بدون دیدگاه

کلاس درس یا زمزمه محبت

 

در سوگ دکتر محمدباقر کتابی

لطف‌الله میثمی

 

در عمر هفتادوهشت ساله خود معلمی به‌خوبی، دلسوزی و پایداری ایشان در امر آموزش و تربیت ندیدم. من از کلاس دوم ابتدایی در دبستان قدسیه اصفهان شاگرد زنده‌یاد دکتر محمدباقر کتابی بودم. ایشان طوری سوره ملک قرآن را به ما آموزش داد که هریک از شاگردها می‌توانستند قرآن را بدون کمک معلم بخوانند. سپس ایشان ادامه تحصیل داد و در سال‌های هفتم، هشتم و نهم دبیرستان، افتخار شاگردی ایشان را داشتم. سال چهارم ریاضی را به آموزشگاه شبانه رفتم و مجدداً در کلاس پنجم و ششم ریاضی شاگردان ایشان در دبیرستان هاتف شدم. کلاس درس ایشان درواقع زمزمه عشق و محبت بود و همه داوطلبان در سر کلاس ایشان شرکت می‌کردند. با چهره خندان و نگاهی مهربان به شاگردان خود شروع به صحبت می‌کرد. با نگاه‌هایش متوجه می‌شد که چه کسی انشا نوشته و چه کسی ننوشته تا مبادا شاگردش خودکم‌بین شود. در سال‌های بعد که استاد دانشگاه صنعتی اصفهان بود، بیش از شاگردان رسمی ایشان دیگر دانشجویان به‌طور مستمع آزاد در کلاس ایشان شرکت می‌کردند. افتخار دیگری که داشتم هم‌محل بودن و هم‌مسجد بودن با ایشان بود. ایشان علاقه وافری به مرحوم حاج‌آقا رحیم ارباب داشتند و همیشه نماز مغرب و عشا را در همان مسجد برگزار می‌کردند. حاج‌آقا رحیم ارباب ثمره مکتب اصفهان بود و وقتی آقای کتابی از حاج‌آقا رحیم و استادش آخوند کاشی برای خوانندگان چشم‌انداز ایران صحبت می‌کرد گویا با تمام وجود شیفته این دو بزرگوار بود.

در جلد اول کتاب خاطراتم، از نهضت آزادی تا مجاهدین، از نقش ایشان در تربیت خودم و از دو ویژگی ایشان؛ یعنی علاقه وافر به مرحوم مصدق و مرحوم حاج‌آقا رحیم ارباب یاد کردم، ایشان به من می‌گفتند من به این دو ویژگی یادشده افتخار دارم. هرگاه به اصفهان می‌رفتم بر خود واجب می‌دانستم که از محضر ایشان استفاده کنم. ایشان مصداق واقعی عاملان به قرآن و سنت قطعیه رسول اکرم (ص) بودند. زحمات ایشان را در تدوین کلید گشایش نهج‌البلاغه فراموش نمی‌کنم. هرگاه به منزل ایشان می‌رفتم بدون ابزارهایی مانند کامپیوتر و… به تدوین این مجموعه مشغول بودند تا در نهایت انتشار یافت. ایشان شرح نهج‌البلاغه آیت‌الله منتظری را بهترین شرح می‌دانستند گرچه به شرح نهج‌البلاغه ابن ابی‌الحدید علاقه بسیاری داشتند.

من درگذشت جانگداز ایشان را به ملت ایران و هزاران شاگرد ایشان به‌ویژه به دختران مهربانش، پروانه و مریم، دامادشان دکتر سادات و نوه‌های عزیزشان شاداب، بشری و صبا تسلیت می‌گویم. امیدوارم در رسای ایشان بیشتر بنویسیم.

درس معلم ار بود زمزمه محبتی           جمعه به مکتب آورد طفل گریزپای را

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط