بدون دیدگاه

آیا بایدن قانون جاذبه را نقض خواهد کرد؟

نگاهی به آغاز دولت بایدن و مسیرهای پیش‌رو

علی نظیف‌پور

تا جایی که اطلاع دارم، در انگلیسی معادلی برای این عبارت فارسی نداریم که می‌گوید: «آب نمی‌یابد وگرنه شناگر قابلی است». اگر در انگلیسی معادلی برای این عبارت داشت، قطعاً این عبارت را رسانه‌ها و تحلیلگران درباره بایدن به کار می‌بردند؛ البته بعد از آن متذکر می‌شدند که بایدن آب را بالاخره یافته است، از وقتی‌که به ریاست‌جمهوری رسیده است. بایدن در تمام عمر سیاسی‌اش نماد میانه‌روی در حزب دموکرات بود و یکی از مهم‌ترین اشخاصی که بیش از هر چیز به دنبال همکاری با حزب رقیب بود و دست یافتن به دستاوردهای دوجناحی. بایدن نماد امریکایی بود که به تاریخ پیوسته است. بایدن نماد میانجی‌گری و سیاست‌ورزی از طریق روابط پشت پرده و ریش گرو گذاشتن‌ها بود. با همه رابطه خوبی برقرار می‌کرد و قدرتش بیشتر از طریق شبکه گسترده‌ای از رفقایش بود، رفقایی که او را صادقانه دوست می‌داشتند. لیندزی گراهام، سناتور جمهوریخواه کارولینای جنوبی، گفته بود: «اگر جو بایدن را می‌شناسید و دوستش ندارید، شخصیت شما مشکلی دارد». این امر در تمام عمر سیاسی بایدن صادق بود، چه در ۳۶ سالی که در سنا بود و چه هشت سالی که معاون اوباما بود. اوباما هرگاه می‌خواست که رضایت جمهوریخواهان را جلب کند بایدن را به کنگره اعزام می‌کرد تا با دوستان قدیمی‌اش مذاکره کند، حتی در روابط خارجی بایدن از طریق ایجاد رابطه شخصی با سیاستمداران غیرامریکایی به بازیگری مهم تبدیل شده بود. بایدن حتی با سیاستمدارانی از قبیل محمدجواد ظریف و شی جین‌ پینگ رابطه‌ای دوستانه برقرار می‌کرد.

در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات این خصوصیت بایدن برای او مشکل محسوب می‌شد. به‌رغم اینکه بایدن تقریباً در تمام طول انتخابات با اختلاف در نظرسنجی‌ها نفر اول بود تقریباً همه تحلیلگران منتظر بودند او بالاخره در نظرسنجی‌ها سقوط کند و دیگر دموکرات‌ها از او پیشی بگیرد. دلیل این مسئله این بود که باورش سخت بود که حزب دموکرات در سال ۲۰۲۰ به کسی مثل بایدن روی بیاورد. در دورانی که هر دو حزب بیش از هر نقطه در تاریخ خود به رادیکالیسم روی آورده بودند، بایدن میانه‌رو بود. در دورانی که ترامپ خشم و نفرت لیبرال‌ها از حزب جمهوریخواه را برانگیخته بود بایدن از همکاری و فراحزبی ‌بودن سخن می‌گفت. در اوج حساسیت لیبرال‌های امریکایی به مسئله نژادپرستی، بایدن با غرور دوستی و همکاری با سناتورهای نژادپرست جنوبی را به یاد می‌آورد. بایدن به هیچ وجه شباهتی با حزب دموکرات سال ۲۰۲۰ نداشت؛ بنابراین کسی هم فکر نمی‌کرد در انتخابات مقدماتی ۲۰۲۰ پیروز شود، اما رأی‌دهندگان سیاه‌پوست بایدن را انتخاب کردند. این امر دلایل زیادی داشت، ولی در نهایت دلیل اصلی‌اش این بود که سیاه‌پوستان به هیچ چیز بیش از شکست دادن ترامپ اهمیت نمی‌دادند و به درستی تشخیص داده بودند که هیچ کس به اندازه بایدن شانس شکست دادن ترامپ را ندارد.

وقتی بایدن پیروز انتخابات شد و به قدرت رسید چهره کاملاً متفاوتی از خود نشان داد. نشان داد که در زندگی سیاسی ۴۸ ساله‌اش آب نیافته بوده، وگرنه شناگر ماهری بوده است. بایدن را به‌درستی چپ‌گراترین رئیس‌جمهور تاریخ امریکا از سال ۱۹۷۰ تا امروز خوانده‌اند. بایدن تا به حال چنین کرده است: (۱) یک بسته حمایتی برای خروج از بحران بیماری کووید ۱۹ به ارزش نزدیک به ۲ تریلیون دلار را به تصویب کنگره رسانده است. این بسته شامل بسیاری از سیاست‌های دولت رفاهی می‌شود که بایدن به شکل تقریباً نامرتبط به کووید ۱۹ در این لایحه گنجانده بود، ازجمله گسترش بیمه درمانی اوباما به ۱۷ میلیون امریکایی دیگر و ایجاد یک برنامه حمایتی از کودکان که تخمین زده می‌شود که میزان فقر بین کودکان را تا سال ۲۰۲۴ به میزان ۵۰ درصد کاهش خواهد داد. حتی اگر تمام برنامه‌های دیگر بایدن هم ناموفق باشند تا همین لحظه بایدن دولت رفاه امریکا را بیش از هر رئیس‌جمهور دیگری در نیم قرن اخیر گسترش داده است. (۲) او برنامه ۲ تریلیون دلاری دیگری را به کنگره ارائه کرده که هدف اصلی آن حمایت از ایجاد اشتغال و بازسازی است و باز هم به گسترش دولت رفاه امریکا از طریق ایجاد حمایت‌های دولتی از سالمندان منجر خواهد شد. (۳) بایدن بیش از هر رئیس‌جمهور دیگری استانداردهای بلندپروازانه مبارزه با گرمایش زمین را از طریق دستور اجرایی اعمال کرده است. مهم‌ترین آن متوقف کردن ساخت لوله نفت از کانادا به امریکا بوده است. (۴) بایدن از اوباما در زمینه تسهیل مهاجرت به امریکا فراتر رفته است. (۵) بایدن بسیاری از پست‌های دولتی خود را با چپ‌گرایان پر کرده است و سیاستمداران نزدیک به برنی سندرز و الیزابت وارن، چپ‌گراترین سناتورها، بین همه حلقه‌های مشاورتی او حضور گسترده‌ای دارند.

چه شد که بایدن این چنین از راست به چپ گرایش پیدا کرد؟

بخش اول: لیندون جانسون آری، باراک اوباما نه

وقتی لیندون جانسون به ریاست‌جمهوری رسید که جان اف کندی، رئیس‌جمهور محبوب و کاریزماتیک دموکرات در سال ۱۹۶۳ ترور شد و جانسون که معاونش بود جانشینش شد. جانسون شباهت بسیار زیادی به بایدن داشت: یکی از پرسابقه‌ترین سیاستمداران امریکا بود و سال‌ها در سنا خدمت کرده بود. (بین مورخان امریکایی تقریباً اتفاق‌نظر وجود دارد که جانسون بزرگ‌ترین سناتور تاریخ امریکا بوده است). جانسون هم مانند بایدن به میانه‌روی و رابطه بسیار نزدیک و شخصی با سیاستمداران همه جناح‌ها مشهور بود، چه با لیبرال‌ها و محافظه‌کاران، چه با نژادپرستان و چه با هواداران احیای حقوق اقلیت‌های نژادی؛ مانند بایدن، یک رئیس‌جمهور کم‌تجربه جوان کاریزماتیک جانسون را به علت سابقه بیشتر و روابط مفصلش در کنگره به معاونت خود انتخاب کرد؛ مانند بایدن، کسی واقعاً فکر نمی‌کرد آینده حزب در دست او باشد؛ مانند بایدن، کسی انتظار نداشت جانسون تلاش کند که امریکا را تغییر عمده‌ای دهد، اما جانسون بسیار متفاوت از انتظارها عمل کرد. او وسیع‌ترین و مؤثرترین قوانین برابری نژادی را به تصویب کنگره رساند. در دوران جانسون تبعیض و جداسازی نژادی قانونی و رسمی به پایان رسید و آثار فرهنگی و سیستمیک آن باقی ماند. همچنین جانسون دولت رفاه امریکا را بیش از هر رئیس‌جمهور دیگری از زمان فرانکلین روزولت گسترش داد. او اولین بیمه دولتی امریکا برای سالمندان و فقیرترین دهک جامعه را ایجاد کرد و صدها برنامه رفاهی را کلید زد. جانسون زلزله‌ای بود که تاریخ امریکا را به قبل و بعد از خود تقسیم کرد. جانسون باعث شد تکامل حزب دموکرات به حزب چپ و حزب جمهوریخواه به حزب راست امریکا کامل شود و هنوز هم بخش اعظم نهادهای رفاهی امریکا از دوران او باقی مانده‌اند. اگر جنگ ویتنام سایه تاریک خود را بر کارنامه جانسون نینداخته بود، مطمئناً کسی شک نمی‌کرد جانسون یکی از بزرگ‎ترین رؤسای‌جمهور تاریخ امریکاست، اما اگر فکر کنیم که گناه ویتنام بزرگ‎تر از آن است که بخشوده شود، شکی نیست که او از تأثیرگذارترین رؤسای‌جمهور امریکا بوده است.

بسیار سخت است که از مقایسه بایدن با جانسون خودداری کرد. شکی نیست که خود بایدن بسیار به این مقایسه اندیشیده است و قصد دارد لیندون جانسون قرن بیست‎ویکم باشد، منهای ویتنام (که شاید به همین دلیل این همه از درگیر شدن در خاورمیانه پرهیز دارد). بایدن درس تاریخی مهمی از جانسون یاد گرفته است: اینکه در لحظه‌های اندوه بزرگ همه‌گیر می‌توان دست به کارهای رادیکال زد. جانسون از اندوه امریکا برای رئیس‌جمهور جوانمرگش سود جست و بایدن با ملتی روبه‌روست که پس از چندین واقعه دردناک به‌شدت سوگوار است. بایدن از جانسون این را آموخته است که مردم ممکن است سیاست‌هایی بسیار رادیکال را از رئیس‌جمهوری بپذیرند که خود به میانه‌روی شهرت دارد و مردی سفیدپوست است. اندرو ینگ، یکی از رقبای بایدن در انتخابات مقدماتی ۲۰۲۰، درباره او گفته بود: «خوبی بایدن این است که حتی اگر رادیکال‌ترین مواضع را اتخاذ کند در نگاه همه آن موضع ناگهان معقول و میانه‌روانه به نظر می‌رسد». خوبی جانسون هم همین بود. جانسون به بایدن آموخته است که وقتی تنور داغ است نان را باید چسباند.

جانسون اما تنها رئیس‌جمهور مهم در آموزش سیاسی بایدن نبوده است. باراک اوباما دومین معلم بایدن است. اوباما هم مانند بایدن با شعار میانه‌روی و همکاری بین دو حزب سرکار آمد. اشتباه اوباما این بود که صادقانه تلاش کرد به این شعارش عمل کند. اوباما با آبستراکسیون بسیار گسترده و سازش‌ناپذیر جمهوریخواهان مواجه شد. تلاش پیوسته او برای جلب نظر جمهوریخواهان باعث شد اندازه بسته حمایتی‌اش برای مقابله با پیامدهای رکود اقتصادی ۲۰۰۸ بیش از حد کوچک شود و تأثیر سیاست‌هایش تا سال‌ها بعد در سفره مردم عادی امریکا مشهود نباشد. تلاش او برای جلب حتی یک رأی از حزب جمهوریخواه برای بیمه درمانی اوباما باعث شد که مذاکرات بر سر آن در کنگره بیش از یک سال به طول بیانجامد و آن بسته حمایتی و این بیمه تنها دستاوردهای اوباما در دو سال اولش باشد و بعد از آن هم حزب دموکرات در سال ۲۰۱۰ کنترل کامل بر کنگره را از دست داد و اوباما وارد شش سال مبارزه فرسایشی و بن‌بست سیاسی شد و دیگر امکانی برای قانون‌گذاری نداشت و مجبور بود بیشتر از طریق دستورهای اجرایی حکومت کند، حتی سرسخت‌ترین حامیان اوباما هم ادعا نمی‌کنند که او در طول ریاست‌جمهوری‌اش دستاوردهای بزرگ زیادی داشته و سیاست امریکا را به شکلی اساسی تغییر داده است.

درسی که بایدن از اوباما گرفت این بود که نباید منتظر جمهوریخواهان ماند. بایدن حتی تلاش نکرد برای دو لایحه ۲ تریلیون دلاری‌اش رأی حتی یک جمهوریخواه را جذب کند. او به‌سرعت لایحه اولش را به تصویب رساند و برای لایحه دومش هم بیش از چهار پنج ماه وقت تعیین کرده است. بایدن قصد ندارد دو سال اول ریاست‌جمهوری‌اش را تلف کند و تا جای ممکن لوایح بزرگ و بلندپروازانه در آن خواهد گنجاند. اگر لازم باشد تلاش خواهد کرد قوانین سنا را هم تغییر دهد تا قدرت حزب اقلیت را کاهش دهد. این اتفاق عجیب‌ترین تغییر در زندگی سیاسی بایدن است؛ فردی که نماد همکاری دوحزبی بود کاملاً این امر را نادیده گرفته است. او حتی معنای دوحزبی را تغییر داده است: جن ساکی، سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، گفته است که از نظر بایدن دوحزبی بودن و اتحاد بین دو حزب یعنی جلب نظر رأی‌دهندگان جمهوریخواه و نه لزوماً سیاستمداران آن. مطمئناً اگر بایدن هشت سال از نزدیک شاهد این نبود که تلاش‌های مکرر اوباما برای همکاری با حزب رقیب به سنگ سخت برخورد کرده‌اند چنین روشی را برنمی‌گزید.

بایدن در آغاز دولتش نشان داده است که قصد دارد سرنوشتی مشابه جانسون و متفاوت با اوباما داشته باشد، اما آیا موفق خواهد شد؟

بخش دوم: قانون جاذبه

موقعیت فعلی بایدن بسیار مطلوب است. او تا همین الآن به دستاوردهای بسیار مهمی دست یافته است. او وعده داده بود که در صد روز اول ریاست‎جمهوری‌اش ۱۰۰ میلیون دوز واکسن در امریکا تزریق خواهد شد، وعده‌ای که در ۵۸ روز اول عملی شد و الآن قول داده است که تا آن زمان ۲۰۰ میلیون امریکایی واکسینه شوند. بسته ۲ تریلیون دلاری او به بهبود سریع اقتصاد کمک خواهد کرد و ۷۰ درصد امریکایی‌ها از آن حمایت می‌کنند. میزان محبوبیت او نزدیک به ۵۴ درصد است که برای یک رئیس‌جمهور در دوره دوقطبی بسیار مطلوب است. هر کس اطلاع کافی داشته باشد و منصف هم باشد با این حرف مخالفت نخواهد کرد که بایدن در آغاز ریاست‌جمهوری خود بسیار موفق بوده است و بسیار از سطح انتظار فراتر رفته است، اما سؤال این است که آیا بایدن قادر خواهد بود که این روند را حفظ کند؟

علم سیاست مثل علوم طبیعی نیست و قوانین متصلب و قطعی ندارد، اما متخصصان علوم سیاسی امریکا برخی از قوانین را «قوانین جاذبه علوم سیاسی» می‌خوانند. منظور این نیست که این قوانین به اندازه قانون جاذبه عمومی قطعی هستند، ولی منظور این است که بین قوانین علوم سیاسی، این قوانین از بقیه به نسبت قطعی‌ترند و احتمال نقض‌شان غیرممکن نیست، ولی بسیار دشوار و نامحتمل است. مثلاً این گزاره که «رئیس‌جمهور مستقر در انتخابات شکست نمی‌خورد» یکی از قوانین جاذبه نیست، بیشتر یک قاعده کلی است، چون در سی سال گذشته دو بار اتفاق افتاده است که رقم کمی نیست. دو قانون جاذبه سیاست امریکا از این قرار هستند: ۱. میزان محبوبیت رئیس‌جمهور تازه‌وارد به مرور زمان کاهش می‌یابد. نام این قانون، «قانون ماه عسل» است. این قانون تا امروز هرگز نقض نشده است؛ ۲. حزب حاکم در کاخ سفید در انتخابات میان‌دوره‌ای با کاهش کرسی‌های خود در کنگره مواجه خواهد شد. این قانون در هفتاد سال گذشته تنها یک بار نقض شده است و آن یک بار هم پس از حادثه ۱۱ سپتامبر بوده است که می‌توان آن را موقعیتی حقیقتاً استثنائی دانست.

نکته مهم این است که اگر این دو قانون جاذبه درباره بایدن هم صادق باشند، بایدن قادر نخواهد بود که به لیندون جانسون ثانی تبدیل شود. اگر میزان محبوبیت بایدن کاهش یابد و در اطراف ۵۰ درصد ثابت شود او با بحران روبه‌رو نخواهد شد-مثلاً او گزینه بسیار محتمل انتخاب مجدد خواهد بود- ولی احتمالاً قادر هم نخواهد بود که با این میزان از سرعت به اعمال سیاست‌های خود ادامه دهد و نکته بسیار مهم‌تر این است که اگر حزب دموکرات در انتخابات ۲۰۲۲ کرسی‌های کنگره را از دست دهد، کنترل خود بر سنا و مجلس نمایندگان را نیز از دست خواهد داد. دلیل این امر این است که در حال حاضر کنترل دموکرات‌ها با حداقل کرسی ممکن شده است. دموکرات‌ها در سنا تنها یک کرسی و در مجلس نمایندگان تنها شش کرسی بیش از جمهوریخواهان در اختیار دارند؛ یعنی حتی از دست دادن حداقل کرسی‌ها به تغییر حزب مسلط بر کنگره منجر خواهد شد.

اگر جمهوریخواهان کنگره یا حتی یکی از دو بخش آن را در دست گیرند، دیگر خبری از لوایح بزرگ چند تریلیون دلاری نخواهد بود و دولت رفاه امریکا هم گسترش مفصلی نخواهد یافت. بایدن هم مثل اوباما وارد دوران جنگ فرسایشی و حکومت از طریق فرمان اجرایی خواهد شد. مثل اوباما، تمام دستاوردهای بایدن هم یا در دو سال اول ریاست‌جمهوری او متمرکز خواهند بود یا در سیاست خارجی (شاید بایدن تصمیم بگیرد که مثلاً از سر گیری روابط دیپلماتیک با ایران را در برنامه خود قرار دهد). در چنین سناریویی، بایدن با دو سال اولش در تاریخ به یاد خواهند ماند. احتمالاً بایدن در این صورت به عنوان نسخه موفق‌تر اوباما تعریف خواهد شد. شاید اگر بایدن موفق شود که در دو سال اول خود چندین لایحه مهم را تصویب کند به‌عنوان موفق‌ترین رئیس‌جمهور دوران دوقطبی در یادها بماند، ولی حتی موفق‌ترین رئیس‌جمهور دوران دوقطبی هم نمی‌تواند ادعا کند که لیندون جانسون ثانی است.

هیچ آدم عاقلی پیش‌بینی‌ای جز این نخواهد کرد. این اتفاق بسیار محتمل است؛ و اگر کسی تفنگی روی شقیقه من بگذارد و بگوید «پیش‌بینی کن»، من هم پیش‌بینی خواهم کرد که حزب دموکرات یک یا هر دو مجلس کنگره را در سال ۲۰۲۲ از دست خواهد داد و بایدن قادر نخواهد بود که تمام برنامه خود را عملی کند، اما آیا این بدان معنی است که سناریوی دیگر غیرممکن است؟ نه.

معمولاً یکی از دلایل کاهش کرسی‌های حزب حاکم در انتخابات میان‌دوره‌ای این است که رأی‌دهندگان مستقل و غیرایدئولوژیک در رأی دادن رفتاری چرخشی دارند و پس از رأی دادن به یک حزب در انتخابات بعدی به حزب دیگر روی می‌آورند، اما وقتی نوامبر ۲۰۲۲ فرابرسد، بیماری کووید ۱۹ دیگر تهدید بزرگی نخواهد بود، زندگی به حالت عادی بازگشته است، اشتغال به‌سرعت در حال رشد است و اقتصاد امریکا هم به‌سرعت بهبود یافته است (مگر اینکه هشدارها درباره ابرتورم صحیح باشند، ولی در آن صورت بایدن دیگر با جیمی کارتر مقایسه خواهد شد و نه جانسون). شاید در چنین شرایطی رأی‌دهندگان مستقل نخواهند که دست بایدن را ببندند. شاید آن‌قدر از او راضی باشند که از حزب او روی برنگردانند.

یکی دیگر از دلایل کاهش کرسی‌های حزب حاکم این است که رأی‌دهندگان مستقل علاقه زیادی به تقسیم قدرت دارند. این رأی‌دهندگان دوست ندارند قدرت مدت زیادی در دست یک حزب متمرکز بماند و ترجیح می‌دهند حزب رقیب بر کنگره حاکم باشد تا جلو تندروی رئیس‌جمهور را بگیرد، اما شاید در سال ۲۰۲۲ حزب جمهوریخواه آن‌قدر تندرو به نظر برسد که نتواند در نگاه مستقلین نیرویی برای میانه‌روی باشد. ترامپ تسلطی مطلق بر حزب جمهوریخواه دارد و اجازه نداده است که خاطره ترامپیسم به گذشته بپیوندد و ممکن است ترامپ با حمایت از سیاستمداران رادیکال باعث شود شانس جمهوریخواهان در ایالت‌های رقابتی کم شود.

یکی دیگر از دلایل کاهش کرسی‌های حزب حاکم این است که معمولاً پایگاه رأی حزب حاکم هیجان سیاسی کمتری دارد و به همین دلیل مشارکت آن در انتخابات پایین می‌آید، اما شاید حضور ترامپ و تندروی حزب جمهوری‌خواه باعث شود که حس اضطرار دموکرات‌ها تخفیف نیابد و مشارکتشان هم ثابت بماند. هر چه باشد، پس از انتخاب بایدن، میزان مشارکت سیاه‌پوستان و لیبرال‌ها در انتخابات دو کرسی سنا در ایالت جورجیا در ماه ژانویه ۲۰۲۱ نه‌تنها کاهش نیافت بلکه بالا هم رفت و همین امر باعث شد سنا به دست دموکرات‌ها بیفتد. شاید این روحیه تا نوامبر ۲۰۲۲ هم دوام پیدا کند.

شاید بایدن قانون جاذبه را نقض کند. شاید بایدن بتواند دو سال بیشتر از مردم امریکا وقت بگیرد و در آن صورت بتواند دولت رفاه امریکا را گسترش کامل دهد. شاید بایدن بتواند لیندون جانسون قرن بیست و یکم باشد.

همان‌طور که ذکر کردم، هیچ آدم عاقلی پیروزی دموکرات‌ها در سال ۲۰۲۲ را محتمل‌تر نمی‌داند. درباره هر سه احتمالی که مطرح کردم، می‌توان استدلال متقابلی مطرح کرد. شاید یکی از جهش‌های ژنتیکی ویروس کو-سارز-۲ واکسن‌ها را بی‌اثر کند و پیش‌بینی اکثر اقتصاددانان درباره میزان موفقیت سیاست‌های بایدن صحیح نباشد و بایدن در سال ۲۰۲۲ خیلی محبوب نباشد. درست است که مستقلین به‌شدت از ترامپ روی برگردانده‌اند، اما در سال ۲۰۲۰ هم ۲ درصد از رأی‌دهندگان بایدن به نامزدهای جمهوری‌خواه در سنا رأی دادند که نشان می‌دهد تمایل به عدم تمرکز قدرت در یک حزب حتی در دوران ترامپیسم هم به قوت خود باقی است؛ و درنهایت شاید ژانویه ۲۰۲۱ هنوز خیلی به ترامپ نزدیک بوده و تا نوامبر ۲۰۲۲ از شدت نفرت و وحشت دموکرات‌ها از حزب جمهوریخواه کاسته شود. بسیار محتمل‌تر است که دموکرات‌ها در سال ۲۰۲۲ شکست بخورند.

اما وقایع غیرمحتمل غیرممکن نیستند و گاهی اتفاق می‌افتند و هنگامی که وقایع غیرمحتمل به وقوع می‌پیوندند همیشه می‌توان به عقب برگشت و دید که نشانه‌های آن از مدت‌ها پیش مشهود بوده‌اند. اگر در سال ۲۰۲۲ دموکرات‌ها پیروز شوند و مسیر بایدن را برای بلندپروازی‌هایش هموار کنند، باید تعجب کرد ولی نباید خیلی شوکه شد، هرچه باشد نشانه‌هایش مشاهده شده بود.■

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط