بدون دیدگاه

پدیدارشناسی «معامله قرن»

حمید نوحی

#بخش_اول

ای غنچه خوابیده چو نرگس نگران خیز

کاشانـه ما رفت به تـاراج غمان خیز

 (اقبال)

کلاه‌برداری یا فرمان تسلیم

طرح جدید امریکایی – اسرائیلی، ترامپ – نتانیاهو، نه یک معامله یا تجارت خوب و مهم است و نه حتی کلاه‌برداری قرن آن‌چنان‌که باسم نعیم رهبر ارشد حماس آن را «کلاه‌برداری قرن» نامیده است. هیچ‌کدام از این نام‌ها بهتر از «فرمان» یا «دستور» تسلیم ماهیت واقعی و فراگیر آن را روشن نمی‌کند.

‌انکارشدنی نیست که می‌تواند برای بعضی‌ها یک طرح صلح یا تجارت خوب قرن باشد؛ برای نژادپرستان و دست راستی‌های تندروی اسرائیل و طرفداران پر و پا قرص صهیونیسم در تمامی جهان و چه‌بسا برای اقلیت کوچکی از اعراب در فلسطین و سراسر جهان که از این درگیری طولانی خسته و عاصی شده‌اند و برای بعضی دولتمردان و اعراب ثروتمند که همواره در هر فراکنشی سودای معامله‌ای پرسود در سر می‌پرورند و آرامش قبرستانی، خفت‌بار و تحقیرآمیز را به مقاومت پایان‌ناپذیر یا دست‌کم مقاومتی که فرجام آن معلوم نیست ترجیح می‌دهند. با شناختی که اکنون از پیرامونیان نزدیک ترامپ و حلقه اصلی سیاست‌گذاری امریکا در تمام جهان وجود دارد. تردیدی نیست که این طرح نه ادامه فرآیند آغازشده در دولت‌های قبلی امریکا اعم از دولت جمهوری‌خواهِ بوش و ریگان است و نه کلینتون و کارتر و اوبامای دموکرات که ترامپ رسماً گفت:

«فلسطینی‌ها اولین قربانیان ماجراجویی‌هایی به نام طرح‌های صلح بوده‌اند. اکنون فرصت تحقق صلح است. مردم امریکا و کشورهای زیادی آماده حمایت هستند؛ باورکردنی نیست. بوریس جانسون با من تماس گرفته و رهبران دیگر هم گفته‌اند حاضرند هر کاری انجام دهند تا این طرح به سرانجام برسد».

و نتانیاهو گفت:

«اسرائیل همواره و برای دهه‌ها در پی صلح بوده است. طرح‌های زیادی بوده که یکی پس از دیگری شکست‌خورده؛ زیرا توازن بین دو طرف را رعایت نکردند. رهبرانی بودند که در طرح خود، حق حاکمیت را بر دره اردن به رسمیت نشناختند.»

جارد کوشنر در نشست اقتصادی بحرین برای رونمایی جزئیات اقتصادی طرح که با شرکت مدیرعامل صندوق بین‌المللی پول، نمایندگانی از امریکا، عربستان سعودی، اردن و دیگر کشورها تشکیل‌شده بود، اشک تمساح ریخت و گفت: «ما خواهان برقراری صلح و ثبات میان اسرائیل و فلسطینی‌ها و آزادی مذهبی برای همگان هستیم.»

هفته‌نامه فرانسوی‌زبان نُوول اُبزِرواتور «طرح قرن» را این‌گونه توصیف کرده:

«نمایشی عروسکی که نیازی به اظهارنظر و افشای آن نیست.» (آلن لُنچادک)

نویسندگان ایرانی مقالات در صفحه ناظران سایت بی‌بی‌سی هر یک از زاویه‌ای و به نکته خاصی توجه کرده‌اند که عصاره بعضی از آن‌ها در زیر ملاحظه می‌شود:

فرشته پزشک آن را «متارکه با تاریخ» دانسته که علت آن را در پنج سطح زیر قابل‌بررسی می‌داند:

– حاکمیت «انجیلی»های راست‌گرا در امریکا(اوانجلیت‌ها).

– عکس‌العمل در برابر انقلاب ایران.

– حاکمیت دو دهه راست‌گرایی به رهبری نتانیاهو در اسرائیل.

– افول رهبران مؤثر و فساد در فلسطین.

– کاهش نفوذ سازمان ملل و سایر نهادها در جهان.

الیاس حرفوش، نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی در نسخه فارسی شرق الاوسط این معامله را به‌درستی نتیجه شرایط منطقه دانسته و افزوده:

«این طرح به جانب‌داری از اسرائیل، «زیر پا گذاشتن مقررات بین‌المللی برای پایان دادن به نزاع فلسطین اسرائیلی» و برنامه‌ای انتخاباتی برای بازگرداندن ترامپ به کاخ سفید و نتانیاهو به نخست‌وزیری اسرائیل، متهم شده است»

بااین‌حال مانند هر معامله سیاسی یا تجاری دیگر نمی‌توان آن را از شرایطی که در آن‌ها سر برآورده، جدا دانست.

جوزف بورل رئیس سیاست خارجی اتحادیه اروپا در ملاقات با وزیر امور خارجه اردن گفته:

«این طرح به‌اصطلاح صلح بسیاری از مؤلفه‌های موردتوافق بین‌المللی را به چالش می‌کشد؛ زیرا اسرائیل و کشور مستقل فلسطین باید در صلح، امنیت و به رسمیت شناسی متقابل و در کنار یکدیگر زندگی کنند». جوزف بورل در این دیدار به تعهد اروپا به راه‌حل دو دولتی و احترام به قوانین بین‌المللی اشاره کرد.

وزیر خارجه اردن در این دیدار از اقدام‌های یک‌جانبه رژیم اسرائیل همچون انضمام اراضی فلسطین و اقدامات تحریک‌آمیز، انتقاد کرد.

وزیر امور خارجه فرانسه ژان ایو لودریان:

«راه‌حل‌های یک‌جانبه درباره موضوع فلسطین نتیجه‌بخش نخواهد بود.»

یوسی بلین در یادداشت روزنامه «اسرائیل الیوم» گفت:

«به فلسطینی‌ها توصیه می‌کنم معامله قرن را نپذیرند، چون دونالد ترامپ رئیس‌جمهور امریکا در مراسم رونمایی از طرح با منطق تاجری صحبت کرد که در مواضع دو طرف دنبال شکاف می‌گردد.»

مولود چاووش اوغلو وزیر خارجه ترکیه ضمن تکرار مخالفت ترکیه با طرح معامله قرن، خواستار «یکپارچگی کشورهای اسلامی» در رد این «طرح ضد فلسطین» شد.

سازمان همکاری اسلامی در نشست فوق‌العاده بررسی طرح «صلح» امریکا اعلام کرد:

«هر اقدامی که حقوق فلسطینی‌ها را محقق نکند نمی‌پذیرد.» روزنامه اطلاعات ۱۵ بهمن ۱۳۹۸.

عفو بین‌الملل نیز رسماٌ اعلام کرده:

بسته پیشنهادی دونالد ترامپ باعث نقض قوانین بین‌المللی و محرومیت بیشتر فلسطینیان از حقوقشان خواهد شد.

سازمان ملل می‌گوید:

«همچنان به مرزهای تعریف‌شده در سال ۱۹۶۷ پایبند است.»

در این میان موضع رسمی دولت روسیه قابل کنکاش و کنجکاوی است. همسایه شمالی، هم‌پیمان منطقه‌ای- دست‌کم در سوریه- شریک و رفیق مراودات اقتصادی و حسن هم‌جواری (بخوانید شریک دزد و رفیق قافله) نه‌تنها خود را به‌طورکلی از صحنه کنار کشید، اعلام کرد فردا در ملاقات با نتانیاهو اطلاعات لازم را کسب خواهیم کرد! صائب عریقات دیپلمات ارشد و دبیر کل کمیته اجرایی سازمان آزادی‌بخش فلسطین و عضو گروه مذاکره‌کننده فلسطینی‌ها طی دو دهه برای تشکیل کشور مستقل فلسطین در مصاحبه با الجزیره:

«طرح معامله قرن متعلق به دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور امریکا نیست. این طرح در سال ۲۰۱۱ از سوی صهیونیست‌ها مطرح شده است. ترامپ طرح بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی را اجرایی کرد تا سیستم جدایی نژادپرستانه را علیه مردم فلسطین اعمال کند…».

بعدها عریقات از مشاجره شدید خود با کوشنِر در کاخ سفید پیش از اعلام انتقال سفارت اسرائیل به بیت‌المقدس خبر داد. خبرگزاری مهر ۲۰ فروردین ۱۳۹۹:

«اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس ضمن محکومیت معامله قرن یا هر توافقی که از حقوق مردم بکاهد از سوی حماس و تمامی فلسطینی‌ها ̕ بر ضرورت تشکیل صف واحد در مقابل صهیونیست‌ها ̔ تأکید کرد: و از حضور برخی کشورهای عربی در زمان اعلام معامله قرن ابراز تأسف کرد.»

محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین: «نه، نه، نه».

نفتالی بنت وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اعلام کرد:

«برای انجام هرگونه اقدامی برای اجرای معامله قرن» آماده است. حتی می‌تواند نیروهای نظامی دیگری به اردن اعزام کند.

زیاد النخاله دبیر کل جنبش جهاد اسلامی فلسطین:

«معامله قرن اقدامی علیه همه عرب‌ها و مسلمانان و به‌منزله چالشی بزرگ برای امت ما است که در پی آن باید اقدامات پیشین را کنار گذاشته و با فداکاری اوضاع جدیدی به وجود آوریم… این مرحله متفاوت و نیازمند ابزارها و تفکر متفاوت است.»

او از طرف دیگر به ضرورت رفع اختلاف‌ها در صنوف جنبش فلسطین نیز اشاره کرد:

واقعیت تلخ

دانیل پایپز مفسر انگلیسی در سایت شخصی خود نوشته «فلسطینیان باید دست‌هایشان را بالا ببرند»

وی برای ایران نیز سه وضعیت را پیش‌بینی کرده که ناچار است عمل نماید:

۱- حمله هوایی به تأسیسات اتمی ایران که پیش از این در عراق و سوریه انجام شده، (به‌عنوان آخرین راه‌حل).

۲- عملیات ویژه، همچون حملات سایبری، ترور دانشمندان، دزدی (همچون ربودن مدارک برنامه هسته‌ای)، خرابکاری و…

۳- حمله اتمی توسط زیردریایی‌ها

تحلیل این مفسر گرچه بسیار تلخ است، درعین‌حال به همان نسبت واقعی و قابل‌تأمل و دوراندیشی است؛ زیرا:

بررسی تاریخ منازعات اعراب و اسرائیل از یک طرف و فلسطین و اسرائیل از طرف دیگر نشان می‌دهد که از سیصد سال پیش از این تاریخ فرایندهایی به شرح زیر در منطقه و کشورهای شمالی مسلمان افریقا طی شده است.

یک- آغاز فروپاشی قدرت عثمانی از قرن هجدهم.

دو- گسترش دریانوردی غربی و توسعه نفوذ اروپا در پنج قاره جهان به‌موازات افول قدرت امپراتوری عثمانی و تا جایی که به بحث ما مربوط است تسخیر مصر و کشورهای شمال افریقا توسط فرانسه، ایتالیا و انگلیس و تسخیر خاورمیانه توسط فرانسه و بریتانیای کبیر در جنگ اول و گسترش مرزهای امپراتوری روسیه و سپس اتحاد جماهیر شوروی به سمت جنوب، دریای بالتیک در جنوب غربی و ورود ایالات‌متحده امریکا به‌عنوان شریک فتوحات و بهره‌برداری از ممالک مفتوحه در جنگ جهانی دوم.

رستاخیز اروپایی و تاریخ دو قرن عقب‌نشینی مسلمانان

رویدادهای امروز منطقه خاورمیانه به‌هیچ‌روی جدای از تاریخ دو قرن اخیر- فروپاشی دنیای اسلام و برآمدن اروپای مسیحی- نیست. مقطع نمادین این فروپاشی جنگ اول و دوم جهانی است. در این میان سرنوشت سرزمین فلسطین در خاورمیانه با یک دلیل مهم، افزون بر ملاحظات دیگر جغرافیایی-سیاسی، از سرنوشت سایر نقاط جهان متفاوت شد؛ و عنوان «رام نشدنی‌ترین منازعه جهان» را به خود اختصاص داد. این منطقه مهد سه دین بزرگ ابراهیمی و خانه مقدس (بیت‌المقدس) تاریخی هر سه بود. امپراتوری مجارستان- اتریش نیز فروپاشید، اما منازعه این‌همه ادامه نداشت. بخش اروپایی امپراتوری عثمانی نیز از امپراتوری جدا و آن‌قدر تکه‌پاره شد که مبدأ پیدایشِ اصطلاحِ «بالکانیزاسیون» در جغرافیای سیاسی شد. به هنگام اعطای استقلال به هند با تشویق و همدلی مقامات انگلیسی، پاکستان از هند جدا شد متعاقباً کشمیر به‌عنوان محل منازعه (بخوانید چوب لای چرخ استقلال) هند و پاکستان به‌صورت ایالت هند با خودمختاری نسبی درآمد. به هنگام کسب استقلال مالزی از بریتانیا دماغه کوچکی، بسیار کوچک در قد و قواره یک شهر یا حداکثر بگویم یک شهرستان، از مالزی جدا شد و نام کشور مستقل سنگاپور به خود گرفت و عضو جامعه کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیای کبیر شد. این‌ها را فقط به‌عنوان نمونه‌ای از صدها مورد رویدادهای پسااستعماری ذکر کردم. نمونه‌های مشابه زیاد است، سودان و مصر، گوانتانامو و کوبا و … همه شاهد دو واقعیت‌اند: اول- ضعف‌های زیربنایی، ساختاری، فنی، عملی، فرهنگی، اقتصادی و میان‌مایگی و عقب‌افتادگی دنیای کهن –دوم: پرمایگی و برتری غرب در تمامی زمینه‌های حیات اجتماعی و فردی انسان‌ها. می‌خواهم بگویم وضعیت اسفبار کنونی خاورمیانه و به‌ویژه اعراب خاورمیانه محصول عوامل تاریخی- سیاسی و اجتماعی زیر است:

– اول: فاصله میان غرب و شرق درنتیجه تجدید حیات و نوزایی اروپایی و درجا زدن شرق (بخوانید عقب‌ماندگی، توسعه‌نیافتگی، استضعاف، زیر سلطه بودن یا هر چیز دیگری که می‌خواهید، واقعیت‌های عینی پیش از نام‌گذاری‌ها مهم‌اند.)

– دوم: سیاست‌های استعماری و نو استعماری بسیار پیچیده، غربی‌ها در برابر خام‌طبعی، ساده‌لوحی و به‌ویژه احساساتی گرایی خاورمیانه‌ای‌ها.

جهش فلسفی، هنری و ادبی در اروپا به‌ویژه در برابر کهنه‌پرستی کلیسایی موجب جهش‌هایی در زمینه ساختارهای اجتماعی و سیاسی و پیشرفت‌ها و نوآوری‌های شگرفی در زمینه‌های علمی، فنی، نظامی و دریانوردی شد. مجموعه این تحولات روحیه و اعتمادبه‌نفس اروپائیان را به حدی تقویت کرد که به مدد امکانات مالی و دارایی‌های رو به رشد طبقه جدید سرمایه‌داری صنعتی ناشی از انقلاب صنعتی به نحو نوینی شروع به جهانگشایی کردند. طبقه جدید برخلاف طبقات اشرافی کهن، نه وابسته زمین بود و نه همراهِ لشکر دعای مذهب، شالوده دم‌ودستگاه امپراتوران که در مقطع گسست تاریخی از عصر فئودالی به صنعتی خود داعیه گردان سیاست و دم‌ودستگاه دیوانی کارآمدتری متناسب با زمانه بود. انقلاب صنعتی، به‌عنوان منشأ اجتماعی- اقتصادی و انقلاب کبیر فرانسه به‌عنوان نماد و حتی منشأ سیاسی این دگرگونی بنیادی در جامه اروپایی بود که زمینه‌های آن‌ها نیز به‌نوبه خود مدت‌ها پیش از این دو رویداد در لایه‌های زیرین جوامع اروپایی فراهم شده بود.

محور و شالوده سخن در این است که از آنجا که هیچ‌چیز در این عالم ناگهان و یک‌باره از آسمان نازل نمی‌شود، آنچه بر سر سرزمین فلسطین و اعراب و خاورمیانه آمده ناگهانی نبوده. سرنوشت نه در یک جنگ رقم می‌خورد و نه در یک پیروزی. این شکست‌ها و پیروزی‌ها خود نتیجه رفتارها و رویدادهای کوچک و بزرگ قبلی‌اند. به فرض آنکه یک‌بار به‌طور تصادفی نیرویی که برتر است شکست بخورد به‌طور قطع دفعه بعد آن را جبران خواهد کرد. شکست و پیروزی بزرگ نه در یک واقعه مستقل و مجزا از ریز رفتارهای روزمره نه در یک فرمان و نه در یک آرزو و خواست و نه فرمانی آسمانی، بلکه در آگاهیِ شکل گرفته به‌طور روزمره، خواست‌ها و آرزوها و رفتارهای روزمره، انقلاب‌های هرروزه و… شکل می‌گیرد. تاریخ جنگ‌وگریزهای خاورمیانه نمونه‌های گویا و خوبی از این گزاره به دست می‌دهد.

جان سخن:

۱- غمگنانه باید گفت این طرح زهر تلخی است که با اشک و خون درهم‌آمیخته و باید آن را سر بکشیم؛ اما درعین‌حال، نه‌تنها خود محصول گذشته است، رفتارها و مواضع فلسطینی‌ها، اعراب، کشورهای منطقه، توده‌های مسلمان و ایران در برابر آن، آینده را رقم خواهد زد. نه‌تنها موضع‌گیری به‌تنهایی، بلکه رفتارهای ناشی از آن و متناسب و هوشمندانه. متأسفانه «موضع‌گیری» در زبان ما و اعراب که هنوز در جهان پساصنعتی تنفس نمی‌کنیم عبارت است از یک اعلام نظر، بیان نظر و نهایتاً یک تحلیل. اگر از گذشته درس نگیریم باز هم در بر همان پاشنه خواهد چرخید و در آینده باید جام‌های زهر دیگر و بی‌شماری را سر بکشیم.

۲- درس گرفتن از گذشته مستلزم بیرون آمدن از رؤیا و پایین آمدن از اسب سرکش احساسات و منم منم زدن‌ها است. در همین‌جا ریشه‌ها را بکاویم:

اعرابِ همسایه اسرائیل کم‌وبیش به رهبری مصر تاکنون چهار بار به‌طور رسمی و گسترده با اسرائیل درگیر جنگ‌های منظم شده‌اند.

– بار اول: ۱۵ مه سال ۱۹۴۸ در فردای اعلام رسمی موجودیت دولت اسرائیل و پایان قیمومیت بریتانیا در ۱۴ مه که به عقب‌نشینی اعراب انجامید و «جنگ استقلال ۱۹۴۸»! نام گرفت.

– بار دوم در سال ۱۹۵۶ به دنبال ملی کردن کانال (تُرعِه) سوئز توسط جمال عبدالناصر پیشوای مصر با حمله مشترک سه کشور اسرائیل، انگلیس و فرانسه آغاز و با دستور آتش‌بس مجمع عمومی سازمان ملل متحد به نفع مصر پایان یافت. تأسیسات تُرعِه و مدیریت و منافع آن از هنگام فتح مصر در اختیار بریتانیا بود.

– بار سوم: جنگ شش‌روزه در سال ۱۹۶۷ که به شکست فاحش و جبران‌ناپذیر مصر و سوریه و اردن و اشغال صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، بلندی‌های جولان و شهر قنیطره در سوریه و اشغال شهر اورشلیم منجر شد.

– بار چهارم: جنگ سال ۱۹۷۳ موسوم به «یوم کیپور» با حمله غافلگیرانه مصر، سوریه و اردن برای جبران شکست فاحش ۱۹۶۷.

در جنگ ۱۹۴۸ اسرائیل از برکت سازمان‌دهی‌های قبلی، ثروت صهیونیسم بین‌الملل و حمایت‌های مالی، سازمانی و تسلیحاتی پشت پرده بریتانیا به‌طور کامل به اهداف اولیه خود رسید:

تأسیس رسمی دولت اسرائیل و اعلام استقلال از اعراب و بریتانیا. استقرار تشکیلات آن در بخش‌هایی از سرزمین با جمعیتی کم یا بیش یهودی یا خالی از سکنه، به غیر از نوار غزه و ساحل غربی رود اردن که درواقع در تقسیمات پس از جنگ اول جهانی در پی شکست عثمانی در اختیار خاندان هاشمی اردن قرار گرفت.

در جنگ ۱۹۵۶ به‌رغم پیروزی‌های نظامی آسان اولیه مهاجمین و بازپس‌گیری ترعه سوئز به دلیل برتری قاطع نیروهای هوایی مهاجمین، عمده نیروهای هوایی و دریایی متخاصمین و ناآمادگی ارتش مصر، تلفات سنگینی به مصری‌ها وارد شد، اما درنهایت به دلیل شرایط جدید جهانی ناشی از ورود شوروی و امریکا به صحنه رقابت‌ها و شریک منافع ارضی کسب‌شده پس از جنگ جهانی و اخطار این دو کشور به نیروهای اشغالگر، سازمان ملل سه کشور مهاجم را وادار به عقب‌نشینی کرد.

درباره جنگ سوم در سال ۱۹۶۷، به‌سختی می‌توان از شرم و سرخوردگی و خفتی که اعراب به‌ویژه مصری‌ها و شخص جمال عبدالناصر از شکست فاحش و تحقیرآمیزی که درنتیجه آن جنگ موسوم به جنگ شش‌روزه تحمل کردند سخن گفت، ازبس‌که فاجعه تراژیک و دردناک بود.

جنگ بعدی (چهارم) جنگ ۱۹۷۳، آخرین جنگ متعارفِ (منظم ارتش‌ها) اعراب با اسرائیل و پایان جنگ‌ها بود. این جنگ با حمله غافلگیرانه مصر و سوریه علیه مواضع نیروهای اسرائیلی در شرق کانال سوئز (استحکامات بارِلو) و ارتفاعات جولان که شش سال پیش از آن به تصرف اسرائیل درآمده بود، آغاز شد و به‌رغم رشادت‌های فوق‌العاده سربازان مصری و شکستن خطوط دفاعی اسرائیلی که تا آن هنگام غیرقابل نفوذ تلقی می‌شد، پس از چند روز به نقطه اول بازگشت.

ارتش اسرائیل نه‌تنها آنچه را در لحظات اول از دست داده بود پس گرفت بلکه پس از استحکام مواضع خود در غرب ترعه سوئز و جا خوش کردن در فاصله چهل کیلومتری قاهره، بدون فوت وقت متوجه سوریه شد و بلندی‌های استراتژیک جولان را به تصرف درآورد. بلندی‌هایی که دو روستای لبنان هم در آن قرار داشت و تا هم‌اکنون محل مناقشه و دادخواهی سوریه و لبنان است. بلندترین نقطه این برجستگی‌ها فقط چهل کیلومتر با دمشق فاصله دارد و از آنجا به‌خوبی می‌توان سوریه را رصد کرد.

در جنگ شش‌روزه، شوروی ارتش مصر را سر تا پا مجهز کرده بود. مصری‌ها روی این تجهیزات و نفرات ارتش خود به تعداد یک‌میلیون نفر خیلی حساب می‌کردند.

از آن هنگام که جنگ قریب‌الوقوع به نظر می‌رسید، تمام پیش‌بینی‌ها در میان عامه مردم حاکی از پیروزی مصر بود. پیروزی سیاسی در جنگ پیشین (ترعه سوئز) موفقیت و سابقه انقلابی افسران آزاد در سال ۱۹۳۱ به رهبری جمال عبدالناصر در سرنگونی سلطنت خاندان محمدعلی و تدوین و اجرای قانون اصلاحات ارضی به نفع روستائیان فقیر و بالاخره مقاومت در برابر خواسته‌های اخوان‌المسلمین و یورش به آن سازمان پس از خنثی شدن ترور ناصر، خلع محمد نجیب رئیس‌جمهور و زندانی کردن او، بنیان‌گذاری جنبش غیرمتعهدها با همراهی رهبران مشهور و محبوبی در آفریقا، آسیا و اروپا و …، از او یک شخصیت کراماتی و به‌شدت محبوب در دنیای عرب ساخته بود که نه‌تنها نمی‌شد به حسابش نیاورد، بلکه گره‌ای در دنیای عرب نبود که به دست او گشوده نشود. مرگ مشکوک و ناگهانی او نه‌تنها مردم مصر بلکه بسیاری از عرب‌ها و توده‌های جهان سوم را بهت‌زده و عزادار کرد. باور مرگ طبیعی او که پنجاه‌ودو سال بیشتر نداشت و ظاهراً از بنیه‌ای خوب و سالم برخوردار بود، برای مردم باورکردنی نبود. تا آن هنگام نه دنیای عرب چنین خاطره‌ای از شخصیتی مردمی و محبوب در حافظه داشت، نه مردم سایر نقاط زیست‌کره. در مراسم خاک‌سپاری او در قاهره پنج میلیون نفر شرکت داشتند. در راهپیمایی بزرگ بیروت ده تن در میان سیل خروشان جمعیت جان باختند.

بلافاصله پس از شکست فاحش مصر در جنگ شش‌روزه عبدالناصر که گناه این شکست را به عهده گرفته بود استعفای خود را از مقام ریاست جمهوری اعلام کرد. خیابان‌های قاهره مملو از جمعیت چندمیلیونی شد که با استغاثه می‌خواستند به کار خود برگردد. او برگشت؛ و درصدد جبران از دست رفته‌ها بود که اجل مهلتش نداد و جانشین اوبه اصطلاح با واقعیات کنار آمد. انور سادات و یاسر عرفات هر دو راه صلح شرافتمندانه را در پیش گرفتند.

آغاز فرایند صلح و پایان جنگ دولت‌ها

ابتدا جیمی کارتر رئیس‌جمهور دموکرات امریکا با راضی کردن اسرائیل به بازگرداندن اراضی اشغالیِ مصر و راضی کردن انور سادات در به رسمیت شناختن دولت اسرائیل در مراسم امضای پیمان معروف به کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ دست سادات را در دست مناخیم بگین نخست‌وزیر وقت اسرائیل گذاشت. پس‌ازاین پیمان نوبت ساف (سازمان آزادی‌بخش فلسطین) رسید تا به‌نوبه خود چند سال بعد در سال ۱۹۹۳ در مراسم امضای پیمان اسلو؛ این بار با میانجی‌گری بیل کلینتون رئیس‌جمهور بعدی امریکا که او هم در حزب دموکرات بود، دست یاسر عرفات را در دست اسحاق رابین بگذارد. این پیمان تلاشی بود برای تعیین چهارچوب (نقشه راه) حل‌وفصل کامل منازعه اسرائیل و فلسطین. اسرائیل حکومت خودگردان فلسطین را به‌عنوان یک نهاد اداری به رسمیت شناخت و ساف هم متقابلاً دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت و مقرر شد بقیه مسائل امنیتی و تعیین مرزها طی مذاکرات بعدی و در توافق دائمی حل‌وفصل شوند.

جایزه صلح نوبل ۱۹۹۴ به‌طور مشترک به سه نفر، اسحاق رابین، شیمون پرز و یاسر عرفات تعلق گرفت. در سال ۱۹۹۵ پیمان دیگری با نام «موافقت‌نامه موقت در مورد کرانه باختری و نوار غزه» معروف به پیمان اُسلو ۲ به امضای دو طرف رسید.

جریان‌هایی همچون جهاد اسلامی، حماس و جبهه دموکراتیک برای آزادی فلسطین این فراکنش را به رسمیت نشناختند. به‌راستی اسرائیل که تقریباً در همه این جنگ‌ها پیروز شده بود، پس چرا تن به صلح داد؟ و چرا اکنون با طرح توافق قرن همه آن‌ها را پاره کرد؟ شاید رویدادهای بعد از شکست ۱۹۶۷ بتواند تا حدودی به پاسخ پرسش کمک کند. جریان‌های تندرو اعم از چپ، چپ افراطی و مذهبی مصالحه‌های مزبور را نپذیرفتند. عملیات قهرمانانه شگفت‌آوری که به عملیات سپتامبر سیاه مشهور شد از طرف جوانان انقلابی چپ و مسلمان فلسطین به اجرا گذاشته شد. انور سادات به دست خالد اسلامبولی به قتل رسید. سازمان‌های انقلابی و در رأس همه آن‌ها ازلحاظ تعداد فدائیان سازمان سیاسی نظامی فتح (جنبش آزادی‌بخش میهن فلسطین) و تعداد بسیار زیادی سازمان‌های کوچک‌تر با عملیات پیچیده و قهرمانانه خود جهانیان را در بهت و حیرت فروبردند؛ همچون عملیات هواپیماربائی توسط دختر جوان فلسطینی لیلا خالد و عملیات گروگان‌گیری فوتبالیست‌های اسرائیلی در سال ۱۳۷۲ که منجر به کشته شدن تمام آن‌ها شد.

گفتمان انقلابی چپ بر جنبش فلسطین غلبه کرد. دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی (۴۰ و ۵۰ شمسی) دهه رشد و گسترش سازمان‌های انقلابی با تأثیرپذیری از انقلاب‌های آزادی‌بخش ملی در آسیا، آفریقا، امریکای لاتین و خاورمیانه بود. بسیاری از کشورهای مستعمره در سه قاره در پرتو اعتراضات و مبارزات به استقلال رسیده بودند. شخصیت‌های انقلابی همچون چه‌گوارا، ژنرال جیاپ، عبدالناصر، مائوتسه تونگ و … به زندگی جوانان و نوجوانان روشنایی و امید می‌دادند.

چنین فضای روان‌شناختیِ گفتمان انقلابی، حتی به ایالات‌متحده و اروپا سرایت کرد. در کشورهای اسکاندیناوی تظاهرات میلیونی در حمایت از انقلابیون ویتنام و محکوم کردن جنایات جنگی امریکا و در ابعادی کوچک‌تر در حمایت از مردم فلسطین برگزار می‌شد. جنبش جوانان طبیعت‌گرا و ضد اخلاق سرمایه‌داری در دهه ۶۰ میلادی در ایالات‌متحده پا گرفت و به سراسر جهان صادر شد. فرانسه در سال ۱۹۶۱ با قرارداد اِویان در سوئیس سازمان آزادی‌بخش الجزایر را به رسمیت شناخت و قدرت سیاسی را به او تفویض کرد. شورش‌های کارگری و دانشجویی از پاریس آغاز و منجر به ایجاد موانع در خیابان‌ها و یادآور انقلاب کبیر فرانسه شده بود تمام پایتخت‌های اروپایی، برلن، پراگ، لندن درنوردید و طنین آن به نیویورک رسید.

در این فضای هیجان‌انگیز انقلابی، جنگ دولت‌ها در خاورمیانه به پایان خط خود می‌رسد. ساف که متکی به حمایت دولت‌ها بود به نفس‌نفس زدن می‌افتد. لاجرم حزب‌الله، حماس و جهاد اسلامی به‌جای ساف و دولت‌های عرب وارد عرصه درگیری‌ها شده و تبدیل به بازیگران اصلی صحنه نبرد می‌شوند. گرچه اینان نیز به‌نوبه خود کم‌وبیش از حمایت مادی و معنوی دولت‌های منطقه برخوردار می‌شوند. مهم است که بدانیم این جابه‌جایی بازیگران نه خودخواسته و به ابتکار جنبش مقاومت بلکه در مسیر جبری رویدادها اتفاق افتاد.

اکنون، اسرائیل که دولت‌ها را وادار به سازش و تسلیم کرده بود با سازمان‌های مردمی رودررو می‌شود. اینان گرچه به لحاظ قدرت نظامی- تسلیحاتی و پشتوانه‌های مادی به‌پای دولت‌ها نمی‌رسند؛ اما تجربه نشان می‌دهد که به‌رغم تلفات انسانی و مادی از اراده مقاومت و هواداری مردمی بیشتر و باثباتی برخوردارند. غزه به‌رغم شرایط طاقت‌فرسای زندگی و تلفات انسانی و مادی بی‌شمار، مقاومت را ادامه داده است. حزب‌الله لبنان، مقاومت مردمی و تلفیقی از جنگ‌های متعارف و نامنظم را جایگزین جنگ‌های دفاعی و تهاجمی کلاسیک کرده است. نوجوانان، جوانان و زنان نوار غربیِ رود اردن – سرزمین اصلی فلسطین، بیت‌المقدس- در انتفاضه‌های یک و دو نقش زیادی در افشای ماهیت نژادپرستانه و ظالمانه صهیونیستی ایفا کردند. حزب‌الله لبنان مقاومت جانانه‌ای در برابر دو تهاجم گسترده ارتش اسرائیل به عمل آورد. به‌ویژه در جنگ مشهور به جنگ ۳۳ روزه به‌رغم تلفات فراوان و ویرانی زیرساخت‌های لبنان و محکوم شدن حزب‌الله به تروریسم از سوی کشورهای غربی، شوروی و کشورهای عربی، این گروه و جریان اجتماعی مورد تأیید و حمایت ایران، سوریه و یمن قرار گرفت و به لحاظ سیاسی و روان‌شناختی سربلند بیرون آمد. درنتیجه حزب‌الله در لبنان، در دنیای عرب و در میان مردم منطقه و جهان جای پایی برای خود باز کرد. به‌طوری‌که اکنون در مجلس ملی لبنان و دولت نقش مهمی به عهده دارد. توده‌های عرب پس از شکست‌های فاحش و تسلیم شدن‌های خفت‌بار احساس غرور می‌کردند. به‌این‌ترتیب می‌توان تحولات یک صدساله منطقه پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی را به‌طور مختصر به شرح زیر مرحله‌بندی کرد:

– مرحله اول؛ پس از جنگ جهانی اول:

تقسیم اراضی مفتوحه میان متفقین به‌صورت ایجاد مرزبندی‌های سیاسی تصنعی و تأسیس دولت‌های ساختگی خلق‌الساعه بر اساس قرارداد محرمانه سایکس- پیکو به‌عنوان حق سرپرستی (قیمومیت) میان بریتانیا و فرانسه.

– مرحله دوم؛ پس از جنگ جهانی دوم:

واگذاری بخشی از مرغوب‌ترین اراضی مفتوحه به صهیونیست‌ها و تأسیس دولت اسرائیل بر اساس بیانیه لُرد بالفور نخست‌وزیر و نماینده تام‌الاختیار دولت بریتانیا، خطاب به رئیس فدراسیون صهیونیسم بین‌الملل.

– مرحله سوم؛ خارج شدن کشورهای عربی از صحنه درگیری‌ها پس از پیروزی اسرائیل بر مصر در جنگ شش‌روزه در سال ۱۳۶۷.

– مرحله چهارم؛ به صحنه آمدن سازمان‌های انقلابی فلسطین به‌عنوان بازیگران اصلی حاضر در میدان‌های نبرد. در خاکریز اول و اوج‌گیری عملیات انتحاری توسط سازمان‌های چریکی. برای ارائه تصویری معنی‌دار از روح آن دوران (دهه هفتاد میلادی و پنجاه شمسی) به خوانندگان جوانی که احساس و تصور جانداری از فضای انقلابی آن دوران در جهان، منطقه خاورمیانه و ایران ندارند بد نیست به قصه بسیار کوتاه شده لیلا خالد دختر نوجوان فلسطین در ماجرای دو هواپیماربایی گوش فرا دهند؛ نماد جانبازی و قهرمانی نسلی که بعدها تبلیغات رسانه‌ای مسلط دولت‌ها و نهادهای فرهنگ‌سازی سرمایه‌داری چنان چهره نوع‌دوست و انسانی آن‌ها را مخدوش کردند که برای نمونه دو سال پیش در تهران نمایشنامه‌ای از روی نمونه ایرانی آن نسل بر روی پرده رفت که بیشتر فراخور حال راهزنان دریایی و قاچاقچیان مواد مخدر بود. نسل جوانی که گرچه مفتون قهرمانی‌های انسانیِ پرجاذبه به‌ویژه برای جوانان شد و به کژراهه رفت- کژراهه‌ای محصول گسست رابطه نسل‌ها ناشی از اختناق و استبداد سرکوبگر در جهان سوم- اما نمی‌توان وجود ارزش‌های اخلاقی و انسانی برتر را در وجود آن‌ها انکار کرد. دور باطل گسستی که متأسفانه هنوز ادامه دارد و مانع انکشاف رشد طبیعی این جوامع است. بگذریم که خود داستان مفصلی است… .

لیلا خالد دختر فلسطینی بیست‌وپنج‌ساله درحالی‌که عضو شورای مرکزی جبهه مردمی برای آزادی فلسطین بود با همراهی چند رزمنده در سال ۱۹۶۹ بوئینگ ۷۰۷ شرکت تی دبلیو ای در مسیر رم به آتن را در فرودگاه دمشق فرود آوردند؛ در طول مسیر خلبان هواپیما را وادار کردند از فراز حیفا بگذرد تا لیلا بتواند نگاهی هرچند کوتاه و اندوه‌بار به محل تولدش – که اجازه نداشت به آنجا بازگردد- از فراز آسمان بیندازد. با وجود انفجاری که در هواپیما رخ داد کسی در این واقعه آسیب ندید. پس از این عملیات، لیلا برای استتار هویتش تحت چند عمل جراحی پلاستیک قرار گرفت.

یک سال بعد (سپتامبر ۱۹۷۷) لیلا و پاتریک آرگوئللو تبعه نیکاراگوئه سعی کردند هواپیمای آل عال اسرائیل در مسیر آمستردام به نیویورک را از مسیر خود منحرف کنند. هم‌رزم لیلا در هواپیما شهید شد. هواپیما در فرودگاه هیثرو لندن فرود آمد و لیلا به پلیس تحویل داده شد.

در اکتبر همان سال لیلا در برنامه تبادل زندانیان آزاد شد. سال بعد، جبهه آزادی‌بخش، هواپیماربایی به‌عنوان یک روش تاکتیکی را کنار گذاشت. در سال ۲۰۰۶ یک فیلم‌ساز سوئدی فیلم مستندی در مورد لیلا خالد با نام «لیلا خالد: هواپیماربا» ساخت.

خالد اکنون عضو شورای ملی فلسطین نهاد قانون‌گذاری ساف است. این دو هواپیماربایی از رشته عملیات هواپیماربایی است که در آن دهه از چپ و راست اتفاق می‌افتاد و موجب تجهیز و تدارکات سخت امنیتی در فرودگاه‌ها و حضور مأموران امنیتی در پروازها شد که تا هم‌اکنون ادامه دارد.

از آن طرف صهیونیست‌ها که ید طولایی در عملیات تروریستی و قتل‌عام و ایجاد رعب و وحشت از ابتدای قرن بیستم و پیش از تشکیل دولت اسرائیل توسط سازمان‌های تروریستیِ آرگون، هاگانا و اشترن برای فراهم کردن مقدمات تأسیس آن دولت پیش از جنگ جهانی اول جهانی داشتند، توجیه مضاعفی برای عملیات تروریستی خود پیدا کرد، دیگر نه کشتارهای دسته‌جمعی و نسل‌کشی‌ها را انکار می‌کردند و نه عملیات تروریستی، همچون ترور ابو ایاد مرد شماره دو ساف یا کشتارهای دسته‌جمعی محلات صبرا و شتیلا در لبنان را و نه شبیخون شبانه به محله مسکونی رهبران ساف در بیروت در سال ۱۹۷۳ را که به رهبری ایهود باراک نخست‌وزیر آینده اسرائیل به‌عنوان رهبر گروه تروریستی با پوشیدن لباس زنانه و کلاه‌گیس قهوه‌ای‌رنگ و شبیه‌سازی یک ماجرای عشقی در درون یک اتومبیل سه تن از رهبران ساف را به قتل رسانید. این تجربیات نشان داد که گرچه بنیان اسرائیل بر عملیات ترور رهبران فلسطینی، ایجاد وحشت، قتل‌عام در روستاها، محلات و جمعیت‌های فلسطینی گذاشته شده است، بااین‌حال همچنان که بعدها معلوم شد، فلسطینی‌ها نمی‌باید روش‌های ناپایدار و غیرانسانی دشمن خود را به عاریت می‌گرفتند.

این مرحله درمجموع بیش از دو دهه دوام نیاورد. نوبت به‌تنهایی مظلومانه فلسطینی‌ها رسید.

– مرحله پنجم؛ پیمان صلح کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل در سال ۱۹۷۸. خروج اجباری ساف از اردن به دنبال درگیری هشت‌ماهه با ارتش اردن و استقرار در لبنان. کوچک شدن سازمان‌های مبارز فلسطین و پراکنده شدن اعضای آن در سایر کشورهای عرب و؛

– قتل‌عام فلسطینی‌ها در محلات صبرا و شتیلا در لبنان به دست نیروهای مسلح افراطی دست راستی مسیحی.

– آغاز خیزش‌های مردمی (انتفاضه اول) در ۱۹۸۷.

– پایان جنگ‌های داخلی و تهدیدها و تجاوزات زمینی و هوایی اسرائیل از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ ذر لبنان پیرو پیمان طائف با ابتکار اتحادیه عرب.

– تثبیت حزب‌الله به‌عنوان تنها سازمان شبه‌نظامی غیردولتی معاف از انحلال.

– وقوع انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ با شعار حمایت از مردم فلسطین؛

شعار صدور انقلاب و تسخیر سفارت امریکا در تهران به‌تدریج معادلات و صف‌بندی نیروهای منطقه و فلسطین را دگرگون کرد. ملاقات عرفات با آیت‌الله خمینی به‌عنوان نماد این دگرگونی زنگ خطر را برای محافظه‌کاران و حامیان اسرائیل و صدام حسین که می‌خواست پس از تسلیم مصر جایگزین آن کشور در حمایت از فلسطین شود و در صدر نیروهای انقلابی قرار گیرد، به صدا درآورد.

فهرست اهم رویدادهای این مرحله برحسب تاریخ رویداد حاکی از موارد زیر است:

۱- اهمیت زیاد این مرحله در تحولات سیاسی- نظامی منطقه طی دو دهه از ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۰.

۲- پیدایش پیش‌زمینه چرخش‌ها و تحولات دیپلماتیک در منطقه و کاهش پویایی و قدرت عملیاتی سازمان‌های شبه‌نظامی سنتی کوچک و بزرگ و در رأس همه آن‌ها سازمان‌های فتح و ساف. درحالی‌که حماس، جهاد اسلامی و حزب‌الله که بعدها نقش خیلی مهمی در منطقه ایفا می‌کنند جایگزین همه آن‌ها می‌شوند.

مرحله ششم: پیمان صلح اسلو میان اسرائیل و ساف در سال ۱۹۹۵. در این مرحله جنبش فلسطین تا حد درگیری‌های مسلحانه دچار تفرقه و تجزیه می‌شود. حماس در غزه بر ساف غلبه می‌کند. جهاد اسلامی که کاملاً مطیع ایران است نیز جای پایی برای خود دست‌وپا می‌کند. آهنگ رشد کمی و کیفی حزب‌الله به‌رغم حملات انتقامی اسرائیل به‌ویژه در سال ۱۹۸۲، تندتر می‌شود. فلسطینی‌ها و شیعیان لبنان حامی جدیدی پیدا کرده‌اند که سخاوتمندانه از آن‌ها حمایت می‌کند و با ابعاد جدیدی نسبت به حامیان پیشین وارد صحنه شده است. از سوی دیگر عراقِ صدام حسین و حامی درجه اول عرب فلسطینی‌ها پس از مصر، به بهانه ساخت سلاح‌های هسته‌ای و شیمایی مورد حمله امریکا و انگلیس واقع و اشغال می‌شود. درحالی‌که بیش از این در سال ۱۹۸۱ نیروگاه اتمی در دست‌ساخت اوسیراک عراق درحالی‌که در حال جنگ با ایران بود توسط نیروی هوایی اسرائیل کاملاً نابود شده بود و نیروی هوایی ایران نیز یک سال پیش از آن به همین نیروگاه خساراتی وارد آورده بود. بیست سال بعد در سال ۲۰۰۷ نیروگاه هسته‌ای سوریه در دیرالزور نیز مورد حمله نیروی هوایی اسرائیل واقع می‌شود.

از این رویدادهای منطقه‌ای مهم‌تر در این مرحله، درگیری‌ها و حملات اسرائیل در نوار غزه، بیت‌المقدس و جنوب لبنان است. در این میان خشونت و توحش نیروهای اسرائیلی چیز تازه‌ای نیست. پدیده جدید در این مرحله این است که در یک طرف درگیری ارتشی منظم و سر تا پا مسلح قرار دارد و در طرف دیگر انسان‌های بی‌دفاع در غزه و فلسطینِ اشغالی و جنوب لبنان با ارتشی بسیار ضعیف و دارای ساختاری مرکب از ادیان، مذاهب و اقوام مختلف، همچون خود نظامِ سیاسی قومی لبنان.

 

منابع:

۱- ده‌ها مقاله و گزارش در سایت‌ها و منابع معتبر فضای مجازی به زبان‌های فرانسه و انگلیسی و فارسی.

۲- دانشنامه رشد.

۳- تاریخ خاورمیانه؛ پیتر منسفیلد/ عبدالعلی اسپهبدی، انتشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۵.

۴- فلسطینی آواره؛ خاطرات ابواَیاد مسئول اطلاعات و امنیت ساف/ حمید نوحی، نشر گام نو ۱۳۸۱.

۵- سرگذشت فلسطین؛ اکرم زعیتر/ علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۲.

۶- رویارویی مسلک‌ها و جنبش‌های سیاسی در خاورمیانه عربی تا ۱۹۶۷، علی‌السّمان/ حمید نوحی، قلم، ۱۳۵۷.

۷- لابی اسرائیل و سیاست خارجی امریکا؛ جان جی مرشایمر و استیون والت/ نادر نوری‌زاده، ۱۳۹۲.

۸- غرق شدن تمدن‌ها؛ امین معلوف/ حمید نوحی (در دست چاپ). تا هنگام چاپ این کتاب علاقه‌مندان را به مقاله «امین معلوف، آینده تاریک جهان و داستان ما مسلمان‌ها با غرب» در شماره ۱۱۸ مجله چشم‌انداز ایران ارجاع می‌دهم.

۹- امپراتوری عثمانی؛ خلیل اینا الجیق/ علی اسپهبدی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۹۶.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط