بخشی از گفتوگوی هفتگی اندرو ناپولیتانو [۱] با جان میرشایمر [۲] درباره امریکا، اسرائیل، یهودستیزی، آزادی بیان، آزادی اجتماع، اعتراضات دانشجویی و نسلکشی در غزه
رونوشت و ترجمه: پویا حسینی
چشمانداز ایران: جان میرشایمر یکی از مطرحترین دانشمندان علوم سیاسی امریکایی است و در دانشگاه شیکاگو به تدریس روابط بینالملل مشغول است. او بنیانگذار نظریه واقعگرایی تهاجمی است و تعاملات بین قدرتهای بزرگ را تحت تأثیر میل به سلطهجویی در جهانی مملو از ناامنی و عدم اطمینان در مورد نیت دیگر کشورها میداند. مرشایمر از مخالفان تجاوز نظامی ایالاتمتحده به عراق در سال ۲۰۰۳ بود، از معدود افرادی بود که با تصمیم اوکراین برای تسلیم سلاحهای هستهایاش در سال ۱۹۹۴ مخالفت کرد و پیشبینی کرد اوکراین بدون یک عامل بازدارنده موردتهاجم روسیه قرار خواهد گرفت. او در سال ۲۰۱۵ در سخنرانی خود در دانشگاه شیکاگو حمله روسیه به اوکراین را پیشبینی کرد و اظهار داشت: «اکنون غرب اوکراین را در مسیر خوشخیالیای هدایت میکند که نتیجه نهایی آن نابودی اوکراین خواهد بود». جنجالیترین نظرات میرشایمر نگرانیاش از نفوذ احتمالی گروههای ذینفع بر اقدامات امریکا در منطقه غرب آسیاست که او و استفان والت [۳] در کتاب لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالاتمتحده مطرح کردهاند. {۱} میرشایمر معتقد است رشد اقتصادی سریع چین به رویارویاش با ایالاتمتحده و ایجاد رقابت امنیتی بین چین و امریکا منجر خواهد شد. گفتوگوی زیر بین اندرو ناپولیتانو، قاضی سابق دادگاه عالی ایالت نیوجرسی امریکا و تحلیلگر ارشد سیاسی و قضایی، با جان میرشایمر صورت گرفته است که تقدیم خوانندگان چشمانداز ایران میشود.
اندرو ناپولیتانو: سلام به همه. قاضی اندرو ناپولیتانو هستم و برنامهای که اکنون تماشا میکنید «قضاوت درباره آزادی» نام دارد. امروز جمعه، هفدهم ماه می ۲۰۲۴ است و ما درباره جدال طبقه اهداکنندگان مالی [۴] در امریکا {۲} با آزادی بیان صحبت خواهیم کرد. پروفسور جان میرشایمر مهمان ماست. پروفسور میرشایمر، به برنامه ما خوش آمدید. قبل از شروع، میخواهم از شما یک سؤال درباره اصطلاحاتی که به کار میبریم بپرسم، زیرا بینندهای ایراد من را در این مورد تصحیح کرده است و اگر مرتکب اشتباهی شده باشم، اصلاح آنها مرا شادمان میکند. در اینجا کدام اصطلاح مناسب است: طبقه اهداکنندگان مالی، اِیپَک {۳}، یا گروهی که در امریکا لابی یهود یا لابی اسرائیل نامیده میشوند؟
جان میرشایمر: خوب، اینکه از این [گروه] بهعنوان لابی یهود یاد کنیم ایده خوبی نیست، زیرا این یعنی همه یهودیان در این لابی حضور دارند. همچنین این تصور پیش میآید که این لابی فقط از یهودیان تشکیل شده است. واقعیت این است که تعداد قابلتوجهی از یهودیان که برخی از آنها بهعنوان مهمان در برنامه شما شرکت میکنند وجود دارند که با سیاستهایی که لابی پیش میبرد مخالفاند. پس به هیچ وجه نمیتوان آنها را بخشی از لابی به حساب آورد. علاوه بر این، صهیونیستهای مسیحیای در این سرزمین وجود دارند که عمیقاً به اسرائیل متعهدند و در این لابی فعالانند. طبقه اهداکنندگان مالی بر سیاستمداران، رؤسای دانشگاهها و مقامات پلیس فشار زیادی وارد میکند تا آنها را به اقدام علیه معترضان وادارد. وقتی افراد در این باره تحقیق و صحبت میکنند، درمییابند بخشی از طبقه اهداکنندگان مالی که عمدتاً بازرگانان یهودی ثروتمندند، این فشارها را وارد میکنند؛ بنابراین، این شائبه برای مردم پیش میآید که لابی اسرائیل همان لابی یهود است. با وجود اینکه اهداکنندگان ثروتمند یهودی امروزه در صدر اخبار هستند من استدلال میکنم که باور اینکه لابی اسرائیل همان لابی یهود است، تصوری اشتباه است.
اندرو ناپولیتانو: خیلی خوب. اخیراً یک پزشک ثروتمند یهودی امریکایی که با ما در مورد این قضایا بسیار موافق است مرا اصلاح کرد و گفت به همان دلایلی که شما بیان کردید، من نباید این لابی را لابی یهود بنامم. شما در این زمینه متخصص هستید، من خوشحال هستم اشتباهم را اصلاح کردید و از این پس برای اشاره به این گروه، از اصطلاحات لابی اسرائیل یا طبقه اهداکننده مالی استفاده خواهم کرد. چگونه طبقه اهداکننده مالی، لابی اسرائیل و اِیپَک میتوانند اقدامات خود برای سرکوب آزادی بیان را توجیه کنند؟ در چند روز اخیر، من و شما مقالاتی را از نیویورکتایمز [۵] برای یکدیگر ارسال کردیم که نشان میداد تاجران یهودی بسیار ثروتمند به رؤسای کالجها و دانشگاهها فشار میآورند تا فوراً تظاهرات را سرکوب کنند. {۴} نمیدانم این ایمیلها چگونه به دست آنها رسیده است. در هر صورت، موضع آنها این است که چه این معترضان اعمال خشونتآمیزی مرتکب شوند یا نه، بیاناتشان برای ما تحملناپذیر است.
جان میرشایمر: خوب، واقعیت این است که حامیان اسرائیل نمیتوانند گفتمان باز و آزاد درباره اسرائیل و رفتارش با فلسطینیها را تحمل کنند. آنها فضای مباحثه را مجاز نخواهند دانست، به این خاطر که اسرائیل در مباحثه آزاد شکست میخورد. از اینرو، لابی تلاش زیادی میکند تا گفتمان [آزاد] را غیرفعال کند و هر کاری که میتواند برای خاتمه دادن به اعتراضات انجام میدهد. امروز اگر این مقاله شگفتآور در روزنامه واشنگتنپست [۶] را در مورد تلاشهای اهداکنندگان ثروتمند یهودی برای متوقف کردن تظاهرات بخوانید، درمییابید که رفتارشان بهوضوح و با جزئیات زیاد بیان شده است. درواقع، حرکتها و اقداماتشان بهطور گستردهای مستند شده است. آنها برای توقف گفتمان [آزاد] تلاش میکنند که درواقع راه دیگری برای سرکوب آزادی بیان است.
اندرو ناپولیتانو: شما در یک کرسی موقوفه در هیئتعلمی دانشگاه برجسته شیکاگو [۷] تدریس میکنید. آیا این دانشگاه که زمانی بهعنوان مادر آزادی بیان در میان مؤسسات عالی دانشگاهی شناخته میشد، تسلیم فشارها شده و از پلیس درخواست کرده است تا تظاهرات کنندگان صلحآمیز قانونی را سرکوب کند؟
جان میرشایمر: بله، با ذکر این نکته که آنها با پلیس شهر شیکاگو [۸] تماس نگرفتند، بلکه از نیروهای امنیتی دانشگاه برای پایان دادن به اعتراضات استفاده کردند. با این حال به باور من، جانمایه کلام شما در این مورد درست است.
اندرو ناپولیتانو: هر کسی که اکنون رئیس دانشگاه است، باید سنت غنیای که به ادوارد لوی [۹]، دادستان کل و رئیس سابق این دانشگاه، بازمیگردد را بشناسد {۵}. اما چرا این تغییر ریشهای اتفاق افتاد؟ آیا طبقه اهداکنندگان مالی به او فشار آوردهاند؟
جان میرشایمر: ما در این باره اطلاعاتی نداریم و هیچ مدرک محکمی در مورد آنچه در [دانشگاه] شیکاگو رخ داده است نداریم. هرچند موارد دیگر، برای نمونه در قضایای [دانشگاه] هاروارد و [دانشگاه] کلمبیا میتوان شواهد و مدارکی را دید. با وجود اینکه هیچ مدرک قاطعی مبنی بر نفوذ لابی در قضیه [دانشگاه] شیکاگو وجود ندارد، من حاضر هستم مقدار فراوانی پول شرط ببندم که برای اینکه رئیس دانشگاه شیکاگو اعتراضات را در اسرع وقت سرکوب کند، بر او فشار زیادی وارد شده است. پس از این، او اردوگاههای اعتراضی را متلاشی کرد و به عقیده من، او مرتکب اشتباهی بنیادین شد.
اندرو ناپولیتانو: حتی اگر ممتازترین تبیینگر این مسائل در جهان، یعنی شخصی که من اکنون با او صحبت میکنم، در هیئتعلمی این دانشگاه نشسته باشد، او مرتکب این اشتباه شد. حدس من این است که او پیش از این اقدام با شما تماس نگرفت.
جان میرشایمر: نه، اینکه او پیش از این اقدام با من تماس بگیرد تصورناپذیر است. از دیدگاه او، تماسگرفتن با من عاقلانه نیست. به دلیل اینکه من مقاله و کتاب لابی اسرائیل را نوشتم، آنقدر تفرقهانگیز محسوب میشوم که بهنوعی پرتوهای خطرناک از خود ساطع میکنم؛ بنابراین، اگر او با من تماس میگرفت، مشکلات گوناگونی برای او ایجاد میشد، اما حقیقت این است که او باید با من تماس میگرفت. ضمناً، در قضیه [دانشگاه] هاروارد، به نظر من اقدام هوشمندانه برای کلودین گی [۱۰] که لابی [اسرائیل] باعث شد او انصراف دهد {۶}، این بود که در ابتدای بحران با استیو والت مفصلاً صحبت میکرد. زیرا استیو در مورد این مسائل بسیار مطلع است و میتوانست در مورد مسیر پیشرو و رفتارهای مدبرانه او را راهنمایی کند.
اندرو ناپولیتانو: استیو والت همان فردی است که با شما همقلم بود؟
جان میرشایمر: بله. من و استیو والت که در هاروارد تدریس میکند، مقاله و کتاب لابی اسرائیل را نوشتیم. به باور من، او میتوانست به کلودین گی مشاوره بسیار خوبی بدهد. با این حال اگر هم این اتفاق میافتاد، مطمئن نیستم این اقدام نتیجه میداد، زیرا در اینجا لابی [اسرائیل] بسیار قدرتمند است. آنها درنهایت نهتنها کلودین گی را در [دانشگاه] هاروارد به بیرون انداختند، بلکه رئیس دانشگاه پنسیلوانیا [۱۱] نیز به همین سرنوشت دچار شد. فکر میکنم شواهد گوناگونی وجود دارد نشان میدهد استعفای در حال وقوع رئیس [دانشگاه] کرنل (در ایالت نیویورک) [۱۲] نیز بر سر همین موضوع است.
اندرو ناپولیتانو: عجب! چرا میگویید اگر فضای بحث و مناظره در امریکا آزاد، عادلانه و باز باشد، اسرائیل در عمل در این مباحثه شکست خواهد خورد؟
جان میرشایمر: خوب، استدلالهایی حامیان اسرائیل مطرح میکنند این است که نخست، اسرائیل با ما ارزشهای مشترک دارد؛ دوم، یک دموکراسی لیبرال است؛ سوم، [برای امریکا] یک موهبت راهبردی است؛ و چهارم، از حمایت از اسرائیل سود زیادی میبریم. آنها همچنین میگویند همه این اتهامات در مورد اسرائیل که یک حکومت آپارتاید است و در کارزار نسلکشی علیه فلسطینیها دست دارد بیمعنی است. لابی [اسرائیل] این استدلالها را مطرح میکند تا ایالاتمتحده و اسرائیل در کنار هم بمانند. با این حال، همه اینها مسخره است. آنها میگویند اسرائیل یک دموکراسی لیبرال است که با ما ارزشهای مشترک دارد. بله، میتوان گفت با امریکای دوران تبعیض نژادی جیم کرو {۷} ارزشهایشان مشترک است، اما امروزه مطمئناً با ما ارزشهای مشترک ندارند. بهعلاوه، این حکومت [اسرائیل] یک دموکراسی لیبرال نیست. این کشور است که اصلاً لیبرال نیست و اگر فلسطینیهای غزه و کرانه باختری را در نظر بگیرید، حتی نمیتوان آن را دموکراسی نامید. اگر به آنچه امروز در غزه میگذرد بنگرید، حکومت آپارتایدی را میبینید که درگیر کارزار نسلکشی علیه فلسطینیهاست. حامیان اسرائیل مطلقاً نمیخواهند این روایت در گفتمان جریان اصلی فراگیر شود؛ بنابراین، هر کاری که میتوانند برای سرکوب آن انجام میدهند.
