گفتوگو با محمدکاظم احمدی درباره فلسطین
بخش اول
در شهر مادرید واقعهای درباره رابطه اسرائیل و فلسطین اتفاق افتاد و شعار «زمین بهجای صلح» از اسرائیل و همچنین پرداخت ۱۰ میلیارد دلار از طرف بوش پدر به اسرائیل صورت گرفت. بعد هم به قرارداد اسلو و سخنرانی در چمن جنوبی کاخ سفید در زمان کلینتون انجامید و عرفات و اسحاق رابین هردو به دریافت جایزه نوبل نائل شدند. گویا انتخابات زودرس در اسرائیل انجام شد و قضایا وارونه شد. گفتند «زمین بهجای امنیت» درست است نه «زمین بهجای صلح» و تندروها حاکم شدند. ممکن است سیر وقایع از مادرید تاکنون را با زمان وقوع اتفاقات و مختصر برای خوانندگان چشمانداز ایران توضیح دهید.
اصطلاح «زمین در مقابل صلح» اولین بار در قطعنامه ۲۴۲ سازمان ملل پس از جنگ ششروزه ۱۹۶۷ مطرح شد، اما اسرائیل آن را رد کرد و بعدها با حذف کلمه زمین از آن، بهجایش امنیت را گذاشت، یعنی تمایلی به بازگرداندن زمین به فلسطینیها در برابر صلح با آنها ندارد.
قرارداد صلح اسلو در ۱۹۹۳ توسط عرفات و رابین در کاخ سفید امضا شد، با این وعده که مقدمهای بر مذاکرات نهایی برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی باشد؛ اما ۲۵ سال پس از آن تا زمان حاضر، چند اتفاق افتاد که آن را بیمعنا کرد: رابین نخستوزیر وقت اسرائیل توسط یهودیان افراطی ترور شد، حزب رابین یعنی جناح چپ اسرائیل تبدیل به نیرویی کوچک و بیاهمیت شد، راستگرایان بر صحنه سیاسی اسرائیل حاکم شدند، اسرائیل شهرکهای خود در کرانه باختری را به چهار برابر توسعه داد و با ساختن دیوار حائل، زمینهای بیشتر و بسیاری از منابع آب را از فلسطینیها گرفت. اکنون مناطق فلسطینی تبدیل به جزایری جدا از هم شدهاند که در بین شهرکهای یهودی که از طریق جاده و گشت نظامی به هم متصلاند، محصورند (نقشه را ببینید). اکنون اسرائیل هر روز در ۵۵۰ پست بازرسی خود در کرانه باختری، حرکت روزمره ۵/۲ میلیون فلسطینی را متوقف و بازرسی میکند و هزاران فلسطینی را به زندان انداخته است. در مقابل این تحولات، تشکیلات خودگردان (یا دولت) فلسطین فقط شکایتهای بیحاصل کرده. موضع این تشکیلات ضعیفتر از گذشته است، چون مردم فلسطین واقعیتهای روی زمین را دیدهاند، اما تحقق وعدهها را ندیدهاند.
به گفته روزنامه گاردین، حتی طراحان اسرائیلی و فلسطینی قرارداد اسلو، در نظرات جدید خود گفتهاند که آن قرارداد دیگر هیچ معنایی ندارد. چون راه برای تشکیل دو کشور جداگانه در شرایط فعلی و جدید وجود ندارد و اکنون باید به فکر یک کشور واحد باشیم. حتی چپگرایان اسرائیل از محمود عباس خواستند تشکیلات خود را منحل کند؛ زیرا طبق قرارداد اسلو، این نهاد بهطور موقت پدید آمده و اکنون آن قرارداد دیگر جایگاهی ندارد؛ البته تشکیلات خودگردان نزد سازمانهای فلسطینی، مردم فلسطین و کسانی که کشور فلسطین را به رسمیت میشناسند، در زمان حاضر بهعنوان دولت شناخته میشود و مورد احترام است. در ایران نیز سفارت فلسطین به دست این نهاد اداره میشود و دفتر حماس از آن جداست.
سایر طرحهای صلح ارائهشده چه بود؟
عربستان در سال ۲۰۰۲ طرح صلحی را پیشنهاد داد که در آن، شناسایی اسرائیل از سوی همه اعراب در مقابل عقبنشینی اسرائیل به مرزهای قبل از ۱۹۶۷ مطرح شد. تونی بلر، نخستوزیر وقت انگلیس، نیز پیشنهاد سرمایهگذاری دهها میلیارد دلاری برای توسعه اقتصادی و استخدام صدها هزار نیروی کار را به فلسطینیها داد تا جایگزین خواستههای ملی آنها شود، اما نه طرح عربستان بهجایی رسید و نه از وعده انگلیس خبری شد. طرحهای دیگری هم ارائه شد که نتیجهای نداشت.
در زمان اوباما، هدف اعلامشده امریکا تشکیل کشور جداگانه فلسطین با مرزهای قبل از ۱۹۶۷ بهشرط مبادله زمینهایی با اسرائیل بود، اما اوباما این شرط را گذاشت که اولاً روابط همه اعراب با اسرائیل عادی شود و ثانیاً از آوارگان فلسطینی برای تغییر هویت و توازن جمعیتی علیه اسرائیل استفاده نشود. البته معلوم نبود این شرط چگونه قرار است محقق شود.
آخرین دور مذاکرات صلح، در سال ۲۰۱۴ متوقف شد؛ زیرا گسترش شهرکسازی در اراضی فلسطینیها و خودداری اسرائیل از اجرای قولش برای آزادی گروهی از زندانیان فلسطینی، این مذاکرات را بیمعنا کرد، همانطور که قرارداد اسلو بیمعنا شده بود.
طرح «معامله قرن» چیست؟
در زمان ترامپ، امریکا طرح جدیدی به نام «معامله قرن» را به چند دولت عربی پیشنهاد کرده که رئوس آن به قرار زیر است:
– پذیرش اسرائیل بهعنوان کشور یهودی توسط اعراب و فلسطینیها؛
– تشکیل کشور مشترک اردنی – فلسطینی بدون حق تجهیز نظامی؛
– پذیرش کل قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل توسط جامعه بینالمللی و فلسطینیها؛
– تعیین شهرک ابودیس AbuDis در نزدیکی قدس و آنسوی دیوار حائل بهعنوان پایتخت کشور فلسطین؛
– ساختن پلی برای عبور و مرور زائران مسلمان به مسجدالاقصی؛
– تقسیم کرانه باختری رود اردن به سه بخش که بخش فلسطینی آن تحت کنترل اردن خواهد بود؛
– تعلق بخش دوم کرانه باختری به اسرائیل با شهروندی اسرائیلی برای ساکنان فلسطینی این بخش؛
– تعلق بخش سوم کرانه باختری به یهودیان اسرائیل؛
– الحاق بخشی از سینا (در مجاورت غزه) و بخشی از اردن به فلسطین بهجای سرزمینهای اشغالشده؛
– کنترل مصر بر غزه و بخش الحاقی سینا؛
– دسترسی محدود فلسطینیهای غزه و کرانه باختری به یکدیگر؛
– اجازه ورود نیروهای نظامی اسرائیل به تمامی کرانه باختری؛
– کنترل اسرائیل بر مرزهای زمینی و دریایی و هوایی فلسطین؛
– کنترل اسرائیل بر فضای مخابرات و ارتباطات رادیویی و اینترنتی فلسطین.
درباره بازگشت آوارگان هیچ بندی در طرح ترامپ نیست ولی او قول وضعی عادلانه برای آوارگان ساکن داخل فلسطین را داده که معنای آن مبهم است و معلوم نیست چرا در خود طرح نیامده است؛ اما یکچیز مشخص است: آوارگان اخراج شده از فلسطین هیچ جایی در طرح او ندارند. ترامپ برای شروع پیادهسازی این طرح، به رسمیت شناختن قدس بهعنوان پایتخت اسرائیل و انتقال سفارت آمریکا به آن را اعلام کرد. او قرار است در ماههای آینده، رسمیت شهرکهای کرانه باختری بهعنوان ضمیمه اسرائیل را نیز اعلام کند.
فلسطینیها در مذاکرات بر سر این طرح حضور نداشتند؛ اما به قول روزنامه اسرائیلی هاآرتص، اجرای این طرح نیاز به همکاری اردن و مصر با اسرائیل دارد که در ملاقاتهای زیادی بین سران آمریکا و اسرائیل با سران این کشورها، قول آن گرفته شده. یک مقام ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) گفته دولت ترامپ جزییات طرح جدید را به ولیعهد سعودی هم داده تا از آن بهعنوان اتحاد اعراب و اسرائیل علیه ایران بهره بگیرد.
نظر فلسطینیها درباره طرح ترامپ چیست؟
محمود عباس در سخنرانی دوساعتی خود، طرح «معامله قرن» را بهعنوان «سیلی قرن» توصیف کرده و آن را نشانه عدم صلاحیت دولت ترامپ برای وساطت صلح دانسته است. در مقابل، او خواهان طرحی با وساطت جامعه بینالمللی شده است.
درواقع، طرح ترامپ در صدمین سالگرد اعلامیه بالفور، یعنی وعده دولت انگلیس به لرد راتچیلد (از رهبران و سرمایهگذاران صهیونیسم) و برای تحکیم آن وعده ارائه شده است. طرح ترامپ را میتوان در این چند اصل خلاصه کرد: قبول شهرکسازیها و گسترش ارضی اسرائیل، یهودی کردن قدس، فراموشکردن مسئله آوارگان، تشکیل کشور فلسطین بهصورت وابسته و تحت قیمومت اسرائیل و همسایگان عرب آن (نه بهصورت مستقل و آزاد). پس همه خواستههای اسرائیل در آن آمده و مسائل اصلی فلسطینیها در آن حلنشده باقی مانده است.
صائب عریقات، از مقامات ارشد ساف، این طرح را رد کرده و هدف آن را تشکیل کشوری غیرمستقل و غیرقابل دفاع برای فلسطینیها دانسته؛ زیرا در صورت اجرای این طرح، شهرکهای کرانه باختری ضمیمه اسرائیل شده و نیروهای نظامی اسرائیل حق ورود به کشور فلسطین را خواهند داشت. عریقات گفته مخالفان این طرح قرار است توسط امریکا بهعنوان تروریست و افراطی معرفی شوند، زیرا امریکا میانهروی را به معنای پذیرش موضع اسرائیل میداند؛ یعنی تصرف اراضی، شهرکسازی، تخریب خانههای فلسطینیها، آوارگی، پاکسازی نژادی، وضع کنونی زندانیان و بستن راههای تردد مردم.
یک استاد یهودی امریکایی که منتقد اسرائیل است، به نام «مارک لیواین»، کتابی دارد با عنوان:
Impossible Peace: Israel & Palestine Since 1989-Mark LeVine-2009
یعنی «صلح غیرممکن: اسرائیل و فلسطین از ۱۹۸۹ تاکنون» که در آن ضمن بیان تحولات چند دهه اخیر توضیح میدهد چگونه اسرائیل و امریکا در مسیری حرکت میکنند که صلح بیمعنا میشود.
قضیه تظاهرات اخیر و مکرر فلسطینیها چیست؟
«روز زمین» سالگرد تظاهرات ۳۰ مارس ۱۹۷۶ است که فلسطینیها هنگام اعتراض به تصرف زمینهای خود، در آن زمان شش کشته دادند و از آن هنگام هر سال برگزار میشود. در آن موقع، اسرائیل هزاران جریب از زمینهای خصوصی و مسکونی مردم در جنوب فلسطین را تصرف کرد که به اعتصاب عمومی و راهپیمایی گسترده منجر شد. در آن زمان، حتی اعراب شهروند اسرائیل تحت پرچم فلسطین، تظاهراتی را علیه سیاستهای اسرائیل برگزار کردند.
فلسطینیها در روز زمین امسال «راهپیمایی بزرگ بازگشت» را طراحی کردند و قرار گذاشتند تا سالگرد تشکیل اسرائیل یا به قول فلسطینیها «روز نکبت» و آغاز فاجعه آوارگی در نیمه ماه مه ادامه یابد. آنها میگویند این پاسخی به طرح واشنگتن موسوم به «معامله قرن» است.
یادآوری این روزها در هر سال بر اساس اتفاقات همان سال اهمیت بسیاری دارد و تحکیم رابطه یک ملت با سرزمین و هویت خود است. برای شناخت اهمیت این نوع مراسم، بحثهای بسیار شده که در این مختصر نمیگنجد. مثلاً انتشارات دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۰۷ کتابی با عنوان زیر را منتشر کرده:
Heroes and Martyrs of Palestine: The Politics of National Commemoration-Cambridge 2007
یعنی «قهرمانان و شهدای فلسطین: سیاست یادبود مشترک ملی». انتشارات دانشگاه استنفورد نیز در سال ۲۰۱۵ کتابی را درباره اهمیت این نوع اقدامات منتشر کرده با عنوان:
Palestinian Commemoration in Israel: Calendars, Monuments & Martyrs-Stanford 2015.
یعنی «یادبودهای مشترک فلسطینیها در اسرائیل: تقویم، بناهای یادبود و شهدا».
جمعیت فلسطینیها و آوارگان آنها چقدر است؟
تعداد کل آوارگان فلسطینی در جهان ۲/۷ میلیون نفر است. از این تعداد ۳/۴ میلیون آوارگان جنگ ۱۹۴۸ و نسل آنها هماکنون در نهادهای مسئول سازمان ملل ثبتنام شدهاند. مجموع فلسطینیها در غزه و کرانه باختری و قدس ۳/۵ میلیون نفر است شامل حدود ۲ میلیون در غزه و بقیه در کرانه باختری و قدس. البته کرانه باختری ۳ بخش دارد: تحت کنترل تشکیلات خودگردان، تحت اداره مشترک با اسرائیل، تحت کنترل اسرائیل. سازمان ملل و بیشتر اعضای آن، کشور فلسطین را در این مناطق به رسمیت میشناسند، گرچه تحت اشغال یا محاصره است.
بزرگترین تجمع فلسطینیها، شامل ۴۰۰ هزار فلسطینی در قدس شرقی و حومهاش و ۴۰۰ هزار نفر در شهر غزه است. سایر شهرهای نوار غزه و کرانه باختری کوچکترند. به گفته سازمان ملل ۵/۱ میلیون نفر فلسطینی ساکن اردوگاههای آوارگان در کشورهای منطقه و حدود ۴ میلیون فلسطینی آواره نیز در کشورهای منطقه، ولی خارج از اردوگاهها هستند. رشد جمعیت فلسطینیها ۳۳ درصد بیش از رشد یهودیان اسرائیل است. نرخ باروری هر زن فلسطینی بهطور متوسط چهار فرزند است پس جمعیت فلسطین بسیار جوان است و اکثر جمعیت را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند.
جمعیت یهودی و غیریهودی در اسرائیل چقدر است؟
نهادهای وابسته به دولت اسرائیل میگویند کل جمعیت اسرائیل ۵/۸ میلیون نفر است که ۷۵ درصد آنها یهودی و ۲۵ درصد فلسطینی و عرب هستند که شامل ۲۱ درصد مسلمان و ۴ درصد از سایر ادیان (مسیحی یا دروز) میشوند. ۳۰۰ هزار یهودی ساکن شهرکهای کرانه باختری هستند و ۲۵۰ هزار یهودی ساکن قدس شرقی و حومهاش هستند. نرخ تولد یهودیان بهطور متوسط ۳ بچه به ازای هر زن است. بزرگترین تجمع یهودیان اسرائیل شامل ۴۰۰ هزار نفر در قدس غربی و ۴۰۰ هزار نفر در تلآویو است. نرخ رشد بین یهودیان، بیشتر مربوط به اقلیتی از یهودیان مذهبی در اسرائیل است که به توصیه تورات برای فرزندآوری زیاد پایبند هستند، اما اکثریت یهودیان، نه به ازدواج با اهداف دینی و نه به فرزند زیاد، اعتقاد و پایبندی ندارند. در حالی که فلسطینیها از افزایش جمعیت بهعنوان یک راهبرد سیاسی بلندمدت بهره میبرند. کتابی از انتشارات دانشگاه کالیفرنیا در این باره منتشر شده با عنوان:
Birthing the Nation: Strategies of Palestinian Women in Israel-2002
؛ یعنی «متولد کردن ملت: راهبردهای زنان فلسطینی در اسرائیل» که در آن مأموریت سیاسی زنان فلسطین برای حداکثر باروری و فرزندآوری بیان شده است. همانطور که رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی متشکل از اقلیت سفیدپوست حاکم بر میلیونها آفریقایی، مجبور به پذیرش دموکراسی شد، دیر یا زود، جمعیت فلسطینیها آنقدر از اسرائیلیها بیشتر میشود که این رژیم با شرایطی ضعیفتر از امروز خود، مجبور به امتیازدهی خواهد شد.
آینده طرحهای صلح را چگونه میبینید؟
به نظر میرسد اسرائیل روند صلح را فقط در حرف قبول دارد. در عمل، طوری با شهرکسازی و تغییر هویت بیتالمقدس و دیوارکشی و تصرف اراضی فلسطینیها پیش میرود که هرگونه پیادهسازی صلح احتمالی آینده را غیرممکن کند. معنایش این است که نقشه بلندمدت اسرائیل، صلح نیست بلکه رژیم آپارتایدی شبیه آفریقای جنوبی سابق است که فلسطینیها در گتوهای آن محبوس باشند.
اسرائیل نیازی به صلح نمیبیند، چون هر کاری بکند مورد تأیید دولت وقت امریکا اعم از جمهوریخواه و دموکرات است. هیچ نهاد جهانی را نمیبیند که بتواند آن را تنبیه کند. هیچ کشور عربی هم به خاطر کارهای اسرائیل، آن را تحتفشار نمیگذارد. عربستان و همفکران عربش، همواره به فکر حفظ روابط خود با اسرائیل هستند و فرقی نمیکند اسرائیل چهکاری بکند. پس وضع فعلی خود، یعنی یک رژیم نژادی با حاکمیت یک قوم و محکومیت قوم دیگر تحت آن را بر هرگونه امتیازدهی ترجیح میدهد.
این وضع را میتوان نوعی امپریالیسم، توسعهطلبی و آپارتاید دانست. دو کتاب زیر، این مسئله را بهخوبی بیان میکنند:
Imperial Israel and the Palestinians: The Politics of Expansion-Pluto 2000.
یعنی «اسرائیل امپریالیستی و فلسطینیها: سیاست توسعهطلبی»
Palestinians in Israel: Segregation, Discrimination & Democracy-Pluto 2012
یعنی «فلسطینیها در اسرائیل: جداسازی قومی، تبعیض و دموکراسی»
اما فلسطینیها تلاش دارند اسرائیل را به نحو دیگری، یعنی با افزایش فشار جمعیتی و استفاده از نیروی جوان و بااراده خود در اعتراضات ملی تنبیه کنند تا به فشار سیاسی منجر شود و در آینده، اسرائیل همانند رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی مجبور به تغییر شود. نسل جدید فلسطینیها خشمگینتر و مصممتر از گذشتهاند و بهآسانی فریب وعدههای آرامبخش را نمیخورند. در حالی که اسرائیلیها نسبت به گذشته، فردگراتر، مصرفزدهتر و رفاهطلبتر شدهاند.
یک سریال مستند تلویزیون اسرائیل که درباره تحلیل جنگ با حزبالله ساخته شده، نکته مهمی را یادآوری میکند: سربازان اسرائیلی مثل گذشته، مثلاً دوره جنگ ۱۹۴۸ یا جنگ ۱۹۶۷ نیستند که برای نجات آرمان کشور، حاضر به فدای جان خود شوند. سرباز اسرائیلی کنونی در حین جنگ، بیش از هر چیز، به فکر نجات خود از مهلکه است و برای همین، هیچ دستاورد مهمی در جنگ ندارد.
یک فیلم سینمایی اسرائیلی هم با عنوان:
Zero Motivation-2014
یعنی «انگیزه: صفر» درباره خودشیفتگی و لذتطلبی سربازان اسرائیلی هشدار میدهد و آن را مایه تمسخر و حقارت آن ارتش میداند.
هم اکنون حدود ۲ میلیون نفر شهروند اسرائیلی هستند که عرب و فلسطینی تبارند و در پارلمان اسرائیل نماینده دارند. در انتخاباتهای قبلی این جماعت در کنار حزب کارگر بوده و موجب پیروزی آنها میشدند؛ اما در آخرین انتخابات لیست مستقل دادند که نتیجهاش پیروزی تندروها ازجمله نتانیاهو شد. به نظر شما کدام روش به نفع شهروندان فلسطینی تبار در اسرائیل است؟ اسرائیلیها معتقدند این شهروندان، خطرناکاند و خطرناکتر اینکه انتفاضه را هم قبول دارند.
ابتدا باید ترکیببندی بیستمین دوره پارلمان اسرائیل یعنی کنشت Knesset را بررسی کنیم که از ۲۰۱۵ تاکنون بر سر کار است. کنشت در این دوره، شامل این احزاب با این تعداد نماینده است:
۱. لیکود، شامل ۳۰ نفر ازجمله خود نتانیاهو، حزبی سکولار و راستگراست که از ۲۰۰۹ در قدرت است.
۲. حزب اتحادیه صهیونیست؛ شامل ۲۴ نفر ازجمله اسحاق هرتزوگ، رهبر اپوزیسیون، تزیپی لیونی و امیر پرتز، حزبی از میانه چپ و طرفدار توسعه شهرکهای متمرکز (نه پراکنده) است که از ۲۰۱۴ جانشین حزب کارگر شده.
۳. حزب لیست مشترک، شامل ۱۳ نفر عرب از طیفهای چپگرا، سوسیالیست، فمینیست، ملیگرا و اسلامگرا که تمایل به اتحاد با حزب اصلی اپوزیسیون را داشتند، اما سایر احزاب یهودی به آن حزب وعده اتحاد دادند تا از پیوستن حزب عربی جلوگیری کنند. گرچه هیچیک از این دو نوع اتحاد، حتی اگر تحقق مییافت، نمیتوانست اکثریت را در پارلمان به دست آورد.
۴. حزب یش آتید(Yesh Atid) شامل ۱۱ نفر از جناح میانه سکولار و مخالف لیکود است.
۵. حزب کولانو (Kulanu) شامل ۱۰ نفر از جناح میانه متحد لیکود است.
۶. حزب وطن یهودی، شامل ۸ نفر، حزبی مذهبی از نوع ارتودکس صهیونیست و متحد لیکود است.
۷. حزب شاس، شامل ۷ نفر، حزبی فرامذهبی (اولترا ارتودکس)، تندرو و متحد لیکود است که در ۱۹۸۴ برای یهودیان نژاد شرقی یعنی سفاردیها و میزراحیها تأسیس شد.
۸. حزب یهودیت توراتی متحد، شامل ۶ نفر، حزبی فرامذهبی است که در ۱۹۹۲ تأسیس شد و متحد لیکود است.
۹. حزب اسرائیل خانه ما، شامل ۵ نفر ازجمله لیبرمن، وزیر دفاع کنونی، حزبی سکولار، ضد خاخامی و راستگرای افراطی است که از مهاجران روس در سال ۱۹۹۹ تأسیس شد و متحد لیکود است.
۱۰. حزب مرتز (Meretz) شامل ۵ نفر، حزبی سکولار، چپگرا، سوسیالدموکرات، طرفدار صلح و مخالف توسعه شهرکهاست که در ۱۹۹۲ تأسیس شد.
۱۱. یک نفر نیز عضو مستقل کنشت است.
کابینه کنونی اسرائیل از احزاب راستگرای زیر با اکثریت ۱۲۰ عضو کنشت تشکیلشده: لیکود، کولانو، وطن یهودی، شاس، یهودیت توراتی متحد و اسرائیل خانه ما، که همه آنها بهجز لیکود، احزابی ضعیف هستند. احزاب دیرپا در اسرائیل بسیار کم است. اکثر آنها عمر کوتاهی دارند مثلاً پنج حزب از احزاب فوق، در سالهای اخیر شکل گرفتهاند و ممکن است بهآسانی منحل شوند، اما همین احزاب خلقالساعه اثر بسیاری در شکلگیری دولت دارند.
چپگرایان در تشتت و ضعف هستند. حزب کارگر که زمانی در قدرت بود و قرارداد اسلو را امضا کرده بود، دیگر وجود ندارد. احزاب یهودی متمایل به اتحاد با حزب اعراب در پارلمان اسرائیل نیز ضعیفتر از آن هستند که بتوانند دولت تشکیل دهند. البته باید توجه داشت که همه احزاب راست و چپ یهودی، بهجز حزب کوچک مرتز، در توسعه شهرکسازی و بیتوجهی به خواستههای فلسطینیها در قلمرو ۱۹۴۸ و مناطق اشغالی ۱۹۶۷ همنظر هستند. از سوی دیگر، اعتماد فلسطینیهای شهروند اسرائیل به سیستم کم است. بسیاری در انتخابات شرکت نمیکنند یا به هیچیک از احزاب فوق رأی نمیدهند. بااینکه ۲۵ درصد از کل این جامعه، فلسطینی شهروند در مرزهای ۱۹۴۸ هستند، فقط حدود ۱۰ درصد اعضای پارلمان اسرائیل، فلسطینیاند. نمایندگانی هم که وارد پارلمان میشوند باید سوگند وفاداری به اسرائیل بخورند و رابطه خوبی با سیستم داشته باشند، پس نمیتوانند مورد اعتماد این فلسطینیها باشند.
اعتماد اسرائیل هم به فلسطینیهای شهروند در قلمرو ۱۹۴۸ کم است. اکثر یهودیان از رابطه و اختلاط با آنها پرهیز میکنند در حالی که دوستی بین مسلمانان و مسیحیان و دروزها بسیار بیشتر است. قوانین تبعیضآمیزی برای محدودکردن آنها وضعشده چون سیستم به آنها سوءظن دارد. تاریخ، مذهب و فرهنگ آنها در جامعه، رسانهها و محیطهای آموزشی توسط اکثریت یهودی تحقیر میشود.
هم قوانین سکولار و هم قوانین یهودی برای فلسطینیهای شهروند در قلمرو ۱۹۴۸ مشکلزاست؛ چون اغلب آنها، اعم از مسلمان و مسیحی و دروز به مذهب و فرهنگ خود پایبند هستند. طبق نظرسنجیها تمایل ۸۱ درصد آنها به سیستمی متشکل از دو کشور جدا برای یهودیان و فلسطینیهاست هرچند ممکن است ازنظر اقتصادی برای آنها بهصرفه نباشد. اغلب آنها به آرمانهای فلسطین وفادارند و زندگی آنها تحت حاکمیت یهودیان فقط برحسب اجبار بوده گرچه تلاش دارند بهانه به دست اسرائیل ندهند.
گفته میشود مذهبیهای اسرائیل معتقدند ۶۰ درصد شهروندان اسرائیل مذهبی نبوده و لائیک و سکولار هستند و از مذهب دور شدهاند. آمار هم نشان میدهد ۱۵ درصد مردم اسرائیل طرفدار راستهای یهودی افراطی هستند. این در حالی است که این ۱۵ درصد بهشدت امنیتی و نظامی میاندیشند و در سازمانهای امنیتی و نظامی فعالاند. تا چه حد این آمار درست است؟ چه تأثیری در روند اسرائیل دارد؟
در اسرائیل، اختلافات قومی و طبقاتی در موضع سیاسی یهودیان اهمیت دارد. آمارگیریها توسط نهادهای مختلف بهویژه مؤسسه بینالمللی PEW نشان میدهد:
– در بین یهودیان دنیا ۸۰ درصد ساکن امریکا و اسرائیل هستند.
– در بین یهودیان دنیا حدود ۸۰ درصد از قوم اشکنازی (یهودیان از ریشه اروپایی) هستند که بیشتر آنها در غرب بهویژه در امریکا ساکناند. درصد سکولار، لیبرال و چپگرا در میان آنها بیشتر از یهودیان اسرائیل است. مثلاً ۴۴ درصدیهودیان متأهل در امریکا، همسری غیریهودی دارند؛ اما در اسرائیل فقط ۲ درصد یهودیان متأهل از این نوعاند.
– در بین یهودیان دنیا حدود ۲۰ درصد از قوم سفاردی و میزراحی (یهودیان شرقی از ریشه بنیاسرائیل، آسیایی و آفریقایی) هستند و بیشتر ساکن اسرائیلاند. راستگرا و مذهبی در بین آنها بیشتر از یهودیان غرب است.
– در اسرائیل، تعداد یهودیان اشکنازی با یهودیان سفاردی و میزراحی تقریباً برابر است. یهودیان اشکنازی روسی مهاجر به اسرائیل، اکثراً سکولار راستگرا هستند.
– یهودیان مذهبی و فرامذهبی در آمریکا ۱۰ درصد یهودیان را تشکیل میدهند اما در اسرائیل به ۲۲ درصد میرسند.
– اسرائیلیهایی که از طبقات بالاترند، تمایل بیشتری به چپگرایی و لیبرالیسم اجتماعی دارند.
– در بین کل یهودیان اسرائیل ۲۰ درصد چپگرا هستند. در بین یهودیان سکولار اسرائیل ۳۲ درصد گرایش به چپ دارند اما در بین یهودیان مذهبی اسرائیل فقط ۳ درصدچپگرا هستند.
– در بین یهودیان مذهبی اسرائیل ۸۰ درصد خود را راستگرا میدانند و این در انتخابات اهمیت زیادی دارد.
نوع دیگر شکاف بین یهودیان اسرائیل، ازلحاظ پایگاه مذهبی و اجتماعی آنان است که طیفی شامل فرامذهبی (اولترا ارتودکس)، مذهبی (ارتودکس)، سنتی و سکولار را شامل میشود.
– تفاهم بین دو سر این طیف خیلی کم است و آنها تقریباً در همهچیز با هم اختلاف دارند: از قوانین شرع در ازدواج، طلاق و جداسازی جنسها تا خدمت نظام و تعطیلی شنبهها. آنها حتی درباره معنای هویت یهودی توافق ندارند: یک جناح آن را مذهبی بودن میداند و جناح دیگر آن را در نژاد و فرهنگ یهودی خلاصه میکند.
– در اسرائیل، بین یهودیان ۹ درصد فرامذهبی هستند یعنی مذهب را بالاتر از هر حکومت و قانونی میدانند. ۱۳ درصد یهودیان مذهبی هستند به این معنی که بین مذهب و حکومت آشتی برقرار میکنند. ۲۹ درصد یهودیان، سنتی هستند یعنی جایی بین جناح مذهبی و سکولار قرار دارند. ۴۹ درصد یهودیان، سکولارند یعنی با کنترل خاخامها بر قوانین مخالفاند و از آن میان ۲۰ درصد یهودیان ملحد هستند؛ یعنی به وجود خدا اعتقاد ندارند.
– در اسرائیل، بین یهودیان سکولار ۷۵ درصد و بین یهودیان سنتی ۵۰ درصد طرفدار راهحل دوکشوری در صلح (پذیرش کشور فلسطینی) هستند؛ اما ۷۰ درصد یهودیان مذهبی (ارتودکس) مخالف آن هستند.
– بین یهودیان سکولار ۶۷ درصد معتقدند شهرکها به امنیت و مشروعیت اسرائیل صدمه میزند اما ۸۷ درصد یهودیان مذهبی مخالف این نظر هستند.
– همه یهودیان فرامذهبی (اولترا ارتودکس) هویت یهودی را برای اسرائیل مهم میدانند و اهمیتی به دموکراتیک بودن نمیدهند؛ اما اکثر سکولارها برعکس فکر میکنند.
– حدود ۶۲ درصد فرامذهبیها کمابیش مخالف صهیونیسم هستند و آن را تخطی از این حکم تورات میدانند که نجات قوم یهود باید به دست منجی موعود باشد و افراد عادی حق ندارند آن را جلو بیندازند. فرامذهبیها به خدمت نظام نمیروند و در امور سکولار مثل ارتش، سیاست، رسانهها و … با سیستم همکاری نمیکنند.
اثر این اختلافات درصحنه سیاسی چیست؟
احزاب کوچک و خلقالساعه از بین این همه اختلافات درونی سر برمیآورند و در انتخابات تعیینکننده میشوند. در سالهای اخیر احزاب کوچک مذهبی که رأی ۲۰ درصد اسرائیلیها را دارند، به کمک نتانیاهو و راستگراها آمدهاند تا ائتلاف حاکم را شکل دهند. پس اهمیت آنها بیش از وزن آنها در سیستم است. یکی از دلایل تعلل اسرائیل در صلح با فلسطینیها همین تضادهای مذهبی درون اسرائیل است که جرئت قدم برداشتن به دور از سیاستبازی را از سیستم سلب میکند.
سیاستمداران بهانه میآورند که اگر قدمی در آشتی با فلسطینیها بردارند، این احزاب کوچک و مخالف صلح، راه آنها را سد میکنند. این بنبست پوپولیسم اسرائیلی، بزرگترین مانع برای هرگونه راهحل در منطقه است و مسئول آن هم خود سیاستبازان قدرتپرست هستند. قربانی آن هم یهودیان عادی و فلسطینیها هستند. البته نتانیاهو و تیمش، منافع خصوصی در صنایع نظامی و امنیتی اسرائیل دارند و از حمایتهای آمریکا و جلب بودجه به امور نظامی و امنیتی، نفع شخصی میبرند؛ بنابراین انگیزهای برای صلح و کاهش میلیتاریسم ندارند.
راهحل این مسئله، از یکسو تلاش مذهبیهای آگاهتر برای جداسازی تعصبات از مصالح عمومی است. از سوی دیگر، سکولارهای صلحطلب باید دست از تمسخر و تحقیر مذهبیها بردارند تا اعتماد آنها را به خود و به مصالح عمومی جلب کنند. این باعث نزدیکی بین دو دیدگاه میشود. اگر گروهی از سیاستمداران دنبال صلح و اعتدال هستند، باید یهودیان دارای عقاید افراطی (نظیر پاکسازی نژادی فلسطینیها) را از دخالت در سیاست و رسانهها دور کنند تا افکار عمومی در محیط سالمتری شکل بگیرد.
همانطور که افرادی چون مارتین لوتر کینگ در امریکای دهه ۱۹۶۰ و نلسون ماندلا در آفریقای جنوبی دهه ۱۹۹۰ با اتحاد سیاهان و برخی از سفیدپوستان توانستند نژادپرستان را با رنج بسیار و جراحی اجتماعی از صحنه سیاست دور کنند، در اسرائیل هم باید جراحی اجتماعی صورت گیرد تا آینده تاریک نژادسالاری، جای خود را به صلح مردمسالار بر اساس حقوق برابر با فلسطینیها بدهد.
دو سال پیش هموسکچوالهای اسرائیل میخواستند تظاهرات عظیمی راه بیندازند اما خاخامهای یهود و کشیشهای مسیحی و علمای اسلامی اسرائیل در این مورد متحداً مخالفت کردند و با فشار روی دولت این تظاهرات تنها در یک باشگاه مسقف انجام شد. پرسش این است چه عاملی باعث شده هموسکچوالها تا این حد در اسرائیل متشکل شوند، در حالی که در دیگر کشورهای دنیا اینگونه نیست. آیا میتوان این روند را دلیلی بر افول اخلاقی جامعه اسرائیل دانست؟
اسرائیل برای آنکه خود را نزد کشورهای غربی، مدافع حقوق بشر معرفی کند، در پذیرش گیها (همجنسگرایان) در آسیا و خاورمیانه پیشقدم شده است. از دهه ۱۹۶۰ مجازات آنها را متوقف کرده و از ۱۹۸۸ فعالیت آنها را قانونی اعلام کرده. زندگی مشترک آنها را قانونی میداند و برای ازدواج آنها مانعی قائل نیست. اجازه گرفتن فرزند هم به آنها میدهد.
تلآویو بهشت گیها در دنیا معرفیشده و سواحل خاص آنها را دارد و راهپیمایی سالانه موسوم به «غرور گیها» همگام با این راهپیمایی در شهرهای غربی در تلآویو هم برگزار میشود. این شهر را پایتخت گیهای خاورمیانه نام گذاشتهاند. دولت از آنها حمایت میکند و حتی بنای یادبود قربانیان گی هالوکاست در تلآویو برپا کرده است.
در انتخابات، حزب چپگرای مرتز از حمایت گیها بهره میبرد و سایر احزاب سکولار هم روابط خوبی با آنها دارند. احزاب مذهبی با آنها مخالفاند، اما دولتها عمدتاً سکولارند. راهپیمایی و کارناوال گیها در تلآویو و بیتالمقدس غربی از ۱۹۹۸ هر سال برگزار میشود گرچه مخالفت یا حمله یهودیان مذهبی گاهی وجود دارد. برخی فیلمها و برنامههای تلویزیونی اسرائیل نیز توسط گیها درباره فعالیت خودشان ساخته میشود.
تبلیغات دولت اسرائیل و خود نتانیاهو در اروپا و امریکا بر آزادی گیها در اسرائیل تأکید دارد تا چهره اسرائیل را در دنیا لیبرال و مدرن معرفی کرده و حمایت غرب را بیشتر جلب کند؛ اما برخی اساتید یهودی دانشگاه در امریکا از این تبلیغات انتقاد کردهاند و آن را سرپوشی برای فراموشکردن نقض گسترده حقوق بشر بهویژه حقوق فلسطینیها در اسرائیل میدانند. آنها میپرسند چرا اسرائیل برای چند هزار گی چنین حقوقی قائل است و به آنها میدان فعالیت میدهد، اما برای چند میلیون فلسطینی حقوق اولیه را قائل نیست؟
از سوی دیگر در عرصه جهانی، به قول یهودیان لیبرالی که در زمینه کسب حقوق برای گیها فعالاند، رابطه نزدیکی بین یهودی بودن و گی بودن وجود دارد. به قول آنها، یهودستیزی و گیستیزی در دنیا علیه هر دو گروه دیده میشود. بسیاری از روشنفکران، هنرمندان و نویسندگان یهودی، گی بودند و برخی از رهبران جنبشهای گی نیز یهودی بودهاند. هالیوود درباره آنها چندین فیلم ساخته است. مثلاً زندگی یکی از رهبران یهودی گیها موسوم به «هاروی میلک» که به قتل رسید، در فیلم میلک Milk در سال ۲۰۰۸ بر پرده سینما رفت که با جوایز اسکار به شهرت رسید.
در میان چهرههای معروف غرب در قرن بیستم، یهودیان گی زیاد بودند مثلاً ماگنوس هرشفلد، استاد یهودی آلمانی در رشته روانشناسی جنسی و مؤسس جنبش آزادی جنسی در اروپا، لودویگ ویتگنشتاین، فیلسوف معروف انگلیسی، جان شلزینگر، فیلمساز مشهور انگلیسی- امریکایی، آلن گینزبرگ، نویسنده و فعال جنبش آزادی جنسی در امریکا، مارسل پروست، نویسنده مشهور فرانسوی؛ حتی برخی از خاخامهای آمریکایی، گی یا لزبین هستند که لیست آنها در اینترنت رسماً منتشر شده.
آثار فراوانی درباره آنها نگاشته شده مثلاً اهمیت ماگنوس هرشفلد در ریشههای انقلاب جنسی در غرب را میتوان در این کتاب دریافت:
Magnus Hirschfeld and the Quest for Sexual Freedom: A History of the First International Sexual Freedom Movement-Palgrave 2010
یعنی «ماگنوس هرشفلد و پیگیری آزادی جنسی: تاریخ اولین جنبش آزادی جنسی بینالمللی».
بسیاری دیگر از یهودیان غربی در زمینه صنایع هرزهنگاری، آزادی جنسی و فمینیسم افراطی فعال بودهاند که بهویژه از انقلاب جنسی غرب در دهه ۱۹۶۰ تاکنون سهم مهمی داشتهاند. البته همه افراد فوق، اقلیتی از یهودیان را تشکیل میدهند که بسیار پرنفوذ و پرسروصدا بودهاند و اکثر یهودیان به خاطر آنان صدمه خوردهاند. برخی معتقدند این به روح عصیانگری و تابوشکنی در داستانهای توراتی و در تلمود برمیگردد که تأثیر زیادی در روانشناسی برخی از یهودیان در تاریخ داشته. یک نویسنده امریکایی به نام مایکل جونز دو کتاب در این باره دارد:
Libido Dominandi: Sexual Liberation & Political Control-E. Michael Jones-2005.
یعنی «سلطه با شهوت: آزادی جنسی و کنترل سیاسی»
The Jewish Revolutionary Spirit and Its Impact on World History-E. Michael Jones-2008.
یعنی «روح شورشگری یهودی و تأثیر آن بر تاریخ جهان»
نقشه کرانه باختری: مناطق قهوهای در کنترل فلسطینیها و مناطق زرد تحت کنترل مشترک اسراییل و ساف است. مناطق طوسی در کنترل اسراییل است و همه مناطق دیگر را احاطه کرده بطوری که شهرکهای یهودی و پستهای نظامی (نقاط آبی) با هم مرتبط باشند. مثلثهای قرمز٬ پستهای بازرسی اسراییل در مسیر تردد روزمره فلسطینیهاست. مناطق سفید٬ قلمرو ۱۹۴۸ است.
۷۰٪ اعضای سازمان ملل٬ کشور فلسطین را به رسمیت میشناسند (رنگ نارنجی). دوستان نزدیک اسراییل آن را نمیپذیرند (رنگ سفید)٬ و تعدادی از کشورها منتظر تأیید دولتهای خود هستند (رنگ سیاه).
آمار جمعیت یهودیان جهان (در ۲۰۱۰) بر حسب کشور: جمع کل سیزده و نیم میلیون نفر که ۸۱٪ آنها در اسراییل و آمریکا هستند. ستونهای پایین٬ تغییر جمعیت و روند مهاجرت آنها را نشان میدهند. در آغاز قرن بیستم٬ اکثر آنها در روسیه و اروپای شرقی بودند ولی اکنون اکثر آنها در اسراییل و آمریکای شمالیاند.
یهودیان فرامذهبی و مخالف صهیونیسم در تهران
بحث خیابانی یک یهودی فرامذهبی با یک یهودی گی در تظاهرات گیها
درگیری مأموران امنیتی اسراییل با یهودیان فرامذهبی و مخالف خدمت سربازی
ترکیب پارلمان اسراییل: هر بلوک رنگی نمایش یک حزب است که بر حسب تعداد نماینده در کنشت٬ بزرگ یا کوچک رسم شده. نمایش راستگرایان تا چپگرایان روی محور افقی٬ و نمایش سکولارها تا مذهبیها روی محور عمودی است. جناحهای کلی در زیر شکل آمده است.
تظاهرات زیر پرچم گیها و اسراییل در سواحل تلاویو
هجو کلاه و ظاهر خاخامها در تظاهرات گیهای اسراییل
ماگنوس هرشفلد روانشناس یهودی و گی آلمانی و مؤسس جنبش آزادی جنسی
مارسل پروست نویسنده مشهور فرانسوی و یهودی گی٬ روی جلد مجله فیگارو