بدون دیدگاه

از تبار سروهای آزاد؛ گزارشی از مراسم یادبود زنده‌یاد رضا رئیس طوسی


مهدی فخرزاده

مقاومت به سبک رئیس طوسی
«به نظر می‌رسد در این نتیجه‌گیری‌ها نه فرهنگ مذهبی مردم را که شدیداً به علت عملکرد ناصحیح‌تان علیه شما تجهیز شده است شناخته‌اید، نه امپریالیسم را به‌خوبی شناخته‌اید و نه موقعیت استراتژیک کشور ما و نه به شرایط منطقه توجه دارید.
فکر می‌کنید با چنین عملکردهایی می‌توانید توده‌ها را جذب کنید و با این ساده‌اندیشی می‌توانید به قدرت سیاسی برسید. آیا چنین نتیجه‌گیری‌هایی حاصل محاسبات غرورآمیزی نیست که به نظر می‌رسد از مدت‌ها پیش دچار آن شده‌اید؟ به تبلیغاتی که برای میلیشیا کردید توجه کنید. به تحلیل داخلی بعدی که با میلیشیا به پادگان‌های نظامی حمله خواهید کرد و آن‌ها را خلع سلاح کرده و به جنگ داخلی که برنده آن خواهید بود دست خواهید زد قدری بیشتر فکر کنید… آیا شما در آرزوی کسب قدرت سیاسی (نه به دنبال رشد و تعمیق مبارزه مکتبی) دچار غرور نشدید؟»
این بخشی از گفت‌وگوی رضا رئیس طوسی، از اعضای سازمان مجاهدین در خارج از کشور و عباس داوری، از نزدیکان مسعود رجوی است. گفت‌وگویی که در روند جدایی رئیس طوسی، حمید نوحی و حسین رفیعی از سازمان مجاهدین خلق صورت گرفت.
به قول مهندس میثمی در مراسم یادبود دکتر رئیسی در سال ۱۳۵۹ کسی جرئت چنین کاری را نداشت و با برچسب و انگ حذف می‌شد. این سه تن همان‌طور که پیش‌تر در ماجرای تغییر ایدئولوژی سازمان در سال ۱۳۵۴ بیانیه داده و در مقابل آن مقاومت کرده بودند، در برابر کژروی رجوی نیز ایستادند.
میثمی که نخستین سخنران مراسم بود از روحیه تشکیلاتی مرحوم رئیس طوسی گفت او در چهار سازمان مختلف عضو بود: انجمن اسلامی دانشجویان؛ نهضت آزادی ایران؛ سازمان مجاهدین خلق؛ و جریان ایران فردا. میثمی در ادامه صحبت خود توضیح داد که چرا هریک از این سازمان‌ها در دوران خود سرآمد جریان مبارزات اسلامی بودند: «سال ۳۹، انجمن اسلامی دانشجویان همایشی سراسری از همه دانشگاه‌های ایران داشت و حنیف‌نژاد به‌عنوان ریاست انجمن انتخاب شد. او معتقد بود هویت ما شامل دو مؤلفه است: یکی قرآن‌مداری، که در حوزه‌های علمیه آموزش رسمی نیست؛ و دوم، احکام اجتماعی قرآن که در رساله‌ها به فراموشی سپرده شده. همین خط بود که در نهضت آزادی گسترش و پرورش یافت؛ و در مجاهدین، قرآن و نهج‌البلاغه به‌صورت راهنمای عمل درآمد».
رئیس طوسی از همان اوایل تشکیل نهضت آزادی ایران به این تشکل پیوست. میثمی توضیح داد که نهضت چهار ویژگی داشت که در گفتار مرحوم بازرگان آمده بود: ۱. اسلام؛ ۲. ایران؛ ۳. تابع قانون اساسی؛ و ۴. مصدقی بودن. میثمی هریک از این ویژگی‌ها را به تفصیل توضیح داد: «ما ایرانی هستیم، ایرانی که آزاده‌ایم و ستمشاهی را نفی کردیم و می‌کنیم و وقتی ایران به دست اعراب افتاد اسلام را گرفتیم، ولی حکومت نژادی عرب و حکومت طبقاتی خلفا را برنتافتیم و همین الآن هم درگیری با همین حکومت صنفی است نه با قرآن». قانون نیز از نظر نهضت آزادی با تعبیر مهندس میثمی از این حیث که آزادی، استقلال ایران و عدالت را مطرح می‌کند و بر حق شهروندی تأکید دارد می‌تواند مبنا قرار گیرد. گفتمان مصدقی بودن نیز تأکید بر حق مالکیت ما بر منابع طبیعی خودمان است.
دکتر رئیس طوسی بعدها با برخی جوانان نهضت آزادی چون دکتر چمران به مصر رفتند و آنجا آموزش‌های نظامی دیدند. هنگامی که ایشان از مصر برگشتند با جریان مجاهدین پیوند خوردند. دکتر رئیسی پیش از دستگیری گسترده سران مجاهدین در سال ۱۳۵۰ به دلایل «امنیتی» از ایران خارج شد و مبارزه در آن چارچوب را در خارج از کشور ادامه داد. رئیس طوسی همان‌طور که گفته شد، پس از ماجرای تغییر ایدئولوژی، ضمن بیانیه‌ای در مشارکت با برخی اعضای سازمان در خارج از کشور به نقد و مقاومت در مقابل جریان تغییر ایدئولوژی پرداخت.
چنین پیوند عمیقی در سال ۱۳۵۹ به روند جدایی انجامید. در این مقطع تمام کسانی که در مقابل سازمان نقد داشتند به‌شدت تخریب می‌شدند. از آن جمله لطف‌الله میثمی، سخنران نخست مراسم بود.
پس از این جدایی و ماجراهایی که در دهه ۶۰ اتفاق افتاد، فضا برای فعالیت بسیار سخت‌تر شد. میثمی از جلساتی می‌گوید که حدود یک سال بین مهندس سحابی، دکتر رئیس طوسی، هدی صابر، مهندس میثمی، دکتر میرزایی و یوسفی اشکوری برگزار می‌شد. از دل این جلسات، مبانی‌ای برای طراحی و تدوین استراتژی بیرون آمد و در ادامه جلسات در خانه دکتر رئیسی با حدود شصت نفر تداوم یافت.
حسین رفیعی، یار قدیمی رضا رئیس طوسی، سخنران دوم مراسم بود. رفیعی، رئیسی را از نسلی دانست که کودتای ۲۸ امرداد را برنتافتند و در مقابل آن مقاومت کردند. حسین رفیعی به بخشی از جریان مبارزه اشاره کرد که کمتر دیده شده‌اند. همسر دکتر رئیسی ازجمله زنانی بود که فعالیت‌های مبارزاتی بسیاری داشت. او خواهر همسر دکتر حسین رفیعی است و این دو خواهر، مانند بسیاری دیگر از زنان در فضای آن روزگار، فعال و کنشگرانی تأثیرگذار بودند. رفیعی همچنین به ویژگی فردی خاصی در دکتر رئیس طوسی و همسرش پرداخت که تا آخرین سال‌های عمرش در وی می‌شد این روحیه را دید: «سال ۵۰، قبل از سرکوب سازمان مجاهدین در شهریورماه توسط ساواک، در یک مأموریت سازمانی به خارج می‌روند. آنجا خانه‌شان درواقع مُضیف‌ بود. همه نیروها عمدتاً سمپات‌های سازمان، اعضای سازمان، دوستان و آشنایانی که می‌آمدند، این زن و شوهر، فریده خانم و آقای رئیسی با چهره‌ای باز از همه پذیرایی می‌کردند». این روحیه، هم در رئیس طوسی چریک و مجاهد وجود داشت، هم در رئیس طوسی استاد دانشگاه. بسیاری از فعالان مطبوعاتی و کنشگران در سال‌های اخیر میزبانی دکتر رئیس طوسی را تجربه کرده‌اند. خانه ایشان همیشه محفل گرمی برای کارها و فعالیت‌های اجتماعی و کنش‌های جمعی بود.
بخش دیگر از صحبت‌های دکتر رفیعی درباره زندان سال ۱۳۷۹ نیروهای ملی-مذهبی بود. در سال ۱۳۷۹ و در پی دستگیری گسترده نیروهای ملی-مذهبی رئیس طوسی حدود یک سال در زندان انفرادی بود و چون دیگر بزرگان جریان ملی‌-مذهبی، تلاش می‌شد تا آن‌ها را «برانداز» قلمداد کنند. تعبیر «برانداز قانونی» اصطلاحی بود که در این دوران برای برخورد با ملی‌-مذهبی‌ها طراحی شده بود و همه این افراد ازجمله دکتر رئیسی مقاومت کردند و زیر بار این اتهام نرفتند. به تعبیر رفیعی، درواقع او هیچ‌گاه اسیر «جو» نشد. در خانه تیمی‌ای که زندگی می‌کرد حدود یک‌سوم اعضا یک‌شبه مارکسیست شدند، اما او مقاومت کرد، در مقابل تخریب سازمان در سال ۱۳۵۹ ایستاد و اسیر فشار زندان در بیستمین سال جدایی‌اش از سازمان نیز نشد.
برای ایران
زهره زارع، همسر رئیس طوسی که خود نیز از فعالان اجتماعی است، از زندگی بیست‌ساله با دکتر سخن گفت. زندگی‌ای که همراه با محبت و عشق و صبوری و فروتنی بوده است: «مردی که حتی در سخت‌ترین شرایط از آرمان‌هایش دست نکشید و هیچ‌گاه از مردم و میهنش رو برنگرداند. هرگز حاضر به ترک وطن نشد. عشق به ایران، او را تا واپسین دم به سرزمین و مردمش پیوند زده بود. عشق به وطن برایش بهای سنگینی داشت. او روزهای سخت زندان، زندان انفرادی، شکنجه و رنج‌های فراوانی را به جان خرید. زخم‌های آن دوران همچون سایه سهمگین تا پایان زندگی همراهش ماند، اما تا آخرین نفس به اعتلای این خاک و مردمش وفادار ماند. دغدغه‌اش آزادی، عزت و سربلندی این مرز و بوم بود. در کنار این تعهد، عشق او به دانش و آموزش، برگی درخشان از زندگی‌اش بود، اما نگاه آزاداندیشانه و انتقادی او تحمل نشد و او را به بازنشستگی اجباری واداشتند. ضربه‌ای که قلب او را شکست؛ چراکه تدریس برای او یک شغل نبود، بلکه معنای زندگی‌اش بود. او فراتر از یک استاد، پژوهشگری ژرف‌اندیش بود. آثارش گویای نگاه دقیق و تیزبینش به تاریخ و جامعه است».

حلقه‌ای گسترده از یاران
پای ثابت بسیاری از مناسبت‌های این روزها، استاد ارتباطات و کنشگر فعال، هادی خانیکی است. دکتر خانیکی و مهندس میثمی هم‌نسلان دکتر رئیس طوسی هستند که با وجود بیش از نیم قرن فعالیت، همچنان پرتوان در صحنه حضور دارند: «آخرهای سال ۵۶ بود که من در ادامه مبارزه مخفی خود از ایران خارج شدم. ابتدا در پاریس با مهندس نوحی برخورد کردم و با ایشان به شهر بیرمنگام انگلستان رفتم، آنجا اولین بار با رئیس طوسی و فریده تیموریان و خواهرشان درخشان تیموریان آشنا شدم. با اولین پوششی که بود گفتم جوانی هستم برای ادامه تحصیل به اینجا آمده‌ام، آن‌ها به زیرکی دریافتند که این جوان برای ادامه تحصیل نیامده و استدلال درخشان خانم در آنجا این بود که ببین! اگر برای تحصیل آمده بودی که با یک ساک کوچک نمی‌آمدی، پس حتماً فکر دیگری داری. همان جا بنای این دوستی و همفکری با رضا رئیس طوسی ریخته شد».
در روایت‌هایی که این روزها درباره ایشان گفته می‌شود و در سخنرانی میثمی، رفیعی و خانیکی به اسناد و پژوهش‌های فراوانی اشاره می‌شود که ایشان به آن‌ها دسترسی داشت و متأسفانه شرایط ایران طوری نبوده که بشود از آن‌ها استفاده کرد و امروز کسی نمی‌داند چه بر سر آن پژوهش‌ها آمده است. ویژگی دیگری که خانیکی به آن اشاره کرد گستره دوستان دکتر رئیس طوسی بود. چیزی که در مراسم یادبود او نیز می‌شد به چشم دید. در خاطره‌گویی‌هایی که این روزها درباره ایشان بیان می‌شود می‌توان دید تا چه اندازه ایشان منشأ ارتباط بین افراد مختلف بوده‌اند. خانیکی اشاره کرد حلقه ارتباطات دکتر رئیس طوسی محدود به یاران دکتر شریعتی، اعضای نهضت آزادی، مبارزان پیش از انقلاب و اساتید دانشگاه نیست، او حتی با استاد شجریان و استاد شفیعی کدکنی هم مراودات دوستانه داشت. ویژگی‌ای که البته در بسیاری از اعضای این نسل، ازجمله خود هادی خانیکی می‌توان دید.

اقلیت مقاوم
دیگر سخنران مراسم، غلامرضا جواد کاشی، استاد علوم سیاسی و از شاگردان رضا رئیس طوسی بود. کاشی در آغاز صحبت خود به واکنش مردم در جوامع مختلف نسبت به استبداد پرداخت: «اکثر مردم، تسلیم قوه قاهره استبداد می‌شوند. عده زیادی ‎از آن‏ها سعی می‌کنند پا پس بکشند و به زندگی شخصی‌شان بپردازند و تعدادی‌شان هم سعی می‌کنند با استبداد همدلی و همراهی کنند، اما هیچ‌وقت، هیچ مستبدی قادر نیست نیروی قاهره خودش را تماماً مستقر کند. همیشه اقلیتی هستند که مقاومت می‌کنند». این استاد دانشگاه در ادامه به تقسیم‌بندی همان گروه اندک پرداخت. به تعبیر کاشی، برخلاف افسانه‌ای که می‌گوید همه شرارت‌های تاریخ ناشی از مستبدان است و هر کس با آن‌ها مبارزه می‌کند مقدس است، باید مقاومت‌کنندگان را نیز تقسیم‌بندی کرد: «چه‌بسا مبارزانی که از مستبدان شرورترند». از دید کاشی مبارزان و مقاومت‌کنندگان در مقابل استبداد، سه دسته‌اند: کسانی که خود داعیه قدرت دارند و تن به تحقیر استبداد نمی‌دهند. آن‌ها منتظرند تا اربابان روزگار بعد باشند و برای قدرت می‌جنگند. این‌ها شاید اگر به قدرت برسند، بدتر از مستبد نخستین باشند؛ گروه دیگر کسانی هستند که برده‌صفت‌اند. این‌ها برده‌صفت‌هایی هستند که مجال بردگی نزد مستبدان را نیافته‌اند و به بردگی نزد مخالفان آن‌ها تن داده‌اند؛ و اما اقلیتی از مبارزان هستند که برای برخورداری از وجدان آزاد، عقلانی و اخلاقی مبارزه می‌کنند. «من به‌عنوان کسی که سی و اندی سال پیش، دوستی با رضا رئیسی را تجربه کرده‌ام، شهادت می‌دهم او از همان شمار قلیل بود: منصف بود؛ وجدان آزاد داشت؛ خردمند بود؛ مهرورز بود؛ و تن به هیچ سنخی از تحقیر نداد و نمی‌داد و به همین جهت مهجور بود».
مراسم یادبود که با سخنرانی یاران و هم‌نسلان رئیس طوسی آغاز شده بود، با سخنرانی شاگردان او پایان یافت. احمد زیدآبادی، دیگر شاگرد دکتر رئیس طوسی، سخنران بعدی مراسم بود. زیدآبادی از روحیات دکتر رئیس طوسی در دانشگاه گفت: استادی سخت‌کوش و سخت‌گیر که «اصلاً اهل شوخی نبود». مدل تدریس ایشان به تعبیر زیدآبادی همراه با گردآوری اسناد و اطلاعات بسیار زیاد درباره هر موضوعی و تحلیل بر اساس اسناد و شواهد بیشتر بود. ویژگی دیگری که در صحبت‌های این روزنامه‌نگار و دانش‌آموخته علوم سیاسی مطرح شد، دیگرپذیری دکتر رئیسی بود. زیدآبادی معتقد بود در همکاری با نیروهای ملی-مذهبی، با دکتر رئیس طوسی بسیار راحت‌تر از دیگران می‌توانسته نظراتش را در میان بگذارد، نظراتی که خلاف سویه‌های سوسیالیستی در دیدگاه‌های رضا رئیس طوسی بود و به گرایش‌های راست جهانی نزدیک بود.
مراسم یادبود دکتر رئیس طوسی که روز پنج‌شنبه بیستم دی در کانون توحید برگزار شد دو ویژگی داشت: موهای سپید؛ و جمعیت کثیر. حالا موهای شاگردان نسل دکتر رئیس طوسی هم به سپیدی گراییده است. دو نسل که مقاطع پرشوری را در تاریخ ایران رقم زدند: یکی با انقلاب پیوند خورد و با مقاومت روی الگوی مصدق، با گرایش‌های فکری مختلف، ژاندارم منطقه را شکست داد؛ و دیگری که دیوارهای سنگین و سخت فضای پیش از دوم خرداد را ترک انداخت. امروز این دو نسل موی سپید کرده‌اند. آن‌ها بخش مهمی از تاریخ ایران را زیسته‌اند. بخش‌هایی که گویی تاریخ روی دور تند خود و پر از حوادث و تحول بوده است. امروز نیز جامعه نیازمند تغییر است. تغییری که بدون در نظر گرفتن تجربه و آرمان این نسل‌ها، می‌تواند به تکرار کمدی‌وار تراژدی‌های تاریخ ما منجر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط