بدون دیدگاه

مبارزی متفاوت

 

فعالیت‌های مهدی عراقی در دوران زندان (۱۳۴۴- ۱۳۵۵)

امین عزیزی*

عراقی ازجمله مبارزانی است که بعد از شهریور ۱۳۲۰ فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. او یکی از اعضای شورای مرکزی فداییان اسلام بود که در کلیه عملیات‌ها و تحرکات سیاسی و تشکیلاتی این جمعیت به‌طور مستقیم و غیرمستقیم ایفای نقش کرد. چند سال بعد او به همراه عده‌ای دیگر از اعضای فداییان اسلام به دلیل پاره‌ای اختلافات فکری با دیگر اعضای این جمعیت از این جمعیت کناره گرفت. در آغاز نهضت امام خمینی، عراقی فعالیت سیاسی خود را این بار تحت مرجعیت امام خمینی پی گرفت.

هیئت‌های مؤتلفه اسلامی ازجمله تشکل‎های مذهبی است که با آغاز نهضت امام خمینی (ره) فعالیت خود را شروع کرد. به ادعای سران این جمعیت، رهبر انقلاب بر وحدت هیئت‌های مذهبی تشکیل‌دهنده این جمعیت تأکید داشت. مهدی عراقی ازجمله بنیان‎گذاران این جمعیت است که برجستگی خاصی نسبت به هم‌مسلکان خود داشت. برگزاری راهپیمایی عاشورای ۱۳۴۲ و نقش مؤثر وی در قیام پانزده خرداد ازجمله اقدامات برجسته اوست. پس از تبعید امام خمینی به ترکیه در پی مخالف ایشان با لایحه کاپیتولاسیون و صدور اعلامیه‎ای در این زمینه مهدی عراقی و هم‌رزمانش با تشکیل شاخه نظامی هیئت‌های مؤتلفه حسنعلی منصور، نخست‌وزیر وقت را که نقش مهمی در تبعید امام خمینی داشت،* ترور کردند. در نتیجه پس از مدتی عراقی و دیگر اعضای مؤتلفه دستگیر شدند و در دادگاه محاکمه ‎شدند. در پی حکم دادگاه چهار نفر از اعضای مؤتلفه اعدام و مهدی عراقی و هاشم امانی به حبس ابد محکوم شدند

این مقاله درصدد است فعالیت‎های مهدی عراقی را از بدو ورود به زندان در اواخر سال ۱۳۴۳ تا اواخر سال ۱۳۵۵ بررسی کند. همچنین می‎کوشد نحوه تعامل وی با زندانیان مختلف، مواضع عراقی در برابر تغییر ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین خلق و دلایل و چگونگی آزادی او از زندان (جشن سپاس) را مورد مداقه قرار دهد.

 

در اوایل سال ۱۳۴۴ دوران زندان مهدی عراقی شروع می‌شود، اما او این تهدید را به فرصتی برای مبارزه و تربیت نیروهای انقلابی بدل ساخت و با مدیریتی اعجاب‌آور، حتی محیط زندان را تا آنجا که مجال و امکان فراهم می‌شد، به کانونی برای تعلیم و تعلم تبدیل کرد. عراقی پس از ورود به زندان، فعالیت‌های خود را آغاز می‌کند و مسئله‎ای برای مسئولان زندان می‌شود، به‌طوری‌که در اولین ماه حضور در زندان قصر، اتاق‌های ملاقات به محل میتینگ و سخنرانی شهید عراقی و یارانش تبدیل می‌شود تا جایی که منجر به نصف کردن اتاق ملاقات از طرف مسئوان زندان می‌شود تا ملاقات‌کنندگان دیگر زندانی‌ها با ملاقات‌کنندگان عراقی ویارانش همراه نشوند.۱

در سال اول زندان، مهدی عراقی و برخی از هم‌قطارانش در شرایطی بسیار نامساعد به‌سر می‌بردند، جدای از شکنجه‌های وحشتناکی که متحمل شده بودند،۲ دلیل این امر به خاطر این مسئله بود که عراقی و دوستانش را به زندان عمومی برده بودند و این زندان شرایط بسیار اسفناکی داشت:

«مارا به زندان عمومی بردند که بندهای مختلفی داشت. ما را به بند ۹ بردند که خیلی وضعیت بدی داشت، چون همه‌جور آدمی، اعم قاچاقچی و آدمکش آنجا بودند. جا برای خواب نبود و نزدیک به دویست نفر باید در آن می‌خوابیدند. بعضی‌ها سر پا بودند و شب‌ها برای دستشویی تا مچ پا در لجن قرار می‌گرفت.»۳

بهبودی شرایط زندان

اما در سال ۱۳۴۵، یک سال پس از ورود به زندان، با تلاش عراقی و دوستانش، آنان را از زندان عمومی به زندان سیاسی منتقل می‌کنند و وضعیتشان تا حدودی بهتر می‌شود.۴ در این زمان، مهدی عراقی، فعالیت‌های جانبی خود را آغاز کرد که در جذب دیگران به‌سوی خود تأثیرگذار بود: «در بند ۹ آقای عراقی، مثلاً نیمه‌شعبان کاکائو و بستنی می‌داد. خیلی از این کارها می‎کرد و همه از او شنوایی داشتند.»۵ او در مدیریت امور زندانیان مذهب‌گرا نیز تلاش خود را شروع کرد تا از نفوذ دیدگاه‌های کمونیستی بر روی این زندانیان جلوگیری کند.۶ چنان‌که وقتی در اواخر سال ۱۳۴۴ بسیاری از اعضای حزب ملل اسلامی روانه زندان شدند، با توجه به اینکه آنان افراد کم‌سن‌و‌سالی بودند و کسی نبود که این‌ها را اداره کند. حاج مهدی عراقی آن‌ها را اداره می‏کرد. عراقی غذا و اتاق‌هایشان را فراهم می‌کرد و حتی ملاقات‌هایشان با کمونیست‌ها که با خانواده‌های بی‌حجاب و وضعیت نامناسب می‌آمدند، با تلاش عراقی جدا شد.۷ عراقی همچنین نقش مؤثری در جلوگیری از انتقال اعضای جوان حزب ملل به بند عمومی زندان قصر داشت. چون این بند از کثیف‌ترین و ‌غیراخلاقی‌ترین بند‏های زندان قصر بود و در آن خبری از اخلاق و ارزش‌های انسانی و اسلامی نبود. به همین دلیل، عراقی طی ارسال پیامی به اعضای حزب ملل آنان را تشویق به مقاومت در مقابل انتقال آنان به بند عمومی می‏کند و از طرف دیگر با تلاش و درایت عراقی خانواده زندانیان، در پشت درهای زندان تجمع کردند و خواستار انتقال زندانیان به بند سیاسی شدند و مسئولان زندان تحت این فشارها مجبور شدند آنان را به بند زندانیان سیاسی منتقل کنند.۸ ورود و حضور عراقی در زندان، برای زندانیان سیاسی دیگر به‌ویژه اسلام‎گراها بسیار مفید بود.۹ چون او موجب حفظ اعتقادات مذهبی در بین زندانیان اسلام‎گرا شد. بنا به روایت سید محمدکاظم بجنوردی (رهبر حزب ملل اسلامی) که به مدت ده سال با عراقی در زندان به سر برده بود:

«اولین کار حاج مهدی عراقی، صبح‌ها بیدار کردن ما بود برای نماز صبح … اینکه برخی گمان می‎کنند مهدی عراقی به جمع مسلمانان داخل زندان خدمات‌رسانی می‎کرد، صحیح نیست، بلکه او بر تمامی اموری که گروه چهل پنجاه نفری ما تا قبل از آمدن مجاهدین خلق به زندان در آنجا داشتیم، مدیریت می‌کرد.»۱۰

همچنین هنگامی‌که در برهه‌ای از زمان، مسئله ممنوعیت خواندن نماز صبح را به اجرا گذاشتند با مقاومت شدید عراقی و برخی دیگر مواجه شدند تا آنکه این مورد اندکی بعد از آن لغو شد.۱۱ عراقی از توان مدیریتی بالایی برخوردار بود به‌طوری‌که در طی مدتی مسئول طبخ غذای ۶ هزار زندانی زندان قصر شده بود. با تلاش‎ها و توجهات وی در این زمینه، کیفیت غذاها بهتر شد: «ما تا مدت‎ها غذای زندان را به علت کثیفی نمی‌خوردیم و جیره خودمان را می‌گرفتیم که خودمان بپزیم. حاج مهدی شده بود مسئول آشپزخانه زندان و همه زحمت‌های این کار به دوش ایشان بود.»۱۲

توان‌افزایی زندانیان

از سوی دیگر، روحیه بالای وی موجب کاهش فشار بر زندانیان سیاسی به‌ویژه اسلام‌گرا و تزریق روحیه به آن‌ها می‌شد:

«زندان جای خوبی نیست و هیچ‌کس دوست ندارد آنجا باشد، اما حاج مهدی سعی داشت فضا را هم برای خودش و هم برای دیگران، شاداب و ‌تحمل‌پذیر کند. برای ما که کم‌سن‌وسال بودیم، اگر این‌جور پشتیبانی‏ها نبود و شرایط آزارمان می‌داد، شاید نمی‎توانستیم خیلی چیز‌ها را تحمل کنیم. از نظر مدیریت فضای زندان، کار ایشان بسیار درست بود و مدبرانه عمل می‏کرد.»۱۳

برخلاف دیگر اعضای مؤتلفه حاضر در زندان عراقی علی‌رغم موقعیت سنی که داشت سعی می‏کرد با زندانیان جوان‌تر روابط دوستانه‌ای داشته باشد و این مسئله می‌توانست در تقویت روحیه آنان مؤثر باشد: «شهید عراقی، خیلی راحت با این تیپ جوان می‎جوشید و رفیق می‎شد و این خیلی نکته مهمی بود، من آن موقع کمتر از هجده سال و ایشان حدود ۳۵ – ۳۶ سال داشت، اما راحت با ما می‎جوشید و ما را تحویل می‎گرفت و احترام می‎گذاشت و این برای ما خیلی مهم بود.»۱۴

یکی از ویژگی‌های ممتاز مهدی عراقی در زندان رابطه عاطفی و برخورد پدرانه با زندانی‌ها و روحیه توده‏ای و مردم‌خواهی او بود. حتی یک زندانی کمونیست هم که در دهه ۱۳۵۰ در زندان با او آشنا شده بود بر این ویژگی عراقی صحه می‎گذارد: «از آن هیئت مؤتلفه حاج مهدی عراقی از همه مردمی‎تر بود، مردم‎دار بود و کار همه را راه می‏انداخت.»۱۵

از ویژگی‌های برجسته و چشمگیر مهدی عراقی در زندان شجاعت، جسارت و مقاومت و پایداری در برابر شداید بود. این ویژگی وی موجب می‎‌شد که حتی از سوی افرادی همچون مسعود رجوی (یکی از رهبران مجاهدین خلق) که از نظر اعتقادی با یکدیگر سازگار نبودند نیز تحسین شود. سید محمدکاظم موسوی بجنوردی در این مورد می‎گوید:

«روزی در همان بند چهار، روی یکی از نیمکت‎ها در کریدور نشسته بودم که مسعود رجوی از بند شش آمد و گفت: «می‎خواهم چیزی را به شما بگویم، قبل از اینکه از دیگران بشنوی!» با لبخند گفتم: «چیست؟» گفت: «یک روز مرا با حاج مهدی عراقی و بیژن جزنی و دکتر عباس شیبانی به انفرادی بردند و شروع کردند به زدن و گفتند بگویید که غلط کردیم و دیگر کار خلاف نمی‎کنیم، بیژن جزنی قبل از کتک خوردن گفت: «من غلط کردم.» و کتکش نزدند. شیبانی پس از چند ضربه گفت: «غلط کردم.» من هم (رجوی) چند تا باتوم خوردم و گفتم غلط کردم! اما حاج مهدی عراقی زیر شکنجه غش کرد و نگفت غلط کردم. فقط در آخرین لحظات گفت: «آخر چه کار کرده‎ام که بگویم غلط کردم؟ مأمورین همین را دست‌آویز قرار دادند و با توجه به اینکه غش کرده بود گفتند: «جناب سرهنگ غلط کرد.» و به این ترتیب وساطت کردند که حاجی عراقی بیش‎تر کتک نخورد.»۱۶

نکته برجسته دیگر درباره فعالیت‌های عراقی در زندان، این است که برای کمک به مردم فلسطین که در آن برهه زمانی زیر فشار شدید اسرائیلی‌ها بودند، عراقی به همراه برخی دیگر زندانیان جمع اسلامی زندان، پول‌هایی از زندانیان مسلمان جمع‌آوری کرده و برای کمک به فلسطینی‌ها به آنجا فرستادند.۱۷

تبعید به برازجان

اما دو سه سال بعد از حضور عراقی و همراهان و دوستان حزبی‌اش در زندان، به دلیل برخی مسائلی که به وجود آمد، عراقی همراه با حبیب‎الله عسگر‌اولادی و آیت‌الله انواری، در تاریخ ۲۹/۶/۱۳۴۸ به زندان برازجان بوشهر تبعید می‏شوند.۱۸ شهربانی کل کشور در طی نامه‏ای که به ساواک فرستاد اعلام کرد که افراد مذکور به دلیل تشکیل جلساتی در زندان و تحریک زندانیان و اخلال در نظم و عدم رعایت مقررات زندان به‌منظور عبرت سایر زندانیان به زندان برازجان بوشهر تبعید می‌شوند.۱۹

گویا یکی از دلایل مهم تبعید ایشان به برازجان، تحرک فوق‌العاده ایشان در زندان و دادن روحیه به دیگران بود. چنین افرادی را تبعید می‎کردند تا دور از زندانیان باشند تا هم نتوانند روحیات مبارزاتی زندانیان سیاسی تازه‌وارد را تقویت کنند و از سویی خودشان به مکان‎های تقریباً بد آب و هوا تبعید شوند.۲۰

بعد گذشت تقریباً یک سال، با توجه به شرایط بد آب و هوایی زندان برازجان و وضعیت نامناسب آن، خانواده عراقی، انواری و عسگر‏اولادی با نوشتن نامه‎ای به اداره دادرسی ارتش، تقاضای انتقال محکومان به ندامتگاه مرکزی را کردند که این درخواست در تاریخ ۱۱/۳/۱۳۴۹ پذیرفته شد و آن‌ها به مرکز منتقل شدند.۲۱

نکته مهم دیگر درباره دوره زندان عراقی، علاقه ‌تحسین‌برانگیز وی به یادگیری هرچه بیشتر دانش دینی و غیر‌دینی و هوش سرشارش در درک و فهم آموزش‌های اسلامی بود.۲۲ علی‌رغم سن و سال و طول زندان و با توجه به مسائل و مشکلات فراوانی که در زندان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کردند در پی آموزش‎ها و جلسات بحث و تفسیر و تعلیم بود: «ایشان علاقه وافری به مطالعه داشت، به‌عنوان مثال ما اقتصاد پل ساموئلسن را با هم خواندیم که کتاب درسی دانشکده اقتصاد بود … کلاس‌های دیگری مثل عربی هم داشت.»۲۳

فعالیت‌های مداوم مهدی عراقی در زندان و میزان نفوذش در میان زندانیان، به‌اندازه‌ای بود که یکی از مبارزان سیاسی که در آن دوره زمانی، برای مدتی به زندان افتاده بود او را همه‌کاره زندان قصر می‌داند به‌طوری‌که با آن مدیریتی که از خود نشان داده بود با توجه به اینکه یک زندانی بود، مسئول همه‌چیز شده بود.۲۴

عراقی تا اواسط دهه ۱۳۴۰ مستأجر بود و شخصاً خانه‎ای نداشت که خانواده‌اش در آن زندگی کنند. همه وجوهاتی را که برخی مراجع دینی یا بازاریان به دست او می‏رساندند به خانواده‏های زندانیان سیاسی یا کسانی می‎رساند که مستضعف بودند و در استفاده از آن وجوهات پرهیز می‌کرد. در مدتی که ایشان در زندان به سر می‎بردند و خانواده وی از نظر اقتصادی در وضعیت مناسبی به‌سر نمی‏بردند، برخی از دوستانش، با پول خود برای او خانه‎ای خریدند تا حداقل در این دورانی که او در زندان به‌سر می‏برد، خانواده او مکانی را برای زندگی داشته باشند.۲۵ از طرف دیگر گویا بخشی از مخارج زندگی خانواده مهدی عراقی در دوران زندان، از سود سهام کوره‌پزخانه آبیک قزوین تأمین می‎شد که نیمی از آن متعلق به عراقی بود و همچنین کمک‎هایی از طرف دوستان و نزدیکان عراقی همچون ابوالفضل توکلی بینا به آنان می‎شد.۲۶

یکی از مسائل قابل‌توجه در هنگام حضور عراقی در زندان، توجه امام خمینی (ره) به او و دیگر اعضای مؤتلفه بود تا جایی که به روایت یکی از افرادی که در آن برهه زمانی با امام (ره) در نجف ملاقات کرده بود، امام خمینی (ره) از عراقی و دوستانش احوال‌پرسی کردند و برای آن‌ها دعا کردند و فرمودند که «من بعد از زندانی شدن دوستانم، آن‎ها را در ثواب کارهای مستحبی‎ام شریک کرده‎ام.»۲۷ و از طرفی دیگر به هنگام فرارسیدن تابستان و گرم شدن هوا در نجف، همراهان امام (ره) به ایشان) پیشنهاد دادند که مدتی به مناطق خنک‌تر و خوش آب‌وهوای عراق سفر کنند، اما امام (ره) مخالفت کردند و فرمودند دور از انصاف است که من در جاهای راحتی باشم و دوستان و یارانم در ایران در زندان و در شرایط سخت به‌سر برند.۲۸

تغییر ایدئولوژی مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ و موضع عراقی نسبت به آن

یکی از مسائل مهمی که در درون زندان در سال ۱۳۵۴ روی داد، تغییر گرایش مجاهدین خلق بود. بعد از ضربه رژیم در سال ۱۳۵۰ به سازمان در پی عملیات مسلحانه در جشن‌های دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی و دستگیری و اعدام رهبران اصلی و اولیه مجاهدین خلق توسط عوامل پهلوی موجب شد که افرادی همچون بهرام آرام، تقی شهرام و افراد دیگری که دچار ضعف فکری بوده و اعتقادات مذهبی چندانی نداشتند در رأس امور مجاهدین قرار بگیرند که یکی از نتیجه‏های این مسئله، تجدیدنظر در ایدئولوژی و استراتژی سازمان و پذیرش اندیشه التقاطی اسلامی‌ـمارکسیستی توسط این افراد بود. درواقع اصالت دادن به مبارزه و یافتن عناصری از دین متناسب با امر مبارزه، آنان را به این توهم انداخت که اسلام انقلابی آنان همه مشکلاتشان را حل خواهد کرد. این در حالی بود که اساس نگرش التقاطی بود. همین امر سبب شده بود که آنان، مبارزه را محور قرار داده و دین به‌عنوان امر حاشیه‌ای مورد توجهشان باشد. تا اینکه در سال ۱۳۵۴ طی صدور بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک بود که درنهایت موجب پذیرش ایدئولوژی مارکسیستی از سوی این گروه چریکی گردید و همین امر به یک چالش جدی میان اعضای مجاهدین انجامید.۲۹ این در حالی بود که تا قبل از این زمان، رابطه بسیار دوستانه‌ای میان طرفین وجود داشت. از طرف دیگر مجاهدین و دیگر گروه‌های مسلح در زندان به دلیل مبارزات مسلحانه با رژیم یک موقعیت برتر و مسلط‌تری در زندان پیدا کردند و با توانایی‏هایی که به دست آوردند سعی کردند با سوءاستفاده از اعتماد و حمایتی که از آن‏ها شده بود همه نیروهای جنبش را به سود خود مصادره کنند که این مسائل سرانجام به صدور فتوای برخی از روحانیون حاضر در زندان همچون آیت‏الله طالقانی، منتظری، ربانی شیرازی، مهدوی کنی، محی‏الدین انواری، هاشمی رفسنجانی و لاهوتی اشکوری در خرداد ۱۳۵۵ انجامید که به فتوای نجس‌ـ‌پاکی معروف شد که حاوی دو نکته اساسی بود: ۱- تکفیر کمونیست‌ها و نجس دانستن آن‌ها که بر اساس آن نشست‌وبرخاست، هم‎سفرگی و هم‌غذا شدن با مارکسیست‌ها حرام شد؛ و ۲- در مورد مجاهدین گفته شد آن‌هایی که از این سازمان در راه مبارزه بر علیه رژیم شاه کشته یا اعدام شده‌اند اگر آگاهانه به طرف مارکسیست رفته‌اند، شهید نیستند و نباید اسمشان به‌عنوان شهید برده شود. کسانی هم که الآن ادامه‌دهنده مسیر گذشته هستند، جزو مسلمانان نیستند و اگر کشته شوند شهید نیستند، مگر اینکه ایدئولوژی خود را تغییر بدهند، آن‌ها باید تکلیف خودشان را معلوم کنند و از کمونیست‌ها جدا شوند.۳۰**

برخی از زندانیان آزادشده و نیروهای مبارز جلسه‎ای ترتیب داده شد و از مهدی عراقی خواسته شد درباره تغییر مواضع ایدئولوژیک مجاهدین خلق و مواضع علما حاضر در زندان در این زمینه توضیحاتی دهد که عراقی تحلیل زیبایی از تغییر مواضع سازمان مجاهدین خلق و نقش ساواک در ایجاد اختلاف بین زندانیان ارائه کرد. بنا به اظهارات عراقی در آن جلسه، ساواک برای فروریختن پایگاه اجتماعی و فرهنگی سازمان مجاهدین خلق در درون و بیرون از زندان تلاش زیادی کرد که این گروه را در اصل مارکسیست‌های‌ اسلامی معرفی کند. این تبلیغات ساواک و نیز رفتار نفاق‌آلود مجاهدین و واقعه تغییر مواضع آن سازمان در سال ۱۳۵۴. یکی از دلایل اصلی نقل فتوای نجس‌ـ‌پاکی علمای زندانی اوین بود.۳۱

دکتر علی شریعتی که در این جلسه حضور داشت خطاب به افراد حاضر در آن جلسه گفت: «ما شنیده بودیم که آقای عراقی، در زندان تدارکات زندانیان را انجام می‌داده، ولی نمی‌دانستیم که به این خوبی تحلیل سیاسی هم می‌کند. من حقیقتاً لذت بردم از این تحلیل بسیار جالبی که ایشان انجام دادند.»۳۲

به هر حال این فتوا کاملاً به نفع رژیم تمام شد و ساواک تلاش زیادی برای شدت بخشیدن به این فتوا انجام داد. تا جایی که در همان زمان مجاهدین در زندان می‏گفتند که این فتوای رسولی، شکنجه‏گر ساواک، است که از حلقوم افرادی همچون طالقانی و منتظری بیرون می‌آید. چون هدف اصلی همه گروه‌های سیاسی حاضر در زندان مبارزه با شاه بود، اما صدور این فتوا باعث ایجاد اختلاف و چنددستگی بین مبارزان می‏شد؛ و به خاطر همین مسائل، مهم‌ترین تلاش و دغدغه عراقی بعد از آزادی از زندان این بود که نگذارد انحراف سازمان و صدور این فتوا باعث ضربه به اصل سازمان و مبارزه و درنهایت باعث ایجاد اختلاف در صفوف مبارزان علیه رژیم شود و به روایتی تنها مسئله‎ای که باعث یکپارچگی و اتحاد دوباره مبارزان شد چهلم شهادت مصطفی خمینی و ایجاد یک موج در جامعه و یک صف شدن همه مبارزان بر علیه رژیم بود.۳۳

من‌حیث‌المجموع، صدور این فتوا باعث شد بسیاری از افراد مذهب‌گرای حاضر در مبارزه سیاسی، رابطه خود را با مجاهدین خلق قطع کنند. به‌طوری‌که این مسئله در سال‏های نخستین بعد از انقلاب ۱۳۵۷ به مهم‌ترین چالش نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد.

به‌نظر می‌رسد صدور این فتوا نقش مهمی در سرنوشت آینده جمهوری اسلامی ایفا کرد. به‌طوری‌که به اعتقاد عبدالمجید معادیخواه، یکی از علمای حاضر در زندان اوین که خود در این برهه زمانی به همراه عراقی در زندان اوین به‎سر می‌برد و کاملاً در جریان صدور این فتوا بود، اگر صدور این فتوا، ویژگی‏های کاریزماتیک امام و فعالیت شبکه روحانیت نبود سرنوشت جمهوری اسلامی به‌طور دیگری رقم می‎خورد و کشور به دست مجاهدین خلق و کمونیست‏ها می‏افتاد و به تجزیه ایران می‏انجامید.۳۴

در اینجا سعی می‌شود در مورد دیدگاه و موضع مهدی عراقی در رابطه با تغییر ایدئولوژی مجاهدین خلق و نحوه برخورد و رفتار او با مجاهدین خلق بحث شود.

گویا مهدی عراقی برخلاف برخی دیگر از اعضای مؤتلفه اسلامی، طرفدار قطع کامل رابطه با مجاهدین و تحت فشار قرار دادن آن‌ها نبود.۳۵ بنا به اعتقاد برخی از هم‌رزمانش، عراقی با این اقدام مجاهدین خلق کاملاً مخالف بود، ولی چون بعضی از این‌ها را قابل هدایت می‌دانست، سعی می‌کرد ارتباط خود را با آن‌ها کاملاً قطع نکند.۳۶ همچنین به روایت یکی دیگر از افرادی که با عراقی در زندان به‌سر می‌برد:

«مهدی عراقی هیچ گرایشی به مجاهدین خلق نداشت و امام را رهبر و مرجع تقلید می‌دانست و در برابر دستوراتش چون‌وچرایی نداشت و آن‌ها را به چشم قربانیانی می‌دید که شاید بتوان بر آن‌ها تأثیر گذاشت و اینکه چرا این اتفاق افتاده است، گاهی از ضعف آخوند‌ها می‎دانست، هرچند رهبرش امام بود، اما گاهی بعضی از مسائل را به آخوند‌ها نسبت می‌داد و مجاهدین از این مسئله سوءاستفاده می‎کردند و این مشکل‌ساز می‌شد.»۳۷

اما از آن‌سوی، یکی دیگر از انقلابیونی که در همان برهه زمانی در زندان حضور داشت، بر گرایش قابل‌توجه عراقی به مجاهدین خبر می‎دهد و معتقد است او همان اندازه که از لحاظ عاطفی به مجاهدین علاقه‌مند بود، به طیف مذهبی نیز اعتقاد محکم قلبی داشت اما تنها چیزی که عراقی را در این طیف نگه می‌داشت و مانع پیوستن به مجاهدین می‌شد تعلق‌خاطر شدیدش به امام بود.۳۸ حتی بعد از فتوای نجس-‌پاکی، مهدی عراقی روابط محدودی با مسعود رجوی و موسی خیابانی که از رهبران مجاهدین خلق بودند داشت.۳۹ و این امر موجب اعتراض برخی از همفکرانش در مؤتلفه اسلامی شد و مشکلاتی را به‌وجود آورد.۴۰ برخی این‌گونه روایت کرده‌اند که مهدی عراقی، دارای دیدگاه میانه‎روانه و روحیه تسامح در برابر گروه‌های فکری‌ـ‌اعتقادی مخالف همچون مجاهدین بود.۴۱ همین روحیه تسامح و تساهل وی بود که موجب شد برخی از اعضای مجاهدین، از گرایش اعتقادی آن سازمان فاصله بگیرند، چنان‌که بنا به روایت همسر عراقی او با تعدادی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که تغییر ایدئولوژی داده بودند با خوش‌رویی صحبت می‌کرد و آنان را نصیحت می‌کرد و برخلاف دیگر اعضای هیئت‌های مؤتلفه اسلامی با آن‏ها رفتار خوبی داشت. به‌طوری‌که یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق آن‌قدر شیفته و تحت تأثیر اخلاق حاج مهدی شده بود که دیگر عقاید خودش را قبول نداشت و بیان می‏کرد که دین عراقی را قبول دارد.۴۲

و این برخلاف برخی دیگر از اعضای مؤتلفه همچون اسدالله لاجوردی بود که خواستار طرد کامل افراد و گروه‌هایی بودند که از نظر اعتقادی، همسان با مؤتلفه و روحانیت نبودند.۴۳ هرچند عده‌ای بر این اعتقادند که مهدی عراقی کاملاً در جریان صدور فتوا بود و حتی از عوامل صدور این فتوا بوده است. با این حال، فقط در شیوه اجرایی با دیگران اختلاف‌سلیقه داشت.۴۴

درمجموع، می‌توان گفت دلیل عمده این مسئله که مهدی عراقی در مقایسه با دیگر هم‌قطارانش در مؤتلفه اسلامی، نسبت به مجاهدین خلق رابطه بهتری داشت و از دشمنی با آنان پرهیز می‌کرد، از یک‎سو به خصوصیات شخصی وی برمی‌گردد که دارای روحیه تسامح در قبال افکار مخالف بود و از سوی دیگر معتقد بودند که دامن زدن به این اختلاف موجب فترت در ادامه مبارزه علیه حکومت پهلوی می‏شود که از دیدگاه او دشمن اصلی بود، چون به عقیده عراقی و افرادی نظیر آیت‌الله طالقانی و محمد محمدی گرگانی اعلام تغییر مواضع بخشی از کادرهای سازمان نباید باعث ضربه به اصل سازمان و مبارزه شود و درنهایت شاید بتوان گفت چون آغاز فعالیت و مبارزه سیاسی عراقی از طریق فداییان اسلام بود و از دیدگاه وی اصلی‌ترین نوع مبارزه، مبارزه مسلحانه بود وی به سازمان مجاهدین خلق نه به خاطر عقاید و آرمان‌هایش، بلکه به دلیل روش مبارزه‎اش اعتقاد داشت۴۵ و به خاطر این دلایل بود که مجاهدین خلق در زندان و همچنین در بیرون از زندان، تلاش زیادی کردند تا از این ویژگی‌های عراقی سوءاستفاده کنند و به‌نوعی او را به‌سوی خود جذب کنند؛ اما چون وجه غالب در شخصیت عراقی امام خمینی (ره) بود و خود را مقلد امام (ره) می‏دانست، مجاهدین در این زمینه نتوانستند بر روی او تأثیرگذار باشند.۴۶

من‌حیث‌المجموع عراقی نسبت به دیگر اعضای مؤتلفه از روحیه تساهل و تسامح بیشتری نسبت به گروه‎های مختلف فکری برخوردار بود. روابط نسبی او در زندان با کمونیستی همچون بیژن جزنی،۴۷ و در بیرون از زندان با یک ملی‎گرای واقعی همچون داریوش فروهر،۴۸ نمونه‎های این مدعاست که از روحیه تساهل و مدارای وی حکایت می‎کند.

نکته‎ای که باید در اینجا به آن اشاره کرد این است که هنگامی‌که عراقی در سنین نوجوانی و جوانی بود تعصبات مذهبی بیشتری نسبت به دوره میانسالی‎اش داشت؛ اما گذشت زمان، افزایش سن، تجربه حوادث گوناگون و تعامل با افراد و شخصیت‎های فکری و سیاسی مختلف، موجب شد تا وی از روحیه تساهل و انعطاف بیشتری نسبت به افکار و اعتقادات مذهبی و سیاسی مخالف برخوردار شود، به‌طوری‌که بعد از پیروزی انقلاب نیز این روحیه تسامح و تساهل عراقی را در موقعی که در منصب رئیس زندان قصر است شاهد هستیم. جایی که خود مدت‏ها در آنجا زندانی بود و شکنجه‏های زیادی را متحمل شده بود از اعمال خشونت و شکنجه نسبت به زندانیان و حتی آن‏هایی که قبل از انقلاب او را شکنجه کرده بودند پرهیز می‌کرد.

به هر حال حضور عراقی و دیگر زندانیان مؤتلفه در زندان و اختلاف‌نظرهای میان آنان و دیگر زندانیان وابسته به دیگر گروه‌ها و همچنین فعالیت‌های تشکیلاتی و منسجم آنان در تعامل با سایر گروه‌های اسلام‌گرا، نقش مهمی در تحولات سیاسی داخل زندان و در فعالیت‌های گروه‌های سیاسی در خارج از زندان داشت. به‌گونه‌ای که حتی پس از دستگیری اعضای اصلی، برخی از اعضای مؤتلفه که در بیرون از زندان بودند با سازمان مجاهدین خلق به همکاری پرداختند و پس از تغییر ایدئولوژی این سازمان، از ادامه همکاری با آنان خودداری کردند و در پوشش فعالیت‌های فرهنگی‌ـ‌مذهبی ازجمله تأسیس مکتب تحقیقات و تبلیغات صادقیه، بنیاد رفاه و تعاون، مدرسه رفاه و شرکت سبزه به فعالیت‌های سیاسی پرداختند و با نزدیک‌ شدن به سال‏های پیروزی انقلاب و آزادی اعضای اصلی آن ازجمله عراقی از زندان، در سال‎های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ نقش مهمی در پیروزی انقلاب داشتند. از سوی دیگر عراقی و دیگر زندانیان سیاسی مؤتلفه مهم‌ترین فعالان سیاسی گروه‌های اسلام‌گرا در زندان بودند که پس از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق نیز نقش مهمی در سازمان‌دهی نیروهای مذهبی زندان داشتند. این افراد با گرایش‌های مذهبی در داخل زندان به بحث‌های ایدئولوژی و مذهبی می‎پرداختند و با برگزاری جلسات و تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه در صدد مقابله با افکار کمونیستی و تداوم حرکت روحانیت در زندان بودند.۴۹ به‌طوری‌که بر اساس یکی از اسناد ساواک، مهدی عراقی و آیت‏الله محی‏الدین انواری مکانی را در اتاق ۴ بند ۶ زندان اوین برای رفع اشکالات زندانیان مسلمان و مذهبی به‌وجود آوردند و کلیه زندانیان مذهبی اشکالات خود را به هنگام مطالعه کتاب یادداشت می‌کردند و به نزد مهدی عراقی و آیت‏الله انواری می‏بردند و آن‌ها هم این اشکالات را از طریق مباحثات ایده‌آلیستی و ضد ماتریالیستی برطرف می‌کردند تا جایی که حتی سعی کردند شخص کمونیستی همچون حسین مراد دزفولی را که کتابی در مورد زبان، تفکر و شناخت مطالعه می‏کرد تحت تأثیر قرار دهند و به‌سوی خود جذب کنند که تا حدودی در این کار موفق شدند.۵۰

آزادی مهدی عراقی در زندان (جشن سپاس)

در اواخر سال ۱۳۵۵ و اوایل سال ۱۳۵۶ شرایط و فضای سیاسی ایران کاملاً تغییر کرده بود. با روی کار آمدن دموکرات‏ها به رهبری جیمی کارتر در امریکا و سیاست فضای باز سیاسی، رژیم شاه در اثر فشارهای بین‌المللی مجبور به پذیرش مناسبات حقوق بشر و بازدید آن‏‎ها از زندان‏ها شد. شاه برای اینکه بتواند مناسبات اقتصادی ـ‌نظامی خود را با دنیای غرب رعایت کند، تن به یک‌سری خواسته‏های سازمان حقوق بشر داد و برای اینکه همراهی خود را با طیف سیاسی حاکم بر آمریکا نشان دهد شروع به کاهش زندانیان سیاسی کرد.

مهدی عراقی یکی از آن زندانیان سیاسی بود که از اواخر سال ۱۳۴۳ به همراه دیگر اعضای مؤتلفه در زندان به‌سر می‌برد. تا اینکه در ۱۴ بهمن ۱۳۵۵ به همراه دیگر از اعضای مؤتلفه اسلامی همچون حبیب‌الله عسگراولادی و آیت‌الله انواری و عده‌ای از زندانیان کمونیست از زندان آزاد شد، درحالی‌که او به حبس ابد محکوم شده بود. در مورد همین مسئله که چرا او و برخی از همفکرانش در مؤتلفه در آن برهه زمانی از زندان آزاد شدند، حرف و حدیث‌های زیادی وجود دارد. درحالی‌که برخی از افراد، این موضوع را بسیار عادی جلوه دادند،۵۱ اما گویا آنان در مراسمی که از سوی عوامل دولتی برای همه زندانیان سیاسی تدارک دیده شده بود مبنی بر اظهار ندامت و پشیمانی از مبارزه سیاسی و تقاضای عفو و بخشش از شاه که به «جشن سپاس» معروف شده بود، شرکت کردند۵۲ و به همین دلیل آزاد شدند. این اتفاق، ضربه روحی بسیار سختی بر مبارزان انقلابی، به‌وسیله طیف مذهب‌گرا وارد کرد.۵۳

این اتفاق و پخش آن از طریق تلویزیون، وجهه ناخوشایندی برای انقلابیون مبارزی مثل مهدی عراقی که سال‎ها در زندان، سختی‎های زیادی را تحمل کردند، در بین مبارزان سیاسی دیگر ایجاد نمود و درواقع این تصور را به وجود آورد که آن‌ها از مبارزه سیاسی بریده‌اند.۵۴ این مسئله در مورد مهدی عراقی با آن سوابق مبارزاتی بعید به‌نظر می‏رسد. کسی که در زندان باعث تقویت روحیه دیگر زندانی‏ها بود و شکنجه‏های طولانی را حتی برای راحتی دیگر زندانیان به جان می‎خرید، به‌نظر نمی‏رسد از مبازره سیاسی بریده باشد.

برخی چنین اظهار کرده‌اند که حضور آنان در آن مراسم، کاملاً از روی بی‎اطلاعی بود۵۵ و مراسمی که از تلویزیون در همان زمان پخش شد فقط به‌منظور خراب کردن وجهه انقلابیون مذهب‏گرا بود.۵۶ به‌طوری‌که حتی شخص انواری این موضوع را تکذیب کرده است:

«من از این مراسم و فیلم‌برداری اطلاعی ندارم زیرا از ما به‌طور دسته‌جمعی چندین ژست عکس برداشته‌اند و ممکن است آن‌ها را مونتاژ کرده باشند. من و مهدی عراقی موقع ترخیص از زندان به مقامات مربوطه گفته‌ایم که ما اهل نوشتن تعهد و نامه تنبه‌آمیز نیستیم.»۵۷

به اعتقاد برخی، عراقی و دیگر اعضای مؤتلفه حاضر در این مراسم، از جریان کار کاملاً بی‏اطلاع بودند و چون رژیم پهلوی احساس کرد که مبارزان سیاسی مذهب‌گرا یعنی روحانیت مبارز با حکومت پهلوی از دیگر طیف‌های مبارزان سیاسی سبقت گرفتند و رهبری مبارزه را به دست آورده‎اند، این نقشه را ترتیب داد تا وجهه مثبت آنان را زیر سؤال ببرد.۵۸ به‌طوری‌که ساواک سعی کرد با آزادی زندانیان مذهبی من‌جمله اعضای مؤتلفه به همراه کمونیست‏ها و توده‎ای‏ها اولاً اختلافات درون زندان را به بیرون زندان بکشاند و تا می‏تواند در بین صفوف مبارزان اختلاف بیندازد و از طرف دیگر روحانیت مبارز را متهم به انحرافات ایجادشده بکند و به‌نوعی به آن‎ها تهمت مارکسیست‎های اسلامی بزند.۵۹

هرچند اعتراف و شرکت در مراسمی از این دست در دوره زندان و شرایط غیرعادی آن هیچ‌گاه نمی‏تواند مبنای قضاوت درست درباره عملکرد و دیدگاه عقیدتی افراد قرار گیرد، اما شرکت در مراسم سپاس در کارنامه سیاسی بسیاری از انقلابیون مذهبی نکته‏ای مهم است. به‌نظر می‏رسد شرکت در این مراسم مانند بسیاری از این قبیل مراسم از سر اختیار نبوده است، اما ملاحظات و نکته‎هایی وجود دارد که این افراد را ترغیب می‌کرده با شرکت در مراسم سپاس از بند زندان رهایی یابند. یکی از این مسائل، تغییر گرایش مجاهدین خلق بود، این دلیل می‌تواند به‌ویژه درباره آیت‎الله انواری و حبیب‎الله عسگراولادی که به‌علت گرایش مذهبی شدید، حداقل در این زمینه روحیه تسامح کمتری در آن‏ها وجود داشته، صدق کند. آنان از این برهه زمانی، نه حکومت پهلوی بلکه نفوذ گروه‌های مارکسیست در ایران را به‌عنوان دشمن اصلی دین تلقی می‌کردند. تا جایی که آنان مجاهدین خلق را به سوسیال امپریالیسم و مارکسیست‏ها را به امپریالیسم تشبیه می‏کردند و معتقد بودند که سوسیالیسم امپریالیسم خطرناک‌تر از امپریالیسم است. به همین دلیل خطر منافقین از خطر رژیم بیشتر است***؛ اما دلیل دومی که در مورد این اقدام برخی از اعضای مؤتلفه و به‌ویژه در مورد مهدی عراقی، می‌توان اقامه کرد این است که این کار آنان به‌عنوان یک نقشه تاکتیکی نگریسته می‌شد تا از این طریق، از زندان خارج شده و مبارزات سیاسی خود را در بیرون از زندان به‌طور جدی از سر بگیرند و چنان‌که مشاهده شد، نقش مهدی عراقی در سال‌های ۱۳۵۶- ۱۳۵۷ در مبارزه سیاسی علیه حکومت پهلوی می‎تواند نشانه این مدعا باشد.

توضیحات چشم‌انداز ایران:

*تصمیم برای تبعید آیت‌الله خمینی در اختیار منصور نخست‌وزیر نبود. این کار به امر شاه عملی شد.

** در این باره به کتاب خاطرات و تأملات در زندان شاه آقای محمدی گرگانی صص ۲۹۳ – ۲۹۴ مراجعه کنید که نشان می‌دهد آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری تحت‌فشار دیگران بوده‌اند و باطناً با این کار موافق نبوده‌اند. آیت‌الله منتظری نیز در خاطرات خود ص ۳۸۶ تا ۳۹۰ این ماجرا را توضیح داده‌اند. در آنجا ایشان به دلیل عدم رعایت مارکسیست‌ها، هم‌غذا شدن با آن‌ها را رد می‌کنند، ولی معتقدند مجاهدین مسلمان بودند.

*** نسبت دادن این مواضع به آیت‌الله انواری و عسگراولادی مستند نیست. آقای اسدالله لاجوردی چنین مواضعی داشتند ولی دو شخص نامبرده به‌نظر می‌رسد مواضع معتدل‌تری داشتند.■

(دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ انقلاب اسلامی)

پی‌نوشت:

  1. پیشکسوت انقلاب، پیشین، صص ۳۰- ۳۱
  2. خاطرات و مبارزات شهید فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی، پیشین، ص ۷۰
  3. مصاحبه با هاشم امانی، ماهنامه فرهنگی‌ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۱۳
  4. پیشکسوت انقلاب، پیشین، ص ۱۴۰
  5. مصاحبه با هاشم امانی، ماهنامه فرهنگی‌ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۱۳
  6. مصاحبه با احمد احمد، همان منبع، ص ۷۲
  7. همان منبع، مصاحبه با هاشم امانی، «شهید عراقی و سیر و سلوک فردی، ماهنامه فرهنگی‌ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۱۳؛ مصاحبه نگارنده با سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، ۹/۱۲/۱۳۸۸
  8. مصاحبه با احمد احمد، ماهنامه فرهنگی- تاریخی شاهد یاران، صص ۷۱-۷۲
  9. خاطرات جواد منصوری، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶، ص ۵۶؛ هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، پیشین، ج ۱ ص ۳۱۶
  10. مصاحبه نگارنده با سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، ۹/۱۲/۱۳۸۸
  11. همان منبع
  12. خاطرات صفر خان (صفر قهرمانیان)، پیشین، ص ۱۸۹
  13. مصاحبه با مرتضی حاجی، ماهنامه فرهنگی‌ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۶۳
  14. مصاحبه با مرتضی حاجی، ماهنامه فرهنگی ـ تاریخی شاهد یاران، ص ۶۳
  15. خاطرات صفر خان (صفر قهرمانیان)، سی‌ودو سال مقاومت در زندان‏های شاه، در گفت‌وگو با علی‌اشرف درویشان، تهران: نشر چشمه، ۱۳۷۸، ص ۱۸۹
  16. مصاحبه نگارنده با محمدکاظم بجنوردی، ۹/۱۲/۱۳۸۸؛ مسی به رنگ شفق، سرگذشت و خاطرات سید کاظم موسوی بجنوردی، صص ۱۶۶- ۱۶۷
  17. همان منبع، ص ۱۴۵
  18. مصاحبه رسول جعفریان با آیت‏الله‎ انواری، پیشین، ص ۶
  19. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب سی‌ونهم، آیت‌الله حاج شیخ محمدباقر محی‏الدین انواری، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ۱۳۸۶، چاپ اول، ص ۲۳۶؛ پیشکسوت انقلاب، ص ۱۸۹
  20. مصاحبۀ نگارنده با سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، ۹/۱۲/۱۳۸۸
  21. آیت‏الله محی‏الدین انواری به روایت اسناد، تدوین صغری (شهلا) عامری، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۸، چاپ اول، صص ۵۳ ـ ۵۴
  22. مصاحبه با محمدحسن ابن الرضا، ماهنامۀ فرهنگی‌ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۶۶؛ خاطرات آیت‏الله محمدرضا مهدوی کنی، تدوین دکتر غلام‏رضا خواجه‌سروی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۱۶۱
  23. مصاحبه نگارنده با سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، ۹/۱۲/۱۳۸۸
  24. مصاحبه با حبیب اللهیان، ماهنامۀ فرهنگی‌-تاریخی شاهد یاران، ص ۹۲
  25. همان منبع، مصاحبه با ابوالفضل توکلی بینا، ص ۳۹
  26. همان منبع، مصاحبه با نادر عراقی، ص ۱۱۲
  27. روزنامه کیهان، ۳/۶/۱۳۶۳
  28. مصاحبه نگارنده با سید محمود دعایی، ۱۰/۱۰/۱۳۸۸
  29. خاطرات عزت‌شاهی، به کوشش محسن کاظمی، تهران: دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، چاپ اول، ص ۴۲۸؛ خلیل امجدی، تاریخ شفاهی گروهای هفتگانه مسلمان، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،۱۳۸۳، چاپ اول، صص ۱۳۴-۱۳۸
  30. مصاحبه با عزت‌شاهی (مطهری)، ماهنامه فرهنگی ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۴۵
  31. خاطرات دکتر محمدمهدی جعفری، سازمان مجاهدین خلق از درون، گفتگو از سید قاسم یاحسینی، نشر نگاه امروز، چاپ اول، ۱۳۸۳، ۱۷۱- ۱۸۸
  32. شریعتی آن‌گونه که من شناختم، ناگفته‌های دکتر محمدمهدی جعفری، گفتگو از سید قاسم یاحسینی، تهران: نشر نگاه امروز، چاپ اول، ۱۳۸۰، صص ۵۳
  33. مصاحبه نگارنده با عبدالمجید معادیخواه، ۱۳/۹/۱۳۸۹
  34. همان
  35. پیشکسوت انقلاب، پیشین، ص ۲۷۱؛ خاطرات عزت‌شاهی، پیشین، صص ۶۰۲-۶۰۵
  36. مصاحبه با محمد مهرآیین، ماهنامه فرهنگی ـ تاریخی شاهد یاران، ص ۸۵؛ مصاحبه با هاشم امانی، همان منبع، ص ۱۳
  37. مصاحبه نگارنده با عبدالمجید معادیخواه،۱۳/۹/۱۳۸۹
  38. مصاحبه با عزت‌شاهی (مطهری)، ماهنامه فرهنگی ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۴۴
  39. مجله چشم‌انداز ایران، شماره ۳۱، ص ۸۵
  40. مصاحبه با عزت‌شاهی (مطهری)، ماهنامه فرهنگی‌ـ‌تاریخی شاهد یاران، ص ۴۵
  41. مصاحبه با محمدحسن ابن الرضا، همان منبع، ص ۶۶
  42. مصاحبه با عصمت ایجادی، همان منبع، ص ۱۰۲
  43. – مصاحبه نگارنده با سید علی‌اصغر رخ‌صفت، ۷/۹ ۱۳۸۹
  44. مصاحبه با ابوالفضل حاج حیدری، همان منبع، ص ۷۶
  45. مصاحبه نگارنده با عبدالمجید معادیخواه، ۱۳/۹/۱۳۸۹؛ «۳۰ خرداد ۶۰؛ از شیفتگی تا واکنش»، گفت‌وگو با عبدالمجید معادیخواه، نشریه چشم‌انداز ایران، شماره ۳۰، اسفند ۱۳۸۳، صص ۱۶؛ خاطرات عزت شاهی، پیشین، ص ۳۸۴
  46. مصاحبه نگارنده با عبدالمجید معادیخواه، ۱۳/۹/۱۳۸۹
  47. پیشکسوت انقلاب، صص ۲۰۵-۲۱۵
  48. همان منبع، صص ۲۶۰-۲۶۵
  49. – روزنامه رسالت، شماره ۶۶۴۱، ۲۰ بهمن ۱۳۸۷، ص ۱۹
  50. ـ پیشکسوت انقلاب، پیشین، ص ۲۴۳
  51. مصاحبه با هاشم امانی، ماهنامه فرهنگی ـ تاریخی شاهد یاران، ص ۱۳
  52. خاطرات عزت شاهی، پیشین، ۶۱۴- ۶۱۴
  53. مجله چشم‌انداز ایران، مصاحبه با سعید حجاریان، شماره ۳۱، اردیبهشت و خرداد ۱۳۸۴، ص ۳۵
  54. خاطرات عزت شاهی، پیشین، ص ۶۱۸
  55. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حبیب‌الله عسگراولادی، شماره بازیابی، ۸۶۹۳
  56. مصاحبه نگارنده با سید محمدکاظم موسوی بجنوردی، ۹/۱۲/۱۳۸۸
  57. ترور شاه، حادثه کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ص ۵۷۹
  58. آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با اسدالله بادامچیان، نوار شماره ۴۶، صص ۵-۷
  59. مصاحبه نگارنده با عبدالمجید معادیخواه، ۱۳/۹/۱۳۸۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط