محمد احمدی
آقای محمد احمدی کارشناس مسائل فلسطین، اسرائیل و خاورمیانه طی مقاله تحقیقی خود با نام «نگاه ابزاری اسرائیل و امریکا به کردها» تلاش کرده است که نشان دهد: اسرائیل چگونه منافع خود را با تجزیه کردهای عراق گره میکند. ولی در این راستا است که به خدمات متقابل اسرائیل و بارزانی ها پرداخته است و در پایان ایشان نتیجه میگیرد که کردستان عراق مرزهای نامطمئن و دوستان غیرقابلاعتمادی برای ایران است. بخش اول این موضوع در شماره ۱۳۶ نشریه با عنوان «ایجاد اسرائیل دوم در خاورمیانه جدید» آمده است و بخش سوم آن در شماره ۱۳۸ نشریه خواهد آمد. از خوانندگان تقاضا داریم با این مقاله و مستندات آن برخورد فعال کنید.
کردها و راهبرد پیرامونی اسرائیل
اسرائیل روابط دیرینی با سازمانهای استقلالطلب کُرد دارد. این دیدگاه درواقع، بخشی از راهبرد پیرامونی[۱] است که اهمیت فراوانی برای اسرائیل دارد. بر اساس این راهبرد که اولین نخستوزیر آن، دیوید بنگوریون، تدوین کرده، اسرائیل باید همسایگان عرب خود را دور بزند و با نیروهای غیرعرب در پیرامون آنها متحد شود که شامل کشورهایی مانند ایران در عصر پهلوی، ترکیه و اتیوپی و قومیتهایی مانند کردها میشود. از آنجا که این نیروهای پیرامونی، تنشهایی با کشورهای عربی بهویژه همسایگان اسرائیل دارند، رابطه با آنها بهعنوان اهرم فشار اسرائیل علیه کشورهای عربی به کار گرفته میشود؛ البته راهبرد پیرامونی اسرائیل دارای مشکلات زیادی است:
- منافع اساسی نیروهای پیرامونی لزوماً با منافع اسرائیل همسو نیست. اگر اسرائیل تلاش میکند آنها را در جهت منافع خودش در مقابل اعراب قرار دهد، به معنای آن است که نیروهای پیرامونی باید از منافع مشترک خود با کشورهای عربی چشمپوشی کنند. این شامل منافع آنها در حوزه انرژی و توسعه روابط اقتصادی و امنیتی با همسایگان خود میشود.
- تعدادی از نیروهای پیرامونی در بعضی از دورهها، دارای روابط خوبی با کشورهای عربی بودهاند. مثلاً روابط ایران در عصر پهلوی با کشورهایی مانند مصر در دوره انور سادات، عراق پس از قرارداد الجزایر (۱۹۷۵) و برخی دیگر خوب بوده است. روابط ترکیه نیز با تعدادی از کشورهای عربی، بهتناوب در طی زمان، مثبت بوده و این تابع منافع بلندمدت طرفین است، نهفقط آنچه اسرائیل برای منافع خود دنبال میکند.
- برخی از خود نیروهای پیرامونی دارای منافع متضاد بین یکدیگر هستند. مثلاً سازمانهای کرد مرتبط با اسرائیل، رابطه تنشآمیزی با ترکیه و ایران داشته و دارند. ایران و عراق پس از قرارداد الجزایر این سازمانهای کرد را بهشدت تضعیف کردند و این باعث کاهش نفوذ اسرائیل بین کردها شد.
- یکی از مهمترین نیروهای پیرامونی در طی زمان، از دوست اسرائیل تبدیل به دشمن اسرائیل شده است. ایران پس از انقلاب، روابط گستردهای با کشورهای عربی مخالف اسرائیل برقرار کرده و محور مقاومت را تشکیل داده است. این محور، راهبرد دهها ساله اسرائیل برای نزدیکی به نیروهای پیرامونی و همچنین برقراری رابطه با کشورهای عربی را تهدید میکند، زیرا قطببندی عرب و غیرعرب را تبدیل به قطببندی مخالف و موافق اسرائیل کرده است. اکنون اسرائیل که در پیرامون اعراب حلقه زده بود، با حلقه دیگری روبهروست که ایران در پیرامون اسرائیل زده است.
اما اسرائیل منافعی در جدایی کردها از کشورهای خود دارد:
۱- تجزیه و تضعیف چند کشور مسلمان شامل عراق، سوریه و ایران برای امنیت و سلطه اسرائیل سودمند است. حتی ترکیه که دوست اسرائیل محسوب میشود و بزرگترین جمعیت کرد را در خود جای داده، باید این شمشیر را در بالای سر خود حس کند که در صورت ناهماهنگی با اسرائیل، در خطر تجزیه خواهد بود.
۲- اسرائیل تمایل زیادی به تأمین نفت خود از منابع کردستان عراق دارد و در برخی مقاطع تا ۷۷ درصدنفت مورد نیازش را از این منطقه وارد کرده که این حدود نیمی از تولید نفت کردستان محسوب میشود. اسرائیل هر زمان که توانسته، این نفت را با قیمتی کمتر از بهای واقعی از دولت اقلیم کردستان خریده است زیرا حکومت محلی وابستگی زیادی به این پول دارد.[۲]
دولت عراق، اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد اما امریکا حکومت اقلیم کردستان را زیر فشار گذاشته تا بخش مهمی از نفت این منطقه را به اسرائیل بفروشد؛ البته دولت اقلیم منکر فروش مستقیم نفت به اسرائیل است، اما میگوید برایش اهمیتی ندارد مقصد این نفت کجاست. درواقع، واسطههایی نیز در این معامله وجود دارند که بخشی از منافع را برای خود برمیدارند. اگر اختیار این منابع در دست دولت عراق باشد، امنیت نفتی اسرائیل در خطر خواهد بود؛ اما اگر اختیار این منابع در دست یک دولت محلی ضعیف باشد، شرکتهای نفتی بهراحتی میتوانند این نفت را استخراج کرده و از طریق واسطهها به بندر جیهان ترکیه بفرستند تا از راه دریای مدیترانه به اسرائیل برسد. این کاری است که از سالها پیش انجام شده است. البته دولت اسرائیل درباره تأمینکنندگان نفت خود، اطلاعاتی منتشر نمیکند زیرا آن را مسئله امنیت ملی میداند. کارشناسان میگویند کشورهایی مانند آذربایجان، قزاقستان و روسیه نیز در سالهای گذشته، نفت به اسرائیل صادر کردهاند. پس از شروع جنگ در اوکراین، نفت اوراسیا شامل روسیه بیشتر به چین و هند صادر میشود و اهمیت نفت کردستان عراق و جمهوری آذربایجان برای اسرائیل بیشتر شده است.
طرحهای گذشته برای استقلال
در زمان جنگ جهانی اول، وقتی که شکست امپراتوری عثمانی نزدیک شد، قدرتهای غربی شروع به بررسی ساختاری جدید برای غرب آسیا کردند. در این زمینه، رئیسجمهور وقت امریکا، وودرو ویلسون[۳] اصول خودمختاری برای ملل را ترسیم کرد. در این زمان، فعالان سیاسی کرد خواستار جایی برای کردستان مستقل در نقشه جدید منطقه شدند. عوامل مختلفی، بهویژه موافقت قدرتهای غربی باید دستبهدست هم میداد تا این ایده پیاده شود؛ اما یک مشکل اساسی بر سر راه تشکیل کردستان وجود داشته و دارد: اختلاف بین ملیگرایان کرد درباره ترسیم مرزهای این کشور پیشنهادی.[۴]
اولین پیشنهاد را یکی از فعالان کرد به نام شریف پاشا در ۲۲ مارس ۱۹۱۹ به کنفرانس صلح پاریس ارائه کرد. در این طرح، دریاچه وان خارج از مرزهای کردستان قرار داشت تا ارمنیها با آن مخالفت نکنند؛ اما بسیاری از کردهای ملیگرا آن را رد کردند، زیرا این منطقه شمالی را هم متعلق به کردستان میدانستند. یکی از آنها به نام امین علی، طرحی جایگزین را پیشنهاد کرد که نهتنها منطقه وان را شامل میشد، بلکه سرزمین کردستان را تا کرانههای مدیترانه گسترش میداد. برخی از ملیگرایان کرد اکنون نیز مرزهای حداکثری را برای یک کردستان مستقل در نظر دارند (نقشه مشابه آن در بخش پیشین این مقاله آمده است).[۵]
درست است که کردها در این نواحی زندگی میکنند، اما قومیتهای دیگر نیز در آن ساکن هستند. اکنون کردها نهتنها در مناطق کردنشین ترکیه، عراق، ایران و سوریه مستقر هستند، بلکه در مناطق دیگر این کشورها و حتی بهطور پراکنده در سایر نقاط جهان ازجمله در اروپا نیز زندگی میکنند.
تلاش ملیگرایان کرد برای تشکیل کشور کردستان ادامه یافته و برخی از آنها در انتظار فرصتی مجدد هستند که قدرتهای بزرگ در تعیین مرزهایی متفاوت در یک خاورمیانه جدید، دخالت کنند، اما این موضوعی پرالتهاب است. فقط در ترکیه در جریان نبردهایی که بر سر این موضوع در قرن بیستم روی داد، بیش از ۴۰ هزار نفر کشته شدند. آمار غیررسمی تلفات بسیار بیشتر است. بحث درباره کشور کردستان، حتی بهصورت فرضی، برای بسیاری از قومیتها و کشورهای منطقه، نظریه وجود یک توطئه علیه آنها را القا میکند. بهویژه دخالت نظامی پرهزینه امریکا در دو دهه آغازین قرن جاری، تحت عناوین ملتسازی، خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ، دلیلی بر وجود آن دانسته شده است. نیویورکتایمز در یک مجموعه مقاله، مشکلات ناشی از ترسیم مجدد مرزها و تشکیل کشورهای جدید را در نقاط مختلف جهان بررسی کرده است.[۶]
خیانتهای دوستانه
پس از ناکامی کردها در اخذ موافقت کشورهای فاتح جنگ اول جهانی، امریکا در ۱۹۲۳ از معاهده لوزان با ترکها حمایت کرد. بر اساس این معاهده، انگلیس و فرانسه توانستند عراق و سوریه کنونی را برای خود از ترکیه جدا کنند، اما هیچ توجهی به کردها در این معاهده نشد. سپس انگلیس تلاش کردها برای تشکیل حکومت خود در شمال عراق را در اوایل دهه ۱۹۲۰ درهم شکست، گرچه چند سال بعد، از تشکیل «جمهوری آرارات» برای کردها در خاک ترکیه حمایت کرد، اما چون روابط انگلیس با ترکها مهمتر بود، به ترکیه اجازه داد که این موجودیت کوچک را در خود هضم کند.[۷]
عراق در دوران پادشاهی خود، وابسته به غرب بود و بهجز اسرائیل که سیاست تقسیم کشورهای عربی را دنبال میکرد، کسی به ملیگرایان کرد عراقی اسلحه نمیداد، اما به دنبال کودتای عبدالکریم قاسم در ۱۹۵۸ و برافتادن رژیم پادشاهی، رابطه عراق با غرب برهم خورد و امریکا با مسلح کردن کردها فشار بر عراق را آغاز کرد. کودتای بعدی عراق در ۱۹۶۳ مورد حمایت امریکا بود و به سقوط قاسم انجامید. صدام حسین جوان نیز در این کودتا نقش داشت. رضایت امریکا از این کودتا، سبب شد بیدرنگ کمک خود به کردها را قطع کند و حتی به رژیم جدید عراق بمبهای ناپالم داد تا برای سرکوب کردها به کار ببرد.
در دهه ۱۹۷۰ دولت بعث عراق به شوروی و بلوک شرق نزدیک شد؛ بنابراین، سیاست امریکا در مورد کردها باز هم تغییر کرد و دولت نیکسون با حضور هنری کیسینجر، نقشه مشترکی با رژیم شاه در ایران کشید تا کردهای عراق را مسلح کند، البته قرار نبود این کردها در مبارزات خود پیروز شوند، چون در آن صورت، کردهای ایران هم تشویق به قیام میشدند. قرار امریکا و ایران این بود که کردها فقط صدماتی به دولت عراق بزنند که باعث تضعیف آن شود. نتیجه مورد نظر امریکا با امضای قرارداد الجزایر بین شاه و صدام حاصل شد بهطوریکه کمک به کردهای عراق دوباره متوقف شد. سپس ارتش عراق به سمت شمال لشکرکشی کرد و هزاران کرد را از دم تیغ گذراند. امریکا با نادیده گرفتن التماس متحدان کرد خود، تماشاچی این وقایع بود و کیسینجر با بیتفاوتی گفت: «عملیات مخفی را نباید با کار تبلیغی اشتباه گرفت».
در دهه ۱۹۸۰ دولت عراق که در جنگ با ایران بود، با سلاحهای شیمیایی علیه کردهای خود نیز میجنگید. دولت رونالد ریگان بهخوبی از این موضوع آگاه بود، اما به علت دشمنی صدام با ایران، ریگان مانع اعمال تحریم علیه عراق شد. رسانههای مهم امریکا نیز با دولت خود همراهی کردند. وقتی یک خبرنگار واشنگتنپست تلاش کرد عکس کردهای قربانی سلاح شیمیایی را در روزنامه چاپ کند، سردبیر پاسخ داد: «چه کسی اهمیت میدهد؟»
سپس در ۱۹۹۱ جنگ کویت فرارسید و جرج بوش پدر در جریان بمباران عراق فراخوان داد: «ارتش عراق و مردم عراق اوضاع را به دست خود بگیرند و صدام حسین دیکتاتور را مجبور به کنارهگیری کنند». شیعیان عراق از سمت جنوب و کردهای عراق از سمت شمال به این فراخوان پاسخ مثبت دادند و قیام کردند، اما معلوم شد که بوش قصد دیگری داشت. ارتش امریکا که در خاک عراق حضور داشت، متوقف شد و دست صدام را باز گذاشت تا آزادانه به کشتار شیعیان و کردها بپردازد. توماس فریدمن در نیویورکتایمز علت این کار را توضیح داد: «آقای بوش هرگز از شورش کردها و شیعیان علیه آقای (صدام) حسین، یا اصلاً از هر جنبش عراقی برای دموکراسی حمایت نمیکرد … زیرا این مشت آهنین صدام بود که عراق را یکپارچه نگه میداشت و رضایت متحدان امریکا، یعنی ترکیه و عربستان سعودی را تأمین میکرد». فریدمن افزود آنچه امریکا میخواست، یک کودتای نظامی، نه قیام مردمی، برای به دست گرفتن قدرت بود: «در این صورت، واشنگتن بهترین نتیجه را میگرفت: یک دولت نظامی با مشت آهنین در عراق بدون صدام حسین».
در دهه ۱۹۹۰ در دولت کلینتون، کردهای عراق بهعنوان «کرد خوب» شناخته میشدند، چون مورد ستم دشمن امریکا بودند، اما چند کیلومتر به سمت شمال، کردهای ترکیه «کرد بد» ترسیم میشدند، چون با دوست امریکا درافتاده بودند. امریکا مقادیر زیادی اسلحه به ترکیه فرستاد که در نتیجه آن، دهها هزار کرد کشته شدند و صدها روستای آنان ویران گردید.
سپس دولت جرج بوش پسر فرارسید. پیش از حمله سال ۲۰۰۳ به عراق، برخی نخبگان در رسانههای امریکا برای توجیه شروع جنگ میگفتند باید بجنگیم تا به کردها کمک کنیم، اما منتقدان میگفتند کردها بر اساس تجربیات قبلی خود، نگران خیانت دوباره امریکا هستند. دعوت امریکا از ترکیه برای همکاری در جنگ، به این نگرانی دامن میزد. طرح خودمختاری کردها که قرار بود پس از تغییر رژیم عراق اجرا شود، برای ترکیه آزاردهنده بود. در ۲۰۰۷ امریکا که عراق را در اشغال خود داشت، به ترکیه اجازه داد کردهای عراق را زیر بمباران سنگین قرار دهد. پس از آن نیز امریکا اجازه حمله گاهوبیگاه ترکیه به کردهای عراق را داده است. از شروع بحران سوریه و حتی در حضور نیروهای امریکایی در شمال آن کشور، تهدیدات ترکیه علیه کردهای سوریه نیز به این اقدامات افزوده شده است.
امریکا تحت عنوان مبارزه با داعش در سالهای اخیر، از کردهای شمال شرقی سوریه حمایت کرده و نفت این منطقه را نیز برای خود استخراج میکند. در رسانههای غربی، نقش گروههای مسلح کرد در مبارزه با داعش بسیار بزرگتر از نقش نیروهای عراقی و سوری و ایرانی ترسیم میشود تا موضع امریکا توجیه گردد. اسرائیل از چندین دهه قبل، سیاست نزدیکی با کردها را دنبال کرده است، زیرا میداند که ظهور یک کشور مستقل کرد سبب تجزیه و تضعیف عراق، سوریه، ایران و ترکیه خواهد شد. گرچه کردها مسلمان هستند و سیاست اسرائیل درباره فلسطین را نمیپذیرند، ملیگرایان کرد توجهی به این مشکل نمیکنند تا حمایت اسرائیل را از دست ندهند. امریکا برخلاف منافع کشورهای منطقه، درباره سیاست اسرائیل در این زمینه سکوت میکند؛ البته موضع ظاهری امریکا این است که استقلال کردستان فعلاً نباید انجام شود؛ زیرا نمیخواهد روابطش با ترکیه عضو ناتو و میزبان پایگاههای امریکایی را به خطر بیندازد. در ۲۰۱۹ یعنی زمانی که داعش توسط کشورهای منطقه، شکست خورده بود، امریکا تحت عنوان مبارزه با داعش، کمک مالی ۳۰۰ میلیون دلاری به کردها داد. حمایت مالی و تسلیحاتی امریکا از شبهنظامیان کرد ادامه دارد تا آنها را تشویق به مبارزه علیه دولت سوریه کند. بنیاد کارنگی در گزارش خود، شبهنظامیان کرد را «متحدان کلیدی ایالاتمتحده» اعلام کرده و در رسانههای غربی از آنها بهعنوان حافظ صلح نیز نام برده میشود. ترکیه به علت نارضایتی از این سیاست، برای کمرنگ کردن نقش امریکا، روسیه را بهعنوان واسطه پذیرفته و در تعامل و مذاکره با آن شرکت کرده است. این با نظر ایران و سوریه نیز سازگاری دارد. بدون شک، کردها باید به حقوق خود و ضمانتهای لازم دست یابند، اما نباید اسرائیل و امریکا از این موضوع علیه سایر قومیتهای منطقه و برای منافع خود استفاده کنند.
بهطور خلاصه، امریکا به سازمانهای کرد در هریک از کشورهای منطقه بهعنوان ابزاردست خود مینگرد، زیرا هرگاه تصمیم داشته به یکی از این کشورها فشار بیاورد، کردهای آن کشور را مسلح کرده است، اما در حمایتهای خود از هر یک از این سازمانها آنقدر جدی نبوده که کردهای ساکن یک کشور دوست امریکا را هم تشویق به قیام کند. کردها ضربالمثلی دارند که میگوید ما دوستی جز کوهها نداریم.[۸]
همهپرسی بینتیجه
برگزاری همهپرسی استقلال کردستان عراق درست در زمانی اعلام شد که داعش در شمال عراق توسط نیروهای آن کشور و با حمایت ایران شکست خورده بود. درست است که آرمان بسیاری از کردها از زمان قدیم تاکنون تشکیل یک کشور بوده، اما انتخاب عجولانه این زمان توسط ملیگرایان کرد، استفاده از فضای شوق و هیجان ناشی از شکست داعش بود، بدون آنکه همه جوانب و عواقب این تصمیم در نظر گرفته شود. نتیجه همهپرسی سپتامبر ۲۰۱۷ برای جدا شدن از عراق، رأی مثبت حدود ۹۳ درصد بود؛ اما مسعود بارزانی رهبر اقلیم کردستان نه به مشکلات داخلی و نه به موانع خارجی این پروژه توجه کافی نداشت. او با ریاست بر حزب دموکرات کردستان فقط حدود نیمی از اقلیم کردستان عراق را به مرکزیت اربیل در کنترل داشت و نیمی دیگر توسط اتحادیه میهنی کردستان و خانواده طالبانی از سلیمانیه کنترل میشد.[۹]
شراکت بین احزاب کردستان عراق به معنای جهتگیری سیاسی و اولویتهای یکسان برای آنها نیست. همچنین فساد و بیقانونی در اقلیم مانع برقراری یک حکومت پایدار است. از سوی دیگر، هیچیک از همسایگان با استقلال کردستان موافق نیستند و اقلیم در صورت اقدام یکجانبه برای استقلال بر اساس همهپرسی، با آنها کشمکش پیدا میکند و نمیتواند از طریق زمین، هوا یا دریا به جهان دسترسی داشته باشد؛ بنابراین، همهپرسی باعث نتایجی نامطلوب برای کردها شد: اعتبار مقامات و سازمانهای ترتیبدهنده آن زیر سؤال رفت و کنارهگیری مسعود بارزانی از قدرت به همین علت بود. حمایت اسرائیل از استقلال کردستان فایدهای برای او نداشت. از طرف دیگر، دولت مرکزی که مخالف برگزاری همهپرسی بود، با فرستادن ارتش، ۴۰ درصد از مناطق مورد ادعای اقلیم را از تصرف آن خارج کرد که شامل بیشتر منابع درآمد کردستان یعنی میدانهای نفتی میشود.
سیاست خارجی بارزانیها بر روابط با ترکیه تمرکز داشته، اما طالبانیها به روابط با ایران بیشتر توجه دارند. ترکیه و ایران هر دو در مقابل همهپرسی و جداییطلبی اقلیم مخالفت کردند. موضع دولت ترکیه درباره کردها سخت است. سالها قبل، وقتی اردوغان در تلاش بود به قدرت دست یابد، باید شرایطی را میپذیرفت که یکی از آنها صلح مورد نظر غرب بین ترکها و کردها بود؛ اما بعداً با تحکیم قدرت او، روابطش با غرب به تیرگی نسبی گرایید و او به سمت سیاست ملیگرایی ترک بهعنوان میراث آتاتورک بازگشت که طبق آن باید در مقابل جداییطلبان، موضعی سرسختانه گرفت تا وحدت ملی ترکها تضعیف نشود؛ بنابراین، اردوغان اکنون سیاست سرکوب جنبش استقلال یا خودمختاری کردها را دنبال میکند که با پاسخ خشونتآمیز حزب کارگران کردستان ترکیه موسوم به پکک روبهرو شده است. پایدارترین موقعیت در بین کردها را میتوان در ایران مشاهده کرد که در چهار استان مرزی از شمال غربی تا غرب کشور، به ترتیب آذربایجان غربی، کردستان، کرمانشاه و ایلام زندگی میکنند.
پروژه سیاسی پستمدرن
حزب کارگران کردستان یا پکک یک گروه از فعالان کرد هوادار عبدالله اوجالان، سیاستمدار چپگراست که از آخر دهه ۱۹۷۰ برای کسب خودمختاری در مقابل حکومت ترکیه گاهی به شکل مسلحانه و گاهی بهصورت صلحآمیز مبارزه کردهاند. مؤسس آن، اوجالان که از ۱۹۹۹ در زندان ترکیه به سر میبرد، خواهان تشکیل یک اتحادیه سیاسی بهصورت کشوری مجازی برای کردها بر اساس ایدههای سوسیالیستی است. دولت ترکیه معتقد است کردستان سوریه با استفاده از وضعیت جنگی در آن کشور، تبدیل به پایگاه پکک شده است؛ بنابراین، اردوغان مخالف هرگونه تشکل سیاسی کردها در شمال سوریه است و بارها دست به عملیات نظامی علیه آنان زده است. کشور مجازی مورد نظر اوجالان یک پروژه سیاسی پستمدرن است که سازمانها و قبایل پراکنده کرد را تحت عنوان یک شبکه موسوم به «کنفدراسیون دموکراتیک» و نه یک ملت به مفهوم رایج، متحد میکند. این جامعه شبکهای بهجای ایده معمول دولت-ملت، یک ساختار مجازی قدرت به حساب میآید.
این ایده جدید را برخی فلاسفه پستمدرن فرانسوی مطرح کردهاند، بهویژه ژیل دلوز[۱۰] که مفهوم «ریزوم»[۱۱] را از زیستشناسی وارد فلسفه کرده است. ریزوم یعنی توده ریشهها به شکل شبکهای غیرخطی که هر نقطه آن به هر نقطه دیگرش متصل است و هیچ نظم ظاهری یا خطی مانند آنچه در شاخههای درخت یا سلسلهمراتب قدرت میبینیم، در ساختار آن به چشم نمیخورد.[۱۲]
مثال ریزوم را میتوان در شبکه قارچهای ریز مشاهده کرد که هیچ نقطه مرکزی ندارند. برخلاف شبکه خطی، ریزوم دارای رابطه بالا به پایین بین عناصر خود نیست، بلکه رابطه متقابل بین آنها حاکم است. گسترش فرهنگ هم نمونه دیگری از شبکه ریزوم است، زیرا هیچ نقطه آغاز یا نقطه پایانی در آن قابلتشخیص نیست و برای آن نمیتوان ساختاری منظم تعریف کرد، بلکه باید آن را مثل نظام عشیرهای دانست که در حال رشد و انتشار است. یا باید آن را مثل آب تصور کرد که وقتی روی زمین جریان دارد، به شکل نامنظم در هر جا که راه یا شکافی بیابد، سرازیر میشود. اگر مانعی بر سر راه شبکه ریزوم قرار گیرد، همانند آب جاری، راه جدیدی برای حرکت و تحول خود مییابد.
ریزوم الگویی برای تشکل گروههای مبارز علیه دولتهای مقتدر است، زیرا هر گوشه از این تشکل سرکوب شود، سایر بخشهای آن لزوماً صدمهای نمیخورند. گروههایی که با پشتیبانی مالی جرج سوروس، سرمایهدار یهودی و فعال در زمینه سرنگونی حکومتها از طریق شورش فعالیت میکنند، از همین ایده الهام میگیرند. پکک نیز از ایده پستمدرن ریزوم برای مبارزه با دولت ترکیه استفاده میکند. طرفداران اوجالان پروژه کشور مجازی خود را بر اساس ترکیبی از چپگرایی و فلسفه پستمدرن طراحی کردهاند.[۱۳]
سابقه اسرائیل با کردها
روابط صهیونیستها با ملیگرایان کرد به دوران پیش از تشکیل اسرائیل بازمیگردد، اما از ۱۹۴۸ به بعد، این روابط گسترش یافت. در دوران حکومت پادشاهی عراق، بهویژه دهه ۱۹۵۰ اسرائیل با ارسال سلاح و پول به کردهای عراق کمک میکرد. بسیاری از افسران موساد در دهه ۱۹۶۰ و پس از آن، به شمال عراق رفتوآمد داشتند. این روابط در زمان شاه، از طریق ایران برقرار میشد و بعداً از طریق پایتختهای اروپایی شکل میگرفت.[۱۴]
در دهه ۱۹۶۰ اسرائیل و ایران به کردهای عراق بهعنوان متحدان خود برای مبارزه با ارتش و رژیم ملیگرای عرب در عراق نگاه میکردند. در اواسط سال ۱۹۶۲ شاه به ساواک دستور داد از شورش کردها در شمال آن کشور حمایت مالی کند تا عراق ناپایدار شود. اسرائیل نیز به دستور نخستوزیر بنگوریون به همکاری با شاه در این زمینه پیوست. تا اواسط دهه ۱۹۷۰ این همکاری ادامه یافت تا ارتش عراق مشغول جنگ با کردها باشد و از این طریق، اسرائیل در جنگهایش کمی آسوده گردد و ایران نیز در مرزهای غربی و جنوبی خود، مزاحمی نداشته باشد. به این ترتیب، عراق نه در جنگ ۱۹۶۷ و نه در جنگ ۱۹۷۳ اسرائیل با اعراب شرکت نداشت. درواقع ۸۰ درصد از ارتش عراق در شمال این کشور برای مقابله با کردها متمرکز شده بود.[۱۵]
مصطفی بارزانی رهبر وقت کردهای عراق در سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۷۳ به اسرائیل سفر کرد تا با مقامات سیاسی اسرائیل و افسران موساد دیدار کند. شلومو نکدیمون[۱۶] نویسنده کتاب موساد در عراق و همسایگان آن[۱۷] گزارش این روابط را همراه با اسناد و تصاویر آن آورده است. پس از قرارداد الجزایر بین شاه و صدام، راه کمک به بارزانی بسته شد. او با هزاران نفر از کردهای عراق به ایران پناهنده شد و سالها مبارزه آنها بینتیجه ماند.
در دوران پس از صدام، با حضور مسعود بارزانی فرزند مصطفی، نفوذ اسرائیل در کردستان عراق بالا گرفت. روابط طرفین آنقدر گرم شد که به قول نیویورکتایمز، کردها برای لابی کردن در واشنگتن، از لابی اسرائیل استفاده میکردند.[۱۸]
البته مقامات اقلیم کردستان از این روابط، آشکارا سخن نمیگویند تا خشم اعراب را برنینگیزند. حدود ۲۰۰ هزار کرد یهودی پس از تشکیل اسرائیل به آنجا مهاجرت کردند و اکنون حامیان استقلال کردستان در اسرائیل زیاد هستند. برخی از اعضای قبیله بارزانی هم از همین یهودیان مهاجر بودهاند. بارزانیهایی که در کردستان باقی ماندند، کمک کردند تا یهودیان دیگر عراقی از طریق خاک ایران در زمان شاه، به اسرائیل منتقل شوند.
در ژوئن ۲۰۱۴، همزمان با سقوط موصل مهمترین شهر شمال عراق به دست داعش و عقبنشینی ارتش عراق از شمال، وزیر دفاع وقت اسرائیل آویگدور لیبرمن در ملاقات با وزیر خارجه وقت امریکا جان کری، گفت تشکیل کشور مستقل کرد تحقق یافته و باید از آن حمایت کرد. لیبرمن افزود: «عراق در حال فروپاشی در مقابل چشمان ماست و یک کشور مستقل کرد بهعنوان نتیجه قطعی آن ظهور میکند». در سپتامبر ۲۰۱۷ همزمان با همهپرسی کردستان نیز نتانیاهو در کنفرانسی در مؤسسه مطالعات امنیت ملی[۱۹] در اسرائیل شرکت کرد و حمایت اسرائیل از تشکیل کشور مستقل کرد در شمال عراق را اعلام نمود. ژنرال بازنشسته مایکل هرتزوگ[۲۰] برادر رئیسجمهور اسرائیل و سفیر آن در امریکاست. او که عضو مؤسسه سیاست خاور نزدیک در واشنگتن[۲۱]
است، گفته تجزیه عراق و سوریه به چند «مینیکشور» متخاصم به منافع اسرائیل خدمت میکند و بنابراین، اسرائیل آشکارا حامی تشکیل کشور مستقل کرد است. جان میرشایمر و استیون والت در کتاب خود، لابی اسرائیل و سیاست
خارجی ایالاتمتحده[۲۲] که به فارسی هم ترجمه شده، نشان میدهند که اندیشکده فوق وابسته به ایپک و از هستههای اصلی لابی اسرائیل در امریکاست بهطوریکه سیاست امریکا در این منطقه را شکل میدهد. بسیاری از اعضای این اندیشکده بهعنوان پرنفوذترین اتاق فکر امریکا در حوزه غرب آسیا و شمال آفریقا، از مقامات ارشد در دولتهای مختلف امریکا بودهاند، شامل هنری کیسینجر، وارن کریستوفر، جرج شولتز، جیمز وولزی، ریچارد پرل و کاندولیزا رایس.[۲۳]
بنابراین، سکوت امریکا در مقابل سیاست اسرائیل درباره تجزیه کردستان را میتوان نتیجه نفوذ لابی اسرائیل در امریکا دانست.
روشنفکر تجزیهطلب
علاوه بر اسرائیل، برخی از نخبگان پرنفوذ اروپایی نیز با استفاده از روابط خود با مقامات و رسانههای غربی، برای خلق «کردستان آزاد» تبلیغ میکنند. یکی از آنها برنار-هانری لوی
[۲۴] روشنفکر صهیونیست و جنجالی از طبقه ثروتمند فرانسه است که از سالها پیش، روابط نزدیکی با رؤسای جمهور آن کشور داشته است. لوی در کنفرانس «دموکراسی و چالشهای آن» در تلآویو در سال ۲۰۱۰ درباره ارتش اسرائیل گفت: «هرگز ارتشی چنین دموکراتیک ندیدهام که اینقدر پرسشهای اخلاقی از خود بکند. این به شکلی غیرعادی، یک موضوع حیاتی درباره دموکراسی اسرائیلی است». او در سال ۲۰۱۶ کتاب روح یهودیت[۲۵] را نوشت و در آن، دفاع از اسرائیل و مقابله با یهودستیزی را آزمونی برای یهودیان و غیریهودیان معرفی کرد.[۲۶]
اما آنچه بحثانگیز است، فعالیتهای سیاسی لوی در زمینه تجزیهطلبی در جهان اسلام است. او در زمان جنگ جدایی بنگلادش (پاکستان شرقی سابق) از پاکستان در ۱۹۷۱ این هدف را با حضوری طولانی در آنجا دنبال کرد. لوی در دهه ۲۰۰۰ بر روی جداییطلبان دارفور در سودان متمرکز شد. او در جریان جنگ داخلی لیبی از سال ۲۰۱۱ و تقسیم آن به مناطق متخاصم نیز فعال بود. لوی در این باره کتابی نوشت و فیلمی مستند ساخت. او از حامیان حمله غرب به سوریه برای سرنگونی نظام آن بوده و در مناطق خودمختار شمال و شرق سوریه حضور داشته است. لوی در سالهای گذشته در افغانستان نیز در تماس نزدیک با احمد مسعود فرمانده جبهه مقاومت ملی در دره پنجشیر بود که خواستار دخالت بیشتر غرب برای مقابله با طالبان شده بود.
فعالیت لوی در دفاع از استقلال کردستان از اوایل دهه ۱۹۹۰ آغاز شد و در زمان همهپرسی سال ۲۰۱۷ به نتیجه مطلوب خود نزدیک شد. او فیلم مستندی به نام پیشمرگه[۲۷] را در زمینه تجربیاتش از کردستان عراق ساخت. وی درباره فیلمش میگوید یک کرد یهودی از خانواده بارزانی را نشان داده است که در کنار سایر کردها در نزدیکی اربیل مبارزه میکند. لوی میگوید: «یهودیان وظیفه خاصی در حمایت از کردها دارند … یهودیان میآیند تا به پیشمرگهها بگویند که شما سالها برای دفاع از ارزشهای تمدن مشترک ما خون دادهاید. اکنون نوبت ماست که از حق شما برای زندگی در آزادی و استقلال دفاع کنیم».
ادامه دارد.
[۱] Peripheral Strategy
https://www.ft.com/content/150f00cc-472c-11e5-af2f-4d6e0e5eda22
[۲][۳] Woodrow Wilson
[۴] https://www.nytimes.com/roomfordebate/2014/07/03/where-do-borders-need-to-be-redrawn/lessons-from-the-idea-and-rejection-of-kurdistan
[۵] https://dckurd.org/2022/12/26/webinar-threats-against-greater-kurdistan/
[۶] https://www.nytimes.com/roomfordebate/2014/07/03/where-do-borders-need-to-be-redrawn
[۷] https://theintercept.com/2019/10/07/kurds-syria-turkey-trump-betrayal/
[۸] https://theintercept.com/2019/10/07/kurds-syria-turkey-trump-betrayal/
[۹] https://uwidata.com/5067-the-end-of-the-greater-middle-east-project-the-case-of-kurdistan/
[۱۰] Gilles Deleuze
[۱۱] rhizome
https://en.wikipedia.org/wiki/Rhizome_(philosophy)[۱۲]
https://uwidata.com/5067-the-end-of-the-greater-middle-east-project-the-case-of-kurdistan/
[۱۳][۱۴] https://en.eipss-eg.org/kurdish-israeli-relations-what-horizon/
[۱۵] https://foreignpolicy.com/2019/10/14/us-kurdish-relationship-history-syria-turkey-betrayal-kissinger/
[۱۶] Shlomo Nakdimon
[۱۷] The Mossad in Iraq and Neighbors
[۱۸] https://www.nytimes.com/2017/09/22/world/middleeast/kurds-independence-israel.html
[۱۹] Institute of National Security Studies
[۲۰] Michael Herzog
[۲۱] Washington Institute for Near East Policy-WINEP
[۲۲] The Israel Lobby and US Foreign Policy
[۲۳] https://en.wikipedia.org/wiki/The_Washington_Institute_for_Near_East_Policy
[۲۴] Bernard-Henri Levy
[۲۵] L’Esprit du Judaisme
[۲۶] https://en.wikipedia.org/wiki/Bernard-Henri_L%C3%A9vy
[۲۷] Peshmerga