بدون دیدگاه

آنان که از خدا داناترند

مهدی غنی

مهدی غنی

 

 

 

در انقلاب ۵۷، هم مردان و هم زنان شرکت داشتند. زنانی که در تظاهرات شرکت می‌کردند برخی باحجاب و برخی بی‌حجاب بودند. کسی به فکر این نبود که به آن‌ها تذکر بدهد. برخی از این بانوان بدون اجبار خودشان باحجاب شدند، اما بلافاصله پس از پیروزی انقلاب عده‌ای احساس وظیفه کردند که هر طور شده بانوان را وادار به پوشیدن روسری کنند. عده‌ای از بانوان در برابر این اجبار واکنش نشان دادند و اعتراض کردند. مسئله به مطبوعات و عرصه اجتماعی کشیده شد. آیت‌الله طالقانی هم به این مسئله واکنش نشان دادند و اعلام کردند در اسلام حجاب اجباری نیست که تیتر درشت مطبوعات شد. ایشان با زبانی مهربانانه به بانوان هم توصیه کردند که شئونات اخلاقی را رعایت کنند. رهبر انقلاب روز بعد نظر آیت‌الله طالقانی را تأیید کردند.

آیت‌الله طالقانی هفت ماه پس از پیروزی انقلاب درگذشت، اما گروهی همچنان بر اجباری کردن حجاب اصرار ورزیدند. چهل‌وسه سال بر این موضوع پافشاری کردند، درحالی‌که برخی مسائل مهم اسلامی و ملی مانند سوءاستفاده از بیت‌المال، رباخواری، رانت‌خواری، فقر و شکاف طبقاتی، حقوق زنان، محیط زیست و وضعیت آموزش و پرورش نادیده گرفته می‌شد و ایشان احساس مسئولیتی نمی‌کردند.

برای تحمیل حجاب از ابزارهای مختلفی چون منع استخدام، منع تحصیل، کتک زدن در خیابان، زندان، جریمه، گشت ارشاد، توهین و تحقیر استفاده کردند تا زنان را وادار به رعایت این امر کنند، اما هرچه پیش‌تر رفتیم کمتر نتیجه گرفتند. رفتارهایی که اعتراض بانوان باحجاب را هم برانگیخت و نسل جوان را به واکنش شدیدتری واداشت. این در حالی بود که در قرآن که معتبرترین سند مسلمانی است، هیچ دستور و توصیه‌ای برای اجبار در این مورد به چشم نمی‌خورد. در قرآن ابتدا پرهیز از چشم‌چرانی و سپس رعایت پوشش را توصیه می‏کند،[۱] اما جریانی که اجباری کردن حجاب را در دستور کار قرار داده بود، در این چهار دهه نه‌تنها برای پدیده ناهنجار چشم‌چرانی و خیره شدن به خانم‌ها حساسیتی نشان ندادند، بلکه برخلاف آیه قرآن، مأمورانی را اجیر کردند که در کوچه و خیابان به اندام بانوان خیره شوند و احیاناً اگر مشکلی یافتند، اقدام کنند. از جوراب، شلوار، مانتو، بلوز تا روسری همه را با چشمان تیزبین خود اسکن می‌کردند و چنانچه با استانداردهای تعیین‌شده مطابقت نداشت، به دستگیری فرد یا توبیخ و تذکر مبادرت می‌کردند. این مأموران هر سال با چند هزار نفر از دختران و بانوان برخورد کردند و خاطره بدی در ذهن آنان از اسلام و دیانت می‌کاشتند. در حقیقت سرمایه اجتماعی نظام اسلامی را ریشه‌کن می‌کردند. تصویرهای زننده و دلخراشی از برخورد خشن مأموران با زنان در فضای مجازی دست‌ به‌ دست می‎گشت و چهره خشن و بی‌رحمی از اسلام را به نمایش می‌گذاشت. مادری که برای نجات دخترش روی زمین کشیده می‌شد یا دختری که توسط مأمور مرد بغل شده و به داخل ون هل داده می‌شد.

در طول این زمان، برخی هم که می‌خواستند از طریق تبیین و آگاهی مسئله حجاب را در جامعه رواج دهند، متأسفانه با ادبیاتی کار می‌کردند که اثر منفی داشت. گفته می‌شد همان‌طور که پرتقال را داخل کاغذ یا نایلون می‌پیچند تا تازه بماند یا روی ماشین چادر می‌کشند که رنگش حفظ شود، زنان هم باید چادر بپوشند و حجاب داشته باشند. در واقع زنان را به‌عنوان یک کالا و ابزار مورد استفاده آقایان معرفی می‌کردند که برای بانوان بسیار تحقیرآمیز و منزجرکننده است.

شاید در یکصد سال پیش، چنین ادبیات و رویکردی برای جامعه سنتی پذیرفتنی بود و مردان به‌عنوان نان‌آور خانواده و سرپرست و قیم زنان شناخته می‌شدند. کما اینکه در قانون اساسی مشروطه زنان از حق کاندیدا شدن و رأی دادن در انتخابات محروم بودند، اما در زمانی که زنان تحصیلکرده و توانمندی داریم که در رشته‌های مختلف سرآمدند و در امور سیاسی و اجتماعی مشارکت چشمگیر دارند و بسیاری از آنان سرپرست خانواده یا از مدیران کشور یا در شمار نخبگان و قهرمانان هستند، آن رویکرد استثماری و ابزارپنداری چه جایگاهی دارد؟

متأسفانه پافشاری جریان اجبارطلب به جایی رسید که سال ۱۴۰۱ دختری بی‎گناه جانش را بر سر این ماجرا از دست داد. شگفت اینجاست که در قرآن کشته شدن یک فرد بی‎گناه با قتل‌عام همه انسان‌ها برابر دانسته شده[۲] و در سوره تکویر، زنده به گورکردن یک دختر بی‎گناه مترادف با تحولات منظومه شمسی و در هم ریختن نظم کیهانی آمده است. همین مسئله عاملی شد برای آن نارضایتی که از سال‌ها تحقیر و توهین انباشته شده بود، سر باز کند و به‌صورت خیزشی عمومی درآید.

رسانه‌های بیگانه که اهداف کلان خود را دنبال می‌کردند به میدان آمدند و تلاش کردند از آب گل‌آلود ماهی بگیرند. کوشیدند جنبشی مدنی را که مطالبه‌ای اجتماعی فرهنگی داشت به حرکتی برانداز و ساختارشکن تبدیل کنند. ماجرای شادروان مهسا امینی درس‌های بزرگی برای مدیران کشور و نیز مردم و گروه‌های سیاسی داشت که متأسفانه مانند بسیاری حرکت‌های دیگر، جمع‌بندی و تجزیه‌وتحلیل منصفانه و بی‌طرفانه‌ای از آن انجام نشد.[۳]

در آن ماجرا، جریان براندازی که جوان‌ها را به مسلح شدن و حرکت‌های قهرآمیز تشویق می‌کرد و در شبکه‌های تلویزیونی و مجازی آموزش ساخت بمب می‌داد، ناکام ماند. اعتراض مدنی هم که می‎توانست با رعایت قواعد حرکت مدنی، بدون هزینه‌های هنگفت به نتیجه برسد، متحمل هزینه‌های سنگینی شد، اما سرانجام مسئولان امر چشم باز کردند و خساراتی را که بر اثر یک رویکرد نادرست طی سالیان به کشور وارد شده بود، مشاهده کردند و پس از چهار دهه به سخن دلسوزانه و اصولی طالقانی بازگشتند.

به‌راستی اگر همان زمان پس از پیروزی انقلاب، از نگاه‌های افراطی و غیراسلامی که در قالب دین خود را به کشور تحمیل کرد، فاصله می‎گرفتند و به آن‌ها میدان داده نمی‌شد و توصیه طالقانی را عمل می‌کردیم، امروز جامعه‌ای متعادل‌تر نداشتیم؟ آیا آنان که خود را از خداوند داناتر می‌دانستند و حکمی را که خدا تجویز نکرده، به زور تحمیل نمی‎کردند، برخلاف نص صریح قرآن به اندام بانوان خیره نمی‌شدند، این موج واکنشی گسترده را شاهد بودیم؟ موجی که اگر با درایت و عقلانیت با آن برخورد نشود، چه‌بسا کشتی‌هایی را در خود فروکشد.

 

یادداشتها

[۱] سوره نور، آیات ۳۰ و ۳۱.

[۲] سوره مائده، آیه ۳۲.

[۳] در شماره ۱۴۱ چشم‌انداز ایران، تحلیلی از این ماجرا آمده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط