بدون دیدگاه

تحویل سال نابینایان

 

حکایت دو قرن مبارزه نابینایان برای کسب استقلال و برابری

امید هاشمی

 

تا همین دویست سال پیش، زندگی نابینایان در دنیا به‌طور معمول جز تباهی، وابستگی و ذلت، حاصل دیگری در برنداشت. این میان البته کسانی هم پیدا می‌شدند که به‌خاطر نبوغ ذاتی‌شان به تک‌ستاره‌هایی در آسمان علم و ادب بدل می‌شدند. کسانی مثل استاد سخن رودکی و ابوالعلا معرّی در جهان اسلام و هومر، سراینده حماسه ایلیاد و جان میلتون، خالق «بهشت گم‌شده» که از چهل‌وسه‌سالگی نابینا بوده است. غیر از این تک‌چهره‌ها، سایر نابینایان راهی جز تن دادن به سرنوشت محتومشان نداشتند. این نابینایان عموماً برای امرارمعاش، چاره‌ای به غیر از تکدی‌گری یا در بهترین حالت نوازندگی و خوانندگی در معابر عمومی نداشتند. در طول دویست سال گذشته، اما اتفاقاتی رقم خورد که ورق را به‌کلی برای نابینایان دنیا برگرداند و به آن‌ها امکان داد خود و قابلیت‌ها و توانمندی‌هایشان را به جامعه بشناسانند. روز جهانی نابینایان یا روز عصای سفید در ۱۵ اکتبر مصادف با ۲۴ مهر در ایران است که همه ساله در جهان گرامی داشته می‌شود.

سه انقلاب در طول دو قرن

آموزش، کلید رستگاری هر جامعه‌ای محسوب می‌شود. به طریق اولی نابینایان هم برای قدم گذاشتن در جاده پیشرفت احتیاج به آموختن داشتند. دو دهه پایانی قرن هجدهم میلادی، زمانی است که حرکت‌های منفرد و پراکنده‌ای در نقاط مختلف اروپا با هدف تسهیل ورود نابینایان به آغوش جامعه آغاز می‌شود. نخستین این حرکت‌ها به سال ۱۷۸۴ و شهر پاریس برمی‌گردد؛ جایی که «Valentin Haüy»، زبان‌شناس زبده فرانسوی مؤسسه جوانان نابینا را بنیان می‌گذارد و سعی می‌کند با برجسته‌سازی حروف لاتین بر روی چوب، به نابینایان خواندن و نوشتن بیاموزد. این، تنها مؤسسه‌ای است که در آن سال‌ها بر روی خواندن و نوشتن متمرکز می‌شود. آموزشگاه‌های دیگری که در همان دهه در نقاطی همچون لندن، ادینبورگ و لیورپول تأسیس می‌شد، عمدتاً بر روی حرفه‌آموزی متمرکز بود. این مراکز سعی داشتند حرفه‌هایی نظیر تولید صنایع‌دستی و کوک و تعمیر پیانو را به نابینایان بیاموزند تا این افراد بتوانند به‌گونه‌ای آبرومند، امرارمعاش کنند.

حرکت «Valentin Haüy» در پاریس توانست توجه زیادی را به خود معطوف کند. سوادآموزی به نابینایان، اتفاق خارق‌العاده‌ای محسوب می‌شد اما به دلیل نبود امکان چاپ متون در قالبی که والنتین ابداع کرده بود، نابینایان به هیچ منبع مطالعاتی دسترسی نداشتند و از همین رو درختی که او کاشته بود بار و میوه‌ای به همراه نداشت. مرکزی که والنتین در ۱۷۸۴ تأسیس کرده بود، درست ۳۵ سال بعد میزبان نابینایی شد که نخستین و شاید مهم‌ترین انقلاب را در زندگی نابینایان دنیا رقم زد.

انقلاب اول: از ظلمت به نور

«Louis Braille»، در ۱۸۰۹ به دنیا آمد. سه‌ساله بود که در حین بازی در کارگاه زین‌سازی پدرش، در اثر فرو رفتن درفش در چشمش نابینا شد. در نوجوانی به راهنمایی کشیش روستا به پاریس و مرکز آموزشی والنتین رفت و از همان آغاز از آنجا که روش آموزشی مرسوم را بی‌فایده می‌دانست، به فکر ابداع روش معقولی برای خواندن و نوشتن نابینایان افتاد. لویی سرانجام در پانزده‌سالگی موفق شد با الهام از طاسی که پدرش برای بازی در اختیارش گذاشته بود و با انجام اصلاحاتی بر روی روش ابداعی «کاپیتان چارلز باربیر»، نخستین شیوه‌نامه خواندن و نوشتن به بریل را تدوین کند.

آنچه لویی بریل تدوین کرد تا سال‌ها از سوی متولیان امور نابینایان با مخالفت‌های جدی روبه‌رو شد، اما لویی بالاخره توانست آن‌ها را به استفاده از این خط جدید مجاب کند. او در بیست‌سالگی به‌عنوان معلم به استخدام مرکز نابینایان پاریس درآمد و از همان‌جا هم ترویج خط ابداعی خودش، موسوم به «بریل» را آغاز کرد. او علاوه بر حروف لاتین، شیوه‌نامه‌های مجزایی هم برای نوشتن نویسه‌های ریاضی به بریل طراحی کرد. روش نوشتن نت‌های موسیقی، دیگر ابتکاری بود که لویی بریل با موفقیت آن را به سرانجام رساند. حالا دیگر نابینایان هم می‌توانستند مثل سایرین بخوانند و بنویسند. شاید بی‌راه نباشد اگر بگوییم اختراع بریل در زندگی نابینایان همان تأثیری را داشت که خط بر زندگی نوع بشر گذاشته است. این ابداع، نابینایان را صاحب تاریخ مکتوب کرد. در نیمه قرن نوزدهم دیگر نابینایان هم می‌توانستند از همان آموزش‌های رسمی که در اختیار سایر اقشار جامعه قرار می‌گرفت، بهره ببرند. خط بریل به‌مرور زمان گسترش یافت. برای خطوطی غیر از لاتین هم شیوه‌نامه‌های علائم بریل تدوین شد و معادل‌هایی برای نویسه‌های رایج در علوم مختلفی نظیر شیمی، فیزیک، جبر و رایانه به دامنه علائم بریل اضافه شد. در پی این اتفاقات، نابینایان هم توانستند مثل سایر آحاد جامعه در شاخه‌های مختلف علمی تحصیل کنند و درهای پیشرفت را به روی خود بازببینند.

انقلاب دوم: عصای سفید، پرچم استقلال نابینایان

در پی وقوع دو جنگ جهانی در نیمه نخست قرن بیستم، جمعیت نابینایان در دنیا رو به افزایش گذاشت. در میان آن‌ها که در اثر حوادث جنگی نابینا شده بودند، افراد تحصیل‌کرده و آشنا به الفبای فعالیت‌های اجتماعی هم به‌وفور یافت می‌شد. این افراد به دنبال راهی بودند تا بتوانند مثل دوران پیش از نابینایی، حضوری فعال و اثرگذار در جامعه داشته باشند. هر کس به فراخور خلاقیتش به دنبال راهی برای بیرون خزیدن از انزوای ناشی از نابینایی می‌گشت. طبعاً استفاده از عصا برای تشخیص موانع در زمان راه رفتن، اولین و ساده‌ترین راه‌حلی است که در طول تاریخ به فکر همه نابینایان رسیده است؛ اما این وسیله تا پیش از پایان جنگ اول جهانی از هویت و جایگاه ویژه برخوردار نبوده است و نابینایان صرفاً از یک‌تکه چوب بلند به‌عنوان عصا استفاده می‌کرده‌اند. این «James Biggs»، عکاس انگلیسی بود که برای نخستین بار عصایی به رنگ سفید طراحی کرد. او که در پی تصادف اتومبیل بینایی‌اش را از دست داده بود، در ۱۹۲۱ این عصا را طراحی کرد. او این عصا را به رنگ سفید طراحی کرد تا از سوی رانندگان به‌سادگی قابل‌تشخیص باشد. این اما صرفاً آغازی برای یک راه طولانی بود.

نابینایان مادرزاد و آن‌ها که در جنگ اول بینایی‌شان را از دست داده بودند در جای‌جای اروپا آغازگر نهضت‌هایی شدند که دولت‌ها را متقاعد کنند عصای سفید را به‌عنوان نماد و پرچم استقلال نابینایان به رسمیت بشناسند و با وضع قوانینی، مراتب حضور فعالانه عصابه‌دستان را در جامعه فراهم آورند. این حرکت‌ها در دهه سی میلادی در شرف نتیجه دادن بود اما شعله‌ور شدن آتش جنگ خانمان‌سوز دوم، همه رشته‌ها را پنبه کرد. همه حرکت‌ها تا پایان جنگ بین‌الملل دوم متوقف شد. با پایان جنگ و اضافه شدن خیل تازه‌ای از نابینا شدگان، دوباره تلاش‌ها برای هویت‌بخشی به عصای سفید آغاز شد و بالاخره شد آنچه باید می‌شد. در ۱۵ اکتبر ۱۹۵۰ سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد، «یونسکو»، عصای سفید را به‌عنوان نماد و پرچم نابینایان دنیا به رسمیت شناخت.

این اتفاق، نه پایان راه، که درواقع نقطه شروعی برای کنشگران نابینا در سرتاسر دنیا به‌حساب می‌آمد. تمام کنشگران حقوق نابینایان، به شکل انفرادی یا تحت لوای انجمن‌های ملی و بین‌المللی دست‌به‌دست هم دادند تا لزوم تصویب قوانین مربوط به برابری حقوق نابینایان با سایر افراد را به دولت‌های متبوعشان بقبولانند. در کشورهای مختلف، قوانین متفاوتی به تصویب رسید که تقریباً تمام این قوانین، مشترکاً بر چند نکته تأکید داشتند. «مناسب‌سازی محیطی»، نکته‌ای بود که نابینایان جهان متفق‌القول پیگیر آن بودند. قوانین تصویب‌شده در کشورهای مختلف، دولت‌ها و شهرداری‌ها را ملزم می‌کند شرایطی را فراهم کنند که نابینایان بتوانند به‌طور آزاد و ایمن، در معابر عمومی نظیر خیابان‌ها، مراکز خرید، ساختمان‌های دولتی، بیمارستان‌ها و … تردد کنند. این قوانین همچنین از دولت‌ها می‌خواهد امکان استفاده امن نابینایان از وسایط حمل‌ونقل عمومی را مهیا کنند. برابری در تحصیل و اشتغال، دیگر نقطه مشترکی است که در قوانین تمام کشورها بر آن تأکید شده است. دولت‌ها موظف‌اند شرایطی را به وجود آورند که نابینایان هم بتوانند به‌اندازه سایرین از تحصیل و آموزش برخوردار شوند. از دیگر سو، دولت‌ها وظیفه دارند با ایجاد بسترهای حرفه‌آموزی، نابینایان را برای ورود به بازار کار آماده کنند. علاوه بر همه این‌ها، از دولت‌ها خواسته شده هر ساله این روز را به نحوی شایسته گرامی بدارند و نابینایان را از طرق مختلف به حضور فعال در اجتماع تشویق کنند.

انقلاب سوم: ورود به دنیای صفر و یک

بریل، در مجموع خط گرانی به‌حساب می‌آید. نوع کاغذی که برای چاپ بریل مناسب است، نسبت به سایر انواع کاغذ از مرقوبیت و قیمت بالاتری برخوردار است. چاپگرهای مخصوص بریل هم قیمت‌هایی چند ده هزار دلاری دارند. این مسأله حتی با وجود ارزان‌تر شدن فناوری‌ها در سال‌های اخیر، همچنان بر همان دوام سابق است و گشایشی در این زمینه حاصل نشده. از ده‌ها سال پیش تا به امروز، نابینایان بخش اعظم منابع مطالعاتیشان را از طریق فایل‌های صوتی و نسخه‌های ضبط شده کتب و نشریات تأمین می‌کرده‌اند؛ اما وقوع انقلاب سوم، به کلی دسترسی نابینایان به منابع مطالعاتی را دستخوش تحول کرد.

درست در سال ۱۹۹۰ میلادی، قانونی در آمریکا به تصویب رسید که نامش را «قانون آمریکایی‌های دارای معلولیت» گذاشتند. این قانون که با نام اختصاری ADA شناخته می‌شود، مفاد و بخش‌های مختلفی دارد. از آن جمله، مفادی است که به موضوع حق دسترسی برابر نابینایان و سایر معلولین به فناوری‌های هوشمند اشاره می‌کند. بر اساس این مجموعه قوانین، تمام شرکت‌های حوزه فناوری، اعم از آمریکایی یا غیر آمریکایی که می‌خواهند در بازار این کشور فعالیت کنند، موظف شده‌اند محصولاتشان را به گونه‌ای طراحی کنند که برای تمام گروه‌های افراد دارای معلولیت، اعم از معلولان حرکتی یا حسی، قابل استفاده باشد. به واسطه الزاماتی که این قوانین برای شرکت‌ها ایجاد کرد، بستری فراهم شد تا نابینایان بتوانند از ابزارهایی نظیر رایانه و تلفن همراه استفاده کنند. قدم در دنیای اینترنت بگذارند و از امکاناتش بهره ببرند. پشتیبانی همین قوانین از حقوق معلولان باعث شده شرکت‌های شناخته شده‌ای چون Microsoft, Apple و Google هر ساله طرح‌های نوآورانه‌ای را برای تسهیل زندگی نابینایان ارائه کنند و حتی در توسعه ایده‌های خلاق در زمینه بهبود کیفیت زندگی نابینایان، با یکدیگر رقابت کنند.

سخن پایانی: کار تشکیلاتی، کلید حل مشکلات نابینایان ایرانی

هدف نگارنده از نقل سطور بالا گذشته از آشنا کردن خواننده با مسیر پر پیچ و خم تعالی و موفقیت نابینایان در دنیا، تأکید بر این نکته است که تمام دستاوردهایی که نابینایان در طول این دو قرن فراچنگ آورده‌اند، محصول تلاش شبانه‌روزی و مداوم خودِ نابینایان و پشتیبانی و همراهی همدلان بینای آن‌ها بوده است. در حال حاضر اسنادی در سطوح جهانی به امضای کشورها رسیده که پایبندی به آن‌ها می‌تواند متضمن ارتقا سطح کیفی زندگی نابینایان در هر کشوری باشد. از آن جمله، یکی کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت است و دیگری پیمانی موسوم به «پیمان مراکش». این دومی از آن دسته اسنادی است که عمل به مصوباتش می‌تواند آغازگر انقلاب دیگری در زندگی نابینایان ایرانی باشد. پیمانی که دولت‌ها را موظف کرده از راه‌های مختلف، دسترسی نابینایان به تمام نشریات و کتب چاپ شده در کشورهای متبوعشان را فراهم کنند. طنز تلخ روزگار آنجا است که ایران، تقریباً در تمام کنوانسیون‌ها و پیمان‌های بین‌المللی حوزه معلولان و نابینایان، جزو اولین امضا کننده‌ها است اما اصولاً کُمیت اجرای آنچه که امضا شده، همیشه لنگ می‌زند. در خصوص قوانین داخلی هم باید از عبارتِ «قس علی هذا» استفاده کنیم. شاید ذکر همین یک نمونه برای نشان دادن وضع حاضر کافی باشد که قانون جامع حمایت از حقوق معلولان یکی دو سالی است که تصویب که نه، حتی به دستگاه‌های مربوطه ابلاغ هم شده؛ اما دریغ از اجرا.

آنچه می‌تواند قافله خسته و پریشانِ برابری‌خواهی نابینایان را به سرمنزل مقصود برساند، در کنار تلاش مجدانه تک‌تک نابینایان، حمایت متخصصان و فرهیختگان و صاحب‌نظران از خواسته‌های به‌حق افراد نابینا است. کنشگران اجتماعی می‌توانند با تبیین و شناساندن حقوق نابینایان و سایر افراد دارای معلولیت و همچنین مطالبه خواسته‌های قانونی این افراد از قانون‌گذاران و مجریان قوانین، زمینه فراهم شدن این خواسته‌ها را به وجود آورند. در هیاهوی صداهایی که امروزه از هر سو بلند است، صدای جامعه کوچکِ یک‌میلیون‌نفری نابینایان ایران تنها زمانی امکان و فرصت شنیده شدن پیدا خواهد کرد که تمام جامعه، پژواک این صدا باشد. لازم است آحاد جامعه توانمندی‌ها و تخصص‌هایشان را به کار بندند تا خواسته نابینایان برای داشتن حقوقی برابر با سایر افراد را به مطالبه‌ای عمومی تبدیل کنند تا مگر از این مسیر بتوان تجربیات موفق نابینایان در سایر نقاط دنیا را در ایران هم تکرار کرد و نابینایان ایرانی را به‌سوی زندگی بهتر، رهنمون شد.■

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط