به کجا چنین شتابان…
مهدی غنی
آیا با خود فکر کردهاید مهمترین خبر سال چه بود؟ اگر از چند نفر بپرسید، خواهید دید هریک چیزی میگویند. هرکس بنا به موقعیت شغلی یا گرایش فکری و سیاسی مسئلهای را مهم میداند مانند زلزله غرب کشور، سیلها و طوفانها، خشکسالی و کمآبی، سقوط هواپیمای مسافربری، ریزگردهای مناطق جنوب، هوای آلوده شهرهای بزرگ، افزایش نرخ ارز، رشد صعودی سکه و طلا، حضور اسنپ و تپسی در شبکه حمل و نقل، اعتراضهای خیابانی مردم در دیماه گذشته، ورود رئیسجمهور دهم به حوزه اپوزیسیون، فساد سیستماتیک و فرار اختلاسگران، سردرگمی مالباختگان، مشروعیت انتقاد به نظام و رهبری، شکست داعش در منطقه، کشتار در یمن و سوریه، تهدید اتمی کره شمالی، دستگیری یا آزادی، نامه سرگشاده و … .
شما میتوانید با تعیین مهمترین خبر سال از جانب هر فرد به گرایش و دغدغه فکری او پی ببرید، اما هیچ اندیشیدهاید اگر از این اختلافات فکری و بشری بگذریم و از خداوند عالم بخواهیم مهمترین خبر سال را مشخص کند چه جوابی خواهد داد؟ مسائل حجاب؟ مراسم حج؟ ساخت و افتتاح مسجد؟ جمعیت زائران؟ از نظر خداوند کدامیک اهمیت خبر سال شدن را دارد؟
لابد خواهید گفت باز این مفسران و متولیان دینی هستند که باید نظر خدا را روشن کنند که آنها هم اختلافنظر فراوان دارند. یا هرکس با نگاه هرمنوتیکی میتواند پاسخی به این سؤال بدهد. این هم درست، اما از دیدگاه مسلمانان که قرآن را کلام خداوند میدانند پاسخ این سؤال شاید چندان دشوار نباشد. میگویی این کتاب که خلقش به ۱۴۰۰ سال پیش برمیگردد چهکار دارد به مهمترین خبر سال؟ این هم کاملاً بجاست و از همین رو میخواهم بگویم قرآن مهمترین خبر جهان را فرای زمان و مکان مشخص کرده است که طبعاً شامل مهمترین خبر سال هم میشود. از حاشیه بگذرم برویم سراغ اصل متن تا ادعا روشن شود. یکی از سورههای کوچک قرآن به نام «تکویر» است؛ یعنی در هم پیچیدن. بخوانید:
«آنگاهکه خورشید بههم در پیچد و آنگاهکه ستارگان تیره شوند و آنگاهکه کوهها روان گردند و آنگاهکه شتران دهماهه فرومانند و آنگاهکه وحوش گردآیند و آنگاهکه دریاها برافروزند و آنگاهکه جانها بپیوندند و…»[۱]
میدانیم هریک از این اتفاقات حاکی از یک تحول بزرگ در زندگی حیوانات و انسانها در روی کره زمین و بلکه در منظومه شمسی است. رانش کوهها و برافروختن دریاها که امروز نامش را سونامی گذاشتهاند، تغییرات درونی خورشید و … سرنوشت کره زمین و همه انسانهای روی آن را دستخوش تغییر و بلکه نابودی قرار میدهد. بپذیریم که این خبرها از همه اتفاقات سال ۹۶ و بلکه چهارده قرن گذشته مهمتر است، اما منظور گوینده از ذکر این وقایع دهشتناک چیست؟ «و آنگاهکه از آن دختر زنده به گور پرسند به کدامین گناه وی راکشتند؟»
راستی این جمله چه ربطی به آن تحولات و حوادث عظیم دارد؟ کشته شدن یک دختر در برابر رانش کوهها و سونامی دریاها چه اهمیتی دارد؟ در حالی که آن تحولات طبیعی نسل بشر را تهدید میکند، پرسش از چگونگی و چرایی قتل یک دختر چه معنی دارد؟ آن هم دختری که معلوم نیست چه دین و مذهبی داشته است؟ اصلاً ضوابط شرعی را رعایت میکرده یا نه؟ مرگ وی چه اهمیتی دارد؟ چطور در ادامه آن دگرگونیهای عظیم آسمانی و زمینی پرسش از عامل مرگ یک دختر آمده است؟! مگر نه اینکه در همین سالها امثال چنان دختری بهانحاء مختلف آسیب دیدند و مشکلی هم پیش نیامد. با گلولهای ناشناس در خیابان کارگر، ظرف اسیدی در اصفهان و آرنج مردی در مراسم تشییعجنازه مهندس سحابی یا اصابت جسم سختی بر سر و… در گور خفتند، اهمیتی داشت؟
آن زمان هم که این کلام تازه آمده بود، اهمیت دادن به این مسئله سؤالبرانگیز شد. مردمان حاضر در اصالت این پیام شک کردند: واقعاً خداوند چنین نگرشی دارد؟ نکند این مرد که خود را پیامآور او میداند، دچار جنون شده است؟ شکی نیست که وجود این دختر با فرهنگ و اعتقادات جامعه وصله ناجوری است. موجب سرشکستگی و خدشهدار کردن حیثیت ما میشود. نابودی او مهم است یا شأن و حیثیت و فرهنگ ما؟ هر آدم عاقل و منصفی اگر ریگی به کفش نداشته باشد این را میفهمد. چطور این محمد مسئله به این سادگی را نمیفهمد و کشته شدن یک دختر را با در هم پیچیدن خورشید و ستارگان و کوهها و دریاها همردیف کرده است؟! حتماً جن در او حلول کرده و این سخنان را به او القا کرده است.
گوینده کلام میداند آنها که ثروت و قدرت و موقعیت و عقلانیت وابسته به آنها، چشم و دلشان را پرکرده، این پیام را نشان دیوانگی میدانند. بیجهت نیست که در ادامه کلام به ستارگان و سیارگان و صبح و شب قسم یاد میکند که: «وَ ما صاحِبُکُمْ بِمَجْنُون»؛ این رفیق شما جنزده و دیوانه نیست.
اینکه خداوند برای اعلام عاقل بودن و صادق بودن پیامآور خود، چهار بار قسم یاد میکند نکته شگفتی است. نشان میدهد باور مردم جاهلیت به اینکه محمد جنزده و القاپذیراست مسئلهای ریشهدار است. انصاف دهیم اگر این آیات در قرآن نبود و امروز کسی میگفت اهمیت کشته شدن یک انسان (با هرگرایش و مذهب)، کمتر از دگرگونی کره زمین و منظومه شمسی نیست و باید قتلهای مشکوکی که در این سالیان اتفاق افتاده پیگیری شود، آیا وی به وابستگی به اجانب و حداقل محافل حقوق بشری و القاپذیری از جانب آنان متهم نمیشد؟
در بخش پایانی سوره یک پرسش خواننده را به چالش میکشد: فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ؟ (آیه ۲۶) با این وصف، پس به کجا میروید؟ آیا این پرسش فقط از مردم جاهلیت چهارده قرن پیش است و ربطی به ما ندارد؟ بلافاصله میگوید: «آن نیست مگر پندی برای جهانیان، بیتردید. برای هریک از شما که بخواهید به راه راست آیید؛ و جز آنچه خدا خواهد، نمیخواهید». بیتردید ما هم که جزو جهانیان هستیم، مورد خطاب این آیات قرار داریم. آیا ما هم آنچه خدا میخواهد میخواهیم؟ (آیات ۲۷-۲۹)
درباره اهمیت موضوع ناگفته نماند در جای دیگری قرآن (سوره مائده ۳۲) با کشته شدن یک انسان مانند ما برخورد ریاضی و کمّیتی نکرده و آن را با کشته شدن همه انسانها برابر دانسته است.
به کجا میرویم؟
خانمی در دوم تیرماه ۱۳۸۲ بهدلیل عکسگرفتن از بیرون ساختمان یک زندان (که از طریق ماهواره بهراحتی امکانپذیر است) بازداشت میشود، بعد از هجده روز اعلام میشود جسم سختی به سرش خورده و فوت کرده است. هیچکس مسئول شناخته نمیشود. حتی ماهیت آن جسم سختی که خودش را به مغز وی کوبیده است نیز معلوم نشد. نام مسئول این پرونده بعدها به خاطر چند قتل دیگر در حوادث ۱۳۸۸ بر زبانها افتاد.
خانمی در یازده خرداد ۱۳۹۰ جنازه پدرش را که عمری برای دلسوزی و بهروزی هموطنانش کوشید تشییع میکند، مشتی محکم به سینهاش اصابت میکند و جان به جانآفرین تسلیم میکند؛ هیچکس مسئول نیست.
دیگری در بند، برای اعتراض و پرسش از اینکه وی به چه گناهی کشته شد، از غذا خوردن امساک میکند، بیستویکم خرداد ۹۰ دچار مشکل قلبی میشود و بیاعتنا در فقدان پزشک و رسیدگی، جان به جانآفرین تسلیم میکند؛ باز هم کسی مسئول نیست.
جوانی کارگر و نانآور خانه، در وبلاگی که چند نفر بیننده دارد، نقدی به رفتار حاکمان مینویسد و در نهم آبان ۹۱ بازداشت میشود و چهار روز بعد جنازهاش به گور سپرده میشود. ابتدا هیچکس مسئول نیست، اما پس از اعتراضهای فراوان و پیگیری مردمی که برای جان مخلوق خدا ارزش قائلاند، دو سال طول میکشد تا یکی را به این خاطر سه سال حبس تعزیری میدهند.
شخص دوم کشور که مدتی است با برخی منتقدان همنوایی میکند، در حالیکه در سلامتی کامل بهسر میبرد، ناگهان در نوزدهم دیماه ۹۵ اعلام میشود بهدلیل سکته قلبی فوت کرده است، اطرافیانش میگویند به آلودگی مواد رادیواکتیو مشکوکاند، کسی پیگیری نمیکند. کسی هم اعتنا نمیکند؛ این مسائل راست یا دروغ با ذهنیت جامعه و اعتماد مردم چه میکند.
در دیماه ۹۶ کودکی در سرپل ذهاب از سرما و بیماری میمیرد، اما کسی زیرسئوال نمیرود.
جوانی به وضعیت بد اقتصادی و فضای بسته سیاسی در خیابان اعتراض کرده و روز دهم دیماه ۹۶ در ایستگاه مترو دستگیر میشود، شش روز بعد گفته میشود در دستشویی زندان خودکشی کرده است. باز هم کسی مسئول نیست.
یک استاد جامعهشناسی که قبل از این خوشنام و خوشسابقه بوده، در چهارم بهمن ۹۶ بازداشت میشود و پس از پانزده روز جنازهاش راهی گورستان میشود، گفته میشود وی در دستشویی زندان خودکشی کرده است. هنوز کسی مسئول شناخته نشده است.
اما گویا جامعه ما پس از چند دهه دارد به پیام خداوند نزدیک میشود. یکی از مقامات (دکتر حسامالدین آشنا) در توئیتر خود نوشت: «قاضیها و دادستانها و ضابطها و بازپرسها و بازجوها نه معصوماند، نه بیخطا و نه خالی از حب و بغض. همانگونه که نظارت بر قوه مجریه ضروری است، اعمال نظارت بر رفتار با متهمان و محکومان هم ضروری است. مصیبت یک مرتضوی برای یک کشور کافی بود، او را تکثیر نکنیم.»
البته باید اذعان کرد که پروندههای قضایی تو در و درهم پیچیده است و روشن شدن آنها زحمت دارد، اما عجیب است که خداوند در همین آیات درباره روشن شدن این نوع پروندهها، دو نکته را یادآور میشود که مربوط به عاملان این جنایات است. یکی یادآوری زمانی است که مسئله شفاف شود: آیه ۱۰ (وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ، آنگاهکه کارنامهها گشوده شود) و دیگری ارجاع به وجدان و واقعبینی آنهاست: آیه ۱۴ (عَلِمَتْ نَفْسٌ مَّا أَحْضَرَتْ)، هرکس هرچه آورده بداند؛ یعنی، بدانید واقعیت به هر حال روشن میشود و چه بهتر که هر که دچار خطایی شده به بزرگی گناه خویش بیندیشد و در پی جبران برآید.
و اما درباره خودکشی در زندانها یاد واقعهای افتادم که نوشته را با یادآوری آن پایان میدهم. چند سال پیش حجتالاسلام علیزاده، ریاست وقت دادگستری تهران و تعدادی دیگر از دستاندرکاران امر قضا، از زندانها و دادگاههای چند کشور اروپایی دیدن کردند. هیئت همراه در زندانهای سوئیس با این مسئله مواجه میشوند که همه نوع دستگاههای برقی مورد نیاز مثل اطو و ریشتراش و لوازم دیگر در اختیار زندانیان است. در پایان هیئت ایرانی از وضعیت زندانهای آنجا ایراد میگیرند که در دسترس زندانی قرار دادن اینهمه وسایل برقی و غیره از نظر امنیتی درست نیست. وقتی دلیل این حرف را میپرسند، مقام ایرانی میگوید چون آنها بهراحتی میتوانند با این وسایل دست به خودکشی بزنند. مسئولان آنجا پاسخ میدهند زندانیان ما وقتی شرایط به این خوبی دارند، دلیل و انگیزهای برای خودکشی پیدا نمیکنند.
[۱]. ترجمه موزون و آهنگین قرآن، حجتالاسلام محمود صلواتی