بدون دیدگاه

تحولات صنعت و بازار نفت و بازیگران جهانی

 

محمد آقایی

 

در این شب رحمت آرزو دارم روح شهید یوسفی با ارواح طیبه شهدا، انبیا و اولیا محشور شود. از اینکه خانواده معظم شهید یوسفی و مهندس میثمی و بزرگواران حاضر این فرصت را در اختیار من قرار دادند قدردانی می‌کنم و اجازه می‌خواهم در محضر اساتید بزرگوار به‌عنوان یک شاگرد و دانشجو مطلبی را مطرح کنم.۱

موضوعی که با اجازه شما هدف بحث قرار می‌دهم موضوع تحریم‌های امریکایی علیه کشور ما به‌ویژه تحریم نفتی امریکا و آثار و دلیل اصلی و دورنمای آن و نحوه مقابله اساسی با تحریم‌های نفتی و در جهت منافع ملی است.

در مقوله بازار نفت خام، مقاله‌ای را در شماره ۱۱۹ مجله چشم‌انداز ایران مطرح کردم که می‌تواند فتح بابی در این موضوع باشد. آنچه امشب در دنباله مباحث آن مقاله به آن متمرکز می‌شوم موضوع تحریم است. این موضوع را می‌بایستی به ترتیب در ارتباط با مقولات عرضه و تقاضای جهانی نفت خام، توسعه کمّی و کیفی و فنّاورانه عرضه و مسائل دیپلماسی انرژی کشورهای محور عرضه و تقاضا و ژئوپلیتیک منطقه‌ای دید. تقاضای نفت خام در عرصه بین‌المللی هم‌اکنون که در سال ۲۰۲۰ میلادی هستیم چیزی حدود ۱۰۱ میلیون بشکه در روز است. در همین سه سال اخیر، از ۲۰۱۸ تاکنون، با افزایشی حدود بالغ بر ۲ میلیون بشکه تقاضا در سطح جهانی مواجه هستیم؛ اما تقاضا برای اوپک در سال ۲۰۲۰ پیش‌بینی متوسط چیزی حدود ۵/ ۲۹ میلیون بشکه در روز است. این به این معنی است که در عرض همین سه سال با وجود افزایش ۲ میلیونی تقاضای جهانی، حدود ۲ میلیون بشکه کاهش برای تقاضای اوپک داشتیم؛ یعنی کشورهای غیراوپک ۴ میلیون بشکه بیشتر از سه سال پیش عرضه کرده‌اند. ببینیم این تقاضا را کدام کشورها تأمین می‌کنند و عرضه‌کنندگان چه کسانی هستند؟

بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت اوپک عربستان و بعد از آن کشور عراق است. عربستان حدود ۱۰ میلیون بشکه در روز به‌طور متوسط تولید نفت دارد و تقریباً بیشتر از این هم ظرفیت افزایش تولید ندارد و حداکثر تولید عربستان با همه فشارهایی که در سال‌های آخر دوران اوباما به این کشور برای تولید بیشتر برای مقابله با ایران و روسیه وارد می‌شد چیزی حدود ۱۰.۵ میلیون بشکه بود. عراق میزان متوسط تولیدش چیزی حدود ۴.۵ میلیون بشکه در روز بیشتر نیست؛ بنابراین آن عدد حول و حوش ۲۹.۵ میلیون بشکه تولیدی که در حال حاضر در اوپک صورت می‌گیرد عملاً چیزی حدود ۱۰ میلیون بشکه از آن مربوط به عربستان است و چیزی حدود ۴.۵ میلیون مربوط به عراق است؛ و مابقی کشورها مثل کویت و امارات هریک عددی زیر ۳ میلیون بشکه در روز تولید دارند.

در صدر کشورهای عرضه‌کننده‌های عمده غیر اوپک کشور امریکا است در نوامبر سال ۲۰۱۹ از مجموع ۴۶.۶ تولید نفت خام شِیل (shale) یا غیرشیل یا به تعبیری متعارف یا نامتعارف جهان غیر از میعانات گازی، حدود ۱۲.۷ میلیون بشکه آن متعلق به امریکاست، کشور روسیه عدد ۱۰.۷ میلیون بشکه عرضه می‌کند. حالا ببینیم این عدد ۴ میلیون افزایش تولید در این سه سال از کجا آمده است. در سال ۲۰۱۷ تولید نفت شیل امریکا ۴.۶ میلیون بشکه در روز بود. در سال ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ رشد این تولید تقریباً متوقف شده بود، یعنی تقریباً تولید به همین میزان ۴.۶ میلیون بشکه بوده (عمدتاً دوران اوباما) و در ژانویه ۲۰۱۸ این عدد به ۵.۸ میلیون بشکه رسید، در ژانویه ۲۰۱۹ رسید به ۷.۲ و نوامبر ۲۰۱۹ رسید به ۸.۱ یعنی به تعبیری دوسوم تولید نفت امریکا مربوط به نفت‌های شیل هست و یک‌سوم این میزان مربوط به افزایش تولید سه سال اخیر است که این افزایش تولید امریکا تقریباً به‌صورت بی‌نظیر در بین تولیدکنندگان نفت در دنیاست.

نفت خام متعارف منظور همین نفتی است که در کشور ما تولید می‌شود و منظور از نفت غیرمتعارف همان نفت شیل است که با استفاده از شکست مولکولی و تزریق آب در لایه‌های زمینی حاوی هیدروکربور تولید می‌شود. این چیزی است که در دنیا معروف است به تحول در تولید نفت و گاز شیل که البته چون بیشتر بحثم روی نفت خام است در مورد گاز دیگر صحبت نکردم. در بحث گاز هم کشور امریکا یک تحول بزرگ داشت که باعث شد کشور امریکا در بحث تولید گاز تا حدود زیادی خودکفا شود و هم‌اکنون به میزان کمی به کانادا و از وجه خیلی کمتری به مکزیک وابسته است و به‌هیچ‌وجه وابستگی به خارج از قاره امریکا ندارد. به تعبیری آن افزایش ۴ میلیون بشکه‌ای که در تولید امریکا اتفاق افتاد ۳.۵ میلیون بشکه مربوط به نفت خام شیل است. در دنیا لایه‌های نفت شیل به‌طور گسترده داریم ولی تحول توسعه و تولید در این‌ها بسیار جدید است، مخصوصاً در ده سال اخیر و تنها تولیدکننده این نفت در حاضر امریکاست و دیگر کشورها فعلاً تولید نفت شیل را ندارند. توجه داشته باشید که این نفت خام‌ شیل به دلیل فنّاوری که دارد هزینه تولید آن اصلاً قابل‌مقایسه با نفت خام معمولی نیست. هزینه تولید نفت خام شیل در دوره اوباما به‌طور متوسط حدود ۵۰ دلار در هر بشکه بود و بسیاری از میدان‌های تولید نفت شیل اصلاً قابلیت تولید و صرفه اقتصادی نداشتند، اما فنّاوری این قضیه به کمکشان آمد و این فنّاوری خیلی به افزایش تولید و کاهش هزینه تمام‌شده تولید کمک کرد که این برای آن‌ها خیلی مهم بود و در حال حاضر این هزینه تمام‌شده به ۲۴ تا ۳۵ دلار در میدان‌های مختلف رسیده است. قیمت نفت خام باید طوری باشد که از نظر رژیم امریکا منافع شرکت‌های نفتی امریکایی را تأمین بکند و سوددهی این تولید تضمین شود، بنابراین باید قیمت نفت خام چیزی حدود ۶۰ تا ۷۰ دلار باشد و پایین‌تر از آن نیاید چون دیگر قابلیت اقتصادی ندارد. در دو سال آخر دوران اوباما که افزایش تولید نفت شیل متوقف شده بود علت آن بود که سطح فنّاوری در آن زمان به صورتی نبود که بتواند قیمت تمام‌شده را به زیر ۵۰ دلار برساند که افزایش تولید به‌صرفه باشد. درصورتی‌که سیاست امریکا در زمان اوباما این بود که تا سال ۲۰۱۸ تقاضای امریکا را برای نفت خام خارج از امریکای شمالی به صفر برساند و تولید نفت شیل را افزایش دهد، ولی اینکه اوباما نتوانست به آن سطح برسد بحث همان سطح فنّاوری و قیمت تمام شده بود. انگیزه افزایش تولید نفت شیل در سه سال اخیر در امریکا دلایلی دارد که یکی از دلایل بسیار مهم که باید به آن توجه کرد سیاست‌های امریکا در بُعد انرژی است که در این رابطه بلافاصله از بعد سیاست‌های انرژی امریکا به دیپلماسی انرژی امریکا و سیاست‌های دیپلماسی عمومی امریکا می‌رسیم. در دوران اوباما عمدتاً بر انرژی‌های تجدیدپذیر و سازگار با محیط‌زیست متمرکز شده بودند و این‌ها باعث شده بود بحث رشد تولید نفت شیل نیز به دلیل آلایندگی تولید این نوع نفت متوقف شود و به آن حدی که اوباما در ابتدا می‌خواست نرسد؛ اما در سال ۲۰۱۸ که ترامپ سرکار آمد چند کار ویژه انجام داد؛ یک کار ویژه‌ای که انجام داد این بود که گفت اصلاً کاری به محیط‌زیست ندارم و تولیدات ناسازگار با محیط زیست بیشتر با سیاست‌های وی همخوانی داشت، بر این اساس تولیدات زغال‌سنگ را دوباره آغاز کرد، درصورتی‌که در دوران اوباما تولیدات زغال‌سنگ کاملاً محدود شده بود؛ بنابراین تولیدات نفت شیل را هم افزایش داد و خودش از افزایش تولیدات نفت شیل حمایت کامل می‌کرد که آثار محیط زیستی سنگینی دارند. اگر یادتان باشد، در زمان اوباما معاهده‌ای در پاریس در خصوص کاهش گازهای گلخانه‌ای امضا شده بود که ترامپ از آن معاهده خارج شد و این از اولین کارهای نادرستی بود که انجام داد و برخلاف گذشته توسعه انرژی‌های تجدیدپذیر را سرکوب کرد و تولید زغال‌سنگ و نفت شیل را افزایش داد، به شرکت‌های تولید نفت شیل میدان داد و به آن‌ها از بعد مالیات‌ها و تعرفه‌ها و غیره کمک کرد و جهش در تولید این‌ها ایجاد کرد که البته به‌جز بحث خودکفایی انرژی بحث اشتغال در این زمینه را هم مدنظر داشت به‌طوری‌که افزایش ۳.۵ میلیون بشکه‌ای در تولید نفت شیل و افزایش تولید گاز شیل باعث ایجاد بالغ‌بر یک‌میلیون شغل در امریکا شد.

البته یک کار دیگر هم موازی با این امر در مورد افزایش شغل انجام داد و آن ‌هم توسعه سنگین صنایع نظامی بود که در بحث قراردادهای تسلیحاتی با عربستان۲ و اقمار عربی او در خلیج‌فارس و نیز با کره‌جنوبی فروش آن اتفاق افتاد که صنعت تسلیحاتی امریکا را نجات داد و کاری بی‌نظیر در تاریخ فروش صنایع نظامی به کشورهای اقمار خود بود. در هر صورت حاصل این افزایش تولید و فنّاوری در تولید نفت شیل کاهش هزینه تمام‌شده در این صنعت شد.

یک مطلب دیگر برای امریکا در مورد قیمت نفت خام خیلی مهم است و آن هم سطح قیمت نفت خام است که باید همیشه در سطحی قرار بگیرد که تولید نفت خام شیل برای امریکا به‌صرفه باشد و قیمت بنزین را به شکلی نامتعارف بالا نبرد. درواقع در راستای همان شعار امریکا اول (America first) که ترامپ مطرح می‌کرد و همان سیاست هژمون و برتری اقتصادی امریکا که دنبال می‌کرد باید عرضه جهانی طوری تنظیم می‌شد تا قیمت نفت افزایش یابد و تولید نفت شیل برای امریکا به‌صرفه باشد، چون اگر آن ۴ میلیون بشکه نفت را کشورهای عضو اوپک تولید می‌کردند اصلاً تقاضایی برای نفت شیل امریکا نبود و قیمت به سطحی که امریکا می‌خواست نمی‌رسید. قیمت نفت هم به این صورت است که روی ۵۰۰ هزار بشکه افت یا افزایش تقاضا یک‌مرتبه یک جهش قیمتی خیلی تندی را دارد و تأثیرگذاری کمیت‌ها روی قیمت بسیار تعیین‌کننده است. حاصل این مطلب این بود که امریکا بر اساس هژمونی و قدرت‌طلبی خودش باید در این بازار جا باز می‌کرد. یکی از آن عرصه‌هایی که به امریکا باید برای اینجا باز کردن میدان مانور می‌داد عرصه اوپک بود؛ و در پیشانی قضیه، نیاز عمده سیستم ترامپ این بود که تولید نفت خام ایران و ونزوئلا را برای جا باز کردن عرضه نفت شیل خود به پایین بکشد که ابزارش برای این کار تروریسم اقتصادی تحمیلی و تحریمی بود و این کاری بود که آغاز کرد؛ بنابراین این‌جور نبود که امریکایی‌ها و اروپایی‌ها دامن می‌زنند که تحریم‌ها به دلیل نفوذ منطقه‌ای ایران یا بحث‌های برنامه اتمی ایران و یا برنامه‌های موشکی است. همه این‌ها حرف‌های بی‌منطق و سفسطه و مغلطه و شعار و اشعار بی‌محتواست. اصل قضیه‌ای که در ارتباط با تحریم‌ها وجود داشت که امریکا در عنفوان سال ۲۰۱۸ وارد آن شد و تحریم‌های به‌شدت ظالمانه و سخت را برای کشور ما وضع کرد که در تاریخ دنیا سابقه نداشته، نیاز تولید و توسعه نفت شیل بود و به این دلیل، این تحریم‌ها را بر کشور ما و ونزوئلا تحمیل کرد، ونزوئلا که دیگر بحث برنامه اتمی نداشت. این نیاز اصلی امریکا بود و عملاً در این قضیه یک پله گام برداشت.

در نیازهای مربوط به تأثیرات منطقه‌ای ایران که مطرح می‌کنند نگاه کنید که خود امریکا در ۱۲۹ کشور نیروی نظامی و پایگاه نظامی دارد، تقریباً در تمام کشورهای همسایه ما نیز چنین است. غیر از این پایگاه‌های نظامی ثابت، بسیاری از پایگاه‌های نظامی سیار و ناو و ناوگان‌های کاملاً مجهز در اقصی نقاط جهان و منطقه و در خلیج فارس دارد؛ یعنی اگر بخواهیم بزرگ‌ترین و تأثیرگذارترین قدرت منطقه‌ای و جهانی در بعد تأثیرگذاری‌های ضد امنیتی را طبق تعریف خود آن‌ها مطرح کنیم امریکا در صدر است؛ بنابراین توجه کنید که این بحث‌های نفوذ منطقه‌ای ایران و این مسائل که مطرح می‌شود، مستمسک‌های مغلطه است. نوعاً بسیاری در دنیا اذعان دارند که بزرگ‌ترین بحران ما در منطقه مسئله اشغالگری است، چه اشغالگری که خود امریکا انجام می‌دهد چه اشغالگری که صهیونیست‌ها انجام می‌دهند. همین بحث معامله قرن پرده‌های چندمین این مسائل بود. ابتدا خروج از پیمان پاریس بعد خروج از برجام و بعد خروج از معاهده و مصوبه شورای امنیت در خصوص برجام و مشابه آن‌ها از بسیاری از معاهده‌های دیگر هم خارج شد و آن زمان که جولان را جزو اسرائیل محسوب کرد این هم یکی دیگر از نمونه‌های اشغالگری و عدول از مصوبات شورای امنیت سازمان ملل بود و این معامله قرن هم که دیگر معرکه آخر بود که کل مصوبات ذی‌ربط شورای امنیت را زیر سؤال می‌برد و حتی صدای اتحادیه اروپا، اتحادیه عرب و روسیه و چین و خیلی‌های دیگر در این رابطه درآمد.

اگر امریکا تأثیر ظالمانه خودش را با هژمونی خود می‌گذارد روی تحریم‌های علیه ما و از آن‌طرف فشار پشت فشار روی عربستان و امارات که تولید را کاهش دهید دنباله این هدف است، به‌طوری‌که خودش تولید خود را کاهش ندهد و دائماً افزایش دهد و از آن‌طرف تولید اوپک با فشار هژمونی خود پایین بیاید تا تولید نفت شیل امریکا اضافه شود و قیمت در سطح مطلوب امریکا باشد و بماند و سهم بازار امریکا در بازار افزایش یابد. اگر دقت کنیم، می‌بینیم که اعداد خیلی گویاست، حتی یک رقیب مثل روسیه که رقیب اقتصادی هم نیست و رقیب نظامی است مجبور می‌شود با عربستان برای کاهش سطح تولید همداستان شود. یک‌زمانی در گذشته‌های دور اوپک بازیگر اصلی در بحث تعیین قیمت و تولید نفت در جهان بود، الآن بازیگر اصلی امریکاست. این افزایش تولید نفت شیل باعث شده امریکا با اعمال هژمونی خود به خودکفایی نزدیک شود. تولید نفت امریکا در سال ۲۰۲۰ از عدد ۱۹.۵ میلیون بشکه در روز تجاوز خواهد کرد و میزان مصرفش چیزی حدود حداکثر ۲۱ میلیون بشکه در روز است؛ البته مجموع مصرف نفت خام و فرآورده‌هایش این میزان است؛ بنابراین یکی از اهداف بسیار مهمش این بود که یک زمینه برای برقراری عمق استراتژیک و هژمون اقتصادی در منطقه برای خودش برقرار کند.

۸۵ درصد از نفتی که از تنگه هرمز می‌گذرد متعلق به چهار کشور است: چین، کره جنوبی، هند و ژاپن؛ بنابراین اصل قضیه را نباید فراموش کنیم که او به دنبال این است که قدرت و هژمونی خودش را از این طریق در منطقه و جهان تثبیت کند تا در جهان از حیث آب‌های بین‌المللی و در منطقه از بعد کل آب‌های خلیج‌فارس و کشورهای هم‌خطش این هژمونی را ایجاد بکند و قدرت ژئوپولتیک اول منطقه‌ای خودش باشد و چیزی که در این ‌باره جلو روی او در خلیج فارس هست دو تا محور است: یکی محور چین و دیگری محور ایران. به همین دلیل است که چین بزرگ‌ترین تهدیدها برای خودش را سیاست‌های مخرب امریکا در منطقه خلیج‌فارس می‌داند. چرا؟ برای اینکه وقتی اینجا به ناامنی کشیده شود بزرگ‌ترین اثرش هم از نظر کمی روی واردات از چین خواهد بود و از نظر تأمین انرژی با افزایش قیمت مواجه خواهد شد.

یک توافق نانوشته بین امریکا و روسیه و عربستان هست که قیمت را بین ۶۰ تا ۷۰ دلار نگه دارند، چون این قیمت اولاً اقتصاد شیل را تأمین می‌کند، آن هژمون و رشد تولید را برقرار می‌کند و قیمت را آن‌قدر پایین نمی‌آورد که کمر عربستان و روسیه را بشکند و از طرفی قیمت را خیلی هم بالا نمی‌برد که کمر امریکا را با توجه به افزایش قیمت بنزین ناشی از افزایش قیمت نفت خام در امریکا بشکند، بنزین در امریکا یک بحث اقتصادی و روانی در بین مردم است و این عدد ۶۰ تا ۷۰ دلار عدد بسیار مهمی است.

ذکر چند نکته ضروری است: امریکا تا سال ۲۰۴۰ حداقل در مورد حمل‌ونقل تولید نفت و فرآورده‌های آن حرف اول و آخر را می‌زند و جایگزین تعیین‌کننده نخواهد داشت. نکته دیگر این است که این تحریم‌ها نیاز مبرم اقتصاد امریکاست، بنابراین تا جایی که امکان دارد سعی می‌کند آن را نگه دارد و در درجه دوم با فشار بر عربستان و امارات و حتی تا حدی عراق سعی می‌کند این سهم در تولید نفت شیل را افزایش دهد. با این شرایط به نظر می‌رسد تحریم‌ها ادامه دارد و فشارها بر اوپک که تولید نفت را کاهش دهد هم ادامه خواهد داشت؛ بنابراین عنایت داشته باشید به دلیل نیاز امریکا و این سیستم هژمون‌پروری امریکا در منطقه و جهان که تاکنون سابقه نداشته و به این صورت حتی در دوران ریگان و بوش پدر و پسر به این وضع وحشتناک عریان نبود. ما یک راه داریم و آن هم این است که با قدرت حکمرانی خوب کشور را اداره کنیم که آن هم متأسفانه با این شرایط و حوادث که می‌بینیم محقق نشده و اکثر این حوادثی که اتفاق می‌افتد متأسفانه امریکا به نفع خود از آن‌ها بهره‌برداری ظالمانه می‌کند. این بحث مهمی است. حکمرانی خوب و در بعد اقتصادی کندن این دندان نفتی از پیکر اقتصاد است، این مطلب اصلاً به این معنا نیست که تولید نفت را متوقف کنیم. حداقل برای مصرف داخلی نیاز به تولید داریم و حداکثری که می‌توانیم برای صادرات باید تولید کنیم و سرمایه‌گذاری زیربنایی کنیم و ارزش‌افزوده ایجاد کنیم حتی زمانی که تحریم هم از بین برود. درهرحال بایستی دندان نفتی را برای اقتصاد نفتی بکنیم و وابستگی بودجه جاری به درآمد نفتی را باید قطع کرد. راهبرد آن در حکمرانی خوب است و در بعد اقتصادی آن مبتنی بر گسترش کمّی و کیفی تولیدات صنعتی و کشاورزی و برقراری سازوکار اقتصاد رقابتی و سالم بازار است.

تا وقتی ما در اقتصاد انحصار داریم، انحصار در سیاست‌های اجرایی تحمیل می‌شود و انحصار و هژمونی‌طلبی داخلی و واردات تحمیل می‌شود. این ضد حکمرانی خوب است و به نفع استقلال و اقتصاد ملی نیست. در بعد منطقه‌ای و برای خاتمه دادن به هژمونی اقتصادی و سیاسی و منطقه‌ای امریکا باید تعاملات و همزیستی و تشریک‌مساعی و کوشش در تنش‌زدایی‌ها را در بین کل کشورهای منطقه و آسیای جنوب غربی برای ارتقای جایگاه اوپک و ارتقای منافع اوپک و جلوگیری از لگدمال کردن این منافع توسط امریکا به‌طورجدی توسعه و گسترش داد. عربستان و امارات برای تأمین منافع خود راهی جز خروج از لاک نظامی‌گری تهاجمی در یمن و کنار گذاشتن روش‌های تشنج‌آفرینی و نفرت‌پراکنی و دشمن‌تراشی و دست کشیدن از حمایت از تروریسم و فاصله گرفتن از جنگ‌های نیابتی خود در منطقه ندارند. گسترش امنیت منطقه‌ای به‌وسیله کشورهای منطقه و همزیستی کاملاً مسالمت‌آمیز بدون تخاصمات منطقه‌ای را می‌بایستی کاملاً در جهت منافع ملی کل کشورهای منطقه و اوپک موردنظر قرار داد و با گسترش همکاری‌های متقابل منطقه‌ای دست امریکا و هژمونی‌طلبی منطقه‌ای امریکا و استمرار تحمیلات آن کشور بر کل اوپک را با همکاری همه اعضا قطع کرد و رژیم صهیونیستی را کاملاً تنها و ایزوله کرد و به جنایات و اشغالگری آن‌ها و امریکا در منطقه پایان داد.

پی‌نوشت:

  1. سخنان مهندس محمد آقایی در مراسم بزرگداشت شهید مصطفی یوسفی ایراد شده است.
  2. ترامپ در نشست G20 ژاپن گفت: بن سلمان مرد خوبی است و کمک‌های او باعث شد صنایع نظامی ما رونق پیدا کند و یک‌میلیون شغل در امریکا ایجاد شود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط