گفتوگوی امنیت و مرز با احسان هوشمند
#بخش_نوزدهم
با توجه به اهمیت رخدادهای بلوچستان لطفاً در آغاز مختصری درباره علل و تبعات وقایع اخیر در آن منطقه توضیح دهید.
هماکنون شاهدیم که همچون دوره دولت آقای احمدینژاد در دولت آقای رئیسی نوع، کمّیت و کیفیت رویدادهای غمانگیز تروریستی در استان سیستان و بلوچستان زیاد شده است. بهعبارتی در تاریخ معاصر سیستان و بلوچستان اگر قرار باشد از نظر وقوع حوادث تروریستی از این دست با معیار کشته و زخمی شدن افراد، خسارات مادی و معنوی و زندانی شدن و پیامدهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعیاش دورهبندی کنیم در دو دوره بیشترین عملیات تروریستی در بلوچستان رخ داده است: یک دوره در دولت آقای احمدینژاد است که اتفاقات عجیب و غمانگیزی رخ داد، ازجمله در اسفندماه ۱۳۸۴ در میانه راه زاهدان-زابل در ۹۰ کیلومتری زابل در جایی به نام تاسوکی توسط گروه جندالله، یا عملیات در استان کرمان و چندین عملیات تروریستی دیگر ازجمله اقدامات گروههای متعدد تروریستی در منطقه بود و تلفات زیادی هم گرفت. دوره دوم افزایش این دست از عملیات در دولت آقای رئیسی است که در این دوره هم حوادث غمانگیز در این استان بهصورت پیدرپی ظهور و بروز داشته است. از این منظر باید بهصورت تحلیلی ارزیابی کنیم و البته نگران باشیم که چه اتفاقی در دولت محمود احمدینژاد و دولت آقای رئیسی رخ داده است که میزان و حجم خشونت و حتی اقدامات تروریستی به شکل عجیبی در حال افزایش است.
به نظر شما چه عواملی موجب این وضعیت شده است؟
نخست آنکه این نکته مهم است که در انتخابات اخیر ریاستجمهوری برخلاف چند دوره قبلی انتخابات ریاستجمهوری، آقای مولوی عبدالحمید و چهرههای شاخص اهل سنت استان سیستان و بلوچستان از آقای رئیسی حمایت کردند. قاعدتاً باید این حمایت که به افزایش آرای رئیسی در آن منطقه منجر شد، مابازایی در سیاست داخلی کشور در آن منطقه داشته باشد. در سال ۷۲، بخش زیادی از مردم سیستان و بلوچستان یعنی اهل سنت ایران و مردم کردستان به آقای رفسنجانی رأی ندادند. نشانهای از نارضایتی از روندها در مناطق سنینشین کشور مشاهده میشد. طبیعتاً از آن انتخابات یعنی از دور دوم آقای هاشمی و بعد سال ۷۶ به بعد همواره آقای عبدالحمید به دلیل اثرگذاریهایی که در منطقه داشتند جهتگیریشان برای نیروهای سیاسی مهم بود و ایشان البته همواره هم از اصلاحطلبان حمایت کردند و بیتأثیر هم نبود، یعنی آقای خاتمی در هر دو دوره در آنجا رأی آورد. همچنین در دور اول انتخابات ۱۳۸۴ دکتر معین بیشترین رأی را در سیستان و بلوچستان آورد. در دور دوم همان انتخابات که رقابت میان آقای احمدینژاد و هاشمی رفسنجانی بود نیز رأی به هاشمی رفسنجانی بیشتر از محمود احمدینژاد بود. در انتخابات قبلی هم که آقای روحانی رأی آوردند، درحالیکه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰ نخستین باری بود که آقای مولوی عبدالحمید از چهره مدنظر اصولگرایان حمایت کردند و منطق سیاسی ایجاب میکرد در دولت رئیسی در پاسخ به این حمایت اتفاق امیدوارکنندهای در استان سیستان و بلوچستان روی دهد و در سیاستهای دولت درباره اهل سنت تغییراتی اتفاق بیفتد؛ ازجمله مشارکت نیروهای اهل سنت در ساختار اداری، بوروکراسی و سیاسی کشور افزایش پیدا کند، مثلاً در سطح ملی اگر در دولت آقای روحانی دو نفر سفیر اهل سنت بودند، تعداد آنها بیشتر بشود، در حد وزرا و معاونان وزرا و مدیران ستادی وزارتخانهها و استاندارها هم تجدیدنظری بشود که متأسفانه هیچکدام اینها رخ نداد، بلکه شرایط نامطلوبتر شد. نکته دوم هم این است که دولت رئیسی هیچ راهبرد یا برنامهای برای مناطقی چون سیستان و بلوچستان نداشت و با روشهای پیشین سعی در اداره استان داشت. انتخاب یک استاندار ناآشنا به مسائل استان هم مزید بر علت شد. این عوامل موجب شد برخی نارضایتیها در استان ظهور و بروز داشته باشد. در اوایل شهریورماه ۱۴۰۱ شایعاتی مبنی بر بیحرمتی به یک دختر پانزدهساله در شهرستان دشتیاری منتشر شد. گفته میشد در پی وقوع قتلی در یک روستای دشتیاری چون این دختر مورد سوءظن قرار داشته بازداشت شده و در حین بازجویی چنین اتفاق ناگواری روی داده است. متأسفانه تا وقوع اعتراضات مربوط به درگذشت خانم مهسا امینی بهصورت علنی گزارشی درباره رسیدگی به پرونده این دختر اعلام نشد. اعتراض شهروندان نسبت به موضوع به نماز جمعه نیز رسید و در برخی شهرستانها ائمه جمعه به آن واکنش نشان دادند. مولوی عبدالغفار نقشبندی هم بهعنوان امامجمعه موقت راسک این موضوع را تأیید کرد و افکار عمومی بیش از پیش ملتهب شد. من پیش از وقوع ماجرای حوادث خونین ۸ مهرماه ۱۴۰۲ نیز از طریق یکی از مراکز مطالعاتی کشور نسبت به وقوع حادثه و بیتوجهی به افکار عمومی در سطح استان به وزارت کشور هشدار دادم. احتمال دارد دیگرانی هم هشدارهای لازم را دراینباره داده باشند. گویا مسئولان استان با گروهی از ریشسفیدان و مولویها جلساتی برگزار کرده بودند و تصور میکردند با مشورت با این افراد التهاب افکار عمومی کاهش مییابد، درحالیکه شرایط کشور تحت تأثیر ماجرای خانم مهسا امینی بود و این وضعیت هم بر تشدید نارضایتی در استان کمک کرد و تنها با رایزنی با گروه کمی از ریشسفیدان و رؤسای طوایف نمیشد افکار عمومی را راضی کرد. در نماز جمعه اول مهرماه هم عدهای خواستار روشن شدن موضوع شدند. وعده داده شده بود در هفته آتی نتیجه به افکار عمومی اطلاع داده میشود. در ۸ مهرماه ۱۴۰۲ پس از نماز جمعه تجمع گروهی مقابل کلانتری شانزده روی داد که به آن اشتباه خونبار منجر شد و بیدلیل گروه قابلتوجهی کشته شدند و شورای تأمین هم خطا بودن ماجرا را پذیرفت، اما باوجود پذیرش خطا، متأسفانه برای برخورد قضایی با کسانی که آمر و مجری این حوادث بودند با سرعت اقدام نشد؛ البته مسئولان سیاسی و انتظامی استان تغییر کردند، اما برخورد قضایی روی نداد، حتی حکم مربوط به سرهنگ متخلف نیروی انتظامی دشتیاری چند ماه بعد صادر شد. حوادثی که از مهرماه سال ۱۴۰۱ در سیستان و بلوچستان در زاهدان رخ داد پیامدهای خونینی به دنبال داشت. برای حلوفصل این مسائل فکری نشد و نارضایتی انباشت شد. در اعتراضهای جمعههای بعد نیز گروهی کشته و زخمی شدند و البته در شهر خاش نیز در ۱۳ آبان ماه اعتراضهایی روی داد که تلفات زیادی در پی داشت. هرچند در اوایل دیماه ۱۴۰۱ استاندار استان سیستان و بلوچستان تغییر کرد، اما با ماجراهای رخداده برخورد ریشهای صورت نگرفت. بر این اساس نارضایتیها انباشت شد و دولت راهحل یا ابتکاری برای گذر از این پدیده غمانگیز عرضه نکرد.
اطلاعیه گروه جیشالعدل را چگونه تفسیر میکنید؟
اطلاعیه اخیری که گروه جیشالعدل درباره مسائل استان دادند دو بخش دارد: در بخش نخست به ابعاد عملیات میپردازد؛ و در بخش دوم اهداف و انگیزههای گروه را بیان میکند. آن گروه مدعی است حدود ۱۶۰ نفر نیروی آن سازمان در عملیات پانزدهم و شانزدهم فروردینماه در شهر چابهار و راسک مشارکت داشتهاند. اگر روایت گروه جیشالعدل درست باشد بیش از ۱۶۰ نفر شرکتکننده در یک عملیات تروریستی عدد نگرانکننده و هشداردهندهای است و اگر هم آن عدد درست نباشد، ابعاد موضوع نشان میدهد به هر حال تعداد نیروی عملکننده تروریستی بسیار زیاد بوده است. این اتفاق زنگ هشداری است که مسائل بلوچستان روند نگرانکنندهای به خود گرفته است.
اتفاق تروریستی اخیر یک بعد نظامی دارد که باید بهدقت بررسی بشود، بهویژه اینکه در آن منطقه اواسط آذر ۱۴۰۲ بود که عملیات تروریستی قبل در راسک رخ داد و برای نخستین بار منجر به تنش موشکی بین ایران و پاکستان شد؛ یعنی بعد از جنگ هشتساله در تاریخ جمهوری اسلامی اولین بار است که موشکی از خارج از مرزها درون ایران را هدف قرار میدهد. به سخن دیگر این حوادث منجر به آن شد که یک مشکل بزرگ امنیتی روی دهد. ایران به محل تجمع گروه جیشالعدل در خاک کشوری که دارای بمب اتمی است موشک شلیک کرد، یعنی موضوع آنقدر برای کشور اهمیت داشته که ایران اقدام به پرتاب موشک با ریسک بالا از نظر واکنش پاکستان میکند. طبیعی است وقتی چنین پدیده نادری روی میدهد دستگاههای انتظامی و نظامی و امنیتی و از آن مهمتر دستگاههای سیاسی برای جلوگیری از تکرار اقدامات تروریستی تمهیدات جدی و حسابشدهای را طراحی کنند تا چنین اتفاقی دوباره روی ندهد و اگر روی داد، به این معناست که یا کاری جدی صورت نگرفته است یا اینکه نفوذی یا شکافی از نظر مسائل امنیتی وجود دارد یا اینکه مسئولان محلی قادر به یافتن راهحلهای مؤثر نیستند، یعنی کارآمدی لازم ندارند. به هر حال جیشالعدل دوباره در راسک و نیز چابهار اقدام تروریستی انجام داد. باز تأکید میکنم این خلأ امنیتی نشان میدهد دستگاههای امنیتی و انتظامی در کارشان در منطقه چندان موفق نبودهاند که یک گروه میتواند با حجم وسیعی نیرو دوباره داخل کشور بیاید و عملیات تروریستی انجام بدهد. نکته دوم میزان تلفات است. میزان تلفات بالا نشاندهنده این است که دستگاههای امنیتی ما از فنّاوریهای روز برای تقویت موقعیت خودشان استفاده کافی نداشتهاند. اینها باید بررسی بشود و نهادهای مسئول در موردش متمرکز بشوند. در حوزههای دیگر دستگاههای امنیتی در موضوعات مرتبط با پخش یک اطلاعیه درباره موضوعی کماهمیت در فضای مجازی فرد موردنظر را دستگیر میکنند درحالیکه خطری امنیت ملی را به آن صورت تهدید نمیکند. آنچه خطر امنیت ملی است همین رویدادهایی است که به شکل سخت، به شکل عملیات تروریستی، بمبگذاری، گلوله، تفنگ و عملیات چریکی داخل کشور رخ میدهد و قاعدتاً نباید در این حجم رخ میداد؛ البته این موضوع در کنار ابتکار عمل سیاسی و تجدیدنظر در روشهای اداره استان و رفع دلخوریها و نارضایتیهاست که بهصورت ریشهای اثرگذار است؛ یعنی تنها برخورد امنیتی و انتظامی نیست که میتواند تروریسم را مهار کند، بلکه ابتکار عمل سیاسی و رفع نارضایتیها هم مهم است. درحالیکه در این دوره پس از مهرماه ۱۴۰۱ عکس این را شاهد بودهایم. مثلاً فضای استان امنیتیتر شده است، حتی احکام گروهی از محکومان مواد مخدر که اهل استان سیستان و بلوچستان بودند و احکامشان از مدتها قبل اجرا نشده بود اجرا شد. حجم قابلتوجهی حکم اجرا شد و بهجای عفو و بخشش و تحبیب قلوب و استمالت شهروندان اقدامات عکسی صورت گرفت که میتواند پیامدهای ناخوشایندی در پی داشته باشد.
یک بُعد دیگر اطلاعیه گروه جیشالعدل بسیار حائز اهمیت بود. جدا از ابعاد عملیاتی، این گروه سعی کرده بود تا هم اهداف خود را از عملیات اخیر بیان کند و هم بهنوعی به تهییج افکار عمومی بپردازد و مردم را به سمت خود جلب کند. از اطلاعیه چنین برداشت میشود که عملیات جیشالعدل در چابهار برای مقابله با طرحی است که جمهوری اسلامی برای توسعه سواحل مَکران دارد. گروه جیشالعدل به صراحت بیان کرده پیشرفت طرحهای عمرانی مربوط به توسعه سواحل مَکران از نظر آنها یک تهدید محسوب میشود و مدعیاند که اگر طرح توسعه مکران پیشرفتی داشته باشد و برنامههایش اجرا شود و توسعهای در این منطقه روی دهد، یعنی توسعه دریامحور و توسعه سواحل دریای عمان که در دستور کار جمهوری اسلامی است موجب جابهجایی پنج شش میلیون تا هفت میلیون نفر از ایرانیها به سمت سواحل دریای عمان خواهد شد و این جابهجایی جمعیت از نظر گروه جیشالعدل یک جابهجایی هدفمند جانشین کردن شیعیان در مرزهای جنوبی کشور در کنار دریاست و این بنا بر آن اطلاعیه موجب چند اتفاق میشود.
این بستر یک کریدور جدید است که بسیار به نفع ایران است.
اساساً توسعه در همه جای دنیا که به دریای آزاد متصل هستند معمولاً توسعه دریامحور است، اما در ایران ما در کنار دریا یعنی در جنوب کشور در صد سال برنامه توسعهای خیلی مهمی در گذشته نداشتهایم. در برنامههای توسعه کشور در پیش و پس از انقلاب توجه جدی به توسعه دریامحور نشده و در نتیجه توسعه سواحل و جزایر در جنوب کشور را در صدر برنامههای عمرانی قرار ندادهایم. بهعبارتی یکی از محرومترین مناطق کشور سواحل دریای عمان و بخشهایی از خلیج فارس است. هم برای رفع فقر و هم استفاده بهینه از آن ظرفیت ترانزیتی، تجاری، اقتصادی کار زیادی صورت نگرفته است، بهویژه که کشور امروزه با بحران آب روبهروست و صنایع آببر کشور عملاً با بحران دستوپنجه نرم میکنند. در آنجا آبهای دریای خلیج فارس و دریای عمان در اختیار ماست، بهویژه که الآن حکومت و دولت باید با مخارج بسیار سنگین آب را شیرین کند و به فلات مرکزی یا دیگر نقاط کشور منتقل کند، درحالیکه اگر صنایع در کنار دریا مستقر میشدند، عملاً هزینهای گزاف برای انتقال آب دریا به نقاط مرکزی کشور هم دیگر کمتر صورت میگرفت.
گروه جیشالعدل درباره جابهجایی جمعیت چه ادعایی دارد؟
گروه جیشالعدل در ادامه بیانیه خود مدعی شده جمهوری اسلامی قصد دارد جمیعت هفتمیلیونی شیعه بهویژه گروه زینبیون، فاطمیون و گروههای شیعی افغانستانی و پاکستانی غیرایرانی را در سواحل دریای عمان مستقر کند که از آنها بهعنوان یک ابزار امنیتی استفاده کند و هم بهعنوان یک ابزار برای صدور انقلاب و اعمال فشار به کشورهای عربی و تجارت بینالملل از این ابزار بهره گیرد.
آیا واقعاً در طرح توسعه مکران قرار است هفت میلیون جمعیت جایابی شود؟
خیر! ابتدا این را بگویم که در بهترین حالت یعنی موفقیت صد درصد طرح، ظرفیت برای یک جمعیت کمتر از ۳ میلیون نفر فراهم میشود که البته بخش بزرگی از این جمعیت هم خودبهخود از درون استان فراهم میشود. درحالیکه هنوز طرح پیشرفتی نداشته و منطقه آزاد چابهار نیز موفقیت زیادی نداشته است جمعیت زیادی به امید کار از بلوچهای سنیمذهب به حاشیه چابهار هجوم آوردهاند و متأسفانه در شرایط دردناکی در حاشیههای شهر زندگی میکنند.
درباره طرح توسعه سواحل مکران هم این را اضافه کنم که همچنان مشخص نیست که طرح بهصورت دقیق چیست، همینکه در دورهای کوتاه یعنی از اواخر دهه ۸۰ تاکنون چند بار ساختار این طرح با تغییر روبهرو شده، یک بار زیر نظر رئیسجمهور و بعد معاون رئیسجمهور و سپس سپرده شده طرح به وزارت راه و شهرسازی و سپس برگشت به معاون اول رئیسجمهوری، این وضعیت نشانگر سردرگمی مسئولان درباره این پروژه حیاتی است و در عمل هم تاکنون اتفاق چشمگیر و خاصی روی نداده است و بعید میدانم بهزودی هم اتفاق خاصی روی دهد. مسئول منصوبشده در این پروژه هم در حال حاضر رئیس یک بنیاد بزرگ دیگری است و وقتی برای رسیدگی به این پروژه چندان باقی نمیماند؛ لذا در عالم واقع از این پروژه فعلاً نباید انتظار شگفتیسازی داشت. بعد هم در نظر گرفته شود که بسیاری از پروژههای عمرانی کشور به دلیل تحریم و مشکلات بینالمللی و مسائل اقتصادی کشور با وضعیت نگرانکنندهای دستوپنجه نرم میکنند.
در بیانیه جیشالعدل مباحث دیگری هم بود؟
یک نکته دیگر در این بیانیه این بود که نام سه کشور آمده بود که یکی از آنها احتمالاً برای گمراه کردن است. در بیانیه آمده کشورهای هند، چین و روسیه که میخواهند در پروژه توسعه سواحل مکران در دریای عمان سرمایهگذاری کنند مراقب باشند با طناب جمهوری اسلامی به ته چاه نروند. هرچند آن گروه گفته است ما قصدی برای تعرض به منافع این سه کشور در منطقه نداریم. از این ادعاهای جیشالعدل چند نکته تحلیلی به ذهن متبادر میشود: نکته اول این است که دولت پاکستان در دهههای گذشته با کمک چین سرمایهگذاری بسیار گستردهای برای توسعه منطقه گوادِر انجام داده است. منطقه گوادر به منطقه گواتر ما چسبیده است. چون دو منطقه همنام هستند آن را الآن به نام گوادِر خطاب میکنند. گواتر هم که در خاک ماست منتهی الیه ساحل ما در جنوب شرقی کشور است که به دریای عمان و اقیانوس هند متصل میشود. بهعبارت دیگر تنها بندر اقیانوسی ایران گواتر است. منطقه گواتر پس از چابهار به سمت شرق واقع شده است. دولت پاکستان میتواند برای ضربه زدن به روند توسعه پروژه دریای عمان و منطقه مکران و سواحل گواتر انگیزه داشته باشد. به هر حال میشود به لحاظ نظری در مورد این موضوع صحبت کرد. آمدن نام هند و روسیه هم بیدلیل نیست. هند رقیب سرسخت پاکستان است و پاکستان علاقهمند نیست هند در غرب کشور پاکستان هم نفوذ داشته باشد. در هر حال تنها کشوری که از مخالفت با پروژه توسعه سواحل مکران ممکن است سودی حاصل کند دولت و ارتش پاکستان است. نکته دوم هم به نظر میآید ناکارآمدی دستگاههای داخلی در جذب مردم محلی و همراه کردن با این پروژههاست. به نظر میآید دستگاههای امنیتی منطقهای و فرامنطقه ای یعنی اسرائیل، امریکا و کشورهایی که بهنوعی الآن با جمهوری اسلامی مناسبات پرتنشی دارند میتوانند از این وضعیت استفاده کنند. ضمن اینکه خدشه به روند توسعه مناطق میتواند برای کشور گران تمام شود. متأسفانه روند توسعه سواحل مکران اصلاً روند امیدوارکنندهای نیست. بیشتر تبلیغات است تا در روی زمین اتفاق توسعهای قابلتوجهی رخ داده باشد. برای نمونه هنوز مسئله خط آهن کشور به سمت چابهار و زاهدان حل نشده است یا اتوبانها و زیربناهای توسعهای همچنان با مشکل مواجه است و زیرساختهای بهداشتی و درمانی و آموزشی و صنعتی و غیره با مسائل بیشماری دستوپنجه نرم میکنند.
دخالت کشورهای دیگر در این جریان چگونه است؟
شواهد به ما میگویند رقبای منطقهای ایران اگرچه یعنی احتمالاً عربستان و امارات الآن انگیزه لازم را ندارند، اما به نظر میآید خود دستگاه امنیتی پاکستان انگیزه لازم را در این باره داشته باشد. من فکر نمیکنم پس از موشکباران تنشها بین ایران و پاکستان به صفر رسیده باشد. دستگاه امنیتی پاکستان باید پس از آن موشکباران، همچنان ضرب شصتی به ایران نشان میداد که بگوید اقدام شما در درون پاکستان اصلاً اثرگذار نبوده است و اینکه مدعی هستید منطقه محل استقرار گروه جیشالعدل را مورد هدف قرار دادید و بخش عمدهای از نیروهای آن را از بین بردید در اینجا چندان با واقعیت همراه نیست. نکته دوم به خاطر خود گواتر است که توسعه گواتر هم به هر حال در راستای منافع عربستان و چین نیست. چین بیش از ۱۵۰ هزار میلیارد دلار در پاکستان سرمایهگذاری میکند. از شرق چین مسیر اتوبان تا جنوب پاکستان کشیده میشود، یعنی تا بندر کراچی و بعد به توسعه گوادر هم توجه جدی شده است؛ یعنی این تحولات را هم باید در نظر بگیریم که خود دولت پاکستان بیشترین انگیزه را بابت این رویداد داشته باشد. طالبها را هم نباید در این مورد چندان از نظر دور بداریم. دستگاه امنیتی طالبان افغانستان هم میتوانند از این وضعیت بهرهبرداری بکنند. طالبان تا به امروز شاید در نظر بعضیها معادل داعش باشد اما به نظر نمیآید داعش بتواند در افغانستان کار خیلی جدی انجام بدهد، بلکه شاید بخش امنیتی طالبهاست که این کارها را انجام میدهد و در پی گسترانیدن نفوذ خودش در منطقه است. حتماً گروه ریگی هم میتواند از این نظر مورد توجه قرار بگیرد. امریکاییها هم که میتوانند به شکلی از این جریان حمایت کنند، اما هر چه هست ابعاد مسئله دارد غمانگیز، نگرانکننده و هشداردهنده میشود. این یک هشدار برای کشور است. آژیر هشدار بسیار جدی است که ما در بلوچستان با اتفاقاتی دست به گریبان شدیم یا روبهرو هستیم که در تاریخ بلوچستان بیسابقه است. ظرفیت معتمدان، رؤسای طوایف، سرداران، مولویها و ریشسفیدان میتوانست بهصورت کامل در خدمت توسعه کشور باشد که نیست. تأکید میکنم برای حلوفصل مسائل استان ابتکار عملی و جدی لازم است.