از مشروطه تا نهضت ملی
بهمن شعبانزاده لمر
«ماندگارترین بازمانده یا دستاورد والای انقلاب مشروطه، قانون اساسی آن روزگار نبود، بلکه اندیشه حکومت مبتنی بر قانون اساسی، استوار بر حاکمیت مردم و بر ارزشها و نهادهای دموکراتیک بود». فخرالدین عظیمی
مقدمه
نگارنده به دنبال پاسخ به این سؤال اساسی که چرا و با چه انگیزههایی با تجدید حیات مشروطه در دوره نهضت ملی مخالفت شد به شناخت حزب سومکا رسید. حزبی که با بدیل ایدئولوژی فاشیستی به مخالفت با مشروطه، ارزشها و نهادهای دموکراتیک آن پرداخت. این حزب هرچند در ناکامی آخرین تلاش ملی برای استقرار سلطنت مشروطه سهم اندکی داشت، ولی ادبیات و مفاهیم استبدادی جدیدی را بازتولید کرد که بسیار به کار حکومتهای بعدی آمد؛ بنابراین مشروطهستیزی این حزب و مبارزه آن با دولت محمد مصدق بحث کانونی این پژوهش است.
در آثار تحقیقی مشهور این دوره مانند آثار کاتوزیان، آبراهامیان، گازیوروسکی و فخرالدین عظیمی به نقش حزب سومکا در رویدادهای این دوره اشارات اندکی شده است. مرکز اسناد انقلاب اسلامی اسناد مربوط به این حزب را منتشر کرده است. همچنین با بازخوانی نشریه سومکا تلاش شده است منظومه فکری-سیاسی پایهگذار حزب بازسازی شود. منشیزاده تاریخ و جامعه ایران را به مهمیز ایدئولوژی خود گرفته بود. آنگونه مینگریست که آنگونه میخواست بشود، خصلتی که ناآشنا نیست و در بسیاری موارد دیگر نیز دیده میشود. آشنایی با این جریان میتواند خواننده را یاری کند که پدیدههای مشابه آن را بهتر بشناسد. این نوشته در دو بخش ارائه شده است: بخش اول به سیر زندگی و پیشینه منشیزاده، رهبر سومکا و تأسیس این حزب میپردازد؛ و در بخش دوم به اندیشهها و آرمانهای حزب و چگونگی برخوردش با نهضت ملی دکتر مصدق و دربار میپردازیم.
ورود فاشیسم اروپایی
پیش از ایران، در اروپا ماترک عصر روشنگری و ارزشهای انقلاب فرانسه در نیمه اول قرن بیستم با چالش جدی روبهرو شده بود. فاشیسم بیش و پیش از هر چیز در واکنش به این میراث و ارزشها و نهادهای برآمده از انقلاب فرانسه ظهور کرد.۱ موسولینی میگفت: «ما مظهر اصلی جدید در دنیا هستیم؛ یعنی مخالفت صرف، مطلق و قاطع با دنیایی که هنوز پیرو اصولی بنیادی است که در سال ۱۷۸۹ پایهگذاری شد». گوبلز در سال ۱۹۳۳ در نطقی رادیویی از این هم روشنتر حرف زد: «سال ۱۷۸۹ بدینوسیله از تاریخ حذف میشود».۲
بیست سال پس از او داود منشیزاده، درست در همان روزهایی که محمد مصدق برای استقرار حاکمیت ملی و تجدید حیات مشروطه مبارزه میکرد با لحن خشن و نظامی خطاب به پیراهن سیاهان گفت: «هیچ بلایی برای ما مهلکتر از دموکراسی نیست… این دموکراسی نتیجه انقلاب توخالی ساختگی است که فقط یک ایده منفی محرک آن بوده است: شکستن یوغ بندگی سلاطین مستبد خودپرست. بهجز این، انقلاب مشروطه نه الهامی داشت و نه جلال و عظمت فکری». ۳ پس از ۲۸ مرداد ۳۲ وی که در «روند اول مسابقه عظیم مبارزه با مشروطه خود را برنده میدانست، نوشت: «آیا ایدهآل سهگانه برادری، برابری، آزادی انقلابیون ۱۷۷۹[۱۷۸۹] فرانسه را دنیای مترقی امروزمی تواند بپذیرد و حقیقتاً بیقیدوشرط در عمل وارد کند و در کفه دیگر ترازو برای حفظ موجودیت ملتها سه عامل نظم و ثبات و اتصال عمل را نگذارد؟».۴ وی پس از بیستوپنج سال آموزش و تدریس در آلمان و مصر برای مبارزه با آرمانهایی به ایران آمد که پدرش، میرزا ابراهیم منشیزاده، جانش را در راه آنها از دست داده بود.
پسری معکوس پدر
زندگی سیاسی میرزا ابراهیم منشیزاده و همچنین وصیتنامه او به فرزندانش ما را در فهم بینش و نگرش پدر و پسر یاری میکند. میرزا ابراهیم و یار و همرزمش ابوالفتحزاده از روشنفکران زمان خود بودند. در دوره استبداد به انجمنهای سرّی پیوستند. در عصر آزادی عضو انجمنهای سیاسی شدند. مسلحانه از مشروطیت دفاع کردند و حکومت استبدادی را برانداختند.
اما در اوان فتح تهران نه آنقدر نفوذ داشتند که قدرت را حفظ کنند، و نه اهل بند و بست بودند که به مقام و منصب برسند، بنابراین ناکام ماندند و از عرصه سیاست زدوده شدند، اما آرمانهای آزادیخواهانه خود را نگه داشتند. شکستهای پیاپی سیاسی آنان را به آنجا کشاند که راه نجات مملکت را خارج از چارچوب قانون بجویند. این راه ایجاد کمیته مجازات و رو بردن به تروریسم بود.۵ کتاب پیراهن سیاه سومکا که زندگینامه خاندان منشیزاده را مینگارد، مشروطیت و پارلمانتاریسم را فریبی بیش نمیداند که افرادی مانند ابراهیم منشیزاده با «سادگی ذاتیشان» در راه آن جانفشانی کردند. نویسنده زندگینامه که خود شنونده «داستانها، نوشتهها و خاطرات» رهبر (داود منشیزاده) پس از فراغت از کارهای حزبی است، معتقد است «کارناوال مشروطه» حاصل توطئه و تبانی انگلستان، آخوندها، فراماسونها و جهودهای مسلمان برای حفظ سلطه است.۶ از وصیت میرزا ابراهیم به فرزندانش چنین برمیآید که او همچنان پایبند آرمانهای مشروطه بوده است، گرچه تلاش کرد خارج از چارچوب قانون و با توسل به شیوه ترور مخالفان مشروطه را از بین ببرد، ۷ اما فرزندش با حقارت به آرمانهای مشروطه مینگرد. پدر استقلال وطن، درهم آمیختن اسلام و ایران، تساوی ملل و صلح عمومی را آرزو میکرد، اما فرزند درست عکس آن عمل کرد.
تجدد آمرانه
در ایران، ارزشها و نهادهای برآمده از مشروطه، از همان آغاز با مخالفتهای جدی روبهرو شد. اندک زمانی پس از تأسیس و استقرار که خود با دشواریهای ساختاری و قانونی زیادی روبهرو بود،۸ برخی از فعالان جنبش مشروطهخواهی امید خود به اصلاحات تدریجی پارلمانی را از دست دادند. آنان به این نتیجه رسیدند که نجات ایران منوط به ایجاد دولتی قدر قدرت است که جامعه ایران را بر اساس الگوی دولت-ملت سازمان دهند. این الگوی تجدد را که نه درونزاست و نه دموکراتیک «تجدد آمرانه» نام نهادهاند، به عبارتی دیگر: «برای مردم، بدون مردم». محافل روشنفکری «کاوه»، «ایرانشهر» و «آینده» به تدوین نظریههای مربوط به این الگوی نوسازی پرداختند و آن را جایگزین الگوی لیبرال-دموکراسی مشروطه ساختند.۹ کاوه و ایرانشهر در آلمان منتشر میشد. روشنفکران الگوی مشروطه بیشتر از اندیشههای اندیشهگران عصر روشنگری بهویژه فرانسه متأثر بودند. الگوی نوسازی آمرانه رهاورد روشنفکران ایرانی مقیم آلمان بود. پیش از داود منشیزاده، مرتضی (مشفق) کاظمی، چهره شاخص مجله فرنگستان، موسولینی را ستوده بود و الگوی این «دیکتاتور ایدهآلدار» و «دیکتاتور عالِم» را برای به سامان بردن اوضاع نابسامان ایران مناسب تشخیص داده بود.۱۰ رضاشاه به خواستههای این روشنفکران جامه عمل پوشاند، اما ارزشهای آزادیخواهانه مشروطه را نادیده گرفت و نهادهای دموکراتیک آن را سرکوب کرد. در میانه سلطنت رضاشاه، اول بهمن ۱۳۱۱/ ۲۱ ژانویه ۱۹۳۳، سیف آزاد هفتهنامه ایران باستان را منتشر کرد. این روزنامه به تبلیغ ناسیونالیسم فاشیستی میپرداخت. سیف آزاد در آخرین شماره سال اول درباره مرام و مقصود این روزنامه نوشت: «۱. اساس و آرزوی ملّی ما خدا، وطن، شاه ـ ترقی و عظمت ملّت ایران و یگانگی آنان، ایجاد کار و برطرف ساختن احتیاجات ملّی با دست ایرانیان… مقدم شمردن ایرانیان (بر دیگران) در تمام کارهای ملّی و تجارتی… نفرت و دوری از مردم و خیالات زهرآگین سمیتیک و مارکسیسم، تشویق و تهییج حس وطنپرستی و شاه و ملتدوستی؛ ۲. طرفداری از مرام هیتلر و آلماندوستی و نشان آریانژادان».۱۱
در ۲۸ آبان ۱۳۳۰ «در زیرزمینی که از وصل دو زیرزمین کوچک در منزلی از خیابان کاخ تهران بهصورت سالنی درآمده بود، در حضور نزدیک به ده نفر که پیراهن سیاه پوشیده بودند، درحالیکه آتشی در مجمر افروخته بود و پرچم سرخ سیمرغ نشان به دیوار تکیه داشت، از پشت تریبون کوچکی منشیزاده طی خطابهای که با حرکت دست و غرش صدا ایراد شد، برنامه ۲۵ مادهای سومکا را اعلام داشت».۱۲ در این سردابی که منشیزاده پنج شنونده داشت، تنها دو تا چهارپایه شکسته، یک میز و ۲۵ تومان پول به چشم میخورد.۱۳ برنامه او با اندکی تعدیل همان برنامه بیستوپنج مادهای بود که حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان در سال ۱۹۲۰ انتشار داده بود. منشیزاده بین شرایط ایران با دو کشور آلمان و ایتالیا وضعیت اینهمانی میبیند. خودش میگوید: «عوامل منفی و فشاردهندهای که این دو دولت اروپا را دیروز در گرد پرچم سوسیالیسم ملی و فاشیسم مؤتلف کرده بود، عیناً در تاریخ زنده امروز ملت ما وجود دارد. اگر مؤلفههای تاریخی و سیاسی شبیه به هم نبودند، یقیناً این نهضت ما به این صورت تظاهر نمیکرد».۱۴
او در نخستین پیام حزبیاش اعلام کرد که میخواهد با «رژیم انتخاباتی» بجنگد، «مظاهر پست و غیرانسانی کمونیسم» را از میان بردارد و ملت ایران را به خصایص نژادی و ملی خود آگاه سازد.۱۵
با تأسیس حزب سومکا، وی وارد حساسترین دوران تاریخ ایران شد و به دشمنان حاکمیت ملی پیوست؛ بنابراین لازم است تا بیشتر با او آشنا شویم.
زندگی و سیر تغییرات او
داود منشیزاده در ششم شهریور ۱۲۹۳ در تهران زاده شد. چهار سال بیشتر نداشت که پدرش، میرزا ابراهیم، ۲۳ آبان ۱۲۹۶ در نیمهشب به دست مغیثالسلطنه امیرعلائی، افسر ژاندارمری، در بین راه سمنان و دامغان به دستور وثوقالدوله و نصرتالدوله به قتل رسید.۱۶ داود با برادرش در نیمههای شب هجیکنان با مرکب قرمز نامههای تهدیدآمیز به شاه و دولت مینوشت و بر دیوار میچسباند.۱۷ او و دو برادرش به یاد کمیته مجازات هفتتیرهایی میساختند و در کوچه و خیابان شلیک میکردند تا آن مرام را زنده نگهدارند. ۱۸ در دبیرستان نظام تحصیل کرد. در این مدرسه روحیه سپاهیگری ذاتیاش تقویت شد.۱۹ خودش میگوید: «معلمین مرا سر به هوا میدیدند و تحملناپذیر. من مثل نقره زنده (جیوه) متحرک بودم، زودآموز و زودفراموشکن، بیشتر در ابرها و آسمان تا روی زمین».۲۰ در سال ۱۳۱۰ ش از طرف دولت به کشور فرانسه رفت و در دانشگاه دیژون به تحصیل پرداخت. در سال ۱۳۱۶/۱۹۳۷ موفق به اخذ لیسانس ادبیات از آن دانشگاه گردید.۲۱ در اواخر سال ۱۹۳۷ به آلمان رفت و در دانشگاه مونیخ به تحصیل زبانشناسی پرداخت. در همینجا بود که با حکومت ناسیونال سوسیالیسم آلمان آشنا شد و تحت تأثیر اقدامات این رژیم آهنین قرار گرفت و آن را برای «نجات ملت ایران» مناسب دانست. همچنین در مونیخ برای ایجاد وحدت بین ایران و افغانستان «انجمن ایران و افغانستان» را از دانشجویان دو کشور تشکیل داد. در آغاز جنگ جهانی دوم برای ادامه تحصیل به برلین رفت و با برخی مطبوعات آلمان همکاری کرد. در ۱۳۲۰/ ۱۹۴۲ به ارتش آلمان وارد شد و در میدانهای خونین خاور با دشمنان وطن و نژاد ایرانی جنگ کرد. در روزهای پایانی جنگ جهانی دوم (۱۹۴۵) وقتی که ارتش روسها وارد برلین شد، گلوله توپی مفصل پای او را از بین برد.۲۲ او در سال ۱۳۲۲ از دانشگاه برلین به دریافت درجه دکترای فلسفه و ادبیات نائل شد.۲۳ پس از جنگ، کرسی استادی زبانهای «آریایی شرقی» را در دانشگاه مونیخ به دست آورد. تالار کتابخانه و دفتر کارش را مانند چادرهای ترکمنی تزیین میکرد. پس از هجده سال اقامت در اروپا در ۱۳۲۷ به ایران آمد. از وزارت امور خارجه تقاضای شغل کرد، ولی «هزار سنگ پیش پای» او نهادند. او نیز تمام نابسامانیهای اداری را به پای مشروطه گذاشت و در نامهای به مهندس سید احمد رضوی، نماینده کرمان، نوشت: «حقیقتاً» سگ بشاشد به این مشروطیت، به این آزادی و به این دموکراسی! رژیم هیتلر صد درجه بهتر از رژیمهای دروغی و حقهبازی بود. درجه رفاقتی که من در بین هیتلریها دیده بودم در هیچ رژیم و هیچ مملکتی ندیدهام». ۲۴
دوباره به آلمان بازگشت. در سال ۱۹۵۰/۱۳۲۸ به مصر رفت و در دانشگاه اسکندریه به مدت یک سال و چند ماه به تدریس زبانهای خاوری پرداخت، اما به علت بیادبی وزیر فرهنگ مصر، طه حسین، دانشگاه اسکندریه را ترک کرد. ۲۵ زمستان ۱۳۲۹ همه تابلوها و اشیای نفیس خود را فروخت و به ایران آمد.۲۶ امیر ناصر خدایار، سردبیر مرد آسیا، مینویسد: «من موقعی با دکتر داود منشیزاده آشنا شدم که تازه از فرنگ به ایران آمده بود. هرچه بیشتر جیبش خالی و شکمش گرسنه بود، بیشتر احساسات و اراده از خود نشان میداد. یادم میآید روزی را که دکتر به اداره ما آمد، یک روز و نصفی میشد که به علت بیپولی چیزی نخورده بود و در عین حال باز هم از فلسفه قدیم و جدید و بدبختیهای مردم و فلسفه نیچه سخن میگفت».۲۷
تأسیس حزب سومکا
در دهم اردیبهشت ۱۳۳۰، دو روز پس از نخستوزیری محمد مصدق، «حزب سوسیالیست ملی کارگران ایران» را بنیاد نهاد. حزبی که در شب اول ماه مه (روز جهانی کارگر) با هفت عضو برپا شد.۲۸ میخواست با وزنههای خون، نژاد و تاریخ و ایمان واقعی به این عناصر تعادل جامعه را در برابر احزاب افراطی دست چپی حفظ کند.۲۹ در پانزدهم فروردین ۱۳۳۱ حزب به محل جدید در خیابان خانقاه منتقل شد که از آن به بعد به «خانه سیاه» معروف شد.۳۰ ساختمان حزب «از غنائم مبارزات یک ساله» تجهیز گردید.۳۱
در ۱۴/۴/۱۳۳۱ نخستین شماره هفتهنامه ارگان رسمی سومکا زیر نظر داریوش همایون منتشر شد که بهوسیله افراد حزبی که اونیفورم پوشیده بودند توزیع میشد.۳۲
در مورد تأسیس آن، روایتهای متناقض و متعارض وجود دارد. روزنامه شهباز، ارگان جمیعت مبارزه با استعمار، آن را ساخته و پرداخته پلیس و رکن ۲ ستاد ارتش میداند تا با ایجاد ناامنی و حوادث مصنوعی، دولت حکومتنظامی را تمدید کند.۳۳ شهباز مدعی است که پلیس کامیون در اختیار اعضای سومکا قرار داده است.۳۴ روزنامه «مور» به مدیریت جواهرکلام و روزنامه «بنیآدم» و «بهسوی آینده» نیز پلیس و رکن ۲، دولت و دربار را حامی آنها میداند.۳۵ بهسوی آینده نوشت خانمی امریکایی ۶۰ هزار دلار در اختیار منشیزاده نهاد تا دولتی در دولت مصدق تشکیل دهد.۳۶ خودشان میگویند که حزب ما درباری نیست.۳۷ روزنامه سپه که از مخالفان سومکاست، استعفانامه دو تن از اعضای حزب سومکا را آورده است که هر دو تأکید میکنند سومکا به دستور بیگانگان عمل میکند و وفاداری خود را به شاه و دولت ملی اعلام کردهاند.۳۸
از نظر سومکا علامت حزب شکل هندسی سیمرغ یا پرنده اساطیری و عقاب هخامنشی است. در پایان سخنرانیها، نامهها، فرمانها و مقالهها عبارت «شاد ایران» مینوشتند و میگفتند، چراکه «شادی و قدرت» به هم وابسته بودند.۳۹ پس از بازداشت منشیزاده احترامات و سلام عمومی را با عبارت «شاد رهبر» ادا کردند.۴۰ پیراهن رسمی حزب به رنگ سیاه بود که آن را یادگار پیروزی ابومسلم خراسانی بر اعراب و جبران شکستهای ساسانیان میدانستند.۴۱ سلام حزبی نیز با بلند کردن دست راست همراه با فریاد شاد ایران انجام میشد. روزنامه لوموند پاریس نوشت: حزب سومکا علامت «ضد یهود» و سلام هیتلری برگزیده است.۴۲ به دستور رهبر حزب گروه «جاویدان» برای نگهبانی از شخص رهبر و نمایش اصول اخلاقی و ایدئولوژی سوسیالیسم ملی تشکیل شد.۴۳ پیداست این نمادها به نمادهای حزب نازی آلمان شباهت بسیاری دارد. گرچه با نمادهای ایرانی ترکیب یافته است. حزب سومکا مدعی است که هدف آنها با حزب ناسیونال سوسیالیست تفاوت دارد و فاشیست بودن خود را نمیپذیرند.۴۴ جوانان با سن بیش از دوازده سال میتوانستند در حزب عضو شوند.۴۵ فاشیسم بر پایه تفکر سادهانگارانه، شعار دادن و ملامت کردن استوار است و در ساده کردن مناسبات سیاست و قدرت بسیار تواناست.۴۶ از اینرو برای جوانان و سادهانگاران جذابیت زیادی دارد. از شمارههای نشریه سومکا چنین برمیآید که اکثر اعضا و هواداران این حزب از جوانان بودند: دانشآموزان دبیرستانها، دانشجویان، مهندسین بهویژه تحصیلکردگان آلمان و کارگران کارخانه سیمان. روش حزب تظاهرات خشن و سربازی–کوبنده و تهدیدآمیز- بود که سبب شهرت حزب و جلب جوانان بود.۴۷ دبیرستانهای فیروز بهرام، البرز، پیرنیا، لقمان تبریز، شرف، فردوسی تبریز، رازی آبادان، مهیار و محمد قزوینی محل نزاع و ستیزهای اعضای سومکا با حزب توده و پانایرانیست بود.
منشیزاده خودش میگوید تا قیام ۳۰ تیر بیشتر از ۱۵-۲۰ نفر به حزب نمیآمدند.۴۸ چون سومکا هواداران زیادی نداشت و به شیوه احزاب دیگر نمیتوانست هواداران را به خیابان بیاورد، اعلام کرد «ما حزب خیابانی نیستیم» و خیابان را به بلشویکها و دموکراتها و «گاوان» سپرد.۴۹ از نیمه مرداد ۱۳۳۱ مبارزات خیابانی را برای زد و خورد با بلشویکها شروع کرد.۵۰ حزب همچنین دیسیپلین و انضباط فردی را لازمه دیسیپلین و انضباط اجتماعی و دومی را فوق عدالت اجتماعی میدانست.۵۱ کارخانه چیتسازی و سیلوی تهران ازجمله مکانهای نزاع سومکا و حزب توده بود.۵۲
در ۲۲ مرداد ۱۳۳۱ چند تن از اعضای حزب به وکس (قرائتخانه فرهنگ شوروی) حمله کردند، قابهای عکس و شیشههای قرائتخانه را شکستند. عدهای نیز به اداره بازرگانی سفارت مجارستان یورش بردند.۵۳ در ۲۸ مرداد ۱۳۳۱ خانه صلح (خیابان فردوسی مقابل بانک ملی) حزب توده آتش گرفت. ۵۴ نشریه سومکا در مورد این حادثه توضیحی نمیدهد. روزنامه اطلاعات از «عدهای» اسم میبرد که با «چند پیت بنزین» خانه صلح را آتش زدند. ۵۵ پس از آن عدهای به باشگاه حزب سومکا حمله کردند. نشریه حزب آن را با آب و تاب بیشتری توضیح میدهد: «عصر سهشنبه [۲۸/۵/۱۳۳۱] ۳۰/۷ بعدازظهر یک عده از عمال و چاقوکشان قوام به همراهی رئیس آگاهی سبزهوار [سبزهمیدان] با جیب رکن ۲ و یک کامیون درحالیکه در حدود ۵۰ تن بلشویک هم با یک کامیون دیگر به آنها ملحق شده بود با فریاد «زندهباد دربار-«مرگ بر مخالفین» از یک طرف و «مرگ بر شاه «از طرف دیگر به حزب ما حمله کردند. حمله ۴۵ دقیقه طول کشید و با شکست و فرار مهاجمین تمام شد و جیب رکن ۲ به دست ما افتاده به حزب منتقل شد».۵۶ در سوم شهریور مأموران آگاهی و شهربانی به خانه سیاه وارد شدند و جیپ غنیمتی را بردند. منشیزاده که در اعتراض به این عمل به شهربانی رفته بود، بازداشت شد.۵۷ در هشتم شهریور محل حزب سومکا مورد بازرسی شهربانی قرار گرفت. مقداری وسایل تهیه نارنجک و مواد منفجره و ۳۶ عدد باتون چوبی و ۳۶ قبضه داس بزرگ به دست آمد.۵۸ به روایت سومکا پلیس خواست پرچم حزبی را پایین بیاورد، اما همپیمانان پرچم را آتش زدند تا به دست پلیس نیفتد. حزب این روز را روز «خشم پرچم» نام نهاد.۵۹ بازداشت منشیزاده اعتراض برخی نشریات را برانگیخت. ابوالحسن محوی، مدیرمسئول و صاحبامتیاز روزنامه شیر شرق، میگوید: هرچند رفتار رهبر حزب سومکا شبیه رفتار ناسیونال سوسیالیستهای آلمان نازی است که خانههای طرفداران مارکس و سوسیالیستها را آتش میزدند، اما ایده و هدف آنان ایجاد یک» اجتماع پاک» است. دکتر مصدق باید وسایل آزادی رهبر یکی از «پاکترین احزاب سیاسی» را فراهم سازد.۶۰ تا این فرزند «مام وطن» در راه حفظ تمامیت و استقلال ایران فعالیت نماید. ۶۱ یازده مهر منشیزاده را به زندان دادگستری منتقل کردند.۶۲ در اول آذر در دادسرای نظامی بازجویی شد. ۶۳ در ۲۷ آذر دادستان نظامی قرار بازداشت صادر کرد و ۲۹ آذر با تشریفات حزبی به خانه سیاه بازگشت. در باشگاه ۵۰۰ نفر از همپیمانان او حضور داشتند.۶۴ در طول چهار ماهی که در زندان بود روزی لااقل چندین بار با فرماندهی موقت حزب در تماس بود.۶۵
پینوشت:
۱ هابسبام، اریک. عصر نهایتها، ترجمه حسن مرتضوی، چ ۱، تهران، آگه، ۱۳۸۰، ص ۱۵۴؛ نئوکلوس، مارک. فاشیسم، ترجمه حسن مرتضوی، چ ۱، تهران، آشتیان، ۱۳۹۱، ص ۱۷.
۲ مکنزی، یان و دیگران. مقدمهای بر ایدئولوژیهای سیاسی، ترجمه م. قائد، چ ۱، تهران، مرکز، ۱۳۷۵، ص ۳۰۰؛ نئوکلوس، ص ۱۷.
۳ «من جوان و قوی هستم و در این راه خدائی از مصدقالسلطنهها نمیترسم»، سومکا، س ۱، ش ۳۸، ۲۳ اردیبهشت ۱۳۳۲.
۴ «در «روند» اول این مسابقه عظیم برنده شدیم»، سومکا، س ۱، ش ۵۱، ۶/۶/۱۳۳۲.
۵ یزدانی، سهراب «زندگی سیاسی بنیانگذاران کمیته مجازات در کشاکش مشروطیت»، نگاه نو، ش ۱۷، آذر-دی ۱۳۷۲، صص ۲۱-۲۲.
۶ رهبر من منشیزاده، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱.
۷ یزدانی، ص ۲۲.
۸ عظیمی، فخرالدین. «مشروطیت و چالش حکومت»، مجله نگاه نو، ویژهنامه (یکصدمین سالگرد انقلاب مشروطیت ایران)، مرداد ۸۵؛ عظیمی، فخرالدین. بحران دموکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، چ ۲، تهران، البرز، ۱۳۷۴، صص ۴۵- ۱۵؛ انتخابی، نادر. «ناسیونالیسم و تجدد در فرهنگ سیاسی بعد از مشروطیت»، مجله نگاه نو، ش ۱۲، بهمن و اسفند ۱۳۷۱، صص ۷-۸.
۹ انتخابی، نادر. «نامه فرهنگستان و مسئله تجدد آمرانه در ایران»، مجله نگاه نو، مرداد و شهریور ۱۳۷۳؛ اتابکی، تورج. تجدد آمرانه، ترجمه مهدی حقیقتخواه، چ ۱، تهران، ققنوس،۱۳۸۵، صص ۷ – ۱۵.
۱۰ کاظمی، مشفق. «انقلاب اجتماعی، مجله فرنگستان، س ۱، ش ۱، ص ۶.
۱۱ شعبانزاده، بهمن. «کسروی و اندیشه یکپارچگی ملی: یک درفش، یک دین، یک زبان». مجله گفتگو، ش ۳۰، زمستان ۷۹ ، ص ۱۱۲.
۱۲ در دنیایی دشمن، سومکا، س ۱، ش ۲۱،۲۹/۸/۱۳۳۱.
۱۳ «ما قدرت سرمایهدار را میکوبیم و لیاقت اشخاص را پاداش میدهیم»، سومکا، س ۱، ش ۲۷، ۲۱/۱۰/۱۳۳۱.
۱۴ «پیام رهبر حزب»، سومکا، س ۱، ش ۱، ۱۴/۴/ ۱۳۳۱.
۱۵ «پیام رهبر حزب»، سومکا، س ۱، ش ۱، ۱۴/۴/ ۱۳۳۱.
۱۶ اقبال، عباس. «ورقی از تاریخ مشروطه ایران، شرححال مرحوم میرزا ابراهیمخان منشیزاده»، یادگار، س ۳، ش ۸ ص ۴۹ ؛ رهبر من منشیزاده، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱.
۱۷ منشیزاده، «بازگشت از زندان»، سومکا، س ۱، ش ۹، ۱۱/۶/۱۳۳۱.
۱۸ «رهبر من منشیزاده»، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱.
۱۹ «رهبر من منشیزاده»، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱.
۲۰ قطعاتی از اتوبیوگرافی رهبر، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱؛ ۱۳۳۱ منشیزاده به این منش اخلاقی خود بسیار علاقهمند است. چندین بار آن را تکرار کرده است. یک بار هم برای امیر ناصر خدایار نقل کرده است. نک: نامه آقای دکتر منشیزاده رهبر سومکا به سردبیر مرد آسیا، مرد آسیا، ش ۱۵، ۳۱/۶/۱۳۳۱.
۲۱ یادبود نویسندگان، دکتر داود منشیزاده، مجله آینده، س ۱۵، ص ۶۰۰؛ بنا به نوشته سومکا در رشته فلسفه و ریاضیات.
۲۲ رهبر من منشیزاده.
۲۳ یادبود نویسندگان، دکتر داود منشیزاده، مجله آینده، س ۱۵، ص ۶۰۰؛ سومکا مینویسد زبانشناسی.
۲۴ منشیزاده، داود. «رژیم هیتلر صد درجه بهتر از رژیمهای دروغی و حقهبازی بود»، یغما، س ۱، ش ۱۰، دی ۱۳۲۷، ص ۴۶۷.
۲۵ رهبر من منشیزاده؛ یادبود نویسندگان، دکتر داود منشیزاده، مجله آینده، س ۱۵، ص ۶۰۰؛ «یک روز وزیر فرهنگ مصر دکتر طه حسین پاشا یکی از دوستان خود را به کلاس درس منشیزاده آورده و روی نیمکتی برای استماع سخنان او نشسته، در میان ساعت درس هم برخاسته بیاجازه خارج شدند. رهبر کلاس درس را تعطیل و از خدمت دولت مصر استعفا داد.» رهبر من منشیزاده
۲۶ رهبر من منشیزاده.
۲۷ به دوستم دکتر داود منشیزاده فقط یک پوزخند، مرد آسیا، س ۱، ش ۴، ۱۳/۶/۱۳۳۱.
۲۸ در دنیایی دشمن، سومکا، س ۱، ش ۲۱، ۲۹/۸/۱۳۳۱.
۲۹ «نامه آقای دکتر منشیزاده رهبر سومکا به سردبیر مرد آسیا»، مرد آسیا، ش ۱۵، ۳۱/۶/۱۳۳۱؛ «به دوستم دکتر داود منشیزاده فقط یک پوزخند»، مرد آسیا، س ۱، ش ۴، ۱۳/۶/۱۳۳۱.
۳۰ در دنیایی دشمن.
۳۱ «ما جیرهخوار کسی هم نیستیم»، سومکا، س ۱، ش ۳۴، ۲۶/۱/۱۳۳۲.
۳۲ «در دنیایی دشمن»؛ خبرگزاری سومکا خبر میدهد، س ۱، ش ۲، ۲۴/۴/۱۳۳۱.
۳۳ «اوباشان سومکا در کلوپ خود مردم را محاکمه و شکنجه میدهند»، شهباز ۸/۴/۱۳۳۱.
۳۴ شهباز، ش ۱۹۱ ۲۷/۵/۱۳۳۱.
۳۵ «دروغهایی که خودشان هم باور ندارند»، سومکا، س ۱، ش ۲، ۲۳/۴/۱۳۳۱.
۳۶ «دروغهایی که خودشان هم باور ندارند»، سومکا، س ۱، ش ۳، ۳۰/۴/۱۳۳۱.
۳۷ «و ما حزب درباری نیستیم»، س ۱، ش ۶، ۲۰/۵/۱۳۳۱.
۳۸ «استعفا از حزب دهنفری سومکا»، س ۲، ش ۴۹، ۲۱/۸/۱۳۳۱.
۳۹ «پاسخ به سؤالات خوانندگان»، سومکا، س ۱، ش ۴، ۶/۵/۱۳۳۱.
۴۰ «فرمانهای فرماندهی موقت حزبی»، سومکا، س ۱، ش ۹، ۱۱/۶۱۳۳۱.
۴۱ «با خوانندگان، سومکا»، س ۱، ش ۱، ۱۳/۵/۱۳۳۱.
۴۲ دروغهایی که خودشان هم باور ندارند، سومکا، س ۱، ش ۱، ۱۴/۴/۱۳۳۱.
۴۳ خبرگزاری سومکا خبر میدهد، س ۱، ش ۲، ۲۴/۴/۱۳۳۱.
۴۴ «با خوانندگان، سومکا»، س ۱، ش ۲۶، ۱۴/۱۰/۱۳۳۱؛ پاسخ به سؤالات خوانندگان، سومکا، س ۱، ش ۴، ۶/۵/۱۳۳۱.
۴۵ «با خوانندگان، سومکا»، س ۱، ش ۶، ۲۰/۵/۱۳۳۱.
۴۶ مکنزی، ص ۲۵۹.
۴۷ در دنیایی دشمن.
۴۸ «این نهضت خدایی با قدرت روزافزونی در تزاید و تموج است»، سومکا، س ۱، ش ۲۵، ۷/۱۰/۱۳۳۱؛ به نظر آبراهامیان حزب سومکا در اوج فعالیتهای خود هم نتوانست بیش از سیصد عضو را بهسوی خودش جلب کند. نک: آبراهامیان، یرواند. کودتا، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، چ ۲، تهران، نشر نی، ۱۳۹۲، ص ۲۳۴.
۴۹ «ما حزب خیابانی نیستیم»، سومکا، س ۱، ش ۴، ۶/۵/۱۳۳۱.
۵۰ سومکا، س ۱، ش ۵، ۱۳/۵/۱۳۳۱.
۵۱ «من دیسیپلین اجتماعی را فوق عدالت اجتماعی میستایم»، سومکا، س ۱، ش ۲۴، ۲۳/۹/۱۳۳۱.
۵۲ «خبرگزاری سومکا خبر میدهد»، س ۱، ش ۶، ۲۰/۵/۱۳۳۱.
۵۳ «حمله سومکا به وکس و سفارت مجارستان»، اطلاعات، ۲۳/۵/۱۳۳۱؛ سومکا، «دروغهایی که خودشان هم باور ندارند»، سومکا، س ۱، ش ۷، ۲۸/۵/۱۳۳۱.
۵۴ در دنیایی دشمن.
۵۵ «دیشب در تهران خانه صلح را آتش زدند و به مرکز سومکا حمله بردند»، اطلاعات، ۲۹/۵/۱۳۳۱.
۵۶ «خبرگزاری سومکا خبر میدهد»، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱.
۵۷ «خبرگزاری سومکا خبر میدهد»، سومکا، س ۱، ش ۸، ۶/۶/۱۳۳۱؛ امیرناصر خدایار، سردبیر مرد آسیا که به ملاقات منشیزاده رفته بود مینویسد: «چشم من در گوشه حیاط زندان به جیپ بیصاحبی افتاد که یاران دکتر داود، دوستی که از فلسفه نیچه با شکم گرسنه سخن گفته بود، از طرفداران مخالفین فلسفه خود به غنیمت گرفته بودند». به دوستم دکتر داود منشیزاده فقط یک پوزخند، مرد آسیا، س ۱، ش ۴، ۱۳/۶/۱۳۳۱.
۵۸ «پاسخ دکتر صدیقی وزیر کشور به حائریزاده»، صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره هفدهم، جلسه ۳۰، ۲۹/۷/۱۳۳۱؛ حائریزاده و وزیر کشور درباره سومکا، سومکا، س ۱، ش ۱۷، ۱/۸/۱۳۳۱.
۵۹ «این نهضت خدایی با قدرت روزافزونی در تزاید و تموج است»، سومکا، س ۱، ش ۲۵، ۷/۱۰/۱۳۳۱.
۶۰-«در پیرامون بازداشت رهبر حزب سومکا»، شیر شرق، س ۱، ش ۳، ۱۷/۷/۱۳۳۱.
۶۱ «بازداشت رهبر سومکا جز ننگ و رسوایی برای هیئت حاکمه نتیجهای حاصل نخواهد نمود»، سومکا، س ۱، ش ۱۹، ۱۵/۸/۱۳۳۱.
۶۲ سومکا، س ۱، ش ۱۵، ۱۷/۷/۱۳۳۱.
۶۳ «امروز از دکتر منشیزاده رهبر سومکا در دادسرای نظامی بازجویی شد»، کیهان، س ۱۱، ش ۲۸۵۶، ۱/۹/۱۳۳۱.
۶۴ «خبرگزاری سومکا خبر میدهد»، سومکا، س ۱، ش ۲۵، ۷/۱۰/۱۳۳۱.
۶۵ «این نهضت خدایی با قدرت روزافزونی در تزاید و تموج است»، س ۱، ش ۲۵، ۷/۱۰/۱۳۳۱.