بدون دیدگاه

معرفی کتاب «استثناگرایی و سیاست خارجی ایران»

 

کتاب استثناگرایی و سیاست خارجی ایران نوشته علی نظیف‌پور را انتشارات کویر منتشر کرده است. کتاب از یک مقدمه، سه بخش و یک مؤخره برخوردار است. نویسنده در مقدمه کتاب روش پژوهش خود را مبتنی بر تحلیل گفتمان سوسوری و منطبق بر روشی معرفی می‌کند که ایور بی ‌نیومن ذیل تحلیل گفتمان زبان‌شناسانه ارائه داده است. روشی که در آن تحلیل گفتمان بر اساس بازنمایی مفاهیم و معانی برساخته اجتماعی در متون روابط بین‌الملل انجام می‌شود. در این روش با توجه به تکرار و بهنجار شدن بازنمایی‌ها برخی مفاهیم اهمیت بیشتری می‌یابند و در مرکز توجه قرار می‌گیرند؛ بنابراین، نویسنده در بخش اول کتاب به مفاهیمی می‌پردازد که دال‌های قابل‌توجه در سیاست خارجی ایران می‌داند. طبیعی است پیش از ورود به مفاهیم قابل‌توجه در سیاست خارجی ایران ابتدا خودِ مفهوم استثناگرایی توضیح داده شود.

نویسنده در بخش اول، بعد از پرداختن به مفهوم استثناگرایی در دو نوع اصلی آلمانی و امریکایی آن به توضیح منابعی چون فرهنگ ایرانی، ملی‌گرایی ایرانی، مذهب شیعه و گفتمان انقلاب اسلامی می‌پردازد که از نظر وی دال‌های اصلی و بستر شکل‌گیری استثناگرایی ایرانی در سیاست خارجی است.

نویسنده باور به استثنائی بودن یک دولت (کشور) به شکلی مثبت و همچنین باور به مأموریت تاریخی آن دولت را دو ویژگی شکل‌دهنده استثناگرایی می‌داند که به دو شکل آلمانی و امریکایی در دنیای مدرن نمود یافته است. در شکل آلمانی استثناگرایان کشور خود را در تضاد و تقابل با روح عام بشری می‌بینند و تأکیدشان بر تفاوت‌ها و تعارض‌های خود با دیگر کشورهاست. در شکل امریکایی اما استثناگرایان کشور خود را نماینده و تجسم روح عام بشری می‌دانند که به دلیل ویژگی‌های غالباً مادی به‌طوری یگانه قادر به نمایندگی و حفاظت از روح عام بشری هستند.

نظیف‌پور بعد از آنکه به تحلیل بسترهای فکری و عینی برآمدن استثناگرایی‌های آلمانی و امریکایی می‌پردازد، وارد بحث استثناگرایی ایرانی بنا بر چند مؤلفه محوری می‌شود. اولین مؤلفه در استثناگرایی ایرانی از نظر وی فرهنگ و ملی‌گرایی است. وی بر این باور است چون سیاست خارجی ایران بر بستر فرهنگ و متأثر از ملی‌گرایی ایرانی است و از آنجا که در فرهنگ و ملی‌گرایی ایرانی نوعی استثناگرایی وجود دارد، لذا سیاست خارجی ایران نیز مبتنی بر نوعی استثناگرایی است.

از نظر نویسنده کتاب چند عامل فرهنگی در استثناگرایی ایرانی مؤثر هستند:

۱- کهن بودن فرهنگ ایرانی: کهن‌بودگی فرهنگ ایرانی موجب شده است برخی ایرانیان، چه در مقایسه با کشورهای عرب منطقه و چه در مقایسه با اروپا و امریکا، خود را کهن‌تر و به‌طور آشکار یا ضمنی اصیل‌تر می‌بینند، چون معتقدند چنین پیوستگی هویتی و فرهنگی‌ای در این کشورها وجود ندارد.

۲- زبان فارسی: نویسنده در توضیح این عامل به روشنفکرانی چون شاهرخ مسکوب و احمد اشرف استناد می‌کند که زبان فارسی را پدیده‌ای استثنائی می‌دانند. وی از قول مسکوب چنین می‌آورد: «ایرانی‌ها مثل همه مسلمان بودند اما تاریخ و زبان دیگری داشتند… به زبان خودشان نوشتند و شعر گفتند. به‌عنوان قوم یا ملت،‌ مردمی بودند جدا از دیگران، مستقل و این را می‌دانستند». وی در این مورد، تمرکز بر شاهنامه فردوسی را دارای اهمیتی ویژه می‌داند، چراکه ملی‌گرایان ایرانی عقیده دارند که شاهنامه اولاً در حفظ و گسترش زبان فارسی نقش عمده‌ای بازی کرده است؛ و ثانیاً معتقدند شاهنامه مدرکی معتبر است که نشان می‌دهد فرهنگ ایرانی از لحاظ سیاسی، جغرافیایی و تاریخی یکپارچه بوده و بنابراین حس کهن بودن فرهنگ ایرانی را تعمیق می‌بخشد. ملی‌گرایان ایرانی بر این باورند که مأموریت فردوسی حفظ هویت ایرانی بوده است.

۳- نظریه توطئه: تمایل مردم ایران به این نظریه یکی دیگر از عوامل استثناگرایی ایرانی است. در نظریه توطئه معمولاً یک نهاد، گروه، حزب، نژاد یا دولت به شکل مخفی جهان و نظام بین‌الملل را مدیریت می‌کند و تنها کسانی که به نظریه توطئه معتقدند از این مدیریت مستثنی هستند و این نگاه منتج به اعتقادات و رفتار استثناگرایانه می‌شود.

بعد از توضیح عوامل فرهنگی، نویسنده به ملی‌گرایی ایرانی می‌پردازد و توضیح می‌دهد ملی‌گرایی و استثناگرایی به شکلی ماهوی به هم گره خورده‌اند. اگرچه ملی‌گرایی ایرانی متنوع است و افراد ممکن است بر نژاد، فرهنگ، زبان، تاریخ، یا آمیزه‌ای از این عوامل تأکید کنند، اما در بسیاری از اشکال می‌تواند زمینه‌ساز استثناگرایی باشد. نویسنده ملی‌گرایی ایرانی را بر سه نوع عمده می‌داند: بی‌جاساز؛ برابری‌خواه؛ و شیعی.

در ملی‌گرایی بی‌جاساز ایران به‌گونه‌ای تعریف می‌شود که از بستر جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی خود در خاورمیانه جدا می‌شود و کشوری اروپایی و بی‌جا دانسته می‌شود. آن‌چنان‎که محمدرضا پهلوی معتقد بود صرفاً به علت تصادف جغرافیایی در خاورمیانه قرار گرفته و از نظر فرهنگی کشوری متعلق به اروپاست.

ملی‌گرایی برابری‌خواه مفهومی است که نویسنده به‌جای ملی‌گرایی لیبرال به کار می‌برد و بر این باور است که این نوع ملی‌گرایی مختص باورمندان به لیبرال‌دموکراسی که نماد آن محمد مصدق است نمی‌باشد و در گفتمان تنش‌زدایی، که قائلان به آن لیبرال‌دموکرات نیستند، هم می‌توان آن را دید. ویژگی اصلی این نوع ملی‌گرایی این است که باورمندان طالب حضور ایران به‌عنوان یک بازیگر برابر با دیگر بازیگران در صحنه نظام بین‌الملل هستند و معتقدند ایران از این حق و امکان برخوردار است که در تعامل با دیگر دولت‌ها حاکمیت مطلق خود را اعمال و منافع ملی خود را پیگیری کند و از احترام برخوردار باشد.

نویسنده ملی‌گرایی شیعی را ذیل بحث استثناگرایی و گفتمان انقلاب اسلامی توضیح می‌دهد. وی مذهب شیعی را مملو از مفاهیم، استعاره‌ها و روایاتی می‌داند که می‌تواند بستری برای شکل‌گیری تفکر استثناگرایی باشد. علاوه بر عوامل درونی مذهب شیعه، اینکه اکثریت مردم شیعه ایران در منطقه‌ای که عموماً مسلمانان سنی‎مذهب هستند، می‌تواند عامل بسیار مهمی در ایجاد تفکر استثناگرایی باشد. دولت‌سازی‌های مبتنی بر مذهب شیعی ازجمله نمونه‌های برساخته استثناگرایی شیعی هستند که آغاز آن را می‌توان از صفویه دانست؛ اما گفتمان انقلاب اسلامی با دو رویکرد مقاومت و تنش‌زدایی نیز از عوامل استثناگرایی ایرانی بعد از انقلاب ۵۷ محسوب می‌شود که تأثیر مستقیمی بر سیاست خارجی استثناگرایانه دارد.

انقلاب اسلامی موجب شد ایران به‌عنوان کشوری شیعی در منطقه‌ای سنی با ایدئولوژی‌ای خاص به کشوری تبدیل شود که به مخالفت با لیبرالیسم، کمونیسم و حکومت‌های منطقه بپردازد. کشوری با حکومتی اسلامی که مدعی رهبری جهان اسلام و نمایندگی اسلام حقیقی شده است. تفاوت ایدئولوژیک ایران با تمام کشورهای منطقه و جهان و گره خوردن آن با مسائل هویتی و مشروعیت سیاسی موجب پررنگ‌تر شدن استثناگرایی ایرانی شده است و برخی از هواداران حکومت را بر آن داشته تا راز بقا و شکوفایی کشور را در حفظ این وضعیت استثنایی بدانند.

نویسنده در بخش دوم کتاب که محتوای اصلی متن را تشکیل می‌دهد به نسبت استثناگرایی با گفتمان سیاست خارجی می‌پردازد. وی مدعی است استثناگرایی مهم‌ترین اختلاف گفتمانی بین دو رویکرد مقاومت و تنش‌زدایی است.

از نگاه نویسنده دال‌های مرکزی سیاست خارجی با رویکرد مقاومت عبارت‌اند از: مقاومت، استثناگرایی و استقلال در تعریف حداکثری که برآمده از گفتمان دینی رویکرد مقاومت می‌باشد که سنت‌گرایی مذهبی است و نیز گفتمان سیاست داخلی آن که محافظه‌کاری اجتماعی است. در رویکرد تنش‌زدایی اما دال محوری توسعه (سیاسی، اقتصادی، یا هر دو) است که با استثناگرایی در تضاد است. در رویکرد تنش‌زدایی مصلحت جای مقاومت را می‌گیرد و نقشی مهم در سیاست خارجی بازی می‌کند. دو رویکرد مقاومت و تنش‌زدایی رویکردهای گفتمانی هستند که بر محور استثناگرایی قابل بررسی‌اند. اینکه ایران مقاومت کند یا تنش‌زدایی به این برمی‌گردد که ایران چگونه کشوری است. مفروض مقاومت این است که ایران کشوری استثنائی است که می‌تواند و باید در برابر فشارهای نظام بین‌الملل مقاومت کند و مفروض تنش‌زدایی این است که ایران چنین کشوری نیست و باید در چارچوب قواعد نظام بین‌الملل موجود عمل کند. بنا بر همین اختلاف است که نویسنده به مواجهه دو رویکرد مقاومت و تنش‌زدایی با امریکا، کشورهای منطقه، نهادهای بین‌المللی و برجام می‌پردازد و نشان می‌دهد مفهوم بنیادین استثناگرایی در متن این دو رویکرد چگونه موجب شده است که در این مواجهه‌ها تفاوت‌های بنیادینی داشته باشند.

به‌طور خلاصه هدف نویسنده از این پژوهش، این است که نشان دهد چگونه باور و عدم باور به استثناگرایی ایرانی موجب شده است دو رویکرد کاملاً متفاوت در سیاست خارجی (و حتی داخلی) ایران بروز نماید که نمودهای کاملاً مخالفی در مواجهه با پدیده‌های مشابه دارند. رویکرد مقاومت باورمند به موقعیت استثنائی ایران و استثناگرایی است و رویکرد تنش‌زدایی چنین موقعیتی برای ایران قائل نیست و آن را کشوری چونان دیگر کشورها در نظم و نظام بین‌المللــی می‌دانــد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط