عباس نعیمی جورشری
مقدمه
آذرماه ۱۳۹۸ مقارن با نودوهشتمین سالروز پایان جنبش جنگل، چند مطلب در باب کوچک خان نگارش یافت و در فضای مجازی منتشر گردید که بر ادعای تجزیهطلبی متمرکز بود. در رأس آنها آقای حسین دهباشی قرار داشت که طی چند پست در صفحه رسمی اینستاگرامش، کوچک خان را فردی تجزیهطلب نامید. نگارنده از وی خواست تا مدعای خویش را در چارچوب یک مقاله محققانه ارائه نماید و گفتوگوی مستدل شکل بگیرد، لکن این درخواست بدون پاسخ ماند. همچنین در کتاب جدید دکتر صادق زیباکلام (رضاشاه) گزارههای مشابهی دال بر تجزیهطلبی میرزا کوچک مطرح شده است. با این حال پیش از ایشان نیز کسانی ذیل این مدعا قلم زدهاند. از این جهت فارغ از تهنشستهای ذهنی و گفتمانهای غالب، این پرسش پژوهشگرانه مطرح میشود که آیا میرزا کوچک جنگلی یک فرد ملیگرا و وطندوست بوده یا نگرش جداییخواهانه داشته است؟ مقاله زیر تلاش میکند با بررسی نظرات موافقان و مخالفان، بدین ادعا پاسخی مستند ارائه نماید.
بهطور کلی میتوان نقاط تأثیرگذاری کوچک خان را در روند جنبش جنگل بدین قرار بررسی کرد:
- تأسیس جنبش در پاییز ۱۲۹۳
- رهبری نظامی جنبش طی دو سال نبرد چریکی؛ سالهای ۱۲۹۴ و ۱۲۹۵
- مدیریت اصلاحات اجتماعی طی حکمرانی کمیته اتحاد اسلام بر منطقه گیلان، سالهای ۱۲۹۶ و ۱۲۹۷
- تداوم مبارزه در ابعاد محلی ایل آلیان، بعد از برچیده شدن کمیته و کنار کشیدن دو همرزم اصلی؛ سال ۱۲۹۸
- شرکت در تأسیس نخستین جمهوری ایران در گیلان، خرداد ۱۲۹۹
- ائتلاف و انفکاک از چپها؛ سالهای ۱۲۹۹ و ۱۳۰۰
اظهارنظرهای تاریخی
برای شناخت کاملتر کوچک خان، بایستی به اظهارنظرهایی که درباره وی شده است التفات داشت. از آن جمله است دیدگاه مؤلف تاریخ احزاب سیاسی ایران که درباره میرزا نگاشته است: «از حرکات میرزا پیدا بود که قصدشان تصرف ایران و ایجاد حکومت مرکزی صالح نبوده بلکه به همان ولایاتی که در کف داشتهاند قانع بودهاند! … اگر مرحوم میرزا در این سال به تهران حمله کرده بود بدون هیچ شکی دولت ایران مانند موم در دست او و اتباعش نرم شده و به میل آنها ساخته میشد» (بهار، ۱۳۸۶: ۱۵۹). نگارنده انگلیسی تاریخ ایران، سرپرسی سایکس۱ هم میرزا کوچک را عامل سپهدار میداند و وی را شخصیتی منفعتگرا و در پی سود شخصی معرفی میکند (فخرایی، ۱۳۵۷: ۵). از دیگر منابع دستاول، کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران است به قلم مهدی ملکزاده فرزند ملکالمتکلمین از چهرههای شناختهشده مشروطه. ملکزاده با احترام از کوچک خان نام میبرد و اشاره دارد که میرزا نهفقط یک انسان آزاده بود که در راه آزادی میجنگید، بلکه یک مبلغ آزادی نیز بود و در هر مورد و مقام از تبلیغ مردم به پیروی از حق و عدالت و حقوق انسانیت فروگذار نمیکرد (ملکزاده، ۱۳۶۳، ج۵: ۱۰۵۲-۱۰۵۳). ژنرال دانسترویل، که فرمانده نیروهای انگلستان در ایران بود و در ماجرای عبور از گیلان به سمت قفقاز نبردهای سختی را با کوچک جنگلی تجربه کرد، در «امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز» او را یک انسان ایدهآلیست و شریف میخواند: «به عقیده من میرزا کوچک خان از وطنپرستان حقیقی است و امثال او در ایران نادر و کمیاب است» (دنسترویل، ۲۵۳۷: ۶۲۱). «نیکیتن»۲ کنسول روسیه تزاری در ایران نیز میرزا را مردی دانسته که کمال مطلوبش را میجست و مقید به جمعآوری ثروت نبود (رضوینژاد، ۱۳۷۷: ۱۰۳).
حبیبالله مختاری مؤلف «تاریخ بیداری ایران» از وی و یارانش بهعنوان اشرار و غارتگران نام برده است (مختاری، بیتا: ۱۵۱) و سپهبد امانالله جهانبانی طی مقالهای در این باره مینویسد: «در شمال ایران میرزا کوچک خان علم طغیانگری و یاغیگری را برافراشت» (جهان بانی، ۱۳۴۰: ۲۶۳). علیاصغر شمیم اما این اتهام را کذب دانسته و معتقد است: «هیچ نویسنده و مورخی حق ندارد اقدامات میهنپرستانه خیابانی و کوچک خان و پسیان و امثال آنها را تخطئه کند و این مردان شریف و از جان گذشته را در ردیف اسماعیل آقا سمیتقو و ماشااللهخان کاشی یا فئودالها و شیوخ متمرد گردنکشی چون خزئل و سران ایلات لر و قشقایی و امثال آنها قرار دهد (شمیم، ۱۳۷۴: ۶۰۰).
از دیگر کتب مرجع میتوان به تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه اشاره داشت که کوچک خان در آن بهعنوان کسی معرفی شده که در تمام مدت مبارزه یک قدم برخلاف دیانت و حب وطن برنداشته است (مستوفی، ۱۳۷۷، ج۳: ۱۱۹). کتاب یادبودهای انقلاب گیلان از میرزا کوچک خان چنین نام میبرد: «میرزا احساسات شدیدی بر ضد اجانب داشت، نظربلند بود ولی تهور لازم که برای یک پیشوای انقلابی لازم بود را نداشت و به همین جهت مواقع بسیار حساس را از دست داد» (جودت، ۱۳۵۱: ۵۵). یقیکیان۳ هم در شوروی و جنبش جنگل از وی بهعنوان یک طرفدار مالکیت خصوصی نام برده است. مؤلف «تاریخ نوین ایران» ایوانف۴ که منتسب به نگرش استالینیستی است اینطور روایت کرده: «گروههای پارتیزانی جنگلیها به رهبری میرزا که دارای جهانبینی ناسیونالیستی بود علیه قشون تزاری به مبارزه پرداختند» (ایوانف، بیتا: ۲۸). مقاومت شکننده، اثر پژوهشگرانه جان فوران۵ نیز تصویری ملیگرا از کوچک خان ترسیم کرده است (فوران، ۱۳۸۹: ۲۹۸). درمجموع به نظر میرسد اتهام تجزیهطلبی نسبت به کوچک خان را میتوان در موارد زیر ردیابی کرد:
مخبرالسلطنه هدایت ازجمله کسانی است که تلاش میرزا کوچک خان را در جهت تجزیه گیلان از خاک ایران قلمداد کرده است: «چه فرق است بین سید عبدالحسین لاری یا خیابانی یا میرزا کوچک که خودسر مملکت را از مرکز مجزا میخواهند» (هدایت، ۱۳۷۴: ۳۱۷). از طرفی تقیزاده برخلاف مخبرالسلطنه سخن رانده است: «میرزا کوچک که آدم خیلی خوبی بود در گیلان سربلند کرد و درواقع حکومتی تشکیل داد، او نمیخواست خودمختار باشد» (افشار، ۱۳۶۸: ۳۵۷). همچنین پیتر آوری اشاره دارد «دکتر عیسی صدیق اعلم، مدیرکل آموزش و پرورش گیلان، گواهی میدهد که کوچک خان تلاش میکرد تا به تجدید حیات کشور خود بپردازد» (آوری، ۱۳۷۷: ۱۳۵).
ابراهیم فخرایی که از نزدیک با جنگل همراه بود معتقد است: «میرزا و دیگر یارانش هیچگاه به این مسئله [جداییطلبی] نمیاندیشیدند؛ زیرا معتقد بودند اعلام خودمختاری نوعی پراکندگی و تجزیه مملکت است» (فخرایی، ۱۳۵۹: اول آذر). روزنامه جنگل نیز درباره این اتهام موضعگیری صریح دارد: «به ما خبر میدهند برخی اشخاص مجهولالهویه جنگلیها [را] متمرد خوانده… که در خیال استقلالاند… بانی این تهمتها و قائد این افتراها و مؤسس این فسادها دولت عدالتکش انگلیس است» (روزنامه جنگل، شماره ۲۰).
تحلیل اسنادی
از آنجا که جنبش جنگل ذیل هژمونی جریان ملیگرایان مذهبی به زعامت کوچک خان، در قد و قواره جنبشی محلی» اعلان موجودیت کرد، نگرش ایشان نسبت به استقلال ارضی، محل چالش جدی خواهد داشت. در روزگار جنگ جهانی اول، ایران عرصه تاختوتاز نیروهای خارجی بود. هرچند دولت ایران بهطور رسمی اعلام بیطرفی کرده بود، اما بهواسطه ضعف قوای داخلی، هیچکدام از کشورهای درگیر جنگ این بیطرفی را رعایت نکرده بودند. مستندات حاکی از آن است که جنبش جنگل بهعنوان محصول ساختار تاریخی ایران، بحث استقلال کشور را در رأس امور خود گنجانده بود. جنگلیها میگفتند: «قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم…» (همان: شماره ۵) و نیز «جنگلیها میگویند ایران مال ایرانی است. دست اغیار باید از استیلای به این مملکت بهکلی قطع شود. جنگلیها میگویند ایرانیان باید در خانه خود بدون تجاوز و اذیت همسایگان به راحت مشغول اصلاحات باشند… جنگلی اسلحه را وقتی از خود دور میکند که مطمئن باشد افراد ایرانی از تطاول متصدیان خارجه و ستمکاران داخله حائز امنیت و واجد رفاهیت گردیده» (همان: شماره ۱۳).
آنها در توضیح درک خود از مفهوم استقلال چنین عنوان میکردند که: «استقلال به تمام معنی کلمه، یعنی بدون اندک دخالت و نظریاتی از هیچ دولت اجنبی و از این نقطهنظر تمام دول اجانب، چه همجوار، چه غیر همجوار در مقابل یکسان است» (همان: شماره ۲۸). طبیعتاً طرح چنین مواضعی منافع نیروهای بیگانه را به خطر میانداخت لیکن مرزبندی جدی جنگل بر سر مسئله استقلال قابلتوجه مینماید. آنها آرمانگرایانه اعلام میکردند که «ما مثل همیشه به عالمیان خطاب کرده میگوییم هر کس به خانه ما تجاوز کند، هر کس قصد از بین بردن استقلال ما را داشته باشد، هرقدر عده او زیاد و هرقدر قوی و دارای اسلحه و مهمات باشد و ما هرقدر ضعیف و دارای قوای اندک باشیم باز هم مانند سد آهنین در مقابل او ایستادگی خواهیم کرد و چون یقین داریم حق با ماست بالاخره به مقاصد حقه خود که حفظ وطن و دفع تجاوز هر متجاوزی است، نائل خواهیم شد…» (گیلک، ۱۳۷۱: ۱۵۹).
فخرایی یکی از سه هدف اصلی جنبش جنگل را اخراج نیروهای بیگانه دانسته است (فخرایی، ۱۳۵۷: ۵۰). از سویی میراحمد مدنی هم بر این اعتقاد است که «میرزا کوچک و همراهانش اهتمام داشتند بیگانگان در امور داخلی ایران مداخله نکنند و ایران بایستی به دست ایرانی اداره شود و در قبال هر قشون بیگانه ایستادگی میکرد و سعی داشت که مقدرات کشور به مردان صالح سپرده شود تا آمال و آرزوی آزادیخواهان اجرا گردد و به همین منظور با هر نیت ارتجاعی و استعماری مخالفت میکرد» (مدنی، ۱۳۷۷: ۷۳). حاج احمد کسمایی هم در یادداشتهایش هدف جنبش را ایجاد یک حکومت ملی در سراسر ایران بیان کرده است (هدایتی خوشکلام، ۱۳۸۳: ۷۳). همین طور فیلیپ روشار در بررسی ماهیت و اهداف جنبش مذکور آورده است: «رهبران جنبش از آرمان جامعه ملل که مبتنی بر استقلال ملتها بود الهام گرفتند. درواقع سیاست جنبش جنگل خواستار وضع قانون اساسی، ایجاد یک دولت ملی برخوردار از یک ارتش ملی، الغاء نظام کاپیتولاسیون که اروپاییان پدید آورده بودند شدند» (روشار، ۱۳۷۴).
با این اوصاف هنوز جای این پرسش باقی میماند که مواضع جنبش در قبال طیفهای گوناگون بیگانه به چه ترتیب بوده است؟ آیا رویکرد ملیگرایانهشان را در قبال همه دول خارجه حفظ مینمودند یا در این بین گزینشی برخورد میکردند؟ از اسناد چنین به دست میآید که جنگلیها در مسیر استقلالطلبانه خویش با صریحترین ادبیات اعلام میکردند: «ما مملکت خود را از تعرض دیگران محفوظ میخواهیم. هر که به ما تجاوز کرد خصم خود میدانیم. هر که به ما زحمتی نرسانید با او صمیمانه دوست خواهیم بود. هر کس به مملکت ما سوق قشون نموده بیطرفی ما را نقض نماید او را متعدی و متجاوز خواهیم دانست، خواه روس و انگلیس باشد، خواه عثمانی و آلمان» (روزنامه جنگل، شماره ۱۵). یحیی دولتآبادی نیز در تأیید ادعای بالا ضمن اشاره به روابط میرزا با عثمانی و آلمان مینویسد: «…میرزا کوچک خان با وجود استفاده نظامی که از آنها مینموده است ایرانیت و اسلامیت خود را از دست نمیداده. بیگانه را بیگانه میدانسته است هر که بوده باشد، چنانکه روسها مکرر خواستند او را تطمیع کرده و به دام بیاورند فریب آنها را نخورد… عده زیادی از وطن خواهان هم که عاشق دیدار یک قوه ایرانی خالص بودند از تشکیل جنگل دلخوش و به آنها متوجه بودند» (دولتآبادی،۱۳۷۱، ۹۴-۹۳).
جنگل در شماره ۲۴ خود فقط دولتی را شایسته اطاعت دانست که اصلاحات را به اجرا بگذارد و در شماره ۱۲ متن پیامی را به چاپ رساند که رهبران اتحاد اسلام برای شاه فرستادند و در آن به وی اطمینان دادند که تاج و تخت ایران را حفظ خواهند کرد. شماره ۱۳ نشریه جنگل بهخوبی بیانگر خواستههای آنهاست: ۱. ایران به ایرانی تعلق دارد؛ ۲. سلطه خارجی باید پایان یابد؛ ۳. اصلاحات باید بدون دخالت خارجی تحقق یابد؛ ۴. تاج و تخت باستانی ایران به احمدشاه حامی آزادی تعلق گیرد و قلمرو اقتدار وی باید همچون امپراتوری بزرگ گذشته ایران باشد؛ ۵. کابینۀ دولت به رهبری آزادیخواهان مشروطهخواه، نهفقط باید بهسرعت همه زیانهای ناشی از پیشینیان فرومایه خود را رفع کند بلکه برای رفاه آتی ملت بکوشد؛ ۶. مجلس باید بازگشایی شود؛ ۷. اسلام باید در مقابل خطر انگلیس مورد حمایت قرار گیرد؛ ۸. خائنان باید مجازات شوند.
ملیگرایان مذهبی جنگل که در آغاز جنبش بارها با پرچم استقلال کشور در نبرد مستقیم و غیرمستقیم با روسهای تزاری درگیر شده بود، در مواجهه با روسهای سرخ نیز تداوم استراتژی داشتند اگرنه با تاکتیک نبرد مسلحانه. پس از ورود روسهای سرخ، رهبر جنبش بهطور خصوصی به یکی از یارانش گفته بود: «خداوند شاهد است هرگز راضی نیستم با اجانب و خارجیها در صدد اداره امور وطن و مملکت باشم» (صبوری دیلمی، ۱۳۵۸: ۴۸۳). وی در نامهای به لنین آورده است: «ما معتقدیم که قدم اول را برای آزادی در ایران برداشتهایم لیکن خطر از جانب دیگر به ما روی آورده است یعنی اگر از مداخله خارجی در امور داخلی جلوگیری نشود معنیاش این است که هیچوقت به مقصود نخواهیم رسید زیرا به جای مداخلۀ یک دولت خارجی که تاکنون وجود داشته، مداخله دولت خارجی دیگر شروع شده است» (فخرایی،۱۳۵۷: ۲۵۲).
از متن نامه چنین برداشت میشود که کوچک خان بهرغم مخالفت ایدئولوژیک با پارادایم لنین و تروتسکی، بخشی از گفتههای آنها را درباره تسلط ملتها بر مقدرات خود، تأیید میکند و خویش در مقام اجرای آنها برمیآید. از اینرو در نامهای به مدیوانی که از سران کودتای سرخ بود میگوید: «من استقلال کشور را خواهانم و بقاء اعتبارات کشور را طالبم، آسایش ایرانی و همه ابناء بشر را بدون تفاوت دین و مذهب شایقم. من بیانات لنین و تروتسکی و سایر زمامداران عاقل را که گفتهاند هر کشوری باید مقدراتش را خود در دست بگیرد قبول داشته در مقام اجرایش هستم. هر کس که در امور داخلیمان مداخله کند او را در حکم انگلیس و نیکلا و درباریان مرتجع ایران میشناسیم. من آلت دست قویتر از شما نشدهام چه رسد به شماها» (همان، ۳۰۱). بهرغم این مواضع محکم و روشن در مقابل روسها، کوچک خان در دوره سوم جنگل (سالهای ۱۲۹۹-۱۳۰۰) در مقام انتخاب میان راههای موجود، ناگزیر از انعقاد قرارداد با بلشویکها شد که ناوگانشان در سواحل انزلی مستقر شده بود و تسلط استراتژیک یافته بودند.
دیدگاههای ملیگرایان مذهبی درباره روس و انگلیس را از خلال گزارشهای نمایندگان کشورهای نامبرده هم میتوان استخراج نمود. یکی از مقامات کمیساریای خارجی شوروی پیش از انجام کودتا درباره میرزا چنین اظهارنظر کرده بود: «او یک ناسیونالیست است و نسبت به انگلیسیها که ایران را به بندگی کشاندهاند و دولت تهران که خود را به آنها فروخته است نفرت عمیقی دارد» (کریمی، ۱۳۸۲: ۴۰۷). در منابع تاریخی انگلیسیها هم وجه ملیگرایانه جریان مذکور برجسته تصویر شده است. انگلیسیها باور داشتند که یکی از راههای حل مسائلشان با جنبش، دست گذاشتن بر عواطف ملی ایشان میباشد. در یکی از گزارشهای سفارت انگلیس آمده است: «یکی از راههای بر سر عقل آوردن کوچک خان گفتوگوی صریح با وی و تشریح عواقب وخیم اقدامات او برای ایران و ایرانیان است» (میرزا صالح، ۱۳۶۹: ۱۳) در یکی دیگر از این گزارشها نیز آمده است: «روسها از میرزا کوچک خان دلسرد شدهاند زیرا که او را یک ایرانی ناسیونالیست شناختهاند» (همان، ۱۹). به غیر از روس و انگلیس که به اظهارنظر درباره جنگل پرداختهاند، اظهارنظر رضاخان سردارسپه نیز که سرکوب نهایی قیام به پای او نوشته شده، در نوع خود جالب توجه است و کمک مینماید تصویر کاملتری از جریان ملی- مذهبی جنگل به دست افتد: «اقدامات میرزا درست و همهاش از روی کمال حسن نیت و ملیتخواهی و وطنپرستی بوده است و من شخصاً به نام دولت ایران تصدیق میکنم که عملیات انقلابیون جنگل به نفع ملت و کشور ایران بوده که در روزهای باریک کمکهای شایستهای در جلوگیری از تعرض بیگانگان نمودهاند» (فخرایی، ۱۳۵۷: ۳۷۷).
کوچک خان در مرحله تأسیس جمهوری نیز از مواضع ملیگرایانه برخوردار بوده است. در اردیبهشت ۱۲۹۹ ش طی تجاوز بلشویکها به آبهای ایران و استقرار ناوگان نظامیشان در انزلی، منجر به توافقی بین جناح ملیگرایان مذهبی با جناح نو رسیده چپ گردید. معاهده ۹ مادهای مصوب خرداد ۱۲۹۹ حاصل مذاکراتی بود که هژمونی نظری جریان کوچک جنگلی در آن آشکار است:
- عدم اجرای اصول کمونیسم از حیث مصادره اموال و الغاء مالکیت و ممنوع بودن تبلیغات؛
- تأسیس حکومت جمهوری انقلابی موقت؛
- پس از ورود به تهران و تأسیس مجلس مبعوثان هر نوع حکومتی را که نمایندگان ملت بپذیرند؛
- سپردن مقررات انقلاب به دست این حکومت و عدم مداخله شورویها در ایران؛
- هیچ قشونی بدون اجازه و تصویب حکومت انقلابی ایران، زائد بر قوای موجود (۲ هزار نفر) از شوروی به ایران وارد نشود؛
- مخارج این قشون به عهده جمهوری ایران است؛
- هر مقدار مهمات و اسلحه که از شوروی خواسته شد در مقابل پرداخت قیمت تسلیم شود؛
- کالاهای بازرگانان ایرانی که در بادکوبه ضبط شده تحویل این حکومت شود؛
- واگذاری کلیه مؤسسات تجاری روسیه در ایران به حکومت جمهوری (رواسانی، ۱۳۸۴: ۱۹۴).
از محتوای سند مربوط به تأسیس جمهوری نیز هیچگونه تجزیهطلبی استنباط نمیشود بلکه نگرش ایراندوستی در آن مشهود است. در همین راستا، هنگامیکه مفاد معاهده توسط چپها نقض گردید، کوچک خان از زعامت امر کنار رفت و به تبعیدی خودخوانده راهی شد. کودتای نظامی چپها علیه جنگلیها در ۸ مرداد ۱۲۹۹ با شعار تأسیس دولت کمونیستی انجام پذیرفت. اگرچه با بر سرکار آمدن کمیته مرکزی دوم حزب کمونیست و تغییر سیاست، ائتلافی دوباره بین دو جریان مذکور صورت گرفت (اردیبهشت ۱۳۰۰) لکن بیثبات بود و به تنشهایی چند منجر شد که قتل حیدر خان عمواوغلی در بطن آن قرار داشت (مهر ۱۳۰۰). بهواقع کوچک خان در دو سال پایانی جنبش –که میتوان آن را فاز انقلابی دانست- هیچ هژمونی عملی نداشته است. از این حیث مکرراً تنش درونی در متن تحولات و تصمیمگیریها مشاهده میشود.
در کلیت بحث، سخن مؤلف «ناسیونالیسم در ایران» سزاوار اعتنا است: «میرزا کوچک خان و افرادش که به جنگلی معروف بودند علیه تمام دشمنان قدرتمند ایران، یکسان میجنگیدند. آنها با روسها جنگیدند و وقتی روسها کنار رفتند با انگلیسیها جنگیدند. زمانی که نیروی ترکیه- آلمان آنها را تهدید کرد که قصد پیشروی به منطقه تحت نظارتشان را دارد جنگلیها اعلام نمودند که با آنها نیز خواهند جنگید» (کاتم، ۱۳۵۷: ۱۶۰). درواقع به نظر میرسد مدعای تجزیهطلبی کوچک خان از بیدقتی جریان شناختی رنج میبرد. بدین معنا که جنبش جنگل ابداً جنبشی یکدست نبوده و جریانهای سیاسی چندگانه در آن فعال بودند که در دورههای سهگانه جنبش، اثرگذاری سیالی داشتند. این جریانها بعضاً دارای مواضع متضادی نیز بودند ازجمله درباره استقلال ملی و تمامیت ارضی. بر این مبنا میتوان سه جریان ملیگرای مذهبی، پراگماتیسم و مارکسیسم-لنینیسم را در آن تشخیص داد که در کتاب «جریان شناسی سیاسی جنبش جنگل» به تفصیل آمده است. این جریانها حداقل در سیزده مؤلفه تطبیقی، به مختصات جدول زیر قابل مطالعه هستند (ر.ک. نعیمی جورشری، ۱۳۹۱: ۳۲۸-۳۳۰). اینگونه در یک جمعبندی میتوان تصریح نمود که اتهام تجزیهطلبی نسبت به کوچک خان فاقد وجاهت پژوهشی و اسنادی است و وی دارای نگرش وطنپرستانه بوده است. این جهانبینی وطنپرستانه ذیل ملیگرایی مذهبی قابل تشخیص میباشد.▪
نام جریان سیاسی | ملیگرایان مذهبی | راست محافظهکار | چپ |
بینش نظری (ایدئولوژی) | ناسیونالیسم مذهب باور | پراگماتیسم و اپورتونیسم | مارکسیسم- لنینیسم |
استقلال و تمامیت ارضی | بینش ملیگرایانه و حفظ تمامیت ارضی / خواهان خروج بیگانگان از کشور | بینش مصلحت جویانه و بیتوجه به مقوله تمامیت ارضی | بینش انترناسیونالیسم و فراملی / خواهان تحولات جهانی / ادغام مناطق در اتحاد جماهیر شوروی |
عدالت اجتماعی | عدالتخواهی به مفهوم عرف ملی- دینی و حفظ مالکیت خصوصی | ضد عدالت اجتماعی | عدالتخواهی کمونیستی به مفهوم مرام اشتراکی و سلب مالکیت خصوصی |
استبداد سیاسی | ضد استبداد سیاسی / تحول از مشروطهخواهی به جمهوریخواهی | تمایلات دوگانه با توفق گرایش خدمت به استبداد سیاسی | ضد استبداد سیاسی در قالب تئوری کمونیسم/ اعمال استبداد ذیل دیکتاتوری پرولتاریا/ رویکرد ضد امپریالیستی |
مذهب | مبارزات رهاییبخش و نواندیشی دینی | مذهب سنتی | ضد مذهب |
خاستگاه فکری | داخلی | روانشناختی | خارجی بهویژه روسیه |
چهرههای شاخص | میرزا کوچک جنگلی / دکتر ابراهیم حشمت | امیر مقتدر تالش/ ساعدالدوله تنکابنی/ سردار محی/ … | احسانالله خان دوستدار / حیدرخان عمواوغلی |
پایگاه مردمی
(خاستگاه طبقاتی) |
طبقات فرودست و متوسط پایین | طبقات فرادست و متوسط بالا | طبقات فرودست |
پایگاه مردمی
(قلمرو نفوذ جغرافیایی) |
مناطق گیلان با تمرکز بر فومن، رشت و لاهیجان / دیگر نقاط ایران | مناطق تحت تسلط اربابان همچون تالش و نیز بازارهای گیلان ازجمله بازار رشت | خارج از ایران بهویژه قفقاز / فاقد پایگاه مردمی داخلی مشخص |
موافقان داخلی | دولت مستوفی و تا حدی دولت مشیرالدوله | فاقد موافقان داخلی ثابت | شاخه چپ جنبش جنگل |
مخالفان داخلی | دولتهای مرکزی وثوقالدوله، سپهدار، سید ضیاء و قوامالسلطنه | فاقد مخالفان داخلی ثابت | تمام دولتهای مرکزی |
موافقان بینالمللی | عثمانی و آلمان به اقتضاء شرایط جنگ جهانی اول / شوروی با استراتژی ایدئولوژیک | فاقد مخالفان بینالمللی ثابت | شوروی با استراتژی ایدئولوژیک |
مخالفان بینالمللی | روسیه تزاری، انگلستان و شوروی با استراتژی دیپلماتیک | فاقد مخالفان بینالمللی ثابت | انگلستان و شوروی با استراتژی دیپلماتیک |
پینوشت:
- Sir Percy Sykes
- Nikitin
- Yaghikian
- Ivanov
- John Foran
منابع:
– آوری، پیتر. (۱۳۷۷). تاریخ معاصر ایران (از تأسیس تا انقراض سلسله قاجاریه). (ج. ۱). ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی. تهران: عطایی.
– ایوانف، م. س. (بیتا). تاریخ نوین ایران. ترجمه تیزابی. تهران: سلوج.
– بهار، ملکالشعرا. (۱۳۸۶). تاریخ مختصر احزاب سیاسی. (ج.۱). تهران: امیرکبیر.
– تقی زاده، سید حسن. (۱۳۶۸). زندگی طوفانی (خاطرات سید حسن تقیزاده). به کوشش ایرج افشار. تهران: انتشارات علمی.
– جودت، حسین. (۱۳۵۱). یادبودهای انقلاب گیلان. تهران: درخشان.
– جهان بانی، امانالله . (۱۳۴۰). «خاطراتی از اوضاع قبل از کودتای ۱۲۹۹» در سالنامه دنیا. بیجا.
– دنسترویل، ماژور. (۲۵۳۷). امپریالیسم انگلیس در ایران و قفقاز. ترجمه حسین انصاری. تهران: منوچهری.
– دولتآبادی، یحیی. (۱۳۷۱). حیات یحیی. (ج. ۴). تهران: انتشارات عطار و فردوس.
– رضوینژاد، میرابوطالب. (۱۳۷۷). چهار سیاستمدار ملی متقی و نامآور ایران. تهران: گوتنبرگ.
– روزنامه جنگل. شماره ۵، شوال ۱۳۳۵.
– ——. شماره ۱۲. ۱۷ ذیحجه ۱۳۳۵.
– ——. شماره ۱۳. ۲۴ ذیحجه ۱۳۳۵.
– ——. شماره ۲۰
– ——. شماره ۲۴. ۲۳ ربیعالاول ۱۳۳۶.
– ——. شماره ۲۸. ۱۵ جمادیالاخر ۱۳۳۶.
– روشار، فیلیپ. (۱۳۷۴). «اصلاحطلبی و سنت (جنبش جنگل از ۱۲۹۴ تا ۱۳۰۰ ه ش)»، ترجمه ع.روحبخشیان. ماهنامه گیلهوا. (ش ۳۴)، آذر و دی.
– رواسانی، شاپور. (۱۳۸۴). اولین جمهوری شورایی در ایران (نهضت جنگل). تهران: چاپخش.
– شمیم، علیاصغر. (۱۳۷۴). ایران در دوره سلطنت قاجار. تهران: نشر افکار.
– صبوری دیلمی، محمدحسن. (۱۳۵۸). نگاهی از درون به انقلاب مسلحانه جنگل. تهران: مؤلف.
– فخرایی، ابراهیم. (۱۳۵۷). سردار جنگل. تهران: جاویدان.
– فوران، جان. (۱۳۸۹). مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از سال ۱۵۰۰ میلادی مطابق با ۸۷۹ شمسی تا انقلاب. ترجمه احمد تدین. تهران: خدمات فرهنگی رسا.
– کریمی، بهنام. (۱۳۸۲). آسیبشناسی نهضت جنگل. تهران: قصیدهسرا.
– کاتم، ریچارد. (۱۳۵۷). ناسیونالیسم در ایران. ترجمه فرشته سرلک. تهران: گفتار.
– گیلک، محمدعلی. (۱۳۷۱). تاریخ انقلاب جنگل. رشت: گیلکان.
– ملکزاده، مهدی. (۱۳۶۳). تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. (ج. ۵ و ۶). تهران: انتشارات علمی.
– مستوفی، عبدالله. (۱۳۷۷). تاریخ معاصر اجتماعی و اداری دوره قاجاریه یا شرح زندگانی من. (ج. ۳). تهران: زوار.
– مخبرالسلطنه (هدایت)، مهدیقلی. (۱۳۷۴). خاطرات و خطرات (توشهای از تاریخ شش پادشاه و گوشهای از دوره زندگی من). تهران: زوار.
– مدنی، میراحمد. (۱۳۷۷). جنبش جنگل و میرزا کوچک خان. به کوشش سید محمدتقی میرابوالقاسمی، تهران: سلسله انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
– میرزاصالح، غلامحسین. (۱۳۶۹). جنبش میرزا کوچک (بنا به گزارشات سفارت انگلیس). تهران: نشر تاریخ ایران.
– نعیمی جورشری، عباس (۱۳۹۱). جریانشناسی سیاسی جنبش جنگل. تهران: چاپخش.
– هدایتی خوشکلام، منوچهر. (۱۳۸۳). یادداشتهای احمد کسمایی از نهضت جنگل. رشت: کتیبه گیل.