
برگردان، مهدی شریعتی
منبع: نیولفت ریویو
در عرض چند ماه، اسرائیل با سوءاستفاده از برتری هوایی کنونی خود بر منطقه به چهار کشور لبنان، سوریه، عراق و ایران حمله کرد. قبل از این در سپتامبر ۲۰۲۴ ساختار فرماندهی حزبالله را از بین برد، هشتاد بمب بر روی خانه نصرالله انداخت، بیروت و امکانات نظامی و دفاعی دره بقاع را منهدم کرد و سپس جنوب لبنان را برای چندمین بار اشغال کرد. در ماه اکتبر، پس از پاسخ موشکی ایران به مرگ نصرالله، پدافند هوایی ایران را منهدم کرد. در ماه دسامبر، با بمباران گسترده زیرساختهای بیدفاع سوریه، از تصرف دمشق توسط شورشیان النصره استقبال کرد. در مارس ۲۰۲۵ آتشبس ترامپ در غزه را نقض کرد و با گلولهباران خانهها، بیمارستانها، اردوگاههای پناهندگان و صفهای غذا، مراکز شکنجه خود را گسترش داد و مانع کمکهای غذایی شد؛ فرایندی که به گرسنگی گسترده انجامید. در کرانه باختری، هزاران نفر را از خانههایشان بیرون رانده و اجازه ساخت بیستودو شهرک جدید یهودی را صادر کرد. در ۱۳ ژوئن ۲۰۲۵، حملهای را به ایران آغاز کرد که در ظاهر با هدف عقب راندن برنامه هستهای تهران و به بهانه «حق دفاع از خود» بود اما درواقع خود رژیم ایران را هدف قرار داد. در این حملات فرماندهی عالی نظامی، فرماندهان سپاه پاسداران، رؤسای اطلاعاتی، بسیج، زیرساختهای انرژی و صداوسیما هدف قرار گرفت. سرانجام، موفق شد واشنگتن را هم به جنگ خود علیه ایران بکشاند. در ۲۲ ژوئن، B2 های امریکایی محمولههای ۳۰ هزار پوندی خود را بر روی فردو و نطنز فرود آوردند، در حالی که یک زیردریایی امریکایی بیش از سی موشک کروز را به سمت این سایتها پرتاب کرد.
چند نمونه تاریخی
از زمان خیزش امپریالیستی ژاپن ـ با اشغال کره، تایوان و جنوب منچوری ـ یا شاید «راهبرد همهجانبه» آفریقای جنوبی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ علیه آنگولا، نامیبیا و موزامبیک، نمونههای اندکی از این نوع یورشهای گسترده برای سلطه منطقهای دیده شده است. اما طرح اسرائیل در چند نکته اساسی متفاوت است.
ژاپن، هرچند تا دهه ۱۹۲۰ از حمایت لندن و واشنگتن برخوردار بود، عملاً مستقل عمل میکرد. به قول یکی از دیپلماتهای بریتانیایی، ژاپن «هم خواست و هم توان» انجام این کار را داشت [۱]. اما خواستههای اسرائیل از توان واقعیاش بیشتر است. رهبران اولیه صهیونیسم همواره میدانستند که بدون حمایت امپریالیستی نمیتوانند پیش بروند: این دولت تازهتأسیس بدون سلاحهای بریتانیا از شورش عربی ۱۹۳۸ جان سالم به در نمیبرد، بدون چراغ سبز نیروهای بریتانیایی قادر به اجرای نکبت نبود و بدون لابی واشنگتن در سازمان ملل هم هرگز به رسمیت شناخته نمیشد.
اسرائیل برای استقلال عملیاتی سخت تلاش کرده است؛ یک صندوق جنگی ۲۰۰ میلیارد دلاری اندوخته تا در صورت قطع کمک سالانه ۳.۵ میلیارد دلاری آمریکا دوام بیاورد. با این حال، همچنان سطحی از وابستگی دیپلماتیک و مادی باقی است: اسرائیل هنوز به واشنگتن نیاز دارد تا مصر را در چهارچوب کنترل نگاه دارد [۲].
دوم آنکه، ژاپن قبل از ورود کشتی های جنگی ایالات متحده در دهه ۱۸۵۰ تاریخ طولانی توسعه شهری نسبتاً صلحآمیز داشت؛ این کشور وارد صحنهای جهانی شد که پیشاپیش میان قدرتهای بزرگ امپریالیستی تقسیم شده بود و تصمیم گرفت جایی برای خود باز کند، حتی اگر برای جلوگیری از تبدیل شدن خودش به مستعمره. اسرائیل بهعنوان یک دولت استعماری شهرکنشین قومی-مذهبی بنیاد گذاشته شد که از نظر مادی و ذهنی توسط «دیوار سرنیزهها» احاطه شده بود. بهتعبیر ژابوتینسکی: «صهیونیسم ماجراجوییای استعماری است که با استفاده از نیروهای مسلح یا میایستد یا میافتد». هیچ جمعیت بومیای داوطلبانه اکثریتی بیگانه را نخواهد پذیرفت؛ اگر هدف ایجاد یک وطن یهودی در فلسطین بود، باید تحمیل میشد. [۳] گرچه صهیونیسم کارگری دوست داشت ادعا کند با کارگران عرب تضاد منافع ندارد و تنها با افندیها و مالکان زمین در تعارض است، عمل نظامیاش -نکبت، ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷، ۱۹۷۳- همان منطق را دنبال کرد. در روایت صهیونیستی، مالکیت یهودیان بر این سرزمین تحقق وعده خداست، در امتداد خطی مستقیم از عصر طلایی حکشده در اسفار خمسه، و نیروهای مسلح هسته دستگاه ایدئولوژیک دولتاند؛ ابزار اجتماعیای که یهودیان اروپایی، عرب، آفریقایی و روس را به اسرائیلی بدل کرد: «ملت آفریده ارتش است، و ارتش نیز تاج افتخار ملت.» [۴]
تفاوت سوم: امپراتوری ژاپن در سرزمینهای فتحشده برنامهای گسترده برای توسعه صنعتی و زیرساختی به راه انداخت و مردم را برای کار اجباری در ساخت بندرها، راهآهنها، کارخانهها و معادن بسیج کرد. اسرائیل در نیمقرن حاکمیت بر کرانه باختری و غزه، بخش زیادی از جمعیت فلسطینی را به گدایی کشانده، در حالی که پیمانکاران برگزیدهاش اَبَردولتمند شدهاند. هدفش در سوریه، لبنان و عراق، «ضدتوسعه» و «تنزل رژیم» بوده است. بهجای الحاق، هدف آن تکهتکه کردن دولتهای پیرامونی است، با نیروی هوایی اسرائیل در مقام ناظر هواییشان. در اینجا اسرائیل به الگوی آفریقای جنوبیِ آپارتاید شبیهتر است: ضربات پیشدستانه، ترورهای هدفمند و پول برای نیروهای نیابتی محلی. اما هدف آفریقای جنوبی سیاسی بود: بهعنوان متحد جنگ سردِ آمریکا با جنبشهای «آزادیبخش» عمدتاً همسو با شوروی میجنگید؛ با از میان رفتن آن شرایط، کل ساختار آپارتاید فروپاشید. اهداف اسرائیل قومی-ناسیونالیستی است و رابطهاش با سیاست خارجی امریکا صمیمیتر بوده، هرچند از نظر عینی پرخطرتر بوده است.
جبهه سوم
این مقایسه نشان میدهد اسرائیل یک دولت منحصربهفرد است: یک دولت شهرکنشین قومی-مذهبی که از نظر سیاسی مستقل عمل میکند اما در بقا به ابرقدرتی دوردست وابسته است؛ ابرقدرتی که در آن، یهودیان جایگاه مهمی دارند، اما همهچیز را در دست ندارند. صهیونیسم همیشه باید در سه جبهه بجنگد: سرکوب مقاومت فلسطینیان، مقابله با تردید یهودیان درباره موجودیت اسرائیل و جلب حمایت قدرتهای بزرگ.
یک قرن وابستگی پرنوسان، از شکستهای لندن در سالهای ۱۹۲۲ و ۱۹۳۹ تا پشت کردن واشنگتن در ۱۹۵۶ و حتی لحظه بحرانی جنگ ۱۹۷۳، به رهبران صهیونیست آموخت که قدرتهای بزرگ همیشه قابل اعتماد نیستند. در سال ۱۹۷۳، تنها ورود تانکها و تجهیزات آمریکایی بود که به اسرائیل امکان داد در بیابانهای سینا دوباره حمله کند. همین شکاف، بیش از هر زمان دیگری، اسرائیل را به سمت نفوذ عمیق در سیاست خاورمیانهای آمریکا کشاند.
اسرائیل در برابر فلسطینیان کمسلاح میتوانست با تانک و سربازهایش بجنگد، اما برای مقابله با ارتشهای عربی منطقه نیازمند یک ابرقدرت بود. از میانه دهه ۱۹۷۰، رهبران صهیونیست با تمام توان یک کارزار سیاسی و سازمانی تازه را آغاز کردند: بازسازی و تقویت آیپک (AIPAC) و نهادهای همسو، نفوذ در کنگره، دولت آمریکا، اتاقهای فکر و رسانهها. آنها همچنین یک چارچوب فرهنگی جدید ساختند: یادبودی تازه از هولوکاست که هر انتقاد از اسرائیل را برابر با تهدیدی برای تکرار نسلکشی یهودیان معرفی میکرد [۵].
از آن زمان، ثروت مالی بورژوازی یهودی-آمریکایی همزمان با گسترش بخش مالی و تورم عمومی داراییها بهطور چشمگیری رشد کرده است. ازدواج چلسی کلینتون و ایوانکا ترامپ گواهی بر همزیستی فرهنگی ثروت جدید به ارث رسیده از یهودیان و موضع طرفداری از اسرائیل است که همزیستی الیگارشی آمریکا را شکل میدهد. در همین حال، غولهای فناوری پیشرفته آمریکا در سواحل نزدیک تلآویو با بخشهای تحقیق و توسعه عظیمی که توسط کلاس افسران ارتش اسرائیل کار میکنند، با درهای گردان به دستگاه نظامی-اطلاعاتی اسرائیل صف کشیدهاند [۶]. اکنون ثروتمندتر از دهه ۱۹۹۰، سرمایه انسانی آن توسط یک میلیون مهاجر بسیار ماهر از شوروی سابق تقویت شده است، و از نظر سیاسی با اعتمادبهنفس بیشتر، با بیاحترامی حتی محدودیتهای ظاهری پیمان اسلو – درواقع بیشترین چیزی بود که غرب میتوانست از طریق مهندسی تسلیم فلسطینیها ارائه دهد. اسرائیل با حکمرانی نتانیاهو میتواند بهطور قانعکنندهای خود را بهعنوان یک برنده در پسزمینه کشورهای عربی ازهمپاشیده معرفی کند [۷].
اما اگر شرایط وابستگی متزلزل اسرائیل تغییر کند، این کشور همچنان یک کشور کوچک است که خود را با زور در منطقهای متخاصم تحمیل کرده و هنوز برای گسترش خود به حمایت واشنگتن متکی است، حمایتی که همیشه نمیتوان آن را تضمین کرد. اگرچه تسلط اسرائیل بر سیاست خاورمیانهای آمریکا تقویت شده است، اما این مرحله از روابط مخاطرهآمیز میشود، چراکه منافع ملی آمریکا بهوضوح از منافع دولت یهود متمایز است. تسلیم مصر در برابر واشنگتن یک هدف منطقی برای ایالات متحده است. نگه داشتن ۱۲۰ میلیون نفر از مردم این کشور تحت قرنطینه نظامی و دولت پلیسی غیرضروری خواهد بود، اگر فشارهای اضافی تحمیل شده توسط حاکمان آن نبود که باید چشم خود را بر سرنوشت فلسطینیها ببندند. عراق صدام حسین تهدیدی برای ایالات متحده نبود و قبل از حمله به کویت از آن اجازه گرفته بود. اشغال عراق توسط بوش، تحت فشار گروههای فشار اسرائیل، اکنون یک اشتباه تلقی میشود. حفظ انحصاری قدرت هستهای اسرائیل بهخودیخود نباید نگرانی ایالات متحده باشد. ایران هرگز به آمریکای شمالی حمله نخواهد کرد و یک بازدارندگی متقارن به احتمال زیاد منطقه را تثبیت میکند، همانطور که در مورد هند و پاکستان اتفاق افتاده است. از سال ۲۰۱۲، عقل سلیم نیمهرسمی واشنگتن معتقد است که خاورمیانه پهنای باند زیادی را اشغال میکند، توجه را از وظایف امپریالیستی بزرگتر مانند چین و مرز شرقی ناتو منحرف میکند و ایالات متحده را در جنگهای غیرضروری گرفتار میکند.
خانهای تقسیم شده
از ۷ اکتبر چه تغییراتی رخ داد؟ نخست، دولت بایدن آزادی عمل بیسابقهای به اسرائیل داد تا در واکنش به مرگها و گروگانگیری در حمله حماس دست به انتقامجویی بزند. بایدن با چند اعتراض ملایم و درخواستهای دیپلماتیک برای آتشبس، عملاً به نتانیاهو اجازه داد قواعد همیشگی درگیری را زیر پا بگذارد: اینکه حماس چند موشک شلیک کند یا گروگانها را برای چانهزنی نگه دارد، در حالی که مردم غزه تنها به دنبال یک مهلت بودند؛ اینکه حزبالله زمانی که ارتش اسرائیل از خطوط قرمز عبور کند، واکنش نشان خواهد داد؛ یا اینکه ایالات متحده پس از چند هفته فشار خواهد آورد تا حملات به غزه متوقف شود. آنچه اسرائیل بر غزه تحمیل کرده، فقط به خاطر شمار مرگومیر ـ بیش از ۶۰ هزار نفر، بسیاری هنوز زیر آوار بیشمارش ماندهاند ـ هولناک نیست؛ بلکه به دلیل شکل ویژهای از بیرحمی است: بیپرده، سرشار از نفرت قومیـملیگرایانه و آشکار در برابر چشم جهانی که تصاویر فوری و زیرنویسشده را دنبال میکند. [۹].
پاسخ به این جنایات، شکلگیری موجی گسترده از همبستگی جهانی با فلسطین بوده است؛ موجی که همدستی دولتهای غربی در این نسلکشی را نشانه گرفته و یادآور جنبش ضدجنگ ویتنام است. در آمریکا، شکاف در میان یهودیان آمریکایی که ابتدا از رادیکالهای جوان شروع شد، حالا به چهرههای سرشناس هم رسیده است؛ از جمله ازرا کلاین، ستوننویس نیویورکتایمز، که پرسیده آیا امنیت یهودیان با یک جمهوری سکولار و لیبرال در آمریکا بهتر تضمین نمیشود تا با ناسیونالیسم قومی اسرائیل؟
خاخامهای اصلاحطلب و حتی ارتدکس با نامههای سرگشاده، کمپین «گرسنگی دادن به غزه» را محکوم کردهاند. در نیویورک، زهران ممدانی، سیاستمدار منتقد اسرائیل، در انتخابات مقدماتی دموکراتها پیروز شد. در کنگره هم ۳۴ نماینده از طرحی برای جلوگیری از ارسال بمب به اسرائیل حمایت کردند. این تحولات با نظرسنجیهایی همراه است که نشان میدهد ۵۳ درصد از آمریکاییها اکنون دیدگاهی منفی نسبت به اسرائیل دارند (در حالی که پیش از ۷ اکتبر این عدد ۴۲ درصد بود) و ۶۰ درصد هم با اقدامات ارتش اسرائیل در غزه مخالفاند.
منتقدان لیبرال یهودی ـ از جمله توماس فریدمن در نیویورکتایمز ـ میگویند ادامه جنگ علیه غزه بیش از آنکه ربطی به امنیت اسرائیل داشته باشد، تلاشی است برای حفظ ائتلاف حاکم و دور نگه داشتن نتانیاهو از زندان. نظرسنجیها هم پیشبینی میکنند او در انتخابات بعدی در اکتبر ۲۰۲۶ شکست خواهد خورد؛ جایی که ائتلاف اپوزیسیون به رهبری یائیر لاپید احتمالاً ۶۵ کرسی از ۱۲۰ کرسی کنست را به دست میآورد و بلوک نتانیاهو به حدود ۵۰ کرسی سقوط میکند.
لیبرالصهیونیستها چشم امید به بازگشت دولتی به رهبری لاپید، بنیگانتس یا نفتالی بنت بستهاند؛ دولتی که شاید به ترتیباتی از نوع «بنتوستان» برای آنچه از غزه و کرانه باختری باقی مانده، زیر پرچم یک تشکیلات خودگردان فلسطینی و با حضور نیروهای صلحبان عرب تن دهد. آنها امیدوارند این راهحل، شکافهای «برادرکشی» کنونی درون کنیسهها و حزب دموکرات را ترمیم کند. [۱۰].
با این حال، اگرچه بسیاری از اسرائیلیها از نتانیاهو خسته شدهاند، اما اکثریت آنها همچنان در موضوع فلسطین با او همراهند. بیش از ۷۰ درصد یهودیان اسرائیلی معتقدند «هیچ غیرنظامی بیگناهی در غزه وجود ندارد» و ۷۸ درصد هم میگویند از شنیدن اخبار رنج فلسطینیها «احساس ناراحتی نمیکنند».
اسرائیل در گذشته هم بارها بیش از توان نظامیاش دست به اشغال زده بود؛ از جمله در جنوب لبنان بین سالهای ۱۹۸۲ تا ۲۰۰۰. امروز هم در حالی که ارتش اسرائیل خود را برای موج تازهای از کشتار و ویرانی در شهر غزه آماده میکند، فرماندهان ارتش نسبت به خستگی و فرسودگی روانی نیروهای ذخیره هشدار دادهاند؛ نیروهایی که همزمان در لبنان، سوریه، کرانه باختری و غزه مستقر شدهاند. با این حال، تنها شمار اندکی از سربازان ـ آن هم به دلایل سیاسی و نه شخصی ـ حاضر به امتناع از خدمت شدهاند و به همین خاطر به زندان افتادهاند [۱۱].
مخالفت گسترده مردم آمریکا با خشونت ویرانگر اسرائیل در غزه، نه از قدرت لابی اسرائیل بهعنوان یک ماشین سیاسی کاسته و نه از نفوذ صهیونیسم بر رهبران غربی. بایدن نتوانست بهطور مستقیم از رهبران اسرائیل در برابر حکم دستگیری دادگاه کیفری بینالمللی (مه ۲۰۲۴) و رأی دیوان بینالمللی دادگستری درباره جنایات جنگی اسرائیل (ژوئیه ۲۰۲۴) دفاع کند. با این حال، تنها یک هفته پس از رأی دیوان، نتانیاهو در کنگره آمریکا پنجاه بار با «تشویق ایستاده» نمایندگان روبهرو شد. اسرائیل همچنان به جریان ثابت ارسال مهمات از سوی آمریکا متکی است و از بریتانیا هم پشتیبانی لجستیکی و اطلاعاتی، از جمله قطعات یدکی و پروازهای شناسایی دریافت میکند. حمایت نخبگان از اسرائیل تا پردیسهای آیویلیگ کشیده شده؛ جایی که فعالیتهای طرفدار فلسطین جرمانگاری میشود، درست مثل آلمان، بریتانیا و فرانسه.
همکاری موساد با سیا نقشی اساسی در دور تازه حملات اسرائیل داشت. بدون این همکاری، موساد نمیتوانست به شبکههای ارتباطی حزبالله نفوذ کند و در ترور نصرالله و فرماندهانش دست بالا را داشته باشد [۱۲]. تصاویر ماهوارهای آمریکا هم برای هدایت بمبافکنهای اسرائیلی در حمله به سامانههای پدافندی ایران در اکتبر ۲۰۲۴ حیاتی بود. اسرائیل برای طرح تجزیه سوریه و هماهنگسازی مخالفان با اسد، همچنین انتقال سرمایههای خلیج فارس به گروههای شبهنظامی قومی و سنیِ نزدیک به ترکیه، به پشتیبانی واشنگتن وابسته بود؛ حتی اگر از نتایج راضی نباشد.
اطلاعات آمریکا بهطور آشکار در طراحی عملیات جنگی علیه ایران نقش داشت. همچنین مذاکرات هستهای ایران عملاً با مدیریت آمریکا به شکلی پیش رفت که بهانهای برای حمله ارتش اسرائیل به تهران فراهم آورد. در مجموع، سلطه اسرائیل بر سیاست خاورمیانهای ایالات متحده همچنان به قوت گذشته پابرجاست.
جنگ ژوئن ۲۰۲۵
رهبران اروپایی در اوایل ژوئن ۲۰۲۵، وقتی ارتش اسرائیل به صفهای غذای غزه تیراندازی کرد و مردم گرسنه را کشت، شروع به انتقاد کردند. اما زمانی که اسرائیل جنگ علیه ایران را آغاز کرد ــ بیش از ۲۰۰ جنگنده مراکز سیاسی، نفتی، زیرساختی و همچنین سایتهای هستهای و نظامی را هدف گرفتند و موساد هم بهدنبال ایجاد فروپاشی در ارتش ایران بود ــ[۱۳] همان رهبران اروپایی برای جلب رضایت ترامپ مواضع اسرائیل را تکرار کردند. در نشست گروه هفت در آلبرتا، فقط سه روز بعد از آغاز جنگ، مکرون، ملونی، مرز، استارمر، کارنی و ایشیبا گفتند: «ایران منبع اصلی بیثباتی منطقه است»، «ایران نباید هرگز سلاح هستهای داشته باشد» و «اسرائیل حق دفاع از خود را دارد». این در حالی بود که اسرائیل هزار مایل آنطرفتر به تهران حمله کرده بود تا حکومت ایران را تضعیف کند و در سرزمینهای اشغالی هم بیثباتی و وحشت به راه انداخته بود [۱۴].
برای نتانیاهو و جریانهای جنگطلب اسرائیل آسان بود که ترامپ را به این جنگ بکشانند؛ اولین حمله مستقیم آمریکا به جمهوری اسلامی. حتی اوباما پیشتر با طراحی سناریوهای حمله به فردو و آزمایش بمب سنگرشکن در صحرای آمریکا زمینه را فراهم کرده بود [۱۵]. ۱۳ ژوئن، ترامپ حملات اسرائیل را «یکجانبه» خواند اما گفت که چراغ سبز داده است. طبق گزارشها، نتانیاهو و مشاور نزدیکش ران درمر تقریباً هر روز با ترامپ تماس داشتند و او هم بارها گفته بود تحت تأثیر موفقیتهای اسرائیل قرار گرفته است [۱۶].
زمانی که بمبها بر ایران فرود آمد، ترامپ تلاش کرد وانمود کند که بازی نخورده است. او با عصبانیت از نتانیاهو خواست آتشبس را رعایت کند و گفت آمریکا تأسیسات کلیدی هستهای ایران را «بهطور کامل و غیرقابل ترمیم» نابود کرده است، پس دیگر دلیلی برای ادامه جنگ وجود ندارد. نتانیاهو هم پذیرفت و در عوض از حمایت ترامپ در پروندههای فساد خود بهره برد.
با این حال، برای اسرائیل نتیجه عملیات «طلوع شیران» نصفهنیمه بود. رژیم ایران سقوط نکرد، فرماندهان کشتهشده سریع جایگزین شدند و مردم خشمگین ایران پشت پرچم کشورشان جمع شدند. موشکهای ایران چند بار از دفاع هوایی اسرائیل گذشتند و خسارت به بار آوردند. و جنگ هنوز تمام نشده بود: تنها یک روز بعد از اعلام آتشبس ترامپ، نتانیاهو گفت: «باید کارزار علیه محور ایران را ادامه دهیم. نابودی محور شرارت ایران راه را برای صلح و رفاه منطقه باز خواهد کرد» [۱۷].
منطق کمربند شکننده
چه مسیری در پیش است؟ از سپتامبر ۲۰۲۴، بخشی از استراتژی اسرائیل برای خاورمیانه که سالها عملیات مخفی را هدایت کرده، روشن شده است. این دیدگاه ریشه در نوشتهای چهل ساله دارد که اودد یینون، دیپلمات اسرائیلی، در فصلنامهای صهیونیستی مطرح کرد. یینون جهان عرب را مجموعهای شکننده و تقسیمشده میدید؛ حاصل مرزبندیهای استعماری که جوامع را از هم جدا کرده و ترکیبی از اقلیتها و اکثریتهای خصومتآمیز ایجاد کرده بود [۱۸].
او نقشهای را مطرح کرد که هدفش «تجزیه» کشورهای بزرگ عربی بود: تقسیم مصر، پراکندن نفوذ سوریه و عراق به دولتهای کوچکتر براساس گرایشهای قومی یا مذهبی، جدا کردن جنوب لبنان و تغییر ساختار اردن و سودان. در تصور یینون، این تجزیهها موقعیت اسرائیل را در برابر همسایگان تقویت میکرد.
بخشهایی از این خیالپردازی، خام و دور از واقعیت است؛ بسیاری از تحلیلهای یینون اشتباه بود. با این حال، برخی تحولات پس از دهههای بعد به نحوی آن ایدهها را قابللمس کرد: منطقه کردنشین عراق از ۱۹۹۱ جدا شد، تقسیمات سودان در ۲۰۱۱ و فروپاشیهای سیاسی در سوریه نمونههاییاند که تا حدودی شبیه نقشه او شدند. از دیدگاه اسرائیل، تلاشهایی مثل متحد کردن مخالفان سوری پس از سرنگونی اسد، گامی رو به عقب تلقی میشود.
این سیاست تجزیهای اسرائیل را در تضاد با ترکیه و گاهی حتی با منافع آمریکا قرار میدهد؛ وزارت خارجه آمریکا پیش از این برای میانجیگری میان آنها وارد عمل شده است. برخی در مطبوعات اسرائیل ایده «کانتونبندی کامل» سوریه را مطرح کردهاند تا نفوذ اردوغان تضعیف شود. برای ایران هم الگویی مشابه پیشبینی شده: تضمینهای امنیتی برای مناطق سنی، کردنشین و بلوچ خواسته شده است.
اما تجربه جنگهای اخیر نشان میدهد اسرائیل بهتنهایی از پس این هدفها برنمیآید و همچنان به حمایت اطلاعاتی و نظامی آمریکا نیاز دارد. پرسش اصلی این است: آیا نتانیاهو میتواند آمریکا را برای پایان دادن به کار در ایران همراه کند، یا اینکه توسعهطلبی اسرائیل باز هم با ناکامی مواجه خواهد شد و به عملیات مخفی محدود میماند؟
پاورقی:
۱ فردریک دیکنسون، «امپراتوری ژاپن»، در رابرت گروارث و ارز مانلا، ویراستاران، امپراتوریها در جنگ، ۱۹۱۱-۱۹۲۳، آکسفورد ۲۰۱۴، صص ۱۹۸-۲۱۲.
۲ در مورد صندوقچه جنگ، نگاه کنید به آدام توز، «نئولیبرالیسم امنیت ملی اسرائیل در نقطه شکست؟»، Chartbook، ۶ اوت ۲۰۲۳.
۳ آوی شلایم، دیوار آهنین: اسرائیل و جهان عرب، نیویورک ۲۰۰۱، صص ۱۴-۱۶.
۴ هایم برشیت-زابنر، ارتشی که شبیه هیچ ارتش دیگری نیست: چگونه نیروهای دفاعی اسرائیل یک ملت ساختند، لندن و نیویورک ۲۰۲۰، ص. ۱۶.
۵ پیتر نوویک، هولوکاست در زندگی آمریکایی، نیویورک، ۱۹۹۹؛ استفان والت و جان میرشایمر، لابی اسرائیل و سیاست خارجی ایالات متحده، نیویورک ۲۰۰۷.
۶ ادغام موساد و شبکههای اطلاعاتی سیا توسط بوش در سال ۲۰۰۸ مورد توافق قرار گرفت: رونن برگمن و مارک مازتی، «تاریخ مخفی فشار برای حمله به ایران»، نیویورکتایمز، ۴ سپتامبر ۲۰۱۹.
۷ در مورد «برنده گرایی» در سیاست آمریکا، نگاه کنید به ژانگ یونگل، «پیکربندی مجدد هژمونی: شیوه های پیروزی از فوکویاما تا ترامپ»، nlr 153، مه-ژوئن ۲۰۲۵. نتانیاهو اکنون بیش از بن گوریون (سیزده سال) نخستوزیر بوده است.
۸ البته مقیاس کشتار غیرنظامیان بهخودیخود بیسابقه نیست؛ در سالهای ۲۰۲۰-۲۰۲۲، نیروهای اتیوپی و متحدانش صدها هزار تیگرای را در «عملیات اجرای قانون» ابی احمد کشتند.
۹ ازرا کلاین، «چرا ما یهودیان دیگر یکدیگر را درک نمیکنیم»، نیویورکتایمز، ۲۰ ژوئیه ۲۰۲۵. سیمون زیمرمن، «لفاظی بدون حساب»، جریانات یهودی، ۲۲ اوت ۲۰۲۵؛ لورا سیلور، «آمریکاییها چگونه اسرائیل را میبینند»، مرکز تحقیقات پیو، ۸ آوریل ۲۰۲۵؛ مگان برنان، «۳۲ درصد در ایالات متحده از اقدام نظامی اسرائیل در غزه حمایت میکنند، پایینترین سطح پایین»، گالوپ، ۲۹ ژوئیه ۲۰۲۵
۱۰ توماس فریدمن، «کمپین اسرائیل در غزه آن را به یک کشور منفور تبدیل میکند»، نیویورکتایمز، ۲۵ اوت ۲۰۲۵.
۱۱ برای نظرسنجیها، نگاه کنید به اما گراهام هریسون، «معترضان اسرائیلی «روز اختلال» را به نمایش میگذارند و خواستار پایان دادن به جنگ در غزه میشوند»، گاردین، ۲۶ اوت ۲۰۲۵؛ در مورد نیروهای ذخیره ارتش اسرائیل، نگاه کنید به آرون باکسرمن، «سربازان خسته اسرائیل برنامههای حمله به غزه را پیچیده میکنند»، نیویورکتایمز، ۲۸ اوت ۲۰۲۵.
۱۲ مهول سریواستاوا، جیمز شوتر، چارلز کلاور و رایا جلابی، «چگونه جاسوسان اسرائیلی به حزبالله نفوذ کردند»، ف.ت، ۲۹ سپتامبر ۲۰۲۴.
۱۳ وارن استروبل، سعاد مخنت و یگانه ترباتی، «فراخوان هشدار اسرائیل به ژنرال ارشد ایران»، واشنگتن، ۲۳ ژوئن ۲۰۲۵.
۱۴ نخستوزیر کانادا، «بیانیه رهبران گروه هفت در مورد تحولات اخیر بین اسرائیل و ایران»، کاناناسکیس، آلبرتا، ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵. ژاپن، چین، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی به همراه بسیاری از کشورهای دیگر حملات اسرائیل را محکوم کردند.
۱۵ برگمن و مازتی، «تاریخ مخفی فشار برای حمله به ایران». آژانس بینالمللی انرژی اتمی یک هفته قبل از حمله اسرائیل گزارشی منتشر کرد که میگفت ایران تعهدات خود را در پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای نقض کرده است – اما هفته بعد اعتراف کرد که هیچ مدرکی دال بر تسلیحاتی شدن پیدا نکرده است: خبرنگاران فایننشال تایمز، «مقامات ایرانی به گروسی آژانس بینالمللی انرژی اتمی حمله کردند»، فاینت پیچ، ۱۹ ژوئن ۲۰۲۵. رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بینالمللی انرژی اتمی آرژانتین، در جریان ناهار با فایننشال تایمز (۶ ژوئن ۲۰۲۵) پنهان نکرد که به سمت مدیرکل سازمان ملل چشم دوخته است.
۱۶ آمیخای اشتاین، «کار را تمام کنید: چگونه نتانیاهو ترامپ را متقاعد کرد که به سایتهای هستهای ایران حمله کند»، اورشلیم، ۲۲ ژوئن ۲۰۲۵. کارکنان الجزیره، “هیچ نمیداند من چهکار خواهم کرد”: ترامپ ابهام را در قبال ایران میپذیرد”، الجزیره، ۱۸ ژوئن ۲۰۲۵. برای مطالب ترامپ در رسانههای اجتماعی در طول جنگ، نگاه کنید به مریم علی، «۱۲ از «جنگ ۱۲ روزه: چگونه ترامپ مناقشه اسرائیل و ایران را بهصورت زنده منتشر کرد»، الجزیره، ۲۵ ژوئن ۲۰۲۵.
۱۷ «بیانیه نخستوزیر نتانیاهو»، وزارت امور خارجه اسرائیل، ۲۴ ژوئن ۲۰۲۵.
۱۸ اودد یینون، «راهبردی برای اسرائیل در دهه ۱۹۸۰»، کیونیم، شماره ۱۴، زمستان ۵۷۴۲ [فوریه ۱۹۸۲]؛ ترجمه انگلیسی متن توسط اسرائیل شاحاک، رئیس اتحادیه اسرائیل برای حقوق بشر و مدنی و استاد شیمی در دانشگاه عبری در اورشلیم، اندکی پس از آن در مجله مطالعات فلسطین منتشر شد.





