سخنرانی مقصود فراستخواه در سالگرد آیتالله منتظری
در پانزدهمین سالگرد رحلت آیتالله منتظری همایشی در شهر قم برگزار شد که چند تن از اندیشمندان دیدگاههایی پیرامون اندیشههای ایشان ارائه کردند. دکتر مقصود فراستخواه درباره «آینده دین و مرجعیت دینی» در این نشست به سخنرانی پرداختند که چشمانداز ایران گزارشی از آن برای خوانندگان آماده کرده است.
من بهعنوان یک دانشآموز، درسهایی از تحمل عالم آزاده و فقیه عالیقدر، زندهیاد آیتالله منتظری را فراگرفتهام. در این مجلس یادبود ایشان، دو سخنران مشخص در حول و حوش دیدگاههای این عالم و فقیه آزاده و انسان روشنگر، باتقوا و وارسته به ایراد سخنرانی پرداختند؛ بنابراین در این محفل از اینکه من نیز به سخن گفتن در باب کتابهای آیتالله منتظری ورود پیدا کنم منصرف شدم و بیش از این تمایل دارم درباره موضوع «آینده دین و مرجعیت دینی در ایران» صحبت کنم. هرچند در این راستا مباحث گسترده است و حتی نیاز به برگزاری یک کارگاه دوروزه دارد، اما با وجود محدودیت زمانی در این جلسه، تنها به عناوین این بحث اکتفا میکنم تا زمینه بیشتری برای گفتوگو در این مبحث را باز کرده باشم.
من بیش از سی سال پیش سیاهمشقی با عنوان سرآغاز نواندیشی معاصر داشتم که در قالب کتاب به چاپ رسید. در این کتاب، از متفکران بزرگ جهان اسلام یاد کردم، از جمله این متفکران «علی عبدالرازق مصری» بود که کتاب الاسلام را نگاشته بود که در آن زمان این کتاب در ایران نه خوانده و نه ترجمه شده بود و من چاپ عربی آن را از مصر داشتم که البته سالهای بعد این کتاب در ایران نیز ترجمه شد. در این کتاب من به تفصیل، دیدگاههای علی عبدالرازق مصری را توضیح دادم که تفکیک دین و دولت را مطرح میکند و معتقد است حتی رسولالله به اقتضای شرایط، حکومت و مدینهالنبی را ایجاد کرد، وگرنه ذات رسالت آن نبود. نتیجه این مبحث، تفکیک دین و دولت است. در سی سال گذشته در ایران این نظریه عبدالرازق آزموده شد و بر اساس پیمایشها و مشاهدات مشخص شد دین در ایران همچنان بخشی از فرهنگ و جامعه است که در دلها جا دارد، اما چون تداعی سیاسی دارد و با سیاست به معنای دولت حل شده، در نتیجه در ذهن و جان برخی از طیفهای اجتماعی، نفوذ آن دچار مناقشه شده است.
من حدود بیست سال پیش در انجمن جامعهشناسی مطرح کردم تفکیک دین و دولت به معنای خصوصیسازی اسلام نیست، بلکه دین اجتماعی و فرهنگی با تفکیک دین و دولت بهخوبی میتواند کارکرد داشته باشد که از طریق وجدان افراد، نهادهای اجتماعی، تشکلهای مدنی، صنفی و حرفهای، علما و حوزهها بهتر میتوانند از دین مراقبت کنند. اگر قرار است نقدی مطرح باشد یا عدالتخواهی صورت گیرد، یا اخلاق و حقوق مردم را حفظ کرد، با دین اجتماعی بهتر میتوان این کار را انجام داد. با تفکیک دین و دولت، دین خصوصی جایگزین نمیشود، چراکه دین آثار اجتماعی دارد که انسانهای آزاده، مسلمان، مؤمنان و علمای دینی آن را دنبال میکنند.
آرای متأخر آیتالله منتظری، همانگونه که استاد عزیز آقای فاضل میبدی مطرح کردند به همین سمت سوق پیدا کردند و این موضوع مهمی است. امروز و پیش از حضور در این جلسه من این آیه را از قرآن خواندم: «ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِک فَهِی کالْحِجَارَهِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَهً ۚ وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَهِ لَمَا یتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یشَّقَّقُ فَیخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ ۚ وَإِنَّ مِنْهَا لَمَا یهْبِطُ مِنْ خَشْیهِ اللَّهِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» (سوره بقره، آیه ۷۴) که دلهای شما در اثر تجربهها و اطلاعات، سنگ و متحجر شد. دل مرکز ادراک است و وقتی دل انسداد پیدا کند، ارتباط او با شواهد کمتر شده و دچار تحجر میشود و انساندوستی، مهربانی و حقطلبی را نیز از دست میدهد و دچار کلیشههای کاذب و افکار ایدئولوژیک خودش میشود. این آیات مرا تحت تأثیر قرار داد که وَإِنَّ مِنهَا لَمَا یهبِطُ مِن خَشیهِ ٱللَّهِ که چگونه سنگها پارهپاره میشود، نهرها جاری میشود، سنگها از عظمت حقیقت و خشیت حق هبوط میکنند، اما انسانها که دلشان سنگ شده، عدالت، مهربانی را از دست میدهند. به نظرم ادراکات آیتالله منتظری بهدرستی کار کرد و تجربهها و فضایل را دید و یاد گرفت. او فردی گشوده بود و تحمل کرد، اما سیر الی الله خود را از دست نداد و توانست از حقایق، عدالت و آزادگی دفاع کند.
در ۱۳ تیر ۱۳۹۴ نیز در ماهنامه ایران فردا، یک مقاله تجربی درباره دین از من چاپ شد که در آنجا چهار سناریو دین سیاسی پیشرو را مطرح کردم. ما درکی از این موضوع که پیشرانهای جامعه ما را بهسوی آینده پرتاب میکنند نداریم و آمادگی زیستن در چنین فضایی را نیز نداریم. در این مقاله من پیشرانهای آینده را بررسی کردهام. برای نمونه عنوان کردهام که جامعه زنانه میشود و این یک کلان روند است که زنها بهعنوان نیمی از جمعیت ظهور پیدا میکنند، در جامعه مشارکت میکنند و مطالبهگر حقوق خود میشوند. یا تنوعات جنسیتی شکل خواهد گرفت و هویتهای مختلف شکل میگیرند و در جامعه سبکهای متنوع زندگی به وجود میآیند؛ این واقعیتهای اجتماعی ماست و هیچ پیغمبری این واقعیتهای اجتماعی را انکار نکرده که مصداق کفر است؛ واقعیتهایی که جزو تکوین عالم است. در مرحله بعد پیشرانهای فرهنگی را بررسی کردهام که در آینده جنبشهای محیط زیستی مهم میشوند و تکثر در جامعه به وجود میآید. پیش از انقلاب در ایران تکثری وجود نداشت، اما هماکنون دیدگاههای متکثر و برداشتهای مختلفی وجود دارد و این واقعیت جامعه است که سبب رشد آن میشود. همچنین پیشرانهای اقتصادی را بررسی کردهام که چه اتفاقاتی در حوزه اقتصاد روی میدهد، کارآفرینی اهمیت پیدا میکند و روابط پولی میشود. روند دانش را نیز بررسی کردهام که در این حوزه شاهد چه اتفاقاتی خواهیم بود و چگونه شاهد رشد اطلاعات، گسترش فضای اینترنت و مجازی و شکلگیری هوش مصنوعی و تنوع رسانه خواهیم شد. امروز دیگر جهان مخفیکاری نیست، چراکه روند جهانی شدن و انفجار اطلاعات شکل میگیرد و مردم درگیر این اطلاعات میشوند. همچنین به جهانی شدن، چرخش مغزها و بینالمللی شدن و اهمیت دیپلماسی در دنیای امروز پرداختهام. از بعد حکمرانی نیز شاهد تغییراتی خواهیم شد که تنوعات اقوام و مذاهب در ایران زیاد خواهند شد، آزادیخواهی، دموکراسیخواهی و حقوق شهروندی در ایران اهمیت مییابد.
در حوزه دین نیز به این موضوع پرداختهام که شاهد چه تغییراتی در دینداری خواهیم بود که بر اساس پیمایش و شواهد، دین همچنان در ایران باقی خواهد ماند، اما دچار تنوعات و پرسشهای بسیاری میشود. کما اینکه دینداریها برحسب قشرهای اجتماعی تفاوت پیدا کرده است. برای نمونه دینداری طبقه متوسط شهری جلوه دیگری پیدا کرده است، افراد تحصیلکرده به محض ورود به دانشگاه برداشتهای دینی متفاوتی خواهند داشت. در کنار جریان سنتی دین و جریان رسمی دین، یک نوع دینگرایی تجددخواهانه شکل گرفته و در حوزهها، علمای نواندیش به وجود آمدهاند. بهتازگی نیز ابوالقاسم علیدوست و سید مرتضی شیرازی، فقه مقاصدی را شکل دادهاند؛ یعنی مقاصد دین را برای اجتهاد مبنا قرار میدهند. به هر حال در این جامعه، دین دیگر به شکل قبلی وجود ندارد و شاهد تنوع دیدگاهها، نواندیشی، گرایشهای مختلف و اجتهادها هستیم. در کنار آن، انواع دینهای دیگر نیز وجود دارد. یک دین عامهپسند وجود دارد که شامل مراسمهای سنتی و مداحی میشود و چندان پایبند به مباحث اصول دین نیست، ولی در کل این قشر نیز بخشی از این جامعه هستند. همچنین نوعی معنویتگرایی دینی وجود دارد که در مثنوی خواندن تجلی میکند. یکی از پدیدههایی که در ایران در حال گسترش است، پدیده دین بهمثابه پدیده شخصی است که فرد تجربه زیسته دین داشته باشد که به دین در تجربه فردی اهمیت داده شود تا در سایه دین بتوان به آرامش، شهود و شجاعت رسید و در زندگی مناسبات خود را بهبود ببخشید و اخلاقی زندگی کرد. این مفاهیم در حال رشد است؛ البته فقه نیز میتواند در میهمانی این دینداریها قرار بگیرد و به آنها کمک کند. اکنون فقهایی هستند که تمایل دارند به تمام این گرایشهای دینی پاسخ بدهند، حتی متکلمان، فیلسوفان، مفسران و تاریخنگارانی وجود دارند که تمایل پاسخگویی در این زمینه را دارند. به هر حال در ایران دین خصوصی در حال رشد است، به این معنا که دین به زندگی خصوصی من کمک کند؛ البته در کنار دین خصوصی، دین شخصی نیز وجود دارد و گاهی جوانان احساس میکنند این دین برایشان معنا دارد، اما گاهی در مسائل دیگر به دین مراجعه نمیکنند.
باید بپذیریم که دین در ایران وجود دارد، اما قالبها و صورتهای مختلف به خود گرفته و بسیار تنوع پیدا کرده است. برای نمونه در احکام و حجاب، دیدگاههای تازهای به وجود آمده که مبتنی بر مبانی دینی و ادله عقلی هستند که تنوع دیدگاهها و برداشتهای دینی را نشان میدهند. تمامیتخواهی و تأکید بر یک دیدگاه در دین، دیگر امروز در جامعه ایران جایی ندارد و این تمامیتخواهی جزو واقعیت جامعه نیست. در این تحقیق، من به این نتیجه رسیدهام که با توجه به این موضوع که پس از انقلاب، دین امری دولتی، عمومی، خشونتآمیز و انحصاری شده و بر علم، اخلاق، فرهنگ، جامعه مدنی، زندگی دانشگاهی و تفکر آکادمیک، هژمونی پیدا کرده، در نتیجه میراث معنوی در حال تخریب است؛ درحالیکه این اصول مبانی غایی دین در فرهنگ ایران، ریشه تاریخی داشته و این سرمایه مهم نمادین و این سرمایه مهم معنوی در ایران در حال کسوف است. در این راستا «مارتین بوبر» کتابی با عنوان کسوف خداوند دارد. ما نیز در ایران شرایطی را به وجود آوردیم که گویا خداوند در حال کسوف و خورشیدگرفتگی است و آنقدر حجاب ایجاد کردهایم که گویا خداوند با آیاتش دیگر به این جهان جلوه نمیدهد: «خدایی که در این نزدیکی است، لای این شببوها، پایان آن کاج بلند، روی قانون گیاه، روی آگاهی آب».
حجاب دولت، قوانین، خشونت، سرکوب و انواع سیطرههایی که به نام دین به وجود آمده است، اجازه نمیدهند صدای ایمان و صدای حقیقتخواهی، صدای ارزشهای معنوی دین به بخشی از وجدانها برسد.
این موضوع حتی به یک مشکل ملی تبدیل شده است، به گونهای که برخی دچار ترس شدهاند که دین در حال از دست رفتن است، اما پژوهشهای من نشان میدهد که دین همچنان در ذهن و تاریخ ایران وجود دارد، منتها در حال خسوف و کسوف است و دیگر در دلها اثر نمیگذارد و خود ما سبب این امر شدهایم. به اعتقاد من، دین همچنان ساحتی از ساحت ذهن و زبان انسان و همچنان بخشی از تاریخ و فرهنگ ماست؛ منتها این ما هستیم که باید تلاش کنیم این حجابها برطرف شوند. ما به نام دین و مکتبهای غلط، مشکلات نهادی برای دین ایجاد کردهایم که همان دین اجباری و عمومی دولتی است. این حجابها را به وجود آوردهایم که اگر با حافظ نیز این کار را میکردیم، حافظ هم از بین میرفت. اگر با مولانا نیز این کار را میکردیم، مثنوی هم از بین میرفت. هر حوزهای را که حکومتی کنید، از بین میرود. دین هم از این امر مستثنی نیست، اما دین به دلیل اینکه ریشه در فطرت انسان دارد و به دلیل اینکه ریشه در تاریخ و فرهنگ این جامعه دارد همچنان جاری است و میتواند فرصتهایی ایجاد کند که جریان آن میتواند به زندگی عمومی و روزمره و مناسبات اجتماعی روان شود تا بتوانیم از عدالتخواهی و آزادگی آن بهرهمند شویم.
امروزه در حوزههای نجف و قم، تحقیقات دینی بسیار باارزشی صورت میگیرد و طلاب و علمای خوبی در حال تربیت هستند و نوعی دگرعالمها شکل گرفتند که حکومتی نیستند و حتی شکلهای مطالعات علوم دینی را با یک روشهای خوبی دنبال میکنند که شاهد روشنگریهایی در آینده خواهیم بود. در مشهد و قم نیز افرادی بهصورت میدانی در حال نگارش کتابهای ارزشمندی هستند و روزبهروز این فرصت وجود دارد که علم و معرفت دینی، هنر، اخلاق دینی و انجمنهای دینی شکل بگیرند. بسیاری نیز به نام دین انجیاوهایی برای کودکان، یتیمان، مادران سرپرست خانوار، برای محیط زیست و زندگی خوب مردم در شهرها راهاندازی کردهاند که مراقبان حقیقی دین در این سرزمین هستند. با حکومت پلیسی و خشونت، با سازمانهای مخوف، با غل و زنجیر و اجبار و رسمی کردن دروس دینی در مدارس و دانشگاه، جامعه دیندار شکل نمیگیرد. راهش این است که این موضوع را به جامعه بسپاریم. تأثیر دینداری و عقلانیت در یک جامعه، بیشتر از یک حاکم یا مسئول دولتی است. هر فرد در جامعه هر اندازه عقل داشته باشد، نمیتواند عقل کل باشد، عقلانیت کل در تمام یک جامعه است، دین هم در جامعه است؛ مسلمانی، ایمان، دینداری، تقوا، خداجویی و حقیقتجویی بیشتر در جامعه نمود دارد تا در ذهن یک فرد. هر فردی میتواند بخشی از یک جامعه باشد. حکومت باید از نهادهای دینی حمایت کند و به آنها بودجه بدهد، از حوزهها، دانشگاهها، مطالعات و پژوهشگرهای دینی حمایت کند نه اینکه خودش با خواستههای ایدئولوژیک متولی شود. این روزها در دین قرائتهای مختلف رحمانی، عقلانی، آزادمنشانه و حریت دینی به وجود آمده است.
در شماره ۱۲۰ مجله چشمانداز ایران در خدمت آقای میثمی، مدیرمسئول این مجله، بحث «دین و نادین» را مطرح کردم. در ایران هم دین و هم نادین وجود دارد و ارزش این است که دین با نادین آزادمنشانه گفتوگو کند و این موضوع را مطرح کند که برای انسان، جامعه، حیات و سعادت بشر چه کارهایی میتوان انجام داد. در آنجا نیز انواع دین با عناوین دین اجتماعی، دین فرهنگی، دین سنتگرا، دین عرفگرا را توضیح دادهام و این مباحث بخشی از جامعه است.
در پایان سناریوهای پیشرو را بسته به اینکه عاملان دینی چگونه رفتار کنند و ساختارهای ما چگونه شکل بگیرند، چند سناریو را میتوان پیشبینی کرد: یک سناریو این است که اگر عاملان دین، دینداران و انجمنهای دینی خوب عمل کنند و ساختار نیز آمادگی تحول را داشته باشد، میتوانیم در آینده ایران شاهد «دین سفید» باشیم که یک دین مدنی و فرهنگی است که خود عرصه بسیار مهمی دارد که در بهبود جامعه مشارکت میکند و گفتوگوهای آزادمنشانه با نادین و انواع دیدگاههای غیردینی دارد.
در سناریو دوم با توجه به این موضوع است که اگر عاملان دینی خوب عمل کنند، اما ساختارهای حکومتی و دولتی تحول پیدا نکند، ما با «دین سبز» مواجه خواهیم شد. دین سبز، دین اصلاحطلب و عدالتخواه است که همچنان به عدالت و اصلاح اعتقاد دارد و از حقوق مردم به نام دین دفاع و از عدالت، آزادگی، رفاه مردم و کیفیت زندگی مردم دفاع میکند، اما اگر ساختارها بهبود پیدا کند، ولی عاملان دینی نتوانند کاری انجام بدهند در آینده ایران دچار دوگانه دین و سکولاریسم خواهد شد؛ یعنی ساختارهایی که میخواهند سکولار باشند، اما دین به اجبار در برابر این سکولار جهانی و عقلگرا میایستد که در این صورت ممکن است شاهد یک «دین سرخ» باشیم که خشونتگراست و ایجاد تعصب میکند و در برابر اداره جامعه با عقلانیت و عرف دنیا میایستد. درصورتیکه، اگر نه عاملان دینی بتوانند کار کنند و نه ساختارها بهبود پیدا کند، در این صورت در آینده با یک «دین سیاه» روبهرو خواهیم شد که از یکسو دین دولتی و از سوی دیگر همراه با دینزدایی است و دین تداعیکننده خشونت، ظلم و ستم است که امیدواریم چنین مباد که سبب تاراج ارزشها و میراثهای تاریخی ما میشود.
در این میان برای مراجع نیز میتوان چهار سناریو در نظر گرفت، اگر نظام در مسیر اصلاح قرار گیرد که احتمال آن بسیار کم است، ما در ایران استقلالخواهی مرجعیت دینی را خواهیم داشت و علما و مراجع دینی مستقل، استقلالخواهی خود را دنبال خواهند کرد. مرجعیت به سمت مردم و نهادهای اجتماعی، مدنی، علمی و آکادمیک گرایش پیدا خواهد کرد تا بتواند فضیلتهای دینی، پیامها و رسالتهای دینی خود را انجام دهد که نمونه عالیقدر آن حضرت آیتالله منتظری بود.
اگر در نظام بر همین پاشنه بچرخد، در آن زمان با دگر مرجعیتها و مرجعیتهای نوپدید روبهرو خواهیم شد که با وجود سختیهایی که برای دین به وجود آمده و سرمایه اجتماعی دین که در حال فرسایش است، این مرجعیتها با دربهای بسیار گسترده از دین، سعی در روشنگری دین خواهند کرد و با روشنگریهای خود از سرمایههای دین، جامعه و گنجینههای دینی و خاطرات دینی مردم مراقبت خواهند کرد که این امر نیاز به علمای متبحر با روشهای پژوهشی جدید دارد که خود نیازمند تحول عظیمی است تا بتواند با علوم انسانی و اجتماعی و کلام فلسفی گفتوگو داشته باشد و از عهده عبور از این دوران سخت بربیاید.
اگر در ایران تغییرات سیاسی منظمی با رفراندوم اتفاق بیفتد و سبب ارتقای کیفیت اجتماعی مردم شود و اصول جهانی بر مبنای عقل و گفتوگو حاکم شود، در این صورت فرصتهای تازهای برای مرجعیت شکل خواهد گرفت و با آن تجربهای که امثال منتظریها داشته یک مقیاس بزرگ انجام میدهد و سپس به جای اینکه چارچوب دین و دولت را اجرا کند، چارچوب دین و فرهنگ، دین و اخلاق، دین و محیط زیست، دین و علم، دین انسان و دین وجدانها را دنبال میکند.
اگر در ایران دچار تغییرات سیاسی همراه با بینظمی شویم که احتمال آن بسیار زیاد است، در آن صورت دچار یک عسرت عمومی بهویژه برای دین و نهادهای دینی و مرجعیت و علمای دینی خواهیم شد. مرحوم مطهری قبل از انقلاب مطرح کردند وقتی نیازهای طبیعی و اولیه بشر به یک طرف و نیازهای دینی به یک طرف دیگر برود، مردم تمایل پیدا میکنند که به سمت نیازهای اولیه خود پیش بروند تا به امنیت برسند و دیگر به فکر نیازهای متعالی نخواهند بود.
دوران سختی را در پیشرو خواهیم داشت؛ از خداوند متعال مسئلت میطلبم که جامعه ما بتواند در آینده سخت و دشوار پیشرو به سمتی پیش برود که رفاه اجتماعی و آرامش زندگی فراهم شود. همچنین دین بهعنوان یک منبع بزرگ تاریخی، درونی و انسانی بتواند افقگشای زندگی مردم باشد و در جهت حل بحرانهای معنوی و اخلاقی این روزگار و رفع آلام مردم گام بردارد.
بدون دیدگاه