بررسی آیات مرتبط با ادوار زندگی حضرت ابراهیم (ع)
محمد تولایی
بررسی آیات مرتبط با حضرت ابراهیم (ع) در قرآن کریم را ابتدا با توضیح مختصری از جنبه آماری و کمی آیات و نحوه توزیع و پراکنش آنها آغاز میکنیم و سپس بر اساس منابع و مکتوبات موجود به شرح زندگانی آن حضرت میپردازیم. در پایان دستهبندی آیات و تطبیق آنها با روند زندگانی حضرت ابراهیم (ع) بررسی میشود.
الف. گزارش آماری و کمی آیات:
در ۲۰۰ آیه قرآن مطالب و مباحثی پیرامون حضرت ابراهیم (ع) طرح شده است. البته این برآورد تا حدودی وابسته به سلیقه شخص محقق است، زیرا در بعضی از موارد میتوان آیهای را مرتبط با بحث ابراهیم دانست یا از منظری دیگر آن را منقطع از موضوع در نظر گرفت. لکن ماحصل بررسی چند فرهنگنامه موضوعی قرآن[۱] و تدبر درآیات مذکور نشان از آن دارد که محاسبه فوق تا حدود زیادی مقرون به صحت است.
جدول شماره ۱ به تفکیک، سورهها و آیات مرتبط همچنین مجموع و درصد آنها را نشان میدهد.
مطابق جدول فوق ۵۲ درصد از ۲۰۰ آیه یعنی اندکی بیش از صد آیه در ۵ سوره صافات ۳۱ آیه، انبیا ۲۳ آیه، شعرا ۲۱ آیه، بقره ۱۶ آیه، ذاریات ۱۴ آیه متمرکز است.
۲۰۰ آیه مورد نظر در ۲۵ سوره قرآن توزیع شده است. از جنبه دیگر نام ابراهیم (ع) ۶۹ بار در ۶۳ آیه قرآن تکرار شده است. دیدگاه قرآنپژوه معاصر، مهندس عبدالعلی بازرگان:
ایشان در چهار جلد کتاب نظم قرآن تلاش کردهاند تا ضمن توضیح درباره سورههای قرآن، محورهای مهم و اصلی هر سوره را بر اساس موضوعات آن دستهبندی و تشریح کند. درباره چگونگی توزیع آیات ابراهیم در قرآن نیز معتقدند آیات مطابق با محورها و مرتبط با آن توزیع شدهاند؛ یعنی، اگر فیالمثل در سورهای یکی از محورهای آن میهماننوازی است، آیات مربوط به برخورد ابراهیم با میهمانان خود و نحوه رفتار با ایشان در این سوره قرارگرفته است؛ (در سوره ذاریات). یا اگر در سورهای توجه به منطق و استدلال و برهان محور آن باشد، آیات مرتبط با جستجوگری و تحولات فکری ابراهیم و برخورد او با طلوع و غروب ستارگان و خورشید و ماه و نحوه استدلال او در این باره آمده است؛ (در سوره انعام). اگر به احسان به والدین اشاره شده است رفتار بزرگوارنه ابراهیم با پدرش ذکر میشود (در سوره مریم)؛ و قس علیهذا.
شرح زندگانی ابراهیم (ع) و ادوار حیات او
نسب ابراهیم (ع) با ۹ واسطه به حضرت نوح میرسد.[۲] محل تولد او در اور (جنوب عراق فعلی)[۳] به سال ۱۹۸۵ ق.م یا ۲۶۰۶ ق.ه است.[۴] بنا بر تواریخ هفتاد سال در اور ساکن بود و سپس به حران که جزو شامات (فلسطین لبنان، اردن و سوریه فعلی) بوده است هجرت میکند و پنج سال در آنجا میماند. سپس در ۷۵ سالگی وارد کنعان (بیتالمقدس) بِئر شبع (بِئر سبع) میشود. به روایتی بر اثر خشکسالی از کنعان به مصر میرود و چند سالی در آنجا سکنی میگزیند. در این سفر حضرت لوط (خواهرزاده ابراهیم) همراه او بوده است. پس از مدتی از مصر به بِئر شبع بازمیگردد و در این مرحله است که حرکت او به سمت مکه و هجرتش به آنجا آغاز میشود. گفتنی است که در تورات هیچ مطلبی درباره هجرت ابراهیم به مکه و بناکردن کعبه نیامده است.
کنعانیان وی را به این سبب که از فرات و نهر اردن عبور کرده و به کنعان رسیده بود «ابراهیم عبرانی» مینامند.[۵]
نقشه شماره یک مسیر حرکت حضرت ابراهیم را نمایش میدهد.
فرزندان و نوادگان ابراهیم (ع)
ابراهیم در ۸۶ سالگی از همسرش هاجر صاحب اسماعیل میشود. (الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی وَهَبَ لی عَلَی الْکِبَرِ إِسْماعیل)[۶] به روایتی ۱۳ سال بعد، در سن ۹۹ سالگی اسحاق از ساره، همسر نازای ابراهیم، به دنیا میآید. در قرآن ۱۱ آیه درباره بشارت تولد فرزند به ابراهیم وجود دارد. در این آیات ابتدا خواست ابراهیم برای جانشین (صافات/ ۱۰۰) سپس بشارت فرزند به او (هود / ۶۹ و ذاریات ۲۴/ به بعد) و تردید و سؤال او از چگونگی فرزنددارشدن در سن بالا از همسر نازا (حجر/ ۵۴) و آنگاه توصیف قرآن از صفات فرزند موعود (حجر/ ۵۴ و ذاریات/ ۲۸) مطرح شده است. نوید فرزند همزمان با انذار عذاب به قوم لوط است.
عمر ابراهیم ۱۷۵ سال برآورد شده است. همسر او ساره در سن ۱۲۷ سالگی فوت میکند. در آن هنگام ابراهیم ۱۳۷ سال داشته است. او پس از فوت ساره دو بار ازدواج میکند.
دوران زندگی ابراهیم
با تعمق در ۲۰۰ آیه مرتبط با حضرت ابراهیم در تقسیمبندی کلی مراحل زیر قابلتفکیک و شناسایی است:
- دوران جستوجوگری و تحولات فکری در رابطه با خالق (نوجوانی)؛ ۲. محاجه با پدر، قوم خود و نمرود؛ ۳. بتشکنی، آتش و رهایی از آن؛ ۴. انعزال و هجرت از قوم؛ ۵. بشارت فرزند به ابراهیم. ۶. اقتراح ابراهیم با رب، برپایی کعبه، دعاهای ابراهیم؛ ۷. ذبح اسماعیل؛ ۸. وصیت ابراهیم؛ ۹. فضایل و صفات ابراهیم؛ و ۹. صحف ابراهیم
اینک در حد توان آیات مربوط به هر بخش را یادآوری میکنیم.
انعام (۷۶-۷۹):
«فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ الَّیْلُ رَءَا کَوْکَبًا قَالَ هَاذَا رَبیِّ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الاَْفِلِینَ (۷۶) فَلَمَّا رَءَا الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَاذَا رَبیِّ فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئنِ لَّمْ یهَْدِنیِ رَبیِّ لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ (۷۷) فَلَمَّا رَءَا الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَاذَا رَبیِّ هَاذَا أَکْبرَُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَقَوْمِ إِنیِّ بَرِیءٌ مِّمَّا تُشرِْکُونَ (۷۸) إِنیِّ وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفًا وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشرِْکِینَ» (۷۹)
پس چون شب بر او پرده افکند، ستارهای دید گفت: «این پروردگار من است.» و آنگاه چون غروب کرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم.» (۷۶) و چون ماه را در حال طلوع دید، گفت: «این پروردگار من است.» آنگاه چون ناپدید شد، گفت: «اگر پروردگارم مرا هدایت نکرده بود قطعاً از گروه گمراهان بودم.» (۷۷) پس چون خورشید را برآمده دید، گفت: «این پروردگار من است. این بزرگتر است.» و هنگامیکه افول کرد، گفت: «ای قوم من، من از آنچه [برای خدا] شریک میسازید بیزارم.» (۷۸) من از روی اخلاص، پاکدلانه روی خود را بهسوی کسی گردانیدم که آسمانها و زمین را پدید آورده است و من از مشرکان نیستم. (۷۹)[۷]
این دوران که ابراهیم در اور ساکن بوده دوران جستوجو و تلاش در انکشاف واقعیت هستی است. همانطور که مکرراً گفتهشده، هر مرحله از تحول فکری ابراهیم در مواجهه او با ستاره، ماه و خورشید در دورانی بوده است. نه اینکه ابتدا ستاره را ببیند و پس از غروب آن، فوراً توجه به ماه کند و این عطف توجهات هریک محصول دورهای از تفکر و تعمق او بوده است. بهنظر میرسد پس از این مرحله پاکدلی است که ابراهیم میگوید: می: «إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» و به رشدی که خداوند متعال در آیه ۵۱ سوره انبیا اشاره میکند نائل میآید: بهراستی وَ لَقَدْ ءَاتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَ کُنَّا بِهِ عَلِمِین؛ و در حقیقت، پیش از آن، به ابراهیم رشد [فکری]اش را دادیم و ما به [شایستگی] او دانا بودیم.»[۸]
البته در برابر این برداشت که بیانات ابراهیم در مقام نظر و استدلال بوده است عدهای معتقدند «این نوع بیان در مقام مناظره و احتجاج با قوم خود معنا دارد» و «موضع کاوشگرانه ابراهیم از سر مدارا و بهمنظور روشنساختن عقیده مشرکان بوده» و برای اثبات نظر خود دلایل زیادی نیز ارائه میدهند.[۹]
- پس از این انسجام و رشد، مرحله محاجه ابراهیم با پدر و قوم خویش و حاکم دوران- نمرود- مطرح است که آیات زیر ناظر بر آن است. توجه شود که ابراهیم در این مقطع هنوز ساکن اور بوده است.
الف. محاجه با پدر
«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنْکَ شَیْئًا»(۴۲) یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّ (۴۳) یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا (۴۴) یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا (۴۵) قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا (۴۶)؛ چون به پدرش گفت: «پدرجان، چرا چیزی را که نمیشنود و نمیبیند و از تو چیزی را دور نمیکند میپرستی؟(۴۲) ای پدر، بهراستی مرا از دانش [وحی، حقایقی به دست] آمده که تو را نیامده است. پس از من پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت نمایم، (۴۳) پدر جان، شیطان را مپرست که شیطان [خدای] رحمان را عصیانگر است، (۴۴) پدر جان، من میترسم از جانب [خدای] رحمان عذابی به تو رسد و تو یار شیطان باشی.» (۴۵) گفت: «ای ابراهیم، آیا تو از خدایان من متنفری؟ اگر باز نایستی تو را سنگسار خواهم کرد و [برو] برای مدّتی طولانی از من دور شو.» (۴۶)[۱۰]
ب. محاجه با قوم
«وَ حاجَّهُ قَوْمُهُ قالَ أَ تُحاجُّونِّی فِی اللّهِ وَ قَدْ هَدانِ وَ لا أَخافُ ما تُشْرِکُونَ بِهِ إِلاّ أَنْ یَشاءَ رَبِّی شَیْئاً وَسِعَ رَبِّی کُلَّ شَیْء عِلْماً أَ فَلا تَتَذَکَّرُونَ»؛ و قومش با او به ستیزه پرداختند. گفت: «آیا با من درباره خدا محاجّه میکنید و حال آنکه او مرا راهنمایی کرده است؟ و من از آنچه شریک او میسازید بیمی ندارم، مگر آنکه پروردگارم چیزی بخواهد. علم پروردگارم به هر چیزی احاطه یافته است. پس آیا متذکّر نمیشوید؟»
«إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَ قَوْمِهِ مَا هَاذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتیِ أَنتُمْ لهَا عَکِفُونَ (۵۲) قَالُواْ وَجَدْنَا ءَابَاءَنَا لهَا عَابِدِینَ (۵۳) قَالَ لَقَدْ کُنتُمْ أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُکُمْ فیِ ضَلَالٍ مُّبِینٍ (۵۴) قَالُوا أَ جِئْتَنَا بِالحَْقِّ أَمْ أَنت مِنَ اللَّعِبِینَ» (۵۵)
آنگاهکه به پدر خود و قومش گفت: «این مجسمههایی که شما ملازم آنها شدهاید چیستاند؟» (۵۲) گفتند: «پدران خود را پرستندگان آنها یافتیم.» (۵۳) گفت: «قطعاً شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری بودید.» (۵۴) گفتند: «آیا حق را برای ما آوردهای یا تو از شوخیکنندگانی؟» (۵۵)
محاجه با نمرود
«أَ لَمْ تَرَ إِلیَ الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِمَ فیِ رَبِّهِ أَنْ ءَاتَئهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِمُ رَبیَِّ الَّذِی یُحْیِ وَ یُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِ وَ أُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتیِ بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بهَِا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لَا یهَْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ»
آیا از [حالِ] آنکس که چون خدا به او پادشاهی داده بود [و بدان مینازید و] با ابراهیم درباره پروردگارش محاجّه [می] کرد، خبر نیافتی؟ آنگاهکه ابراهیم گفت: «پروردگار من همان کسی است که زنده میکند و میمیراند.» گفت: «من [هم] زنده میکنم و [هم] میمیرانم.» ابراهیم گفت: «خدا [یِ من] خورشید را از خاور برمیآورد، تو آن را از باختر برآور.» پس آنکس که کفر ورزیده بود مبهوت ماند؛ و خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند.
- ۳. بتشکنی، آتش و رهایی از آن
الف. بتشکنی
«وَ تَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکمُ بَعْدَ أَن تُوَلُّواْ مُدْبِرِینَ (۵۷) فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لهَُّمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ (۵۸) قَالُواْ مَن فَعَلَ هَاذَا بَِالِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّلِمِینَ (۵۹) قَالُواْ سَمِعْنَا فَتیً یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ (۶۰) قَالُواْ فَأْتُواْ بِهِ عَلیَ أَعْینُِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشهَْدُونَ (۶۱) قَالُواْ ءَ أَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بَِالهَِتِنَا یَإِبْرَاهِیمُ (۶۲) قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَسَْلُوهُمْ إِن کَانُواْ یَنطِقُونَ»(۶۳)
و سوگند به خدا که پس از آنکه پشت کردید و رفتید، قطعاً در کار بتانتان تدبیری خواهم کرد.» (۵۷) پس آنها را -جز بزرگترشان را- ریزریز کرد، باشد که ایشان به سراغ آن بروند. (۵۸) گفتند: «چه کسی با خدایان ما چنین [معاملهای] کرده، که او واقعاً از ستمکاران است؟» (۵۹) گفتند: «شنیدیم جوانی، از آنها [به بدی] یاد میکرد که به او ابراهیم گفته میشود.» (۶۰) گفتند: «پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید، باشد که آنان شهادت دهند.» (۶۱)
گفتند: «ای ابراهیم، آیا تو با خدایان ما چنین کردی؟» (۶۲) گفت: «[نه] بلکه آن را این بزرگترشان کرده است، اگر سخن میگویند از آنها بپرسید.» (۶۳)
«فَرَاغَ إِلیَ ءَالِهَتهِمْ فَقَالَ أَ لَا تَأْکلُونَ (۹۱) مَا لَکمُْ لَا تَنطِقُونَ (۹۲) فَرَاغَ عَلَیهِْمْ ضَرْبَا بِالْیَمِینِ»(۹۳)
تا نهانی بهسوی خدایانشان رفت و [به ریشخند] گفت: «آیا غذا نمیخورید؟ (۹۱) شما را چه شده که سخن نمیگویید؟!» (۹۲) پس با دست راست، بر سر آنها زدن گرفت. (۹۳)
ب. آتش
«قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَعِلِین»
گفتند: «اگر کاری میکنید، او را بسوزانید و خدایانتان را یاری دهید.»
«قَالُواْ ابْنُواْ لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فیِ الجَْحِیم»
گفتند: «برایش [کوره] خانهای بسازید و در آتشش بیندازید.»
ج. رهایی از آتش
«قُلْنَا یَنَارُ کُونیِ بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلیَ إِبْرَاهِیمَ (۶۹) وَ أَرَادُواْ بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَهُمُ الْأَخْسرَِینَ» (۷۰)
گفتیم: «ای آتش، برای ابراهیم سرد و بیآسیب باش.» (۶۹) و خواستند به او نیرنگی بزنند و [لی] آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم.» (۷۰)
«فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُواْ اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَئهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فیِ ذَالِکَ لاَیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُون»
و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: «بکشیدش یا بسوزانیدش.» ولی خدا او را از آتش نجات بخشید. آری، در این [نجات بخشیِ خدا] برای مردمی که ایمان دارند قطعاً دلایلی است.
«فَأَرَادُواْ بِهِ کَیْدًا فجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِین»
پس خواستند به از نیرنگی زنند و [لی] ما آنان را پَست گردانیدیم.
- ۴. هجرت و انعزال
این دوران مصادف با حرکت ابراهیم از به سمت کنعان است.
«فَامَنَ لَهُ لُوطٌ وَ قَالَ إِنیِّ مُهَاجِرٌ إِلیَ رَبیِّ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیم»
لوط به او ایمان آورد و گفت: من بهسوی پروردگارم مهاجرت میکنم، زیرا او پیروزمند و حکیم است.
«وَ نجََّیْنَهُ وَ لُوطًا إِلیَ الْأَرْضِ الَّتیِ بَارَکْنَا فِیهَا لِلْعَلَمِین»
او و لوط را رهانیدیم و به سرزمینی که آن را برکت جهانیان قرار دادهایم، بردیم.
«وَ قَالَ إِنیِّ ذَاهِبٌ إِلیَ رَبیِّ سَیهَْدِین»
و [ابراهیم] گفت: «من بهسوی پروردگارم رهسپارم، زودا که مرا راه نماید.»
«وَ أَعْتزَِلُکُمْ وَ مَا تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُواْ رَبیِّ عَسیَ أَلَّا أَکُونَ بِدُعَاءِ رَبیِّ شَقِیًّا»
«و از شما و [از] آنچه غیر از خدا میخوانید کناره میگیرم و پروردگارم را میخوانم. امیدوارم که در خواندن پروردگارم ناامید نباشم.»
- ۵. بشارت فرزند به ابراهیم (ع)
از ۱۱ آیهای که در این باره هست چنین برداشت میشود که این بشارت محصول دو فرآیند است؛ یکی خواست «ابراهیم رَبِّ هَبْ لیِ مِنَ الصَّالِحِین؛ صافات/ ۱۰۰» و دیگری پاداش هجرت و انعزال از قوم «فَلَمَّا اعْتزَلهَُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ کلاًُّ جَعَلْنَا نَبِیًّا» (مریم / ۴۹)
در این آیات تردید و شگفتی ابراهیم و همسرش از این بشارت حجر / ۵۴ هود / ۷۱ – ۷۲، ذاریات / ۲۹) صفاتی از فرزند موعود (حجر/ ۵۳، ذاریات / ۲۸) و همزمانی این بشارت با عذاب قوم لوط (هود / ۷۰) آمده است.
وقایع این دوران مربوط به حضور ابراهیم در کنعان است و از نظر سنی نیز با توجه آیه ۳۹ ابراهیم «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لیِ عَلیَ الْکِبرَِ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِنَّ رَبیِّ لَسَمِیعُ الدُّعَاء»؛ سپاس خدای را که با وجود سالخوردگی، اسماعیل و اسحاق را به من بخشید. به راستی پروردگار من شنونده دعاست.» حدوداً با آنچه در تواریخ ذکر شده مطابقت دارد (۹۹ سالگی ابراهیم).
- ۶. اقتراح ابراهیم با رب، برپایی کعبه و دعاهای ابراهیم
در آیه ۲۶۰ بقره «… رَبِّ أَرِنیِ کَیْفَ تُحْیِ الْمَوْتیَ … »؛ پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده میکنی؟ ابراهیم از خدای متعال چگونگی زندهکردن مردگان را میپرسد. با توجه به ادامه آیه و اشاره به واژه جبل (کوه) برخی معتقدند[۱۱] این گفتوگو مربوط به دوران حضور ابراهیم در کنعان است، زیرا بینالنهرین دشت و صاف است و آیه اشاره به کوه دارد که منطبق با شرایط جغرافیایی کنعان است.
مجموعه آیاتی که درباره دستور برپایی کعبه و دعاهای ابراهیم پس از بنای خانه توحید است در سورههای آلعمران آیات ۹۶ – ۹۷، ابراهیم آیات ۳۵ – ۳۷، حج آیه ۲۶ و بقره آیات ۱۲۶ – ۱۲۹ آمده است.
درباره اینکه آیا کعبه اولبار توسط حضرت ابراهیم بنا گذاشته شده است یا نه برخی معتقدند بنای کعبه تنها کار ابراهیم و پسرش اسماعیل است و نه هیچکس دیگر؛[۱۲] لکن با توجه به مفاد آیات به نظر میرسد بنای کعبه پیش از ابراهیم (ع) بنیاد گذاشته شده است. همچنین گفتنی است که در تورات هیچ مطلبی در ارتباط با سفر ابراهیم به حجاز ذکر نشده است.
طبیعی است ادعیه ابراهیم درباره کعبه از درخواست رزق و روزی و امنیت در آن مکان مقدس و آرزوی قبولی عمل صالح و خواست اینکه «از نسل ما نیز امتی را فرمانبر خود کن» و آنجا که تا فراخنای تاریخ اوج میگیرد که «پروردگارا در میان آنان [ذریه ابراهیم] فرستادهای از خودشان برانگیز…» قاعدتاً مربوط به دوران هجرت و حضور او در مکه است.
- ۷. ذبیحه
درباره ذبح یکی از فرزندان که بنا بر روایت غالب و تفسیر شیعی حضرت اسماعیل (ع) است، آیات ۱۰۲ – ۱۰۷ سوره صافات به بیان موضوع میپردازد، هرچند در این آیات نامی از ذبیحه برده نمیشود. گفتنی است که یهودیان و اهل سنت اسحاق را بهعنوان ذبیحه میشناسند.
- ۸. صحف ابراهیم
قرآن دو بار از صحف ابراهیم یاد میکند. سوره نجم آیه ۳۷ و سوره اعلی آیه ۱۹. تعبیر صحف میرساند که کتاب آسمانی ابراهیم دارای بخشهایی بوده است. بر اساس بعضی روایات ده و به نقلی بیست صحیفه بوده است.[۱۳]
- ۹. صفات و فضایل ابراهیم (ع)
در آیات متعدد قرآن کریم به ویژگیها و صفاتی از ابراهیم (ع) اشاره میشود:[۱۴]
اخلاص ابراهیم (صافات ۸۴ و ۱۱۱)؛
اجتباء او (نحل ۱۲۱)؛
اصطفاء (ممتحنه ۴)؛
توکل (ص ۴۷)؛
صدقه (ممتحنه ۴)؛
قانتا حنیفا (نحل ۱۲۰)؛
شاکرا لانعمه (نحل ۱۲۱).
دائرهالمعارف قرآن کریم نیز بر اساس آیات مربوط به حضرت ابراهیم ۵۲ فضیلت را برای ایشان احصاء نموده است.[۱۵]
. فرهنگنامه موضوعی قرآن، احمد خاتمی، ناشر: دفتر فرهنگ اسلامی[۱]
. لغتنامه قرآن کریم، ترجمه عادل سبزواری، نشر ثالث[۲]
. اطلس قرآن؛ دکتر شوقی ابو خلیل، ص ۴۶؛ لغتنامه قرآن کریم، ص ۴۵۸[۳]
. لغتنامه قرآن کریم، ص ۴۵۹[۴]
. بررسی تاریخی قصص قرآن، محمد بیومی، ص ۱۵۳[۶]
. ترجمه مأخوذ از فرهنگنامه موضوعی قرآن کریم، به اهتمام احمد خاتمی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی[۷]
. بررسی تاریخی قصص قرآن، محمد بیومی مهران، ترجمه مسعود انصاری ص ۱۰۹ تا ۱۳۷؛ دایره المعارف قرآن کریم، جلد اول ص ۴۹۵[۹]
. دایرهالمعارف قرآن کریم. ص ۴۸۲[۱۳]