از آنجا که زندهیادان علیاکبر معینفر و مصطفی کتیرایی دوستانی شفیق بودند که در تمام نقاط عطف سیاسی اجتماعی این مملکت حضور چشمگیر و مشترک داشتند، نشریه چشمانداز ایران بر آن شد سخنرانی منتشر نشده زندهیاد معینفر در سوگ کتیرایی را در انجمن اسلامی مهندسین درج و منتشر کند که شرح حال آقای معینفر هم در آن وجود دارد.
بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران/ کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران
شخصیت مرحوم مهندس کتیرایی از سه جنبه مختلف قابل بررسی است. بعضی آن قسمت رقیقتر را که سیاسی باشد مهم ارزیابی میکنند، درحالیکه وجه علمی و فنی و تشکیل نهادهای اجتماعی مهمتر است. به هر حال از جنبه سیاسی که کوچکترین جنبه است شروع میکنم.
کتیرایی ضمن اینکه علاقهمند به سیاست و احوال مردم بود و همه جوانب را داشت، در مسائل حاد سیاسی زیاد وارد نمیشد. متانت و وقار خاصی داشت برای اینکه خوب تشخیص میداد سیاست با سیاستبازی فرق دارد و سیاست در کشور ما بیشتر سیاستبازی است تا سیاست. به هر حال بهمعنی تدبیر امور و معنی واقعی سیاست بخواهیم بحث کنیم او کاملاً سیاسی بود. اگر بهعنوان سیاستبازی و سیاستکاری بخواهیم صحبت کنیم، از آن جریان بری بود، ولی آنجاکه نیاز بود دخالتی بکند بسیار مؤثر بود؛ از قبیل هیئت اعزامی که در ابتدای انقلاب و پیش از پیروزی انقلاب با حکم رهبر انقلاب در پاریس خطاب به مهندس بازرگان گفته شد که بهاتفاق مهندس کتیرایی و شیخ اکبر رفسنجانی و دو نفر که آقایان معرفی میکنند به مناطق نفتی بروید و سعی کنید اعتصابات به مردم لطمه کمی بزند، چون اعتصابات نفتی طوری شده بود که دسترسی نفت برای مردم در آن زمستان سخت مشکل شده بود؛ بنابراین کتیرایی وظیفه خودش دانست که در این کار پرمخاطره سیاسی دخالت کند و بهاتفاق مهندس بازرگان، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهندس کاظم حسیبی و مهندس هاشم صباغیان به سمت جنوب حرکت کردند و بسیار برنامه موفقی داشتند. بعد از انقلاب هم در همان حوالی انقلاب شورای انقلاب تشکیل شد که این شورا سیاسیترین و خطرناکترین کار بود. ایشان قبول کرد و آن موقعی که حکم نخستوزیری مهندس بازرگان تأیید شد و ایشان میباید کابینه موقت تشکیل میدادند و مقرر میشود شورای انقلاب وظیفه کارهای نظارتی و تقنینی را داشته باشد و هیئت دولت نقش قوه مجریه را بازی کند و طبق دموکراسیهای مرسوم دنیا ـو قول آن دموکراسیها به مردم ایران دادهشده بودـ دو قوه از هم مستقل باشند. دادگستری که لغت خوبی است و آن موقع استفاده میشد باید جدا باشد. به هر حال قرار بود این سه قوه (مجریه، دادگستری، شورای انقلاب) از هم جدا باشند. به همین دلیل کسانی که در شورای انقلاب بودند مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی، صدر حاج سید جوادی و مهندس کتیرایی که کار اجرایی را قبول کرده بودند از شورای انقلاب بیرون آمدند و همه فکر میکردیم کارها بر منوال صحیح خواهد بود. به هر حال مهندس کتیرایی وظیفه خودشان را انجام دادند و بزرگترین کاری که انجام دادند و بعدها نتیجههای عجیبوغریبی از آن به وجود آمد مسئله «اراضی موات» بود که این اراضی را از مالکیت شخصی خارج کرده و به تصویب شورای انقلاب رساندند. قرار بود قیمت زمین نزدیک به صفر باشد. قیمت زمین باید مشروط باشد به مقادیر کارهای زیربنایی و خانهسازی که در آن انجام میشود برای کسی که میخواهد خانه بسازد و فقط آن رقم مختصر خانهسازی را بپردازد نه (قیمت زمین) تا {درآمد} مملکت بیشتر صرف ساختوساز شود. ولی در عمل گرفتاریهایی برای ایشان پیش آمد. دوستانی که آن موقع تشریف داشتند و جریانی که برای مهندس کتیرایی و مهندس توسلی، شهردار تهران، پیش آمد، جریانی بود که یکی از فقها که آبرو و شخصیتی هم داشت متأسفانه دیدی داشت بهعنوان اینکه همه مردم را خانهدار میکنم و تقاص میگیرم و چه میکنم سخنانی بیان کرد که پیامد آن مهاجرت از روستاها به شهرها برای خانهدار شدن بود. به هر حال مشکلاتی برای شهر تهران و بهویژه برای مهندس توسلی و کتیرایی در وزارت شهرسازی و مسکن ایجاد شد. غرضم این است که جنبه سیاسی مهندس کتیرایی تا همین حدود است. در موارد حساس دخالت میکردند و در جزئیات و سیاستبازیها دخالت نمیکردند. ازجمله نامه ۹۰ امضایی معروف را ایشان امضا کردند. بیش از این نمیخواهم دراینباره صحبت کنم.
فعالیتهای فرهنگی مهندس کتیرایی
محرک کارهای فرهنگی ایشان طبق سلیقه مهندس بازرگان «متاع» است که کلمات بزرگ را بهصورت کوتاه مخفف تبدیل میکرد تا کاربرد آن راحت باشد. متاع معادل مکتب تربیتی اجتماعی عملی بود که در پرتو متاع اتاق فکری تشکیل شده بود. فلسفه اتاق فکر این بود که بعد از آزادی از زندان اولیه مهندس بازرگان بعد از کودتای ۲۸ مرداد، از آنجا که خیلی از فعالیتها بهجایی نرسید کسانی که برای مملکت فکر میکردند به این نتیجه رسیدند که با عمر زودگذر ما باید فکر بیشتری شود آن هم در مملکتی که هیچگونه نهاد پایداری در آن نیست. من عمداً عرض میکنم تا پیامی داشته باشم که اگر میخواهیم مملکت {راه} نجاتی داشته باشد سامان دادن این قبیل امور است. در جامعه ما جای نهادهای مدنی غایب بوده و هست. باید بتوانیم این نهادهای مدنی را در مملکت احیا کنیم. کسانی نظیر مرحوم مطهری، کتیرایی و مهندس بازرگان و چند نفر دیگر این اتاق فکر را تشکیل دادند و بحث آنها این بود که چه باید کرد؟ یعنی عدهای که میتوانستند در موارد سیاسی و اجتماعی بیندیشند قرار بود فکرشان را جمع کنند و ببینند چه باید کرد. با هیجان و احساسات میشود عدهای را تحریک کرد، اما نمیشود مملکت را اصلاح کرد و نیازی به اموری دارد. یکی از کارهایی که به ذهن دوستان در آنجا رسید این بود که نهادی تشکیل شود. نهادهای خوبی هم تشکیل شد. مملکت فاقد نشریات دینی بود و برفرض اینکه بخواهند کتابفروشیها را آتش بزنند و مشکلات آنچنانی برای روزنامهها رقم بزنند اقدامیکردند که نهادی و تشکیلاتی داشته باشند. شرکت سهامی انتشار با قیمت سهام بسیار کم و تعداد چندین هزار تشکیل شد و این شرکت چه خدماتی کرد که هنوز هم ادامه دارد. اتاق فکر میخواست از این نهادها تشکیل شود.
یکی از ابتکارهایی که انجام شد انجمنهای حرفهای بود که هر حرفهای برای خودش انجمن داشته باشد دور هم جمع شوند که این مهمترین مسئله بود که حتی اگر مسئلهای هم نباشد دور هم جمع شوند. یکی از پیشنهادها تشکیل انجمن اسلامی مهندسین بود. انجمن اسلامی مهندسین که مؤسسین آن دوازده نفر بودند تشکیل شد که خوشبختانه تا حالا هست و امیدواریم سالیان دراز باشد و فعالیت کند. اینها دیده بودند انجمن اسلامی دانشجویان تأثیرات مهمی در آن زمان داشت. من در ظرف زمانی آن موقع صحبت میکنم و بهجایی تسری نمیدهم. از افراد هم در آن ظرف زمانی نام میبرم. متأسفانه مملکت ما طوری شده که تاریخ را امروزی میکنیم. خاطراتی که امروز مینویسیم خاطرات امروزی است. من یاد کتاب ۱۹۸۴ جرج اورول میافتم که وزارتخانهای (مخصوص این کار) داشتند که آن چیزی که پیشوا در مواقع مختلف گفته است اگر با چیزی که الآن پیشوا میگوید متفاوت باشد باید تاریخ را عوض کرد. آن نیست و این است. به نظر من تاریخ باید در ظرف زمانی خودش باشد و تغییراتی داده نشود. انجمن اسلامی پزشکان تشکیل شد که تا مدتها بود و بعد از آنکه ساواک انجمن اسلامی مهندسین را تعطیل کرد، مشترکاً با انجمن اسلامی پزشکان جلساتی داشتند و در آن جلسات مباحث بسیار خوبی مطرح میشد و خیلی از کسانی که بعدها از مشاهیر این مملکت شدند از دعوتشدگان به آن انجمن بودند. بحث این نبود که یک طرف بگوید و بقیه سرشان را تکان داده و بله بگویند. باز هم یاد جرج اورول و قلعه حیوانات میافتیم. در آن موقع بحث دوطرفه بود. خیلی مطالب حلاجی و گفته میشد. انجمن معلمین توسط مرحوم مطهری تشکیل شد. در آن زمان آقای مهاجرانی جزو مؤسسین بود و مرحوم مرتضی کتیرایی برادر مهندس کتیرایی و عدهای دیگر هم بودند. حتی انجمن اسلامی بانوان تشکیل شد که خانم کاتوزیان آن را سردمداری میکردند و خانمها میتوانستند در آنجا بحث کنند. این نهادها بسیار مفید بودند. آن چیزی که مؤثر واقع شد و این نهادها را تشکیل داد همان اتاق فکر متاع بود. کتیرایی شخصیتی بود که با اتاق فکر تناسب داشت و در این موارد بسیار مفید بود، کما اینکه در انجمن مهندسین هم که از ابتدا در سال ۱۳۳۶ تاکنون بوده همیشه با قدرتی که داشت شرکت میکرد.
یکی از اموری که در این انجمن بحث شد ـو خداوند کارهای خیر را برکت میدهدـ این بود که بین مهندس و کارگر فاصله زیاد است و عناصری که بتوانند کارهای فنی ـ حرفهای را خوب انجام دهند نداریم. بهتر این است که هنرستان را تشکیل دهیم. برای آنکه هنرستان را تشکیل دهیم باید شرکتی داشته باشیم و سرمایههایی انباشته شد و شرکت غیرانتفاعی کارآموز ایجاد شد که الحمدالله هنوز هم هست که این شرکت کارآموز تاکنون تداوم داشته، بهجز دورهای که شاه به کمک درآمد زیاد نفت همه مدارس را ملی کرد. امروزه دو هنرستان دارد. یک هنرستان بهعنوان هنرستان سابق کارآموز نوسازی شده و باوجود اینکه در حال نوسازی است توانسته دانشجو بگیرد. هنرستان کارآموز دیگری واقع در سردار جنگل است. منظور این بود که این نهادها توسط متفکرین مملکت تشکیل شد. مهندس کتیرایی تا آخرین لحظات حیات در جلسات هنرستان کارآموز شرکت میکرد و با علاقه تمام رئیس هیئتمدیره کارآموز بود. این قبیل فعالیتهای فنی و فرهنگی را داشت. ایشان رئیس کانون کارشناسان هم بودند. کارشناسی که تمام طول عمر تخطی از آن دیده نشده باشد واقعاً نادر است. نهاد دیگری که در آن فعال بودند کانون فارغالتحصیلان دانشکده فنی بود که امید است تداوم داشته باشد.
نکته دیگری که مهندس عطاردیان سال گذشته گفتند و جالب بود این بود که در این اواخر که مهندس کتیرایی مریض شده بودند نامهای به دکتر عارف، رئیس هیئتامنای حامیان دانشکده فنی، نوشت. نهاد دیگری که کمکهای مالی و کمکهای دیگر به دانشکده فنی میکند و فارغالتحصیلان دانشکده هستند. در این نامه نوشت شما مرا بهعنوان بازرس هیئتمدیره انتخاب کردهاید که از من برنمیآید و استعفا میکنم. عطاردیان میگفت ایشان جواب داده بود بهتر است در اواسط کار استعفا ندهید و موقع انتخابات هیئتمدیره و بازرسان کانون استعفا بدهید. مهندس کتیرایی پذیرفته بود و گفته بود قبول میکنم ولی تصور نمیکنم تو تا آن موقع باشی.
سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران.