نوروز در دادخواهی مردم است نه در دادهی پادشاهان
یدالله غفورمحسنی
نوروز آغاز سال ایرانیان است، نه تنها ایرانیان که طبیعت و خلقت به تمامی آن را جشن آغاز میداند. جشنی بزرگ و ارجمند و زیبا که هزاران سال است همچنان با تاریخ و فرهنگ ایرانزمین همراه شده و دلربایی میکند.
این جشن از هیچ قوم و ملت دیگری اخذ و اقتباس نشده است، سنتی کاملاً ملی است و به مبنای وضع طبیعی منطقه و اقلیم ایرانزمین بر پایه اعتقادها و باورها و جهانبینی فطری ایرانیان بنیاد شده است که ضامن دوام و بقای آن نیز همانا خصوصیت ذاتی، طبیعی و تاریخی آن است.
نوروز دگربار فرامیرسد، یادآور این است که تا زندگی هست روز نو خواهد آمد، میتوان جامه کهنه را از تن و اندیشه ناپاک را از سر در کرد و با نگاه نو در هستی نگریست.
در نوروز یخها آب میشوند، چکهها در پیوندها جویبار را میآفرینند و سرزمین خفته را به شور و شادمانی فرامیخوانند.
از پیشینیان شنیدهایم که با یک گل بهار نمیشود و از یک دست بانگی به هوا برنخواهد خاست، چون اندیشهها یکسان نیست و آنانی هم که یکساناند، در انتخاب راه پیامآوران الهی، اکثریت نمیتوانند خلوص پیشه کنند. فراموش کردند آنانی که به ایران روشنی بخشیدند، دیگر به این سرزمین «بیداد» برنمیگردند. نیاز به «دادههای» بیشتری دارد تا به جاودانگی برسیم. ایران جوانمردان بسیاری را به خود دیده که چون سرو در برابر آینده ایستاده و نگهدارنده ایران در هزارههای بیداد بودند.
رسید موکب نوروز و چشم فتنه غنود درود باد بر این موکب خجسته درود
یکی از جاهایی که انسان خود را پیدا میکند، کنار «سفره نوروزی» است. نوروز را ما ایرانیها هزاران سال پیش در لابهلای کوهها و سینه دشتها و کنار نهرهای این سرزمین یافتیم، این ماییم که در درازای هزاران سال و سرزمین و فرهنگ خود، یک روز باشکوه بزرگ داشتهایم. ریشههای برپایی نوروز فراتر از اسطورهها و قصههاست.
نوروز و احیای همبستگیها
نوروز را جشن میگیریم نه از آن رو که فلان شاه یا فلان حاکم میخواست داددهی کند، از آن روی که ما دادخواهی کردیم. نوروز را جشن میگیریم که همه، چه میوهفروش و چه گازُر، چه آموزگار یا استاد و بنا، چه نجار یا حاکم، با هم با عدالت رفتار کنند و برای مردم و مشتری چنان کار کنند که برای خودشان. چنین رفتاری خودسازی بسیاری میخواهد و از خودگذشتگی فراوانی لازم دارد. طبیعی است که مردم آرزو کنند در سال نو دیگر کسی به آنها دروغ و زور نگوید. با این حال کسی نوروز را برای «به مظالم نشستن جمشید در این روز» جشن نمیگیرد.
شکوه نوروز در شکوه مردم، مهر و محبت مردم به همدیگر، دادخواهی مردم و امیدها و آرزوهای آنان است، نوروز جشن مردم و آدمهاست. شکوه نوروز در این است که ما مردم بهترین زمان را برای تجلی همه زیباییها، نشاندادن محبت به همدیگر و دادخواهی انتخاب کردهایم.
همین که مردم نوروز را به کسی تبریک میگویند، او را به خود و جمع خود خواندهاند. ظرافت را میبینید، همین برای شکوه نوروز کافی است. نوروز جشن جمشید و اردوان و پرویز و آقامحمدخان و محمدعلی شاه نیست. نوروز جشن من و شما و پدران ماست که میخواهیم با سلامت و آرامش و شادی و به دور از پلشتی در این دیار و فرهنگ زندگی کنیم. شکوه دیگر نوروز در این است که تمامی بافت زیبای نوروز در یک زمان خاص جلوه میکند و تمامی طبیعت نیز پشتوانه کاملی برای آن فراهم میکند. خاک، زمین، آب، هوا، اقلیم، نسیم، گیاهان، درختان، پرندگان، گوسفندان، رودها، نور، خورشید، همه و همه بهترین و کاملترین شرایط را برای نوروز فراهم میکنند. نوروز طبیعیترین زمان و انسانیترین شکل برای جشنگرفتن است. نوروز در طول تاریخ مهمترین نقش را در جلوگیری از گرسنگی، بهویژه برای کودکان و فقیران، در زمانی که آذوقه تهکشیده شده است. شاید نوروز تنها جشن در جهان است که گستره جغرافیاییاش محدود به جایگاه و پرستشگاه خاصی نیست و همه جا را در برمیگیرد. نقطه شروع نوروز از خانههاست؛ بنابراین، باید اول خانهها را برای نوروز آماده کرد؛ خانهها همیشه نیاز به تعمیر و نظافت دارند.
خواندن دعای تحویل سال
تحویل در افعال، نمودار تحول در روح و اندیشه آدمی یا در جامعه اوست. انسانها میخواهند در قبال رهبری درست و حفظ و نگهداری کامل شوند و نیازهایشان همراه با حرکت تکاملی جهان بارور و برآورده شود و انحرافاتشان زدوده شود و ترس وجودشان به آسانی و آرامی بینجامد. گویا گناه و انحراف از راه کمال در وجود آدمی نوعی خلأ پدپدار میسازد و این شکاف درونی آرامش وجود انسان را برهم میزند و اضطراب و تزلزل را بر او تحکیم میکند، پس انسانها میخواهند برای بازگشت دوباره و آغاز حرکتی متکامل این خلأها پر شوند، این ناآرامی به آرامش تبدیل شود و نیروی خداوندی را در این کار را مؤثر میدانند، خداوندی که رفع نیازهایی اینچنین بر او آسان است. این نمودار قاطعیت مردم است که با وجود درهای باز قدرتمندان و جلادان و آدمکشان زمان، درگاهی غیر از درگاه خدای تعالی نشناسند و در درگاه الهی است که با پدیدههای وجود در مدار تسبیح و شناوری همسان میشوند و جریان مییابند.
نوروز روز «داد»
گفته بودند و گفته بودم، داد یکی از کلیدواژههای فرهنگ ایرانی است. آنقدر زورمداران تاریخ دراز ما به ما زور گفتهاند که «داد» برای ما حالتی آرمانی یافته است و شاید هم در نمادسازیهای خودمان میخواهیم حداقل یکی دو هفتهای را در عدل و داد زندگی کنیم. قدیمیها میگفتند معنی عدل و داد یعنی، اینکه همه از نعمتهای آسمانی و زمینی بهرهمند شوند؛ یعنی، هیچکس به دیگری زور نگوید.
نوروز جشنی برای همه روزگاران
آیا هیچگاه دقت کردهایم که هیچگاه و در هیچ جا و در هیچ سند نشانهای نداریم که درباره روز نوروز اختلاف داشته باشیم. برای برپایی بزرگترین روز ملی و انسانی و روز «داد»، خاک، آب، نسیم، گل و گیاه و درختان، پرندگان، گوسفندان، آهوان، رودها، برف و خورشید هم همیاران و پیشاهنگاند. ابوریحان در آثارالباقیه(ص ۳۲۴) اشارهای دارد: این عید یکی از اسبابی است که تنگی روزی فقیران را به زندگی فراخ تبدیل میکند. در نوروز، هر جایی که بتوان فرایند فتوسنتز را سرعت داد، سبزه سبز میکنند، آن هم در فصلی که سرما هنوز مسلط است. ریا و چشم و همچشمی از آیینهای نوروزی به دور است. در نوروز کسی به کسی صدقه نمیدهد، مردم به همدیگر هدیه میدهند، پرغرور و سربلند. نوروز، روزی است که اندیشه و ذهنیت و رفتار همه مردم در روز پیش و پس از آن با هم به کلی متفاوت است. نوروز شاید بزرگترین عامل مبارزه با بیعدالتی و سلطه بیگانگان و بهخصوص مبارزه با گرسنگی در ایرانزمین بوده است. هزاران سال است نوروز را جشن میگیریم. ما به نوروز نیاز داشتهایم که هر سال یکبار همه با هم همدل و همزبان، بهتر شویم، دوستتر شویم، مهربانتر شویم، به طبیعت نزدیکتر شویم، آدمتر شویم، سالمتر شویم، غرور خود را بازسازی کنیم، خانههایمان را بازسازی کنیم جامههایمان را نو کنیم، در برابر همسایگی بیگانگان زیبایی فرهنگمان را به تماشا و تجربه بگذاریم. ما به نوروز نیاز داریم و به نوروز زندهایم. نوروز با ساختار ویژه اکولوژیک خود یکی از مهمترین عوامل جلوگیریکننده از قحطی در ایران است. نوروز پیشگیریکننده بسیاری از دشمنیهاست.
نوروز و تحویل سال
خط نیمروز (نصفالنهار)- مبدأ بسیار تغییر کرده و همراه با مراکز قدرت جهان جابهجا شده است. اکنون خط فرضی آن از آکادمی سلطنتی علوم دریایی انگلستان درروستای گرینویچ در نزدیکی لندن میگذرد.
لحظه تحویل سال از سالی به سال دیگر برای ما ایرانیان متفاوت و به اندازهگیری زمان وابسته است. زیبایی این پدیده وقتی روشن میشود که آن را در مقیاس جهانی و در مقایسه با فرهنگهای دیگر ببینیم. در فرهنگ غربی زمان تحویل سال همیشه نیمهشب است. مردم برای تبریک به دوستانشان، باید سه ساعت تا بیست ساعت صبر کنند که سال آن سوی جهان نیز نو شود. مثلاً باید در چله برف و سرمای اسکاتلند، دوستی را در استرالیا وسط چله گرمای ۴۵ درجه و تازه هنوز پس از دوازده ساعت در کنار ساحل پیدا کنند و مبارکباد بگویند. ایرانیان در فرارسیدن نوروز چنین مشکلی ندارند. لحظه گذر به سال نو در همه جا یکی است. فقط یک جا بامداد است و جای دیگر نیمروز و در دیگر جای شامگاه.
نوروز و کشاورزی
نوروز آغاز تکاپوهای کشاورزی و دامداری است. در نوروز گوسفندان آبستن، نوزادان را بر زمین مینهند و پستانهای پرشیر از علفهای نودمیده و عطرآگینشده برکت خدایی است. هم برای برهها و بزغالهها و هم برای روستاییان و کوچنشینان.
نوروز، روز نو
«والعصر، انالانسان لفی خسر، الاا لذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» (سوگند به زمان که انسان در زیان است. مگر آنانکه نیکوکارانند و به حق و به شکیبایی سفارشکنندگانند). خداوند در قرآن مجید و در سوره عصر به «زمان» سوگند میخورد که انسان ناآگاه در «زیان» است، چه انسان به زمان بسته است و باید که حساب ماه و سال نگهدارد، این گذار و گذر را بشمارد و به آن بیندیشد.
ایرانی، «نوروز» را در آغاز سال و آغاز گردش طبیعت میگذارد و جشن میگیرد، شادی میکند و پای میکوبد که «هان» سالی دیگر گذشت، زندگی نو کن و کهنگیها به سال کهنه وابگذار. دکتر سعید نفیسی در نشریه پیام نوین نوشته است، نوروز جشن آفرینش انسان است و چه فلسفهای برتر از اینکه در فرهنگ عظیم، اصیل و جاودان ایرانی آفرینش انسان جشن گرفته میشود.
نوروز، وقوع تحولی کیفی و نسبی در طبیعت است. روال تکامل عالم و جریان تسبیح عمومی موجودات، ضرورت وقوع تحولی بنیادی را ایجاب میکند. گویی در طبیعت انقلابی صورت گرفته و آنچه را درون دارد، بهگونههای مختلف و رنگهای متفاوت و شکلهای دگرگون بیرون میریزد و بهار را با همه زیباییها، طراوتها، سرسبزیها و شکوفههایش به پیدایی آورده و عینیت میبخشد، راستی اگر اینچنین تحولی در وجود انسان بهوقوع نپیوندد و طبیعت وجود انسان، بهاری اینگونه در پیش نداشته باشد، زندگی انسان و تلاش پیگیرش در جهت کمال چه حاصلی را بهبار میآورد؟ چنانکه اگر بهار را از طبیعت جهان جدا کنیم به مردگی میگراید و بیهوده و پوچ میشود و حیات و هدف خود را از دست میدهد. بکوشید تا طراوت، شادابی، زایندگی، صفا، حرکت، خلاقیت و امید را شکوفا کنید و تحقق بخشید. در مذهب توحیدی، بهخصوص تشیع، انسان از مرحله قوا به خداگونگی در مرحله فعل کشانده میشود.
در این بهار از شهدایی یاد کنید که در جریان کمال بودند، در جامعه و روزگار خویش و نظام حاکم بر خویش، رفتاری غیرعادی و جهتی غیرعرفی داشتند. آنگونه که دیگران زندگی میکردند، آنان از آن گریزان بودند و آنچه آنان میدیدند، دیگران از دیدنش عاجز و ناتوان بودند و شناختی که آنان از جهان، انسان، تعهدات انسانی و رابطه آنها با خدا داشتند دیگران از آن محروم بودند. باید بشوند شدند (شهیدانند) شهیدانی که در نظام
صیرورت عمومی نظمی بهخصوص برقرار کردند، با خون دل خویش موانع را برطرف ساختند تا انسانها بتوانند از مجرای طبیعی رشد و قانون تکامل عمومی و بهرهبرداری از نعمتهای خداوند همراه شوند و به بندگی برسند، گرچه عناصر تیرهروز، بندگی بندگان خدای باریتعالی را از یاد بردهاند، مانع شدند، راه بهرهبرداری از نعمت خداوند را مسدود کردند و آنقدر در محرومیت، رنج و زبونیت انسانها را وامیدارند تا برای پرکردن خلأ تکامل دست نیاز به دامن بینیازی دراز کنند که به تلاش موجودات در راه کمال ارزش میبخشد و همچون بهار رنگ میدهند و پیامهای نو به ارمغان میآورند و بر وضع موجود معترض میشوند.
عید فرزانگان و عاشقان زمان، عید کشندگان نفس و پویندگان راه عشق مبارک باد.
بهراستی فتبارکالله احسنالخالقین.
بیا و تازهکن ایمان به نوبهار امروز/ که شد قیامت موعود آشکار امروز (صائب تبریزی)