اندرو ناپولیتانو: آیا اسرائیل برای ایالاتمتحده امریکا از جنبههای نظامی، سیاسی، جغرافیای سیاسی یا جنبههای دیگر، یک موهبت راهبردی است؟
جان میرشایمر: نه، بلکه مسئولیتی راهبردی است. همانطور که بارها گفتهام، اسرائیل وبال گردن ماست. ما به هیچ وجه به درگیر شدن در جنگ غزه نیاز نداریم. ایالاتمتحده مدتهاست که [بهظاهر] علاقهمند است برای دستیابی به راهحل دو کشوری در خاورمیانه بکوشد تا اسرائیلیها و فلسطینیها بتوانند در یک موقعیت نسبتاً صلحآمیز در کنار یکدیگر زندگی کنند. ما نتوانستهایم این کار را انجام دهیم. تا زمانی که حکومت آپارتایدی وجود داشته باشد که در آن یهودیان اسرائیلی بر فلسطینیها در داخل اسرائیل بزرگ {۸} مسلط باشند، دچار مشکلات بسیاری خواهید شد. یعنی شاهد انتفاضه اول {۹}، انتفاضه دوم {۱۰} و عملیات هفتم اکتبر خواهید بود؛ بنابراین ما سخت کوشیدهایم تا وضعیت اسرائیل پایدار شود و این غائله خاتمه یابد، اما شکست خوردیم. نتیجه نهایی این است که اینهمه دردسر داریم و اوضاع به سود ما نیست.
اندرو ناپولیتانو: پروفسور میرشایمر، آیا امروز اسرائیل در مخمصهای جدی گیر نیفتاده است؟
جان میرشایمر: برای شروع، باید گفت دلیل اینکه آریل شارون [۱۳] شهرکنشینان و سربازان اسرائیلی را در سال ۲۰۰۵ از غزه بیرون کشید، این بود که او درک میکرد که نوار غزه لانه زنبور خطرناکی است و بهترین گزینه برای اسرائیل این است که از آنجا خارج شود. ایده آنها این بود که غزه را به یک زندان روباز غولپیکر تبدیل کنند و البته همین کار را کردند، اما اگر به آنچه اکنون رخ داده است نگاه کنید، اسرائیلیها به غزه بازگشتهاند و مجبورند آنجا را اداره کنند، زیرا بهطورکلی هیچ کشور یا نهاد دیگری که اسرائیلیها بتوانند به آنها اجازه اداره غزه را بدهند وجود ندارد. درنتیجه، آنها اساساً به این لانه زنبور خطرناک بازگشتهاند و در این جبهه واقعاً مشکل دارند. علاوه بر این، اگر به آنچه در رابطه با درگیری با حزبالله رخ میدهد، یعنی تبادل راکت و موشک در شمال اسرائیل، نگاه کنید و اگر به مبادله نظامی بین ایران و اسرائیل بین یکم تا سیزدهم آوریل توجه کنید، درمییابید که اسرائیلیها مانند گذشته برتری در تنشزایی [۱۴] نداشتند. {۱۱} ایران توانست با تعداد زیادی موشک بالستیک، موشک کروز و پهپادهای [انتحاری] اسرائیل را هدف قرار دهد. درست است که خیلی از این [موشکها و پهپادها] نتوانستند [از سیستمهای پدافندی اسرائیل] عبور کنند، اما حمله ایرانیها گسترده بود. زمانی که اسرائیلیها خواستند در روز نوزدهم آوریل تلافی کنند، صرفاً به حمله به یک رادار در داخل ایران بسنده کردند. این یک پاسخ بسیار کوچک و جزئی بود، به این دلیل که امروز اسرائیل در موقعیتی نیست که بتواند درگیر جنگی بزرگ با ایران باشد و ایالاتمتحده نیز قطعاً نمیخواهد این اتفاق بیفتد؛ بنابراین، اگر به این واقعیت نگاه کنید که اولاً، اسرائیل به غزه بازگشته است و راهی برای خروج ندارد و ثانیاً به این واقعیت توجه کنید که توانایی تنشزایی اسرائیل در برابر دشمنانی مانند ایران و حزبالله بسیار تقلیل یافته است؛ زیرا آنها [ایران و حزبالله] راکتها و موشکهای بسیار زیادی دارند؛ بنابراین، میبینید که توان بازدارندگی اسرائیل آن چیزی نیست که پیش از این مینمود. درنتیجه، اسرائیل در مخمصه خطرناکی است.
اندرو ناپولیتانو: برگردیم به لابی اسرائیل. آیا لابی دغدغه دیگر ماجراجوییهای سیاست خارجی ایالاتمتحده، مانند اوکراین را دارد یا فقط بر رابطه ایالاتمتحده و اسرائیل متمرکزشده است؟
جان میرشایمر: این پرسش بسیار جالبی است. واقعیت این است که لابی عمیقاً علاقهمند است که ببیند ایالاتمتحده در سراسر کره زمین از لحاظ نظامی درگیر است. دلیلش این است که اگر ایالاتمتحده در سراسر کره زمین مداخله کند، به این معنی است که متعهد به مداخله در اسرائیل نیز خواهد بود. شما [بهعنوان لابی اسرائیل] نمیخواهید شرایطی ایجاد شود که ایالاتمتحده نیروهای خود را عقب بکشد، سیاست خارجی خویشتندارانهای را اجرا کند و تمایل زیادی به مداخله در مناطق دیگر در سراسر جهان نداشته باشد. زیرا اگر اینگونه باشد و اسرائیل وارد یک درگیری شود، آنگاه ایالاتمتحده ممکن است تمایلی به مداخله به نفع اسرائیل نداشته باشد؛ بنابراین، لابی [اسرائیل] در درازمدت، علاقه عمیقی دارد تا ایالاتمتحده امریکا یک سیاست خارجی بسیار تهاجمی را در سراسر جهان دنبال کند.
اندرو ناپولیتانو: آیا یک اسرائیل کاملاً منزوی که تنها ایالاتمتحده را در کنار خود دارد، میتواند از لحاظ اقتصادی دوام آورد؟
جان میرشایمر: خوب، کاملاً منزوی نخواهد شد، زیرا اروپاییها و نیز بسیاری از کشورهای خاورمیانه به تجارت با اسرائیل ادامه خواهند داد. من فکر نمیکنم اوضاع اسرائیل در حدی خطرناک شود که نتواند از نظر اقتصادی بقای خود را حفظ کند. اگر زمانی به آن نقطه برسد و پیشبینی من اشتباه از آب درآید، ایالاتمتحده به همراه دیگر کشورها مداخله خواهد کرد و فشار چشمگیری را بر کشورهای دیگر قرار خواهد داد تا روابط اقتصادی خود با اسرائیل را حفظ کنند؛ بنابراین به باور من، خطر اینکه اسرائیل در اثر اختناق اقتصادی یا هر چیز دیگری مانند آن، نتواند دوام بیاورد اصلاً جدی نیست. مشکلات بزرگتری که اسرائیل با آنها مواجه است ماهیت سیاسی دارند و به مشکلات داخلی مانند فلسطینیها مربوط میشوند. واقعیت این است که مجموعهای از نیروهای گریز از مرکز درون اسرائیل وجود دارند که انسجام داخلی این کشور را تهدید میکنند. ما هنوز در مورد برخی از آنها صحبت نکردهایم.
اندرو ناپولیتانو: خیلی خوب. قبل از اینکه به آنها برسیم، یک پرسش دیگر در مورد اقتصاد اسرائیل دارم: اگر بخواهم از اصطلاحی برای توصیف اقتصادشان استفاده کنم، باید بگویم که اقتصادشان قطعاً کساد شده است. به دلیل کمبود کارگران عرب، فراخوانی سربازان به خدمت و اسکان مجدد شهرکنشینان در کرانه باختری، چرخ اقتصاد آنها بهخوبی ششم اکتبر نمیچرخد. این رویدادها مطمئناً از نظر اقتصادی به اسرائیلیها آسیب زده است.
جان میرشایمر: بله، هیچ شکی در این مورد نیست. علاوه بر اینها، شما به گردشگری اشاره نکردید. همانطور که میدانید این صنعت یکی از منابع درآمدی مهم آنهاست که در اثر این درگیری تا حد زیادی راکد شده است. در این شکی نیست که به اقتصاد اسرائیل زیان شدیدی وارد شده است، اما باید دید چه مقدار آسیب دیده است. بهعلاوه، شما باید به یاد داشته باشید ایالاتمتحده برای نجات اسرائیلیها از هیچ تلاشی دریغ نخواهد کرد. اسرائیلیها برای سلاحهایی که علیه فلسطینیها به کار میبرند پول زیادی نمیپردازند، بهخاطر اینکه اساساً ما [امریکاییها] بیشتر این هزینهها را تقبل میکنیم. ما با حداقل قیمت یا بهطور رایگان، مقادیر عظیمی از تجهیزات نظامی را به آنها میدهیم؛ بنابراین اینکه اقتصادشان بهشدت آسیب خواهد دید یا نه، مشخص نیست.
اندرو ناپولیتانو: من چند سؤال دیگر از شما در مورد اسرائیل دارم. آیا نخستوزیر نتانیاهو خود را در وضعیت غیرقابل فراری قرار داده است؟ شما پیشتر به مسائل داخلی اشاره کردید. اگر اشتباه نکنم، شما گفتید معضلاتی وجود دارند که بهطور بالقوه، میتوانند اسرائیل را از هم بپاشانند. من نمیخواهم حرف دردهان شما بگذارم. دقیقاً از چه چیزی صحبت میکنید؟
جان میرشایمر: خوب، اسرائیل به شکل بسیار مهمی، به دو جامعه مختلف تقسیم شده است. نخست گروهی راست افراطی و کاملاً موعودگرایانه است؛ و دوم جریان اصلی سنتیتر اسرائیلیهایی که به اروپا گرایش دارند. این دو گروه به جان یکدیگر افتادهاند. به خاطر داشته باشید قبل از هفتم اکتبر، دولت نتانیاهو اقداماتی کرد تا قوانین پایهای اسرائیل را تغییر دهد تا درنتیجه، نفوذ دادگاه عالی بر اوضاع سیاسی داخل اسرائیل به میزان قابلتوجهی کاهش یابد. سپس آنچه اتفاق افتاد این بود که روزبهروز تظاهرات بزرگی به راه میافتاد و در مطبوعات اسرائیل، انواع و اقسام صحبتها در مورد احتمال وقوع جنگ داخلی بین راست افراطی و راست میانه در داخل اسرائیل پیش آمده بود. این یک دسته از نیروهای گریز از مرکزی است که پیشتر دربارهشان گفتم. دسته دیگر مربوط به ماهیت خصمانه جامعه اسرائیلی است که هنوز وجود دارد و حلوفصل نشده است. جنگ غزه تا حد زیادی شعله این اختلافات را موقتاً خاموش کرده است، اما زمانی که این جنگ به پایان برسد و یا حداقل وقتی تیراندازی متوقف شود، این آتش دوباره شعلهور خواهد شد. در داخل اسرائیل شکافی واقعی وجود دارد که نمیتوان آن را بسیار متفاوت با شکاف بین آبی [دموکرات و لیبرال] [۱۵] و قرمز [جمهوریخواه و محافظهکار] [۱۶] در داخل ایالاتمتحده در نظر گرفت. من نمیخواهم استدلال کنم که راست میانه در اسرائیل بهاندازه حزب دموکرات امریکا لیبرال است، اما بین راست افراطی و راست میانه در داخل اسرائیل تفاوت بسیار زیادی وجود دارد. ضمناً، بنیامین نتانیاهو اساساً راست میانه است. هرچند در کابینه او سیاستمداران راست افراطی نیز حضور دارند، ولی این شکاف مسئلهساز نباید دستکم گرفته شود.
اندرو ناپولیتانو: اگر نتانیاهو با حماس بر سر آتشبس مذاکره کند یا نتواند با شدتی که برای خشنودی جناح راست کافی باشد به رفح حمله کند، آیا دولتش در خطر انحلال قرار میگیرد و ممکن است در میانه جنگ، انتخابات جدیدی برگزار شود؟
جان میرشایمر: بعید میدانم. من فکر میکنم او تمام تلاش خود را میکند تا این جنگ ادامه یابد و از ماندن خود در قدرت اطمینان یابد. به نظر من، او به این زودیها تمایلی به پایان دادن این جنگ از خود نشان نخواهد داد؛ زیرا اگر او نتواند حماس را شکست دهد و جنگ را تمام کند، در این صورت واقعاً دچار مشکل خواهد شد و احتمالاً دولتش از هم خواهد پاشید؛ البته بهتر است با این واقعیت روبهرو شویم که او حماس را شکست نخواهد داد. درنتیجه، برای اینکه نتانیاهو بیشتر در قدرت بماند، منطقیتر است که بگوید قبل از خروج از غزه و قبل از پایان جنگ، باید حماس را قاطعانه شکست دهیم. به این خاطر که او نمیتواند حماس را قاطعانه شکست دهد، این جنگ برای همیشه ادامه خواهد داشت. اگر این جنگ برای همیشه ادامه داشته باشد، احتمال اینکه او بهزودی از قدرت کنار گذاشته شود به حداقل میرسد؛ بنابراین واضح است او علاقهای به حلوفصل سریع این غائله ندارد.
اندرو ناپولیتانو: حدود چهار یا پنج روز پیش روزنامه هاآرتص [۱۷] که میدانم هر روز آن را میخوانید، از او پرسید «فکر میکنید این جنگ تا چه زمانی طول خواهد کشید؟» نمیدانم که پاسخ او فیالبداهه بود یا سنجیده و حسابشده، اما او جواب داد که این جنگ پس از ده سال به پایان خواهد رسید. ده سال! آیا میتوانید تصور کنید که این جنگ تا ده سال آینده ادامه خواهد داشت؟
جان میرشایمر: خوب، همانطور که پیش از این نیز گفتم فکر میکنم که این درگیری تا ابد ادامه خواهد داشت. برای درگیری بین فلسطینیها و اسرائیلیها هیچ راهحلی نمیبینم. بله، گاهی اوقات تیراندازی متوقف میشود و یک مکث طولانی داریم، اما پس از آن چه، اتفاقی خواهد افتاد؟ به انتفاضه اول، انتفاضه دوم و سپس به هفتم اکتبر فکر کنید. همه این موارد در مقاطع مختلفی از اواخر دهه ۱۹۸۰ به بعد اتفاق افتاده است. من در اینجا کلماتم را با دقت انتخاب میکنم: در این بین دورههایی از صلح نسبی داشتیم که مقطعی و موقت بودند؛ بنابراین پس از اینکه تیراندازی متوقف شود، درگیری غزه نیز زمانی به پایان میرسد، اما درگیری بنیادین دستنخورده باقی میماند و پس از مدتی، شاهد یک قیام دیگر خواهیم بود. با این حال، نتانیاهو میخواهد به این آتش دامن بزند که این درگیری تا جایی که ممکن است ادامه یابد؛ زیرا روزی که این درگیری متوقف شود، برای او روز جزا خواهد بود.
اندرو ناپولیتانو: در کلیپ بعدی، مشاور امنیت ملی ما، جیک سالیوان [۱۸]، در مورد نسلکشی در غزه صحبت میکند:
جیک سالیوان: ما اعتقاد داریم اسرائیل میتواند و باید اقدامات بیشتری برای تضمین حفاظت و رفاه غیرنظامیان بیگناه انجام دهد. ما باور نداریم آنچه در غزه رخ میدهد نسلکشی است. ما قاطعانه و علناً این گزاره را رد کردهایم».
اندرو ناپولیتانو: پروفسور میرشایمر، او در برابر واقعیتی که در مقابلش قرار دارد کور است.
جان میرشایمر: در این مورد تردیدی وجود ندارد، اما هیچکس درون دولت و رسانههای جریان اصلی {۱۲} قرار نیست آشکارا بیاید و بگوید که اسرائیل درگیر نسلکشی است. به خاطر اینکه لابی [اسرائیل] آن را تحمل نخواهد کرد و در مورد این مسائل، این لابی است که اساساً مشخص میکند جیک سالیوان چه بگوید. سؤال من از جیک این است: بسیار خوب، شما نمیخواهید آن را نسلکشی بنامید. به آن چه میگویید؟ کشتار جمعی؟ بله، اگر نسلکشی نباشد، کشتار جمعی است. توجه کنید که او هیچ کلمهای برای توصیف اقدامات اسرائیلیها ندارد. تنها کاری که او میخواهد انجام دهد تأکید بر این نکته است که اقدامات اسرائیلیها نسلکشی نیست؛ البته من فکر میکنم نسلکشی است، اما کاملاً درک میکنم که میتوان استدلال کرد این اقدامات نسلکشی نیست. اما اگر شما این استدلال را مطرح کنید، باید مشخص کنید که فکر میکنید این اقدامات چه محسوب میشود. به باور من، اگر نسلکشی نیست، باید اعتراف کنید که کشتارجمعی است. این اقدامات هولناک هستند.
اندرو ناپولیتانو: باور اینکه ما رفتار اسرائیلیها با فلسطینیها را تحمل میکنیم دشوار است.
جان میرشایمر: ما صرفاً این رفتارها را تحمل نمیکنیم. اگر ما سلاح و پوشش دیپلماتیک برایشان فراهم نکنیم، آنها نمیتوانند مرتکب این نسلکشی شوند. باورش سخت است، البته جیک سالیوان نمیخواهد بگوید که اسرائیل درگیر نسلکشی است، زیرا در این صورت او نیز در این یک نسلکشی همدست خواهد بود و ممکن است در آینده، در دادگاهی بهعنوان متهم فراخوانده شود. توجه کنید که او مرد جوانی است و در مورد جنایات جنگی در دیوان کیفری بینالمللی [۱۹] {۱۳}، قانون مرور زمان {۱۴} وجود ندارد.
اندرو ناپولیتانو: پروفسور میرشایمر، خیلی ممنون از شما و باعث خوشحالی است که توانستم بار دیگر میزبان شما باشم. متأسفم که اینقدر گفتوگویمان طولانی شد، اما این گفتوگوها جذاب است و ما واقعاً موضوعات بسیاری را پوشش دادیم. خیلی ممنون از وقتیکه گذاشتید، میدانم که تازه از استرالیا به خانه برگشتید. من عمیقاً از اینکه در این برنامه حضور پیدا میکنید سپاسگزارم و مشتاقانه منتظر دیدار شما در هفته آینده هستم.
جان میرشایمر: متشکرم. من هم مشتاق دیدار مجدد شما هستم. خیلی ممنون.
پینوشتها:
{۱} این کتاب در سال ۱۳۸۸ توسط لطفالله میثمی (مدیرمسئول نشریه چشمانداز ایران) ترجمه شده و توسط انتشارات صمدیه به چاپ رسیده است.
}۲} در اینجا اندرو ناپولیتانو از عبارت «Donor Class» استفاده میکند. طبقه اهداکننده یا اهداکنندگان مالی به نخبگان ثروتمندی اطلاق میشود که در ازای بهدست آوردن نفوذ و تأثیرگذاری، از اهداف یا نهادهای مختلف حمایت مالی میکنند. آنها اغلب با هدف شکل دادن به سیاستها یا دسترسی به افراد قدرتمند به کارزارهای سیاسی، سازمانهای غیرانتفاعی، مؤسسات آموزشی و مؤسسات خیریه کمک مالی میکنند. مثالها شامل افراد و شرکتهای ثروتمندی است که در کمپینهای سیاسی مشارکت میکنند، بنیادهایی که به سازمانهای غیرانتفاعی کمک مالی میکنند و فارغالتحصیلانی که به دانشگاهها کمک مالی میکنند. در سال ۱۹۹۸، باب هربرت [۲۰]، مقالهنویس روزنامه نیویورکتایمز، از توانگرسالاران [۲۱] نوین امریکایی با عنوان «طبقه اهداکننده» (فهرست اهداکنندگان برتر) نام برد و برای نخستین بار این طبقه را بهعنوان «گروه کوچکی که صرفاً نماینده بیستوپنج صدم درصد از جمعیت هستند» تعریف کرد.
{۳} کمیته روابط عمومی امریکا-اسرائیل (به انگلیسی:American Israel Public Affairs Committee) مشهور به اِیپَک، یکی از بزرگترین و قدرتمندترین گروههای لابیگری در ایالاتمتحده امریکاست. این گروه با بیش از صد هزار عضو، هرساله، میلیونها دلار خرج سرمایهگذاری در نفوذ بر سیاستهای دولتی و قانونگذاری امریکا میکند. تا سال ۲۰۲۱، ایپک برای خود نامزدهای سیاسی بودجه جمعآوری نمیکرد. اعضای آن از طریق کمیتههای اقدام سیاسی غیروابسته به ایپک و از راههای دیگر برای نامزدها پول جمعآوری کردند. در اواخر سال ۲۰۲۱، ایپک کمیته اقدام سیاسی خود را تشکیل داد. همچنین برنامههایی را برای یک کمیته منشوری سیاسی [۲۲] اعلام کرد که میتواند از طرف نامزدها پول خرج کند. منتقدان ایپک اعلام کردهاند بهعنوان عامل دولت اسرائیل عمل میکند و در کنگره ایالاتمتحده با قدرت و نفوذش «کنترل شدیدی» دارد. ایپک متهم شده است بهشدت با حزب لیکود اسرائیل متحد است. ایپک خود را بهعنوان یک سازمان دوحزبی معرفی میکند و لوایحی را که برای آن در کنگره لابی میکند، همیشه بهطور مشترک توسط یک دموکرات و هم جمهوریخواه حمایت میشود. حامیان ایپک ادعا میکنند ماهیت دوحزبی آن را میتوان در کنفرانس سالانه سیاستگذاری آن مشاهده کرد که در سال ۲۰۱۶ نامزدهای هر دو حزب اصلی را شامل میشد: هیلاری کلینتون دموکرات و دونالد ترامپ جمهوریخواه. ایپک بهعنوان نماینده یهودیان امریکایی که از اسرائیل حمایت میکنند و تنها از سیاستها و دیدگاههای راستگرای اسرائیل حمایت میکند موردانتقاد قرار گرفته است.
{۴} در اینجا اندرو ناپولیتانو دو نکته را به اشتباه نقل میکند: نخست، همانطور که جان میرشایمر در پاسخ خود بهدرستی میگوید، روزنامه واشنگتنپست این گزارش را تهیه کرد، نه نیویورکتایمز. دوم، این گزارش درباره ایمیلهای تاجران ثروتمند یهودی نبود، بلکه درباره محتوای مکالمات و همفکریشان درباره چگونگی سرکوب اعتراضات و دفاع از اسرائیل در یک گروه واتساپ [۲۳] بود.
}۵} اندرو ناپولیتانو صرفاً به نام ادوارد لوی اشاره کوتاه میکند و منظور خود را از سنت غنی دانشگاه شیکاگو در آزادی بیان توضیح نمیدهد. در نوبت پیشین گفتوگوی جان میرشایمر با اندرو ناپولیتانو که با عنوان «جان میرشایمر: اسرائیل وبال گردن امریکاییهاست» در وبسایت چشمانداز ایران منتشر شد، میرشایمر درباره شیوه مدیریت ادوارد لوی بر اعتراضات ضد جنگ ویتنام، اینگونه گفت: «وقتی در سال ۱۹۶۹ در این دانشگاه، اعتراضات به جنگ ویتنام به اوج رسید، دانشجویان ساختمان اداری دانشگاه را تصرف کردند. ادوارد لوی که در آن زمان رئیس دانشگاه شیکاگو بود از پلیس کمک نگرفت، اما دانشگاههایی مانند هاروارد و کلمبیا که در سالهای ۱۹۶۸ و ۱۹۶۹ محل اعتراضات بودند، رؤسای آنها بهسرعت پلیس را فراخواندند و این اقدام برای آنها نتیجه عکس به همراه داشت. با این حال باید رفتار اد لوی را تحسین کنیم، چون او به پلیس زنگ نزد و در عوض، صبر کرد اعتراضات دانشجویان به پایان برسد و درنهایت دانشجویان معترض را تعلیق کرد. توجه کنید این کار در آن زمان اقدامی هوشمندانه تلقی میشد و باور من، اگر الآن لابی اسرائیل وجود نداشت و اعتراضات اینگونه بود، رؤسای دانشگاهها از پلیس کمک نمیگرفتند و منتظر میماندند اعتراضات به پایان برسد.»
{۶} پس از عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به رهبری حماس، کلودین گی با انتقاداتی مواجه شد، ازجمله از سوی لارنس سامرز [۲۴]، رئیس سابق دانشگاه هاروارد [۲۵] زیرا بهاندازهای که حامیان سرسخت اسرائیل قانع شوند، این حملات را محکوم نکرد. در جلسه استماع کنگره در دسامبر ۲۰۲۳ درباره یهودستیزی [۲۶]، کلودین گی و رؤسای دانشگاه ام آی تی [۲۷] و دانشگاه پنسیلوانیا توسط برخی از اعضای کنگره متهم شدند که برای محکومکردن و مبارزه با یهودیستیزی در دانشگاه بهاندازه کافی تلاش نمیکنند. در نامهای که توسط هفتاد نماینده کنگره امضا شد، خواستار استعفای هر سه رئیس دانشگاه شدند. مؤسسات لابی اسرائیل ازجمله ایپک و بنیاد ادلسون [۲۸]، از اکثریت قریب به اتفاق این نمایندگان حمایت مالی کرده بودند. لیز ماگیل [۲۹]، رئیس دانشگاه پنسیلوانیا، قبلاً در دانشگاه خود تحت فشار قرار گرفته بود و هفته بعد استعفا داد. در ۱۱ دسامبر، بیش از ۷۰۰ نفر از ۲۴۵۲ عضو هیئتعلمی هاروارد نامهای را امضا کردند که در آن با درخواست برکناری کلودین گی از سمت ریاست دانشگاه مخالفت شده بود. همچنین انجمن فارغالتحصیلان هاروارد اعلام کرد «به اتفاق آرا و بیچونوچرا» از ریاست کلودین گی حمایت میکند. در ۱۲ دسامبر، هیئتمدیره هاروارد اعلام کرد که آنها «به اتفاق آرا» از ریاست کلودین گی حمایت کردند و افزود: «کلودین گی به خاطر نحوه رسیدگی به شهادتهایش در کنگره عذرخواهی کرد و متعهد شد که مبارزه علیه یهودستیزی در دانشگاه را مضاعف کند». با این حال، این تلاشها مؤثر واقع نشد و سرمایهداران یهودی مانند بیل اَکمن [۳۰] حمایتهای مالی خود از دانشگاه هاروارد را به انصراف کلودین گی مشروط کردند. سرانجام چند هفته پس از این اتفاقات، کلودین گی از ریاست این دانشگاه استعفا داد.
{۷} قوانین جیم کرو (به انگلیسی: Jim Crow laws) قوانینی ایالتی و محلی بودند که بین ۱۸۷۶ و ۱۹۶۵ در ایالاتمتحده به تصویب رسیدند. آنها بهطور قانونی [۳۱] دستور جداسازی نژادی در همه تأسیسات عمومی ایالات جنوبی مؤتلفه سابق را با وضعیت «جدا ولی مساوی» برای سیاهان امریکا، از ۱۸۹۰ به بعد، صادر میکردند. جدایی در عمل شرایطی برای سیاهان امریکا ایجاد کرد که وضع آنان از سفیدهای امریکایی پایینتر باشد و ضررهای اقتصادی، آموزشی و اجتماعی برایشان در پی بیاورد. جدایی نژادی دوژور بیشتر به جنوب ایالاتمتحده اعمال شد. جدایی نژادی شمال عموماً در عمل [۳۲] انجام میشد و الگوهای جدایی در مسکن از طریق توافقات، امور قرض دادن بانکی و تبعیض شغلی ازجمله اعمال اتحادیهای تبعیضآمیز به مدت دههها اعمال میشد. برخی نمونههای قوانین جیم کرو جداسازی نژادی مدارس دولتی، اماکن عمومی و حملونقل عمومی و جداسازی نژادی دستشوییها، رستورانها و آبخوریها برای سفیدها و سیاهان بود. نیروهای مسلح امریکا از پیش جداسازی شده بود. بیستوهشتمین رئیسجمهور ایالاتمتحده امریکا، وودرو ویلسون [۳۳]، در سال ۱۹۱۳ جداسازی نژادی در محلهای کار دولت فدرال را آغاز کرد.
{۸} «اسرائیل بزرگ» ] ۳۴[ یا «سرزمین کامل اسرائیل» [۳۵] اصطلاحی با معانی دینی و سیاسی مختلف است. این اصطلاح بهطور معمول به شیوهای بازپیوندخواهانه [۳۶] به مرزهای تاریخی یا دلخواه اسرائیل گفته میشود. در حال حاضر در رایجترین تعریف به مجموع قلمروهای رژیم اسرائیل و اراضی فلسطینی، اسرائیل بزرگ گفته میشود. در تعریف قدیمیتر که مورد تأیید صهیونیستهای تجدیدنظرطلب [۳۷] بود امارت فرا اردن نیز بخشی از اسرائیل بزرگ به حساب میآمد.
}۹} انتفاضه اول فلسطین یا انقلاب سنگ (به عربی: الانتفاضه الفلسطینیه الأولی أو انتفاضه الحجاره)، شکلی از اشکال اعتراض مردم فلسطین علیه اوضاع نابسامان مردم فلسطین در اردوگاهها، افزایش بیکاری، تبعیض نژادی و سرکوب مردم فلسطین به دست دولت اسرائیل بود که انتفاضه سنگ نیز نامیده شد چون سنگ، ابزار اصلی استفاده شده در آن بود. همچنین کودکانی که سنگ پرتاب میکردند با نام کودکان سنگ شناخته میشوند. هدایت انتفاضه در ابتدا بهوسیله رهبری ملی موحد صورت میگرفت که در ادامه سازمان آزادیسازی فلسطین به آن ملحق شد، انتفاضه در ۱۸ آذر ۱۳۶۶ (معادل پاییز ۱۹۸۷) در جبالیا در نوار غزه آغاز شد و سپس به دیگر شهرها، روستاها و اردوگاههای فلسطینی انتقال یافت. عامل ایجاد جرقه اول انتفاضه، حادثهای بود که در آن چند کارگر فلسطینی توسط یک راننده کامیون اسرائیلی در نزدیکی دیوار «اریز» زیر گرفته شدند؛ دیوار اریز نوار غزه را از خاک اسرائیل از تاریخ ۱۹۹۸ میلادی جدا کرده است. انتفاضه در سال ۱۹۹۱ میلادی آرام شد و با امضای پیمان اسلو [۳۸] بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین [۳۹] به پایان رسید. برحسب آمارها حدود ۳۰۰۰ فلسطینی در خلال حوادث انتفاضه به دست ارتش اسرائیل کشته شده و در مقابل ۱۶۰ اسرائیلی به دست فلسطینیها کشته شدهاند، بهعلاوه گفته میشود که در طی این درگیریها حدود ۱۰۰۰ فلسطینی نیز به دست دیگر فلسطینیهایی که با دولت اسرائیل در این کشتار همکاری کردهاند کشته شدهاند، اگر چه کمتر از نصف این تعداد ثابت شده است.
{۱۰} انتفاضه دوم (به عربی: الإنتفاضه الفلسطینیه الثانیه یا إنتفاضه الأقصی) خیزش بزرگ فلسطینیان علیه اسرائیل بود. گمان میرود محرکهای عمومی ناآرامیها بر شکست اجلاس کمپ دیوید [۴۰] در سال ۲۰۰۰ متمرکز باشد که انتظار میرفت در ژوئیه ۲۰۰۰ به توافق نهایی در مورد روند صلح اسرائیل و فلسطین دست یابد. شیوع خشونت در سپتامبر ۲۰۰۰، پس از آنکه آریل شارون بازدید تحریکآمیزی از محوطه الاقصی در کوه معبد در اورشلیم انجام داد آغاز شد؛ خود این دیدار صلحآمیز بود، اما پیشبینیشده جرقه اعتراضات و شورشهایی را برانگیخت که پلیس اسرائیل، آن را با گلولههای پلاستیکی و گاز اشکآور، سرکوب کرد. این دوران پس از مذاکرات پیمان کمپ دیوید ۲ در سال ۲۰۰۰ [۴۱] و مذاکرات نهساله تحت عنوان طرح صلح خاورمیانه آشکار شد. پس از پایان جنگ ۲۰۰۶ اسرائیل و لبنان و آغاز موجی تازه از دومین انتفاضه فلسطینیان و خاورمیانه در معرض چالشهای جدی قرار گرفت.
{۱۱} در گفتوگوی هفته سوم آوریل ۲۰۲۴ اندرو ناپولیتانو با جان میرشایمر که با عنوان «جان میرشایمر: ایران اسرائیل را مات و مبهوت کرد» در وبسایت چشمانداز ایران منتشر شد، جان میرشایمر مفهوم برتری در تنشزایی در راهبرد اسرائیلیها را اینگونه توضیح میدهد: «هسته اصلی راهبرد بازدارندگی اسرائیل، برتری در تنشزایی است. اسرائیلیها بر پایه این اصل عمل میکنند که اگر کسی به آنها ضربه بزند، باید بتوانند تلافی کنند و نسبت به آسیبی که دشمنشان به آنها زدند، آسیب بیشتری وارد کنند. بدیهی است برتری در تنشزایی همین مفهوم را دارد. آنها میخواهند دنیا از آنها وحشت داشته باشد. منطق برتری در تنشزایی همین است. هدفشان این است که اگر از نردبان تنشزایی بالا بروید، به هر سطح جدیدی که میرسید اسرائیلیها بتوانند شما را شکست دهند؛ بنابراین، خیلی سریع به این نتیجه خواهید رسید که نمیخواهید بر تنشها بیفزایید. آنها میتوانند تنشزایی کنند، زیرا آنها پیروز خواهند شد؛ اما شما بهعنوان دشمن اسرائیل تمایلی به تشدید تنشها نداشته باشید».
{۱۲} جان میرشایمر در اینجا از عبارت «Mainstream Media» استفاده میکند. رسانه جریان اصلی، لفظی است که در اشاره دستهجمعی به رسانههای گروهی بزرگ به کار میرود که تعداد زیادی از مردم را تحت تأثیر قرار میدهند، جریانهای فکری رایج را بازتاب میدهند و نیز به آنها شکل میدهند. این عبارت در تضاد با عبارت رسانه جایگزین «Alternative Media» به کار میرود. علاوه بر این، برای توصیف اغلب برای شرکتهای بزرگ خبری ازجمله روزنامهها و رسانههای پخش که در بسیاری از کشورها تحت ادغامهای متوالی قرار گرفتند از این عبارت استفاده میشود. تمرکز مالکیت رسانهها نگرانیهایی را در مورد یکسانسازی دیدگاههای ارائهشده به مصرفکنندگان اخبار ایجاد کرده است. درنتیجه، اصطلاح رسانههای جریان اصلی گاهی به معانی منفی یا تحقیرآمیز در بحث درباره رسانههای جمعی و سوگیری رسانهها استفادهشده است.
{۱۳} دیوان کیفری بینالمللی (به انگلیسی: International Criminal Court یا ICC)، نخستین دادگاه دائمی بینالمللی برای رسیدگی به جرائم نسلکشی، جنایات علیه بشریت، جنایت جنگی و جنایت تجاوز (به انگلیسی: Crime of Aggression) است که مقر آن در شهر لاهه هلند [۴۲] قرار دارد. این دادگاه به جرائمی رسیدگی میکند که پس از این تاریخ توسط اتباع یا در قلمرو یکی از کشورهای عضو انجام شده باشد یا اینکه با تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد [۴۳] به این دیوان احاله شده باشد. این دادگاه تاکنون به پنج موضوع نسلکشی اوگاندا [۴۴]، نسلکشی کنگو [۴۵]، نسلکشی آفریقای مرکزی [۴۶]، جنگ دارفور در سودان [۴۷] و نسلکشی کنیا [۴۸] رسیدگی و علیه چهارده نفر اعلامجرم کرده که از بین آنها هفت نفر فراری، دو نفر مرده (یا تصور میشود که مرده باشند)، چهار نفر در بازداشت و یک نفر بهطور داوطلبانه در دادگاه حاضر شدهاند.
{۱۴} قانون مرور زمان (انگلیسی: Statute of limitations) اشاره به قوانینی دارد که توسط قانونگذار تعریف میشود و به زمانی گفته میشود بهموجب قانون پس از انقضای آن مدت، تعقیب فرد و مسئله قانونی موقوف خواهد شد. در حقوق عرفی (نظام رویه قضایی) [۴۹] مرور زمان عبارت است از گذشتن مدتی که بهموجب قانون پس از انقضای آن مدت، دعوی شنیده نمیشود و دیگر نمیتوان بابت آن شکایتی کرد.
تاریخ گفتوگو: هفته سوم می ۲۰۲۴
- لینک نسخه کامل گفتوگو در کانال «Judge Napolitano- Judging Freedom» در یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=idJrXHQ5cGU
[۱] Andrew Napolitano [۲] John Mearsheimer [۳] Stephen Walt [۴] The Donor Class [۵] The New York Times [۶] The Washington Post [۷] The University of Chicago [۸] The Chicago Police Department [۹] Edward Hirsch Levy [۱۰] Claudine Gay [۱۱] University of Pennsylvania [۱۲] Cornell University (in New York State) [۱۳] Ariel Sharon [۱۴] Escalation Dominance [۱۵] Democrats and Liberals [۱۶] Republicans and Conservatives [۱۷] Haaretz Newspaper [۱۸] National Security Adviser Jake Sullivan [۱۹] The International Criminal Court یا ICC [۲۰] Bob Herbert [۲۱] Plutocrats [۲۲] Super Political Action Committee [۲۳] WhatsApp group [۲۴] Larry Summers [۲۵] Harvard University [۲۶] Anti-semitism [۲۷] The Massachusetts Institute of Technology یا MIT [۲۸] The Adelson Foundation [۲۹] Mary Elizabeth Magill [۳۰] Bill Ackman [۳۱] De jure [۳۲] De facto [۳۳] The 28th president of the United States, Thomas Woodrow Wilson [۳۴] Greater Israel [۳۵] Eretz Yisrael Hashlemah [۳۶] Irredentism [۳۷] Revisionist [۳۸]The Oslo Accords [۳۹] The Palestine Liberation Organization یا PLO [۴۰]The Camp David Accords [۴۱] The ۲۰۰۰ Camp David Summit [۴۲] The Hague [۴۳] The United Nations Security Council [۴۴] The Uganda Genocide [۴۵] Atrocities in the Congo Free State [۴۶] The Central African Republic Conflict Genocide [۴۷] The War in Darfur, یا The Land Cruiser War in Sudan [۴۸] Massacres in Kenya [۴۹] Common Law