ویژگیهای رویکرد فقهی و نوآوریهای آیتالله منتظری
محمدحسن موحدی ساوجی
حضرت آیتاللهالعظمی حاج شیخ حسینعلی منتظری قدس سره اندیشمند و متفکر بزرگ اسلامی است که به دلیل موضعگیریهای علمی و سیاسی قابلتوجهی که در نیم قرن اخیر داشته است، در ردیف مهمترین شخصیتهای علمی شیعه در جهان معاصر قرار دارد.
آیتاللهالعظمی منتظری فقیهی جامع در همه ابواب فقه و نوآور و آگاه به زمان و نیازهای روز بود. همه تلاش خود را به کار میبست تا فقه را کاربردی نماید و دیدگاههای فقهی را با تقریری جدید بیان میکرد. از ویژگیهای روش تدریس ایشان توجه به سیر تاریخی و تطور آن است؛ هرگاه که به موضوعی از مسائل فقه میپرداخت، سخن از صاحبان اندیشه آن و آغازگران نخست آن میکرد و نشان میداد که چگونه این بحث شکل گرفته و در چه بستری بالندگی یافته و ناظر به چه نیازی در میان مذاهب دیگر بوده است. او همچنین در احاطه بر «علم الحدیث» و «درایه الحدیث» (یعنی هم در شناخت اسناد روایات و هم فهم معانی آنها) متبحر بود. اهتمام او به حدیث تنها در فقه نبود؛ او کوشید تا حدیث را در زندگی مردم نیز وارد کند، و افزون بر شرح و تفسیر نهجالبلاغه به شرح و تفسیر اصول کافی نیز همت گماشت.
بیگمان آیتالله منتظری یکی از فیلسوفان و متکلمان عصر خود نیز بود که پس از سالها تدریس کتابهای گوناگون بوعلی سینا و صدرالمتألهین، فلسفه مشاء و حکمت متعالیه را بهخوبی تحلیل و تقریر میکرد و بر این اساس به تبیین نکات میپرداخت. دانش فلسفی وی در نوشتههایش و نیز در شرح نهجالبلاغه نمود پیدا کرده است؛ اما با اینهمه، هیچوقت اصطلاحات فلسفی یا کلامی را به بازی نمیگرفت و سعی نمیکرد از این ناحیه مخاطب خود را با عبارتهای مبهم سردرگم کند. ویژگی درس فلسفه او این بود که دشوارترین مباحث فلسفی و قواعد و اصول مهم آن را با زبان ساده تحلیل و تبیین میکرد.
تسلط او در فقه و حدیث و رجال تا جایی بود که بزرگان معاصر خود، همچون امام خمینی، آیتاللهالعظمی خوئی و آیتاللهالعظمی سید احمد خوانساری را به اعجاب و تحسین واداشت. بهگونهای که امام خمینی، پیش از پیروزی انقلاب، زمانی که آیتاللهالعظمی منتظری هنوز رساله توضیح المسائل خود را منتشر نکرده بود و مراجع بزرگ آن دوران در قید حیات بودند، فقه ایشان را از اکثر آنان ثقیلتر دانست و استاد شهید آیتالله مطهری در وصف او گفت: «آیتالله منتظری از بسیاری از آنهایی که آیتالله هستند و در سطح مرجعیت هستند، از خیلی از آنها از نظر علمی ایشان قویتر هستند» و آیتالله شهید صدوقی در بیش از سی سال قبل تصریح کرد: «والله در اینکه منتظری یک نفر فقیه جامعالشرایط است جای شبهه نیست؛ نه حالا فقیه شده باشد، بلکه در حدود سی سال است یا بیشتر، آقای منتظری مجتهد جامعالشرایط به تمام معناست …».
امام خمینی علاوه بر این، در بسیاری از مسائلی که در آنها احتیاط کرده بلکه در برخی مسائل که صاحب فتوا بودند، به آیتاللهالعظمی منتظری ارجاع میدادند که ازجمله این مسائل است: موضوع تعزیرات در پاسخ به شورای نگهبان، مسئله افساد فیالارض در پاسخ به آیتاللهالعظمی موسوی اردبیلی، مسئله احتکار، دیه قطع پا، برخی مسائل حج، حقالحضانه مادر برای اولاد خود، تعیین حدود موسیقی، تعیین حکم شرعی فرار از جبهه، مسائل مربوط به ارتش و… .
نکتهای که باید به آن توجه شود اینکه اگر یک مجتهد موارد احتیاط خود را به مجتهد دیگری ارجاع دهد، از نظر عرف حوزههای علمیه و سیره علما و فقها به این معناست که وی آن مجتهد را بعد از خود از همه مجتهدین و فقهای دیگر برای تقلید شایستهتر میداند. این شیوه بعد از رحلت آیتاللهالعظمی سید ابوالحسن اصفهانی در شناخت مرجعیت آیتاللهالعظمی بروجردی مورد توجه قرار گرفت، چراکه آن بزرگوار احتیاطات خود را به آیتاللهالعظمی بروجردی ارجاع داده بود. با این تفاوت که در ارجاعات امام خمینی به آیتاللهالعظمی منتظری، علاوه بر «ارجاع در احتیاطات»، «ارجاع در فتوا» نیز مشاهده میشود که در تاریخ شیعه – اگر نگوییم بینظیر است- بسیار نادر اتفاق افتاده است.
آیتاللهالعظمی منتظری، همچنین تأثیر بسزایی در توسعه فقه سیاسی و گشودن ابواب جدید در حکومت اسلامی و احکام مدنی و توسعه سیاسی و جمهوریت نظام داشته و با نگارش کتب مهمی در این باره سبب رشد فقه سیاسی شیعه شد. او در حوزه اندیشه سیاسی شیعه، بیش از همه متفکران دیگر به تحقیق و تتبع پرداخته و علاوه بر نگارش دو هزار و دویست صفحه و چهار سال تدریس در این زمینه، به مناسبتهای گوناگون به نظریهپردازی در این مقوله پرداخته است.
فقیه عالیقدر قدس سره با فتاوا و نوآوریهای فقهی در حوزه احکام اقتصادی، حقوقی و سیاسی، باب جدیدی را در پژوهشهای اسلامی گشودند؛ و نیز با طرح این مباحث میان شاگردان و نواندیشان دینی و فقها، آنان را به تلاش علمی بیشتر در این زمینه تشویق میکردند. اصلاحطلبی او بیشتر از خاستگاه فقهی برمیخاست. طبیعی است در جامعهای دینی که اکثر مردم آن مسلمان و پایبند به کتاب و سنّت هستند تا در حوزه اجتهاد و فقاهت اصلاح و تحولی صورت نگیرد، در حوزههای دیگر نمیتوان چنین انتظاری داشت. این آرزو و انگیزهای بود که امثال سید جمالالدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، آیتالله طالقانی، آیتالله مطهری، آیتالله بهشتی، امام موسی صدر و کسانی دیگر آن را پی گرفتند و آیتاللهالعظمی منتظری توانست با صراحت بیشتر پارهای از احکام فقه را در بستر بازنگری قرار دهد. شهید آیتالله بهشتی، سالها قبل او را فقیهی دارای اندیشه پویا، متحرک و خلاق معرفی کرده بود.
برخلاف بسیاری از نظریهپردازان دینی، آیتالله منتظری معتقد بود کرامت انسان و حقوق او که برگرفته از دهها آیه قرآن کریم است، نه مختص به انسان مؤمن، بلکه ذاتی انسان است؛ به عبارت دیگر، هر انسانی از آن جهت که انسان است دارای کرامت است و حقوقی دارد. او حق کرامت انسانی را یکی از حقوق اساسی و زیربنایی برای دیگر حقوقِ در نظر گرفته شده برای بشر میدانست و معتقد بود تمام انسانها اعم از مؤمن و کافر از کرامت ذاتی برخوردارند. آیتالله منتظری کرامت و ارزشی را که مؤمنان، به سبب تقوا و عبودیت پروردگار به دست میآورند، به هیچ روی مؤثر در حقوق اجتماعی آنان نمیدانست و معتقد بود در حقوق اجتماعی و بنیادین، همه انسانها صرفنظر از درجه ایمان و تقوای خود برابرند و صِرف داشتن عقیده حق، دلیل بر امتیاز در اعطای حقوق اجتماعی و شهروندی نیست. او برای اثبات این مطلب ازجمله به دعای حضرت ابراهیم(ع) در سوره بقره اشاره میکند که از خدای خود، بهرهمندی خاص مؤمنان از مواهب طبیعی را خواستار بود، ولی پروردگار مهربان، این استثناء را در دار دنیا روا ندانسته و بر بهرهمندی کافران نیز تأکید فرمود و اندیشه برتری مؤمنان در بهرهگیری از حقوق طبیعی در این جهان را مردود دانست.
از منظر آیتالله منتظری، حقوق اساسی و بنیادی انسان، محصول ضرورتها و مقتضیات خاص اجتماعی و شرایط زمانی و مکانی نیست، زیرا اینگونه حقوق-همچون حق تعیین سرنوشت، حق حیات، حق معیشت و زندگی سالم، حق آزادی اندیشه و بیان، حق امنیت فردی و اجتماعی و حق تغییر عقیده- قبل از هر چیز حقوق فطری او هستند و لذا بهخودیخود ثابت، غیر قابل سلب و ذاتیِ انسان میباشند و انسانها به صِرف انسان بودن و به دلیل کرامت انسانیشان باید از آنها برخوردار باشند. اینگونه حقوق ریشه در قانونگذاری یا اراده حکومتها ندارند، بلکه ریشه در فطرت داشته و از بدیهیات عقل عملی به شمار میآیند و دیدگاه شریعت نسبت به آنها نیز ارشادی است. به این معنا که اگر در اسلام نیز ذکری از آنها به میان آمده به جهت یادآوری یک امر فطری و عقلی است نه تشریع یک حکم شرعی.
دیدگاه آیتالله منتظری در باب حقوق انسان، نه متأثر از مکاتب غربی، بلکه برگرفته از منابع دینی است. او مستند دینی دیدگاه خود را آیات متعدد قرآن کریم و روایات فراوانی از معصومین علیهمالسلام قرار میدهد و ازجمله بارها به این حدیث اشاره میکند که روزی پیامبر اکرم(ص) در برابر جنازه یک یهودی که جمعیتی آن را از مقابل او عبور میدادند، به احترام برخاست و آنگاه که اصحاب اعتراض کردند که آن جنازه از آنِ یک یهودی است، فرمود آیا او یک انسان نیست؟
این نگاه انسانمحورانه، در آرای علمی و سیره عملی آیتالله منتظری تأثیری شگرف بر جای گذاشته است. ایشان اولین فقیه برجسته شیعی بود که رسالهای مستقل و مستدل در مورد حقوق انسان نگاشت و در درس فقه استدلالی خویش، موضوع حقوق انسان را مطرح کرد و پیرامون آن استدلال نمود. اعتقاد به طهارت ذاتی غیرمسلمانان، تأکید بر دادگری و احسان نسبت به کافرانی که در جنگ با مسلمانان نیستند، تأکید بر لزوم رعایت حقوق شهروندی پیروان همه ادیان و فِرَق، حتی بهائیان، پافشاری بر آزادی بیان و همزیستی اندیشهها، دفاع از حقوق مخالفان مذهبی و سیاسی در جامعه اسلامی، به رسمیت شناختن حق انسان در تعیین سرنوشت سیاسی و مشروط دانستن مشروعیت حکومت به رضایت اکثریت مردم در هر دو مرحله تأسیس حکومت و استمرار آن، تأکید بر امنیت فردی شهروندان و عدم تعرض به حوزه خصوصی آنان از ناحیه حاکمیت، اصالت بخشیدن به صلح حتی با دشمنان و مجاز ندانستن هتک کرامت انسانی در مجازاتهای اسلامی، بخشی از آرای فقهی این فقیه آزاده است که در کنار دفاع منطقی و عقلی از احکام قطعی دین، در آثارش نمایان شده است.
او در کتاب اسلام دین فطرت تصریح میکند در عصر غیبت، حکومت چیزی غیر از قرارداد عقلانی میان حکومتکنندگان و حکومتشوندگان نیست. در خارج از این چارچوب هیچ انسانی بر انسانهای دیگر ولایت ندارد و همه انسانها از آن نظر که انسان هستند حقوق انسانیِ برابر دارند.
اما این بُعد از اندیشه آیتاللهالعظمی منتظری تنها به آثار و مکتوبات علمی او محدود نشد و در سیره و رفتارش نیز تجلی یافت. منتظری از آن دسته عالمانی نبود که خوب سخن بگوید، اما در پشتوانه اندیشه و سخن خویش، عمل و رفتاری نداشته باشد. او عالمی بود که به سخنان خود باور داشت و باورهای خود را عملی میساخت. سیره عملی او نشانگر پایبندی به اندیشه و باور کرامت ذاتی انسان است، آنهم نه کرامت و حقوق موافقان، بلکه مخالفان و دشمنان و نهفقط احترام به حقوق مخالفان، بلکه دفاع از حقوق آنان و هزینه دادن در راه استیفای حقوق آنان.