محمدحسین یزدانیراد
پرویز اذکایی، ایرانشناسی جامعنگر، پژوهشگری ژرفاندیش و تاریخنگاری اندیشمند بود و در حوزههای گوناگون اعم از تاریخ، فلسفه، فرهنگ، کتابشناسی و تاریخِ علم صاحباثر و صاحبنظر بود و آثار بدیعی از خود به یادگار گذاشت. بیتردید او آخرین بازمانده از نسل بزرگانی همچون علامه محمد قزوینی، سید حسن تقیزاده، احمد کسروی، عباس اقبال آشتیانی، مجتبی مینوی، عباس زریاب خویی و عبدالحسین زرینکوب بود که هرکدام سهمی قابلاعتنا در تعالی و اشاعه تمدن این مرز و بوم داشتند و تا پای جان، از هیچ کوششی در راه شکوفایی فرهنگ این سرزمین دریغ نورزیدند.
او سال ۱۳۱۸ در همدان و در خانوادهای اصالتاً اصفهانی و بافرهنگ زاده شد. پدرش، محمدکاظم، از فرهنگیان نامآوازه همدان بود که پس از تحصیل علوم قدیمه، فنون نوین را در مدرسه نصرت فراگرفت و در کسوت معلمی منشأ خدمات ماندگاری شد، ازجمله تأسیس مدرسه فردوسی که از مدارس مهم شهر همدان در دوران معاصر به شمار میآید. اذکایی چهار سال از دوره ابتدایی را به دلیل تدریس پدرش در دبستان آلیانس، در این مدرسه گذراند و پس از آن به دبستان رازی رفت. دوره متوسطه را در دبیرستان پهلوی (امام خمینی کنونی) طی کرد و دروس حوزوی را نزد آخوند ملاعلی معصومی همدانی فراگرفت و از هجدهسالگی در اداره مجله پیک اسلام، با نامبرده که از علمای نامی عصر خود بود، همکاری داشت. اذکایی بدینسان نخستین تجربههای اداره و انتشار نشریات فرهنگی را آموخت و در دوره دانشجویی نیز مدتی سردبیر نشریه وحید بود.
سال ۱۳۴۷ به دانشگاه تهران راه یافت و در رشته تاریخ ادامه تحصیل داد. پس از فراغت از تحصیل، با گذراندن دوره مدیریت در وزارت کشور، مدتی به سمت بخشدار یکی از شهرهای استان فارس منصوب شد. در این اوان به توصیه دوستانش ایرج افشار، محمدتقی دانشپژوه و علینقی منزوی از این کار استعفا داد و با مساعدت ایرج افشار، از وزارت کشور به کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران منتقل و مسئولیت بخش عربی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران را عهدهدار شد. چندی بعد به وزارت فرهنگ و هنر منتقل شد و به دلیل شرکت در کنگرههای علمی ازجمله کنگرۀ جهانی ابوریحان بیرونی (تهران، ۱۳۵۲)، جشنواره جهان اسلام (لندن، ۱۳۵۴) و المؤتمر الدولی للبیزره (ابوظبی، ۱۳۵۴) و آشنایی با ایرانشناسان اروپایی، سال ۱۳۵۴ از طرف پروفسور بویل به دانشگاه منچستر دعوت شد. او در بخش مطالعات شرقی این دانشگاه به مطالعه مشغول شد و رساله دکتریاش را با عنوان جغرافیای تاریخی همدان تألیف کرد و پس از بازگشت به ایران، مدتی در دانشگاه بوعلی همدان به تدریس اشتغال یافت.
اذکایی با برخی از نهادهای پژوهشی همکاری داشت، ازجمله مرکز تحقیقات علوم اجتماعی و مردمشناسی. او در دوران همکاری با این مؤسسه نخستین کتابشناسی فرهنگ عامیانه ایران به زبانهای خارجی را جمعآوری کرد؛ اثری که بازنمای رسمی کتابهای انتشاریافته در حوزه فرهنگ عامه بود و تا آن زمان پژوهشگر دیگری به این کار اقدام نکرده بود. اذکایی انتشار آثاری از این دست را در سالهای بعد ادامه داد و با انتشار کتابهای فهرست ماقبل الفهرست و کتابشناسی همدان برگهای زرین دیگری را در حوزه کتابشناسی رقم زد. او از نویسندگان پُرکار دانشنامههای داخلی و خارجی ازجمله دایرهالمعارف بزرگ اسلامی، دایرهالمعارف تشیع و دانشنامه ایرانیکا بود و در نگارش مقالات این دانشنامهها سهمی مؤثر داشت.
پس از انقلاب با آغاز دوران بازنشستگیِ اجباری، فصل نوینی از فعالیتهای فرهنگی او بنیان نهاده شد که تا چند ماه پیش از بیماریاش ادامه یافت. ثمرات پژوهشهای این دوره از جهاتی پُربارتر و متنوعتر از دورههای پیشین بود. رهاییاش از تعهدات شغلی و تمرکز در فعالیتهای پژوهشی، عامل اصلی تکثر و تنوع آثار منتشرشده از او پس از انقلاب بود. تألیف کتاب و مقاله، شرکت در همایشهای داخلی در حوزههای ایرانشناسی، اسلامشناسی و تاریخِ علم و نگارش و انتشار مستمر نکتهها و یادداشتها در زمینههای مطلوب و موردعلاقهاش همچنان ادامه داشت و لحظهای از تحقیق و تتبع غافل نبود.
حاصل عمر اذکایی تألیف و ترجمه بیش از ۴۵۰ عنوان کتاب، رساله و مقاله در زمینههای ایرانشناسی، تاریخ محلی، تاریخِ علم، کتابشناسی، نسخهشناسی، رجالشناسی، اطلاعرسانی فرهنگی و نیز جغرافیای تاریخی، نامجایشناسی، معرفی و نقد کتاب بود. از این میان، آثارش در حوزه ابوریحانشناسی اعم از تألیف، تصحیح و ترجمه و انتخاب تعلیق او بر کتاب الاثار الباقیه بیرونی بهعنوان کتاب سال ۱۳۸۱، رازیشناسی و همدانشناسی مشهورتر است. ترجمه شماری از آثار حائز اهمیت در حوزههای پیشگفته از سایر علاقهمندیهای اذکایی بود که از آن جمله میتوان کتابهای استیلای عرب (فان فلوتن، ترجمه از فرانسه) و آثار الباقیه (ابوریحان بیرونی، ترجمه از عربی) را نام برد. همچنین تفسیر نظری او در مورد تاریخ ایران تأملبرانگیز است.
شاید از مشاهده کثرت و گستردگی این آثار در وهله نخست اینطور استنباط شود که اذکایی بهصورت پراکنده کار میکرد؛ اما بررسی دقیقِ آنچه به قلم و اهتمام او انتشار یافته، نشان میدهد رشتهای که این مهرهها را به هم ربط میدهد و بین آنها پیوند برقرار میکند، چیزی جز اطلاعرسانیِ فرهنگی در زمینه تاریخ و فرهنگ ایران نیست. تخصص و اطلاعات شخصی اذکایی در زمینه رویدادها و رجال همدان موجب شد آثار این منطقه از غنای بیشتری نسبت به سایر مناطق برخوردار باشد. نوشتهها، یادداشتها، اشارهها و گردآوریهای او درباره تاریخ و شخصیتهای نامآور همدان همچون باباطاهر، عین القضات، خواجه رشیدالدین و میر سید علی همدانی تلاش مستمر او را در قلمرو تاریخ محلی عیان میسازد.
جنبه دیگری از تکاپوی فرهنگی اذکایی که شاید کمتر از سایر فعالیتهایش شناختهشده باشد، ارائه مشورت و پیشنهاد سازنده به شماری از نهادهای فرهنگی و پژوهشی داخلی بود. علاوه بر این راهنمای بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران بود و در هدایت تعداد قابلتوجهی از پژوهشها، جستوجوها، پایاننامههای دانشگاهی و همایشهای فرهنگی نقشی تعیینکننده داشت. او کتابخانه شخصیاش را که مجموعهای کمنظیر، تخصصی و متنوع، بهویژه در زمینه ایرانشناسی، فلسفه و تاریخ است، به کتابخانه عمومی شهر همدان اهدا کرده بود. این مجموعه بیش از ۱۵ هزار جلد کتاب و نشریات ادواری را شامل میشود و ارزش مادی آن رقم بسیار هنگفتی برآورد شده است.
اذکایی پس از سالها تلاش علمی و بعد از یک دوره بیماری، ۲۵ فروردین ۱۴۰۲ در همدان درگذشت. پیکرش در مراسمی با حضور شمار فراوانی از دوستان، دوستداران و شخصیتهای فرهنگی کشور تشییع و در زادگاهش به خاک سپرده شد. مقرر شد جایزهای به نام او از سوی هیئت امناء موقوفه، به بهترین پژوهش در حوزه همدانشناسی اعطا شود. ■