بدون دیدگاه

منافع ملی و چند راهکار ساده

 

لطف‌‌الله میثمی

به لحاظ راهبردی روندی که در منطقه خاورمیانه در حال شکل‌گرفتن است، ایران و منافع ملی ایرانیان را تهدید می‌کند. امریکا و اسرائیل در حال رهبری ائتلافی از کشورهای عربی هستند. باید کاری کرد که این ائتلاف شکل نگیرد، هرچند کشورهای عربی حاضر نیستند هژمونی اسرائیل را به‌راحتی در منطقه بپذیرند؛ چراکه وجه دیگر این پذیرش این است که مردم منطقه آن را برنمی‌تابند و واکنش نشان می‌دهند. برای نمونه در جنگ ۳۳ ‌روزه‌ای که بین اسرائیل و حزب‌الله لبنان در سال ۲۰۰۶ درگرفت، پیش از آن ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و امارات شکل گرفته بود و هدف آن ائتلاف این بود که کار حزب‌الله لبنان را تمام کند تا چیزی به نام آن وجود نداشته باشد، اما در جریان مقاومت و تهاجم با روش جنگ غیرمتقارن رزمندگان حزب‌الله، بر اساس آنچه مطبوعات غرب نوشته‌اند، مردم کشورهای عربی که هر روز و شب از طریق تلویزیون این رویارویی‌ها را می‌دیدند نسبت به سران کشورهای خود به خشم آمده و دیگ ناسیونالیسم عرب به جوش آمد. این جوشش ناسیونالیسم عربی داشت به انزوای سران عربستان و امارات می‌انجامید و ادامه جنگ به ضرر آن‌ها تمام می‌شد. اینجا بود که سران کشورهای عرب به امریکا فشار آوردند و امریکا نیز به‌نوبه خود بر اسرائیل فشار آورد تا جنگ تمام شود. اکنون نیز اگر چنین ائتلافی بین امریکا، اسرائیل و کشورهای عرب با هژمونی اسرائیل شکل بگیرد، طبیعی است که مردم این کشورها بیکار نخواهند نشست و واکنش نشان می‌دهند.

الف-تقویت روابط ایران و عربستان: در رأس آن چیزهایی که این روابط را مخدوش کرده حمله‌ای است که گروه خودسر و افراطی به سفارت عربستان در تهران و به کنسولگری آن کشور در مشهد انجام دادند که به هیچ‌وجه منطقی نبود. در واکنش به آن بود که کشورهای عربی منطقه به رهبری عربستان سفرای خود را از ایران فراخواندند و رابطه ایران و عربستان تیره و تار شد. آنچه قابل تقدیر است این بود که تمامی مسئولان اعم از رئیس‌جمهور و معاون اولش، رئیس مجلس و وزیر امور خارجه همگی این تهاجم را محکوم کردند، اما کسانی که این حادثه را به وجود آوردند تنبیه نشدند و برعکس جایگاه‌هایی نیز پیدا کردند. با توجه به جایگاهی که مقام رهبری در قانون اساسی داشته و اینکه عملاً سیاست خارجی با رهنمودهای ایشان انجام می‌گیرد، به نظر می‌رسد اگر ایشان هم این رخداد و مشابه آن را به‌شدت محکوم کنند، راهکاری ساده و بدون هزینه، ولی بسیار اثرگذار و پرثمر خواهد بود که سبب بهبود روابط ایران و عربستان می‌شود و گامی علیه ائتلافی است که در بالا از آن یاد شد.

نیاکان ما گفته‌اند یا باور داشته‌اند گرهی را که می‌توان با دست باز کرد نباید با دندان باز کرد؛ بنابراین، این کار ساده و بی‌هزینه دستاوردهایی می‌تواند داشته باشد.

مرحوم امام در ابتدای انقلاب با نظم مستقر در جهان و شورای امنیت مخالفت کردند و آن را حق توحش نامیدند و گفتند معنی ندارد چند قدرت و ابرقدرت سرنوشت جهان را رقم بزنند، اما بعد از هشت سال دفاع مقدس، ایشان قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفتند و گفتند این امر تاکتیکی نبود و استراتژیک است و نشان دادند به زمان بیشتری برای مقابله با چنین نظمی نیاز است. سزاوار بود بعد از این پذیرش، مسئولان مملکت این راهکار را ادامه می‌دادند و به جای جنگ راه تعامل سازنده با جهان را در پیش می‌گرفتند، نه اینکه سال‌ها بعد به فکر برجام بیفتند.

ب-توضیحی بر شعار مرگ بر امریکا: ضمن تأیید این مطلب که سلطه، توسعه‌طلبی، استثمارگرایی و امپریالیسم امریکا جهان را بی‌ثبات کرده و موجب جنگ‌ها و کودتاهای بسیاری شده، ازجمله کودتا علیه دولت قانونی دکتر مصدق و تهاجم بی‌ثمر و ویرانگر به کشورهای افغانستان، عراق، لیبی و سوریه، با وجود این باید این ویژگی سلطه و هژمونی‌طلبی امریکا را از مردم آن تفکیک کرد؛ بنابراین وقتی‌که مرگ بر امریکا را یکی از ارکان جمهوری اسلامی می‌نامیم، باید توجه کنیم امریکا، هم وجه سلطه و توسعه‌طلبی دارد و هم استاد دانشگاه، دانشجو، پزشک و پرستار و کارگر و کشاورز. وقتی در نماز جمعه چنین شعارهایی سر داده می‌شود در همان شب تلویزیون‌های امریکا این شعارها را بزرگ‌نمایی کرده و ملت امریکا را علیه ایران بسیج می‌کنند. اگرچه چند بار مسئولان ما توضیح داده‌اند که منظور از امریکا مردم امریکا نیست، اما این توضیحات نمی‌تواند این شعار و تأثیر آن بر مردم امریکا را کمرنگ کند.

در سال‌های پیش از انقلاب و مبارزات ضد امپریالیستی و در رأس آن امریکا، این شعار به گونه دیگری مطرح می‌شد: «زنده ‌باد اتحاد خلق‌های ایران و امریکا و سرنگون باد امپریالیسم امریکا». طبیعی بود این شعار به‌اندازه کافی خود-بیانگر۱ بود و نیازی نبود که گاه‌وبیگاه درباره آن توضیحاتی داده شود. قدرت صنعت رسانه در امریکا به حدی است که ۹۰ درصد مردم را به یک جنگ بی‌پایانی به رهبری بوش پسر در عراق کشاند که در این‌باره اوباما عنوان کرد که تهاجم به عراق فاجعه‌ای بیش نبود و با همین گفته خود رأی چشمگیر مردم امریکا را به دست آورد و رئیس‌جمهور این کشور شد.

چند سال پیش برژینسکی کتابی با عنوان انتخاب، سلطه یا رهبری۲ نوشته که به فارسی هم ترجمه شد. مضمون آن نظریه این بود که اگر امریکا به‌جای ابرقدرت سلطه به ابرقدرت علمی و تکنولوژی تبدیل شود، بسیاری از مردم جهان وجه علمی و تکنولوژی امریکا را می‌پذیرند، بدون اینکه امریکا وجه سلطه و توسعه‌طلبی خود را به رخ بکشد. در همان زمان سرمقاله‌ای در چشم‌انداز ایران شماره ۴۴ با عنوان «ابرقدرت علمی-تکنولوژیک» نوشته شد و این مقاله مردم و مسئولان ما را خطاب قرار داده بود که بهتر است که به این مقوله توجه کنیم. در امریکا متفکران علمی و تکنولوژیک بسیاری هستند که جنگ‌طلبی‌های امریکا را قبول ندارند و می‌توان با آن‌ها تعامل داشت، بنابراین چرا شعاری سر دهیم که آن‌ها هم مشمول نیستی و نابودی شوند.‌ بیانیه اخیر فوکویاما با عنوان «پایان امریکا»۳ نشان می‌دهد در امریکا قطب‌بندی‌های بسیاری وجود دارد که بسیار جدی است و باید به آن توجه کرد؛ بنابراین برای کاهش دشمنی‌ها علیه ایران و ایرانی‌ها پیشنهاد می‌شود با یک راهکار ساده و بی‌هزینه، شعار مرگ بر امریکا را تغییر دهیم، به‌طوری‌که خودبیانگر باشد و سرنگونی فقط شامل استثناگرایی، سلطه، توسعه‌طلبی و امپریالیسم امریکا باشد. برای این منظور به نظر می‌رسد مجمع تشخیص مصلحت مردم و نظام در این زمینه یک اقدام کارشناسی انجام داده و برای اعلام آن به مقام رهبری پیشنهاد کند که طبعاً تأثیر بسزایی خواهد داشت.

ج-توضیحی ضد ولایت‌ فقیه: شعار دیگری که از ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران به شمار می‌رود و چنین اعلام‌ شده، «مرگ بر ضد ولایت‌ فقیه» است. توضیح اینکه یکی از اختلافات اساسی در میان مردم ما، اختلافات بین اهل سنت و شیعه است. می‌دانیم که مردم اهل سنت و شیعه با هم همزیستی مسالمت‌آمیز داشته، در مساجد هم نماز به پا می‌دارند و با هم ازدواج می‌کنند. دست‌های مرموزی می‌خواهند این اختلاف‌ها را به قطب‌بندی کاذب تبدیل کنند و آن را به یک شعار راهبردی در سطح ایران و منطقه تبدیل کنند. مصلحان ما به‌ویژه از زمان آیت‌الله بروجردی به بعد، روش‌های بسیاری برای کمرنگ کردن این ائتلاف در پیش گرفته‌اند. ملاحظه می‌کنیم علاوه بر این تضاد بین شیعه و سنی، شعار مرگ بر ضد ولایت‌ فقیه یک قطب‌بندی جدیدی بین شیعیان ایجاد می‌کند. بدین معنا که ۷۰ درصد فقهای شیعه ولایت‌ فقیه به این شکلی که در ایران معمول است را قبول ندارند. آیا درست است که با وجود این بحران‌ها و ابربحران‌هایی که داریم قطب‌بندی جدیدی بین مردم به وجود آوریم؟ در این صورت از منافع ملی چه می‌ماند؟ آیا سزاوار است که مرگ‌خواهی و نیستی شامل کسانی از هم‌وطنان ما شود که به لحاظ معرفتی نوعی از ولایت‌ فقیه را قبول ندارد؟ بنابراین برای کاهش تنش‌ها و انسجام بیشتر بین مردم، پیشنهاد می‌شود روی این مطلب، تأملی انجام گیرد. ایرانی‌هایی که شیعه یا اصولاً مسلمان نیستند و نسبتی با ولایت‌ فقیه ندارند، از این شعار ایدئولوژیک رنج می‌برند، بنابراین ضمن اینکه مرگ‌خواهی اصولاً درست نیست، پیشنهاد می‌شود در این‌باره مجمع تشخیص مصلحت مردم و نظام به بحث گذاشته شده و نتیجه آن را به مقام رهبری گزارش دهند؛ باشد که نسبت با این راهکار ساده و بی‌هزینه دیگر تنشی ایجاد نشود.

د- توضیحی بر کفر بودن ملی‎گرایی: در سال ۱۳۶۰، شعار «ملی‌گرایی کفر است» در رادیو و تلویزیون و مطبوعات مطرح شد و بر سر زبان‌ها افتاد و در پی آن نیروهایی که سوابق ملی داشتند یا فعال نهضت ملی بودند به‌تدریج و در بستر زمان از چرخه مدیریت جامعه حذف شدند. این امر هم برخلاف قانون اساسی و حق شهروندی و هم برخلاف دموکراسی و توسعه بود، چراکه توسعه ایجاب می‌کند که کسی از چرخه فعالیت حذف نشود.

برای تقریب به ذهن، زنده‌یاد محمد بسته‌نگار نقل می‌کرد که در سال‌های پس از محکومیت سران نهضت آزادی ایران در سال ۱۳۴۳، در زندان قصر خبر آمد که سید قطب، مفسر قرآن در مصر اعدام شد؛ بنابراین اعضای نهضت آزادی به این نتیجه رسیدند که مراسم ختمی برای او در زندان قصر برگزار کنند، زیرا کتاب‌های او را نیروی‌های مذهبی در ایران مطالعه می‌کردند. مرحوم طالقانی با این امر مخالفت می‌کند و درباره علت مخالفتش می‌گوید درحالی‌که بار مبارزات در مقابل امپریالیسم و صهیونیست بر روی دوش جمال عبدالناصر و ناسیونالیسم عرب سنگینی می‌کرد، سید قطب، ناسیونالیسم عرب را تکفیر کرد و آن را معادل کفر اعلام کرد. او معتقد بود ناسیونالیسم، امپریالیسم و صهیونیسم مانند سه لولای در هم‌عرض هستند. با اینکه سید قطب مفسر قرآن بود، اما ختمی به مناسبت درگذشت او برگزار نشد.

با توجه به بار سنتی-معنایی کفر در آموزش‌های جاری کشور و عوارض منفی آن که به حذف عده‌ای انجامیده و تنش‌آفرین است، امید است در گفتار بزرگان مملکت اعم از آن‌هایی که در حکومت هستند یا نیستند، جبران شود. با این راهکار ساده می‌توان وفاق ملی را تقویت کرد؛ نقد و آنگاه شعار ایجابی بهترین، ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین راهکار است.■

 

پی‌نوشت:

  1. self-explanatory
  2. نشرصمدیهاینکتابراباترجمهلطف‌اللهمیثمیمنتشرکردهاست.
  3. چشم‌اندازایرانشماره ۱۳۱،دیوبهمن ۱۴۰۰.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط