بدون دیدگاه

حجاب و راه طی‌شده

مهدی غنی

بعضی‌ها فکر می‌کنند حجاب و پوشش مسئله ساده و مقطعی است و به‌سادگی می‌توان این معضل را حل کرد. درحالی‌که این مسئله ریشه‌های تاریخی دارد و تاکنون کشمکش‌های زیادی بر سر آن انجام شده است. در این نوشتار به برخی از این مسائل اشاره می‌شود. به امید آنکه عقلای قوم و دلسوزان کشور، راهی تازه و کارآمد برای حل مشکلات جاری ارائه کنند.

کشف حجاب اجباری

رضاشاه در دهه دوم حکومتش به فکر تغییر لباس مردم افتاد. او به خیال اینکه جامعه سنتی ایران را با مدرنیسم اروپایی آشتی دهد، با قوه قهریه و زور نظمیه در صدد برآمد چادر از سر زنان برکشد و بر سر مردان به‌جای دستار، کلاه بگذارد، اما مردم در مقابل این زورگویی ایستادند و کار به خونریزی و کشتار رسید. کشتار مردم در مسجد گوهرشاد مشهد (۱۳۱۴) به یکی از نقاط سیاه حکومت پهلوی تبدیل شد. بر سر همین ماجرا اسدی، تولیت آستان قدس و داماد محمدعلی فروغی که با این امر موافق نبود، به دستور رضاشاه اعدام شد و همین امر موجب رنجش فروغی و خانه‌نشینی وی شد. رضاشاه تصور می‌کرد با تغییر لباس، مناسبات فرهنگی و اجتماعی مدرن خواهد شد. این در حالی بود که او برای دختر و پسر خود (اشرف و محمدرضا)، حق انتخاب همسر قائل نبود و خود رأساً برای آن‌ها همسر انتخاب کرد. این واقعه همواره در طول تاریخ یکی از چالش‌های مهم روحانیت با خاندان پهلوی بوده است.

شرکت زنان در انتخابات

روحانیون همواره نسبت به حضور زنان در اجتماع حساسیت داشتند. در سال ۱۳۳۱ دکتر مصدق در لایحه انتخابات آزاد بر آن شد که حق شرکت زنان در انتخابات را به رسمیت بشناسد، اما این کار با مخالفت شدید روحانیت وقت روبه‎رو شد. مطابق قانون اساسی مشروطه روحانیون حق داشتند قوانین خلاف شرع را وتو کنند؛ لذا دکتر مصدق به احترام روحانیت و اینکه مسئله ملی شدن نفت مخدوش نشود لایحه را پس گرفت. سال ۱۳۴۱ دولت اسدالله علم خودسرانه بدون مجلس و مجوز قانونی، اقدام به اصلاح قانون انتخابات انجمن‌های ایالتی کرد که شرکت زنان در انتخابات را مجاز می‌شمرد. روحانیت این بار هم با این مسئله به مخالفت پرداخت و شرکت زنان در انتخابات را موجب مفسده و خلاف ضروریات دین اسلام دانست. ولی شاه به‌طور غیرقانونی در شرایط تعطیلی مجلس، به‌عنوان انقلاب سفید آن را عملی کرد. این سرآغازی بر منازعه حکومت و روحانیت شد.

در همان زمان که روحانیون با شرکت زنان در انتخابات مخالفت می‌کردند، کنگره جبهه ملی در ۵ دی ۱۳۴۱ برگزار شد. در این نشست هم حضور نمایندگان سازمان زنان در کنگره و جایگاه تصمیم‌گیری، مورد اعتراض برخی روحانیون عضو جبهه ملی قرار گرفت؛ اما با دفاع آیت‌الله طالقانی و دکتر صدیقی از حضور زنان، این امر پذیرفته شد.

حدود حضور

با وجود این حساسیت، کم و کیف حجاب و حضور اجتماعی زنان در بین روحانیون مورد اختلاف بود. در دهه ۴۰ آیت‌الله مطهری در انجمن اسلامی پزشکان چند جلسه سخنرانی کرد که بعد همان مطالب در کتابی با عنوان مسئله حجاب منتشر شد. آنچه ایشان مطرح کرده بود با نگاه سنتی رایج تفاوت داشت و موجب برانگیختن برخی متعصبین شد. از سوی یکی از متشرعین در سال ۱۳۴۹ نقدی بر این کتاب نوشته شد که لحنی تند و قدری توهین‌آمیز هم داشت و در مواردی استاد مطهری را به نفاق و غرب‌زدگی و ترویج بی‌حجابی متهم کرده بود. ایشان آن نقد را پاسخ دادند که بعدها نقد و پاسخ منتشر شدند.

حجاب و ایمان

سال ۱۳۴۹ در اغلب دانشگاه‌ها در بین دانشجویان دختر، آن‌ها که روسری داشتند اقلیت بودند. دخترانی هم بودند که حجاب نداشتند، اما به نمازخانه می‌رفتند و نماز می‌خواندند. سال ۱۳۵۰ که حسینیه ارشاد برای درس تاریخ ادیان دکتر شریعتی ثبت‌نام کرد و کلاس‌ها شروع شد، دختران هم به این کلاس‌ها می‌آمدند که بعضی روسری نداشتند. این مسئله در کنار سایر مسائل دستاویزی شد برای مخالفان دکتر که او را تفسیق و تکفیر کنند و حسینیه ارشاد را یزیدیه اضلال بنامند، اما مدتی که گذشت، خانم‌های بی‌حجاب، خود روسری به سر کردند، بدون اینکه دکتر درباره ضرورت حجاب سخنی گفته باشد، یا گشت ارشادی به آن‌ها تذکر بدهد.

در همه دانشکده‌ها دختران و پسران آزادانه با هم گفت‎وگو می‌کردند و غذا می‌خوردند، اما روابط و مناسبات خارج از نزاکت و حریم‌های اخلاقی نبود. اگر کسانی پیدا می‌شدند که رفتاری غیراخلاقی داشتند از سوی خود دانشجویان طرد و منزوی می‌شدند.

زن و سیاست

در طول مبارزات سیاسی دهه ۴۰ و ۵۰ زنان شجاع و آزادیخواه مشارکت داشتند، زندان رفتند و شکنجه شدند. سال ۵۷ که مبارزه علیه رژیم اوج گرفت، در صفوف تظاهرات، زنان -باحجاب و بی‌حجاب – در کنار مردان شرکت داشتند، شعار می‌دادند، سرود می‌خواندند، کتک می‌خوردند و جان می‌دادند، از روحانیون مبارز کسی نگفت حضور زن در چنین اجتماعاتی خلاف شرع است و موجب انحراف مردان می‌شود، یا شنیدن صدای زنان که شعار می‌دادند حرمت دارد. اگر هم می‌گفت کسی اعتنا نمی‌کرد. بعضی خانم‌ها هم داوطلبانه روسری سر کردند؛ البته برخی متدینین با ورود زنان به عرصه سیاست ازجمله تظاهرات بسیار مخالف بودند و این را یک عمل ناهنجار و خلاف شرع می‌دانستند، اما در فضای پرشور آن زمان ابراز نظر آنان مورد اقبال قرار نگرفت. آیت‌الله خمینی هم از حضور زنان در این اجتماعات دوشادوش مردان استقبال و حمایت کرد. همچنین پس از پیروزی انقلاب مشارکت زنان در امور سیاسی و انتخابات نه‌تنها مشروعیت یافت، بلکه مورد توصیه اکید قرار گرفت.

حجاب=اسلام

انقلاب پیروز شد. چند ماه بعد عده‌ای راه افتادند که مملکت اسلامی شده و زنان باید حجاب سر کنند. بی‌حجاب نباید در جامعه اسلامی باشد. از آن‌سو عده‌ای از زنان تظاهرات اعتراض‌آمیزی علیه حجاب اجباری برپا کردند. آیت‌الله طالقانی از این رفتارها برآشفته شد، روزنامه اطلاعات ۲۰ اسفند ۵۷ از قول ایشان تیتر زد که در مورد حجاب اجبار در کار نیست. آقای طالقانی در مصاحبه‌ای کوتاه ضمن اشاره به آیات قرآن درباره حجاب و ضرورت حفظ عفت و حرمت زنان، اجبار و فشار برای این مسئله را نفی کردند. فردای آن روز امام خمینی هم‌نظر آیت‌الله طالقانی را تأیید کردند. این خبر هم تیتر روزنامه شد.

جریانی که در عمده کردن حجاب و اجباری کردن آن موفق نشده بود، به حضور زنان در ادارات و خلاف شرع بودن آن هم معترض بود. آن‌ها مهم‌ترین ایراد رژیم سابق را هم در همین آزادی حجاب و حضور زنان در دانشگاه و اداره و فعالیت‌های اجتماعی می‌دانستند، نه استبداد و وابستگی به قدرت‌های بیگانه، اختلاف طبقاتی، غارت بیت‌المال و رفتار ساواک با منتقدین و … چندی بعد امام خمینی صحبتی کردند که کار کردن زنان در ادارات مانعی ندارد، اما آن‌ها باید حجاب را رعایت کنند. به این ترتیب آن‌ها که با حضور زنان در اجتماع مخالف بودند و تنها وظیفه زن را خانه‌داری و فرزندآوری می‌دانستند، قدمی عقب نشستند ولی در عوض تمام نیروی خود را بر حجاب زنان متمرکز کردند.

نگاه نکن

در دهه ۶۰ تلویزیون ایران فیلم‌ها و سریال‌های خارجی پخش می‌کرد که زنان بی‌حجاب در آن بازی می‌کردند، عده‌ای اعتراض داشتند که نباید تصویر زن بی‌حجاب از صدا و سیمای اسلامی پخش شود، این کار موجب تحریک و انحراف مردان می‌شود. کار به استفتا از امام خمینی کشید (دی‌ماه ۶۶) و ایشان نظر دادند که پخش این فیلم‌ها و تصاویر ایرادی ندارد، اگر کسی با این تصاویر گمراه می‌شود نگاه نکند (صحیفه امام خمینی، جلد ۲۰، ص ۴۴۸). این نگاه به منطق قرآن هم نزدیک بود که مقدم بر رعایت حجاب، چشم‌پاکی را توصیه می‌کند.

اما جریانی که شاخصه اسلامی شدن جامعه را صرفاً درپوشش زنان می‌دید، همچنان معترض بود و فشار می‌آورد. لذا این پرسش در سال‌های متفاوت توسط مسئولان امر از امام خمینی مکرر پرسیده شد و ایشان پاسخی مشابه همان‌که گفته شد مطرح کردند. این جریان علت انحراف اخلاقی مردان را در بدحجابی زنان می‌دیدند، نه ضعف ایمان آن‌ها؛ مانند اینکه علت ازدیاد سرقت را در وجود اموال مردم بدانیم، نه طمع و زیاده‌خواهی سارقین و یا احیاناً فقر و بیکاری و اعتیاد و…

با این وجود آن عده که تمامیت اسلام را در پوشش زنان منحصر کرده بودند قانع نشدند. یکی از فقها که زیاد به منبر می‌رفت همیشه در این باره صحبت می‌کرد. ایشان یکی از منتقدان جدی صدا و سیما به سرپرستی محمد هاشمی بود. حتی به پخش فیلم‌های فوتبال اعتراض داشت که دیدن پاهای فوتبالیست‌ها موجب انحراف جوانان است. نظر امام خمینی را همچنین توجیه می‌کرد: بله، ایشان پیرمرد است و تحریک نمی‌شود، ولی من جوان چطور؟ ایشان بعد در زمره فقهای شورای نگهبان قرار گرفت. در فرهنگ این جریان حساسیت نسبت به زنان و حجاب آنان در رأس امور بود، درحالی‌که نسبت به رباخواری، فقر و تبعیض کمترین حساسیت دیده نمی‌شد.

قانون و الزام

از سال ۶۰ به بعد به‌تدریج همه ادارات و سازمان‌ها، رعایت حجاب را از شرایط استخدامی و حضور کارکنان خود قرار دادند. اسفند سال ۶۴ این مسئله در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزشی صورت قانونی پیدا کرد. سال ۱۳۷۵ ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی مصوب شد و اعلام کرد: «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شوند، به حبس از ده روز تا دو ماه و یا از پنجاه هزار تا پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم خواهند شد».

از سال ۱۳۶۶ طی آیین‌نامه‌های متعدد، جداسازی زن و مرد در محیط‌های آموزشی کلید خورد. سال ۷۴ شورای اسلامی شدن دانشگاه‌ها ضوابط پوشیدن لباس، کفش، جوراب، ناخن و مو را در محیط دانشگاه به تفصیل بیان کردند. سال ۷۷ ضوابط واردات و توزیع اسباب‌بازی‌ها از نظر رعایت حدود شرعی و فرهنگ عفاف مشخص کردند. حساسیت ویژه‌ای در این مورد وجود داشت و دائم دنبال سوژه‌های جدیدی می‌گشتند که بر آن انگشت گذارند. این حساسیت در حالی بود که اختلاف طبقاتی، بیکاری و فقر و اعتیاد در حال گسترش بود و رباخواری رواج داشت و اشرافیت اوج می‌گرفت، اما نسبت به این پدیده‌ها حساسیت خاصی مشاهده نمی‌شد.

چند تار مو

در دوران جنگ با وجود مشارکت زنان در امر دفاع، تبلیغات گسترده‌ای درباره حجاب می‌شد و مهم‌ترین پیام حضرت فاطمه را حفظ حجاب زنان معرفی می‌کردند. این تبلیغات در مدارس دخترانه پیامدهایی داشت. سال ۶۸ یا ۶۹ بود، شبی متوجه شدم دخترم که دبستان می‌رفت ناآرام است و نمی‌خوابد. گفت: معلم ما گفته است هر دختری چند تار مویش از مقنعه بیرون باشد، روز قیامت خدا او را از همان تار موها آویزان می‌کند، من هم بعضی وقت‌ها چند تار مویم بیرون بوده و حالا می‌ترسم. معلم محترم برای این کودک بی‌گناه، خدا را مانند جلاد و دژخیمی معرفی کرده بود که از ترس او خواب به چشمش نمی‌آمد. به او گفتم تو خودت هم عقل داری، ببین این کار اساساً شدنی است؟ بر فرض که کسی را از چند تار مو آویزان کنند، فوراً موها کنده شده و هیکل او پایین می‌افتد. خنده‌اش گرفت و قدری آرام شد. بعد درباره مهربانی و محبت خدا برایش گفتم تا آن تصویر جلاد و دژخیم از خدا در ذهنش ننشیند.

سفید یا سیاه

چند سال بعد دوره راهنمایی مدیر مدرسه یا اداره آموزش و پرورش مقرر فرموده بودند دختران فقط با جوراب سیاه باید به مدرسه بیایند. گفتند دلیلش این است که جلب توجه نکند. نمی‌دانم این توجه ویژه خودشان به ساق پای دختربچه‌ها را چگونه توجیه می‌کردند؟ چند بار هم دختران را به خاطر پوشیدن جوراب سفید شدیداً توبیخ و تهدید کردند. یک سال بعد در همان مدرسه حکم صادر شد که فقط جوراب سفید باید بپوشند. پرسیدیم چطور هر سال حکم دین خدا عوض می‌شود؟ گفتند وقتی جوراب سیاه می‌پوشند، کثیفی آن معلوم نیست و بوی گندی در نمازخانه می‌پیچد، به این خاطر گفتیم سفید بپوشید که تمیز و کثیف قابل تشخیص باشد. این رفتار در ذهن دانش‌آموز و هر بیننده دیگری این پرسش را برمی‌انگیخت که اگر جوراب سیاه نشان اسلامیت بود، چرا تغییر کرد؟ چطور خداوند پیش‌بینی چنین مسئله‌ای را نکرده بود؟

چشم‌چرانی و حجاب

سالیان پیش با خانواده سری به مشهد و حرم امام رضا زدیم. می‌گفتند خانم‌ها فقط با چادر امکان حضور دارند. با کارت شناسایی چادر قرضی می‌دادند تا موقع خروج آن را پس بگیرند. از کسی پرسیدم مگر داخل حرم با بیرون حکم حجاب تغییر می‌کند؟ پاسخ درستی نشنیدم.

از دری رفتیم که می‌شد همراه خانواده وارد شد. خادمی کنار جمعیت ایستاده بود. ناگهان فریاد زد: خانم! سینه‌ات را بپوشان! دیدم اغلب مردمی که در حال رفتن به داخل حرم بودند برگشتند تا این خانم خطاکار را ببینند. رفتم خدمت جناب خادم، پرسیدم شما می‌دانید در کجای قرآن امر به حجاب کرده است؟ قدری شوکه شد و گفت هست، الآن دقیقش را به خاطر ندارم. گفتم سوره نور است و اول آیه با این عبارت شروع می‌شود که چشم‌هایتان را بپوشانید و چشم‌چرانی نکنید. بعد گفتم شما چرا به زنان مردم نگاه می‌کنید، دقت می‌کنید چه زنی سینه‌اش یا مویش یا پا و بدنش را پوشانده یا نه؟ گفت من نگاه نمی‌کنم، چشمم افتاد. گفتم بر فرض چشمت افتاد، چرا کاری کردی که سایر مردان برگردند و به این خانم نگاه کنند؟ دستپاچه شد، جوابی نداشت، گفت اینجا مکان مقدسی است باید حرمتش حفظ شود. گفتم شما که خودت اینجا ایستاده‌ای و چهارچشمی زنان مردم را می‌پایی تا تذکر بدهی، اولین کسی هستی که حرمت اینجا و حرمت قرآن را زیر پا می‌گذاری، از بقیه چه انتظاری است. قدری ناراحت شد. گفتم بهتر نیست، به‌جای ایستادن اینجا و تجسس در کار مردمی که آمده‌اند معنویت پیدا کنند، شما هم وقت شریفتان را قدری به مطالعه قرآن و کسب معنویت اختصاص دهید؟ آدم خوبی بود که مرا به توهین به مقدسات متهم نکرد و قدری به فکر فرورفت.

کار فرهنگی

با وجود همه تلاش‌های چند دهه و اصرار بر رعایت حجاب از جانب خانم‌ها، آن نتیجه مطلوب حاصل نشد. پدیده‌ای ایجاد شد که بی‌حجابی نبود، ولی آن حجاب مقبول مورد نظر هم نبود، آن را بدحجابی نامیدند. پدیده‌ای که رو به گسترش بود، روسری‌ها مسیر عقب‌نشینی را طی می‌کردند. این زمزمه در بین مسئولین مربوطه مطرح شد که باید کار فرهنگی کرد و در این زمینه کم‌کاری صورت گرفته است.

شورای فرهنگ عمومی کشور، سالروز قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد علیه کشف حجاب (۲۱ تیرماه ۱۳۱۴ ش) را به‌عنوان روز عفاف و حجاب نام‌گذاری کرد تا فرهنگ‌سازی کرده باشد. به گزارش ایبنا طی یک دهه از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۴ یک‌هزار و ۸۳ عنوان کتاب با کلیدواژه «عفاف و حجاب» منتشر شده است. ۸۱ عنوان کتاب نیز با همین موضوع برای کودک و نوجوان به چاپ رسید. تا سال ۱۳۹۸ کتاب مسئله حجاب ۱۲۱ بار به چاپ رسیده است. گفته شد ۲۶ نهاد موظف‌اند در جهت ترویج حجاب کار کنند که نشان‌دهنده حجم عظیم نیرو و بودجه‌ای است که برای این کار به کار گرفته شده است.

گاهی برای اینکه با دلایل علمی و عقلی ضرورت حجاب را بیان کنند و مخاطبان تحصیلکرده را قانع کنند که این دستور بر اساس حکمتی صادر شده است، از ادبیاتی استفاده می‌کنند که نه‌تنها قانع‌کننده نیست بلکه خود موجب دور کردن زنان از فرهنگ اسلامی شده است.

وعاظ می‌گویند همان‌طور که برخی باغداران برای اینکه پرتقال یا لیموشیرین از فساد محفوظ بماند و مدت بیشتری عمر کند، یک حفاظ کاغذی یا نایلونی دور آن‌ها می‌پیچند و موقع مصرف آن‌ها تازه و سالم هستند، حجاب هم برای خانم‌ها چنین کاربردی دارد و برای حفاظت آن‎هاست.

یا دیگری مثال می‌زند همان‌طور که شما ماشین خود را با یک کاور و پوشش می‌پوشانید تا از آفتاب و باران محفوظ مانده و آسیب نبیند، حجاب هم خانم‌ها را از فساد و آلودگی‌های محیط حفظ می‌کند.

آن‌ها توجه ندارند که با این مثال‌ها، بانوان را با کالا مقایسه می‌کنند و شخصیت انسانی آن‌ها را در حد اشیاء مصرفی پایین می‌آورند؛ یعنی به‌جای اینکه مطابق اصل دوم قانون اساسی، کرامت انسانی آن‌ها را ارج بنهند، به تحقیر آنان می‌پردازند، چگونه انتظار دارند سخنشان مورد پذیرش واقع شود؟

پژوهش‌ها

در این سالیان اتفاقات دیگری هم افتاد. برخی پژوهشگران تحقیقاتی در این زمینه کردند و دستاوردهای نوینی ارائه کردند که می‌توانست در نگاه فقها تحولی ایجاد کند. شادروان آقای احمد قابل با ذکر مستندات نشان داد که گرچه اصل حجاب مورد اتفاق فقهاست، اما در مورد حدود و کیفیت آن اختلاف است و نظر اجماعی وجود نداشته است. آقای امیرحسین ترکاشوند نیز در کتاب حجاب شرعی در عصر پیامبر با نگاهی تاریخی به صدر اسلام، تلاش کرد تصویری واقعی‌تر از وضعیت فرهنگی و اجتماعی آن دوران و رفتار پیامبر ارائه دهد که با تفکرات رایج بسیار متفاوت بود.

نقدهایی هم به قانون حجاب شد، ازجمله اینکه مطابق قرآن حجاب برای مؤمنین و مسلمانان توصیه شده است و پیروان سایر ادیان آزادند که به دستورات دینی خود عمل کنند. تحمیل حجاب بر آنان حجت شرعی و عقلی ندارد. در قرآن سالخوردگان و خردسالان مستثنی شده بودند، در‌حالی‌که قانون چنین نبود. از همه مهم‌تر اینکه در قرآن مقدم بر حجاب، بر چشم‎پاکی و پرهیز از چشم‌چرانی تأکید شده بود که لازمه‌اش سلامت اخلاقی و اعتقادی افراد بود و این نشان می‌داد که اصل ایمان و اعتقاد به مبانی دینی است و سپس اجرای دستورات آن. درحالی‌که راه طی‌شده کاملاً وارونه بود و می‌خواست کله‌قند را از قسمت نوک تیزش روی زمین نگه دارد که عملی نبود.

برای اجرای قانون مزبور، عده‌ای مأمور شدند که در خیابان‌ها و معابر عمومی، مراقب و متمرکز بر پوشش خانم‌ها باشند که خلاف شرع نباشد و در صورت مشاهده موردی دایر بر بدحجابی با آن‌ها برخورد شود. درحالی‌که این پرسش مطرح بود که چشم دوختن بر شمایل خانم‌ها آیا مخالف صریح آیه قرآن (۳۰ و ۳۱ نور) نیست که به مردان و زنان امر می‌کند چشمان خود را بپوشانید؟ آیا این مأموران با تمرکز بر بدحجاب‌ها خود منحرف نمی‌شوند؟ و…

نتیجه

با این پیشینه و تجارب تلخ و ناکارآمد، آیا وقت آن نرسیده است که تجدیدنظری در این روند انجام شود؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط