مهدی فخرزاده
یکم: نظام آموزش بهمثابه پادگان
چند نوجوان توی کوچه فوتبال بازی میکنند. پسربچه نفسنفسزنان از بالای کوچه به سمت جوانان در حال دویدن است و با اضطراب نسبت به چیزی هشدار میدهد. در عرض چند ثانیه توپ را یکی از بچهها برمیدارد و چند در از میان درهای خانهها باز میشود و جوانها را میبلعد. چشمها از لای چند پنجره خودروی کمیته را تا رفتن از میان کوچه مشایعت میکنند. روی دیواری که پشت یکی از تیر دروازهها بود، با خطی ضخیم و پررنگ نوشته شده: «جنگ، جنگ تا رفع فتنه از جهان».
دهه ۶۰ در ایران دهه خاصی بود. شور انقلابی دهههای ۴۰ و ۵۰ با انقلاب شکلی متفاوت گرفته بود. چهره گاهی زنانه انقلاب تا حدود زیادی پس زده شده بود و همهچیز مردانه شده بود. سردر سینماها پوسترهایی نصب بود که اثری از هیچ زنی در میان آنها نباید میبود. لیست ممنوعهها در کشور بالا بود. موهای بلند و مدلدار ممنوع بود. آستین کوتاه برای مردان و بهجز چند رنگ تیره، استفاده از رنگ در لباس زنان ممنوع بود. گفتوگوی دختران و پسران در خیابان، حمل ساز، داشتن ویدئو، کراوات و پاپیون، شلوار جین تنگ و حتی بنا به روایاتی فروش معجون و سالاد اولویه ممنوع بود. ممنوعیتهایی که با پایان جنگ به مرور از بین رفت. تبی که در دهه ۶۰ دامن جامعه را گرفته بود، نسبت بسیار اندکی با روحیات انقلابیون در دهه ۴۰ و ۵۰ داشت.
حضور زنان در تنها شبکههای تلویزیونی ایران که به مرور دو شبکه شده بود، بسیار محدود بود. آنها با پوششی بسیار ویژه و در نمای بسته دوربین، برای برنامههای محدودی که به کودکان اختصاص داشت حضور داشتند. این حضور هم با قواعد خاصی همراه بود، بهعنوان مثال مجریها معمولاً در مصرف خنده برای کودکان، از حد یک لبخند فراتر نمیرفتند. خندیدن زنان در فضای عمومی هم ممنوع بود.
برنامههایی که برای کودکان تهیه میشد محدودیتهای خاصی داشت. با وجود اینکه هنرمندان بسیاری در آن دهه در ایران بودند، اما فضا برای بهرهگیری از آنها محدود بود. دو عامل فقر امکانات و دستورالعملهای ایدئولوژیک در رابطه با محصولاتی که پیش از انقلاب تولید شده بود، برنامههای پخششده را بسیار محدود میکرد.
تصویر مدرسه در آن سالها شباهت زیادی با پادگان دارد. جمعیت بزرگی از کودکان با لباسهای یکشکل در مدرسهای با دیوارهای بلند به خط شدهاند. سیمهای خاردار بالای دیوار مدرسه، دیوارهای کهنه و شعارهای انقلابی روی آنها، چهره مدرسه را هرچه بیشتر زمخت و غیرکودکانه میکند. دستور مدیر، صادر میشود: «از جلو نظام»! دستور بعدی دستور خبردار است، کودکان با این دستور، باید بدون حرکت تا پایان اجرای صبحگاه کسالتبار بایستد یا با دستور دوباره فرمانده، حرکات ورزشی انجام دهد. بین کودکان بهصفشده، ناظمان با ابزارهای تنبیه و به نوعی مسلح، بدنهای فرماننابردار را تنبیه میکنند. ایده چنین رفتاری، تربیت بدنها و فکرهایی همسو با ایدئولوژی حاکم بود. به تعبیر فوکو در تاریخ جنسیت، قدرت، بدن افراد را از طریق آموزش و نظم دادن به محیط زندگی تحت تأثیر قرار میدهد و به همین دلیل میتوان از زیست -قدرت یا زیست- سیاستی حرف زد که میخواهد بر بدن اعمال شود و آن را در نظم مورد نظر خود سازمان دهد.
کودکان در این سالها با تنبیههای مختلف بدنی مواجه بودند و مشق شب، داستان پرآب چشم کودکان با تجربه زیسته در دهه ۶۰ بود. به نقل از یکی از وزرای آموزش و پرورش آن دوران، مرحوم علیاکبر پرورش، گفته میشود ایشان معتقد بود باید آنقدر به کودکان مشق شب بدهند تا فرصت فکر کردن نیابند؛ چراکه چنین چیزی، آنها را به انحراف خواهد کشاند.
محتوای کتابهای درسی هرچند با انقلاب دچار تحول بزرگی شد، اما سوگیری کلی در محتوا، همچون فضای پیش از انقلاب در راستای توجیه ساختار حاکم بود. این ویژگی پس از انقلاب با سختگیری بیشتری دنبال شد. گزینشهای سفت و سخت از مدرسه آغاز شد و تا امروز هم از سختترین گزینشها، گزینش معلمان در آموزش و پرورش است. در این گزینشها بیش از هر چیز و بسیار بیش از توجه به توانمندی افراد، سویههای ایدئولوژیک مدنظر بوده و هست. درواقع میتوان گفت مدرسه در دهه آغازین انقلاب، نه بنا بود به ساخت شهروند صلحجو کمک کند، نه میتوانست.
دیگر نهادی که بر آموزش کودکان تأثیرگذار بود، نهاد صداوسیما بود. محتوای ارائهشده توسط صداوسیما هم ویژگیهای خاصی داشت. کارتونها معمولاً قهرمانانی داشت که پس از عبور از مشکلات فراوان، قهرمان طبقات فرودست میشدند و به پیروزی دست مییافتند. تفریح در فیلمها و کارتونهای دهه ۶۰، بهمثابه امر مذموم و متعلق به طبقات بیدرد فرادست نمایش داده میشد. طبقات فرودست باید سختکوش و دارای الگوی مصرف خاصی میبودند. در تولیدات کودکانه آن سالها، خانه، جایی سنتی، امری فرهنگی و معمولاً با فقدان پدر همراه بود. پدری که در جبهه مشغول جنگ بود.
در مدرسه، کودکان همشکل با موهایی تراشیده یا دختران با لباسهایی شبیه لباس فرم حضور داشتند. در فیلمها معمولاً معلم، رفیق پدر کودک است. پدری که گفتیم به جبهه رفته بود. کودک در آن ساختار، ابژه تربیتی است. بر اساس پژوهشی که در این باره انجام شده، کودکان این دهه، در چارچوب روابط انسانی مبتنی بر سلسلهمراتب، احترام و اطاعت باید رشد میکردند. آنها از نظر کلامی، گفتاری بزرگسالانه، اخلاقی، تعلیمی و تربیتی دارند (نظیف و نجفزاده، ۱۳۹۸).
مدرسه، تلویزیون، هممحلهایها و خانواده در دهه ۶۰ منابعی هستند که به نظر میرسد بیشترین محتوای آموزشی برای کودکان آن نسل، از این منابع جذب میشده است. حداقل در دو منبع مهم مدرسه و تلویزیون، تلاش بسیاری شده است که به قول دکتر نعمتالله فاضلی در مهرماه ۱۴۰۱ در برنامه «شیوه» شبکه ۴، فقط یک تیپ مشروعیت پیدا کند. برای این مشروعیتبخشی، تمام ابزارهای موجود به کار بسته شده است. در این دهه، مفاهیمی مانند «صلح» و بهویژه واژه «سازش»، بار معنایی بسیار منفیای دارند. یکی از ویژگیهای مهم این دهه، فراگیری بسیار جدی نهاد مدرسه است. نرخ بیسوادی در این سالها با سرعت بسیاری کاهش مییابد، هرچند این فراگیری، در خدمت گفتمانی مردانه و خشونتبار است. حسنپور اسلانی و بهرنگ صدیقی (۱۳۹۳) در پژوهشی که در ارتباط با بازنمایی مردان در عکاسی دهههای ۵۰ و ۶۰ انجام دادهاند مدعیاند که در این دهه، مهمترین دوگانه، دوگانه «مستضعف/اشرافی» است. دال مستضعف، همزمان دو مدلول اقتصادی و فرهنگی را در آن دهه به هم پیوند میزد. مدلول اقتصادی تمام طبقات متوسط و فرودست را شامل میشد (دیگریسازی طبقاتی) و مدلول فرهنگی بر اسلام سیاسی دلالت میکرد (دیگریسازی شدید فکری). در مقابل، دال اشرافی هم بر طبقات بالا و ثروتمندان دلالت میکرد و هم از منظر فرهنگی، بر کمونیستها، ملیگراها، لیبرالها و سکولارها ارجاع میداد (اسلانی و صدیقی، ۱۳۹۳).
مردانگی مستضعف، چهره ویژهای داشت، کتوشلوار بدون کراوات با رنگها و دوختهای ساده، ریش و سبیل، موهای کوتاه، خندهرو، راستقامت و غیررسمی است. به تعبیر همان منبع پیشین، خانواده در «مردانگی مستضعف» نقشی برجسته داشت. پدرانگی بهعنوان یکی از عالیترین وظایف این حوزه تقدیس میشد و خانواده نهاد تولیدکننده مرد مستضعف، برای حضور در صحنه (اعم از راهپیمایی، سخنرانی، عبادتهای جمعی، شعار دادنها) و حضور در جنگ است (اسلانی و صدیقی، ۱۳۹۳). با این تعبیر میتوان نتیجه گرفت نهادهای تأثیرگذار بر آموزش، بیشتر در خدمت انواع دیگریسازی و به رسمیت نشناختن دیگران قرار گرفته بودند و در بین آنها کمتر شاهد تضاد و تعارض هستیم.
دوم: تراژدی مردم
کارمند داروی خود را از کیسه سیاه بیرون میآورد و کمی از آن میخورد. کارمند دیگر پیشنهاد میدهد برای ناهار بروند. کارمندان دور میز ایستاده در حال خوردن نان و تخممرغ هستند. یکی از کارمندان میخواهد که چشمها را ببندند و گمان کنند در یک رستوران لوکس ناهار میخورند. صحبت از دلار و شغل دوم و زندگی مشقتبار کارگری و زندگی خوب دلالان است. مردی در راهرو میگوید روغن دارد تمام میشود. صف روغن طولانی است و به تعدادی از کارمندان نخواهد رسید (صحنههایی از فیلم «پول خارجی» ساخته «رخشان بنیاعتماد»).
دهه ۷۰ با پایان جنگ و عبور از ارزشهای دهه ۶۰ آغاز میشود. سربازان از جنگ برگشته که قرار بود تا رفع فتنه از جهان بجنگند با اراده دولت و کل حکومت قرار میشود «سازندگی» کنند و کارخانههای دولتی را که قرار بود خصوصی شوند مدیریت کنند.
در مطلع این دهه، روزنهای هم برای آموزش و پرورش خصوصی گشوده شده بود و ساختار که این امر را مغایر اصول قانون اساسی انقلابی میدانست که هنوز حدود یک دهه از عمر آن گذشته، نام آن را «غیرانتفاعی» گذاشت. خصوصیسازی در حوزههای مختلف آغاز شد و همزمان اختلاف طبقاتی در جامعه گسترده شد. توجیه جنگ و قرار گرفتن سادهزیستی و استضعاف در دستگاه ارزشی جامعه، در حال رنگ باختن بود. تغییری که در ارزشها ایجاد شده بود در موضعگیری مسئولان نظام بهوضوح دیده میشد. نخستین بار بحث «تهاجم فرهنگی» در سال ۱۳۷۲ مطرح شد و در آن صحبت گفته شد که در خیابان هنوز وضعیت خوب است و مردم حجاب دارند بهجز عدهای معدود، اما در خانهها دشمن به جوانان هجوم برده است. درواقع گویی یکی از نهادهای پای کار دستگاه ارزشی قبلی که خانواده بود، میدان را ترک کرده بود. مدرسه و رسانههای حکومتی سرگرم کار خود بودند. در این سالها فضای نشر هم مقداری باز شد. رویکردهای جدید، مورد پسند دستگاه ارزشی حاکم نبود و معمولاً این دستگاه ارزشی هر گاه چیزی را نمیپسندید، با تمام قوا سعی در محو آن میکرد. واکنش خشمناک حکومت به این تغییر ارزشها، همزمان بود با تورمهای سنگین دوره هاشمی و وضعیت بغرنج بخشهای بزرگی از مردم. نشان این وضعیت بغرنج را در شورشهای حاشیهنشینان در ابتدای دهه ۷۰ میتوان یافت.
داستان مرتضی رفیقدوست و اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی او، از دیگر ماجراهای پرسروصدای این دوره بود. در شرایطی که مردم زیر فشار طرحهای دولت هاشمی شرایطی بدتر از شرایط جنگ را میگذراندند و با تورم ۴۰ درصدی سر میکردند، نخستین اختلاس افشاشده نوعی خشونت علیه طبقات کمتربهرمند بود. فضای تنفسی که از میانه دهه ۷۰ شمسی تا نیمه دهه ۸۰ تداوم داشت، جامعه را قدری منسجم، تأثیرگذار و صدادار کرد. در این دوره، نهادهای معلمان شکل گرفت و معلمان از وضعیت منفعل و بدون کنش اجتماعی دهههای قبل به وضعیت بهتری رسیدند. با دولت «مهرورز»، برخورد با نهادهای اجتماعی شدت یافت و به مرور نوعی بیسازمانی عمومی در جامعه تا به امروز ایجاد شده است.
در طول این مدت، فضای مدرسه نیز دستخوش تغییرات بسیاری شده است. به مرور فضای مدرسه طبقاتیتر شد و در پی آن، دانشگاه و کسب موقعیتهای مهم شغلی نیز طبقاتی شد.
مدل برخورد ساختار در این سالها در برابر پدیدههای نوین نخست واکنش خشمناک و تند بود و به مرور استفاده از همان پدیده. ماجرای پل نیایش و بسیاری ماجراهای دیگر نشان میدهد برخوردهای خشمناک در مقابل پدیدههای نو یا دیگران، با مجوز و تشویق ساختار ایجاد میشود، اما حتی اگر نظام از مسیر خود بازگردد، بخش زیادی از نیروهایی که با تبیینهای اولیه به میدان آمدهاند بهسختی بیرون میروند. نمونه چنین وضعیتی نسبتی بود که مرحوم هاشمی رفسنجانی با گروههای موسوم به «گروه فشار» داشت. بنیان این گروهها در دوران ایشان نهاده شد و در حمایت از ایشان وارد میدان شدند، اما به این سادگی از میدان به در نرفتند و علیه خود هاشمی هم در میدان ماندند.
سوم: پرتاب از پل نیایش
ساعت ۲ بامداد روز جمعه، بیستم بهمن امسال، پاکبان بیستساله، الیاس محمدی، از پل نیایش به پایین پرتاب شد. کسی که او را پرتاب کرده بود گمان برده بود که قصد آسیب زدن به پرچمهای نصبشده روی پل را دارد. قاتل به این گمان که با یکی از دشمنان انقلاب و اسلام مواجه شده است دست به این اقدام زده بود.
میتوان گفت خشونت در منابع رسمی آموزش نهادینه شده است. امروز چهره مدرسه متفاوت است. جای شعارهای سابق روی دیوار را تبلیغ چای و برنج گرفته است. جای جای تهران «مال»ها جلوهگری میکنند. الگوی مصرف تغییر کرده است و حالا سیاهه مسائلی که ساختار حاکم علاقهای به پذیرش آن ندارد رشد زیادی داشته است.
چراغی در دست به دنبال صلح
صلح مفهومی است که همزاد تاریخ تعامل انسانهاست. مفهومی که در برابر انواع خشونت قرار گرفته است، اما امروزه تعریف از این واژه متناسب با پیچیدگیهای جهان امروز تغییر کرده است؛ چراکه تعریف خشونت تغییر کرده است.
یوهان گالتونگ، فعال و اندیشمند حوزه صلح، خشونت را سه نوع میداند: خشونت مستقیم که انواع جنگها و نزاعها را دربر میگیرد؛ خشونت ساختاری که ناشی از سیاستها و ساختارهاست و به عواملی چون فقر و نابرابری اشاره دارد؛ و سومین گونه، خشونت فرهنگی است که کار رسانه در تبیین و توجیه و مشروعیتبخشی به خشونت را دربر میگیرد (حیدرزاده، ۱۳۹۶). جامعه قطبیشده، طبقاتیشده و درگیر انواع حذفهای سیاسی و اقتصادیشده امروز تا صلح فاصلهای بعید دارد.
خشونتهای مختلفی که بر این جامعه تحمیل شده است مختص فضای پس از انقلاب نیست. در تاریخ معاصر کشور ما دو بار اشغال و حداقل یک کودتای بزرگ رقم خورده است. مدرسه در بدو پیدایش، نهادی پیشرو و مدرن تلقی میشد، اما با نقش بسیار بدی که حکومتها در این نهاد ایفا کردند وضعیت امروزین مدرسه در ایران هیچ شباهتی به آنچه قرار بوده باشد، ندارد. این گزاره مطلق نیست و حاشیههای رهاییبخش در کارند، اما امروزه متن فربه شده است.
در کنار تمام تغییراتی که جامعه در خود داشته است، به تعبیر دکتر نعمتالله فاضلی در کتاب مسئله مدرسه، مدرسه، بهمثابه نهادی که باید انسان را به سوژه مدنی تبدیل کند، کارکرد خود را از دست داده است. درواقع با این تعبیر او به مفهوم «مرگ سوژگی» و «مرگ مدرسه» اشاره میکند. او اشاره میکند محصول نظام آموزشی ما انسانی غیرعامل، غیرانتخابگر و بیخلاقیت است که فقط در بازار کارگری میکند؛ معلم نیز مزدوری است که از دانشآموزان، افرادی مطیع ایدئولوژی میسازد که در سراسر عمر خود در جهت تولید و ارائه خدمات و کسب سرمایه فعالیت کند (فاضلی، ۱۴۰۱). وی در همین کتاب و جاهای دیگر اشاره میکند که شهروند امروز باید نویسا و خوانا باشد و این وضعیت تا حدودی در حال رخ دادن است.
آمار رسمی خانه کتاب، حکایت از رشد شدید میل به نوشتن در ایران دارد. مقایسه آمار تعداد عنوان کتاب از سال ۱۴۰۰ تا ابتدای زمستان ۱۴۰۲ با بازه زمانی ۱۳۹۰ تا ابتدای زمستان ۱۳۹۲، حکایت از رشد صد درصدی تألیف در ایران دارد. با استناد به همان آمارها، تیراژ کلی کتاب در ایران، در این بازه دهساله، حدود ۱۷۰ میلیون نسخه کاهش داشته است. همچنین طرح آمارگیری از فرهنگ رفتاری که در سال ۱۳۹۹ انجام شده است و در سال ۱۴۰۰ منتشر شده است نشان میدهد سرانه مطالعه کتاب غیردرسی (هم الکترونیک و هم چاپی) در افراد بالای پانزدهساله و بیشتر باسواد در کل کشور، ماهانه چهار ساعت است. کل مطالعه غیردرسی افراد پانزدهساله و بیشتر (شامل ادعیه، قرآن، کتاب غیردرسی و روزنامه اعم از الکترونیک و چاپی) نیز بر اساس این پژوهش ۶ ساعت و ۳۲ دقیقه در ماه است. این در حالی است که میزان مطالعه مردم عربستان، بنا به گزارش سایت Statista در سال ۲۰۱۷ هفتهای شش ساعت و چهلوهشت دقیقه است؛ یعنی بیش از چهار برابر ایران. سایت world population review که آمارهایی از کتابخوانی در کشورهای مختلف دارد، به تعداد ساعت کتابخوانی در هفته در چند کشور پرداخته و متأسفانه هیچیک از آنها قابل مقایسه با ایران نیست. درواقع اعداد به ما نمیگوید کتاب در ایران ابزاری کارآمد است، اما شاید تنها ابزار ممکن برای برآمدن از پس آموزش رسمی باشد. در نهایت میتوان گفت کتابت و بهویژه عالیترین نوع نوشتار یعنی ادبیات، در حاشیههایی امیدبخش و هرچند کوچک، میتواند کارآمد باشد.
****
برنامه پنهان و آشکار درسی در ایران، به نظر میرسد هیچگاه در خدمت صلح نبوده است. تلاش شدید برای نفی هر دستگاه ارزشی بهجز آنچه خودشان باور دارند و تقویت خشم و کینه از «دیگرانی» که مورد پسند حاکمان نیستند تا تقویت فرهنگ صلح فاصله بسیار بعیدی دارد؛ البته امروز منابع آموزش متکثر و فراوان شده است. کودکان بسیار بیش از آنکه از منابع رسمی بیاموزند، از نهادهای غیررسمی آموزش میبینند. این نهادها نیز از یک منظر نمیتوانند به فرهنگ صلح کمکی کنند؛ چراکه فضای عمومی جامعه درگیر نوعی خشم است.
یکی از ویژگیهای مثبت رسانههای جدید، آشنایی مردم با هم است و مرزهای دیگربودگی کمرنگتر شده است، هرچند این رسانهها آسیبهای فراوان خود را دارند.
شاید اندک جایی برای زیستن و تمرین صلح در جامعه، نشستن بر سر خوان ادبیات باشد، جایی که هم میتوان جای انسانهای دیگر زندگی کرد و آنها را باور کرد، هم آسیبی با خود ندارد. شاید باید از آموزش رسمی به ادبیات و آموزش غیررسمی پناه برد.
منابع
– نظیف، سارا. نجفزاده، مهدی. ۱۳۹۸، «تحلیل نشانهشناختی برنامههای کودک و نوجوان تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در دهههای ۶۰ و ۷۰»، فصلنامه پژوهشهای ارتباطی، سال بیستوششم، شماره ۱ (پیاپی ۹۷)، بهار ۱۳۹۸، صص ۷۵-۴۱.
– فاضلی، نعمتالله، ۱۴۰۱، مسئله مدرسه: تهران، نشر هوش ناب.
– حیدرزاده، زهرا، ۱۳۹۶، «صلح مادرانه، اخلاق مراقبت، حافظ صلح پایدار»، فصلنامه پویه شماره اول، صص ۷۸-۹۳.
– انتشار سخه الکترونیکی نتایج-آمارگیری از فرهنگ رفتاری خانوار سال-۱۳۹۹.
https://www.amar.org.ir/news/ID/15868/
– https://www.statista.com –
– https://worldpopulationreview.com/country-rankings/average-books-read-per-year-by-country