محمد احمدی
بخش دوم
محمد احمدی در این مقاله سعی کرده است مشکلات اسرائیل را طی ۹ سال آینده در چهار سناریویی که اسرائیلیها فرض کردهاند نشان دهد. همچنین ایشان در این مقاله به پرسشهایی چون سناریوهای منطقه برای ۲۰۳۰، چرا اسرائیل آینده دشواری را برای خود میبیند، آیا منطقه شاهد تغییرات بنیادی در سالهای آینده خواهد بود و شطرنج منطقه و بازیگران آن، پاسخ میدهند. نشریه چشمانداز ایران این مقاله محققانه را به خوانندگان فرهیخته ملت ایران تقدیم میکند. باشد که اندیشکدههای ما هم بتوانند چنین بررسیهای راهبردی انجام دهند.
مقدمه و یادآوری
پیشبینی آینده منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا در دهه جاری میلادی؛ یعنی از ۲۰۲۱ تا ۲۰۳۰ اهمیت زیادی دارد. ترکیب منابع عظیم نفت و گاز، مسئله اسرائیل و فلسطین و رژیمهای تحت حمایت امریکا در این منطقه، فضای ملتهبی را ایجاد کرده که بر آینده جهان تأثیر عمیقی خواهد داشت. مؤسسه مطالعات امنیت ملی۱ یک اتاق فکر اسرائیلی است که آینده این منطقه را در قالب چهار سناریوی احتمالی بررسی کرده است. ریاست این نهاد پژوهشی بر عهده ژنرال آموس یادلین،۲ فرمانده سابق اطلاعات نظامی ارتش اسرائیل، است. خط فکری تولیدشده در این مؤسسه مورد استفاده سیاستگذاران، مقامات حکومتی، دانشگاهیان و رسانهها در اسرائیل و کشورهای متحد آن قرار میگیرد.۳
چهار سناریوی مورد نظر به این منظور طراحی شده که مورد استفاده سیاستگذاران اسرائیل قرار گیرد، نه برای آنکه پیشبینی کنند چه چیز اتفاق خواهد افتاد یا باید اتفاق بیفتد، بلکه بهعنوان هشدار برای اینکه چه وضعیتهایی ممکن است پیش بیاید، اسرائیل باید آماده چه حوادثی باشد و چه واکنشی نشان بدهد. تعداد متغیرها برای طراحی سناریوهای احتمالی آینده منطقه بسیار زیاد است، اما برای سادگی دو متغیر اصلی مورد توجه اسرائیلیها را در نظر میگیریم که با تعداد زیادی از متغیرهای دیگر ارتباط دارند:۴
۱. اولین متغیر مهم از نظر اسرائیل، میزان آمادگی امریکا برای ایفای نقشی قوی برای شکل دادن به منطقه، ازجمله به کار بستن منابع نیروی انسانی و سرمایه سیاسی خویش برای حمایت از متحدان و مقابله با مخالفان خود است. این متغیر میتواند کاهش یا افزایش یابد.
۲. دومین متغیر مهم از نظر اسرائیل، میزان پایداری اقتصادی و اجتماعی در کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقاست. به علت وابستگی اغلب کشورهای منطقه به نفت یا کمک کشورهای نفتخیز، بهای انرژی بهعنوان این متغیر فرض شده و میتواند کاهش یا افزایش یابد. از ترکیب دو متغیر فوق در جهت افزایش یا کاهش، اسرائیل خود را در مقابل چهار سناریوی احتمالی میبیند.
سناریوی اول: رقابت منطقهای
بر اساس این سناریو، منطقه شاهد نقش کمتر امریکا و شرایط اقتصادی نسبتاً پایدار خواهد بود. طبق این سناریو، پس از کنترل بحران کرونا و ترمیم اقتصاد جهانی، امریکا فشار خود را متوجه چین میکند و از حضور خود در عرصههای آسیای غربی، شمال آفریقا و اروپا میکاهد و بازار انرژی بهبود مییابد، اما افول بلندمدت تقاضا در این بازار به دلیل پیشرفتهای چشمگیر در زمینه انرژیهای تجدیدپذیر در دهه آینده اجتنابناپذیر است. ما شاهد عقبنشینی نیروهای امریکایی از عراق و سوریه و کاهش حضور نظامی امریکا در خلیج فارس خواهیم بود. اسرائیل به دلایل مختلف از کاهش حضور امریکا در منطقه نگران است، اما امید دارد در غیاب امریکا، ایران آرمان انقلابی خود را از دست بدهد و با شورش عمومی مواجه شود و یک حکومت ملیگرای سکولار بر آن حاکم شود، اما اسرائیل پیشبینی میکند حتی اگر چنین اتفاقی بیفتد، حکومت جدید ایران به منافع اسرائیل و غرب توجه نمیکند و و بهزودی سیاست پیشرفت هستهای و برتریجویی حکومت قبلی در منطقه را احیا خواهد کرد، چون این سیاستها ناشی از روح ناسیونالیسم ایرانی است.
بر اساس این سناریو، شکافهای بین ایران و کشورهای عرب، باعث همکاری سیاسی، نظامی و اقتصادی بین این کشورها علیه ایران خواهد شد. در رأس این بلوک، عربستان و مصر خواهند بود. حکومت بشار اسد در سوریه بار دیگر به جامعه عرب دعوت خواهد شد، با این شرط که از نفوذ و فعالیت ایرانیان در قلمرو خود بکاهد. سوریه از این فرصت برای جذب منابع کشورهای نفتخیز بهمنظور بازسازی خود استفاده میکند و ایران با اطمینان از ثبات سوریه و رابطهاش با شیعیان لبنان، مانع نزدیکی سوریه با جامعه عرب نخواهد شد، اما عراق مجبور است در کنار ایران بماند، زیرا در غیر این صورت، ایران میتواند از نیروهای شیعه و جداییطلبان کرد عراقی بهعنوان اهرم علیه پیوستن عراق به کشورهای مخالف ایران استفاده کند.
ترکیه با احداث سدهای جدید و انحراف آب رودخانههای مشترک خود با ایران، عراق و سوریه، این کشورها را دچار کمبود آب خواهد کرد. از سوی دیگر، روسیه هدف خود برای اتحاد تولیدکنندگان گاز طبیعی در یک کارتل گازی پرقدرت را پیگیری میکند که شامل روسیه، ایران، قطر و ترکمنستان است. این باعث تنش بیشتر بین روسیه و ترکیه خواهد شد و امریکا را به حمایت از آنکارا میکشد تا مانع نفوذ روسیه در انتقال گاز شود. چین با این کارتل گازی مخالف خواهد بود، زیرا باعث افزایش هزینه واردات انرژی آن خواهد شد. چین از نفوذ این کارتل در آسیای مرکزی نیز نگران است. برای کاهش نفوذ روسیه، چین به همکاری با کشورهای عربی و آفریقایی روی میآورد. اختلاف بر سر منابع آبی و سد روی رودخانه نیل به جنگ بین بلوک مصر و سودان و اریتره با بلوک اتیوپی و سودان جنوبی میانجامد. پس از کشمکشهای طولانی، اتحادیه آفریقا و روسیه و چین وارد عمل میشوند تا طرفین را وادار به آشتی کنند.
شبهنظامیان شیعه عراق و یمن دامنه عملیات خود را گسترش خواهند داد و به زیرساختهای حیاتی کشورهای جنوب خلیج فارس مانند چاهها و لولههای نفت و پالایشگاهها حمله خواهند کرد، اما به علت افول درازمدت تقاضای جهانی، قیمتها چندان افزایش نخواهد یافت. پیش از پایان دهه جاری، مصر بهطور مخفی و با حمایت مالی عربستان، یک آزمایش اتمی در صحرای خود صورت خواهد داد، با این توجیه که برای رویارویی با تهدید ایران و همچنین برای دسترسی به منابع حیاتی آب در مقابل تهدیدات ناشی از سد اتیوپی بر رود نیل به قدرت بازدارنده هستهای نیاز دارد. جهان بر مصر فشار میآورد تا دست از سلاح هستهای بردارد. اسرائیل پیشبینی میکند دستیابی یک کشور عربی متخاصم با ایران به سلاح هستهای باعث خواهد شد ایران نیز اعلام کند برای مواجهه با این تهدید مجبور است خود را به سلاح هستهای مجهز سازد. سپس ترکیه که نگران هستهای شدن اعراب و ایران است با پاکستان قرارداد میبندد تا فنّاوری سلاح هستهای را دریافت کند. این یک کابوس برای اسرائیل است که چند کشور مسلمان تسلیحات هستهای داشته باشند. اولویت امنیتی نخست اسرائیل مقابله با این وضع است، اما شاهد خواهد بود که دخالت نکردن امریکا باعث هستهای شدن منطقه به شکل زنجیرهای خواهد شد. در این صورت با توجه به افکار عمومی منفی در اکثر کشورهای منطقه علیه اسرائیل، بیشترین تهدید متوجه آن خواهد بود.
نگرانی دیگر اسرائیل در صورت تحقق این سناریو رابطه با فلسطینیهاست. اسرائیل حاضر به قبول یک کشور فلسطینی در کنار خود نیست و خلأ وجود امریکا در منطقه باعث میشود کشورهای عربی به یکدیگر و به فلسطینیها نزدیک شوند. پس در این سناریو، قراردادهایی مانند توافق ابراهیم شکننده خواهند بود، زیرا کشورهای عربی که با اسرائیل رابطه دارند به آن فشار میآورند که ادامه این رابطه منوط به رعایت حقوق فلسطینیهاست.
اسرائیل میداند تحقق سناریوی کاهش حضور امریکا در آسیای غربی و شمال آفریقا اصلاً بعید نیست. از دوران ترامپ تاکنون، اتحاد دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در حمایت از اسرائیل به دلیل قطبی شدن جامعه امریکا متزلزل شده است. این تحول داخلی با افول خارجی امریکا ناشی از جنگهای طولانی در این منطقه همراه شده و میتواند به عقب کشیدن امریکا از حمایت بیقیدوشرط اسرائیل منجر شود.
سناریوی دوم: شطرنج چندبعدی
بر اساس این سناریو، منطقه شاهد درگیر شدن بیشتر امریکا و شرایط نسبتاً پایدار اقتصادی خواهد بود. در این سناریو، مهار کرونا میتواند به بهبود اقتصاد جهانی و افزایش تقاضا برای نفت و گاز منجر شود. همکاری روسیه با کشورهای نفتخیز باعث توسعه و تقویت «اوپک پلاس» میشود تا بهای انرژی را افرایش دهد. کشورهای فقیرتر منطقه بر حمایت مالی کشورهای نفتخیز اتکا خواهند کرد. امریکا خود را متعهد به دخالت در چالشهای آسیای غربی و آفریقای شمالی از طریق سیاسی و نظامی میداند. یکی از اهداف کلیدی واشنگتن در این منطقه، محدود کردن نفوذ چین و روسیه است و تلاش امریکا برای این منظور سبب میشود نزدیکی بیشتری با ترکیه داشته باشد تا مانع خرید ترکیه از تسلیحات روسی مانند سیستمهای دفاع موشکی S-400 شود. امریکا همچنین مانع خط انتقال گاز روسیه به ترکیه میشود و به جای آن خط انتقال گاز از آذربایجان به ترکیه را تشویق خواهد کرد. همچنین امریکا مانع قرارداد ترکیه با روسیه برای ساخت رآکتور هستهای خواهد شد. از سوی دیگر، امریکا سلاحهای پیشرفته به شیخنشینهای خلیج فارس خواهد فروخت تا هم مانع خرید اسلحه چینی شیوخ شود و هم آنها را در مقابل ایران سر پا نگه دارد. دور شدن ترکیه از روسیه، باعث کمک واشنگتن به تحقق اهداف ترکیه در حوزه انرژی مدیترانه میشود. با فشار امریکا، بازیگران این منطقه شامل مصر، اسرائیل، لبنان، یونان و قبرس وارد پروژه شبکه انتقال گاز مدیترانه از طریق ترکیه خواهند شد. ترکیه برای حفظ نقش خود بهعنوان واسطه انتقال گاز به اروپا و توسعه اقتصادیاش، وارد توافق صلح برای تقسیم قبرس و آبهای شرق مدیترانه میشود.
امریکا تلاش میکند به بشار اسد، رئیسجمهور سوریه، نزدیک شود تا او را قانع کند قرارداد با روسیه برای اجاره پایگاههای نظامی در خاک سوریه را لغو کند و نیروهای ایرانی مستقر در سوریه را به کشورشان بازگرداند. در مقابل، امریکا قول میدهد کنترل سوریه بر مناطق کردنشین خود را بهشرط اعطای خودمختاری محدود به رسمیت بشناسد. همچنین امریکا وعده میدهد از بازگشت سوریه به جامعه عرب حمایت کند و شیوخ خلیج فارس را برای تأمین بخشی از هزینه بازسازی سوریه تشویق کند. وعده دیگر امریکا به بشار اسد این است که بر ترکیه فشار خواهد آورد تا با سوریه به توافق برسد؛ یعنی اگر سوریه مانع فعالیت جداییطلبان کُرد ترکیه شود، ترکیه مناطق اشغالی شمال غربی سوریه را تخلیه کند. اسرائیل با خاتمه دادن به حملات هوایی خود علیه سوریه، از توافق امریکا با سوریه حمایت خواهد کرد، اما ایران بر اساس صبر استراتژیک با این توافق برخورد خواهد کرد. در ابتدا، حضور نظامیاش در سوریه را کاهش میدهد و پس از برقراری آرامش و بازگشت سوریه به وضع عادی طی چند سال، حضور خود در سوریه را پررنگ خواهد کرد؛ زیرا اسرائیل، ترکیه و امریکا دیگر در وضعیتی نخواهند بود که بتوانند در سوریه دخالت نظامی کنند.
زندگی سلمان پادشاه عربستان بهزودی به پایان خواهد رسید و در جریان یک جنگ قدرت در این کشور، محمد بن سلمان ولیعهد به دست دشمنان بیشمارش در خاندان سعودی کشته خواهد شد. شیعیان در شرق عربستان از فرصت استفاده میکنند و تظاهرات گستردهای برای کسب حقوق خود برگزار میکنند، اما هواداران امریکا در قصر سلطنتی به گروه خود انسجام داده و به خونخواهی از محمد بن سلمان، برادر کوچکتر او، خالد بن سلمان را که اکنون معاون وزیر دفاع است، به قدرت میرسانند. پس از تصفیه خونین مخالفان، پادشاه جوان از جاهطلبیهای سابق برادر بزرگترش برای دخالت در کشورهای دیگر عقبنشینی میکند و منابع کشور را صرف سر و سامان دادن به امور داخلی عربستان میکند. به این ترتیب، جنگ یمن به یک آتشبس پایدار منتهی میشود و عربستان با این توجیه که شرایط منطقه تغییر کرد عقبنشینی میکند تا در هزینه هنگفت جنگ صرفهجویی کند و آن را صرف بازسازی خود کند. امریکا بر عربستان و امارات فشار میآورد تا برای انسجام شورای همکاری خلیج فارس، روابط سیاسی و اقتصادی با قطر را توسعه دهند و از این طریق مانع پیوند قطر با ترکیه و ایران شوند. سلطان عمان، نقش واسطه برای آشتی عربستان با ایران را بازی خواهد کرد. ایران برای کمک به این آشتی و جلبنظر عربستان موافقت میکند که حشدالشعبی در ارتش عراق ادغام شود، اما اهرمهای مهم خود برای ادامه نفوذ در عراق را از دست نخواهد داد.
تنشهایی بین عربستان و پاکستان بر سر چند مسئله ازجمله وضعیت کشمیر وجود دارد و عربستان تلاش میکند با اخراج کارگران پاکستانی از عربستان، آن دولت را تحتفشار بگذارد. به جای آنها، کارگرانی از کشورهای فقیر عرب، شامل مصر و یمن به عربستان آورده میشوند.
بهای بالای نفت این امکان را به شیخنشینهای خلیج فارس، بهویژه عربستان و امارات خواهد داد که روی فنّاوریهای پیشرفته جاسوسی برای حفظ خود و متحدانی مثل مصر سرمایهگذاری کنند. آنها نگران تزلزل خود در مقابل گروههای مخالف هستند: سلفیها و تکفیریها، اخوان المسلمین، فعالان حقوق بشر و شیعیان.
گرچه امریکا در مجامع عمومی از آرمانهای حقوق بشر و دموکراسی و توسعه آن در این منطقه سخن میراند، در عمل فشار ناچیزی بر متحدان عرب خود در این زمینه میآورد. درواقع، امریکا و اسرائیل نیازهای امنیتی، جاسوسی و نظامی این کشورها برای سرکوب مخالفان با فنّاوریهای مدرن را تأمین میکنند.
اسرائیل امیدوار است ایران پس از دوران رهبری کنونی، وارد روابط جدیدی با امریکا شود، به این شرط که ایران برنامه اتمی خود را متوقف کند و نفوذ منطقهای خود را کاهش دهد تا امریکا برخی از تحریمها را لغو کند. در این صورت، حزبالله لبنان در شرایط جدیدی قرار میگیرد و تحتفشار ایران، قبول خواهد کرد لبنان اختلافات خود را با اسرائیل بر سر مرزهای دریایی حلوفصل کند تا بهرهبرداری از منابع گازی خود را توسعه دهد؛ البته حزبالله همچنان قدرت سیاسی و نظامی خود در لبنان را حفظ خواهد کرد. اسرائیل امیدوار است ایران در دوران جدید، شاهد پیروزی قاطع میانهروها در انتخابات مجلس بوده و این مقدمهای برای امضای توافق محکمتر هستهای باشد. امید اسرائیل این است که در توافق جدید، ایران توانایی غنیسازی را برای همیشه کنار بگذارد و برد موشکهای خود را به ۵۰۰ کیلومتر محدود سازد تا امکان رسیدن به نزدیکی اسرائیل را نداشته باشند.
زندگی محمود عباس بهزودی به پایان خواهد رسید و امریکا و اسرائیل امیدوارند که محمد دحلان۵ در تشکیلات خودگردان فلسطین قدرت را به دست گیرد و سپس با کمک نظامی اسرائیل و مصر، رهبران حماس را مجبور به فرار از غزه و تبعید به ترکیه کند. سابقه و خدمات دحلان افسر شورشی سازمان الفتح قابلتوجه است: او با حمایت محمد بن زاید ولیعهد امارات از سالها پیش تلاش داشته جانشین محمود عباس شود. عباس او را در ۲۰۱۱ به علت نگرانی از کودتا اخراج کرد.۶ پس از آن، دحلان به امارات رفت و مشاور بن زاید در امور امنیتی شد. علت پشتیبانی امارات و اسرائیل از دحلان سرسختی او در مقابله با حماس و آمادگیاش برای حل مسئله فلسطین با فرمول مورد نظر اسرائیل است. دیوید فریدمن، سفیر امریکا در اسرائیل، طی مصاحبه با روزنامه اسرائیل امروز۷ گفته است از نظر امریکا، او رئیس بالقوه تشکیلات خودگردان خواهد بود. دحلان واسطه طرح معامله قرن با اعراب، واسطه توافق ابراهیم برای روابط بین اسرائیل و امارات و واسطه بین سازمانهای جاسوسی طرفین بوده است. او متهم به دست داشتن در مرگ مشکوک یاسر عرفات و سرپوش گذاشتن بر قتل جمال خاشقچی است. او مأمور امارات برای تماس و حمایت مخفی از ژنرالها در کودتای مصر در ۲۰۱۳ و کودتای ترکیه در ۲۰۱۶ است. وزیر خارجه ترکیه او را جاسوس اسرائیل معرفی کرده است. دحلان عامل تحکیم حضور نظامی امارات در جنوب یمن بوده و واسطه حمایت از خلیفه حفتر۸ ژنرال شورشی لیبی برای سرنگونی دولت آن کشور از طریق جنگ داخلی است. در این سناریو، دخالت اسرائیل در تعیین رهبر برای فلسطینیها باعث برانگیختن احساسات جهان عرب علیه اسرائیل خواهد شد؛ البته دولتهای عرب مانند سعودیها برای آرام کردن اعتراضات مردمی به حمایت لفظی از فلسطین در مقابل اسرائیل شدت خواهند داد. عربستان از شیخنشینهای دیگر خلیج فارس میخواهد روابط با اسرائیل را چندان آشکار نکنند تا باعث تحریک احساسات تودههای عرب نشوند. اسرائیل امیدوار است در دوران رهبری دحلان بر تشکیلات خودگردان، توافق صلحی مشابه معامله قرن امضا شود. توقع کشورهای عربی دوست اسرائیل این است که با حذف حماس و تحت رهبری دحلان بر فلسطینیها، اسرائیل باید آماده امضای پیمان صلح باشد و دیگر نباید بهانهها و توقعات بیشتری را در مذاکرات صلح مطرح کند، اما اسرائیل حس میکند طرف مقابل آماده دادن امتیاز است، توقعات جدیدی را در مذاکرات پیش میکشد و بر آنها پافشاری میکند. به همین علت، روابط آن با کشورهای عربی دوست، مثل مصر و اردن برهم خواهد خورد. به دلیل ترس دولتهای عرب از تودههای مردم خود چنین توافقی شکل نخواهد گرفت و باز هم درگیری بین اسرائیل و جناحهایی از فلسطینیها پیش خواهد آمد.
اسرائیل پیشبینی میکند ایران حتی تحت یک حکومت جدید و میانهرو، پس از امضای قرارداد جامع و سختگیرانه هستهای دست از نفوذ منطقهای خود برنخواهد داشت و از همکاری اقتصادی دلخواه با غرب نیز برخوردار نخواهد شد؛ بنابراین، ایران بار دیگر از غرب فاصله خواهد گرفت و به چین و روسیه گرایش پیدا میکند. میانهروها قادر به پیشرفت کافی در روابط سیاسی با غرب و بهبود اوضاع اقتصادی کشور نخواهند بود و در انتخابات اواخر دهه جاری میلادی شکست خواهند خورد. تندروها بار دیگر روی کار خواهند آمد و اعلام خواهند کرد غرب به وعدههای خود عمل نکرده است و ایران چارهای جز خروج از قرارداد هستهای و حتی تولید سلاح اتمی ندارد. اسرائیل پیشبینی میکند در پایان دهه جاری میلادی، ایران سلاح هستهای خود را بهطور زیرزمینی در بیابانهای شرق کشور با موفقیت آزمایش کند.
اسرائیل معتقد است بر اساس این سناریو، حضور قوی امریکا در منطقه بهتنهایی برای تضمین منافع امنیتی اسرائیل کافی نیست. بهعلاوه، پایداری کشورهای کلیدی منطقه سبب خواهد شد آنها با عزم و اراده و با اعتماد به نفس بیشتری با اسرائیل برخورد کنند. از یکسو، موقعیت روسیه در منطقه با بقای حکومت بشار اسد تحکیم خواهد شد. از سوی دیگر، قراردادهای مطلوب اسرائیل نظیر توافق ابراهیم و قرارداد جدید و محکمتر هستهای با ایران کافی نیست و میتواند بهسرعت فروبریزد. از نظر اسرائیل، مسائل امنیتی منطقه و روابط بین آنها پیچیدهتر از آن چیزی است که با این نوع توافقات حل شوند.
سناریوی سوم: دیگ فشار
بر اساس این سناریو، منطقه شاهد درگیر شدن بیشتر امریکا و شرایط اقتصادی ناپایدار خواهد بود. در این سناریو، امریکا حضور نظامی خود در منطقه را چندان کاهش نخواهد داد و خلیج فارس، عراق و سوریه را رها نخواهد کرد. بهموازات آن، امریکا از بازیگران منطقهای خواهد خواست که مشکلات امنیتیشان را به دست خود حل کنند. این به معنی افزایش فروش اسلحه و سود اقتصادی برای فروشندگان آن خواهد بود. هدف کلیدی امریکا این است که مانع خلأ قدرت در منطقه شود؛ زیرا در این صورت، چین، روسیه و ایران آن را پر خواهند کرد و مشکلات جدیدی برای متحدان امریکا در منطقه ایجاد خواهد شد. از سوی دیگر، امریکا از متحدان خود میخواهد نوعی پیشرفت به سمت دموکراسی را از خود نشان دهند. اقتصاد دنیا همچنان به دلیل کرونا تحتفشار خواهد بود گرچه انتظار میرود در سالهای آینده کمی بهبود یابد. کاهش درآمد نفتی در دوران کرونا باعث شده از کمک مالی شیوخ خلیج فارس به کشورهای فقیرتر بهویژه مصر کاسته شود. مصر مجبور خواهد شد پروژههای بزرگ توسعهای را لغو کند و در روابط خود با کشورهای نفتخیز عرب تجدیدنظر کند. در مقابل، چین و روسیه به کمک مصر میآیند: تأمین واکسن کرونا با بهای کم یا به شکل رایگان، سرمایهگذاری در پروژههای زیربنایی مصر و تأمین فنّاوری دیجیتال برای رژیم مصر بهمنظور سرکوب مخالفان در فضای مجازی. روسیه خدمات امنیتی و نظامی به مصر خواهد داد تا در صورت درگیری در کشورهای همسایه شامل لیبی، سودان و اتیوپی، منافع خود را تأمین کند. چین با خلیفه حفتر، ژنرال شورشی لیبی، قرارداد خواهد بست تا در منطقه نفتخیز تحت حاکمیت او فعالیت کند. روسیه در سودان، پایگاههای نظامی برای نیروی هوایی و دریایی خود به راه خواهد انداخت تا حضورش در منطقه راهبردی و کشتیرانی دریای سرخ را تحکیم کند. امریکا از طریق کاهش یا تعلیق همکاری امنیتی و کمکهای نظامی خود بر مصر فشار خواهد آورد تا توسعه روابط با قدرتهای رقیب امریکا را متوقف کند، اما قادر به منصرف کردن مصر از این روابط نخواهد بود، زیرا اهمیت چین و روسیه برای توسعه مصر راهبردی است. اسرائیل مجبور میشود درباره مسائل امنیتی این منطقه مانند دریای سرخ و غزه با چین و روسیه کنار بیاید. بهای پایین نفت به فشارهای اقتصادی، اعتراضات مردمی و سرکوب خشونتآمیز آن در کشورهای وابسته به درآمد نفت، مانند عراق، الجزایر و مصر منجر خواهد شد. خدمات عمومی در این کشورها تاکنون ضعیف بوده و در آینده نیز در اثر کسر بودجه و افزایش جمعیت، بدتر خواهد شد. مصر به علت جمعیت زیاد خود مشکل کمبود آب دارد و سد اتیوپی بر رود نیل آن را بدتر نیز خواهد کرد. کمبود آب باعث کمبود مواد غذایی و افزایش بهای آن در کشورهای وابسته خواهد شد. گروههای رادیکال در این منطقه، فعالیت زیادی دارند و از نارضایتی مردم سود میبرند. لبنان که تحتفشار اقتصادی است با درگیریهای داخلی روبهرو خواهد شد که برخی قدرتهای خارجی پشت آن هستند. درگیر شدن حزبالله در مسائل داخلی لبنان به اسرائیل فرصت میدهد نفس راحتی بکشد، اما قدرت موشکی حزبالله همچنان خطری برای اسرائیل باقی خواهد ماند. ایران پیشرفتهای تسلیحاتی و کمک نظامی به همپیمانان خود مانند حوثیهای یمن را ادامه خواهد داد، اما به تولید سلاح هستهای دست نخواهد زد تا امریکا و اسرائیل بهانهای برای حمله به تأسیسات اتمی آن نداشته باشند. از سوی دیگر، امریکا تلاش میکند از درگیری با ایران پرهیز کند، چون توان یک جنگ دامنهدار جدید را ندارد. امریکا نیروهایی در عراق، سوریه و خلیج فارس نگه میدارد تا نفوذ ایران، چین و روسیه را محدود کند. جنگ کمشدت در عراق و سوریه بین طرفداران ایران با نیروهای امریکا و اسرائیل ادامه خواهد داشت که گاهی باعث بروز تلفات و بحران خواهد شد.
در دهه جاری میلادی یعنی تا سال ۲۰۳۰ امریکا فشارهای پراکندهای به اسرائیل خواهد آورد تا امتیازاتی به فلسطینیها بدهد و توافق صلحی را با آنها منعقد کند، اما هدف امریکا از تلاشهای پراکنده برای صلح این است که روابط خود و اسرائیل را با جهان اسلام و کشورهای عربی بهبود بدهد، گرچه بهخوبی میداند اختلاف دیدگاه اسرائیل و فلسطینیها درباره شرایط صلح آنقدر عمیق است که هیچ توافقی مورد رضایت طرفین قرار نخواهد گرفت. اسرائیل باز هم با حماس درگیر خواهد شد، اما به نتیجه مطلوبی نخواهد رسید، حتی تلاش خواهد کرد غزه را اشغال کند و سپس با تشکیلات خودگردان قراردادی ببندد که در صورت حاکمیت این تشکیلات بر غزه، اسرائیل از آن عقبنشینی خواهد کرد، اما حتی بعد از اجرای این قرارداد، حماس بار دیگر تشکیلات خودگردان را شکست داده و بر غزه مسلط خواهد شد.
در امریکا بین دو حزب جمهوریخواه و دموکرات بر سر حمایت از اسرائیل شکاف بیشتری خواهد افتاد. علائم این شکاف از زمان دولت ترامپ مشاهده شد و بهمرور زمان در حال عمیقتر شدن است. دموکراتها از اسرائیل میخواهند در قوانین خود اصلاحات دموکراتیک انجام دهد و کشور مستقل فلسطین را بپذیرد. طیف جوان آنها حتی خواهان فشار سنگین بر اسرائیل در این زمینه هستند. کتاب American Public Opinion Toward Israel: From Consensus to Divide سیر این تحول را نشان میدهد.
در حزب جمهوریخواه با وجود حمایت بیقیدوشرط طیف سنتی از اسرائیل، طیف جوان آنها در حال دور شدن از این موضع هستند. همچنین امریکا بهطور فزاینده، نگران روابط تجاری و امنیتی اسرائیل با چین و روسیه است و این موضوع، اصطکاک زیادی بین طرفین ایجاد میکند؛ زیرا با منافع راهبردی امریکا درباره مقابله با چین و روسیه تضاد دارد. از آنجا که سیاست خارجی امریکا بر اساس رقابت جهانی با قدرتهای بزرگ است، امریکا در منطقه غرب آسیا دچار تضاد منافع با متحدان خود شده و شاهد صدمه به خود و متحدانش خواهد بود.
سناریوی چهارم: عرصه آزاد
بر اساس این سناریو، منطقه شاهد کنار کشیدن امریکا و شرایط اقتصادی ناپایدار خواهد بود. در این سناریو، بحران اقتصادی ناشی از کرونا حتی با کاهش همهگیری ادامه خواهد یافت؛ بنابراین، بهای انرژی پایین خواهد ماند و اقتصادهای منطقه شامل کشورهای نفتخیز و ممالک وابسته به کمک آنها صدمه خواهند خورد. به این ترتیب، علاقه قدرتهای جهان به این منطقه کاهش خواهد یافت. اروپا و امریکا بر حقوق بشر و دموکراسی در کشورهای عربی متمرکز میشوند و به سران عرب فشار میآورند. رژیمهای منطقه که قادر به کنترل بحران کرونا نبودهاند، دچار مشکلات عمیق و ساختاری در اقتصاد میشوند و نمیتوانند تودههای خود را قانع کنند. در نزد مردم گروههای رادیکال بهعنوان جایگزین مناسب برای این رژیمها تلقی خواهند شد. بحران بیکفایتی باعث سقوط حکومت مصر و شروع یک دوره طولانی از ناآرامی در سرتاسر کشور خواهد شد. اسرائیل با سود بردن از ضعف کشورهای عربی به آنها پیشنهاد همکاری خواهد داد تا در پروژههای کشاورزی و تأمین آب آنها شریک شود. از سوی دیگر، امید اسرائیل این است که خشکسالی وسیع در ایران به موجی از اعتراضات مردمی و برخورد خشونتآمیز با آن منجر شود تا به تضعیف داخلی ایران بینجامد. همچنین اسرائیل امیدوار است بحران اقتصادی و اجتماعی در لبنان نیز شدت بگیرد تا فرصتی برای حمله به لبنان و ایران فراهم شود. هدف این تهاجم، صدمه به توانایی نظامی حزبالله و تأسیسات هستهای ایران است. اسرائیل امیدوار است پاسخ ایران به این حمله گسترده نباشد و فقط با شلیک نمادین چند موشک متوقف شود. اسرائیل نیز امید دارد با هدف قرار دادن زیرساختهای لبنان، حزبالله را شکست دهد؛ البته اسرائیل باید منتظر باشد در طول این جنگ، موشکهای نقطهزن ایران و حزبالله به زیرساختهای اسرائیل نیز صدمات جدی بزند، اما مسئله این است که این تهاجم، مشکل اساسی اسرائیل را حل نخواهد کرد؛ زیرا پس از پایان آن، ایران از یکسو به تقویت دوباره حزبالله با سلاحهای پیشرفته خواهد پرداخت و از سوی دیگر، برنامه هستهای خود را به مکانهای زیرزمینی و تحت حفاظت شدید منتقل خواهد کرد. ایران از شرایط جنگی استفاده خواهد کرد تا مخالفتهای داخلی را فرونشاند. سپس به تقویت شبهنظامیان طرفدار خود در عراق و سایر کشورهای منطقه خواهد پرداخت تا امریکا، اسرائیل و دوستان آنها را تنبیه کنند.
بحران اقتصادی در اردن باعث سرنگونی رژیم پادشاهی و روی کار آمدن نیروهای مخالف خواهد شد. روابط حکومت جدید اردن با اسرائیل پرتنش خواهد بود و سرانجام قرارداد صلح ۱۹۹۴ بین طرفین لغو خواهد شد. نفوذ چریکها از خاک اردن، اسرائیل را وادار میکند دیواری طولانی و بلند در مرزهای شرقی خود بسازد. فلسطینیهای کرانه باختری در پی تغییر حکومت اردن، حملات چریکی از خاک اردن و شلیک موشکها از لبنان به اسرائیل، اعتماد به نفس خواهند یافت و علیه اسرائیل قیام خواهند کرد. درنتیجه تشکیلات خودگردان به دستور اسرائیل منحل خواهد شد تا مناطق تحت کنترل آن دوباره به اشغال نظامی درآید. اسرائیل که در چند جبهه درگیر است مجبور میشود از در آشتی با حکومت غزه درآید و به ترکیه و قطر اجازه دهد در آنجا سرمایهگذاری کنند و پروژههای اقتصادی اجرا کنند. به علت بهای پایین انرژی، پروژه انتقال گاز از اسرائیل به اروپا که دیگر صرفه ندارد، متوقف میشود. این گاز فقط برای مصرف داخلی یا فروش در غزه عرضه خواهد شد.
این سناریو نشان میدهد خلأ وجود قدرتهای بزرگ به زیر و رو شدن نظم منطقهای میانجامد، اما اسرائیل تلاش میکند در این خلأ فرصتی به دست آورد تا موقعیت نظامی خود را بهبود دهد. گرچه به دلیل عدم حمایت سیاسی قدرتهای بزرگ، اسرائیل نمیتواند بهره ناشی از این فرصت را حفظ کند و بهسرعت آن را از دست خواهد داد و با بحرانهایی در چند جبهه روبهرو خواهد شد.
جمعبندی سناریوهای آینده
هر سناریوی احتمالی درباره آینده با روندهای جاری شروع شده و با طی فراز و نشیبهایی به وقایع غیرمترقبه میانجامد. در شرایط جاری ممکن است وقوع برخی از این حوادث واقعبینانه به نظر نرسد، اما اگر ده یا بیست سال پیش کسی حوادث امروز منطقه را پیشبینی میکرد، در آن زمان هم باور نمیکردیم چنین حوادثی ممکن است اتفاق بیفتد. اسرائیل نیز میداند که آینده غیرمترقبهای در انتظار آن است، اما چند نکته کلیدی در پویایی شرایط منطقه قابلمشاهده است:
۱. رقابت امریکا، چین و روسیه در این منطقه، باعث تغییرات چشمگیری در اتحادهای منطقهای خواهد شد که میتواند منافع امنیتی اسرائیل را تهدید کند. اگر امریکا فشار زیادی برای رقابت با چین و روسیه بیاورد، متحدان منطقهای خودش را به خطر میاندازد.
۲. توافق ابراهیم بین اسرائیل و برخی کشورهای عرب شکننده است و نمیتواند روابط آنان را از مسئله فلسطین جدا کند. اختلافات بین اسرائیل و این کشورها بعد از برقراری این نوع روابط نیز ادامه خواهد یافت.
۳. اسرائیل میداند حتی اگر نظام ایران تغییر کند، نفوذ منطقهای یا توسعه هستهای آن متوقف نخواهد شد. هر سودی که اسرائیل از تغییر در ایران ببرد، بدون دخالت گسترده غرب برای تداوم آن، زودگذر خواهد بود، اما به نظر نمیرسد امریکا آمادگی یا توانایی چنین دخالت گسترده و درازمدتی را در ایران داشته باشد.
۴. دستیابی به سلاح هستهای در این منطقه از ایران شروع نخواهد شد. احتمالاً چند بازیگر دیگر بهموازات هم به آن دست خواهند یافت و بعداً ایران هم برای مقابله با چالشهای جدید به آنها اضافه میشود. اولویت اول امنیتی اسرائیل این است که هیچیک از بازیگران منطقهای نباید سلاح اتمی داشته باشند، اما دیر یا زود این اتفاق خواهد افتاد.
- اسرائیل تلاش خواهد کرد در دوران افول اقتصادی و دگرگونی نظم منطقهای، فرصتهایی را به دست آورد تا تهدید نظامی علیه مخالفان خود را عملی کند و همچنین جای پای خود را در کشورهای نیازمند تحت عنوان همکاری اقتصادی افزایش دهد.
۶. کاهش حمایت احزاب امریکا از اسرائیل بر اثر قطبی شدن فضای سیاسی در واشنگتن و تمرکز امریکا بر رقابت خود با چین و روسیه، یک تحول راهبردی به زیان اسرائیل خواهد بود.
۷. گرم شدن کره زمین تأثیر عمیقی بر منطقه خواهد داشت، زیرا زنجیره کمبود آب و مواد غذایی، ناآرامیهای اجتماعی را به دنبال خواهد داشت، اما به اسرائیل این فرصت را میدهد که از ضعف کشورهای درگیر استفاده کند و به آنها پیشنهاد روابط نزدیک برای رفع بحران را بدهد.
درنهایت، معلوم نیست روند سیاسی داخلی اسرائیل در مواجهه با هریک از این سناریوها چگونه خواهد بود و آیا این توانایی را خواهد داشت که در هریک از شرایط فوق، اهداف خود را تأمین کند. سناریوهای احتمالی را برای تحولات داخلی اسرائیل را باید جداگانه بررسی کرد و سپس در کنار چهار سناریوی فوق گذاشت. ممکن است اهمیت متغیرهای داخلی برای آینده اسرائیل بیشتر از متغیرهای بیرونی باشد. آیا اسرائیل آنقدر انعطافپذیر و هشیار خواهد بود که خود را برای تحولات غیرمترقبه در آینده آماده کند؟
پینوشت:
۱.Institute for National Security Studies (INSS)
- Amos Yadlin
۳.https://en.wikipedia.org/wiki/Institute_for_National_Security_Studies_(Israel(
۴.https://www.mei.edu/publications/what-will-middle-east-look-2030-israeli-perspective
۵.Mohammad Dahlan
۶.https://english.alaraby.co.uk/opinion/mohammad-dahlans-shady-regional-agenda
۷.Israel Hayom
۸.Khalifa Haftar