وارد مرحله تازهتری شد.
اداره سرزمینهای جدید و حاکمیت شریعت بر این سرزمینها نیازمند استفاده از اجتهاد بود، لذا با نگاه به سیر تاریخی میتوان نتیجه گرفت که فقه اهل سنت با اجتهاد مشکل خاصی ندارد و همواره از آن استفاده کرده است.
مهمترین مکاتب فقهی در میان اهل سنت کدامیک هستند؟
– در فقه اهل سنت از ابتدا دو مدرسه بزرگ ظهور کردند: یکی مدرسه اهل حدیث که محل فعالیت آن در مدینه بود. این مدرسه مبتنی بر استنباط فقه از حدیث بود و دوم مدرسه اهل رأی که در عراق ظهور کرد و امام ابوحنیفه پایهگذار آن بود. در آن زمان عراق محل تلاقی تمدنها بهحساب میآمد و ضروری بود از دیگر روشها نیز برای استنباط صحیح فقه و صدور فتوا استفاده شود. این دو مدرسه، خود شعبهها و شاخههای متفاوتی دارد، اما برخی از فقهای بزرگ مثل امام شافعی توانستند ترکیبی از مبانی دو مکتب اهل حدیث و اهل رأی را ارائه دهند.
فقه شافعی چه ویژگی منحصربهفردی نسبت به فقه دیگر مذاهب اسلامی دارد؟
اگر بخواهیم جمعبندی خلاصهای از فقه امام شافعی داشته باشیم، این فقه دو ویژگی دارد که آن را از فقههای دیگر مذاهب اسلامی جدا میکند: اول، تدوین اصول فقه توسط امام شافعی است. امام شافعی دو کتاب مهم به نام الام و الرساله دارند که اصول فقه را در آن بیان میکند. امام شافعی اولین فقیهی است که فقه و استنباط احکام از منابع را دارای اصول مشخص میکند و این اصول بهعنوان یک روش و منهج مورد استفاده فقهای شافعی مذهب قرار میگیرد. تا پیش از ظهور امام شافعی، فقه اصول نداشته و مبنای صدور فتوا درک شخصی فقیه از منابع فقهی مانند کتاب و سنت بوده است.
تأثیر کار امام شافعی نهفقط بر فقهای شافعی مذهب، بلکه بر فقهای دیگر مذاهب نیز ملموس است. پس از آن بود که فقهای دیگر مذاهب با رعایت اصول فقه به تدوین کتب جامع فقهی در مذاهب خود پرداختند. لذا فقه امام شافعی بهطور غیرمستقیم بر فقه دیگر مذاهب اسلامی اعم از اهل سنت و غیر اهل سنت تأثیر داشته است، در حالی که تا پیش از ظهور امام شافعی، ما شاهد تدوین و اصول فقه از جانب هیچ فقیه و محدثی نیستیم.
دومین ویژگی فقه امام شافعی خردگرایی درونفقهی است. فقه امام شافعی در حیات ایشان دو مرحله جدید و قدیم داشته و روش اصول فقه را برای استنباط متفاوت از فقه و گفتوگوی فقهی درونمذهبی باز میکند. لذا نتیجه این میشود که فقه شافعی در طول تاریخ، فقهی تعاملپذیر بوده است و فقهی است که بدون حمایت حکومتها یا فشار سیاسی در جوامع مختلف حاکم شده است.
به عبارت صحیحتر، حاکمیت دیگر فقههای اسلامی در کشورهایی که اکنون پیروان آن فقه در آن کشورها در اکثریت هستند، حاصل یک تحول سیاسی و حمایت سیاسی حکومتهای وقت و بعضاً تحتفشار قرار دادن پیروان دیگر مذاهب بوده است، اما اگر به گستردگی حاکمیت فقه شافعی در سرزمینهای اسلامی، اعم از جنوب شرق آسیا، خاورمیانه و دیگر نقاط نگاه کنیم، توسعه فقه شافعی بیش از اینکه مدیون فشار سیاسی حکام باشد، مدیون اعتبار فقهی فقهای شافعی مذهب و تلاش دعوتگران شافعی مذهب بوده است
ارتباط فقه شافعی را با حقوق اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
– بهطور کلی حوزه کار فقه گستردهتر از علم حقوق است، چراکه در فقه به مسائل عبادی نیز پرداخته میشود که این مسئله در مباحث حقوقی جایی ندارد. حوزه علم حقوق شامل قواعدی است که در ارتباط با مناسبات اجتماعی و اقتصادی وجود دارد. از نگاهی دیگر، فقه شافعی بهعنوان یک فقه دارای اصول و دارای خردپذیری درونمذهبی، نقش مهمی در تولید و توسعه حقوق اسلامی داشته است؛ البته مسئله حقوق چنان گسترده است که طبیعی است تحول حقوق اسلامی از دایره یک مذهب خاص خارج باشد، اما اگر نگاه تخصصی به این موضوع داشته باشیم، فقه امام شافعی نقش مهمی در توسعه حقوق عمومی در جهان اسلام داشته است.
علاوه بر آن، فقهای شافعی مذهب در تدوین فقه خانواده و معاملات بسیار قوی بودهاند. امام شافعی در کتب خود بهطور تخصصی به مسئله فقه و حقوق در زمینههای مختلف میپردازد و میراث گرانبهایی را برای دیگر فقهای شافعی مذهب بر جای میگذارد. شاگردان امام شافعی و سایر فقهای شافعی مذهب نیز در طول تاریخ، به پیوند فقه و حقوق اسلامی با صدور فتاوای فقهی مناسب و کاربردی میپردازند و در توسعه حقوق اسلامی نقشآفرینی میکنند. البته این تلاش فقهای شافعی مذهب در خصوص توسعه و حقوق اسلامی نافی تلاش فقهای دیگر مذاهب اسلامی نیست.
فقه حنفی که مبتنی بر فتاوای امام ابوحنیفه است و توسط ابو یوسف تدوین و جمعآوری میشود، به دلیل تأکید امام ابوحنیفه بر رأی در صدور فتوا، در برخی شاخههای حقوق اسلامی بسیار قوی است. بهطوریکه میتوان گفت فقهای حنفی مذهب در حقوق خصوصی بسیار عمیق کار کردهاند و آثار و فتاوای زیادی را در این زمینه به جوامع اسلامی ارائه دادهاند. در فقه مالکی و حنبلی کمتر شاهد چنین توسعهای هستیم. فقهای مالکی مذهب بعدها در اندلس با دیدگاههای نوین به ارائه آثار فقهی میپردازند که غالب این فقها تحت تأثیر روش فقهی امام شافعی بودهاند. قبل از ابنتیمیه، فقهای حنبلی مذهب مبنای کار خود را دریافت فقه از حدیث قرار میدهند، اما ابنتیمیه با رعایت اصول فقهی در حقوق معاملات و حقوق مدنی فتواهای بدیعی را ارائه میدهد.
اکنون بسیاری از پیروان اهل سنت در ایران شافعی مذهب هستند، فقه شافعی در میان اهل سنت ایران چه جایگاه تاریخی دارد؟
– ایرانیها ابتدا توسط شاگردان امام شافعی در خراسان با مذهب شافعی آشنا شدند. گفته میشود اولین کسانی که مذهب شافعی را به ایران معرفی کردند، ابوعبدالله محمد بن نصر مروزی و احمد بن عمر بن سریج بودند که فعالیت آنها به اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم برمیگردد. در مدت کوتاهی پس از ورود مذهب شافعی به ایران تقریباً کل جغرافیای آن زمان ایران تحت تأثیر این فقه قرار میگیرد.
عوامل رشد سریع فقه شافعی را میتوان به دو دسته تقسیم کرد: عوامل درونی و عوامل بیرونی. ازجمله عوامل درونی میتوان به شخصیت و دانش خود امام شافعی و تواناییهای فقهی، کتب علمی مذهب و مناظرات علمی ایشان اشاره کرد. امام شافعی در فقه بسیار پیچیده عمل کرده و فتواهای او برای قرنها راهگشا بوده است. علاوه بر آن ایشان آثار علمی و مکتوب دارند که پیش از ایشان هیچ فقیهی نتوانسته این آثار را بهوجود بیاورد؛ اما عوامل بیرونی، شاگردان امام شافعی، تلاش برخی شخصیتهای تأثیرگذار مانند خواجه نظامالملک و وجود مراکز علمی و فرهنگی بهعنوان قویترین عاملهای گسترش مذهب شافعی در ایران بهشمار میرود.
بعدها در ایران مدارسی راهاندازی میشود، تحت عنوان نظامیه که فقه شافعی در آن فقه غالب بوده است. این مدارس را بزرگترین فقهای شافعی مذهب عصر خود اداره میکردند و نقش مهمی در تربیت فقها و ائمه جمعه شافعی مذهب داشتند. بهدنبال آن توسعه و برتری
علمی فقه شافعی در ایران، سبب توسعه و انتقال فقه شافعی از ایران به دیگر مناطق جهان اسلام میشود. درنهایت فقه شافعی را بازرگانان ایرانی و عرب و هندی به جنوب شرق آسیا بردند و توسعه اسلام بر مبنای فقه شافعی در این سرزمین را به همراه داشت.
بهطور کلی وجود بزرگان فقه شافعی در ایران مثل امامالحرمین جوینی، امام محمد غزالی، ابوشجاع اصفهانی، ابونعیم اصفهانی، قاضی بیضاوی که هریک در زمان خود از علما و فقها و قضات بزرگ بودهاند، سبب تحکیم فقه شافعی در ایران و توسعه فقه شافعی از ایران به دیگر مناطق شده است. در یک نتیجهگیری میتوان گفت، فقه شافعی همواره فقه غالب در ایران بوده و از قرن دهم هجری به بعد بهدلیل فشار سیاسی صفویان و موج مهاجرت فقهای شافعیمذهب از ایران، درنهایت به یک فقه اقلیت تبدیل شده است.
در جنوب ایران غالب اهل سنت، پیرو فقه شافعی هستند. آیا این فقه شافعی با فقه شافعی قدیم یکی است یا تفاوت دارد؟
– هر مذهب و فقهی برای تداوم نیازمند تحول و همگامی با تغییرات زمانی است. تعداد زیادی از مذاهب اسلامی در طول تاریخ از بین رفتهاند و فقط چند مذهب باقیماندهاند. لذا فقههایی میتوانستهاند از مسیر زمان بهسلامت عبور کنند که تغییرات اجتماعی و نیازهای عصر خود را بپذیرند، اما آنچه اکنون در جنوب ایران بهعنوان فقه شافعی حاکم است، بنا بهضرورت زمانه تفاوتهای اجتهادی زیادی با فقه شافعی تاریخی در این خطه دارد. در شرایط فعلی، فقه شافعی در جنوب ایران به دو شاخه سنتی و جدید تقسیم میشود: شاخه سنتی، همان وارث مدارس دینی قدیم هستند که آثارشان تا به امروز باقی مانده است، اما با گذر زمان، اغلب این مدارس نیروی انسانی و فقیه و حتی مدرس کافی ندارند. مکتب جدید همان شورای عالی مدارس دینی اهل سنت جنوب و هیئت فتواست که در اصول تابع مذهب شافعی است و تلاش میکند با رعایت اصول فقه شافعی و توجه به اصل اجتهاد در فقه، به نیازهای اساسی جامعه پاسخ مناسب دهد.
آیا غالب فقها و مدارس دینی اهل سنت جنوب ایران در شرایط فعلی خود را شافعیمذهب میدانند؟
– در شرایط فعلی ما به دو دلیل شافعی مذهب هستیم: اول اینکه نمادهای مذهب شافعی را مثل قنوت، ده سلام در نماز تراویح و… حفظ کردهایم و این نمادها درواقع نماد مذهب شافعی هستند. دوم اینکه ما از روش امام شافعی و شاگردانش در فقه استفاده میکنیم. روش فقهی امام جوینی و امام نووی که از فقهای بزرگ شافعی مذهب بودهاند، اکنون مورد توجه مدارس دینی اهل سنت جنوب و هیئت فتواست. لذا در سطح کلان، شیوه فقهی هیچ مذهبی، جای مذهب امام شافعی را در جنوب نگرفته است.
اگر در جنوب ایران غالب فقها از روش امام شافعی در فقه استفاده میکنند، پس چرا این فقها با شافعی مذهبهای سنتی در جنوب اختلافنظر دارند؟
ـ این اختلافنظر به تعریف و روش استنباط ما از متون دینی برمیگردد. ما از روش خود امام شافعی و شاگردان قوی او استفاده میکنیم، مثل امام نووی و امام جوینی، اما مدارس دینی سنتی در منطقه جنوب با اینکه پرچم مذهب شافعی را برافراشتهاند، بهجای تکیه بر اصول و روشهای اجتهادی امام شافعی، به بعضی از کتب شاگردان و ائمه شافعی بسنده میکنند و انعطافپذیری در اجتهاد از دین و متون دینی و همگامی آن با جامعه را به دست فراموشی میسپارند.
اما به هر حال چون این روش سنتی آنها در طول نسلهای مختلف در مدارس دینی اهل سنت تدریس شده است، اغلب تصور میکنند که این همان روش مذهب اصیل شافعی است، در حالی که چنین نیست. بهطور کلی، اعتقاد ما به اجتهاد در فقه است، در حالی که علمای سنتی و قدیمی شافعی اعتقاد زیادی به آن ندارند. لذا برخی از این افراد به هر فتوای جدیدی که بر اساس اجتهاد صادر شود، اعتراض میکنند و آن را بدعت در فقه شافعی میدانند و آن را خارج از مذهب شافعی تلقی میکنند، در حالی که چنین نیست و هدف ما خروج از فقه شافعی نیست، بلکه رعایت اصل اجتهاد است.
شاید برخی فقهای سنی شافعی مذهب تصور میکنند که روش جدید فقهی مذهب شافعی در منطقه جنوب، از اصول فقه شافعی دور شده و به فقه حنبلی یا سلفی نزدیک شده است.
ـ این تفسیر درست نیست، زیرا ما کتاب «ابوشجاع» اقناع و منهاج را در مدارس دینی جنوب تدریس میکنیم که کتاب پایه فقه شافعی است و با اینکه پایه تدریس بر پایه اجتهاد در اصول فقه هست معتقدیم مبنای اختلاف ما با شافعیمذهبهای سنتی منطقه جنوب همین است و اگر مشابهت فقهی در برخی فتاوی با دیگر مذاهب وجود دارد، این مشابهت، علمی و اتفاقی است و به معنای پیروی از دیگر مذاهب نیست.
آیا مذهب شافعی جنوب با مذهب شافعی دیگر مناطق مانند کردستان، عراق و مالزی فرق دارد؟
در آرای فقهی میان آنها تفاوت وجود دارد؛ زیرا مذهب شافعی توسط یک نفر توسعه پیدا نکرده است، بلکه شاگردان مختلف امام شافعی در مناطق مختلف توسعه دادهاند… پس طبیعی است که در برخی موارد اختلاف وجود داشته باشد، اما در اصول و مبنا همه یکی هستند و اشتراکات آنها بسیار است، بهطوری که میتوان گفت ترکیب کلی اصول فقهی همه آنها یکی است.
در شرایط فعلی رابطه فقه شافعی با سلفیت را چگونه ارزیابی میکنید؟
ـ اگر منظور سلفیگری بهمعنای عام آن است که همه مذاهب اهل سنت در طول تاریخ به دنبال پیروی از سلف صالح بودهاند و ما نیز چنین هستیم. سلف صالح برای ما الگو هستند، اما اگر منظور از سلفیگری بهمعنای یک روش فقهی جدید و امروزی است، فقه شافعی حاکم در جنوب ایران با سلفیت اختلافنظر دارد. چراکه سلفیت بهمعنای مصطلح امروزین آن تأکید بر ظاهرگرایی دارد که به نظر ما این دیدگاه با مقاصد شرع و روش سلف صالح معارض است. این موضوع را شما در قضایای عملی و فتواهایی مانند پوشش زنان میتوانید ببینید که در اینگونه فتواها، میان هیئت فتوای علمای اهل سنت جنوب با فتواهای سلفیها تفاوت وجود دارد، اما هنگامی که شما به اجتهاد روی میآورید، بهطور ناخواسته ممکن است اجتهاد شما در برخی موارد به اجتهاد دیگر مذاهب نزدیک شود و این شرایط برای همه مذاهب وجود دارد. در برخی موارد حتی فتوای حنابله و سلفیها به شیعه نزدیک است، ولی این به معنای هماهنگی میان آنها نیست. شما در عمل میبینید که برخی فتاوای شیعه و فتاوای فقهای حنبلی مانند ابنتیمیه سازگاری کامل دارد، مانند مسئله طلاق ثلاثه که کل ائمه اربعه معتقد به این هستند که با یک لفظ سه طلاق واقع میشود، اما فقهای شیعه و بعضی از سلفیها چنین اعتقادی ندارند.
در شرایط فعلی رابطه و مرز میان مدارس دینی اهل سنت در جنوب با سلفیت چگونه است؟
ـ سلفیها به دستههای مختلفی تقسیم میشوند. مادامی که بحث آنها علمی بوده و کارشان مبنای فقهی داشته باشد، ما آنها را میپذیریم، زیرا ما معتقدیم که پایه فقهی آنها مذهب حنبلی است و حنابله یکی از چهار مذهب اهل سنت هستند. ما به دنبال دیکتاتوری مذهبی نیستیم و آرای فقهی دیگر مذاهب برای ما قابل احترام است. ولی هنگامی که بحث سلفیهای تندرو و تکفیریها مطرح شود، ما آنها را تحمل نخواهیم کرد. حتی یک نفر آنها را، زیرا بحث ما مدارای مذهبی است نه عینیت بخشیدن به دیدگاه تکفیریها و حذف مذهبی دیگران. هر تفکر مذهبی در میان اهل سنت از هر طیفی که باشد، هنگامی که این قاعده را بپذیرند در مدارس جنوب جایی دارند و ما از توان آنها استفاده میکنیم و اگر نپذیرند و به دنبال حذف دیگران باشند، جایی در سیستم اهل سنت جنوب نخواهند داشت.
آیا نگران این نیستید که طلاب شما که در کشورهای عربی درس میخوانند سلفی شوند و برای شما ایجاد مشکل کنند؟
ما منکر آن نیستیم که در برخی کشورها مثل عربستان جو عمومی سلفی است، ولی این طور نیست که همه مدرسان و اساتید آنجا سلفی باشند. مدرسان شافعی و حنفی هم آنجا هستند. در مدارس دینی کشورهای عربی بهترین اساتید اهل سنت جهان را دعوت میکنند. پس این گونه نیست که همه طلاب، سلفی تربیت شوند؛ البته در برخی کشورها مثل عربستان برخی تبلیغات سوء علیه شیعیان وجود دارد که این تبلیغات بیشتر سیاسی است تا مذهبی. در مقابل برخی کشورهای عربی نیز رویه مدارا را در میان مذاهب مختلف در پیش گرفتهاند.
در برخی کشورهای عربی اوقاف جعفری مستقل است و دولت برای فعالیت مذهبی به آنها امکانات دولتی میدهد تا بتوانند مسائل مذهبی خود را پیش ببرند. الگویی که میتواند در دیگر جوامع چندمذهبی مفید باشد. در حال حاضر غالب طلاب در جنوب ترجیح میدهند تحصیلاتشان را در همین مدارس جنوب بگذرانند تا اینکه برای تحصیل به کشورهای خارجی سفر کنند. ضمن اینکه خیلی از طلاب که قصد تحصیلات تکمیلی دارند هم مقصد اولشان کشورهایی مثل مالزی یا سودان است، که در آنجا فقه شافعی و مالکی حاکم است، نه عربستان. به دلیل شرایط پیشآمده در روابط سیاسی بین دو کشور ایران و عربستان، پذیرش طلبه اهل سنت از ایران در این کشور بسیار کم شده است، زیرا دولت عربستان در نوع رفتار سیاسی و اداری میان ایرانیان، اعم از سنی و شیعه تفکیکی قائل نیست و برای تحصیل طلاب اهل سنت در کشور عربستان محدودیتهای زیادی وجود دارد. ما اهل سنت جنوب در سالهای اخیر تلاش کردهایم با تقویت و روزآمد کردن مدارس دینی اهل سنت جنوب نیاز سفر به خارج برای تحصیل علوم دینی را در فقه اهل سنت به حداقل برسانیم هرچند که عملیاتی کردن این تدبیر هم مشکلات خاص خود را دارد. البته این نکته را هم نباید از نظر دور دانست که وقتی میگوییم علما و شیوخ عربستان، به این معنا نیست که همه شیوخ آنجا تندروی را ترویج میکنند، بلکه آنجا هم تکثر و دیدگاههای مختلف فقهی وجود دارد، هرچند ممکن است بهطور مساوی امکان بروز نداشته باشند.
– اگر نگاه تاریخی به سلفیها داشته باشیم آنها همواره وجود داشتهاند. درواقع آنها اهل حدیث دوران ما هستند و همواره در طول تاریخ طرفدارانی داشتهاند. تقریباً پیروان همه مذاهب بهنحوی با مسئله نصگرایی و ظاهرگرایی روبهرو بودهاند. اخباریون در مذهب جعفری نمونهای از این نصگرایی محض هستند که برداشت خاص خود را از متون دارند و با دیدگاههای فقهی پیچیده، میانه خوبی ندارند.
چرا در جنوب تلاش نمیشود که میان فقه شافعی حاکم بر مدارس جنوب و سلفیها مرزبندی مشخصی وجود داشته باشد؟
ـ مرزیبندی بهمعنای تفاوت فقهی است نه تخریب و تنش و درگیری و موضعگیری علیه دیگران. آنها (سلفیها) به عنوان یک شاخه فقهی (که متکی بر حدیث هستند) وجود دارند و در حدود خود محترم هستند و برخی فتاوای آنها از فتاوای دیگر مذاهب جلوتر است، اما ما با آنها تفاوت داریم. هیئت فتوا مستقلاً فتوا میدهد و کاری به فتوای سلفیها در دیگر نقاط دنیا ندارد. بهعنوان نمونه در همین بحث شروع و پایان ماه رمضان، سلفیها معتقد به رؤیت ماه هستند و هیئت فتوای علمای اهل سنت جنوب معتقد به محاسبه ریاضی ماه. با این وجود هیئت فتوای علمای اهل سنت و جماعت جنوب گاهی متهم به بدعت در فقه شافعی و تخریب میشود. درحالیکه در بحث رمضان شافعیهای سنتی و سلفیها با هم مشترکاند و هر دو معتقد به رؤیت ماه هستند و درمجموع نظری برخلاف هیئت فتوای علمای اهل سنت جنوب دارند.
دیدگاه شما نسبت به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی حاکم بر کشور چیست؟
– ما معتقدیم این کشور، این سرزمین و این نظام متعلق به همه ایرانیان است. نباید قضایا را بهگونهای تفسیر کرد یا بهگونهای عمل کرد که بخشی از جامعه بهسادگی از معادلات حذف شوند و یا از حقوق خود محروم شوند. ما پایبند به قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی ایران هستیم و در امور کلی از آن تبعیت میکنیم. ما اهل سنت ایران هستیم و متعلق به این سرزمین هستیم و کشور خود را دوست داریم. فقه اهل سنت ریشههای تاریخی در ایران دارد و برای قرنها مذهب غالب مردم این سرزمین از مذاهب اهل سنت فقه شافعی بوده است. بزرگترین شخصیتهای تمدن ایرانی که هویت ایرانی مثل دانش، ادبیات فلسفه را برای ما به میراث گذاشتهاند، پیرو یکی از مذاهب اهل سنت و در رأس آنها مذهب شافعی بودهاند.
در شرایط فعلی، ما اهل سنت ایران در مسائل فقهی طبق فقه خودمان عمل میکنیم. نباید به فتوای ما در امور فقهی انتقاد شود، زیرا قانون اساسی چنین حقی را برای مذاهب اهل سنت بهرسمیت شناخته است. در قانون اساسی کشور ما بر آزادی مذهبی دیگر مذاهب اسلامی تأکید شده است. مسئولان نیز باید در عمل به این قانون پایبند باشند و دگرزیستی فقهی و استقلال مذهبی اهل سنت را بهرسمیت بشناسند و از ترویج مبانیای که با اصول فقهی و مذهبی اهل سنت همخوانی ندارد، در میان اهل سنت جلوگیری کنند، زیرا دخالت یک مذهب در مذهب دیگر مشکلآفرین است و سبب تشدید اختلافات میشود.