بدون دیدگاه

افغانستان در مسیر سقوط؟!

محمدرضا کربلایی

محمدرضا کربلایی کارشناس مسائل منطقه، در مقاله وزین «افغانستان در مسیر سقوط؟» به نکات راهبردی مهمی اشاره کرده است که خوانندگان نشریه را به مطالعه عمیق آن توصیه می‌کنیم. ایشان به‌خوبی ارتباط ISI ارتش پاکستان با القاعده و طالبان پاکستان را نشان داده و هشدارهای مناسبی هم به ساده‌اندیشانی می‌دهد که توصیه می‌کنند باید به طالبان اعتماد کرد. طالبانی که رابطه عمیقی با امریکا دارد و همین‌طور امریکایی که برخلاف قانون اساسی افغانستان امارت اسلامی را تأیید کرده و نه‌تنها به این کار بسنده نکرده، بلکه ترتیبی داده که در شورای امنیت از لیست گروه‌های تروریستی خارج شود.

استراتژی جدید امریکا در قبال افغانستان که در آگوست ۲۰۱۷ -مرداد ۱۳۹۶ توسط دونالد ترامپ اعلام شد تأکیدی بود بر ادامه حضور امریکا در افغانستان، مبارزه با طالبان و وارد کردن فشار بر پاکستان، حامی اصلی طالبان. دو دلیل اصلی ترامپ برای ادامه حضور سربازان امریکایی عبارت بود از: نخست ترک افغانستان موجب تبدیل این کشور به پناهگاهی امن برای تروریست‌های بین‌المللی خواهد شد و از آنجا امریکا را مورد حمله قرار خواهند داد؛ و دوم باعث جسارت و جرئت بیشتر گروه‌های تروریستی در سرتاسر جهان خواهد شد.

آن استراتژی گفته می‌شد به توصیه ژنرال‌ها برای جبران شکست اوباما تهیه شده بود که موفق نشده بود از راه فشار نظامی و دیپلماتیک طالبان را به تسلیم وادارد و به جنگ افغانستان نقطه پایان بگذارد، اما ترامپ تنها پس از گذشت دو سال راهبرد خود را به‌کلی تغییر داد و تصمیم به خروج سربازان امریکایی از افغانستان، مذاکره با طالبان و معامله با پاکستان گرفت!

در این تغییر موضع استراتژیک، نگرانی از «تبدیل شدن افغانستان به پناهگاه امن تروریست‌ها» کنار گذاشته شد و آشکار شد «برای امریکا تروریسم دیگر اهمیت استراتژیک ندارد». آنچه مهم بود مورد حمله قرار نگرفتن امریکا از طرف افغانستان بود که ظاهراً پاکستان توانسته بود به امریکایی‌ها اطمینان خاطر کافی بدهد. معامله‌ای برد-برد، تضمین پاکستان در ازای خارج شدن طالبان از لیست سازمان‌های تروریستی و موافقت امریکا با تسلط طالبان بر افغانستان! دستاورد ژئواستراتژیک بسیار مهمی برای پاکستان که پیشرانه تحقق رؤیای این کشور برای تبدیل شدن به قدرت برتر در افغانستان و آسیای جنوبی محسوب می‌شود. توافق‌نامه صلح امریکا و طالبان که در تاریخ ۲۹ فوریه سال ۲۰۲۰ – ۹ اسفند ۱۳۹۸ در دوحه قطر امضا شد، معامله‌ای شامل خروج همه نیروهای امریکایی و ناتو از افغانستان، تعهد طالبان برای جلوگیری از فعالیت القاعده در مناطق تحت کنترل طالبان و مذاکرات بین طالبان و دولت افغانستان بود.

دو هفته پس از آن با حساب‎گری پمپئو و خلیل‌زاد این معامله به شورای امنیت سازمان ملل ارائه شد و در تاریخ ۱۰ مارس ۲۰۲۰ – ۲۰/۱۲/۱۳۹۸ شورای امنیت سازمان ملل پیش‌نویس قطعنامه ۲۵۱۳ را در تأیید توافق صلح امریکا و گروه طالبان تصویب کرد و آن را به‌طور علنی به رسمیت شناخت. به این ترتیب طالبان به‌عنوان یک گروه (غیرتروریستی) از سوی نظام بین‌الملل به رسمیت شناخته شد و تمام محدودیت‌هایی که درگذشته علیه این گروه وضع و اعمال شده بود لغو شد.

تصویب پیش‌نویس قطعنامه ۲۵۱۳ شورای امنیت سازمان ملل توسط تمامی اعضا و با اکثریت ۱۵ رأی مثبت و بدون رأی منفی از سوی کشورهای عضو، یک پیروزی بزرگ برای طالبان محسوب می‌شود که امریکا تقدیم طالبان و حامی آن پاکستان کرد. اگرچه در پیش‌نویس قطعنامه، امارت اسلامی افغانستان به رسمیت شناخته نشد، اما فرصتی طلایی در اختیار طالبان قرار گرفت تا به‌عنوان بخشی از روند صلح در افغانستان شناخته شوند.

فرصتی که طالبان از آن به دست آوردن یک «پیروزی» یاد می‌کنند و قابل پیش‌بینی بود که پس از آن به روش خود برای رسیدن به صلح استفاده کنند.

شیرمحمد استانکزی، رئیس دفتر سیاسی طالبان در قطر، امضای توافق صلح با امریکا را همانند رهبر طالبان توافق برای خروج نیروهای «اشغالگر» امریکایی از افغانستان و «پیروزی طالبان» عنوان کرده بود.

او پس از امضای توافق با امریکا گفته بود از امروز تا چهارده ماه آینده، نیروهای خارجی از افغانستان خارج خواهند شد و این کشور یک بار دیگر به آزادی دست خواهد یافت و آنان یک نظام اسلامی در افغانستان برقرار خواهند کرد! طالبان در طول مذاکرات با امریکا و همین‌طور هیئت مصالحه دولت افغانستان هرگز حاضر به گفت‌وگو درباره آتش‌بس نشدند و نشان دادند که صلح در قاموس طالبان چیزی جز پیروزی بر مخالفان و برکناری دولت مستقر که آن را «اداره کابل» می‌نامند نیست. از این‌رو به نظر می‌رسد اظهار امیدواری اعضای شورای امنیت نسبت به دست‌یابی به آتش‌بس جامع و دعوت از افغان‌ها و درواقع طالبان که تمام تلاش خود را معطوف به به‌کارگیری راه‌های سیاسی برای حل منازعه افغانستان کنند تا حد زیادی خوش‌بینانه و حتی ساده‌لوحانه بود. پس از آن هم تعجیل جو بایدن در خروج سربازان امریکایی و ناتو از افغانستان و از دست رفتن حمایتی که دولتمردان و ارتش تازه‌کار افغانستان بدان خو گرفته بودند جاده همواری را فراروی طالبان قرار داد که در انتهای آن به دست گرفتن قدرت در کابل را می‌دیدند؛ اما برخلاف اطمینان طالبان به کسب پیروزی نظامی در جنگ داخلی به خاطر توانایی خود و ناتوانی دولت افغانستان، مقاومت و مخالفت شدیدی در انتظار خشونت‌ورزی اخیر طالبان خواهد بود. همان‌طور که در سه دهه اخیر ثابت شده است.

در دوران پساجنگ سرد، رقابت قدرت‌های منطقه‌ای بر سر منافع می‌تواند به جنگ ختم شود. خلأ قدرت ناشی از خروج سربازان امریکا و ناتو از افغانستان، قدرت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه ای را به رقابت برای پر کردن این خلأ به تکاپو وا‌داشته است.

آنچه این روزها در افغانستان می‌گذرد همان چیزی است که خاورمیانه پساامریکا هم می‌بایست در انتظار آن باشد! شدت پیدا کردن رقابت‌های داخلی و منطقه‌ای، هم نتیجه طبیعی خلأ ناشی از خروج امریکا از منطقه است و هم با نگاهی بدبینانه چه‌بسا خواست و طرح امریکا؟!

ایران تاکنون همواره بر روی خروج امریکا از افغانستان، عراق و منطقه تأکید داشته است، اما واقعیت این است که نه ایران و نه هیچ‌کدام از قدرت‌های منطقه‌ای به‌تنهایی قادر به مدیریت حوادث دوران پساامریکا نیستند و نمی‌توانند ثبات و آرامش را برای دوران پس از خروج امریکا تضمین کنند و حتی فراتر از این، رقبایی که دارای تضاد منافع هستند و هرکدام تنها به حداکثر رساندن منافع خود می‌اندیشند در کوتاه‌مدت با رفتار خود بر تنش و بی‌ثباتی در منطقه خواهند افزود. پاکستان در حالی دم از طرفداری از صلح بین افغان‌ها می‌زند که بیش از چهار دهه برای مستقر ساختن یک دولت ضعیف و هوادار پاکستان در افغانستان تلاش و هزینه کرده است. پاکستان که اکنون علاوه بر معامله با امریکا از حمایت‌های چین هم برخوردار است به‌سادگی حاضر به تقسیم قدرت با رقبایی مانند ایران و ترکیه نیست. چین هم در آینده به‌عنوان شریک استراتژیک پاکستان و همچنین همسایه افغانستان، نقش تعیین‌کننده‌ای در نظم پس از بحران اخیر ایفا خواهد کرد. چین همواره در پی ایجاد اتحاد سه‌جانبه بین حکومت‌های چین، افغانستان و پاکستان در قالب «گروه پامیر» بوده است تا مسیر جاده ابریشم را احیا نماید. مدتی قبل هم ژائو لیجیان، سخنگوی وزارت خارجه چین، اعلام کرد پکن در حال مذاکره با اسلام‌آباد و کابل برای گسترش کریدور اقتصادی چین و پاکستان (CPEC) به افغانستان و توسعه شبکه‌های حمل‌ونقل و تجارت بین سه کشور است.

اگرچه بی‌ثباتی در افغانستان، مطلوب چین نیست، زیرا سرمایه‌گذاری آن کشور در طرح «کمربند و جاده» را به خطر می‌اندازد، اما این به معنای مخالفت با تسلط طالبان بر افغانستان نیست. اولویت چین هماهنگ با متحد استراتژیک آن کشور در آسیای جنوبی یعنی پاکستان، برقراری ثبات از طریق بسط حاکمیت طالبان بر افغانستان است.

چین از سال‌ها قبل روابط حسنه‌ای با طالبان برقرار کرده است. گفته می‌شود کمپانی ZTE چینی، به طالبان در تأسیس سیستم‌های راداری، سیستم‌های ارتباطی کمک فراوانی کرده است و در مقابل، طالبان نیز از استفاده گروه‌های اویغور از خاک افغانستان برای ورود به استان سین کیانگ چین، جلوگیری می‌کرده است. همچنین گفته می‌شود کارشناسان چینی، نیروهای طالبان را در چگونگی استفاده از موشک‌های زمین به هوا آموزش می‌داده‌اند. از آنجا که برای چین هم جلوگیری از نفوذ گروه‌های افراط‌گرا به استان سین کیانگ از خاک افغانستان مهم است و هم به جلوگیری و خنثی‌سازی نفوذ فزاینده هند در افغانستان اهمیت می‌دهد، به نظر می‌رسد پاکستان و طالبان برای جلب اعتماد چین به برتری طالبان نسبت به دولت فعلی افغانستان در برآورده ساختن انتظارات چین کار سختی پیش‌رو نداشته‌اند. نفوذ نهادهای امنیتی امریکا در سازمان‌های امنیتی دولت غرب‌گرای افغانستان و خطر همکاری دولت افغانستان در تقویت و تجهیز مخالفان مسلح دولت چین، عامل مهمی است که وزنه طالبان را نزد دولتمردان چین سنگین می‌سازد. از این‌رو چین با سوءظن به اقدام امریکا در خارج ساختن سربازانش از افغانستان بدون با ثبات کردن فرآیند صلح در این کشور نگاه می‌کند و نسبت به آن انتقاد کرده است. طالبان هم برای نشان دادن حسن نیت خود به چین از هیچ کوششی فرونمی‌گذارد.

اخیراً سهیل شاهین، سخنگوی طالبان، در مصاحبه با یک نشریه هنگ‌کنگی چین را یک دوست نامیده و گفته است طالبان کنترل ۸۵ درصد از خاک افغانستان را در دست داشته و امنیت سرمایه‌گذاران و کارگران چینی را تضمین خواهد کرد. شاهین با در نظر داشتن نگرانی چین نسبت به تبدیل شدن افغانستان به پایگاهی برای جنبش اسلامی ترکستان شرقی در جریان این مصاحبه مکرراً به چین اطمینان داده که از شبه‌نظامیان اویغور اهل استان سین کیانگ میزبانی نخواهد کرد. نشریه هنگ‌کنگی ساوث چاینا مورنینگ پست به نقل از شاهین نوشته «طالبان همچنین از اینکه القاعده یا هر گروه تروریستی دیگری در آنجا فعالیت انجام دهند، جلوگیری می‌کند».

شاهین اضافه کرده است «ما دفعات زیادی به چین رفته‌ایم و روابط خوبی با آن‌ها داریم. اگر چینی‌ها سرمایه‌گذاری‌هایی دارند؛ البته ما امنیت آن‌ها را تضمین خواهیم کرد». در نقطه مقابل چین، رقیب این کشور یعنی هند قرار دارد که ترجیح می‌دهد دست طالبان به قدرت در کابل نرسد.

چندی قبل عمران خان، نخست‌وزیر پاکستان، پس از آنکه هند را متهم به حمایت از تروریسم کرد، هشدار داد با خروج نیروهای امریکایی از افغانستان اوضاع این کشور به‌شدت تغییر خواهد کرد و در این میان هند بازنده اصلی خواهد بود و این کشور با چالش بزرگی در افغانستان روبه‌رو خواهد شد. او گفت: «هند میلیاردها دلار در افغانستان سرمایه‌گذاری کرده است، در کشوری که اوضاعش شدیداً پیچیده است». از این سخنان نخست‌وزیر پاکستان می‌توان به‌شدت رقابت جاری میان این دو کشور که تاکنون سه بار با یکدیگر وارد جنگ شده‌اند پی برد.

پاکستان که همچنان خطر رویارویی نظامی با هند را محتمل می‌داند، افغانستان تحت حاکمیت طالبان را عمق استراتژیک خود به شمار می‌آورد و از این‌رو هر نوع حضور و نفوذ هند در افغانستان را تهدیدی برای امنیت خود تلقی می‌کند. از سوی دیگر رهبران حکومت هند هم این نگرانی را دارند که سقوط حاکمیت سکولار فعلی و حاکمیت طالبان بر افغانستان پس از خروج نیروهای امریکایی باعث شود فعالیت‌های گروه‌های افراطی مانند لشکر طیبه و جیش محمد که به هند به چشم دشمن نگاه می‌کنند و سابقه فعالیت در منطقه کشمیر علیه نیروهای نظامی هند دارند شدت پیدا کند.

تاکنون رویکرد استراتژیک هند نسبت به افغانستان، تقویت مرکزیت سیاسی و دولت قانونی آن کشور و کمک به توسعه اقتصادی و اجتماعی بوده است. هند با این دیدگاه که تقویت اقتصادی و اجتماعی افغانستان، دیدگاه‌های بنیادگرایی اسلامی را در ذهنیت عامه تضعیف می‌کند و زمینه را برای شکوفایی و توسعه جامعه مدنی و دموکراسی فراهم می‌گرداند، به یکی از مهم‌ترین حامیان اقتصادی افغانستان مبدل گردیده و افغانستان بزرگ‌ترین رقم حمایت‌های هند را در جهان به دست آورده است. در مناسبات بازرگانی نیز تا پیش از این هند یکی از طرف‌های مهم افغانستان بوده است مبادلات تجاری میان دو کشور، به یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار رسیده است. اگرچه عمران خان هند را بازنده اصلی تحولات پس از خروج سربازان امریکا از افغانستان می‌داند، اما هند نشان داده حاضر نیست به‌سادگی تن به شکست بدهد. هند تحرکات دیپلماتیک خود را در رایزنی با کشورهایی نظیر ایران و روسیه و امریکا را افرایش داده و با دعوت از سران جنبش شمال افغانستان که در صف مقابل طالبان قرار دارند سعی در تقویت مخالفان حاکمیت طالبان دارد. به نظر می‌رسد همکاری‌های نظامی دو دولت هم با درخواست اشرف غنی رئیس‌جمهور افغانستان در حال گسترش است.

هم‌زمان با اوج گرفتن رقابت‌های هند و پاکستان در افغانستان، هند که نمی‌خواهد منافع امنیتی و سرمایه‌گذاری خود در افغانستان را پس از خروج امریکا از دست بدهد در اقدامی احتیاطی و مبتنی بر واقع‌گرایی برای نخستین بار به گشودن کانالی برای تماس با طالبان که تاکنون حاضر به گفت‌وگو با آن‌ها نبود دست زده است. بنا بر برخی گزارش‌ها نهادهای امنیتی هند تماس‌های مقدماتی با ملابرادر و افرادی در هیئت رهبری طالبان برقرار کرده‌اند.

به نظر می‌رسد هند قصد دارد در صورت تسلط طالبان بر افغانستان، با استفاده از برتری قدرت اقتصادی هند نسبت به پاکستان که خود درگیر مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی است و بعید است بتواند مستقیماً به نیازهای اقتصادی افغانستان پاسخ دهد، در میدان رقابت از پاکستان پیشی گیرد و طالبان را نسبت به ارزشمندی روابط دوستانه با هند و ضرورت مراقبت از آن مجاب سازد. در این صورت هدف پاکستان در تبدیل افغانستان به تهدید امنیتی برای هند با شکست مواجه خواهد شد.

ترکیه قدرت دیگری است که با خروج سربازان امریکا و ناتو از افغانستان شرایط را برای گسترش نفوذ خود در منطقه مناسب یافته است. اگرچه واحدهایی از نیروهای مسلح ترکیه از سال ۲۰۰۱ در قالب نیروهای پشتیبانی امنیت بین‌المللی افغانستان در این کشور حضور دارند، اما این بار ترکیه قصد دارد داوطلبانه به دولت افغانستان در تأمین امنیت اطراف فرودگاه کابل کمک کند و با پشتیبانی نظامی از دولت افغانستان جای پای محکمی در این کشور دست و پا کند. «رجب طیب اردوغان»، رئیس‌جمهور ترکیه، اخیراً در دیدار با جو بایدن همتای امریکایی خود در بروکسل گفت سربازان ترکیه می‌توانند پس از خروج ناتو و امریکا برای محافظت از فرودگاه «حامد کرزی» در کابل بمانند. اردوغان اما تأکید کرد برای اجرای این مأموریت، امریکا باید در امور دیپلماتیک، تدارکاتی و مالی از ترکیه حمایت کند».

طالبان ضمن مخالفت با تصمیم ترکیه برای ادامه حضور در افغانستان، آن را خلاف تمامیت ارضی، منافع ملی و استقلال افغانستان دانسته خواستار تجدیدنظر آنکارا شده است. در بیانیه این گروه آمده است: «خروج همه نظامیان خارجی از افغانستان از مفاد توافقنامه قطر است که سازمان ملل و جامعه جهانی ازجمله ترکیه که وزیر خارجه آن در مراسم امضای توافق‌نامه حضور داشت توافق‌نامه را تأیید کرده‌اند».

حضور نظامی ترکیه در افغانستان به تأمین امنیت و ثبات در این کشور کمک نخواهد کرد، چراکه نه‌تنها طالبان به آن به‌عنوان نیرویی بی‌طرف نگاه نمی‌کند، بلکه با توجه به ادامه حمایت ترکیه از گروه‌های مسلح افراطی در سوریه، ایران و روسیه هم به اهداف ترکیه در افغانستان با بی‌اعتمادی کامل نگاه می‌کنند. پس از اعلام تصمیم اخیر ترکیه، دیده‌بان حقوق بشر سوریه وابسته به مخالفان این کشور اعلام کرد، ترکیه و رهبران شبه‌نظامیان مسلح وابسته به آنکارا در زمینه اعزام شبه‌نظامیانی از این گروه‌ها از سوریه به کابل به توافقی دست یافته‌اند.

درصورتی‌که ترکیه نسبت به اعزام مزدوران به افغانستان اقدام کند، این سومین باری است که این کشور در مدت کمتر از دو سال (پس از لیبی و قفقاز) چنین کاری انجام می‌دهد و مطمئناً با عکس‌العمل ایران و روسیه روبه‌رو خواهد شد چراکه این اقدام ترکیه به معنای انتقال میدان جنگ این دو کشور با تروریست‌های تحت حمایت ترکیه از سوریه به افغانستان خواهد بود. حساسیت روسیه و کشورهای آسیای مرکزی نسبت به حضور گروه‌های مسلح افراطی در نزدیکی مرزهایشان بسیار بالاست. چند روز قبل سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه در پایان کنفرانس روسیه و پنج کشور آسیای مرکزی در تاشکند اعلام کرد که تروریسم در افغانستان هرگز از بین نرفته و سازمان‌های تروریستی داعش و القاعده اکنون موقعیت خود را در این کشور تقویت کرده‌اند.

در بیانیه مشترکی که درباره افغانستان صادر کردند اقدامات تروریستی انجام‌شده در افغانستان و تقویت مواضع گروه‌های تروریستی داعش و القاعده و دیگر سازمان‌های تروریستی در این کشور نیز بشدت محکوم شده است.

پاکستان حامی طالبان هم نمی‌تواند سابقه حمایت‌های ترکیه از ژنرال عبدالرشید دوستم که اکنون برای مقابله با طالبان سلاح به دست گرفته است را نادیده بگیرد. ترکیه در اشغال نظامی بخش‌هایی از عراق و سوریه از حمایت امریکا برخوردار بوده است و تکرار این وضعیت در افغانستان مانع از تسلط طالبان بر همه سرزمین مادری‌شان خواهد شد. قابل‌ تأمل آنکه تقویت مقاومت ضد طالبان در مناطقی که ازبک‌ها و ترکمن‌ها ساکن هستند و ژنرال دوستم سعی دارد رهبری آن‌ها را بر عهده بگیرد به تجزیه افغانستان خواهد انجامید و این مهم‌ترین خطری است که حضور نظامی ترکیه در افغانستان در پی خواهد داشت. عربستان هم که به‌طور سنتی از حامیان طالبان شمرده می‌شود از بسط نفوذ ترکیه در افغانستان استقبال نخواهد کرد و سعی خواهد کرد مانع ترکیه در رسیدن به اهدافش بشود و این به معنای دمیدن بر آتش جنگ در افغانستان خواهد بود.

ادامه جنگ و هرج و مرج پس از خارج شدن سربازان امریکا و ناتو از افغانستان به افزایش تهدید گروه‌های افراطی حامی طالبان مانند القاعده و همین‌طور در جبهه مقابل مانند مزدوران تحت حمایت ترکیه که از آن‌ها در همه‌جا استفاده می‌کند، منجر می‌شود و با تسلط طالبان بر افغانستان هم تهدیدات تروریستی در منطقه از بین نخواهد رفت؛ چراکه ارتباط طالبان با القاعده و گروه‌های افراطی در منطقه به‌قدری عمیق است که تصور هر میزان جدایی آن‌ها از یکدیگر غیرممکن است. در مهرماه ۱۳۹۸ – سپتامبر ۲۰۱۹ عمران خان نخست‌وزیر پاکستان در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل، در شورای روابط خارجی امریکا در نیویورک گفت: «ارتش پاکستان و آی‌اس‌آی [سازمان اطلاعات پاکستان]، القاعده را برای جنگ در افغانستان آموزش دادند، پس همیشه یک رابطه میان القاعده و آی‌اس‌آی بوده.»

به گزارش بی‌بی‌سی این اولین بار بود که نخست‌وزیر پاکستان با چنین صراحتی رابطه میان القاعده و سازمان اطلاعات و استخبارات پاکستان (آی‌اس‌آی) را تأیید می‌کرد. نکته مهم در این سخنان آن است که عمران خان هدف از آموزش القاعده را جنگ در افغانستان برمی‌شمرد. همان‌طور که پیش از این عملیات مشترک طالبان و القاعده در افغانستان گزارش شده بود، همکاری آن‌ها در حملات اخیر طالبان هم قابل‌تصور است.

بن‌لادن رهبر القاعده با ملاعمر رهبر اسبق طالبان بیعت کرد. جانشین او ایمن الظواهری هم با رهبران بعدی طالبان ملااختر منصور و ملاهیبت‌الله آخوندزاده بیعت کرد. این پیوند که تحت مدیریت ارتش پاکستان انجام شده تا به افزایش توانایی این نیروها بینجامد مربوط به گذشته نیست، بلکه گزارش تازه سازمان ملل هم که در بهمن ۱۳۹۹ منتشر شد تأیید می‌کند که طالبان همچنان رابطه خود با القاعده را حفظ کرده و برخلاف توافقی که در ماه فوریه ۲۰۲۰ با امریکا به امضا رسانده، هیچ تغییری در این رابطه به وجود نیاورده است.

در این گزارش آمده است شبکه القاعده بین دویست تا پانصد عضو فعال دارد که در یازده استان افغانستان شامل بدخشان، غزنی، هلمند، خوست، کنر، قندوز، لوگر، ننگرهار، نورستان، پکتیا و زابل پخش شده‌اند و تحت حمایت گروه طالبان فعالیت می‌کنند. این افراد در کنار طالبان می‌جنگند و فعالیت‌های تروریستی مانند ساخت بمب و مین‌گذاری را به جنگجویان طالبان آموزش می‌دهند. روابط طالبان و القاعده، به گسترش فعالیت‌های دیگر گروه‌های تروریستی در افغانستان نیز کمک کرده است. دولت افغانستان می‌گوید که بیش از بیست گروه تروریستی در پناه طالبان در افغانستان فعالیت می‌کنند. اعضای این گروه‌ها، از کشورهای مختلف ازجمله ایران،‌ چین، روسیه، تاجیکستان و کشورهای عربی هستند.

آنچه در ارتباط با کشور خودمان قابل ‌ذکر است، این است که باید خطر نبرد قدرت‌ها در افغانستان پس از خارج شدن امریکا از افغانستان و به تشنج کشیده شدن افغانستان و منطقه بسیار جدی تلقی شود. هرگونه ساده‌اندیشی نسبت به اصالت و پایداری مواضع ضد امریکایی طالبان و ترجیح این گروه به زمامداران فعلی افغانستان خطایی راهبردی است که تنها به تقویت و تحکیم جریان‌های افراطی در افغانستان و منطقه خواهد انجامید و به گواه حوادث عراق و سوریه، دشمنی با ایران در صدر اولویت‌های آن‌ها قرار داشته و خواهد داشت. پیروزی طالبان در افغانستان به معنای از بین رفتن دستاورد تاریخی ملت افغانستان در بیست سال قبل در نشست بن آلمان در دسامبر سال ۲۰۰۱ است که با امضای توافقنامه آن نشست توسط نمایندگان ملت افغانستان در آن تصریح شده بود «حق مردم افغانستان در انتخاب آزادانه آینده سیاسی کشورشان بر اساس اصول اسلامی، دموکراسی، پلورالیسم و عدالت اجتماعی» تضمین می‌شود.

ایران باید پس از چهل سال این بار به دیپلماسی، میدان بدهد تا از همه ظرفیت سیاسی کشور و همکاری جامعه جهانی استفاده نماید تا طالبان را به پذیرش حق رأی مردم افغانستان در تعیین نوع حکومت و گزینش حکمرانان وادار گردد.■

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط