لطفالله میثمی
برژینسکی: توان نظامی امریکا هرگز به این اندازه بالا نبوده، اما در عین حال اعتبار سیاسی این کشور در سطح جهان نیز هرگز تا این اندازه تنزل پیدا نکرده است.
در پی درج سرمقاله شماره ۴۳ نشریه چشم انداز ایران (اردیبهشت ـ خرداد ۱۳۸۶) باعنوان «ایران و تهاجم امریکا؛ استراتژی و تاکتیکهای پیش رو» با نشریه واکنشهای بسیار متفاوتی صورت گرفت. شاید بتوان پس از یک جمعبندی، این عکسالعملها را به پنج دسته عمده تقسیم کرد:
۱ـ «حساسیت برانگیزی»، ۲ـ «آگاهیبخشی»، ۳ـ «بازدارندگی»، ۴ـ «دفاع نامتقارن» و بالاخره ۵ـ «امریکا به عنوان ابرقدرت علمی ـ تکنولوژیک.»
۱ـ حساسیت برانگیزی
گفته شد از هر نظر مقاله یک نوشته راهبردی بود، اما برشمردن توان دفاعی و راهبردی ایران، آن هم به تفصیل، ممکن است مهاجمان یا حتی همسایگان ما را نسبت به ایران حساس یا حساستر نماید و ایران را بهعنوان یک تهدیدکننده در منطقه به شمار آورند و برخی از همسایگان ما را بتوانند در این راستا بهعنوان متحد استراتژیک خود در آورند.
باید گفت این نگرانی چندان موردی ندارد، چرا که اطلاعات نظامیای که از آنها در مقاله نام برده شده، محرمانه نبوده، بلکه کارشناسان نظامی امریکا، انگلیس و اسراییل از آنها، در نشریههای نظامی ـ دفاعی خود به تفصیل بیشتری یاد کردهاند، که این منابع در پینوشتهای سرمقاله شماره ۴۳ آمده بود. منابع دیگر استفاده شده در مقاله، مانورهای نظامی نیروهای مسلح و انعکاس آن در صداوسیما و یا در روزنامههاست. سیاستمداران کشورهای مهاجم، نهتنها از تواناییهای موشکی ـ دفاعی ما اطلاع دارند، بلکه درباره آن اغراق هم میکنند که نمونه آن استقرار سیستم دفاع ضدموشکی در پراگ است که هم موضوع سیاسی روز است و هم واکنش آقای پوتین رئیسجمهور روسیه را بهدنبال داشته است.
۲ـ آگاهی بخشی
کسانی که روی آگاهیبخش مقاله تأکید میکردند میگفتند نخست اگر این اطلاعات درست باشد جای بسی خوشحالی است، چرا که دست ما چندان هم خالی نیست. دوم، نخستین بار است که مطلع میشویم چه داریم و به هر حال زمینهای را برای فکرکردن باز میکند و میتوان به راههای مختلف فکر کرد و ضمن توجه به قدرت نابودکننده طرفهای مقابل اسیر و هیپنوتیزم تبلیغات آنها نشد.
۳ـ بازدارندگی
شاید از آنجا که هدف از نگارش مقاله، بازدارندگی از یک جنگ تمام عیار و نابودکننده بود و بنابراین تأکید مخاطبان نشریه در این باره نیز چشمگیرتر بود. بازخوانی مقاومت ۳۳ روزه رزمندگان لبنان در برابر ارتش فوقالعاده مسلح اسراییل و حمایت جهانی از آن، الگوی چشمگیری بود که به دور از هرگونه تئوری بافی عینیت بازدارندگی را ترسیم میکرد. بویژه که در مقام مقایسه، ایران از ابعاد استراتژیک و عوارض طبیعی بیشتری برخوردار بوده و نهتنها مهاجمان، ایران را سرچشمه انتقال تکنولوژی موشکسازی به لبنان و فلسطین میدانند، بلکه برای آن قدرت تولید انبوه موشک را نیز قائل هستند و بنابراین در مقام دفاع، استراتژی فوج موشکی میتواند چشمانداز بازدارندگی خوبی را ترسیم کند و موجب پیشگیری از وقوع جنگی تمام عیار شود.
چنان که دیدیم آقای اولمرت، نخستوزیر اسراییل و برخی عناصر نئوکان در امریکا ـ از آنجا که وضعیت نامبرده در مقاله بیان یک واقعیت تجربه شده است ـ اعتراف کردند که در مورد ایران راهحل نظامی مشکلی را حل نمیکند. در تأیید بازدارندگی و تکمیل سرمقاله، یکی از خوانندگان طی نوشتهای بر آن شده تا در راستای استراتژی فوج موشکی، در صورت وقوع حمله، به دام برخورد کور با همسایگان خود نیفتیم، که این مقاله تحقیقی ـ راهبردی با نام «تهاجم نظامی امریکا، در چارچوب کدام استراتژی» در همین شماره درج شده است. باشد که با آن برخورد فعالی صورت گیرد.
۴ـ دفاع نامتقارن
مخاطبان نشریه در برخوردها و واکنشهایشان بر روی وجه جنگ نامتقارنِ مقاله تأکید زیادی کردهاند. بویژه آنکه مطرح میکردند بودجه مستقیم سالیانه نظامی امریکا ۶۰۰ میلیارد دلار است که باید بودجه امنیتی و بودجههای غیرمستقیم را هم بر آن افزود. بودجه نظامی دومین کشور بعد از امریکا، یعنی روسیه کمی بیش از ۲۰ میلیارد دلار است که تفاوت فاحشی با بودجه نظامی امریکا دارد. بنابراین در اذهان اینگونه نهادینه شده که کشورهای جهان سوم در یک نامعادله نظامی با امریکا به سر میبرند و هیچگاه در یک جنگ متقارن به تعادل نظامی با امریکا نخواهند رسید. بنابراین دفاع نامتقارن، راهبردی رهاییبخش است که پیاماش غلبه اندک بر انبوه است؛ اندکی بالنده و انبوهی افولیابنده، راهبردی که متکی بر هستی محوری و معادباوری و استفاده خردمندانه از «سلاح زمان» در متن «عمل صالح مطرح در زمان» است.
متفکران جهان، در وضعیت نامعادله نظامی امروز جهان، هیچ نبرد تمام عیاری را به صلاح مردم ندانستند و تنها و تنها راهبرد مقاومت را توصیه مینمایند تا اینکه تضادهای ابرقدرت و قدرتها به نفع زنجیره مقاومت بروز کند. این روزها مشاهده میکنیم جناح نظامیتر اسراییل و همچنین نئوکانها حتی فاز مقاومت را ـ در راستای قوانین سازمان ملل و شورای امنیت ـ نیز برای کشورهای جهان سوم قبول نداشته و برنمیتابند و به گفته برژینسکی مایلاند همه را تابع خود کرده و در غیر این صورت آنها را مجازات نمایند. اینها مایلاند الگوی فاجعهبار عراق را در مورد دیگر کشورها نیز تکرار نمایند و در همین زمینه بود که حتی دکتر البرادعی، نئوکانها را نودیوانگان نامید که هیچ قانونی را برنمیتابند.
بنابراین نتیجه میشود تنها، ماندن در فاز مقاومت کافی نیست، بلکه ضروری است در برابر این نودیوانگان استراتژی دفاعی بازدارندهای هم داشته باشیم(۱) و آن هم امکان ندارد مگر در راستای یک دفاع نامتقارن غیراتمی با استراتژی فوج موشکی بهطوری که واکنش اتمی هم در بر نداشته باشد. در برابر جنگ تحمیلی نیز موتور محرک، همانا معادباوری و استراتژی موج انسانی بود گرچه در کنار آن از شیوههای جنگ متقارن نیز استفاده میشد.
۵ـ ابرقدرت علمی و تکنولوژیک
از حضرت علی(ع) پرسیدند چرا کوتاهترین شمشیر را انتخاب کردهاید؟ ایشان در پاسخ گفتند برای اینکه یک قدم به انسان نزدیکتر شوم تا شاید به جای انهدام، تفاهمی حاصل شود. همچنین از ایشان پرسیدند چرا در شب تهاجم را آغاز میکنید پاسخ این بود که شاید عدهای در تاریکی شب و از زیر چشم فرماندهان خود استفاده کرده، میدان جنگ را رها کرده و نابود نشوند. ملاحظه میکنیم اساس آموزشهای انبیا، قرآن و ائمه هدی صلح بود و اگر لازم میشد در برابر تهاجم دشمن دفاع نمایند در دفاع هم، خطمشی انهدام نیرو نبود.
در پنجاه سال اخیر ما با دو خطمشی در برابر امریکا رو به رو بودیم که یکی خواهان نابودی امریکا است و دیگری شیفته امریکا که در هر شرایطی اقدامات امریکا را تأیید میکند. خطمشی مرگ بر امریکا یا انهدام امریکا نهتنها درست نیست، بلکه عملی هم نبوده و به ضرر جهانیان است. به این دلیل درست نیست که کارگر امریکایی، دهقان امریکایی، سیاهان امریکا، صنایع داخلی و بورژوازی ملی امریکا زیر فشار جنگطلبان، کارخانههای اسلحهسازی، فراملیتهای نفتی و دیگر فراملیتها هستند.
سربازان امریکایی با ناراحتی به جنگ ویتنام میرفتند و ملت امریکا در انتخابات ۲۰۰۶ کنگره نشان داد که مخالف جنگ عراق و جنگطلبی است. به این دلیل درست نیست که قویترین اپوزیسیون در برابر جنگطلبان نئوکان، در درون خود امریکاست. درست نیست به دلیل اینکه لابی قوی اسراییل در امریکا و همچنین نئوکانها شعار مرگ بر امریکا را بهانهای قرار دادهاند برای تبلیغات و بسیج مردم امریکا علیه ایران. درست نیست به دلیل اینکه متفکران جهان، فاز مردم را در برابر تجاوزهای امریکا، فاز مقاومت نامیدند و شعارهای مبتنی بر مرگ، انهدام و رویارویی که به نبرد تمام عیار بینجامد را قبول ندارند. حتی در دوران مبارزات ضدامپریالیستی شعار مرگ بر امریکا مورد پذیرش نبود، بلکه شعار عبارت بود از «زندهباد اتحاد بین تودههای تحت ستم ایران و امریکا و مرگ بر امپریالیسم امریکا.» به هر حال ما مشاهده میکنیم قویترین اپوزیسیون در برابر نئوکانها و لابی قدرتمند اسراییل، در درون خود امریکا قرار دارد و به نظر میرسد به جای مرگ باید راهکارهایی برای ارتباط با نیروهای وفادار به قانوناساسی امریکا پیدا کنیم که این مطلب بهطور کامل در سرمقالههای چشمانداز ایران در شمارههای ۳۷ و ۴۱ با عناوین «رویکردی جدید به قطببندی جهان» و «درسهایی از انتخابات امریکا» (احیای قانوناساسی و عبور از معادله ترس) آمده است. افزون بر آن باید توجه کرد امروزه امریکا به حدی قدرتمند بوده و در جهان نقش دارد که سقوط امریکا، ناامنکردن جهان را نیز به همراه خواهد داشت.
شیفتگان امریکا هم هر اقدام امریکا را تأیید میکنند ازجمله جنگ ویتنام، حمله اتمی به ژاپن، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دکترمصدق، کودتا علیه دکتر آربنز در گواتمالا، کودتا علیه دکتر آلنده در شیلی، کودتا علیه دکتر سوکارنو در اندونزی، کودتا علیه عبدالکریم قاسم در عراق، اشغال و تداوم اشغال در افغانستان و عراق، حمایت کامل از تروریسم دولتی اسراییل، ساختن سلاحهای اتمی و اعمال آن و…
ما از یکسو ملاحظه میکنیم متفکران امریکایی این عملکرد را به شدت محکوم میکنند، ولی در سوی دیگر در داخل ایران برخی از روشنفکران ما این اقدامات را توجیه میکنند، که نمونه بارز آن اشغال عراق است. در این زمینه کافی است مقالههایی که در مطبوعات بویژه در چشمانداز ایران پیش از اشغال عراق از ۲۰۰۳ تاکنون ترجمه شده، مطالعه شود. میبینیم پیشبینی افرادی چون جورج سوروس در کتاب «رؤیای برتری امریکایی» و همچنین برژینسکی در کتاب «انتخاب؛ رهبری جهان یا سلطه بر جهان» و آقای الگور در مورد جنگ عراق و مبارزه با تروریسم بهطور کامل تحقق یافته است. امروزه متفکران امریکایی، برژینسکی را بهعنوان یک نظریهپرداز واقعبین پذیرفتهاند. وی میگوید؛ هیچگاه امریکا در طول تاریخ خود به این اندازه قدرت نظامی نداشته و هیچگاه امریکا به لحاظ سیاسی به اندازه کنونی ضعیف نبوده است. میبینیم بهجای مبارزه با تروریسم عملاً تروریسم تقویت شده و عراق به کانونی برای صدور شورشی و تروریست تبدیل شده است و حتی لابی اسراییل که اصلیترین مشوق جنگ عراق بود(۲)، اکنون به این نتیجه رسیده که آنچه در عراق میگذرد نهادینه شدن عملیات انتحاری است و وقتی چنین عناصری به درون کشورهای خود مثل عربستان، اردن و مصر بازمیگردند با آن روحیه جان بر کف، عناصری ساختارشکن شده که هم برای آن کشورها و هم برای اسراییل خطرناک خواهند بود. میبینیم این شیفتگان امریکا بدون اینکه خود بدانند امریکا را به باتلاقی هدایت میکنند که شاید بتوان گفت اینها از هر دشمنی برای امریکا دشمنتر هستند. پیشنهاد میشود شیفتگان امریکا حداقل دو کتاب راهبردی را که توسط سوروس و برژینسکی نوشته شده مطالعه کنند یا حداقل به مقدمههای ناشر و مترجم که تلخیص دو کتاب است مراجعه کنند تا واقعیات جدید جهان را پیگیر باشند،(۳) تا جدا از تأیید یا ضدیت با نظام جمهوری اسلامی، مسائل منطقه و جهان را به طور مستقل بررسی نمایند. مشاهده میکنیم سیری که امریکا در پیش گرفته و نمونه بارز آن اشغال عراق و استراتژی پایگاهسازی در آنجا و ازسویی فشار به کابینه و پارلمان عراق برای تصویب قانون نفتی که دو سوم مخازن نفت عراق را برای مدت نامحدودی به مدیریت امریکا در آورد و… با مقاومت مردم منطقه روبهرو شده که به انهدام امریکا خواهد انجامید.
روزی جذابیت فرهنگ و سیاست امریکا به قانونگرایی و نهادینهکردن قانوناساسی بود، درحالیکه امروز هیچ قانونی را برنمیتابد. روزی جذابیت سیاست امریکا به برقراری دموکراسی و روابط دموکراتیک بود، ولی امروزه زیر بار هیچ رابطه دموکراتیکی چه در عراق و چه در فلسطین، مصر و عربستان نمیرود. چرا که میگویند در حال حاضر دموکراسی با منافع ملی امریکا توافق ندارد. بنابراین همانطور که گفته شد سیری که امریکا در پیش گرفته به انهدام امریکا خواهد انجامید. متأسفانه امریکایی که قدرت زیادی دارد، اگر در این سیر قرار بگیرد دنیا را هم با خود غرق خواهد کرد. این سیر که به ناامنکردن منطقه و جهان ازسوی امریکا خواهد انجامید؛ درست نبوده و به نفع ملتها نیز نیست. آنچه در سرمقاله شماره پیش پیشنهاد شده این بود که امریکا به جایگاه یک ابرقدرت علمی ـ تکنولوژیک تعالی یابد تا هم خود امریکا در این جایگاه حفظ شود و هم صلح دنیا تأمین شود. قرآن به ما میآموزد با هر پدیدهای باید برخورد تعالیبخش داشته باشیم و روی نقطه قوت آن، آنقدر تأکید کنیم تا نقاط ضعف از بین برود. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم نقطهقوت امریکا این است که یک ابرقدرت علمی و تکنولوژیک است که این را یک ابرقدرت مثبت نیز میتوان نامید. اما در حال حاضر به یک ابرقدرت سلطه، تهاجم و تجاوز تبدیل شده که حتی دکتر البرادعی که منتخب یکی از نهادهای حقوقبشری شورای امنیت است، واژه نودیوانگان را برای امریکا به کار میبرد، این وضعیت را ابرقدرت منفی نیز میتوان نامید. امریکا بهعنوان یک ابرقدرت علمی ـ تکنولوژیک و مثبت میتواند با موانع توسعه نظیر فقر، سیل، زلزله، گرمای زمین، آلودگی هوا، ایدز، سرطان و… مقابله و مبارزه کند.
ما نمیتوانیم به هیچ روی منکر ابعاد و گسترش تحقیقات در امریکا شویم. پیشبینی من این است که اگر امریکا خود را به این جایگاه تعالی دهد جهانیان هژمونی او را میپذیرند و نیازی ندارد از طریق نظامیگری، سلطه و تجاوز ـ به گفته برژینسکی ـ به ضعیفترین وضع ممکن در آید. این راه، ثمرهای جز انهدام نیروهای خود و جهانیان به دنبال نخواهد داشت. یکی از اساتید محترم حقوق بینالملل گفت؛ ابرقدرت علمی ـ تکنولوژیک، هم انقلابی در امریکا و هم انقلابی در درون خود ماست.
پینوشتها:
۱ـ نهضتی برای دفاع و آزادی، چشمانداز ایران، شماره ۲۲.
۲ـ لابی اسراییل و سیاست خارجی ایالت متحده، جان. جی. میرشایمر و استیون. ام. والت، ترجمه لطفالله میثمی، ۴ شهریور تا اول آذر ۱۳۸۵، روزنامه آفتاب یزد.
۳ـ برای مطالعه مقدمههای ناشر و مترجم این دو کتاب به سایت www.Meisami.com مراجعه کنید.