پرویز صداقت*
در آخرین سال از سده چهاردهم هجری شمسی، از فعالان و صاحبنظران حوزه کارگری و روابط کار پرسیدیم با وجود روند تاریخی طیشده توسط جریان کارگری در ایران، چشمانداز آینده مطالبات و خواستههای مطرحشده را چگونه میبینند و به چالشهای پیشروی کارگران ایران، اشاره کنند.
در پاسخ به این پرسش، «حسین اکبری» از ناممکن بودن عملیاتی شدن ایده اداره شورایی کارخانهها توسط کارگران گفت و «پرویز صداقت»، مهمترین ویژگیهای یک تشکل مستقل کارگری را برشمرد. «ناصر آقاجری»، به مطالبات به گفته او محرومترین قشر کارگران ایران یعنی کارگران پروژهای پرداخت و «فرامرز توفیقی» با یادآوری حداقلهای تأمیننشده، موجودیت فعلی جنبش کارگری را به چالش کشید. در این میان همچنان یکصدا خاموش ماند؛ صدای «زنانِ کارگر» و نمایندگانی از میان آنان تا از رنجهایی مضاعفِ ناشی از «تبعیض ساختاری»، «نقض آشکار حقوق کار» و «استثمار جنسیتی» سخن بگویند.
پاسخ محوری به پرسش نخست در ادامه در پرسش دوم بهدرستی ذکر شده است. مهمترین چالشی که امروز در برابر طبقه کارگر و جنبش کارگری قرار دارد تشکلیابی مستقل کارگران است. این همان چالشی است که اکنون نزدیک به چهار دهه است که طبقه کارگر ایران از آن آسیب دیدهاند و در عمل باعث شده که در برابر تمامی سیاستهایی که طی این چند دهه در جهت محدودسازی حقوق کارگران ایران طراحی و اجرا شده آسیبپذیر باشد. در حقیقت، چالش تشکلیابی ناشی از سیاست تشکلزدایی گستردهای است که در نخستین دهه انقلاب به شکل «موفقیتآمیزی» اجرا شد. خیزش انقلابی مردم ایران باعث شد شاهد شکلگیری انواع تشکلها از شوراهای کارگری تا انواع سندیکاها و اتحادیهها در واحدهای صنعتی باشیم، اما عمر این تشکلها دیری نپایید و با مستقر شدن دولت پساانقلابی شاهد حذف و سرکوب تمامی این تشکلها بودیم.
در سالهای بعد با ایجاد شوراهای اسلامی کار و تشکلهای فرمایشی پیشبینیشده در قانون کار علاوه بر حذف تشکلهای واقعی با ایجاد تشکلهای صوری و فرمایشی، امر تشکلیابی کارگران بهشدت دشوارتر و بغرنجتر شد. به همین دلیل و نیز چیرگی گفتمان نولیبرالی در کشوری که بیش از یک قرن از پیشینه درخشان جنبش کارگری برخوردار بود و در انقلاب ۱۳۵۷ اعتصاب کارگران و از همه مهمتر اعتصاب کارگران نفت نقش کلیدی ایفا کرد به وضعیتی رسیدیم که عملاً شمار تشکلهای مستقل کارگری از شمار انگشتان دست کمتر شد.
به همین دلیل در وضعیت کنونی که شاهد رشد روزافزون اعتراضات کارگری هستیم نیاز به تشکلهای کارگری بهمنظور هدایت هدفمند اعتراضات و حاکم ساختن خرد جمعی بر آن بیش از هر زمان دیگر ضروری است، اما تجربه نشان داده است: اولاً، این تشکلها باید مستقل از حاکمیت و جناحهای سیاسی باشد؛ ثانیاً، مستقل از احزاب سیاسی باشد، ولو احزابی که مدعی دفاعی از منافع طبقه کارگر هستند؛ و ثالثاً تمامی کارگران را به رغم دیدگاههای متنوع و متفاوت دربر بگیرند.
در شرایط فقدان تشکلهای کارگری امکانات بدیل بسیار محدود است. اگرچه رسانههای اجتماعی به لحاظ اطلاعرسانی ابزار بسیار مؤثری برای اعتراضات کارگری است، اما این رسانهها نمیتواند جایگزین تشکلهای کارگری بشود و صرفاً ابزار کمکی و یاریرسان به این تشکلها خواهد بود. اشتباه است که گمان کنیم رسانههای اجتماعی و یا فضاهای مجازی میتواند بهتنهایی جایگزین تشکلهای واقعی کارگری، اعم از سندیکاها، اتحادیهها و یا شوراها بشود، اما اینکه در عمل در فضای هر واحد اقتصادی خاص کدام شیوه تشکلیابی میتواند به نحو مؤثرتری در خدمت تحقق حقوق کارگران باشد موضوعی است که خود فعالان کارگری در عرصه عمل و در میدان مبارزه باید تشخیص دهند.■
* اقتصاددان و پژوهشگر اقتصاد سیاسی