ناصر مهدوی
بسیار خوشحالم در این راه معنوی رمضان، در حضور دوستان گرانمایهای هستم که آنها را به ایمانورزی و زندگی اخلاقی میشناسم. افرادی که همواره دغدغه حقیقت و تنظیم زندگی بر اساس عدالت مشخصه اصلی آنها بوده است.
موضوعی که بر عهده اینجانب نهاده شده تا بهصورت اجمال درباره آن سخن بگویم عنوان «علی (ع) و دغدغههای فراموششده» است. انتخاب این موضوع از آن جهت مهم است که به نقد افکار و رفتار شیعیان و پیروان امام علی (ع) در عصر حاضر میپردازد که فرصتی به ارزیابی خویش بپردازند و از خود بپرسند که در پیروی و همدلی و همراهی با امام علی تا چه اندازه صادقاند و نیز از خود سؤالکننده که نه در عرصه زبان و ادعاهای ظاهری بلکه در نوع گمشدههای اصیل خود تا چه اندازه به امام علی (ع) شباهت دارند. این گفتوگو برای سرزنش پیروان عصر حاضر امام که برای یادآوری و تذکر نکاتی که در صورت توجه چهبسا سبب بیداری بیشتر ذهن دوستان امام علی بوده و باعث رشد و تقویت انگیزههای مهم اعتقادی و اخلاقی در آنها باشد. اگر کتاب نهجالبلاغه را ملاک داوری خود قرار دهیم حرف و ادعای من این است که با مرور کلی در آن متن بسیار شریف و تأثیرگذار با دغدغههای مهمی روبهرو میشویم که به نظر میرسد چنین دغدغههایی بهتدریج در میان مسلمانان خصوصاً شیعیان امام از یاد میرود و فقط شکلی و صورتی از آنها باقی میماند و عملاً آنچه بهعنوان دردهای بزرگ امام مطرح است، پس از شهادت وی آرامآرام ناشناخته شده و رابطه وثیق ذهنی و روحی امام علی با پیروان خویش نیز در قالب ادعای زبانی و هویتشناسانهای باقی میماند.
چهار اصل جلیل معنوی
آن چهار اصل جلیلی که به گمان من مهمترین دغدغههای امام علی است عبارتاند از معرفی و تجربه خدایی غیرشخصی، زندگیبخش، جرمبخش و عیبپوش که درمانِ دردهای عمیق روحی انسان است.
دوم حرمت نهادن به انسان بدون لحاظ عقیده و مرام و نژاد و جایگاه اجتماعی او، سوم تأکید بر مشروعیت خلافت بر مبنای عدالت و چهارم اخلاق در زندگی اخلاقی مهمترین معیار دینداری.
تصویر خداوند در نهجالبلاغه (اصل اول)
با یک نگاه اجمالی به متن شریف نهجالبلاغه و جستوجو درباره خداوند روشن میشود خدایی را که امام به آن ایمان آورده خدایی نیست که بهتنهایی در فراز عرش نشسته باشد و بیگانه از آفریدههای خود، همچون یک ارباب به انسانها نظاره کند، بلکه خدایی است که از همه بیشتر به آدمی نزدیک است. بنده خود را با عزت و سرفراز دوست دارد هنگامیکه سختیها مهمترین تکیهگاه بنده خویش است و عیب او را پوشانده و جرم وی را به بهانهای میبخشد. سراسر وجود این خدا را مهربانی و عطوفت فرا گرفته است و چنان است که در بنده خود عطش و شوق همنشینی با خویش را در دل او میاندازد. در خطبه ۱۰۸ نهجالبلاغه میفرماید: «هر که سخنی بر زبان آورد، آواز او را بشنود و هر که خاموشی گزیند راز دل او بداند. او نیرودهنده هر ناتوانی است و پناهدهنده هر بیپناهی است و عزیزکننده هر ذلیلی است.»
خطبههای ۹۰، ۲۱۸ و ۲۱۶ نیز به همراه چندین خطبه مفصل در نهجالبلاغه از چنین تصویری پردهبرداری میکند.۱ نکته مهمی که به آن توجه دارم این است که در جوامع دینی و معنوی مخصوصاً ادیان ابراهیمی، رنگ رفتار افراد معتقد به رنگ خدایی است که آنها میپرستند. مولوی میگوید:
جمله معشوق است و عاشق پردهای زنده معشوق است و عاشق مردهای
توجه و التفات و عشق نوعی همرنگی و شباهت به همراه میآورد برای همین است که امام علی به بخشندگی، جرمبخشی، عطابخشی و عیبپوشی عشق میورزد، زیرا خدایی را که میپرستد از چنین اوصافی برخوردار است. وقتی شب و روز در پی محبوبی باشی که به اوصافی عالی و درخشان شهرت دارد بهتدریج همه آن اوصاف در رفتار شما نیز پیدا میشود و از محبوب بهسوی محب و از معشوق بهجانب عاشق انتقال مییابند. وقتی معشوق گشوده میشود به هستی و روح و روان عاشق هویت تازهای میبخشد و به ویژگی خود را به جان عاشق تزریق میکند. چون خدای امام سامعالدعوات است، ایشان نیز بیادعا به سخنان دیگران گوش میدهد و فروتنانه به آنها اهمیت میدهد. چون خدای علی «جواد واسع» است پس وی نیز بهخوبی بخشندگی شهرت مییابد و… ولی هزاران دریغ که چنین تصویری از خداوند، تصویری اخلاقی، عرفانی، محبوب و دوستداشتنی بهتدریج در تاریخ فرهنگ ما به خدایی سختگیر، فرمانفرما، قانونگذار، دور و بیگانه از بنده و در یککلام خدایی بهصورت مولا در برابر عبد معرفیشده و از حلاوت و شیرینی محبتآمیز بین خدا و بنده به یک رابطه خشک تکلیفمحور بدل شد و مسلمانان به رنگ چنین خدایی درآمده و به جای تمرین مهربانی و شفقت، به خشم و عصبانیت و سختگیریهای اخلاقی روی آوردند. به نظرم رویآوردن به تصویر، فراشخصی، محبتآمیز و عرفانی از خداوند و توجه به دغدغه امام در این باره میتواند در تلطیف احوال مسلمانان اندکی مؤثر واقع شده و امکان کاهش عصبانیت آنها را به سهم خود عملی سازد و دوستی با حقیقت مطلق نورانی، زمینه رفتاری توأم با شفقت و مهربانی را در رفتار مسلمانان پرورش دهد.
تصویر انسان در نهجالبلاغه (اصل دوم)
یکی از درخشانترین جلوههای نهجالبلاغه و مهمترین دغدغه امام علی (ع) در این کتاب شریف، نگاه فاخر و ویژهای است که در آن معطوف به انسان گشته و دیدگاهی استثنایی و کمنظیر را از خود به یادگار گذاشته است. در تمام تاریخ فرهنگ دینی ما، حتی پیش از اسلام و دوره تسلط مغان زرتشتی، انسان کمتر و فرودستتر از عقیده دینی است و ارزش آدمها، به نسبت باوری است که نسبت به عقیده رسمی زمان وجود دارد. اگر با عقیده رسمی منطبق باشی سهمی از آدمیت و زندگی به تو تعلق میگیرد، ولی اگر بیرون از قاب عکس عقیده رسمی و رایج روزگارت باشی از بسیاری از حقوق انسانی محروم خواهی شد. ولی در نگاه امام علی (ع) چنین نیست. او انسان نادری است که بهصورت ابزاری و در جهت اهداف خاصی به انسان چشم نمیدوزد و با غرضها و معیارهای خود، آدمیان را دستهبندی نمیکند، معتقد است خداوند انسان را کریم و آزاد آفریده است. پیش از آنکه به رنگ و نژاد و مذهب و موقعیت اجتماعی آنها را تقسیم کند. «ای مردم کسی از حضرت آدم غلام یا کنیز آفریده نشده است بلکه همه انسانها آزاد آفریده شدهاند. در نامه ۳۱ نهجالبلاغه که یکی از مهمترین اسناد اخلاقی فرهنگ اسلامی است. امام خطاب به فرزند خویش میفرماید: «بنده هیچکس نباش زیرا خداوند تو را آزاد آفریده است.»
شما از دوره حکیمان اسلامی شخصیتهای بزرگی همچون غزالی، فارابی، ابنسینا تا مرحوم علامه طباطبایی هرگز چنین تصور والایی را نسبت به انسان نمیبینید. امام در فرمانی که برای اخذکنندگان مالیات میدهند میفرمایند: به نزد مردم بروید و هنگام نزدیکشدن به حریم خصوصی آنها سلام دهید، اجازه بگیرید، خود را معرفی کنید و اگر رخصت دادند بگویید که آیا حاضرید سهم خدا را بپردازید؟ در صورت اجازه به محاسبه مالی آنها بپردازید و در نهایت به آنها اعتماد کرده بگذارید تا خودشان محاسبه شما را ارزیابی و در صورت موافقت اعمال کنید. اگر سهم خدا به حیوانات و چارپایان تعلق گرفت، به گونهای پا در آخور بگذارید تا حیوانات از شما نترسد و نَرَمَند. (نامه ۲۷ نهجالبلاغه)
در نگاه امام علی ارزش انسان، حقوق آدمیان، حرمت و حریم خصوصی آنها از هر امری بالاتر و باارزشتر است. آموزهای که در تاریخ مورد غفلت قرار گرفت و مسیر مسلمانان را که میتوانست در راهی برای ساختن و آبادکردنِ یک زندگی فاخر گردد به بیراهه برد و عقبماندگی و درماندگی را بر ما تحمیل کرد.
در جنگ صفین و در گرماگرم جنگ، وقتی چاههای آب به دست سربازان امام علی میافتد، دستور میدهد که بهقدر کافی از آب بهره گیرند و سپس راه آب را به روی شامیان و سربازان معاویه بگشایند، زیرا فراتر از نبردی که سبب آن فزونطلبی و قدرتخواهی معاویه است، امام آنها را انسان میبیند گرچه در اردوگاه باطل باشند و آنها را از حق حیات مادامیکه هستند و امکانِ توبه دارند محروم نمیسازد. ۲(خطبه ۵۱ نهجالبلاغه)
در تاریخ فرهنگ دینی ما، این دغدغه گرامی امام از یاد مسلمانان و شیعیان رفت و انسان فروتر از عقیده گشت. اگر مسلمانی، سنی یا شیعه از حق برخورداری و در غیر این صورت کافر و دور از رحمت خدا هستی.
اخلاق سیاسی امام علی (اصل سوم)
گرچه امام علی(ع) به نسبت رسالتی که بر دوش دارد (روشنگری و فرهنگسازی) خلافت و دستیابی به قدرت را در نگاه اول برنمیتابد. ولی هنگامیکه ما اجبار و تأکید و اصرار مردم به خلافت میرسند. فاخرترین بحثهای اخلاق سیاسی را مطرح میکنند که شاید بتوانیم مدعی شویم که در تاریخ سیاسی و فرهنگی ما ایرانیان لااقل بینظیر است. نخستین موضوع مهم امام این است که مشروعیت، حقانیت هر خلافتی را باید با عدالت و تأمین حقوق انسانها ارزیابی کرد و مهمترین مسئولیت خلیفه در برابر انسانهاست و اگر به انسانها پاسخگو بود آنگاه خداوند نیز از او رضایت خواهد داشت. در حرکت بهسوی بصره هنگامیکه امام کفش خود را وصله میزد به ابنعباس میگوید: این کفش به چند میارزد؟ ابنعباس میگوید: به هیچ، امام میگوید: به خدا سوگند که من این کفش را از حکومت شما بیشتر دوست دارم و اگر حکومت را پذیرفتهام فقط برای آنکه حقی را بر پای دارم و یا باطلی را از پیش روی بردارم. (خطبه ۳۳ نهجالبلاغه)
بخش مهمی از کتاب شریف نهجالبلاغه تأکید بر این حقیقت والاست که حقانیت خلافت در تحقق عدالت است و حاکمی مشروع و مقبول است و نزد خداوند محبوب و معتبر است که حکومتش سبب تحقق عدالت شود.
در قیامت خداوند از حاکمان و مدیران نمیپرسد که چند مسجد ساختید، مراسم دینی به راه انداختید، چند نفر را مسلمان کردید، چند نفر با بودجه دولت و ملت قرآنخوان شدند، خداوند از حاکمان میپرسد با حقوق انسانها سرنوشت آدمیان، زندگی و راحتی انسانها، درآمد، مال و حق آنها، با حریم خصوصی آنها چه کردید؟ حاکم باید در برابر پرسش از عدالت پاسخگو باشد. اگر مسجد بسازیم در حالیکه به جهت نقصان در مدیریت ما، فقر و بدبختی از سر و روی جامعه فروبریزد خداوند ما را در قیامت متوقف خواهد کرد و بهعنوان مسئولی مجرم از ما سؤال خواهد کرد.
علاوه بر مسئله عدالت، آنچه در نگاه امام رویکرد وی را بسیار جذاب و حیرتانگیز دیگری نماید. حق نظارتی است که ایشان به همه انسانها واگذار میکنند و به مأموران خود تأکید میکنند که برای در امان ماندن از فساد سیاسی به مردم اجازه نظارت در تصمیمگیریهای خود را تجویز نمایند و چشم تیزبین مردم را کور نسازند که در این صورت قدرت، فساد آورده و بیعدالتی و ناامیدی جامعه را فرا خواهد گرفت.
امام علی میفرماید: آنگونه که با جباران سخن میگویید با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید و نیز با چاپلوسی و تملق با من در ارتباط نباشید. مپندارید که گفتن سخن حق بر من گران میآید… با من از گفتن حق یا مشورت درباره عدل بازنایستید، زیرا من در نظر خودم بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم… (خطبه ۲۰۷ نهجالبلاغه ترجمه محمد آیتی)
شگفتآور است که با انواع شواهد بسیاری که در نهجالبلاغه در ارتباط با نظارت مردم موجود است، علمای بزرگ ما همچنان بر این حق مردم میتازند و آن را انکار میکنند و بحث امامت معنوی را با ریاست خلافت در هم آمیخته از یکی دیگری را نتیجه میگیرند.
اخلاق ملاک صدق دینداری (اصل چهارم)
دغدغه مهم دیگری که در ذهن و زبان امام ساری و جای است و البته این دغدغه نیز پس از مرگ و شهادت امام بهتدریج به فراموشی سپرده شد. این است که برای امام، احکام و قوانین شرعی، هنگامی از اهمیت بالایی برخوردار است که زمینهساز اخلاق و تقویت فضیلتهای درخشان رفتاری گردد. او از قاریان قرآن که بهصورت قرآن اهمیت میدهند ولی از حقیقت قرآن مهجور ماندهاند شکایت میکند و از پیروانی که به تیر و تیغ و شمشیر خود مینازند ولی از عقل و حیای اخلاقی برخوردار نیستند گله و آه سوزانی سر میدهد.
امام در آموزههای دینی بهدنبال تقویت انگیزههای اخلاقی است و نماز و روزه و حج و جهادی که شکوفایی شخصیت به همراه نداشته باشد را راهی میداند که به دهی ختم نمیشود.
در کلمه قصار ۲۸۱ نهجالبلاغه وقتی یاران خود را میستاید و نسبت به آنها اعلام دلتنگی میکند، هیچ نمیفرماید که آنها بسیار عبادت میکنند، یا مرتب در مراسم و مجالس دینی شرکت میکنند یا با تعصب و غضب، مخالفانِ امام را لعنت میکنند نه در برابر میفرماید آنها از روحهای والایی برخوردارند. مغلوب پرخواهی، پرخوابی و پرگویی نیستند، غالباً سکوت میکنند و به هنگام سخنگفتن هم متین و استوار سخن میگویند و هم سخنان نغز و پربها از زبانشان میجهد. بهراحتی افراد خطاکار را میبخشند و در زندگی وفادارانه و مسئولانه قدم برمیدارند، بلکه البته یاران امام بسیار هم عبادت میکنند ولی عبادت برای رشد فضیلتهای اخلاقی و در خدمت اخلاق امام هم به احکام شرعی دستور میفرمایند ولی احکامی در خدمت اخلاق. دریغ که این دغدغه مبارک امام نیز فراموششده و رعایت احکام و قواعد ظاهری شرع بهجای رشد اخلاقی نشست و شرعیبودن مساوی با اخلاقی زیستن قلمداد گشت. مسلمان آسودهخاطر شد که اگر نماز خواند و دروغ هم گفت نمازش باطل نیست و اگر ملاک سعادت، رعایت احکام بوده حتماً سعادتمند خواهد شد. ولی امام آنقدر از بیاخلاقی، بدزبانی، بیمسئولیتی، حرص و قدرتطلبی، جهل و دنبالهروی یاران خودش گلهمند است که حتی از دست آنها آرزوی مرگ میکند و از خداوند میخواهد جانش را به نزد خدایش ببرد و بستاند.
تصویر یک خدای زیبا، کرامت انسان، عدالت و نظارت مردم و نیز زندگی اخلاقی مهمترین دغدغههای امام علی (ع) بود که اندکی به فراموشی سپردهشده و شیعیان دردمند دلسوز را میطلبد که در احیای این دغدغههای گرانقیمت جهد دقیق و تلاشی محققانه را به انجام برسانند.
پینوشت:
- انتخاب این خطبهها از ترجمه نهجالبلاغه عبدالمحمد آیتی است.
- الکامل فیالتاریخ، ج ۲، ص ۳۶۵.