بدون دیدگاه

مدرسه مهم‌ترین عامل مقابله با ترک‌تحصیل؟

 

زهرا بازرگان

مقدمه

پدیده ترک‌تحصیل در ایران در مقایسه با کشورهای صنعتی در اروپا و امریکای شمالی به‌مراتب گسترده‌تر و از جهاتی متفاوت است. درحالی که در کشورهای فوق ترک‌تحصیل به معنای رهاکردن تحصیلات دبیرستانی پیش از دریافت دپیلم کامل متوسطه است که معمولاً در سنین ۱۵ یا ۱۶ سالگی اتفاق می‌افتد.[۱] در ایران تعداد بسیاری از کودکان، پیش از به پایان رساندن دوره ابتدایی و پیش از آنکه بتوان آنان را باسواد به‌شمار آورد مدرسه را ترک می‌کنند و چه‌بسا به خیل بی‌سوادان می‌پیوندند.

گزارش‌ها و آمارهای وزارت آموزش و پرورش همه‌ساله تعداد دقیق کودکان و نوجوانان مشغول به تحصیل، بازماندگان از تحصیل، آن‌هایی که به مقاطع بالا ارتقا یافته‌اند و همچنین تعداد دانش‌آموزانی را منعکس می‌کند که در ایستگاه‌های مختلف این قطار جا مانده و با ترک مدرسه از چرخه نظام آموزشی خارج شده‌اند. رسانه‌های اجتماعی متعاقباً به‌منظور آگاهی عموم و با انگشت‌گذاردن روی مسائل و کمبودهای آموزش‌وپرورش برجسته‌ترین خبرها را انتخاب کرده و انعکاس می‌دهد.

در طول سال‌های گذشته رقم بالای دانش‌آموزان ترک‌تحصیل‌کننده در ایران از خبرهای تلخ و ناگواری است که در اخبار و گزارش‌های مسئولان و کارگزاران آموزش‌وپرورش به چشم می‌خورد، اما در کنار این اخبار تکان‌دهنده کمتر سخنی درباره اراده جدی مسئولان، سیاست‌گذاران و مدیران مدارس در ارائه برنامه‌ها و اقدام‌های فوری و تلاش به‌منظور پیشگیری و مهارکردن این معضل بزرگ اجتماعی شنیده می‌شود.

اغلب دانشگاهیان با کنارکشیدن خود از رویدادهای عمومی یا تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز و ناگهانی وزارت آموزش و پروش که تأثیرات گسترده و گاه غیرمنتظره‌ای بر خانواده‌ها، جامعه و چگونگی تحصیل در دانشگاه‌ها و بازار کار می‌گذارد، همچنان به تدریس نوآوری‌ها و تحلیل تئوری‌ها و روش‌های آموزش و پرورش در کشورهای صنعتی ادامه می‌دهند غافل از اینکه دانش‌آموختگان آن‌ها باوجود دانش انباشته‌شده در ذهن خود، پس از پایان تحصیل با استخدام در محیط‌های بسته مدارس، بدون هیچ‌گونه اجازه یا جسارتی برای ایجاد تغییر و تحول یا اصلاح برنامه‌ها و روش‌های ناکارآمد، تلاش می‌کنند کاروان خسته آموزش و پرورش را به‌کندی به‌پیش برانند. در این میان همه‌ساله صدها هزار دانش‌آموز مدرسه‌زده و شکست‌خورده، ناامید از وزش نسیمی تازه بر پیکر فرسوده این کاروان، به تحصیلات خود پایان می‌دهند.

گزارش‌ها و سخنرانی‌های مسئولان آموزش و پرورش علل ترک‌تحصیل و کاهش چشمگیر تعداد دانش‌آموزان، به‌ویژه در سطح دبیرستان اغلب از عواملی مانند فقر اقتصادی اولیای دانش‌آموزان، نبود مدارس کافی در برخی از مناطق، کمبود امکانات آموزشی، ازدواج زودهنگام دختران و اشتغال پسران اعلام می‌شود، اما به‌ندرت از نقش مهم و مسئولیت مدرسه در نگه‌داشت دانش‌آموزان سخنی به میان می‌آید.

نگارنده این سطور با تأیید بسیاری از علل برشمرده توسط مقامات رسمی آموزش‌وپرورش و نتایج برخی از پژوهش‌های انجام‌شده در این زمینه، بر اساس تجاربی که طی سال‌ها تدریس و تحقیق در دانشگاه‌ها و همکاری نزدیک با مدیران و معلم‌های مبتکر و برجسته کشورمان داشته است، مدرسه را به‌عنوان مهم‌ترین عامل پیشگیری و کاهش ترک‌تحصیل و مسئول اصلی حفظ دانش‌آموزان در مدرسه به‌شمار می‌آورد.

مقاله حاضر با بررسی عوامل اثرگذار بر ترک‌تحصیل دانش‌آموزان و پیامدهای وخیم این پدیده از نظر فردی، خانوادگی و اجتماعی، به معرفی و مرور متغیرهایی در مدرسه می‌پردازد که اصلاح و تقویت آن‌ها می‌تواند در پیشگیری از این معضل بزرگ اجتماعی مؤثر واقع شود.

در این مقاله نتایج پژوهش‌ها و تجربه‌های موفق برخی از مدارس اثربخش در زمینه حفظ و نگهداشت دانش‌آموزان ارائه شده و شاخص‌هایی که این نوع مدارس را از دیگر مدارس متمایز می‌کند بررسی می‌گردد.

ترک‌تحصیل‌کنندگان چه ویژگی‌هایی دارند؟

ترک‌تحصیل پدیده‌ای اجتماعی، پیچیده و گزینشی است. درواقع همه کودکان یا نوجوانان هنگام رو در رویی با مسائل زندگی و در مقابل وسوسه ترک‌تحصیل واکنش یکسانی نشان نمی‌دهند. بسیاری از دانش‌آموزان با وجود مشکلات متعدد خود به هر ترتیب، موفق می‌شوند دوره تحصیلی را به پایان برسانند، اما تعدادی دیگر به علت آسیب‌پذیری بیشتر، به‌ویژه در رویارویی با بحران‌های خانوادگی، هنگام شروع یک مقطع تحصیلی جدید، نزدیک‌شدن به زمان امتحانات، درگیری با معلم‌ها و… مدرسه را ترک می‌کنند.

بررسی نیمرخ تحصیلی دانش‌آموزان در کشورهای مختلف وجود ویژگی یا شرایط فردی یا خانوادگی زیر را در حکم عوامل خطرزا برای ادامه تحصیل معرفی می‌کند.

۱ ـ عوامل فردی

اختلال یادگیری، اختلال عاطفی، عملکرد درسی ضعیف، سابقه افت تحصیلی در کلاس‌های پیشین، بی‌انضباطی و مشکلات یادگیری، غیبت زیاد به علت مسائل مربوط به‌سلامتی، عدم مشارکت در فعالیت‌های کلاس، بی‌انگیزگی و بی‌میلی به مدرسه، کمبود مهارت‌های اجتماعی،‌ ناامیدی و نگرانی در نوجوانی برای آینده شغلی خود و…

۲ ـ عوامل مربوط به خانواده

وضعیت اقتصادی‌ـ‌فرهنگی ضعیف خانواده، روش‌های تربیتی سختگیرانه و خشونت‌آمیز در خانواده، خانواده‌های تک‌سرپرست، نبود الگوی مناسب در خانه برای همانندسازی و…

۳ ـ عوامل اجتماعی (مدرسه، محله)

زندگی در مناطق و محله‌های پرمشکل یا محروم، کیفیت ضعیف آموزش و پرورش در مدرسه، جو ناسالم و روش‌های انضباطی سختگیرانه، وجود رقابت‌های ناسالم در مدرسه، قلدری یا آزار و اذیت همکلاسی‌ها و…

در همین رابطه مطالعات پژوهشگران چهار دسته ترک‌تحصیل‌کننده بالقوه را مشخص می‌کند:

۱ ـ ترک‌تحصیل‌کنندگان پنهان (۴۰ درصد) (گریزان از مدرسه، بدون مسائل رفتاری، عملکرد درسی ضعیف)

۲ ـ ترک‌تحصیل‌کنندگان ناسازگار (۴۰ درصد)

(وجود شکست تحصیلی و مسائل رفتاری، تعلق به خانواده‌های پرمشکل)

۳ ـ ترک‌تحصیل‌کنندگان بی‌انگیزه یا بی‌تفاوت به مدرسه (۱۰ درصد)

(نمرات درسی در سطح متوسط، بدون مسائل رفتاری، بدون انگیزه)

۴ ـ ترک‌تحصیل‌کنندگان با عملکرد درسی بسیار ضعیف (۱۰ درصد)

(در وضعیت شکست تحصیلی کامل، اختلال یادگیری، بدون انگیزه، بدون مسائل رفتاری)

برخی از مصاحبه‌هایی که با نوجوانان ترک‌تحصیل‌کننده در کشور بلژیک انجام گرفته، نشان می‌دهد مدرسه برای بیشتر آن‌ها معنا و مفهومی نداشته یا مقاصد آن برایشان روشن نبوده است. بعضی از نوجوانان بریده از مدرسه، درباره علت ترک‌تحصیل خود اظهار داشته‌اند که رویدادهای مختلف زندگی، آن‌ها را به رهاکردن مدرسه واداشته است؛ اختلافات خانوادگی، احساس بی‌تعلقی به مدرسه، بی‌فایدگی درس‌ها، انتظارات مدرسه، مقررات سخت‌گیرانه، تکرار پایه، درگیری با معلم‌ها و…

در تهران پژوهشی در سال ۱۳۸۴ به‌منظور شناخت نظرات دانشجویان رشته‌های علوم تربیتی، در مورد مهم‌ترین مسائل آموزش و پرورش در ایران با توجه به تجربه دوازده ساله آنان در آموزش عمومی و متوسطه انجام گرفت. در این پژوهش اکثریت قریب به‌اتفاق دانشجویان با اشاره به تجربه‌های تلخ و شیرین خود طی تحصیل، جو اجتماعی روانی نامطلوب و ضعف روابط انسانی در مدرسه، ناتوانی مسئولان در ایجاد احساس تعلق و انگیزه یادگیری در دانش‌آموزان، کمبود خدمات مشاوره و کمبود مهارت‌های حرفه‌ای برخی از مدیران مدارس به‌ویژه در زمینه مدیریت آموزشی را از مهم‌ترین مسائل آموزش و پرورش در مدارس معرفی کرده‌اند.

نتایج زیانبار ترک‌تحصیل بر دانش‌آموز، خانواده و جامعه

شکی نیست که ترک مدرسه برای نوجوانانی که یک روز با امید و آرزوی باسوادشدن، فارغ‌التحصیلی از مدرسه و در نهایت پیداکردن جایگاه مناسبی برای خود در جامعه به این مکان وارد شده و نیمه‌کاره آن را رها کرده‌اند مجموعه‌ای از احساس‌های منفی از قبیل شکست، ناامیدی، بی‌کفایتی، کاهش عزت‌نفس و… را ایجاد می‌کند و بسیاری از آنان را در سیر انزوای اجتماعی و افسردگی قرار خواهد داد.

آنان‌که مدرسه را به امید آزادشدن و رهایی از قید و بند و دردسرهای مدرسه و پیداکردن کار و شغلی به‌منظور کسب درآمد رها کرده‌اند، به‌زودی با روبه‌روشدن با درهای بسته بازار کار برای آنان ‌که حتی به کسب دیپلم هم نائل نیامده‌اند، به تصمیم نابه‌جایی که خود یا خانواده گرفته‌اند پی می‌برند.

درباره اثرات اجتماعی ترک‌تحصیل، تحقیقات فراوانی انجام گرفته است که اغلب به روابط تنگاتنگ بین شکست تحصیلی و مسائل رفتاری تأکید می‌کند. ترک‌تحصیل در بسیاری از نوجوانان به بیکاری، فقر، از دست‌دادن امید و انتظار برای آینده‌ای اطمینان‌بخش و حتی به استفاده از سیگار و سپس اعتیاد به مواد مخدر منتهی می‌شود. تعدادی از نوجوانانی که در شرایط فوق قرار می‌گیرند، ممکن است به‌ناچار برای رفع نیازهای خود به رفتارهای بزهکارانه دست بزنند یا در جست‌وجوی هویتی برای خود به گروه‌های ضداجتماعی بپیوندند که اغلب برای جذب چنین داوطلبانی برای اجرای مقاصد شوم خود در کمین نشسته‌اند.

نگاهی به مشکلات و مصائب جامعه و بررسی ریشه‌های به‌وجود آورنده آن از طریق مطالعه تاریخچه زندگی افرادی که در این نوع خشونت‌ها شرکت داشته‌اند، نشان می‌دهد بسیاری از آن‌ها در خانواده‌هایی با روش‌های تربیتی خشونت‌آمیز بزرگ شده‌اند و هیچ‌یک در مدرسه از نظر درسی موفق نبوده‌اند. بررسی سوابق تحصیلی نوجوانانی که در مراکز اصلاح و تربیت قرار می‌گیرند، این واقعیت را بیشتر آشکار می‌کند که مدرسه نتوانسته آنان را جذب کرده و راهی را به‌سوی موفقیت به آنان نشان دهد.

پژوهشی در زمینه فوق در کانادا به این نتیجه دست یافته است که ۶۳ درصد از افرادی که در زندان‌های ایالت کبک نگهداری می‌شوند در دوره نوجوانی مدرسه را ترک کرده‌اند. یکی از نتایج دیگر این پژوهش این است که با در نظرگرفتن درآمد یک فرد دیپلمه، هر ترک‌تحصیل‌کننده برای جامعه مذکور سالیانه حدود ۱۲۰ هزار دلار هزینه اجتماعی و خدماتی دربردارد.

ترک‌تحصیل دانش‌آموز برای خانواده نیز دردناک و ناامیدکننده است. هزینه‌های تلف‌شده برای تحصیل فرزندان، احساس دلسردی، ناامیدی و نگرانی در مورد آینده خانواده، از ضربه‌هایی است که تحمل آن برای هر خانواده بسیار دشوار است، اما خسارت‌های ترک‌تحصیل تنها منحصر به دانش‌آموز و خانواده نیست. بر اساس تحقیقات فوق یکی از پیامدهای این پدیده، تأثیرات منفی آن بر اقتصاد کشور است.

افزایش بیکاری، کمبود نیروی کار متخصص را به همراه خواهد داشت و با کاهش رشد اقتصادی فشار بر نظام اجتماعی افزایش خواهد یافت.

نکته منفی دیگر این پدیده، امکان انتقال میراث ترک‌تحصیل والدین بر فرزندان است. تحقیقات نشان می‌دهد که فرزندان افرادی که مدرسه را در نوجوانی یا پیش از آن ترک کرده‌اند، در مقایسه با دیگر دانش‌آموزان، احتمال بیشتری برای رهاکردن تحصیل دارند.

پیامد وخیم ترک‌تحصیل دختران

با اینکه ترک مدرسه پیش از دریافت دیپلم متوسطه، برای هر دو جنس اثرات مصیبت‌باری به همراه دارد، نتایج پژوهش‌هایی که درباره رابطه بین جنسیت و ترک‌تحصیل انجام‌گرفته نشانگر این واقعیت است که ترک‌تحصیل دختران پیامدی به‌مراتب عمیق‌تر و گسترده‌تر از ترک‌تحصیل پسران بر فرد و جامعه دارد.

در ایالت کبک که این مسئله مورد مطالعه نگارنده قرار گرفته است، باوجود کاهش ضریب ترک‌تحصیل نوجوانان از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۴، از ۵/۱۷ درصد به ۷/۱۱ درصد (کاهش پنج نمره) و ادامه روند نزولی آن، ترک‌تحصیل دانش‌آموزان همچنان به‌عنوان یکی از مسائل مهم اجتماعی مطرح است که با جدیت پیگیری می‌شود.

در این زمینه پژوهشی در کانادا با روش کیفی در مورد پیامد ترک‌تحصیل دختران در کوتاه و بلندمدت انجام گرفته است و موضوع‌های مختلفی از قبیل دلایل ترک‌تحصیل دختران، چگونگی بازگشت مجدد آنان به تحصیل، انتخاب مشاغل برای زنان و پیامد ترک‌تحصیل دختران بر خانواده و جامعه بررسی شده است. در این پژوهش وجود اختلافات خانوادگی، اختلال یادگیری و اذیت و آزار همکلاسی‌ها در مدرسه، به‌عنوان دلایل عمده ترک‌تحصیل دختران گزارش شده است.

بررسی وضعیت شغلی دخترانی که در سال‌های گذشته ترک‌تحصیل کرده‌اند، نشان می‌دهد که مشکلات دستیابی به شغلی با درآمد نسبتاً کافی برای دخترها به‌مراتب بیشتر از دستیابی پسرهایی با همان شرایط است، بدین معنا که در صورت یافتن کار، دخترها بیش از پسرها در معرض کارهای کم‌درآمد و کم اعتبار از نظر اجتماعی و در شرایط اقتصادی ضعیف‌تری قرار می‌گیرند. بدین‌جهت به پایان‌رساندن تحصیلات، فرصتی برای دختران ایجاد می‌کند تا در زندگی از درآمد مناسب‌تر و استقلال نسبی بیشتری برخوردار شوند. مصاحبه با زنان و مردانی که مدتی پس از ترک‌تحصیل دوباره به ادامه تحصیل پرداخته و پس از کسب دیپلم به کار مشغول شده‌اند، نشان می‌دهد که ازسرگیری تحصیل برای زنان به سبب مسئولیت‌های مربوط به اداره امور خانه و مراقبت از فرزندان به‌مراتب مشکل‌تر از ادامه تحصیل مردهاست.

زنانی که به امید تأمین نیازهای مادی و اجتماعی خود دوباره به تحصیل بازگشته و دیپلم خود را دریافت کرده‌اند بیشتر در رشته‌هایی درس خوانده و سپس مشاغلی را اختیار کرده‌اند که بیشتر زنانه، مرتبط با بخش خصوصی و در زمینه‌هایی مانند فروشندگی، خدمات و آرایشگری با درآمد محدود بوده است. حال آنکه مردها با تحصیل در رشته‌های فنی مانند نجاری، مکانیک و… از فرصت‌های شغلی بهتر و درآمد بیشتر برخوردار شده‌اند. چیزی که به وابستگی اقتصادی بیشتر زنان به همسر خود می‌انجامد و نابرابری‌های اجتماعی بین دو جنس را افزایش می‌دهد.

در مصاحبه‌های انجام‌گرفته در این پژوهش از مهم‌ترین دلایل پشیمانی زنان از ترک‌تحصیل، ناتوانی آن‌ها در کمک به پیشرفت درسی و نظارت بر تحصیل فرزندان خود گزارش شده است. زنان با اظهار نارضایتی از تصمیم خود در ترک‌تحصیل، حداکثر تلاش خود را می‌کنند تا این واقعه برای فرزندانشان روی ندهد.

این یافته‌ها علاقه و اراده جدی زنان را در ارتقای سواد و رشد اجتماعی نسل آینده روشن می‌سازد. در تأیید نقش برجسته زنان در عملکرد تحصیلی فرزندان، نتایج یکی از پژوهش‌های انجام‌شده در ایران، با موضوع «بررسی وضعیت تکلیف شب در مدارس ابتدایی شهر تهران» (۱) نشان می‌دهد که از نظر معلم‌ها، کامل‌ترین و رضایت‌بخش‌ترین تکالیف درسی متعلق به دانش‌آموزانی است که مادران آن‌ها از سواد و تحصیلات بالاتری در مقایسه با دیگر مادران برخوردار بوده‌اند. (بازرگان و همکاران، ۱۳۷۹)

دیدگاه‌های غالب در زمینه مقابله با ترک‌تحصیل

با اینکه برنامه‌ها و اقدام‌های مرتبط با پیشگیری از ترک‌تحصیل در هر کشور عمدتاً تحت‌تأثیر نگرش و باورهای سیاستگذاران و برنامه‌ریزان آموزشی در زمینه برابری‌های آموزشی قرار می‌گیرد، با این وجود در میان سیاست‌های جاری کشورهایی که دغدغه مقابله با پدیده فوق را دارند می‌توان به دو دیدگاه عمده اشاره کرد:

۱ ـ دیدگاه ترمیمی و جبرانی؛

۲ ـ دیدگاه مبتنی بر تغییر و تحول مدرسه.

دیدگاه جبرانی: سیاستگذارانی که معتقدند نتایج تحصیل دانش‌آموزان تحت تأثیر پیش شرایطی از قبیل وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده و جامعه است، با تبرئه نظام آموزشی، ساختار و کارکرد مدرسه تلاش می‌کنند با ارائه برنامه‌های جبرانی و تکمیلی در مدرسه، کمبودهای خانوادگی و فرهنگی را به‌نوعی جبران کرده و دانش‌آموز را آماده کنند تا در قالب مدرسه و انتظارات آن جای گیرد.

جنبش وسیع آموزش و پرورش جبرانی[۲] که از سال‌های ۱۹۶۰ میلادی در اروپا و امریکای شمالی به راه افتاد و برنامه‌ها و فعالیت‌های مرتبط با آنکه به‌تدریج در بسیاری از مدارس کشورهای فوق رایج شد از این دیدگاه سرچشمه می‌گیرد.

(گفتنی است که ارزیابی برنامه‌های جبرانی در دهه‌های بعدی در کشورهای صنعتی نشان داد که این برنامه‌ها و فعالیت‌های پرطرفدار و پرهزینه آن نتوانست آن‌چنان‌که انتظار می‌رفت بر بهبود وضعیت تحصیلی دانش‌آموزان متعلق به خانواده‌های محروم و کم‌درآمد و نگهداشت آنان در مدرسه، اثرات عمیق و پایه‌ای بگذارد. بر اساس ارزیابی‌های انجام‌شده تنها آن دسته از برنامه‌های جبرانی را می‌توان موفق و اثرگذار به‌شمار آورد که اولیای دانش‌آموزان در آن مشارکت فعال داشته‌اند.)

دیدگاه تغییر و تحول مدرسه: در چند دهه گذشته ساختار و عملکرد مدرسه مورد انتقاد بسیاری از متفکران، جامعه‌شناسان و روان‌شناسانی قرار داشته است که به تحلیل و بررسی ناتوانی مدرسه در پرورش ابعاد مختلف شخصیت دانش‌آموزان و آماده‌کردن آن‌ها برای کار و زندگی در جامعه پرداخته‌اند. این گروه بر این باورند که این نهاد آموزشی تاکنون نتوانسته است خود را با نیازها و شرایط در حال تغییر دانش‌آموزان، مدرسه و جامعه انطباق دهد. آن‌ها همچنین با اشاره به‌ غفلت مدرسه در انجام رسالت اجتماعی خود، یعنی حذف نابرابری‌ها، مدرسه را به‌عنوان محلی می‌پندارند با برنامه‌ها و انتظارات خود، به انتخاب و تقدیر دانش‌آموزان درسخوان و برجسته می‌پردازد و راه را برای موفقیت و ارتقای آنان هموار می‌سازد. درحالی که هم‌زمان، تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان به علت شرایط نابرابر اولیه خود، مورد غفلت قرار می‌گیرند. سیاستی که اغلب به شکست تحصیلی، کاهش عزت‌نفس و ترک زودهنگام تحصیل توسط این‌گونه دانش‌آموزان می‌انجامد.

پاسخ این گروه به مربیانی که طرفدار تغییر از بیرون مدرسه و در انتظار بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه هستند این است که نباید زمان محدودی را که دانش‌آموزان در مدرسه می‌گذرانند به انتظار بهبود اوضاع و عوامل بیرون از مدرسه تلف کرد. تغییرات باید از درون مدرسه و با تجدیدنظر در اهداف، محتوا، روش‌های آموزشی و ارتباط‌های حاکم در مدرسه آغاز شود. در این زمینه پژوهشی در کشور فرانسه با انتقاد از روش‌های سنتی و رایج در مدارس نتیجه‌گیری می‌کند که در مدرسه خیلی زود تفکر تجریدی و مفهوم‌سازی را از کودک می‌طلبند و به‌ندرت به آموزش از طریق تجربه‌کردن و به نقش دانش‌آموزان در یادگیری خود اهمیت می‌دهند.

طرفداران ایجاد تغییر و تحول در مدرسه با الهام‌گرفتن از اندیشه‌ها و آثار برجسته مربیان بزرگ تعلیم و تربیت، از قبیل کلاپارد،[۳] دکرولی،[۴] دیویی،[۵]، مونتسوری،[۶] و پیاژه[۷] خدمات و وظایف دیگری در کنار تدریس مفاهیم آموزشی برای معلم‌ها قائل‌اند. برخی از وظایف مورد انتظار این گروه را می‌توان به شرح زیر خلاصه کرد:

ـ تأمین بهزیستی و تقویت رشد عاطفی و اجتماعی دانش‌آموزان؛

ـ آموزش زندگی و چگونه با هم زیستن؛

ـ آموزش سلامت و محافظت از خود؛

ـ قدردانی از طبیعت و مصرف مسئولانه؛

ـ آموزش چگونه یادگرفتن و ایجاد عادات صحیح یادگیری؛

ـ آموزش اخلاق و ارزش‌ها؛

ـ جلب مشارکت دانش‌آموزان در فعالیت‌ها و برنامه‌های آموزشی و فوق‌برنامه؛

ـ تشخیص و پیگیری مسائل دانش‌آموزان و پاسخگویی به نیازهای آنان؛

ـ بازکردن مدرسه به جامعه و استفاده از منابع و امکانات بی‌شمار آن؛

ـ و…

امروزه علاقه‌مندان می‌توانند مدل‌های پیشنهادی این گروه از متفکران را در بسیاری از کشورهای جهان با عناوین مختلف ازجمله «مدارس اثربخش»[۸] مشاهده و بازدید کنند. این نوع مدارس در کشورهای مختلف ازجمله در ایران به تعداد قابل‌توجهی چه در بخش خصوصی و چه در سطح دولتی حتی در مناطق محروم وجود دارند. نمونه‌ای از این مدارس دبستانی در حاشیه شهر شیکاگو به‌ نام «آکادمی کودکان تیزهوش» است که بازدیدکنندگان بسیاری را از شهرها و مناطق و حتی ایالات دیگر امریکای شمالی جلب می‌کند. این مدرسه از کودکانی که به دلایل مختلف از قبیل اختلال یادگیری، مشکلات رفتاری، فرار از مدرسه، زندگی خانوادگی از هم پاشیده، مصرف مواد و حتی بی‌خانمانی، در هیچ مدرسه‌ای نتوانسته‌اند موفق شوند ثبت‌نام کنند و با ایجاد محیطی سالم و فعالیت‌های آموزشی و پرورشی با کیفیت و متناسب با نیازهای هر کودک، آن‌ها را از نظر جسمی، روحی، عاطفی، اجتماعی و ذهنی تحت توجه و مراقبت قرار می‌دهد. دانش‌آموزان مدرسه فوق که عمدتاً دارای تبار امریکایی‌ـ افریقایی هر سال در آزمون‌های دولتی بالاترین ضریب موفقیت را به‌دست آورده و بیشترین درصد فارغ‌التحصیلان را برای ورود به دبیرستان‌های برجسته دولتی کسب می‌کنند.

در اینجا بد نیست به تجربه موفقیت‌آمیز مدرسه‌ای ابتدایی در روستایی از استان فارس (لپوئی از توابع زرقان) اشاره شود.

در سال ۱۳۸۱ مدیر پرتلاش و دلسوز دبستان «زینبیه» متعاقب دریافت آموزش فشرده‌ای در زمینه مهارت‌های مدیریت آموزشی در مناطق محروم،‌ با نظارت نگارنده و همکاری یکی از مدیران برجسته مدارس تهران با حمایت معاونت آموزش ابتدایی وقت، تغییرات وسیعی را در مدرسه تحت مدیریت خود در روستای مزبور در جهت بهبود کیفیت آموزش و پرورش ایجاد کند. برخی از تغییرات انجام گرفته در مدرسه شامل موارد زیر بود: بهبود جو فیزیکی مدرسه، ارائه تغذیه رایگان، نظارت بر رشد حرفه‌ای معلم‌ها و تأسیس کلاس‌های ورزشی برای آنان، کلاس زبان انگلیسی مقدماتی برای دانش‌آموزان کلاس پنجم، ایجاد فضای سبز در مدرسه و اجرای طرح محافظت از محیط‌زیست، برقراری جلسات چای و گفت‌وگو برای مادران به‌منظور آگاه‌کردن آنان از مسائل تربیتی و شیوه حل و فصل آن و… تجربه فوق بار دیگر نشان داد که مدیر مدرسه در صورت برخورداری از آموزش‌های لازم و با حمایت مسئولان می‌تواند نقشی کلیدی را در بهبود و تحول آموزش و پرورش در مدرسه و جلب منابع و کمک‌های ضروری برای تداوم فعالیت‌های نوآورانه را داشته باشد.

یکی از مهم‌ترین انتظارات جامعه از مدرسه، بهبود جو مدرسه از طریق اتخاذ نگرش مثبت و احترام‌آمیز به کودک و نوجوان و پیگیری مسائل آنان است. انتظار جامعه این است که یکی از تلاش‌های مسئولان و معلم‌های مدرسه و وهله اول و پیش از تدریس مفاهیم، ایجاد محیطی پذیرنده و دوستدار کودک چه از نظر فیزیکی (زیبایی مکان،‌ نظافت، نگهداری و تعمیر به‌موقع ساختمان،‌ حیاط، کلاس‌ها، سرویس‌های بهداشتی و…) و چه از نظر عاطفی و روانی باشد (کیفیت روابط انسانی و تعامل‌های درون مدرسه).

به‌طورکلی جوّ مدرسه شامل کیفیت زندگی و ارتباطات حاکم بر مدرسه از نظر افرادی است که در آنجا کار و تحصیل می‌کنند. صمیمیت تماس‌ها و وجود همدلی و احترام متقابل و اطمینان‌یافتن از اینکه هر عضو این خانواده آموزشی، هنگام نیاز مورد حمایت قرار خواهد گرفت. از الزامات جو مطلوب اجتماعی است.

بر اساس نظر یکی از محققان (۲) هر مدرسه همچنین دارای جو عدالت‌مدار است و آن احساس و تصوری است که هر دانش‌آموز در مورد میزان انصاف و عدالت مسئولان مدرسه و واکنش آن‌ها به مسائل انضباطی دارد. مقررات سخت‌گیرانه، اتخاذ رفتارهایی در کلاس از قبیل برچسب‌زدن، تمرکز بر خطا،‌ تحقیر و تنبیه دانش‌آموز به جو عدالت مدرسه لطمه وارد می‌آورد و سطح خشونت، ناامنی و نارضایتی را در مدرسه بالا می‌برد.

نتایج مطالعات در مورد «مدارس اثربخش» نشان می‌دهد این نوع مدارس دارای شاخص‌های معینی هستند که آن‌ها را از دیگر مدارس متمایز می‌کند. معیارهای موفقیت در مدارس اثربخش از جو فیزیکی روانی مدرسه تا مشارکت اولیا و جامعه مدنی را در امور مدرسه دربرمی‌گیرد.

در این بخش به‌منظور شناخت بهتر این نوع مدارس، برخی از مهم‌ترین برنامه‌ها، فعالیت‌ها و روش‌های آموزشی مورد استفاده آن‌ها با جزئیات بیشتری بررسی می‌شود.

مدارس اثربخش چه می‌کنند و چه درسی می‌توان از آن‌ها آموخت؟

۱ ـ جو فیزیکی، اجتماعی و روانی خوشایند

دانش‌آموزان مهم‌ترین ساعات روز خود را در مدرسه می‌گذرانند و کیفیت حضور آنان در مدرسه و طبیعتاً روش‌های تعلیم و تعلم در این محیط بر شیوه یادگیری و رفتارهای آنان در خانه،‌ مدرسه و جامعه اثر می‌گذارد.

نتایج تحقیقی در سال ۱۹۹۵(۳) در زمینه رابطه بین ترک‌تحصیل و جو مدرسه این فرضیه را تأیید می‌کند که اثرات منفی جو اجتماعی روانی نامطلوب مدرسه برای دانش‌آموزانی که دارای مشکلات خانوادگی، درسی یا رفتاری هستند به‌مراتب بیشتر از اثرات آن بر دانش‌آموزانی است که دارای مهارت‌های شناختی و اجتماعی بیشتری هستند و به خانواده‌های طبقه متوسط با انتظارات معقول برای فرزندان خود تعلق دارند.

۲ ـ تعیین اهداف مشخص برای پیشرفت و موفقیت تحصیلی همه دانش‌آموزان

وجود اهداف مشخصی در مدرسه به‌منظور تضمین موفقیت تحصیلی و رشد اجتماعی دانش‌آموزان در صورتی مؤثر خواهد بود که کادر مدیریت مدرسه با اشراف بر مسائل آموزش و پرورش و آگاهی از نیازها و انتظارات دانش‌آموزان و والدین آن‌ها در آن مدرسه یا منطقه خاص، کارکنان مدرسه را در مورد اهمیت این هدف توجیه و بسیج کنند و از مجموعه منابع انسانی و مادی مدرسه و خارج از مدرسه برای برنامه‌ریزی، اجرا و ارزشیابی مستمر، دستیابی به اهداف مورد انتظار (موفقیت همه دانش‌آموزان) استفاده کنند.

۳ ـ تشخیص دانش‌آموزان آسیب‌پذیر در هر کلاس

همان‌طور که اشاره شد بعضی از دانش‌آموزان در هر مدرسه و هر کلاس، بسته به ویژگی‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی خود نیازهای متفاوتی دارند. همه آن‌ها با یک روش واحد یاد می‌گیرند. همه دانش‌آموزان انگیزه کافی برای درس‌خواندن ندارند. برخی از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند و بعضی‌ها ممکن است خسته، گرسنه، مضطرب یا دچار اختلال یادگیری باشند. موفقیت هر دانش‌آموز در گرو تشخیص تفاوت‌های او با دیگران و حمایت از او با ارائه خدماتی است که برای رشد اجتماعی و پیشرفت درسی وی ضروری است. بدیهی است کار در این زمینه نیازمند همکاری نزدیک و مشارکت معلم‌های یک پایه درسی در تنظیم برنامه‌ها و فعالیت‌های کلاس به صورتی است که دانش‌آموزان آسیب‌پذیر بتوانند از مجموعه استعداد و ابتکارهای همه معلم‌های پایه برای یادگیری بهتر بهره‌مند شوند.

۴ ـ حمایت از دانش‌آموزان با ارائه خدمات تکمیلی در مدرسه

از اقدام‌های مؤثر در تأمین نیازهای کودکان و نوجوانی که به علل مختلف نمی‌توانند از فرصت‌های آموزشی و پرورشی مدرسه در حد مطلوب استفاده کنند، ارائه خدمات حمایتی و سرپرستی است.

این نوع خدمات به این دلیل اهمیت دارد که امروزه وظایف و مسئولیت‌هایی به‌عهده مدرسه است که در جوامع ساده و گذشته کمتر مطرح بود. از طرفی نیازهای اقتصادی و اجتماعی خانواده‌ها، اشتغال بسیاری از مادران و مشارکت آنان را در تأمین نیازها، اجتناب‌ناپذیر کرده است. به این جهت تعداد قابل‌توجهی از اولیای دانش‌آموزان از فرصت‌های کمتری برای گذراندن اوقات با کیفیت با فرزندان و نظارت بر فرایند تحصیل آنان برخوردارند. این نوع کمبودها که گاه با بعضی مسائل اجتماعی مانند سست‌بودن پیوندهای خانوادگی،‌ طلاق، اعتیاد و انحراف‌های اخلاقی همراه می‌شوند مانع از این می‌شود که شرایط عاطفی لازم برای یادگیری کودکان و نوجوانان فراهم باشد.

برای کمک به دانش‌آموزان فوق ضروری است مسئولان مدرسه با شناخت مسائل دانش‌آموزان، حل مشکلات آن‌ها را در محدوده مسئولیت‌های خود بدانند.

برخی خدمات حمایتی مدرسه را می‌توان برای گروه‌های خاصی از دانش‌آموزان و برخی دیگر را برای همه دانش‌آموزان به شرح زیر ارائه داد:

الف ـ خدمات حمایتی برای گروه‌های خاص

این نوع خدمات را می‌توان برای دانش‌آموزان با نیازهای خاص، کودکان تیزهوش یا فرزندان خانواده‌های کم‌درآمد، به‌منظور جبران نیازهای فردی، خانوادگی و اجتماعی آنان برنامه‌ریزی و اجرا کرد.

ب ـ ایجاد ساختارهای سرپرستی برای همه دانش‌آموزان

خدماتی را می‌توان سرپرستی نامید که به رشد هماهنگ ذهنی، عاطفی و اجتماعی دانش‌آموزان و ایجاد عادات و نگرش‌های مثبت در آنان توجه داشته باشد. این نوع خدمات که زمینه را برای رشد اخلاقی و مسئولیت‌های شهروندی آماده می‌کند، شامل مشاوره‌های فردی و گروهی، استفاده از رویکردهایی مانند میانجی‌گری در مدرسه،[۹] زنگ دایره،[۱۰] مقابله با زورگیری و خشونت در مدرسه (۵)، آموزش ارزش‌ها برای اصلاح رفتار و بهبود مهارت‌های اجتماعی دانش‌آموزان است.

۵ ـ تعیین معلم راهنما در شروع هر مقطع تحصیلی (دوره اول و دوم دبیرستان)

مشکلات تحصیلی و رفتاری دانش‌آموزان در شروع هر مقطع به سبب جدیدبودن مدرسه،‌ دشواری درس‌های جدید و ناآشنایی با معلم‌ها، به‌مراتب بیش از سالیان بعدی تحصیل است.

وجود معلم راهنما از نخستین سال هر مقطع در دوره‌های اول و دوم دبیرستان برای همراهی با دانش‌آموزان در طول دوره آموزشی بسیار ضروری به نظر می‌رسد. معلم راهنما در حکم رابط بین دانش‌آموزان و دبیران و دانش‌آموز و خانواده وی با شناخت عمیق‌تری که از ویژگی‌های و نیازهای نوجوان به‌دست می‌آورد، می‌تواند او را در رفع مسائل و مشکلات یاری کند و مانع از این شود که مسائل فردی و اجتماعی به‌ویژه در سنینی که نوجوان با تغییرات و تحولات درونی بسیاری روبروست او را از پیشروی و ادامه تحصیل وادارد.

تأیید ضرورت معلم راهنما

مدیر باسابقه‌ای ضمن مرور خاطرات خود از دبیرستانی با دو هزار دانش‌آموز و با اشاره به درسی که از سال‌ها مدیریت مدرسه گرفته است، می‌گوید: من به این نتیجه رسیده‌ام که هر دانش‌آموز در مدرسه، به یک فرد حمایت‌کننده نیازمند است. به فرد بزرگ‌سالی که با دلسوزی و احساس همدردی او را زیر نظر داشته باشد و از غیبت‌ها، خطرات تحصیلی، میزان آمادگی وی برای مقابله با مشکلات، شیوه پذیرش او در کلاس و تعلق او به مدرسه آگاه و در مقابله با مشکلات همراه او باشد.

شاید به نظر برسد که این نوع حمایت در مدارس بزرگ و پرجمعیت آسان نیست. اما اگر در مدرسه باور و اراده جدی برای حمایت از دانش‌آموزان وجود داشته باشد، می‌توان در درون یک مدرسه بزرگ، ساختارهای کوچک‌تری به‌وجود آورد، به‌طوری‌که دانش‌آموزان حتی در یک مدرسه بزرگ هم احساس امنیت و حمایت بکنند. (۶)

۶ ـ تقویت توان مقاومت و تاب‌آوری دانش‌آموزان

با این‌که همه کودکان و نوجوانان، در مقابل تحول‌های رشد و تغییرات ناگهانی زندگی آسیب‌پذیرند، با این وجود دانش‌آموزانی هستند که باوجود وضعیت دشوار زندگی خود، سختی‌ها را تحمل می‌کنند. بررسی زندگی افرادی که در مقابل مشکلات خود ایستاده و تاب آورده‌اند، این واقعیت را آشکار می‌کند که آن‌ها اغلب از دو عامل حمایت‌کننده درونی و بیرونی برخوردار بوده‌اند:

۱ ـ عملکرد شناختی مناسب (بهره هوشی و توان خودگردانی)

۲ ـ برخورداری از رابطه‌ای مثبت با بزرگسالی که آنان را باور داشته است.

محققان معتقدند زمانی که به دانش‌آموزان فرصتی برای یادگیری و عمل‌کردن در محیطی امن، راحت و بدون قضاوت داده می‌شود، حس تعلق و مشارکت در کارها افزایش می‌یابد. این نوع محیط یادگیری به‌منزله سپر محافظ و حمایت‌کننده‌ای عمل می‌کند که دانش‌آموزان را برای ایستادگی در مقابل شرایط نامساعد زندگی آماده خواهد کرد.

یکی از راه‌های توانمندسازی دانش‌آموزان و ترغیب آن‌ها به مقاومت در برابر مشکلات، جلب مشارکت آن‌ها در تنظیم مقررات کلاس، در اداره مدرسه و دادن حق انتخاب به آن‌ها برای انجام تکالیف درسی و وظایف محوله است. این نوع مشارکت به‌منزله اعطای نوعی اقتدار نسبی به دانش‌آموزان است.

حمایت از خانواده‌ها

بعضی از خانواده‌ها شرایط لازم را برای آماده‌کردن فرزندان خود برای تحصیل و کمک به آن‌ها در استفاده از امکانات آموزشی مدرسه یا برقراری ارتباط سالم با همتایان را ندارند. کمبود آگاهی و عدم نظارت بر فرایند تحصیل فرزندان؛ فقدان مکانی مناسب در خانه برای انجام تکالیف مدرسه و تحمیل وظایف سنگین خانه به آن‌ها، تنها بخشی از موانعی است که نابرابری آموزشی بین کودکان و نوجوانان متعلق به خانواده‌های فوق را با دیگر دانش‌آموزان افزایش می‌دهد.

یکی از وظایف مدرسه جبران نابرابری بین دانش‌آموزان به نحوی است که جایگاه هر فرد در جامعه تنها منحصر به فرصت‌هایی نباشد که در محیط خانواده برای او فراهم است.

علاوه بر اقدام‌هایی که لازم است هر مدرسه برای جبران کمبودهای محیط خانوادگی دانش‌آموزان انجام دهد، جلب مشارکت اولیا و دعوت از آن‌ها برای حضور در مدرسه به‌منظور گفت‌وگو درباره مسائل دانش‌آموز و تصمیم‌گیری در مورد اقدام‌هایی است که باید در خانه و هماهنگی با مدرسه انجام گیرد. اختلاف‌های خانوادگی، اعمال خشونت، تبعیض یا برعکس حمایت بیش از حد از فرزند و ناتوانی در برقراری مرزها و محدودیت‌ها از رفتارهای والدینی است که آرامش و تمرکز کودکان و نوجوانان را برای درس‌خواندن تهدید می‌کند در خانواده‌های دیگر وجود انتظارهای غیرمنطقی و تحمیل فشار بر فرزندان برای کسب نمره بیست و مقام اول در کلاس موجب اضطراب، ناامیدی و اختلاف‌های جسمی و رفتاری خواهد شد و سازگاری به مدرسه و عملکرد تحصیلی دانش‌آموزان را به شدت تحت‌تأثیر قرار خواهد داد.

آموزش و راهنمایی اولیا می‌تواند بر اساس تشخیص مدرسه، زمینه‌های متعددی شامل موضوع‌های زیر را در برگیرد:

شناخت مراحل رشد فرزندان و نیازهای هر مرحله از رشد، اطلاع‌رسانی در زمینه وضعیت تحصیلی و نقاط ضعف و قوت دانش‌آموزان و… تشریح انتظارات مدرسه و چگونگی کمک به فرزندان در زمینه‌هایی مانند سازمان‌دادن امور درسی، مدیریت زمان، شیوه تشویق پیشرفت‌ها و موفقیت‌ها و… از راه‌های دیگر همیاری با والدین است.

فعالیت دیگر مدرسه می‌تواند شامل انتشار بولتن‌های خبری یا نشریه‌ای برای اولیا در زمینه موضوع‌های فوق یا آگاه‌ساختن والدین از امکانات بازار کار برای افراد دیپلمه، تسهیلات برای ادامه تحصیل جوانان به‌صورت شبانه یا آنلاین و شناخت منابع حمایتی خارج از مدرسه برای جوانان باشد.

از حضور اولیای دانش‌آموزان و توانمندی‌های آن‌ها می‌توان همچنان که در بسیاری از کشورها معمول است در فعالیت‌های آموزشی، پرورشی و در کمیته‌های مشورتی یا به‌هنگام تصمیم‌گیری‌های عمده مدرسه بهره‌مند شد. (۷)

شایان ذکر است که پذیرش اولیا در مدرسه لازم است در محیطی گرم و صمیمانه همراه با تکریم و قدردانی از آنان به خاطر اوقات ارزشمندی که باوجود مشکلات و گرفتاری‌های روزمره خود صرف همکاری و هماهنگی با مدرسه می‌کنند انجام گیرد.

در برخی از مدارسی که مورد بازدید نگارنده قرار گرفته است، وجود مکان مناسبی در مدرسه با عنوان «اتاق اولیا» نشان‌دهنده اهمیتی است که مدرسه برای اولیا قائل است. این اتاق که با وسایلی ساده و راحت و کتابخانه‌ای کوچک با نشریه‌های تربیتی مورد توجه والدین مزین شده است مورد استفاده اولیا هنگام ملاقات با معلم فرزند خود، یا در مواردی که گروه‌های کوچکی از اولیا با هم جلسات مشورتی می‌گذارند یا حتی برای مطالعه جدیدترین مجله‌های تربیتی قرار می‌گیرد.

تجربه‌های پیشین ما در کار با مدارس نشان داده که بسیاری از تدابیر و برنامه‌های فوق، عملی و قابل اجراست و مدارس ما در ایران در صورت برخورداری از حضور مدیرانی کارآمد، متعهد به رشد حرفه‌ای معلمان خود، می‌توانند برنامه‌های ذکرشده را متناسب با شرایط و امکانات موجود در مدرسه و با تکیه بر حمایت‌های اولیا و منطقه آموزشی طراحی و اجرا نمایند.

به‌طور خلاصه بررسی ویژگی‌های کودکان و نوجوانانی که بیش از دیگران در خطر ترک‌تحصیل قرار می‌گیرند نشان می‌دهد که آن‌ها اغلب دچار کمبودهایی در زمینه‌های مختلف زندگی خود هستند. بیشتر آنان از داشتن پدرومادری باسواد که وقت باکیفیتی را صرف توجه، مراقبت و نظارت بر تحصیل فرزندان خود بکنند، محرومند. آن‌ها معمولاً از نظر درسی ضعیف و از نظر اعتماد به نفس و انگیزه یادگیری در سطح پایینی قرار دارند. وضعیت سلامت برخی از آن‌ها رضایت‌بخش نیست و شاید حتی از تغذیه کافی هم برخوردار نباشند. طبیعی است که مجموعه‌ای از کمبودهای فوق و نبود نظامی حمایت‌کننده در محیط به بروز افکار و احساسات منفی از قبیل یأس، ناامیدی، خشم، خودکم‌بینی و… خواهد انجامید و آسیب‌پذیری آن‌ها را در مقابل چالش‌های ادامه تحصیل بیشتر خواهد کرد.

از سویی ممکن است برخی از خانواده‌ها با تردیدی که در مورد توانایی‌های ذهنی فرزندان خود دارند، از ترک‌تحصیل استقبال کرده آن‌ها را به انجام خدماتی در خانه و بیرون از خانه به‌منظور کمک به درآمد خانواده (هرچند ناچیز) یا نگهداری از دیگر فرزندان، انجام کارهای خانه و… بگمارند. چیزی که در درازمدت به نفع هیچ‌کس نخواهد بود.

بسیاری از مسائلی که این قبیل دانش‌آموزان با آن به‌طور خاص روبرو هستند و کمبودهای آن‌ها را معلم‌ها و مسئولان مدارس می‌شناسند. مدارسی می‌توانند در حمایت و جلوگیری از سقوط این نوع جوانان موفق باشند که در مرحله اول شجاعت و جسارت این دانش‌آموزان را برای حضور در مدرسه‌ای که اغلب آن‌ها را نفی می‌کند و به‌آسانی راه خروج را نشان می‌دهد تقدیر کنند.

در مرحله بعد رویکردی در مقابله با ترک‌تحصیل مؤثر خواهد بود که به‌جای مشاهده نواقص و کمبودها و بزرگ‌نمایی آن به داشته‌های هر دانش‌آموز توجه داشته باشد. هر کودک یا نوجوان دارای استعدادها و توانمندی‌های منحصربه‌فرد است. همه دانش‌آموزان در شروع تحصیل کنجکاو، باانگیزه و مایل به یادگیری هستند و می‌خواهند موفق شوند. آنان همچنین مانند هر انسان دارای نیازهای اساسی‌اند که مدرسه موظف است برای تأمین آن‌ها همه منابع خود را به کار گیرد: نیاز به محبت، امنیت، احترام، تأیید و تشویق، حمایت، تعلق به گروه و نیاز به پیشرفت و موفقیت.

مدرسه تنها نیست

آنچه در مورد اهمیت مدرسه و نقش کلیدی آن در پیشگیری و کاهش مشکلات تحصیلی و رفتاری دانش‌آموزان گفته شد به معنای آن نیست که همه مسئولیت‌های مربوط به شکست یا موفقیت دانش‌آموزان به‌عهده مدارس و وزارت آموزش و پرورش است. مدرسه مسئولیت همه شهروندان است. حتی کسانی که فرزندی در مدرسه ندارند، زیرا رشد و سلامت جامعه در گرو سلامت و بهزیستی نسل جوانی است که مدرسه را به‌موقع یا پیش از موعد مقرر ترک کرده است.

پیشگیری و کاهش ترک‌تحصیل به‌ویژه در محیط‌های خطرپذیر در حاشیه شهرها یا روستاها، تنها با حمایت، همیاری و بسیج همه بازیگرانی که به نوعی با کودکان و نوجوانان سروکار دارند میسر می‌گردد.

مدیران و معلمان مسئولیت مهم ارتقای کیفیت آموزش و پرورش را در ایجاد محیطی سالم، حمایت‌کننده و پرانگیزه برای یادگیری و حفظ دانش‌آموزان تا پایان تحصیل به‌عهده دارند. اما نقش اساسی دولت‌ها، سازمان‌های غیردولتی، جوامع محلی، دانشگاه‌ها و شهرداری‌ها را نمی‌توان در تحقق اهداف مدرسه از نظر دور داشت.

چنانچه به یاری خداوند توفیقی دست دهد در بخش بعدی مقاله نتایج پژوهش‌ها، نوآوری‌ها و تجربه‌های موفق سازمان‌ها یا بنیادهای خارج از مدرسه در حمایت از تلاش‌های مسئولان مدرسه، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

 

منابع فارسی:

زهرا بازرگان، ناهید صادقی، (۱۳۸۴)، «مسائل عمده آموزش و پرورش ایران از دیدگاه دانشجویان رشته‌های علوم تربیتی دانشگاه تهران، طرح پژوهشی.

۱ ـ همان، کمال درانی، (۱۳۹۵)، مدرسه‌زدگی، انتشارات سخن.

۲ ـ همان، محمدعلی گودرزی، (۱۳۷۹)، بررسی عوامل آسیب‌زا در مدارس شهر تهران، طرح پژوهشی سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس، وزارت آموزش و پرورش.

۳ ـ همان، و همکاران (۱۳۷۹)، بررسی وضعیت تکلیف شب در مدارس ابتدایی شهر تهران، طرح پژوهشی، ۴ ـ دانشکده روانشناسی علوم تربیتی دانشگاه تهران، وزارت آموزش و پرورش.

۵ ـ برای مطالعه بیشتر به کتاب «میانجیگری در مدرسه، تألیف زهرا بازرگان (۱۳۹۶) انتشارات مدرسه مراجعه شود.

۶ ـ برای اطلاعات بیشتر به کتاب «مدرسه‌زدگی»، تألیف کمال دوانی، زهرا بازرگان، انتشارات سخن مراجعه شود.

۷ ـ برای مطالعه بیشتر در مورد شیوه همکاری مدارس با اولیای دانش‌آموزان به مقاله «روش‌های نوین مشارکت اولیا در مدرسه» در کتاب تغییر و نوآوری در مدرسه تألیف زهرا بازرگان (۱۳۸۶) انتشارات انجمن اولیا و مربیان جمهوری اسلامی ایران.

منابع لاتین:

-Viau R et al (1998), Universiti Sherbrooke Correspondance, Vol 5/No.3

-‍CREPAS (2001), Les Milieux a’risque, d’abandon Scolaire, Quand pauvrete, condition de vie -et derochage scolaire, vont de pair.

-Eaniel, (2014), le decrochange Scolaire: Jeune en perte De sens – Queue aide et (Quel-(s)

– Services, Aide en milien ouvert, Centre D’expertise et ee Resources Pour L’Enfance

– Tufi Machado et al (2015), Factors Associated With Drop-Out Rates In Public Secondary Education in Minas Gerais (Beazil) Scielo Journal-Vol.41.no3. July/sept.2015.

-Conseil De L’Europe, Les eleves issus de mileux defavorises, Conseil de L’europe (2006).

-Federation Autonome De L’enseingement. Les Consequences du decrochange scolaire des filles.

www. relais-femmes.qc.ca/2012-03-02

[۱] .  در کشورهای مورد اشاره، آموزش عمومی تا سن شانزده‌سالگی اجباری است و تخلف از قانون جایز نیست.

[۲] – Compensatory Education

[۳] -Claparede, Eduard

[۴] – Decroly, Dvide

[۵] – Dewey, John

[۶] – Montessori, Maria

[۷] – Piaget, Jean

[۸] – Effective Schools

[۹] – Mediation

[۱۰] – Circle Time

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط