بدون دیدگاه

حافظه قفقاز و فرهنگ ایرانی

نزاع قره‌باغ و منافع ملی ایران در گفت‌وگو با احسان هوشمند

احمد هاشمی: تبعات جنگ در مرزهای شمالی ایران تأثیر بلندمدتی بر کشورها خواهد داشت و چه‌بسا معادلات قدرت در منطقه را بر هم بزند. نظر به اهمیت موضوع با احسان هوشمند به گفت‌وگو هستیم. احسان هوشمند با توجه به سال‌ها مطالعه روی منازعات منطقه‌ای تصویر دقیقی از شرایط موجود ارائه می‌کند.

 

لطفاً در آغاز مختصری درباره تاریخچه نزاع سرزمینی در منطقه قره‌باغ توضیح دهید.

درباره ریشه نزاعی که در منطقه قره‌باغ رخ داده است به نظر می‌رسد داستان مربوط به حداقل ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال قبل باشد. در اواخر قرن هجدهم نزاع میان مسلمانان و مسیحیان قفقاز در متون تاریخی گزارش شده است؛ البته اوج این داستان در حدود ۱۹۰۵ میلادی است که این نزاع به تلفات چشمگیری منجر می‌شود و گروهی از طرفین در این دوره کشته می‌شوند. در این دوره گروهی از فعالان در بادکوبه تلاش می‌کنند شخصیت‌های دینی و سیاسی ایرانی را به بهانه حمایت از مسلمانان قفقاز در برابر مسیحیان یا به قول آنان کافران دعوت به مداخله کنند تا فتوا بدهند و اعلام حمایت کنند که البته با هوشیاری بخشی از روحانیت آن دوره به‌خصوص روحانیت دوراندیش آذربایجان و امام‌جمعه تبریز نتیجه‌ای برای آن‌ها حاصل نمی‌شود، هرچند بعدها در قفقاز علیه این امام‌جمعه مطالبی منتشر می‌شود که از مسلمانان حمایت نکرد. فضاسازی گسترده‌ای علیه وی صورت گرفت و بازتاب زیادی در مطبوعات باکو و نیز ایران داشت و هوشیاری و دقت نظر و نگرانی‌های منطقی مبنی بر کشانیده شدن دامن منازعه به درون ایران موجب شد تا امام‌جمعه تبریز در رویکردی منطبق با مصلحت ایرانیان و اهالی آذربایجان مبنی بر اینکه «بعضی جهال و کسان فتنه‌جو در جواب می‌گفتند که مسلمانان قفقاز طلب استمداد کرده‌اند». امام‌جمعه تبریز با روشنگری بیان کند: «آن مسلمانان در اداره و تحت حکومت و سلطنت علی‌حده [یعنی روسیه] و شما مسلمانان علی‌حده [یعنی ایران هستید] از شورش و فتنه شما ثمری به آن‌ها عاید نخواهد شد».

پس ریشه این منازعه مربوط به دوره حاضر نیست، اگرچه با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است که منازعه مجدداً خودش را نمایان می‌کند. منطقه قره‌باغ در درون سرزمینی قرار گرفته که امروز کشور جمهوری آذربایجان نامیده می‌شود. بر سر حاکمیت این منطقه از گذشته‌ها به‌ویژه پس از مصوبه پارلمان جمهوری ارمنستان در سال ۱۹۸۸؛ یعنی پیش از فروپاشی شوروی سابق و پیش از اعلام استقلال جمهوری ارمنستان و جمهوری آذربایجان چالشی بین جامعه ارمنی، یعنی ارمنی‌هایی که الآن کشور ارمنستان را تشکیل می‌دهند و نیز اهالی منطقه قره‌باغ با دولت خودمختار جمهوری آذربایجان آغاز می‌شود. در ابتدای جنگ مستحضر؛ یعنی پس از فروپاشی شوروی، دولت ایران در دوره مرحوم هاشمی حمایت تام و تمامی از جمهوری آذربایجان انجام می‌دهد. اگر حمایت‌های نظامی، مستشاری و آموزش نیروهای نظامی ایران و امثالهم نبود، طبیعتاً نیروهای ارمنی موفق می‌شدند کل جمهوری آذربایجان و حتی باکو را تصرف کنند. ضمن اینکه به اقرار مقامات جمهوری آذربایجان جان از جنگ گریختگان زیادی نیز با خطر مواجه می‌شد، ضمن اینکه منطقه خودمختار نخجوان نیز با بحران غذایی و اقتصادی و برق و انرژی دست ‌به ‌گریبان می‌شد. ایران به‌صورت یکطرفه به یاری جمهوری آذربایجان پرداخت. پس از ایاز مطلب‌اف که جمهوری آذربایجان در جنگ قره‌باغ متحمل شکست‌های سنگینی شده بود، رئیس‌جمهوری این کشور به ابوالفضل ایلچی از جریان جبهه خلق به‌عنوان یک جریان تند و پان‌توران‌گرا سپرده شد. در این دوره رویکردهای ضد ایرانی دولت باکو ابعاد تازه‌ای داشت و البته در سال ۱۹۹۳ نیز رژیم وی توسط آقای حیدر علی‌اف سرنگون شد.

در ایران در همان ابتدای منازعه این تصور ایجاد شده بود که با توجه به اینکه اکثریت جدی جمعیت کشور جمهوری آذربایجان شیعه‌مذهب و مسلمان هستند نگاه مثبتی به ایران دارند و درنتیجه به‌تدریج این گمانه شکل گرفت که با حمایت از جمهوری آذربایجان و جلوگیری از شکست آن‌ها می‌توانیم شاهد پیوند عمیق‌تری میان مردم آن کشور و مردم ایران باشیم و علاقه‌مندی آن‌ها به ایران را با توجه به ریشه‌های تاریخی پیوند مردمان دو کشور تقویت کنیم؛ البته مسئولان کشور خیلی زود متوجه شدند که سیاستمداران جمهوری آذربایجان مسیر دیگری می‌روند و نه‌تنها از کمک‌های راهبردی، استراتژیک و نجات‌بخش و حیاتی ایران قدرشناسی نکردند، بلکه به‌سرعت به گروه‌های افراطی و تجزیه‌طلب اجازه دادند که در جمهوری آذربایجان علیه ایران صدایشان را بلند کنند، همین‌طور گروه‌های افراطی در میان برخی از جناح‌های سیاسی آن‌ها علیه ایران صدایشان را بلند کردند و همه این‌ها موجب شد که نیروهای ایران به‌تدریج دست از حمایت نیروهای آذربایجان بردارند و به اصلاح سیاست موازنه و بی‌طرفی و حفظ روابط باثبات با طرفین را تعقیب کنند. این در حالی بود که بنا بر برخی گزارش‌ها هنوز جنازه برخی از کشته‌شدگان ایرانی که به یاری دولت جمهوری آذربایجان شتافته بودند هنوز به داخل ایران بازنگشته است.

فراموش نکنیم مردم ایران و به‌طورکلی ایرانیان یک رابطه تاریخی با مردم قفقاز دارند. قفقاز به‌ویژه قفقاز جنوبی در دوره‌ای چند هزار ساله بخشی از حوزه نفوذ ایران تمدنی، ایران فرهنگی و ایران سیاسی بوده است. میراث غنی ایرانی در قفقاز هنوز زینت‌بخش موزه‌های بزرگ جهان و منطقه است. در جای‌جای قفقاز چه در قفقاز جنوبی؛ یعنی کشورهای گرجستان، جمهوری آذربایجان و حتی ارمنستان و چه در قفقاز شمالی مثل چچن، اینگوشتیا، حتی اوستیای شمالی و داغستان، ما دارای میراث ارزنده و تاریخی هستیم؛ یعنی در آن حوزه‌ها میراث تمدنی عمیقی داریم. پس از جمهوری آذربایجان در ورودی کشور روسیه؛ یعنی در شمال جمهوری آذربایجان جمهوری داغستان قرار دارد که شهر دربند یعنی تنها شهر شیعی جمهوری روسیه در آنجا قرار دارد. در تأسیسات باشکوه و بزرگ دربند میراث تاریخی ایرانیان دوره هخامنشیان و پارتی و اشکانیان و به‌ویژه ساسانی بنا شده است. تا این اواخر حتی در دوره صفویه و قاجار همین میراث ما در دیوار دربندها، کوه‌های قفقاز و قلعه دربند استقرار داشته است. در قفقاز میراث زبانی ایرانی و واژه‌های ایرانی، فرهنگ و تمدن ما، نوروز و نسخ خطی به یادگار مانده در آن سرزمین همه نشان‌دهنده رد پای تاریخی ما در آن منطقه است. بسیاری از مساجد قفقاز را ایرانیان بنا کرده‌اند. این را هم اضافه کنم که از ابتدای نام‌گذاری بخشی از قفقاز به نام جمهوری آذربایجان در ۱۹۱۸، در ایران حساسیت‌هایی شکل گرفت، به ‌هر حال منطقه‌ای که در دوره تاریخی طولانی اَران و در دوره اسلامی ارّان و نیز توسط اروپایی‌ها آلبانیایی‌های قفقاز نامیده می‌شد، زمانی که نام آذربایجان را برای خودش در ۱۹۱۸ برمی‌گزیند نگرانی‌هایی در میان روشنفکران و نویسندگان ‌و سیاستمداران ایرانی به‌ویژه نخبگان آذربایجانی ایجاد می‌شود که این نام با هدفی برگزیده شده است. این سوءتفاهم هم در دوره صدساله همواره وجود داشته که چرا نخبگان سیاسی آنجا درحالی‌که همه می‌دانند آنجا با نام آلبانیا در اروپا مطرح بوده و در تاریخ و فرهنگ ایران اران خوانده می‌شده و خودشان هم این را می‌دانند و بعدها هم ارّان خوانده شده، نام آن منطقه به نام جمهوری آذربایجان تغییر می‌کند. این نگرانی‌ها در جای خودش اثرگذار است. نمونه مشابه این مسئله را در همین سال‌های گذشته دیدیم که دولت یونان سال‌های سال‌های متمادی در برابر نام مقدونیه مقاومت می‌کرد تا آن کشور را وادار کرد نامش را در سازمان ملل تغییر دهد تا آن را به رسمیت بشناسد؛ یعنی پس از سی سال فشار یونان بالاخره مقدونیه پذیرفت. در ایران هیچ‌گاه این مقاومت تبدیل به این سیاست نشد، پس این را تأکید کردم که بگویم ما درباره چالشی صحبت می‌کنیم که ابعادش بر منافع ملی ما اثر می‌گذارد و می‌تواند در درون کشور منشأ اثراتی باشد.

آیا طرح صلح میان آذربایجان و ارمنستان تأمین‌کننده منافع بلندمدت دو کشور خواهد بود؟

به نظر می‌آید این طرح آتش‌بس است و هنوز به طرح صلح مبدل نشده است. هنوز ابهام فراوانی درباره ابعاد این آتش‌بس وجود دارد هرچند به امضای بلندپایه‌ترین مقامات روسیه، جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان رسیده است؛ البته این آتش‌بس در مجلس دو کشور به‌خصوص مجلس ارمنستان مصوب نشده، ابلاغ نشده و بین جناح‌بندی‌های ارمنی در زمینۀ محتوای این طرح آتش‌بس اختلاف‌نظر جدی بروز کرده است. هزاران نفر از شهروندان ارمنستان به خیابان آمدند و اعتراض خودشان را در این زمینه اعلام کردند، کما اینکه برخی جریان‌های آذربایجانی مثل مساوات‌چی‌ها هم اعتراضاتی داشتند که به‌ هر حال این طرح از طرف روسیه به ارمنستان و جمهوری آذربایجان تحمیل شده است. این طرح بیش از آنکه حافظ منافع جمهوری آذربایجان باشد حافظ منافع روسیه است، کمااینکه در ارمنستان هم بسیاری این طرح را حافظ منافع خودشان در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و حتی بلندمدت نمی‌بینند. نگرانی‌های رخ‌داده ازجمله بحث همین مسیر و دالانی که برای تردد با عرض ۵ کیلومتر در قره‌باغ گشوده می‌شود تا بین نخجوان و خاک اصلی آذربایجان از طریق ارمنستان ارتباط ایجاد کند، موجب نگرانی‌هایی در ارمنستان شده و به نظر می‌آید تا تصویب این طرح زمان طولانی در پیش است و نمی‌شود امیدوار بود که به‌زودی این طرح به نتیجه برسد. در ایران هم درباره دالان تعریف‌شده نزدیک مرز میان نخجوان با باکو از طریق خاک ارمنستان نگرانی‌های جدی بروز کرده است. آیا این دالان به معنای تغییر حاکمیت ارمنستان در مناطقی است که مرز مشترک ایران و ارمنستان بوده؟ یعنی ارمنستان از شمار همسایه‌های چهارده‌گانه ایران کم می‌شود یا اینکه این دالان تنها برای ارتباطات میان شهروندان جمهوری نخجوان با خاک جمهوری آذربایجان است؟ آیا از این دالان خارجی‌ها نیز می‌توانند تردد کنند؟ ضوابط استفاده از این دالان چیست؟ آیا رقبای منطقه و دشمنان ایران هم می‌توانند از طریق این دالان میان نخجوان به‌سوی باکو تردد کنند؟ آیا محدودیتی برای انتقال ابزارآلات نظامی در این دالان وجود خواهد داشت؟ آیا حاکمیت ارمنستان بر سایر بخش‌های مرز مشترک با ایران نیز لغو می‌شود؟ آیا این طرح همان ایده سازمان جاسوسی مرکزی امریکا یعنی سیا نیست که توسط پاول گابل در ابتدای دهه ۹۰ میلادی ارائه شد تا با عنوان تبادل ارضی (تبادل ارضی دالان لاچین با دالان زنگزور) پس از جنگ اول قره‌باغ زمینه اشغال ۴۲ کیلومتر مرز مشترک ایران و جمهوری ارمنستان توسط جمهوری آذربایجان فراهم شود؟! احتمالاً تحرکات نظامی و حضور نیروهای مسلح ایرانی در مناطق مرزی موجب شده تا فرصت حمله از ارتش دو کشور گرفته شود، اما ابعاد این دالان هنوز نامشخص است.

در هر حال این طرح هم‌زمان با آن است که روسیه برخلاف این تنش‌هایی که در دوره‌های قبل رخ می‌داد و معمولاً در کمتر از هفت روز دخالت می‌کرد و طرفین را به میز مذاکره و مناقشه می‌کشاند و آن‌ها را با یک آتش‌بس نسبتاً باثبات به شرایط پیش از جنگ برمی‌گرداند، این دوره داستان متفاوت بود، روسیه خیلی دیر دخالت کرد. عده‌ای آن را ناشی از تغییر رویکرد جمهوری ارمنستان و نیز گرایش رهبران فعلی ارمنستان ازجمله آقای پاشینیان، نخست‌وزیر ارمنستان، به غرب عنوان کردند که به‌نوعی روسیه خواسته آن‌ها را تنبیه کند و غرب‌طلبان و غرب‌گراها را در جمهوری ارمنستان زیر فشار بگذارد و به‌این‌ترتیب راه را برای غرب‌گرایان با بن‌بست مواجه کند، کمااینکه فرانسه و امریکا هم دخالت چندانی در این منازعه نکردند و فقط دولت ترکیه تمام و کمال به حمایت از جمهوری آذربایجان برخاست. در ادامه نیز دولت روسیه دخالت خیلی جدی داشت و به‌هرحال به این آتش‌بس منجر شد.

دولت ترکیه با دخالت و حمایت تمام و کمال از جمهوری آذربایجان نشان داد افزون بر سیاست‌های توسعه‌طلبانه‌اش در خاورمیانه عربی، لیبی، سودان، سومالی یا در مصر و جاهای دیگر حتی قطر و خلیج فارس، در عمان و افغانستان و پاکستان و نقاط دیگر به قفقاز متمایل شده تا در آنجا هم دخالت کند. امروزه هزاران سرباز ترکیه‌ای در اقصی نقاط جهان مستقر شده‌اند!

درحالی‌که متأسفانه سیاست‌های دولت ما در این وضعیت بسیار بسیار کند بود، ابتکار عمل نداشت و ما عملاً قافیه را به روسیه و ترکیه واگذار کردیم که آن‌ها منافع خود را پیش برند. در هر حال دخالت‌های روسیه موجب تثبیت این وضعیت، یعنی آتش‌بس تا به امروز شده و نیروهای روسی و نیروهای صلح‌بان هم به مرکز بحران آمده‌اند و به‌تدریج آن اتفاقی که ما نگران آن بودیم، یعنی بحث تحت تأثیر قرار گرفتن مرزهای جمهوری ارمنستان با جمهوری آذربایجان و ایران را شاهد خواهیم بود، مگر اینکه اخبار دیگری به دست ما برسد. همین گذرراهی که برای جمهوری آذربایجان ایجاد شده است، اگر هوشیار نباشیم ممکن است منافع ما را مستقیم و غیرمستقیم تحت تأثیر خودش قرار دهد.

سیاست‌های دولت ایران طی سال‌های گذشته بر چه اساسی پایه‌گذاری شده بود و آیا در جنگ اخیر تغییر موضع و گرایش به سمت دولت آذربایجان مشاهده می‌شود؟ با توجه به اینکه این دو کشور با ایران هم‌مرز هستند، این درگیری چه تبعاتی برای ایران خواهد داشت؟

پس از آن دوره اول که ما از جمهوری آذربایجان حمایت کردیم در دوره‌های بعد تا امسال همواره سیاست ایران سیاست بی‌طرفی و تلاش برای میانجی‌گری و رفع چالش و بازگشت صلح و استقرار صلح پایدار بوده است؛ البته در دولت آقای روحانی روابط اقتصادی ایران و جمهوری آذربایجان رشد چشمگیری داشته است و حدوداً ۲ برابر شده است، درحالی‌که روابط ایران و جمهوری ارمنستان به همان میزان رشد نداشته است؛ البته باید این مسئله را در نظر داشت که جمهوری آذربایجان جمعیتی در حدود ۱۰ میلیون نفر دارد، درحالی‌که ارمنستان ۳ میلیون نفر جمعیت دارد. جمهوری آذربایجان به دریای مازندران راه دارد، درحالی‌که جمهوری ارمنستان محصور بین چهار کشور ایران، گرجستان، ترکیه و جمهوری آذربایجان است. به‌عبارت‌ دیگر ارمنستان تنها با این‌ چهار کشور همسایه است، درحالی‌که جمهوری آذربایجان از طریق دریای مازندران با کشورهای دیگری هم همسایه است و افزون بر آن با روسیه هم‌مرز است، درحالی‌که ارمنستان هم‌مرز با روسیه نیست. جمهوری آذربایجان وسعت بیشتری دارد و ضمن آنکه جمهوری آذربایجان دارای نفت است و پول نفت و سایر شاخص‌ها، فرصت بیشتری به جمهوری آذربایجان داده که در این سال‌ها به تقویت قدرت نظامی‌اش بپردازد تا جایی که بودجه نظامی جمهوری آذربایجان در سال بیش از ۲ میلیارد دلار است و بودجه نظامی جمهوری آذربایجان از بودجه سالانه کشور ارمنستان بیشتر است و به همین ترتیب باکو توانسته سلاح‌ها و تجهیزات زیادی بخرد و با کشورهای مختلف به‌ویژه روسیه، ترکیه و همچنین اسرائیل و روسیه ارتباط برقرار کند و از آن‌ها سلاح بخرد، درحالی‌که ارمنستان در این زمینه نتوانسته اقدامی جدی داشته باشد.

درمجموع سیاست ما در طول این دوره حفظ روابط و تثبیت روابط بر اساس بی‌طرفی، میل میانجی‌گری و مدیریت تنش‌ها بر اساس گفت‌وگو و حل منازعه از طریق گفت‌وگوست، از همان ابتدا هم ایران خواهان آن بوده که این مسئله با راه‌های صلح‌آمیز حل شود. ضمن اینکه ایران همواره بر حفظ تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان تأکید کرده است، اما به نظر می‌آید در این دوره و مناقشه اخیر میزان حمایت ایران از جمهوری آذربایجان بازهم نسبت به دوره‌های قبل افزایش پیدا کرده است. گروهی از تحلیلگران معتقدند شاید آمادگی نداشتن تهران در برابر منازعه یا رخداد یک منازعه و جنگ بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان موجب شد قبل از تهران این مسئولان محلی و شخصیت‌های محلی اعم از ائمه جمعه و مسئولان سیاسی استان‌های شمال غرب با موضع‌گیری‌هایشان تهران را در موقعیتی قرار دهند که به‌تدریج تغییر موضع بدهد و به‌طور محسوس‌تری از مواضع آذربایجان حمایت کند؛ البته رئیس‌جمهور آذربایجان در چند مصاحبه‌ای که داشت به‌ویژه در مصاحبه با یکی از رسانه‌های ترکیه به‌صراحت اعلام کرد ایران همواره نقش مثبتی داشته و حتی اعلام کرد ما از ایران سلاح خریدیم و تأمین سلاح کردیم که نمی‌دانیم ابعاد خبر به چه اندازه است و آیا ایران اصلاً به آنجا اسلحه فروخته یا خیر، ولی در هر حال آنچه مشاهده می‌شود این است که در این دوره روابط ایران و آذربایجان به‌تدریج تغییر داشته است. این در حالی است که روابط ایران و ارمنستان باوجود روابط فرهنگی عمیق و دیرین و تاریخی چندان تغییر نکرده، به‌ویژه اینکه در دوره نخست‌وزیری آقای پاشینیان هم این روابط تقریباً باثبات، اما با سردی پیش رفته است. فراموش نکنیم جمهوری آذربایجان در این دوره روابط عمیقی با اسرائیل برقرار کرده و اسرائیلی‌ها حضور گسترده‌ای در آذربایجان دارند. پهپادهای اسرائیلی قطعاً یکی از متغیرهای بسیار اساسی در تغییر منازعه به سود آذربایجان بوده است. کما اینکه پهپادهای ترکیه هم این نقش را داشتند و سلاح‌هایی را در اختیار آذربایجان قرار دادند، اسرائیل در نزدیکی مرزهای ایران بوده، پس طبیعتاً به خاطر اینکه آذربایجان و ایران همسایه هستند و جنگ هم در بخش جنوبی در جریان بوده ایران بیش از همیشه نگران امنیت مرزها و البته حضور نیروهای اسرائیلی و جاسوس‌های کشور اسرائیل در منطقه بوده است. طبیعتاً این‌ها می‌توانست موجب نگرانی بیشتر ایران شود و امنیت ایران به مخاطره بیفتد، ضمن اینکه سیاست‌های جدید دولت ترکیه و نفوذ این کشور در قفقاز نمی‌توانست در امنیت ملی ما بی‌تأثیر باشد، همچنین گسیل ده‌ها و صدها نفر و شاید بیشتر از آن جریان وابسته به ترکیه، نیروهای مسلح وابسته به ارتش آزاد و جریان‌های نزدیک به اخوان که در سوریه علیه دولت سوریه می‌جنگیدند به منطقه قفقاز و مشارکت آن‌ها در جنگ با ارمنستان برای ما هم یک تهدید بود، البته برای روسیه هم تهدید محسوب می‌شد. همه این‌ها موجب نگرانی کشور ما می‌شد و می‌توانست تبعات امنیتی مستقیمی بر منافع ملی ما داشته باشد. یکی از این نوع تبعات می‌تواند در حوزه بحث‌های قومی هم باشد که بایستی به آن ‌هم مستقلاً پرداخته شود.

با توجه به تبلیغاتی که حکومت آذربایجان در سال‌های اخیر داشته و برخی تحریکات قومی، آیا ممکن است معادلات جدید منطقه برای ایران خطراتی داشته باشد؟ آیا برخورد دولت ایران را در مقابله با تهدیدات مؤثر می‌دانید؟

یک بخش از این جریان‌ها و نیروهای پان‌ترک رادیکال در جمهوری ترکیه مستقر هستند. از سویی نهادهای دولتی ترکیه از این افراد حمایت می‌کنند و حتی بخشی از این‌ها را هم به‌طور مستقیم به کار گرفته‌اند. مثلاً در بخش فارسی رسانه‌های ترکیه، رسانه‌های مثل تی.آر.تی و آناتولی و امثال این‌ها تعدادی از شهروندان ایران که گرایش تجزیه‌طلبانه دارند و کارمندی دولت ترکیه را پذیرفته‌اند از کشور خارج شدند و به کار گرفته شدند یا حتی در «مؤسسه مطالعاتی ایران» که متمرکز بر مطالعه مسائل ایران است و تنها مؤسسه ویژه کشور دیگری است که در ترکیه فعالیت می‌کند. در ترکیه مؤسسات مطالعاتی فرانسه یا امریکا یا کشورهای دیگر فعالیتی ندارند و بیشتر مؤسسات منطقه‌ای مثل مؤسسه مطالعات خاورمیانه در ترکیه فعال است، اما در زمینه ایران به‌طور مشخص یک مرکز فعالیت می‌کند و مسائل ایران را رصد می‌کند که نامش «مؤسسه ایران» است. در کنار این، جا دادن به گروه‌های تجزیه‌طلب و مخالف ایران مانند مرکز مطالعات تبریز در ترکیه و به‌کارگماری تعدادی از تجزیه‌طلبان ایرانی در آنجا با حمایت آشکار دولت ترکیه و حمایت مالی و تدارکاتی از سیاست‌های جدید آ.ک.پ در ترکیه است که به‌نوعی نسبت به دور اول سیاست آ.ک.پ تغییر محسوسی به نظر می‌آید. همچنین تشدید رقابت‌های منطقه‌ای در سوریه و منطقه بین ایران و ترکیه و عربستان موجب شده ترکیه از ابزار قومی استفاده کند و رسانه در اختیار آن‌ها قرار دهد، امکان لجستیک و تبلیغاتی و مکان به آن‌ها بدهد. مرکزی به نام مرکز مطالعات تبریز در ترکیه در حال فعالیت است، تصور کنید اگر ما مشابه این را مانند مرکز مطالعات دیاربکر در ایران تأسیس راه‌اندازی کنیم و گروهی از تجزیه‌طلبان کرد طرفدار پ.ک.ک را به تهران دعوت کنیم و در این مرکز به کار بگیریم و پول و سایت و امکانات به آن‌ها دهیم و بروند در اروپا جلساتی برگزار کنند و در تهران جلساتی برگزار کنند، قطعاً دولت ترکیه نسبت به این رفتار ایران واکنش نشان خواهد داد و با جدیت نسبت به این موضوع اعتراض می‌کند، اما متأسفانه ما نسبت به این رفتار خصمانه و به دور از مناسبات حسن هم‌جواری واکنش مناسب نشان ندادیم.

نمونه دیگر این است که دولت ترکیه ایران را متهم می‌کند که نیروهای پ.ک.ک درون مرزهای ایران فعالیت می‌کنند. همین چند روز گذشته بود که ما مطلع شدیم چند تن از مرزبانان ما در خطوط مرزی ارومیه توسط گروهی از نیروهای پ.ک.ک که از خاک ترکیه وارد ایران شده بودند به شهادت رسیدند، اما دولت ترکیه برای بستن مرز و جلوگیری از ورود این نیروهای مسلح به داخل خاک ایران هیچ کار جدی انجام نداده است.

پس ترکیه در دوره جدید شاهد دگرگونی‌ها و تحولات خاصی‌ است و باید تأکید کنیم که ترکیه در این وضعیت شروع به تقویت نفوذ در منطقه کرده و یکی از ابزارهایش ورود به مسائل قومی است که مباحث خطیری است و ممکن است در واکنش به آن کشورهای رقیب دیگر با همین ابزار مثلاً تحریک کردها یا علوی‌ها یا آذری‌ها و دیگر گروه‌های قومی در ترکیه درصدد استفاده ابزاری از این مسئله برآیند که البته رویکرد نادرست و نگران‌کننده‌ای است.

در جمهوری آذربایجان هم برخی از جناح‌های سیاسی از جریان تجزیه‌طلب ایرانی یا حتی اهل آن کشور اما در آرزوی الحاق‌گری حمایت می‌کنند و امکاناتی در اختیار آن‌ها قرار می‌دهند. دولت باکو ادعا می‌کند که ما با این‌ها ارتباطی نداریم و گروه‌های اپوزیسیون هستند که با این‌ها ارتباط دارند و همکاری می‌کنند، اما ما که می‌دانیم در جمهوری آذربایجان و باکو هیچ جریان سیاسی بدون اراده دولت توان فعالیت ندارد. در هر حال ما شاهد تشدید فعالیت‌های قومی توسط وابستگان به این دو کشور هستیم و از این منظر، هم دولت ترکیه هم دولت جمهوری آذربایجان سیاست‌های خودشان را پیش می‌برند، اما در درون کشور این موضوع به جدیت موردتوجه قرار نگرفته است. به‌عبارت‌دیگر فعالیت‌های پان‌ترکیستی توانسته درون کشور تا حدودی یارگیری بکند و فضای مجازی را تا حدودی تحت تأثیر قرار داده است و در برخی فعالیت‌های ورزشی و فرهنگی ما هم سرمایه‌گذاری کرده است، بدون آنکه در داخل کشور برای مقابله با آن برنامه‌ریزی کارشناسی، جامعه‌شناختی، فرهنگی و آموزشی خاصی صورت گرفته باشد. از این منظر طبیعی است باید نگران باشیم.

این را هم اضافه کنم که دولت اسرائیل از گذشته با این مسائل قومی درگیر بوده و به‌صورت علنی روی آن کار می‌کند و شاخص‌ترین افرادی که در این زمینه فعالیت می‌کند خانم براندا شافر است که نویسنده‌ای‌ است که هم در حوزه نفت کار می‌کند و هم در حوزه مسائل قومیتی ایران و آذری‌های ایران سابقه دیرینه دارد و آثار متعددی منتشر کرده است. در کنار این برخی سرویس‌های امریکا و دیگر کشورها هم درگیر این موضوع هستند و درمجموع درگیری و به هم خوردن توازن نیروها در قفقاز جنوبی می‌تواند برای ما از ابعاد مختلف واجد اهمیت باشد.

یکی از این نگرانی‌های جدی دیگر ایران حضور نیروهای تکفیری است که می‌تواند جنوب قفقاز را به شمال قفقاز متصل کند و طبیعتاً با منطقه چچن و داغستان که از قبل هم با گروه‌های تکفیری ارتباط داشتند مرتبط بشوند و در نزدیکی مرزهای ما حضور پیدا کنند که این برای کشور ما خط قرمز محسوب می‌شود. نکته دوم همین مسائل قومی است، نکته دیگر دسترسی ترکیه از طریق همین جاده‌ای‌ است که در مرز ایران به دریای مازندران و قسمت شرقی دریای مازندران کشیده خواهد شد که طبیعتاً همه این‌ها برای منافع ما مخاطره‌انگیز خواهد بود؛ البته برای مدیریت این رقابت‌های غیرضرور و نافی منافع مشترک دو ملت، نیازمند تجدید مناسبات ایران و ترکیه هستیم. همواره کارشناسان ایرانی تأکید کردند ایران و ترکیه به‌عنوان دو کشوری که منافع مشترکی دارند و مرزهای طولانی و تاریخ طولانی مردمان دو کشور را به متصل کرده، نیازمند آن هستند که از تجربیات پیشین استفاده بکنند. ما تجربه مشترک بسیار راهبردی داریم و آن تجربه «پیمان سعدآباد» است که می‌تواند مبنایی برای شکل‌گیری مناسبات تازه در روابط دو کشور ایران و ترکیه باشد و بر مبنای آن پیمان‌های امنیتی و سیاسی جامعی مطابق با نیازهای امروز بسته شود و از این نظر بخشی از نگرانی‌های دو کشور ایران و ترکیه در زمینه تأمین امنیت مرزهایشان هم تأمین شود؛ البته یافتن راه‌حلی برای مسائل سوریه و منطقه نیز در همان چارچوب روابط دیرینه می‌تواند پیگیری شود. ایران و ترکیه نباید اجازه دهند رقابت دو طرف موجب ایجاد حفره‌های امنیتی برای دو کشور و درنتیجه آسیب‌پذیری دو کشور شود.▪

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط