بدون دیدگاه

توسعه مرزها، امنیت و منافع ملی

مطالعات مرز، تبادلات غیرقانونی مرزی در گفت‌وگو با احسان هوشمند

#بخش_اول

با تشکر از شما به خاطر فرصتی که به نشریه چشم‌انداز ایران دادید. موقعیت خاص ژئوپلیتیکی ایران باعث شده در مرزهای خود با چالش‌های زیادی روبه‌رو باشیم. هم‌اکنون شرایط ایران را در تعامل با همسایگان چگونه ارزیابی می‌کنید؟

ایران ما یک کشور بزرگ با مرزهای طولانی و درنتیجه شمار زیاد همسایه است؛ یعنی کشوری پرهمسایه هستیم، هم همسایه‌های زمینی داریم هم همسایه‌های آبی، با برخی از کشورهای همسایه از طریق دریا یا از طریق رودخانه‌های مرزی متصل هستیم، با برخی نیز تنها از طریق مرزهای زمینی و خشکی همسایه هستیم، اما به این موضوع حتی در مناسبات تجاری هم اهمیت کافی را نداده‌ایم. برای مثال کشور ارمنستان در شمال غرب ایران فقط با چهار کشور همسایه است. کشورهای تاجیکستان و افغانستان و پاکستان کشورهایی با جمعیت زیاد هستند، اما تعداد همسایه‌هایشان را مقایسه کنید با کشور عزیزمان که با پانزده کشور همسایه است.

به‌عبارت ‌دیگر با داشتن بیش از ۸۵۰۰ کیلومتر مرز خاکی و آبی با همسایه‌ها طبیعتاً نیازمند مراکز مطالعاتی متعددی تحت عنوان مراکز مطالعاتی مرز هستیم که شوربختانه در ایران امروز حتی یک مرکز جامع با این عنوان هم نداریم که ابعاد اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و سایر مسائل مربوط به مرز را مطالعه کند، پس این نکته بسیار حائز اهمیت است که در زمینه تولید دانش در خصوص موضوع بسیار مهم مرزهای کشور دچار مشکل هستیم. همین‌جا این را اضافه کنم که مجلات علمی مناسب را هم در این خصوص نداریم، در این مورد تریبونی در جامعه مدنی یا حوزه عمومی یا حوزه دانشگاهی هم نداریم که تمرکزش مطالعات مرز باشد. به سخن دیگر اگرچه امروزه با تعدد مراکز دانشگاهی روبه‌رو هستیم، اما به‌جز یک مجله پژوهش‌های مرزی مجله دیگری در این زمینه نداریم که این پژوهش‌نامه هم متعلق به‌ ناجاست و در این زمینه یعنی مطالعات مرز نتوانستیم مدبرانه، قدرتمند و شایسته عمل کنیم.

یک نکته دیگر هم اینجا باید بگویم که بخشی از مرزهای ایران دارای یک ویژگی بااهمیت است. در همسایگی ایران کشورهایی قرار گرفته‌اند که بخش‌هایی از ایران تمدنی و ایران فرهنگی بوده‌اند. به‌عبارت ‌دیگر در مرزهای کشور، بین مرز سیاسی و مرز فرهنگی انطباق کاملی نیست، برای مثال الآن کشور گرجستان بخشی از مرزش با کشور ارمنستان است، بخشی با کشور ترکیه است و بخشی از مرزش با آذربایجان است، بخشی از مرزش با روسیه است یا آذربایجان به همین ترتیب است و در جایی که مثلاً مرز جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان تمام می‌شود، دیگر در آن‌سوی مرز یعنی در ارمنستان، آذری زبان‌ها حضور ندارند یا در جایی که مرز ارمنستان با جمهوری آذربایجان تمام می‌شود دیگر آن‌سوی مرز امروزه ارامنه در درون جمهوری آذربایجان حضور ندارند، شاید در گذشته بودند اما الآن دیگر حضور ندارند، ولی در مورد کشور ما در بسیاری از مناطق مرزی چندین گروه زبانی که در مرزهای ما مستقرند در آن‌سوی مرزها هم استمرار دارند و حضور دارند.

به‌عبارت‌ دیگر مرز سیاسی پایانی بر مناسبات اجتماعی و فرهنگی دو سوی مرز نیست؛ مثلاً در امتداد مناطق کُردی آذربایجان غربی مناطق کُردی اقلیم کردستان وجود دارد که اتفاقاً آن‌ها هم مانند مناطق کردنشین آذربایجان غربی سنی‌مذهب هستند. یا مناطق کردنشین ترکیه قرار دارد. حالا می‌آییم پایین‌تر به سمت کرمانشاه که کرد شیعه‌مذهب هستند، می‌بینیم که آن‌طرف مرز هم خانقین قرار می‌گیرد که آن‌ها هم کرد شیعه‌مذهب هستند؛ یعنی پیوستگی زیادی در دو سوی مرزی وجود دارد. در آذربایجان هم همین‌طور است و همان‌طور که مردم منطقه آذربایجان در یک دوره زمانی زبانشان از آذری به ترکی آذربایجانی تبدیل شده، مردم آن‌سوی مرزها هم در منطقه اران زبانشان به‌مرور زمان تبدیل به زبان ترکی آذری تبدیل شده است. یک مقدار این‌طرف‌تر که منطقه کردنشین‌ها یا جلالی‌ها و میلان و شکاک‌ها مستقرند، آن‌سوی مرز در کشور ترکیه می‌بینیم کرمانج ها سکونت دارند، حتی مردم استان ایگدیر ترکیه هم آذری هستند، مثل آذری‌های ما.

در خوزستان هم این پیوستگی‌های اجتماعی و فرهنگی مشهود است. در منطقه بلوچستان هم به همین ترتیب است. در مورد تات‌های ما در مرز اردبیل و تالش با جمهوری آذربایجان هم به همین ترتیب است. در منطقه سیستان هم که در افغانستان و پاکستان گسترش پیدا کرده سیستانی‌ها را در آنجا می‌بینیم. پس مرزهای فرهنگی و اجتماعی کشور منطبق بر مرزهای سیاسی نیست؛ یعنی اگر در همه‌جای دنیا مردمان مرزنشین به دلیل مراودات اقتصادی و تجاری نزدیک به هم هستند، در کشور ما احتمالاً این نوع مبادلات فرهنگی و اجتماعی بیشتر است، چراکه پیوندهای طایفه‌ای، قبیله‌ای و عشایری و زبانی و مذهبی هم برقرار است؛ مثلاً اگر بخشی از طایفه ریگی در بلوچستان ایران هستند، بخشی هم در بلوچستان پاکستان مستقر هستند و یکی از بزرگ‌ترین طوایف بلوچ هستند یا براهویی‌ها به‌عنوان یک طایفه بسیار بزرگ هم به همین ترتیب هستند، پس این پیوستگی اجتماعی و طایفه‌ای و عشیره‌ای اهمیت مرز را هم دوچندان می‌کند؛ البته گاهی اوقات دردسرهایی را ایجاد می‌کند؛ مثلاً همین عشایر در مناطق شمالی یا حتی منطقه خراسان دام‌هایشان را برای چرا به مراتع دو سوی مرز جابه‌جا می‌کنند که نمونه‌اش را چند وقت پیش دیدیم که یکی از عشایر ما که دام‌هایش را به داخل خاک عراق برده بود، در اثر بمباران ارتش ترکیه کشته شد. این موضوع بین ایران و جمهوری آذربایجان، ایران و ترکمنستان و ایران و ارمنستان یا ایران و ترکیه و عراق و افغانستان و پاکستان هم وجود دارد و دامداران دام‌هایشان را برای چرا به داخل مرزهای همدیگر می‌برند و این گاهی اوقات موجب اعتراض طرفین هم می‌شود. پس این پیچیدگی در حوزه‌های مختلف پیامدهای مختلف دارد که یک نمونه‌اش بحث مبادلات مرزی است.

در شرایط امروز کشور ما تحت تحریم‌های ظالمانه امریکاست، این تحریم‌ها باعث شده بسیاری از کالاهای مورد نیاز وارد کشور نشود. در چنین شرایطی شمار زیاد همسایه‌ها برای کشور فرصت ایجاد می‌کند که با دادوستد تجاری بخشی از نیازهای حیاتی کشور برطرف شود؛ البته همین مسئله یک آسیب هم ایجاد می‌کند و آن ‌هم شکل‌گیری باندهای قاچاق و فساد و زدوبندهای مافیایی است؛ مثلاً موجب قاچاق سوخت به همسایه‌ها می‌شود یا باعث قاچاق کالاهای غیرقانونی به ایران می‌شود.

یکی از چالش‌های عمده ایران در مرزها مسئله قاچاق است و آمار نشان می‌دهد زیان‌های هنگفتی از این ناحیه به کشور وارد می‌شود.

چند نمونه را بیان می‌کنم که اهمیت موضوع برایتان مشخص شود. سال گذشته مجموعه بودجه عمرانی کشور حدوداً ۶ میلیارد دلار بود؛ یعنی کل پولی که در ایران خرج توسعه زیرساخت‌ها و تأسیسات و راه و جاده و بیمارستان و کارخانه‌ها و پروژه‌های عمرانی و تولیدی و کارخانه‌ها و کارگاه‌ها شد حدود ۶ میلیارد دلار بود. در این زمان برخی آمارها می‌گوید تنها از استان سیستان و بلوچستان روزانه ۱۰ تا ۲۰ میلیون لیتر بنزین و گازوئیل و سایر فرآورده‌های سوختی به کشورهای دیگر قاچاق می‌شود، بخش عمده‌اش به پاکستان و افغانستان و یک بخش هم از طریق دریا؛ حتی تا سومالی هم از طریق لنج‌ها می‌رود. قیمت سوخت در ایران ارزان است، مشابه آن در کشور پاکستان و افغانستان یا در ترکیه بسیار گران است و تفاوتش حدود ۱۰ تا ۲۰ برابر است، طبیعتاً این تفاوت قیمت کسانی را وسوسه می‌کند که وارد قاچاق سوخت در مرز شوند.

برآورد می‌شود روزی ۲۰ میلیون لیتر قاچاق صورت می‌گیرد، اگر هر لیتر از این سوخت تفاوت قیمتش ۱۰ هزار تومان باشد، مشاهده می‌کنید چه رقم سنگینی خواهد شد، یعنی تقریباً معادل بودجه عمرانی کشور صرف قاچاق سوخت فقط از یک استان می‌شود، بدون آنکه عایدات آن به حساب دولت برگردد. اگر گردش این پول ۱۵ یا ۲۰ هزار تومان باشد، حدود ۶ میلیارد دلار یعنی برابر بودجه عمرانی کشور سالانه از مرزها به‌صورت قاچاق خارج می‌شود که بخش عمده سود آن به جیب دلالان و واسطه‌ها می‌رود و این رقم واقعاً تکان‌دهنده و عبرت‌آموز و هشداردهنده است؛ یعنی معادل بودجه عمرانی سال گذشته کشور قاچاق سوخت صورت گرفته و این وضعیت پیامدهای بسیار خردکننده‌ای برای اقتصاد کشور در پی دارد!

به‌عنوان نمونه بخشی از تولیدکنندگان و کارخانجات کشور اعلام نیاز به سوخت می‌کنند و برای کارخانه‌هایشان و بیش از نیازشان سهمیه گازوئیل می‌گیرند و مازاد مصرف را می‌فروشند و قاچاقچیان سوخت این سوخت را از مرزها قاچاق می‌کنند. یک بخش دیگر پالایشگاه‌ها هستند، یک بخش دیگر جایگاه‌داران هستند. به‌عنوان نمونه جایگاه‌داران در استان سیستان بلوچستان پیش از اینکه در سال ۹۸ بنزین گران شود، بنزین را به‌صورت سهمیه‌ای به کارت‌های درون استان می‌دادند و هر خودرو ۳۰۰ لیتر سهمیه می‌گرفت، وقتی قیمت بنزین گران شد و لیتری به‌صورت آزاد ۳ هزار تومان شد، سهمیه برداشته شد و هرکس هرچقدر می‌خواست، می‌توانست بنزین بزند. با این کار میزان قاچاق چندبرابر شده، به‌نحوی‌که حتی گروهی از هم‌وطنان ما در استان‌های مرزی مانند کرمانشاه و کردستان و آذربایجان غربی و شرقی مهاجرت کردند به سیستان و بلوچستان تا در کار قاچاق سوخت مشارکت کنند. آخرین خبر هم مربوط به چند روز پیش بود که یک هم‌وطن بانه‌ای از اهالی استان کردستان در کافه بلوچی در نزدیکی شهر سرباز در استان سیستان و بلوچستان کشته شد که به نظر می‌آید در مسیر قاچاق سوخت توقف نکرده بود و به همین دلیل کشته شد، یعنی از شمال غرب کشور به جنوب شرق کشور مهاجرت می‌کند تا در این کار مشارکت کند و سود خوبی ببرد، اما خطراتی هم به همراه دارد.

در مرز شرقی با کشوری به نام پاکستان با جمعیت ۱۶۰ میلیون نفر هم‌مرز هستیم که نیازهایی دارد و می‌توانیم از طریق قانونی و شفاف آن نیازها را برآورده کنیم، اما کارشناسی‌شده و شفاف عمل نکردیم. همین امر موجب شده یک اقتصاد غیرشفاف و پیچیده با مشارکت هزاران نفر از هم‌وطنان ما شکل بگیرد و فساد را به درون کشور پمپاژ کند؛ البته این فساد اگر نظارت نشود ممکن است گریبان‌گیر نیروهای مرزبانی و انتظامی هم بشود. به‌عبارت‌ دیگر اگر پول ردوبدل شود ممکن است یک سرباز وظیفه را هم درگیر کند. آن‌ هم سربازی که درآمدی ندارد. در سیستان و بلوچستان یکی از مسئولان می‌گفت با سربازی مواجه شدم که آمده بود به شهر و از مردم درخواست پول می‌کرد برای اینکه بتواند برود به خانواده‌اش سر بزند. در این وضعیت طبیعتاً وقتی قاچاق شکل می‌گیرد آن سرباز را هم می‌تواند در وضعیت خطر قرار دهد که در این زدوبندها مشارکت کند. این توضیحات را دادم تا بگویم مرز برای ما از ابعاد مختلفی حائز اهمیت است.

در مرزهای غربی وضعیت چگونه است؟

در مرزهای غربی شاهد حضور مرزنشینان در مبادلات مرزی هستیم که به درست یا غلط به کولبر معروف شده‌اند. البته همه این مبادلات به‌صورت کولبری نیست، بخشی با خودرو صورت می‌گیرد، بخشی با چارپا و اسب و قاطر و سایر ابزارهای در دسترس است. در آنجا هم همین مسائل وجود دارد. در دوره آقای احمدی‌نژاد معابر غیررسمی برای گسترش تجارت مرزی تعریف شد. این نکته خیلی مهم است. آن زمان گفتند ما در محاصره هستیم و برای تأمین معاش مرزنشینان در کنار مرزهای رسمی بازرگان و باشماق و میرجاوه، معابر غیررسمی مرزی فعال شد که هم‌وطنان بتوانند آنجا تجارت کنند؛ البته این معابری است که کشور آن‌سوی مرز یعنی کشور عراق یا پاکستان آن را کاملاً به رسمیت نمی‌شناسد و دیگر پاسپورت و عبور از مرز به‌صورت قانونی معنا ندارد. این معابر  را درست کردند و برای کسانی که تا ۲۵ کیلومتری مرز زندگی می‌کنند کارت‌هایی صادر کردند که بتوانند مقداری کالا با وزن مشخص جابه‌جا کنند که در ماه مبلغی از این تجارت مرزی برای مرزنشینان باقی بماند. هزاران نفر کارت گرفتند. در استان‌های کردستان و آذربایجان غربی و کرمانشاه بیش از ۱۰۰ هزار نفر کارت پیله‌وری گرفتند. همه این افراد که نمی‌توانند کالا جابه‌جا کنند، درنتیجه هرچند نفر کارتشان را می‌دهند به یک نفر که کالا جابه‌جا کند؛ بنابراین باندهای قدرت و فساد وارد می‌شوند و با این کارت‌ها کالا جابه‌جا می‌کنند. خیلی نکته جالب و مهمی است، کالا می‌خواهد بیاید بانه، سفارش‌دهنده‌ها هم از بانه تعدادی بخارشور و لباسشویی و تلویزیون از ال‌جی و سامسونگ و مارک‌های مختلف و مقادیری پوشاک و دیگر وسایل سفارش می‌دهند. این کالاها به مرزهای رسمی می‌آید مثلاً در هرمزگان به نام سفارش‌دهنده اقلیم کردستان، از آنجا عوارض را می‌دهد و می‌آید کل طول مرز و درون کشور را طی می‌کند و می‌رسد به اقلیم کردستان عراق و آنجا منتقل می‌شود به انبارهایی در اربیل و سلیمانیه یا نزدیکی مرز و از آنجا بعد از یک روز یا هفته یا ماه یا شش ماه یا یک سال می‌آید به نقطه صفر مرزی ما و از معابر غیررسمی با مجوز و تحت نظارت مرزبانی وارد می‌شود. اگر از ابتدا این دیوار کج بنا نمی‌شد و زیرساخت‌های مرزی در گمرک بانه تقویت می‌شد و مستقیم به نام ایران وارد می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ این کالا می‌رود اقلیم، یک عوارض به اقلیم باید پرداخت شود، یک هزینه انبارداری هم آنجا باید پرداخت کنند، بعد می‌آید به سمت معابر غیررسمی و چون کومله و پ.ک.ک و پژاک و دموکرات هم در آنجا مستقر هستند یک عوارض و باج هم آن‌ها می‌گیرند و بعد وارد ایران می‌شود که باعث افزایش قیمت تمام‌شده برای تاجر ایران می‌شود.

سالانه تعداد زیادی از شهروندان از تهران و شهرهای دیگر برای خرید لوازم خانه و وسایلی مثل یخچال و تلویزیون و جاروبرقی به بانه می‌روند و این وسایل را از بانه خریداری می‌کنند. حالا شما فرض کنید یک واردکننده قانونی در تهران همین کالاها را وارد می‌کند و می‌بیند هزینه تمام‌شده برای او خیلی بیشتر از کالایی است که از معابر غیررسمی وارد می‌شود و درنتیجه او هم اگر صد عدد کالا بخواهد وارد کند ده تای آن را ثبت سفارش رسمی می‌کند و مابقی را از طریق همین معابر غیررسمی وارد می‌کند. ببینید این کار چه فساد گسترده‌ای در مرزهای ما ایجاد و کشور را از درآمدهای قانونی خودش محروم می‌کند.

مرز تهدیدها و فرصت‌های فراوانی دارد که به یک مورد اقتصادی آن اشاره کردم. اگر در مورد لنج‌ها هم بخواهیم صحبت کنیم وضعیت همین‌طور است. با لنج‌های زیادی برخورد داشتم که آن‌ها هم سوخت را به دریاهای دوردست قاچاق می‌کنند که آنجا هم کاملاً با سودجویی شخصی همراه است. همه این‌ها را گفتم که نتیجه‌گیری کنم مرز بسیار در حیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و امنیتی ما اهمیت دارد، اما به‌اندازه اهمیتش به آن پرداخته نشده است. گویی این فرصت بسیار راهبردی در چشم و گوش ما ایرانیان عادی در نظر گرفته شده است.

با این الگوی مصرفی که در داخل است و به شکل قاچاق هم از کشور خارج می‌شود ۵/۶ میلیون بشکه مصرف روزانه ماست و تا ده سال آینده مخازن ما حتی کفاف مصرف داخلی را هم نمی‌دهد چه برسد به صادرات.

به‌عبارت‌ دیگر با یک الگوی مصرفی در داخل مواجه هستیم و همان‌طور که شما فرمودید معلوم نیست تا یک دهه آینده بتوانیم نیاز سوخت خودمان را هم تأمین کنیم که این موضوع خیلی مهمی است و باید با روش‌های درست مدیریت شود.

می‌شود درباره کولبرهایی که مورد هدف قرار می‌گیرند و بعضاً کشته می‌شوند توضیح دهید؟ با توجه به اینکه این معبرها وجود دارد، آن‌هایی که کشته می‌شوند به چه صورت است؟

همین نکته هم اهمیت بسیاری دارد. در مرزها یک‌سری حفره درست شد به نام معابر غیررسمی برای ارتزاق مرزنشینان از طریق مرز که البته راه‌های جایگزین وجود داشت که آن راه‌ها دیده نشده است. حالا این معابر را برای ساعاتی که مشخص شده مثلاً از هشت صبح تا سه عصر باز می‌گذارند تا عبور و حمل کالا صورت بگیرد، آنجا تا الآن مشکلی نداشته و کمتر تخلف یا کشته‌ای ثبت شده است. وقتی‌که میزان مبادلات زیاد می‌شود خودبه‌خود گروه‌های دیگر هم به فکر استفاده از این مبادلات می‌افتند؛ مثلاً در کشور یک بازار مصرف داریم برای مشروبات الکلی که قانونی نیست. من اینجا یاد داستانی از مرحوم مدرس افتادم که تعریف می‌کنم و بعد ادامه عرایضم را می‌گویم. وقتی در مجلس چهارم قانون اخذ مالیات از واردات مشروبات مطرح می‌شود مدرس مخالفت می‌کند و می‌گوید اگر قرار است یک عده‌ای حرام بخورند و از خارج هم آن را وارد کنند و مالیات بگیریم، خب چرا پول کشور خارج شود، همین حرام در داخل تولید شود تا این را از منابع داخلی مصرف کنند که لااقل پول کشور از کشور خارج نشود، چون آن حرام را که آن‌ها به ‌هر حال می‌خورند. حالا من بحث مدرس را می‌گذارم کنار و به بحث اصلی برمی‌گردم که مقداری بازار مصرف مشروبات الکی در کشور داریم. از طریق مرزهای جنوبی و لنج مقدار کمی می‌تواند بیاید، چون تجارت انبوه مشروبات الکلی در آن‌سوی خلیج فارس ممنوع است. در پاکستان و افغانستان هم به دلیل وضعیت خاص قبایل و حضور طالبان در افغانستان و پاکستان اگر کسی هم بخواهد مشروبات الکلی بیاورد طبیعتاً با وضعیت دردناکی مواجه خواهد شد و امکانش نیست. مرزهای شمالی کشور یعنی ترکیه و ترکمنستان و ارمنستان و آذربایجان هم تقریباً بسته است. بالاترین ظرفیت برای واردات مشروب اقلیم کردستان عراق است، به‌خصوص چند تاجر عمدتاً مسیحی و آشوری گفته می‌شود که در اقلیم حضور دارند و مشروبات را وارد اقلیم می‌کنند و از آنجا به‌صورت قاچاق به ایران وارد می‌شود. این‌ها از کجا باید وارد شود؟ عده‌ای می‌آیند این مشروبات را از جاهای دیگر، ۵۰۰ متر بالاتر یا پایین‌تر از این معابر وارد می‌کنند. این یک گروه است. یک گروه هم هستند که می‌گویند روزها مصلحت نیست و شب‌ها می‌آیند، گروه دیگری هستند که مشروبات وارد نمی‌کنند، اما کالاهایی که روی آن‌ها گمرکات وضع‌شده وارد می‌کنند که عوارض گمرکی ندهند. برای مثال قیمت یک خودرو خارجی که در تهران بسیار گران است و طبیعتاً قیمت قطعاتش هم گران است در اقلیم کردستان خیلی ارزان است، چون بدون عوارض وارد عراق می‌شود. این‌ها می‌روند یک ماشین را در اقلیم کردستان می‌خرند، قطعه‌های آن را باز می‌کنند و به‌صورت غیرقانونی وارد می‌کنند. افزون بر این‌ها صادرات هم هست. عده‌ای می‌آیند با توجه به نوسان قیمت ارز و ارزان شدن یک‌سری از کالاها در ایران کالاهایی مثل گوشت قرمز که در ایران حدود کیلویی ۱۰۹ تومان است را می‌برند به اقلیم کردستان و به پول ما با قیمت حدود ۴۰۰ تومان می‌فروشند. به‌عبارت ‌دیگر اگر شما بتوانید در ماه بیست عدد گوسفند از ایران خارج کنید درآمدی بیشتر از حقوق یک مدیر عالی‌رتبه خواهید داشت. تعدادی از افراد هم اسلحه وارد می‌کنند و قاچاق اسلحه هم رشد چشمگیری داشته است. قاچاق انسان هم هست که آن‌هم رشد زیادی داشته و همه این‌ها در کنار این معابر مرزی یا مناطق هم‌جوار آن صورت می‌گیرد و موجب می‌شود گاهی اوقات با برخورد نیروی مسلح مرزبانی مواجه شوند.

این نکته را هم اضافه بکنم که در بخشی از مناطق مرزی بعد از اعلام مجدد جنگ مسلحانه حزب دموکرات کردستان ایران، حساسیت بیشتری نسبت به رفت‌وآمدها از طرف مرزبانی شده است که این هم گاهی موجب تیراندازی به سمت این کسبه‌ای می‌شود که از مرز تردد می‌کنند؛ البته کشته شدن کسانی که در حال تجارت غیررسمی مرزی هستند دلایل دیگری هم دارد که خود نیازمند مطالعه عمیق‌تری است.

پس این حوزه‌ها را باید از هم تفکیک کرد. به‌عبارت‌ دیگر نیامدیم گونه‌شناسی و سنخ‌شناسی کنیم و مبادلات و تجارت مرزی را و تفکیک کنیم بین تجارت مجاز و تجارت غیرمجاز، چون مرکز مطالعاتی در این زمینه نداریم. باز هم می‌گویم همه این مطالب گفته شد تا نتیجه‌گیری کنم مرز دارای اهمیت است، اما با وجود این اهمیت همچنان مطالعات مرز در کشور فقیر و کم‌توان است و درنتیجه کار کارشناسی بر روی مرزهای کمتر صورت می‌گیرد و درنهایت موجب می‌شود که تصمیمات اتخاذشده کمتر بنیان کارشناسی داشته باشد.

کارت پیله‌وری ظاهراً در مناطق دیگر مثل آستارا هم هست، اما انگار این آسیب‌ها آنجا وجود ندارد، درست است؟

این مناطق به لحاظ جغرافیایی و پستی ‌و بلندی‌ها متفاوت است. اگر از مرز آستارا تا منطقه جلفا بیایید، به‌جز بخش کمی که کوهستانی است تماماً دشت است و قابل‌کنترل است، ضمن اینکه کنترل مرز از دوره شوروی سابق در این مناطق بیشتر بود و زمان شوروی به مرزهای این کشور می‌گفتند مرزهای آهنین و تمام مرزهای شوروی خطوط راه‌آهن بود و موانع سیم‌خاردار گذاشته می‌شد و به‌صورت خیلی محدود امکان تردد بود. رودخانه ارس هم به‌صورت دائمی جریان دارد و تردد را سخت‌تر می‌کند یا ترکیه که ده‌ها کیلومتر دیوار کشیده و به‌شدت مرزها را کنترل می‌کند. پس ما در مورد مرز با این مشکلات روبه‌رو هستیم.

مشکل دیگر درباره قاچاق انسان است که از شرق و غرب کشور در جریان است و از سمت شرق و جنوب با ورود افغانستانی‌ها و البته ملیت‌های دیگر به داخل ایران برای رفتن به اروپا و از مرزهای غربی هم خروج از کشور اتفاق می‌افتد. سالانه هزاران تن اقدام به مهاجرت و تردد از ایران برای ورود به ترکیه و از آنجا عزیمت به اروپا می‌کنند! پس مرز حائز اهمیت است، اما ویژگی‌های مرزهای ما به لحاظ جغرافیایی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و حضور گروه‌های مسلح در آن‌سوی مرز متفاوت است و این باعث می‌شود نگاه متفاوتی به هرکدام از مرزها داشته باشیم و طبعاً در این زمینه باید پژوهش‌ها و تولیدات علمی و هنری و فرهنگی‌مان را زیاد کنیم که متأسفانه کوتاهی شده است.

بحث کولبری بسیار اهمیت دارد. یک‌عده قاچاقچیان بزرگ و سودجو هستند که استفاده می‌کنند و اگر کسی هم آسیب می‌بیند از همان افراد محلی و ضعیفی است که تحت استثمار هستند. چرا دولت نمی‌تواند این موضوع را جمع کند و نقش دولت دقیقاً چیست؟ آیا می‌تواند کلاً مرز را ببندد یا اگر این مجراهای غیررسمی را هم ببندد باز هم این قاچاق از مجراهای دیگر انجام خواهد شد؟

در اینجا چند متغیر حائز اهمیت است، یکی انحصار تجارت و واردات و اقتصاد کشور در دست یک‌سری گروه‌ها و واردکننده‌ها و چون در دست آن‌هاست قیمت را در تهران به هر شکلی که بخواهند می‌توانند تعیین کنند. می‌دانید که عموماً دفاتر شرکت‌های بازرگانی در شمال تهران است یعنی مخارج زیادی دارند و این روی قیمت تمام‌شده اثر می‌گذارد. حالا کشور همسایه عوارض و گمرکات نمی‌دهد و قیمت تمام‌شده پایین‌تر است و می‌بینید تفاوت قیمت چندین میلیون تومان است. آیا ما می‌توانیم تمام مرز را سیم‌خاردار یا دیوار بکشیم؟ نمی‌شود. آیا می‌توانیم تمام مرز را تجهیزات الکترونیکی بگذاریم؟ نمی‌شود، چون پولش را نداریم. یا فعلاً اهمیت داده نشده است. درنتیجه باید مقداری به تجارت غیررسمی تن دهیم. از طرفی بسیاری از مرزنشینان شغل ندارند. پس هم ظرفیت عرضه هست، هم تقاضای قابل‌توجهی وجود دارد و همین باعث می‌شود عده‌ای انواع کالاها را وارد کنند. یک‌سری از کالاها هم که اصلاً ممنوعیت ورود دارد و تماماً به‌صورت قاچاق وارد می‌شود، مثل مشروبات الکلی یا اسلحه! تا وقتی‌که این مشکلات ساختاری وجود دارد ی عده‌ای به این کار مشغول هستند. پس یک بخشی از داستان ساختاری است و فعلاً با توجه به شرایط کشور راه‌حلی برایش وجود ندارد تا بعد ببینیم چه شرایطی به وجود می‌آید.

نکته دوم هم این است که یک‌سری گروه‌های مسلح در مناطق مرزی وجود دارند و از یک طرف هم عده‌ای برای تجارت از این مرزها عبور می‌کنند، تفکیک این‌ها چگونه باید صورت گیرد؟ راهش ساماندهی تمام افرادی است که در این زمینه فعالیت می‌کنند، یعنی باید برای همه این افراد کارت شناسایی و برگه هویتی صادر شود و با آن‌ها هم اتمام‌حجت شود که مثلاً خط قرمز دولت و مرزبانی و کشور اسلحه است، اگر اسلحه وارد کنید با شما برخورد می‌شود.

نکته بعدی این است که برای تأمین امنیت مرز باید از خود آن‌ها هم مشاوره بگیرند و فراتر از آن مشارکت مرزنشینان بیشتر از قبل جلب شود و ابتکارات تازه‌ای طراحی شود. به این صورت اگر ساماندهی صورت گیرد مشکلات کمتر می‌شود و تلفات هم کاهش می‌یابد؛ البته درنهایت پول وسوسه می‌آورد و باید برای این سود هنگفتی که قاچاق سوخت دارد کارشناسان اقتصادی فکر اساسی کنند و دولت هم آن‌ها را به مشارکت بطلبد تا برنامه‌ریزی جامعی در این خصوص تدوین و سپس اجرا شود. توسعه مناطق مرزی نیازمند تدوین برنامه توسعه مرزهاست.

وضعیت قاچاق انسان در مرزها چگونه است؟

در سال‌های گذشته قاچاق انسان هم به مشکلات مرزی اضافه شده است. ما کشوری هستیم که سالانه صدها هزار نفر به‌صورت قاچاقی از مرزهای شرقی و جنوبی کشور تردد می‌کنند و یکی از بیشترین نرخ‌های مهاجرپذیری در دنیا را داریم که شهروندانی از کشور افغانستان و عراق و بنگلادش و پاکستان و حتی برمه و آفریقای جنوبی وارد کشور می‌شوند و گروهی از آن‌ها می‌خواهند از طریق ایران وارد خاک ترکیه و اروپا شوند. افزون بر آنکه ما از طریق مرز یک تجارت بسیار بزرگ و خطرناک به نام تجارت مواد مخدر داریم که از شرق به غرب عالم در جریان است و ایران دارد هزینه سنگینی بابت مقابله با آن می‌دهد. در مرزهای غربی متأسفانه تجارت قاچاق انسان رشد چندصد درصدی داشته، یعنی آمار دستگیری چند هزارنفری از افرادی است که در حال تردد قاچاقی از مرزها هستند و اگر این تعداد بازداشت‌شده یک‌پنجم افرادی باشد که از کشور خارج می‌شوند آن‌وقت می‌بینیم که چه تعداد زیادی این راه را می‌روند؛ البته بسیاری از این‌ها شهروندان افغانستانی هستند، اما از کشورهای دیگر حتی کشورهایی مثل سومالی و سودان هم از مرزهای جنوبی وارد کشور می‌شوند تا از مرزهای غربی خارج شوند و این گرفتاری بسیار زیادی دارد، چون وقتی این‌ها را می‌گیرند باید در کمپ مستقرشان کنند و غذا و امکانات هم بدهند و با دولتشان هماهنگ کنند برای استرداد آن‌ها و معضلات مختلفی را برای ما ایجاد کرده است.

به دلیل کاستی عمیق مطالعات مرز متأسفانه هزینه‌هایی که مرز دارد به کشور تحمیل می‌کند هزینه‌های گزافی است و باید با نگاه کارشناسی عمیق‌تر و دقیق‌تر و جامع‌تر در حوزه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و حتی امنیتی به مسائل مرز نگاه کنیم و ظرفیت‌های تازه‌ای در حوزه مرز تعریف کنیم تا رفاه و امنیت کشور تأمین شود. در غیر این صورت هزینه‌های گزافی که به آن اشاره کردیم بر ملت ایران تحمیل خواهد شد و جامعه ما را هم آلوده می‌کند. مرز هم ویترین کشور است و باید توسعه‌یافته‌تر باشد، هم اساس امنیت کشور است و باید بیش از گذشته برای امنیت آن برنامه‌ریزی کرد.■

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط