گروه جامعه: میرزا حسن رشدیه و قبل از او امیرکبیر در پی نظام یخشیدن به آموزش در ایران بودند و سالهاست که دولتها سکان دار سیستم آموزشی هستند. طی این سالیان تغییرات محتوایی و شکلی به فراخور سیاستها و اهداف کوتاه مدت و بلندمدت در کتب درسی و نحوه تدریس این کتابها که مرجع دانش آموزان هستند اتفاق افتاده است. با سرعت گرفتن پیشرفت علم و تکنولوژی نیاز به محتوای جدید هم بیشتر حس میشود. تغییر و تحولات سالهای اخیر که پی در پی و در فواصل زمانی کم بوده اند طرفداران و منتقدانی دارند. بنا به سنت نقد و برای بررسی تناسب محتوای کتب درسی با نیازهای جامعه و دانش آموزان با چهارتن از دبیران میزگردی شکل گرفت که خدیجه پاک ضمیر و فائزه الماسی دبیران مقطع دبیرستان و محمود مژدهی و مهدی زارع پور، دبیران مدارس فنی و حرفه ای و کارودانش نظرات و تجارب خود را به بحث گذاشتند.
چشمانداز ایران: به نظر شما محتوای کتب درسی تا چه اندازه برای ساخت انسان موردنیاز جامعه امروز و آینده ایران کارآمد است و چه نقاط ضعف و قوتی در این مسیر دارند؟
محمود مژدهی: اخیراً دروسی بهعنوان شایستگیهای غیرفنی به مجموعه درسهای هنرستان اضافه شده است که موضوعاتی چون سواد رسانهای، کارگاه نوآوری و کارآفرینی و الزامات محیط کار را دربر میگیرد و در پاسخ به همین نیاز طراحی شده است. از دید طراحان قرار بر این بوده که این کتابها هنرجو را برای ارتباط برقرار کردن با جامعه و محیط آماده کند، اما مشکلات مختلفی در این مسیر وجود دارد. یکی از این مشکلات بخشی از معلمان هستند. در دید بسیاری از معلمان این دروس حالت «ساعت پرکن» دارند نه ضرورت دانش فنی. مشکل دیگر خود محتوای این کتب است. من قسمتی از یکی از این کتابها را میخوانم:
«ارتباط با مقام مافوق؛ در سلام کردن به مافوق پیشدستی کنیدوری
. هنگام سلام اندکی سر خود را به نشانه احترام فرود بیاورید خصوصاً اگر از نظر سنی از شما بزرگتر باشد. هرگز برای دست دادن پیشدستی نکنید، اگر مافوق دستش را جلو آورد به آهستگی دست او را بفشارید و تا دست شما را رها نکرد دست خود را نکشید. حداقل حریم ارتباطی یک تا یک و نیم متر را رعایت کنید. برای سخن گفتن اجازه بگیرید. به هیچ وجه شوخی نکنید. همواره آراسته ظاهر شوید. به هیچ وجه صحبت او را قطع نکنید. اگر به اتاق محل کارش میروید تا اجازه نداده ننشینید. تبسم در چهره داشته باشید. اگر مافوق عصبانی است شما هم چهره جدی به خود بگیرید. هنگام ایستادن صاف بایستید و دست در جیب خود نکنید، بهتر است دستها جلوی شکم و روی هم قرار بگیرد. هنگام حرکت کردن یکقدم پشت سر او حرکت کنید» و موارد دیگر.
وقتی من اینها را درس میدادم به دانشآموزان میگفتم این موارد مرا به یاد رعیت و ارباب میاندازد. درست است که میخواهند چیزی را به بچه مردم یاد بدهند، اما بهجای آنکه یک آدم متشخص مؤدب درست کنند یک فرد بردهصفت ترسو درست خواهند کرد؛ البته این بخشی که خواندم منفی بود، اما این کتابها بخشهای خوب هم دارند؛ اما چون تغییرات کتابهای درسی در زمانهای متوالی و کوتاهمدت مثلاً در طول دو سال عوض میشود، معلم و هنرجو نمیتوانند به کتاب برسند و سردرگمی ایجاد میکند. هدف بهروز کردن استانداردهای جدید است، اما چون از بدنه معلم مشاوره نمیگیرند و ساختار از بالا به پایین است، مشکلات ایجاد میکند و باعث میشود دانشآموز نتواند درک عمیقی داشته باشد و فقط به مطالب نوک بزند و با وجود آنکه استاندارها رعایت میشود، اما دانشآموز دچار سردرگمی شود.
مهدی زارعپور: نکته مهم این است که تغییر کتابها متناسب با تغییر فضای فکری دانشآموز نیست، بلکه متناسب با تغییر فضای فکری مؤلفان کتاب است. ما بهعنوان معلم تشنه این مطالب بودیم اما بازهم جامعه تألیف شاید پانزده سال از دانشآموز عقبتر است؛ یعنی پانزده سال بعد دانشآموز فعلی بخواهد کتاب تألیف همان کمبودهای زمان خودش را میآورد تا جبران شود. کتابهای جدیدالتألیف از نظر من معلم خیلی خوب است و ما همه تشنه این مطالب در زمان تصحیل خودمان بودیم، اما اینها همه نیاز ما در آن زمان بود نه نیاز امروز.
خدیجه پاکضمیر: به نظر من یک بخش از برنامه درسی کتابها و محتوا هستند. چون دوستان در فنی و حرفهای تدریس میکنند دروسی جدید به ساختارشان اضافه شده که در بخش نظری این دروس را نداریم. تنها درس مشترک ما تفکر و سواد رسانهای است. این درس از دوره اول متوسطه یعنی پایههای هفتم، هشتم و نهم شروع شده و درس خوبی است. مهارتهایی در این کتاب هست که برای بچهها مفید است، اما نحوه اجرا هم مهم است. امسال چون معلم این درس بچهها در اواخر سال به مرخصی رفته بود من این درس را تدریس میکردم؛ اما معلم سر کلاس نمیرفت و یکی از دانشآموزان سال بالایی به آنها گفته که کجای کتاب را بخوانید و برای امتحان حاضر کنید. درحالیکه مدرسه بسیار شلوغ بود و دانشآموزان از خانوادههای مشکلدار بودند که ارتباط و رفتارشان نشان میداد این درس با یک معلم متخصص میتواند به آنها کمک کند. کما اینکه در چند جلسه محدودی که داشتم توانستم زمینه بحث را برای بچهها آماده کنیم تا برایشان آموزنده باشد. بخشی از مشکل هم کمبود نیروی انسانی متخصص است. بقیه بحث برنامه درسی هم همین است. من بیست سال در آموزش و پرورش سابقه دارم و دوازده سال هم دانشآموز بودهام؛ بنابراین ۳۲ سال است در این سیستم هستم. وقتی مقایسه میکنم به نظرم در بحث آموزش و محتوای آموزشی و نحوه آموزشی و متد تغییر و تحولی رخ نداده. روشی که من درس میخواندم همان روش هم الآن تدریس میشود.
فائزه الماسی: من هفت سال است که تدریس نمیکنم و آن زمان این کتابها نبود. تا جایی که اطلاع دارم دبیران ریاضی بهخاطر کمبود زمانی که دارند این دروس را تدریس نمیکنند و از ساعت آن برای درس خودشان استفاده میکنند که اشتباه بزرگی هم هست. زمانی که تدریس میکردم بزرگترین پرسش دانشآموزان این بود که چرا ریاضی میخوانیم. خودم هم عذاب وجدان داشتم که خارج از مدرسه این بچه چه مشکلی را مثلاً با مشتق میتواند حل کند. من فقط میتوانستم بگویم که ریاضی نوعی ورزش مغزی است که کمک میکند بعداً بهتر تصمیم بگیرند و مشکلات را حل کنید. همین باعث میشد گاهی بحثهای متفرقه هم سر کلاس انجام دهیم. تنها کتابی که باعث میشد در کنار آن بحثهای فارغ از درس انجام دهیم درس آمار بود که حجم کتاب کم بود. آخر سال هم باید روی یک موضوع کار آماری میکردند که میشد به سمت موضوعات موردعلاقهشان هدایت کرد. به نظر من مهمترین مشکل درسی مانند ریاضی، کاربردی نبودن مباحث است. بچهها برایشان سخت است مباحث خشک جبر و دیفرانسیل را بدون اینکه کاربرد آن را بدانند یاد بگیرند. خودم همیشه عذاب وجدان داشتم که باید انرژی زیاد بچهها در این سن را سرکوب کنم که ساکت باشید و درسی را یاد بگیرید که کاربردش را خود من هم نمیدانم.
چشمانداز ایران: فکر میکنید برای جذاب شدن درس ریاضی چهکار باید کرد؟
فائزه الماسی: ریاضی را میتوان با فلسفه تلفیق کرد تا جذابتر شود و بیشتر به کار آید. باید تعداد مباحث را کم کنند و بقیه را با موضوعات کاربردی تلفیق کنند. در درس هندسه تحلیلی موقع تدریس میگفتم چه استفادههایی در پزشکی و سایر علوم دارد. خودم بهعنوان فوقلیسانس ریاضی هم اطلاعات خوبی نداشتم که به بچهها بدهم. شاید کسی که فلسفه خوانده بهتر بتواند کاربردها را برای بچهها باز کند، اما وقتی مسئله دانشآموز قبولی کنکور است، حتی کاربردی شدن هم رنگ میبازد.
چشمانداز ایران: کنکور بر مباحث جدیدی که به محتوای آموزشی اضافه شده تأثیر نگذاشته است؟
خدیجه پاکضمیر: گذاشته است. درسهایی که تازه تألیف شدهاند، خوباند، اما جدی به آنها پرداخته نمیشود. یکی از دلایل این اتفاق، ضعف نیروی متخصص است. مسئله دیگری که باعث میشود این درسهای خوب به حاشیه بروند کنکور است. اگر غول کنکور از روی دوش نظام آموزشی برداشته شود همه دروس اهمیت خودشان را پیدا میکنند. حذف کنکور خواسته دانشآموزان و خانوادهها و معلمان است. در فضای کنکور برخی از درسها اهمیت ویژه دارند و تمرکز روی این دروس است و بقیه دروس به حاشیه میروند. در این شرایط نه دانشآموز و نه مدارس علاقهای به وقت گذاشتن روی این دروس ندارند. خود من در مدرسه غیرانتفاعی کار کردم و دروسی مثل بهداشت یا فرهنگ و هویت کاملاً غیرحضوری برگزار میشد و جزوهای به بچهها میدادند که حاوی صد تا سؤال از آن درس بود و از آن تعدادی سؤال برای امتحان انتخاب شد. با درسهای جدید غیرکنکوری برخورد اینچنینی میشد و ساعت آن به فیزیک و ریاضی اختصاص پیدا میکرد.
چشمانداز ایران: رقابت برای قبولی باعث شده مدارسی که غیرانتفاعی هستند برای بالا بردن درصد قبولی درسهای اساسی را به حاشیه ببرند. بهنوعی مدارس دولتی در این زمینه موفقترند.
خدیجه پاکضمیر: از نظر آماده کردن بچهها برای مهارتهای زندگی مدارس دولتی موفقترند. در اجرای درسهای تخصصی هم ضعف هست. حجم کتاب بالا و ساعت کم است. حجم اطلاعات زیادی که باید تدریس شود هم به معلم فشار میآورد و هم به دانشآموز و فضای کلاس را تحت تأثیر قرار میدهد. از ابتدای ساعت تا انتهای ساعت معلم پای تابلو درس میدهد و اطلاعات وارد ذهن بچهها میکند؛ یعنی محتوا و ساعت تناسبی با هم ندارند.
چشمانداز ایران: درواقع خود این کتابها باری جدید روی دوش دانشآموز میگذارد. شاید بهتر بود این مفاهیم را ضمن همان دروس اصلی میگنجاندند. زمان وزارت آقای حاجی، معاونت پرورشی را حذف کردند و گفتند پرورش و آموزش، هردو موضوع کار معلم است. درواقع نباید یک نفر به کودک درس بدهد و دیگری او را نصیحت کند، بلکه باید ضمن آموزش، پرورش هم بیابد و مثلاً کودک مفهوم محیط زیست را ضمن تمام درسهای خود بیاموزد. آیا نمیشد این روند را اجرا کرد؟
مهدی زارعپور: در مورد این فرآیند، یک عامل مهم معلم قوی و چندبعدی است نه یک معلم تکبعدی که فقط بلد است فیزیک یا ریاضی درس بدهد. نیازمند معلمی هستیم که در روانشناسی و علوم تربیتی و این قبیل علوم، آموزشهایی دیده باشد. خود ما که در دانشگاه دبیری خواندهایم جز یکی دو کتاب روانشناسی هیچوقت در این مورد دورهای ندیدیم. اخیراً دورهای بود که من بهعنوان معلم فنی و حرفهای، با معلمان دیگر در مورد درسی که باید تدریس کنم گفتوگو و بحث هم داشته باشم. من فکر میکنم آنچه شما میگویید نیازمند معلمهای قوی است اما در شرایط الآن که معلمان مشکلات متعددی دارند به نظر من این طرح عملی نمیشود.
چشمانداز ایران: یعنی ایراد در نظام تربیتمعلم است.
خدیجه پاکضمیر: علاوه بر چیزی که آقای زارعپور گفتند که معلمهایی لازم داریم که محدود به یک دانش نباشند، بحث خود کلاسهای درس هم مطرح است. حجم دانشآموزان در کلاس هم خیلی مهم است. اینکه من معلم در زمینههای مختلف اطلاعات هم داشته باشم، اما وارد کلاسی با چهل دانشآموز بشوم عملاً چیزی قابلانتقال نیست. این مسئله یک بعد ندارد و باید شرایط در کنار هم قرار بگیرد. فضای آموزشی و تعداد دانشآموزان و دانش معلم باید در کنار هم باشد. در کلاس چهلنفری فقط حضور و غیاب و تدریس با عجله ممکن است و ارتباط با دانشآموز و یاد دادن چیزهای بیشتر خیلی سخت است. در حقیقت وقت ما صرف برقراری نظم در کلاس میشود.
فائزه الماسی: به نظر من بهعنوان یک معلم ریاضی، حتی در درسی مانند ریاضی که بهنظر میرسد امکان آموزش مفاهیمی مانند محیط زیست ضمن آموزش دست وجود ندارد، اتفاقاً این امر ممکن است. شدنش هم ملزم به این است که دبیر وقت بگذارد که با چه روشی درس بدهد تا ارتباط را برقرار کند و اگر این ارتباط برقرار شود، اتفاقاً درس برای بچهها عینیتر و قابلفهمتر میشود. من برای آموزش بحث حد به دانشآموزان میگفتم ما به یک درخت از دو طرف فقط میتوانیم نزدیک شویم اما هیچوقت نمیتوانیم جای درخت بایستیم. این ارتباط برای بچههای جالب بود و در فهم درس هم مؤثر بود؛ اما آنقدر فشار روی معلم است و حجم کتاب آنقدر بالاست که معلم برای برقراری اینطور ارتباطات باید وقت زیادی بگذارد.
محمود مژدهی: موضوع این بحث و بیشتر پرسشهای شما متوجه محتوای کتب درسی است، اما نمیشود در خلأ از محتوا صحبت کرد. محتوای کتب درسی هرچقدر استاندارد باشد در هر حال غول کنکور روی آن سایه میاندازد یا حجم دانشآموزان کارایی را از کتاب میگیرد. خشکی مطلب و جذاب نبودن و بیسوادی معلم در روش تدریس همه روی آن سایه میاندازند؛ بنابراین محتوا یک فاکتور از مجموعهای است که باید دستبهدست هم بدهند تا یک آموزش پیشرو داشته باشیم. در ضمن تمام این مسائل، من معلم اجازه ورود به مباحث پرورشی را ندارم. به دلیل ایدئولوژیک بودن نظام آموزشی ما حق ورود به این مسئله را نداریم. البته یک تعارف وجود دارد که معلمهای خوب کاریزما دارند و بهتر است با دانشآموز صحبت کنند؛ اما اگر از حدی فراتر برویم به ما میگویند به شما ربطی ندارد. مگر خارج از محیط مدرسه که ارتباط عاطفی بین معلم و دانشآموز برقرار شود و معلم بتواند تأثیر بگذارد.
در بررسی محتوای آموزشی کتب درسی میتوان از دو مدل استفاده کرد. یکی اینکه محتوا را فارغ از ارتباطات ارگانیک با سایرین بسنجیم و شرایط را فریز کنیم و بیسوادی معلم و شرایط کلاس و سیاستگذاریهای کلان را نادیده بگیریم و فقط محتوا را نقد و تحلیل علمی کنیم. یک زمان هم این محتوا را در ارتباط با سایر عوامل بسنجیم.
خدیجه پاکضمیر: من فکر میکنم خود محتوا را هم میتوان مستقل از دیگر اجزا بررسی کرد. آیا این محتوا برای تقویت دانشآموزان در مواجهه با زندگی امروز مناسب است؟
محمود مژدهی: من در مورد کار و دانش که موضوع تدریسم هم هست باید بگویم استاندارد ISO دست و پای تهیهکنندگان محتوای درسی را بسته به این دلیل که محتوا باید طوری باشد که دانشآموز بعد از گذراندن مهارت بتواند یک لقمه نان از آن دربیاورد. این یک استاندارد بینالمللی است. مثلاً از نظر ما یک دانشآموز جوشکاری باید بازرسی جوش را هم قدمبهقدم با جوشکاری یاد بگیرد چون موقع کار عیب و ایرادها را هم یاد بگیرد و بازرسی فقط مخصوص او باشد، نه کسی که لیسانس عمران دارد و یک هفته دوره بازرسی میگذارند و در صنعت بازرسی میکند. اینها باعث خطاهای فاحشی میشود که در هنگام زلزله خودش را نشان میدهد. الآن میگویند مطابق ISO کسی میتواند مدرک بازرس جوشکاری را بگیرد که دیپلم داشته باشد و دانشآموز فنی و حرفهای هنوز دیپلم نگرفته و بنابراین نمیتواند دوره بازرسی بگذراند. اینجا نظام آموزشی میخواهد خودش را با یک مسئله جهانی همطراز کند اما چون بقیه شرایط هماهنگ نیست ملغمهای به وجود آمده که حتی مشکل هم ایجاد میکند. محتوای کتب فنی با همه ناسازگاریهایی که دارد و هر دو سه سال عوض میشود باز هم برای ظرفیت هنرستان و مدارس فنی و حرفهای جواب میدهد؛ یعنی بالاخره وقتی دانشآموز دیپلم بگیرد با کمی تلاش میتواند خرج خودش را دربیاورد. از لحاظ تناسب محتوا با آموزش فنی از نظر من نسبتاً مناسب است.
چشمانداز ایران: به نظر شما چند درصد از دانشآموزانت موفق شدند و بعد از تمام شدن درسشان کار مرتبط انجام میدهند؟
محمود مژدهی: من از سال ۸۳ تاکنون تدریس میکنم. چند سالی هم رشته غیرجوشکاری درس دادم. در بازه دهساله اگر چهارصد دانشآموز داشته باشم اطلاع دارم حدود پنجاه نفر شغل جوشکاری دارند علاقه دانشآموز به رشته هم برای ادامه مهم است و چون کار پژوهشی هم در این مورد نشده نمیشود جواب دقیق و علمی به این سؤال داد؛ البته با بقیه هم ارتباط ندارم که بدانم چه تعداد دیگری در این شغل هستند. به هر حال بهلحاظ آموزشی دستکم در دروس فنی محتوای کتب ارتباط سازمانیافتهای با کسب مهارت و شغل دارد، اما برای کسب مهارت زندگی کاستیهای فراوانی وجود دارد. حتی کتابهایی که ابتدای گفتوگو اشاره کردم، چون جایگاه خود را پیدا نکرده و مشکلاتی که دوستان اشاره کردند را در خود دارد، نتوانسته از این کاستی بکاهد.
چشمانداز ایران: آقای زارعپور چه درصدی از دانشآموزان شما شغل مرتبط با رشته پیدا کردند؟
مهدی زارعپور: شاید ۶۰ درصد از دانشآموزان من در پایه دوازدهم توانایی جذب بازار کار را دارند، اما تقاضای کار با خروجی فنی و حرفهایها تناسب ندارد. ممکن است از ۲۰ دانشآموز من ۱۵ نفر توانایی ورود به بازار کار را داشته باشند اما فقط دوتا سرکار میروند چون رشته متناسب با بازار طراحی نشده. من هم اگر بخواهم فقط محتوا را بررسی کنم، به نظرم رشتهها و کتابها تخصصیتر شده و قبلاً اینطور نبود و همینطور کتابها عملیتر شدند و حوزههای تئوری غیرضروری حذف شده. همینطور شایستگیهای غیرفنی، بههرحال طرح بحث خوبی است اما ما در شرایط فریز شده درس نمیدهیم و میخواهیم از این محتوا برای تربیت نیروی انسانی استفاده بشود. من فکر میکنم بله در شرایط فریز شده محتوای کتابها سه تا حسن دارند اما همچنان غیرمتناسب بودن رشتهها با بازار کار، هدایت تحصیلی بد که اجتماع و علاقهمندی و شرایط اجتماعی در آن نظر گرفته نمیشود مطرح است و باعث میشود هنگام فارغالتحصیلی ۷۰ درصد آماده کار باشند اما ۱۰ درصد وارد بازار کار بشوند.
خدیجه پاکضمیر: بچههای فنی این شانس را دارند که بعد از فارغالتحصیلی کار پیدا کند هرچند آمارش کم باشد، اما در رشتههای نظری اینطور نیست. دانشآموز باید برای ورود به بازار کار تحصیلات دانشگاهی داشته باشد و رشتههای نظری مهارتی نیستند. این ویژگی رشتههای نظری است که مهارتی نیست، اما اگر مهارت شغلی را کنار بگذاریم مهارتهای زندگی هم کسب نمیکنند و هیچ دستاورد دیگری هم ندارند. دانشآموز فارغالتحصیل رشته نظری نه مهارت شغلی دارد نه مهارت زندگی. اینها ضعف بزرگی است که نمیدانم چقدر از این ضعف بر گردن محتواست.
محمود مژدهی: بخشی از دروس مانند عربی و دینی و تاریخ نهتنها مورد استقبال بچهها نیست، بلکه بخشی از دانشآموزان از آنها متنفرند. دلیل این تنفر آن است که فکر میکنند محتوای آنها دارای عناصری است که از نظر دانشآموز درست نیست. حتی گاهی دانشآموز یک نافرمانی مدنی غیرسازمانیافته در قبال این دروس دارد که مثلاً ۹۰ درصد در کنکور عربی را صفر میزنند. گاهی در کلاس مباحث دینی مطرح میشود بچهها خیلی روی محتوای کتاب مسلط نیستند و حرف دیگری دارند. درواقع بخشی از درسها مورد اقبال بچهها نیست، اما در میان دروس عمومی از همه مظلومتر ورزش است که نگاه بسیار تقلیلیافته به ورزش حاکم است. بچهها یاد نمیگیرند به سلامت جسمانی باید اهمیت بدهند. خود معلم ورزش میتواند تغذیه صحیح و مصرف کالری را به بچه یاد بدهند، اما آموزش در کار نیست و ورزش در مدارس فقط فوتبال یا والیبال و بسکتبال و هندبال است. آموزش و پرورش میتوانست سالن کشتی بزند و در زنگهای ورزش سرویسدهی بکند. در دروس فنی روانشناسی وسایل داریم که دانشآموز از وسیله میترسد و باید زمان بگذرد تا بتواند پشت آن بنشینند و کار کند. اگر دانشآموز از سیمکشی بترسد و معلم در نظر نگیرد بچه دچار خودخوریهای مختلف میشود و همه اینها در محتوای درسی باید لحاظ شود.
خدیجه پاکضمیر: دبیرستان دولتی که من تدریس میکنم بسیار شلوغ است و در کل ۷۰۰ دانشآموز دارد. امکان ندارد در زنگ تفریح یک دعوا نداشته باشیم. این مهارت ارتباطی است که باید به آن پرداخته میشد. شما به انسانی اشاره کردید که میخواهد در دنیای امروز زندگی کند. این انسان نگاه برابر به زن و مرد دارد، اما وقتی کتابهای ابتدایی را ورق بزنی در تصویرها زن در مشاغل خانگی به تصویر کشیده شده و مرد هم در صحنههای برتر اجتماع که متناسب با دنیای امروز نیست چه برسد به آینده. این یک آموزش عقبافتاده است. این مسائل که قرار است آموزش باشد دانشآموز را جذب نمیکند، بلکه خسته و دلزده از خواندن این درسها میکند. موفقیت بچهها در درسهای ریاضی و تخصصی نسبت به درس دینی و عربی نشان میدهد بچهها چه زاویهای با محتوای این دروس دارند. ادبیات هم همینطور شده. ادبیات به دو بخش نگارش و متون تقسیمبندی شده که نگارش درس قشنگی است اگر خوب تدریس شود، اما اغلب با نگارش برخورد خوبی نمیشود و معلم ساعت این درس را به متون اختصاص میدهد. من سر امتحان نگارش مراقب بودم و دیدم چه متون قشنگی مینویسند. اگر این درس تخصصیتر نگاه میشد، میتوانست نویسنده تربیت کند؛ اما به خاطر نارساییهایی که گفتیم درسهای اینچنینی که اتفاقاً به درد میخورد به حاشیه رفتند.
محمود مژدهی: به نظر من محتوای کتب آموزشی چهار آسیب مهم دارند. اول اینکه به برخی از کتب و محتوای آنها نگاه تقلیلگرایانه شده. مثل درسهای ورزش، ادبیات و نگارش که دانشآموز نمیداند ادبیات در بحرانهای زندگی چه کمکی به انسان میکند. دانشآموز تفکیک بین دینی و الهیات را نمیفهمند. در کشورهای مارکسیستی نیز حتی گاهی الهیات آموزش داده میشود، چراکه الهیات را بهعنوان میراث معرفت بشری نگاه میکنند که در مقاطع تاریخی مختلف کارکردهایی داشته. آسیب دوم نگاه ایدهآلگرایانه است که در دروس نظری بیشتر به چشم میخورد. آنقدر حجم مطلب و اطلاعات علمی بالاست که انگار دانشآموز دیپلم باید به همه وجوه علمی ورود کند، درحالیکه فقط نوک زدن است.
خدیجه پاکضمیر: نمونه آن فیزیک سال آخر است که حتی من فکر میکنم ردپای لابیهای کمکآموزشی در آن وجود دارد وگرنه چه لزومی دارد آنقدر مطلب ناقص داشته باشد و دانشآموز برای دریافت بهتر به کتاب کمکآموزشی رجوع کند.
محمود مژدهی: سومین آسیب از نظر من نگاه ایدئولوژیزده است. محتوای کتب یا جنسیتیاند یا از نظر قومیتی و زبان محل بحثاند. چهارمین که از نظر من بیشترین آسیب به محتوای کتب درسی میزند این است که کتاب درسی رفع نیاز از دانشآموز نمیکند و درنتیجه آنها را بیعلاقه میکند. در یک دوره من به شش رشته فنی، ریاضی درس میدادم. بیشتر آنها به رشتهای که میخواندند علاقه نداشتند و میگفتند رشتهای دیگر را میخواستیم بخوانیم و نتوانستیم. انگار خوب رشتههای مختلف را نمیشناسند و بنابراین بیعلاقه وارد رشته میشوند و این بیعلاقگی بیارتباط با محتوای کتاب درسی نیست.
خدیجه پاکضمیر: مدرسه یک چهاردیواری است که دانشآموز در آن بنشیند و معلم هم آموزش بدهد. من الآن فیزیک درس میدهم. آزمایشگاه از بخش تئوری جدا شده و در مدارس دولتی آزمایشگاه وجود ندارد. حالا برای آزمایشگاه از بچهها مبلغی را بهعنوان هزینه میگیرند و یک بار در سال، مثلاً ۶۰ نفر دانشآموز را به آزمایشگاه مرکزی میبرند و بچهها آزمایشی را میبینند که متصدی انجام میدهد؛ یعنی حتی دستشان به وسایل آزمایشگاه هم نمیخورد. مدرسه امکانات ندارد تا آزمایشگاه داشته باشد؛ البته فضای آموزشی هم ندارد تا به آزمایشگاه اختصاص بدهد. طبیعی است که همه از این چهاردیواری و میز و نیمکت خسته بشود.
مهدی زارعپور: این همان جزیرهای کار کردن در آموزش و پرورش است. یک نهاد کتاب تألیف میکنند، اما نوسازی مدارس با تألیفات کتاب متفاوت است. در رشتههای فنی هم ما همین معضل را بهشدت داریم. دردسر بزرگی داریم که کسی که کتاب را تألیف کرده به تجهیزاتش فکر نکرده. بهنوعی با نبود تجهیزات ۵۰ درصد کتاب حذف میشود.
در ادامه به چهار آسیبی که آقای مژدهی اشاره کردند، من نگاه حکومتی به تعلیم و آموزش و پرورش را هم اضافه میکنم؛ یعنی پیشرفت شخصی و پیشرفت جامعه در اولویتهای دوم و سوم است. نگاه رفع تکلیفی حکومتی باعث میشود خیلی جاها سانسور داشته باشیم و بعضی مباحث حتی کنار گذاشته شود. این محدودیتها محتوای موردنیاز دانشآموز را حذف میکند. سال قبل درس خلاقیت و کارآفرینی درس میدادم. در یک جلسه پرسیدم بزرگترین دغدغه شما در زندگی امروزتان چیست و در روز بیشترین زمان را برای چهکاری میگذارید؟ بزرگترین دغدغه بچهها اول پول و شغل بود. برای سؤال دوم هم زمان گذاشتن برای تیپ و قیافه و باشگاه بود. سومین مسئلهشان هم روابطشان با دوستدخترشان بود بعد هم بازیهای کامپیوتری بود. وقتی نگاه کردم در همین درس خلاقیت و کارآفرینی وقتی بحث پول درآوردن بود (البته تولید نه بلکه پول درآوردن)، تمامی مباحث کاسبی را گوش میکردند. روی این مسئله صاحبنظر بودند و حرف داشتند. مثلاً میگفتند دور هم یک آشپزخانه ایجاد میکنیم و شیشه تولید میکنیم. بچههای پایینشهر بودند و حرفشان هم واقعی بود. وقتی از آنها میپرسیدم چه چیزی کم دارید، جوابشان اعتمادبهنفس و داشتن هدف و شناختن خودشان بود. میگفتند ما خیلی نمیفهمیم داریم چکار میکنیم و گیجیم یعنی هویت برایشان تعریفنشده بود. خیلیهایشان میگفتند اعتمادبهنفس در جمع نداریم و خودمان را باور نداریم. نگاه که به بحث آموزش بکنیم بحث مسائل جنسی، هویت و عزتنفس و خودباوری در کتابهای ما نیست. همه دانشآموزان عزتنفس و خودباوری و اعتمادبهنفس ندارند.
چشمانداز ایران: اینها البته چیزی نیست که بشود با کتاب آموزش داد.
مهدی زارعپور: در یک فرآیند باید آموزش داده شود که حداقل ذهن دانشآموز به نکات و اشکالات خودش آگاه کند. گاهی در آموزش و پرورش ما آموزش نمیدهیم بلکه دریچه برای شخص باز میکنیم تا فرد آگاه شود چه مشکلی دارد و چطور باید آن را حل کند. من اشکال میبینم که هدف ما تربیت یک فرد برای جامعه امروز دنیا یا ایران است. البته این دو تا با هم متفاوت هم هستند. امروز دنیا این شخصیتها را نمیپذیرد اما ایران این شخصیتها را میپذیرد؛ یعنی تربیت یک دانشآموز خودخواه بدون اعتمادبهنفس و سودجو. وقتی با بچهها حرف میزنیم زیاد اخلاقیات را قبول ندارند و نفی میکنند. محدودیتی که قبلاً در مورد مسائل جنسی بود ضمن ورود فضای مجازی برایشان اشتیاقی ایجاد کرده که تناقض با فضای جامعه دارد، ضمن اینکه نیازشان هم هست و این برایشان معضل شده و خیلیها درگیرند. نگاه تربیتی حکومتی در محتوای کتابها بسیار تأثیرگذار است و دانشآموزان برای جامعه حکومتی ایران تربیت میشوند و این نگاه در مؤلفان کتاب است نه نگاه به جامعه بینالمللی. چون در نگاه بینالمللی انسان باید روان سالم، اعتمادبهنفس و خودباوری داشته باشد و عاری از تنش و عقده جنسیتی باشد. دقیقاً این برعکس ویژگیهای دانشآموزان ما است. ما ۱۰ سال پیش امروز ایران را در کلاسهای درس میدیدیم. دانشآموزی که دروغ سرلوحه کارش بود و اصولش غیراخلاقی بود. امروز همینها را میبینیم. دانشآموز امروز ورودی دهساله آینده جامعه است. بدون اعتمادبهنفس، سودجو و بیهدف.
محمود مژدهی: البته ظاهر محتوای کتب، به نظر من خیلی بد نیست و اگر کسی خارج از سیستم آموزش و پرورش آن را ببیند، خیلی ایرادی به آن نباشد، مشکل اساسی جاهای دیگر است.
خدیجه پاکضمیر: در زمینه خودباوری من هم نظری دارم. طبیعی است که وقتی احساس خودباوری ایجاد میشود که فرد حس مفید بودن کند. کلاسی که تعریفشده با میز و نیمکت و معلم بهعنوان سخنران، دانشآموز در فرآیند یاددهی و یادگیری نقشی ندارد و احساس مفید بودن هم نمیکند. در کشورهای پیشرفته فهرستی از مواد و کتب درسی تهیهشده و دانشآموز بر اساس علاقهمندیاش انتخاب میکند میخواهد چه درسی را بخواند. محتوا باز است. سیستم مدرسه محوری در آنجا مطرح است و در اینجا هم چند سالی است میگویند میخواهیم به این سمت برویم. البته این کار زیرساخت خودش را میخواهد. در این سیستم دانشآموز مجبور نیست دروسی را بخواند که در آن احساس خودباوری کند و عزتنفسش لکهدار شود.
مهدی زارعپور: واقعاً جای بحث است که هشت سال در مدرسه زبان میخوانیم و بعد هم در دانشگاه ادامه میدهیم، اما نمیتوانیم یک جمله انگلیسی صحبت کنیم. همین اعتمادبهنفس را میگیرد.
چشمانداز ایران: یعنی محتوا ناکارآمد است. در ایران تنوع محتوا به رسمیت شناختهنشده اما تنوع در امکانات وجود دارد. مدرسه غیرانتفاعی استخر یا کلاس فوقالعاده و سفر خارجی دارد اما در محتوا با مدارس دولتی یکی هستند، فقط احتمالاً بر اساس ضریب موردنیاز کنکور به کودک درس میدهند نه بر اساس نیاز کودک و جامعه.
مهدی زارعپور: البته گویا برخی از مدارس در حوزه زبان و مهارتهای فردی و ورزش فراتر از کتابها هستند و خوب کار میکنند، حتی مشاورههای باکیفیت برای کودکان دارند که اینها خیلی کمک میکند. معمولاً این مدارس شرایط ویژهای برای پذیرش دارند و فرزندان مسئولان در این مدارس ثبتنام میشوند. در صورت قبولی در آزمون ورودی نزدیک ۲۵ تا ۳۰ میلیون هم شهریه دارند.
محمود مژدهی: من و دو نفر از دوستان روی پژوهشی کار میکردیم در مورد فنلاند که چندین سال آموزش برتر را داشت. این کشور برای محتوای درسی سه تا معلم به کلاس میفرستادند. یک معلم برای تدریس بود و معلم بعدی رفع اشکال میکرد و درنهایت هم معلمی که آزمون میگرفت. اینها در بعضی کشورها تفکیک شده است، درحالیکه در کشور ما یک معلم باید هر سه مهارت را داشته باشد، در حالی بعید به نظر میرسد ما این سه مهارت را بلد باشیم. در سیستم کشورهای پیشرفته همهچیز با محتوا تنظیم میشود در حالی در اینجا محتوا خودش را با شرایط تنظیم میکند. جایی که محتوا با امکانات و مدیر و انتخابات و خیلی مسائل دیگر مواجه میشود محتوا قربانی میشود.
خدیجه پاکضمیر: برای همهچیز حتی در ظاهر هم این محتواست که قربانی میشود. مثلاً برای بازیهای ملی فوتبال چون وقت آموزشی کم میشود باید از محتوا کم کنیم؟
محمود مژدهی: محتوا در آموزش و پرورش گوشت قربانی است.
مهدی زارعپور: البته از نظر من دیدن فوتبال از نشستن سر کلاس آموزش و پرورش مفیدتر است. من همیشه گفتهام تنها کتابی که در این چند سال سر کلاس درس دادم و برای بچهها هم مفیدتر بوده همین کتاب کارگاه خلاقیت و نوآوری بود. چون فضای منوی باز فکری را برای بچهها معرفی میکرد.
این کتاب برای معلم آزادی عمل گذاشته بود. در مدارس فنی مثلاً در درس تراشکاری دانشآموز باید ایمنی هم را یاد بگیرد. رئیس مدرسه که فنی نیست و میگوید خب چون در کتاب گفته کامیون بسازید پس باید کامیون بسازید. هرچه میگوییم کامیون در مرحله دوم است! دانشآموزی که تراش را نمیشناسد چطوری باید کامیون بسازد؟ در آخر مؤاخذه هم میشویم که چرا کامیون نساختید؟ پروژهمحوری خوب است اما نتیجهگرایی بد است. اینکه صرفاً نتیجه بهدستآمده پس کلاس مفید بوده و دانشآموز که پروژه را داده موفق بوده تأثیر منفی دارد.
چشمانداز ایران: هرکدام از شما سالهاست در این سیستم تدریس میکنید و ورودی آینده جامعه را آنجا میبینید. به نظرتان در این ساختار چه تغییر ممکنی میشود در محتوا داد تا اوضاع بهتر شود؟ یا اینکه ساختار باید به کل تغییر کند؟ اگر ساختار باید تغییر کند این تغییر باید چطور باشد؟
مهدی زارعپور: از نظر من برای بهتر شدن باید واقعیتگرا شویم و نگاههای حکومتی را از روی کتابها حذف کنیم. واقعیتهای جامعه را ببینیم و فکر کنیم در این شرایط دانشآموز به چه آموزشی نیاز دارد. بعد هم نگوییم این محتوا چون در ایدئولوژی ما نیست پس آموزش نمیدهیم. اگر میخواهیم جلو معضل را بگیریم باید این کار را بکنیم.
چشمانداز ایران: اگر جلوی انطباق با سیاستهای حکومتی را نگیریم آنوقت کسی که هشت سال زبان میخواند میتواند انگلیسی صحبت کند؟
مهدی زارعپور: گاهی به ذهن انسان خطور میکند که شاید زبان همان مهارتی است که قرار نیست اتفاقاً در جامعه کسی یاد بگیرد. در کدام کلاس جسارت آموزش داده میشود؟ شیوه درست اعتراض کردن به حقوق کجا آموزش داده میشود؟ مردم و جامعه چقدر حقوق شهروندی را بلدند؟ قانون اساسی را چقدر بلدیم؟ یعنی از نظر من یک جاهایی قرار نیست واقعاً آموزش اتفاق بیفتد و یکی هم همان زبان است. نه مؤلف بلد است درست کتاب آموزش زبان بنویسد نه معلم بلد است درست تدریس کند. همین دانشآموز اما در یک دوره کلاس زبان را خوب یاد خواهد گرفت. نگاه حکومتی اینطور است که بچه من مطیع من بار بیاید و معترض من باشد و سبک خودش را داشته باشد.
چشمانداز ایران: پس حق اعتراض کردن و حقوق شهروندی و اینها اگر آموزش داده شوند بخشی از مشکلات محتوای کتب آموزشی برطرف میشود؟
فائزه الماسی: حتی بیش از آنکه دوستان میگویند، گویی آموزش هر حقی ایراد دارد. من بخشهایی از قانون اساسی که مربوط به حقوق زنان است با هزینه خودم پرینت کردم و به دانشآموزانم دادم، بابت این کار توبیخ کتبی با درج در پرونده شدم و استدلال آنها این بود که آموزش تو چه ربطی به آموزش قانون دارد؟ تو میخواهی بهصورت جهتدار قوانین زنان در قانون اساسی را زیر سؤال ببری.
محمود مژدهی: حدود صد نفر از بهترین جامعهشناسان و روانشناسان در سال ۲۰۱۸ ده مهارت برتر که یک انسان در سال ۲۰۱۵ باید میداشت را لیست کردند. اولین مهارت حل مسئله خلاق بود. بعد پیشبینی کردند برای مهارتهای سال ۲۰۲۱ که باز هم اولین مهارت حل مسئله خلاق پیشبینی شده. جالب است که در کتاب خلاقیت نوآوری بحث شایستگی حل مسئله خلاق گفته میشود؛ بنابراین مهارتی که در سال ۲۰۲۱ مهارت برتر است در کتاب ما هم آموزش داده میشود اما همه ما میدانیم نمیتوانیم به دانشآموز فرآیند حل مسئله خلاق را آموزش بدهیم.
مهدی زارعپور: تجربه من این است که دانشآموزی که احساس نیاز کند دنبال یادگرفتن میرود. در بسیاری از افراد جامعه ما احساس نیاز نیست. این احساس باید به جامعه تزریق شود. چرا دانشآموز حوزه کار و اخلاق را مسخره میداند؟ چون انگیزه ندارد. چون سرخوردگی مردم تحصیلکرده را میبیند. اگر بخواهیم کتابها را برای نسل دیگری اصلاح کنیم، باید حوزه مهارتهای شخصی و حوزههایی را که برای ملاحظات حکومتی حذف کردیم به کتابها برگردانیم؛ البته برخی از محتوای فعلی هم بار اضافی بر دوش دانشآموز است. من امروز بیشتر از ۳۰ درصد محتوای کتاب درسی را قبول ندارم و مفید نمیدانم. با این حال هیچ تغییری بدون ایجاد انگیزه کارکرد ندارد و باعث اتفاقی نمیشود.
خدیجه پاکضمیر: من معتقدم برای اولین قدم حداقل میتوانیم از حجم درسها کم کنیم؛ یعنی اولین راه عملی کم کردن حجم درسهاست. دوم تنظیم ساعات درسهاست که در برنامه درسی زمان برای کتابهایی که همین سیستم آموزشی تألیف کرده باشد که این درسها هم رسمیت بیشتری پیدا کند. این دو گام میتواند همین برنامه بیمار را کمی اصلاح کند.
محمود مژدهی: اگر بخواهم شرایط را نادیده بگیرم و فقط به محتوا بپردازم، باید بگویم دانشآموز درسهای مختلفی را میخواند بهجز درس روش درس خواندن. درس را دوست دارند، اما نمیتوانند درست درس بخوانند. روش خواندن فیزیک با ریاضی و تاریخ و دروس فنی قطعاً فرق دارد. اولین پیشنهاد من این است که در سال هشتم که بهترین وقت ممکن است روش درس خواندن را طی یک سال درس بدهند. کاری هم نیست که کسی روی آن موضع داشته باشد و شدنی است. در راهکار دوم معلم و دانشآموز با هم بحث کنند و به نتیجه برسند کدام بخشها مهمتر و مفیدتر است. در این صورت دانشآموز هم در محتوا دخیل میشود. راهکار سوم در کشورهای پیشرفته اجرا میشود که محتوا بهصورت پژوهشی تدریس شود؛ یعنی برگزاری سمینار یا انجام گزارش. نه اینکه کپی از اینترنت باشد، بلکه نظر شخصی دانشآموز گزارش شود. در دوره نظری چون بارمبندی دارد ملزم هستند همه کتاب را درس بدهند، اما در کار و دانش دست ما باز است. کتاب در بعضی دروس نداریم و معلم خودش جزوه میگوید.
چشمانداز ایران: واقعاً برای اضافه کردن کتاب جدید باید از حجم درسهای قبلی کم شود، چون الآن دانشآموز باید ۱۲ ساعت از شبانهروز را با کتاب درسی بگذراند و وقت نمیکند کتاب غیردرسی بخواند.
محمود مژدهی: چهارمین راهکار که الآن خودم این کار را میکنم این است که از دانشآموزان سال اولم خواستم کلاس زبان بروند و این قضیه را هم دارم پیگیری میکنم تا سال سوم با هم درس بازرسی را انگلیسی درس بخوانیم. خوب است ایران هم مثل ترکیه محتوا را انگلیسی ارائه بدهد تا علاقه بچهها و مهارتشان بیشتر بشود؛ البته باز هم معتقدم تغییر محتوا بدون تغییر باقی اجزا چیزی را تغییر نخواهد داد.
مهدی زارعپور: به نظر من نظام تربیتمعلم ما هم ایراد دارد. برای اینکه بتوانیم محتوای موجود را بهتر به دانشآموز ترجمانه دهیم، باید معلم را آموزش دهیم و دستش را باز بگذاریم. معلم در طول سال تحصیلی درباره محتوای آزاد کتاب و فرآیندهای کتاب بتواند صحبت کند و از دانشآموز پژوهش بخواهد؛ یعنی یک محتوای آزاد کارشناسی شده بر مبنای توانایی معلم که قابلاجرا باشد.
خدیجه پاکضمیر: اینها مستلزم این است که کنکور حذف شود. با غول کنکور همه این ایدهها روی هواست.
مهدی زارعپور: تفاوت ما با بچههای نظری در بیاهمیتی کنکور برای ماست. دانشآموز فنی کنکوری نیست. دانشآموز ما مستقیم میتواند فوقدیپلم بگیرد.
خدیجه پاکضمیر: بحث شما خیلی جالب بود که معلم سرفصل داشته باشد و معلم هم طبق فرآیند با دانشآموز جلو برود. در رشتههای نظری بحث کنکور آنقدر غلبه دارد که معلم با دانشآموز کنترل میشود که نکند بحثی جا بماند و گفته نشود؛ یعنی نمیشود پا را از کتاب خارج کرد. همین فضا منشأ آسیبهای بسیاری برای آنها شده و مثلاً بچههای نظری بسیار بیش از فنی و حرفهایها مضطرباند.
مهدی زارعپور: این بستگی حتی به منطقه زندگی هم دارد. سال ۸۴ من در بلوچستان تدریس میکردم دانشآموزان من مشتاق بودند بدانند درست و غلط چیست. دوست داشتند در حوزه فکر با آنها صحبت شود. چون در آنجا سطح سواد خانوادهها پایین بود و بچهها در مدرسه و از معلم سرنخ فکری میگرفتند. در آخر سال که از آنها میپرسیدم چه نقدی به من دارید و چه مطالبی را خوب گفتم از اصول اخلاقی که سر کلاس صحبت کرده بودیم و همینطور حوزههای فکری راضی بودند. بچهها این بحثها را با اشتیاق گوش میدادند و یادداشت میکردند. بعدها به زاهدان منتقل شدم و آنجا سطح فرهنگ خانواده بالاتر بود. در اینجا بچهها از خانواده هم تغذیه فرهنگی میشدند اما تعداد کسانی که اشتیاق به بحثهای فکری نشان میدادند کمتر بود، هرچند ذهنشان بهطور نسبی درگیر موضوع میشد و پیگیر میشدند. در شهر تهران گاهی دانشآموزی سه سال تحصیلی با من بود و چقدر در حوزه تفکر و خلاقیت و دغدغه با هم حرف زدیم، اما در روز آخر وقتی میخواستم نقد خود بر من را بنویسند، اساساً کسی چیزی ننوشت. فقط یکی دو نفر نوشتند خوب بود که گذاشتید سر کلاس راحت باشیم؛ یعنی انگار آن بحثها را اصلاً نمیشنیدند. درواقع گویی ذهن آنها پر از نصیحت شده و دیگر نمیشود با آنها حرف زد. حالا در این سیستم، محتوای جدید چه تأثیری میتواند داشته باشد؟ زمان ما تا حدودی تشنگی وجود داشت، اما امروز ماجرا چیز دیگری است.
محمود مژدهی: من در شهرک اندیشه درس میدهم که فرهنگ مهاجر دارد. تفاوت بچهها در تهران و اندیشه را دیدهام. با بچههای تهران کمتر میشد ارتباط معنوی برقرار کرد، اما آنجا برعکس بود. من از سال ۸۳ تدریس کردم و آن زمان موبایل عمومی نبود. عناصر بومی فرهنگی را میشد بیشتر در بچهها دید ازجمله لوطیمنشی که در فرهنگ سنتی ما پررنگ بود. بعد که موبایل عمومی شد و فیسبوک آمد شیب فاصله گرفتن بچهها از ارتباط معنوی تند شد. دوره جدید از ۹۳ به اینطرف که شبکههای مجازی فراگیر شدند بچهها بعد از رفتن به خانه جمع کلاسشان در تلگرام گسترش پیدا کرد. اصطلاحاً میگویند extended شد. گاهی مرا در گروهشان عضو کردند و جالب بود که رعایت حضور مرا نمیکردند و استدلالشان این بود که آقای مژدهی خودش در گروه عضو شده و انتظار داشتند من با ادبیات آنها تنظیم بشوم. گسترش کلاس از چارچوب کلاس به فضای مجازی تلگرام تأثیرات زیادی گذاشته که به نظرم هنوز کسی در موردش کار پژوهشی نکرده. آنجا هیچ مرزی برای رعایتگویی وجود ندارد و همهچیز را مسخره میکنند.
فائزه الماسی: به نظر من هم حجم کتابهای ریاضی را باید کم کنند و به محتوا جذابیت بدهند تا دانشآموز انگیزه پیدا کنند. اینها شدنی است، اما میبینیم در برابر همین هم مقاومت میشود چون همهچیز معطوف به پول و کنکور شده است. مثلاً وقتی انتگرال را از ریاضی دبیرستان حذف کردند، به نظر من کار بسیار خوبی بود چون واقعاً به درد بچهها نمیخورد، اما اعتراضهای زیادی هم شد، چون گفتند بسیاری از کلاسهای خصوصی با حذف انتگرال منحل شد. راه دیگر، واردکردن بحث منطق و فلسفه در دروس ریاضی است تا از خشکی درس کم میکند. من خودم سعی کردم از این کارها بکنم و مثلاً در هندسه از این کارها زیاد میکردم.
محمود مژدهی: بههرحال با این محتوا باید طوری کنار بیاییم و سعی کنیم در کنارش مفاهیم انسانی را نیز به آنها آموزش دهیم. من در کلاسم اصول جوشکاری را بر مبنای تحلیل خودشناسی درس میدهم. در مثال میگویم وقتی دو قطعه فلز که سختاند در دمای خاصی با هم مختلط میشوند آیا هیچ حرارت دوستداشتنی وجود ندارد که فاصله میان انسانها را کم کند؟ این تمثیلها برای بچهها جالب است چون اختلافات خانوادگی و اختلافات دوستانه در آن مناطق زیاد است و از این تمثیلها استقبال میکنند.