محمد احمدی
آقای محمد احمدی در این مقاله نشان دادهاند یک سازمان کوچک توانست نظامیگری اسرائیل را مهار کند و الگوی سیاسی-نظامی حزبالله برای کارآمدی داخلی و خارجی چیست. ایشان بهدرستی جنگ غیرمتقارن حزبالله و اسرائیل را در ۲۰۰۶ ترسیم کردند و به بحران اسرائیل در مقابله با پهپادهای حزبالله نیز اشاره کردهاند. تجربه حزبالله در مقابله با تکفیریها در سوریه و لبنان نیز درسهای زیادی دارد. مطالعه این مقاله را به خوانندگان عزیز توصیه میکنیم.
زندگی با شمشیر
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر سابق اسرائیل، زمانی برای توجیه سیاست تهاجمی و نظامیگری دولتش گفته بود: اسرائیل برای همیشه با شمشیر زندگی خواهد کرد، اما یکی از منتقدان در روزنامه هاآرتص پاسخ داد بر اساس یک ضربالمثل قدیمی، «آنکس که با شمشیر زندگی کند، با شمشیر نیز خواهد مرد».۱
شاید آشکارترین نمونه این ضربالمثل را بتوان در قریب نیمقرن رابطه اسرائیل و ضعیفترین همسایهاش(لبنان) یافت. اسرائیل همواره از برتری نظامی اهدایی از سوی ایالاتمتحده علیه همسایگان خود بهره برده است، اما هیچکس تصور نمیکرد زمانی خواهد رسید این برتری نظامی با یک نیروی کوچک برخاسته از درون لبنان تهدید شود. با اینکه اسرائیل در جنگهای کلاسیک خود با ارتشهای عربی آنها را شکست داده یا به انفعال کشیده است، در دهههای اخیر در مقابل قدرت رو به رشد نیروهای شبهنظامی هوادار ایران، با مشکل روبهرو شده است. اسرائیل برای حفظ جایگاه نظامیاش بارها به این نیروها در سوریه، عراق، غزه و یمن حمله هوایی کرده تا مانع توسعه نفوذ ایران در غرب آسیا شود، اما سختترین کار اسرائیل در لبنان بوده است. مثلاً در فوریه ۲۰۲۲ به دنبال نفوذ یک پهپاد ساخت حزبالله به فضای اسرائیل، مقامات نظامی آن اذعان کردند با اینکه هواپیماها و بالگردهای جنگی به پرواز درآمدند و دفاع موشکی اسرائیل موسوم به گنبد آهنین بهسوی این پهپاد شلیک کرد هیچکدام نتوانستند آن را سرنگون کنند. هاآرتص میگوید مقامات سیاسی و نظامی از این نقطهضعف اسرائیل آگاه بودهاند، اما تاکنون درباره آن آشکارا سخنی نگفته بودند.
حزبالله اولین بار در نوامبر ۲۰۰۴ یک پهپاد بر فراز اسرائیل را آزمایش کرد و سالم آن را به لبنان برگرداند. از آن زمان تاکنون، حزبالله هزاران پهپاد دیگر در انواع و قابلیتهای مختلف را از خارج تهیهکرده که برای مأموریتهای جاسوسی و نظامی قابل استفادهاند، اما به گفته نصرالله، پهپاد جدید را خود حزبالله تولید کرده است. چند هفته پیش از این واقعه، نصرالله گفته بود سازمان تحت رهبری او با توسعه دفاع ضد هوایی خود توانسته چند پهپاد اسرائیل را سرنگون کند و این به توقف پرواز این پهپادها بر فراز لبنان منجر شده است. مقامات نظامی اسرائیل به پیشرفت توانایی دفاع ضد هوایی حزبالله اذعان کردهاند. این مقامات همچنین انتظار دارند حملات پهپادی علیه اسرائیل در آینده بیشتر شود.۲
اما چنانکه خواهیم دید کار حزبالله فقط نظامی نیست. این سازمان که اکنون بزرگترین تهدید پشت مرزهای اسرائیل است، چگونه به اینجا رسید؟ شورای روابط خارجی امریکا۳ در اکتبر ۲۰۲۱ به تحلیل تاریخچه و جایگاه حزبالله در منطقه پرداخته است.۴
حزبالله بهعنوان یک حزب سیاسی، یک شبکه خدمات اجتماعی و یک تشکیلات نظامی، بزرگترین نهاد قدرت در لبنان به شمار میرود، بهطوریکه برخی آن را یک کشور درون کشور نامیدهاند. امریکا و متحدان آن، کلیت حزبالله یا بخشهایی از آن را تروریستی تلقی میکنند، زیرا هدف این سازمان، مبارزه با نفوذ اسرائیل و حامیان آن در لبنان است. از زمانی که تهدید گروههای تکفیری بینالمللی علیه دولت سوریه بهصورت جنگ تمامعیار درآمد حوزه عمل حزبالله به شکل گسترده به خارج از مرزهای لبنان توسعه یافت. به گزارش شورای روابط خارجی امریکا، حضور نظامی حزبالله در جنگ طولانی سوریه تجربیاتی را بر آموختههای قبلی این سازمان طی دهها سال درگیری پراکنده با اسرائیل افزوده که سبب شده حزبالله یک نیروی نظامی کارآمدتر و قویتر از هر زمان دیگری باشد. این یک تهدید راهبردی برای اسرائیل است که حزبالله به کشورهای منطقه کمک کند تا الگوی مشابه آن برای مبارزه را فرابگیرند.
تحول جایگاه شیعیان
برای شناخت ریشههای حزبالله باید تاریخ کشور جوان لبنان را بررسی کرد. لبنان در گذشته بخشی از امپراتوری عثمانی بود و نخبگان و صاحبان قدرت عمدتاً اهل سنت بودند. پس از شکست عثمانیها در جنگ اول جهانی، لبنان تحت قیمومیت فرانسه درآمد. فرانسه امتیازات خاصی را به مسیحیان این کشور داد که در ساختار سیاسی و اقتصادی آن تاکنون مؤثر بوده است. لبنان در ۱۹۴۳ به استقلال رسید و حکومت آن به شکل ائتلافی از گروههای قومی و مذهبی مختلف شکل گرفت، اما شیعیان که هم در زمان سلطه عثمانی و هم در زمان حاکمیت فرانسه در فشار و ضعف زندگی میکردند، پس از استقلال کشور سهمی ناعادلانه در ساختار سیاسی و اقتصادی داشتند. در لبنان رئیسجمهور باید مسیحی مارونی باشد، نخستوزیر باید مسلمان سنی باشد و رئیس مجلس باید از میان شیعیان انتخاب شود. این یک ساختار تنشزا و ناپایدار است، زیرا بخشهای کلیدی کشور همواره در اختیار گروههای خاص قرار میگیرد، بدون آنکه لزوماً منافع دیگران لحاظ شود یا آرای مردمی به حساب آید. از سوی دیگر، از زمان تشکیل اسرائیل در همسایگی لبنان، جنگ علیه اعراب به آوارگی صدها هزار فلسطینی منجر شد که سرنوشت بسیاری از آنها تا دهها سال بعد، با سرنوشت لبنان پیوند خورد. سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) پس از رانده شدن از اردن در ۱۹۷۱ در لبنان مستقر شد. در ۱۹۷۵ جنگهای داخلی لبنان بر سر ساختار سیاسی، تقسیم قدرت بین گروههای مختلف و اختلافنظر درباره حضور فلسطینیها در این کشور آغاز شد. اسرائیل و متحدان غربیاش جانب مسیحیان را گرفتند که در جنگ با شیعیان و سنیهای لبنان و فلسطینیها درگیر بودند. اسرائیل در دهه ۱۹۷۰ بارها طی حملات هوایی به لبنان به کشتار و تخریب علیه فلسطینیها و لبنانیها دست زد که بهویژه به شیعیان مستقر در جنوب کشور صدمه وارد میکرد. علاوه بر آن، اسرائیل یک بار در ۱۹۷۸ و بار دیگر در ۱۹۸۲ با نیروی زمینی خود به بهانه بیرون راندن فلسطینیها وارد جنگ همهجانبه و اشغال بخش بزرگی از لبنان شد که محل سکونت شیعیان نیز بود. در ۱۹۸۲ جنگ بسیار دامنهدار بود و با حمایت اسرائیل حکومت لبنان به دست مسیحیان راستگرای افراطی افتاد و دامنه خونریزی علیه فلسطینیها نیز گسترش یافت. سپس ارتشهای امریکا و فرانسه به بهانه برقراری آرامش وارد صحنه شدند، گرچه در عمل برای تحقق اهداف اسرائیل در لبنان تلاش میکردند. درنهایت ساف از لبنان بیرون رانده شد، اما اسرائیل و ارتشهای غربی تمایلی به خروج نداشتند.
شیعیان پس از استقلال لبنان، محرومترین و فقیرترین بخش جامعه بودند و از لحاظ بهداشت، آموزش و دسترسی به خدمات عمومی پایینترین جایگاه را داشتند، اما از دهه ۱۹۶۰ تحت رهبری امام موسی صدر تلاش کردند به وضع خود سر و سامان دهند و از اواسط دهه ۱۹۷۰ برای حفظ خود در مقابل جنگ داخلی و حملات اسرائیل، تشکیلات شبهنظامی امل را به راه انداختند. تنها پس از انقلاب اسلامی ایران بود که شیعیان لبنان یک حامی جدی پیدا کردند. در ۱۹۸۲ ایران که خود درگیر جنگ با رژیم بعثی عراق بود حدود ۱۵۰۰ نفر از پاسداران را برای آموزش شیعیان در مقابل حملات بیامان اسرائیل به لبنان فرستاد.
از ۱۹۸۳ به بعد چند گروه چریکی زیرزمینی علیه اشغال لبنان فعال شدند که امریکا آنها را به ایران نسبت داد. در ۱۹۸۳ و ۱۹۸۴ سفارت امریکا در بیروت دو بار منفجر شد و بیش از ۶۰ امریکایی بهویژه تفنگداران دریایی کشته شدند. در اکتبر ۱۹۸۳ محلهای استقرار سربازان امریکا و فرانسه مورد حمله قرار گرفت که به مرگ ۳۰۵ سرباز غربی منجر شد. در حملات مشابه و متعدد به سربازان اسرائیلی مستقر در خاک لبنان نیز دهها نفر از آنها کشته شدند. نیروهای غربی در همان سالها از لبنان خارج شدند، اما اسرائیل که هنوز تمایلی به عقبنشینی نداشت تا سال ۲۰۰۰ بخشهایی از جنوب لبنان را در اشغال خود نگه داشت. هیچ گروه شناختهشدهای مسئولیت حملات دهه ۱۹۸۰ علیه غربیها را بر عهده نگرفت، اما امریکا یک گروه جدید به نام حزبالله را مسئول دانست. حزبالله گروه کوچکی بود که پس از انشعاب از امل در ۱۹۸۵ اعلام موجودیت کرد. بعدها ایهود باراک، نخستوزیر سابق اسرائیل، اذعان کرد: «وقتی ما وارد لبنان شدیم، حزبالله وجود نداشت … حضور ما در آنجا بود که حزبالله را پدید آورد».
اسرائیل در دهه ۱۹۹۰ درحالیکه همراه با شبهنظامیان مسیحی وابسته به خود در جنوب لبنان مستقر بود حملات هوایی به سایر مناطق کشور را گسترش داد. در این دوران، شیعیان و حزبالله هدف اصلی این حملات بودند. پس از ترور عباس الموسوی، بنیانگذار این سازمان شیعی توسط اسرائیل در ۱۹۹۲، سید حسن نصرالله دبیرکل آن شد. در همین دوران تشکیلات حزبالله به توسعه شاخههای مختلف سیاسی، نظامی و خدمات اجتماعی برای خود پرداخت. در ۱۹۹۲ برای اولین بار در انتخابات شرکت کرد و همه کاندیداهای آن به مجلس لبنان راه یافتند. سازمان سیا میگوید از دهه ۱۹۹۰ حزبالله در عرصه خارجی نیز وارد عمل شد و در جنگ بوسنی به کمک مسلمانان شتافت.۵
در دهه ۱۹۹۰ حزبالله با عملیات ایذایی و پراکنده خود، اسرائیل و وابستگان آن را در مناطق اشغالی جنوب لبنان تحت فشار قرار میداد. اسرائیل در ۱۹۹۶ حملات گسترده و خونینی را علیه مناطق مسکونی لبنان و مواضع حزبالله انجام داد و به دنبال آن، امریکا در ۱۹۹۷ حزبالله را یک سازمان تروریستی اعلام کرد. سرانجام در سال ۲۰۰۰ اسرائیل مجبور به ترک جنوب لبنان شد و شیعیان پایان دوران طولانی اشغال را جشن گرفتند.
دگرگونی راهبردی
در تابستان ۲۰۰۶، در جریان جنگ ۳۳ روزه بین اسرائیل و حزبالله مشخص شد که این سازمان در یک تحول کیفی از حالت چریکی خارج شده و میتواند مانند یک ارتش سازمانیافته در رویارویی نامتقارن در مقابل دشمن پرقدرت خارجی در نبرد زمینی بایستد. پشتوانه نیروی زمینی حزبالله هزاران موشک آن بود که مناطق شمالی اسرائیل را هدف میگرفت. چند سال بعد در ۲۰۱۱ سوریه که سالها از محور ایران و حزبالله حمایت میکرد و پل ارتباطی این دو بود با جنگ سازمانهای تکفیری علیه خود مواجه شد که با حمایت چند کشور عضو ناتو و چند کشور عربی، زیرساختهای این کشور را نشانه گرفته بودند. تکفیریها بهسرعت در خاک سوریه پیش رفتند و بهزودی اعلام کردند که پس از سقوط این کشور، نوبت لبنان و حزبالله خواهد رسید. این زنگ خطری بود که به ورود تدریجی ۷ هزار نیروی حزبالله به جنگ سوریه منجر شد. برای نخستین بار آنها در اتحاد با کشورهای دیگر در یک جنگ خارجی شرکت میکردند. همچنین این اولین باری بود که حزبالله در جنگی طولانی و در جبههای گسترده حضور مییافت. به گزارش شورای روابط خارجی امریکا، حضور نظامی حزبالله در سوریه که از ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۹ ادامه داشت، نهتنها برای بقای حکومت سوریه اساسی بود، بلکه به تقویت قدرت و تجربه نظامی خود این سازمان شیعه منجر شد. دولت و ارتش لبنان که قادر به کنترل مرزهای شرقی کشور در مقابل نفوذ تکفیریها از سوریه نبودند، از نیروی حزبالله در مرزهای شرقی برای حفظ موجودیت لبنان استفاده کردند. از سوی دیگر، بخشی از سنیهای لبنان نیز سلفیهایی بودند که علیه نظام سیاسی کشور خود قیام کردند و دولت تنها با کمک حزبالله موفق به مهار آنها شد. بدون دخالت این سازمان، قطعاً تکفیریها بهراحتی بر لبنان مسلط میشدند و جامعه چندقومیتی آن دچار فاجعهای بزرگ میشد.
با این حال، در ۲۰۱۳ اتحادیه اروپا شاخه نظامی حزبالله را سازمانی تروریستی اعلام کرد. انگلیس، آلمان و اکثر کشورهای عربی کل تشکیلات حزبالله را تروریستی نامیده و تحریم کردند. امریکا در جریان جنگ سوریه، انواع تحریمهای مالی، بانکی و غیر آن را علیه حزبالله وضع کرد. یکی از ابزارهای دولت امریکا برای فشار مالی بر حزبالله و سایر گروههای تحت حمایت ایران، تحریمهای فزاینده علیه ایران بود، اما به گزارش شورای روابط خارجی امریکا، این تحریمها باعث شد آن گروهها با شتاب به سمت خودکفایی مالی و تسلیحاتی حرکت کنند و حزبالله به توسعه شبکه بینالمللی خود ادامه دهد.
حزبالله بهموازات تقویت نظامی خود، با برخی گروهها و چهرههای مسیحی لبنان متحد شد و از ۲۰۰۵ در کابینههای مختلف حضور داشته است. در همین دوران، غرب و متحدان منطقهای آن بهویژه عربستان با دخالت در فرآیندهای سیاسی و اقتصادی لبنان تلاش داشتند نفوذ حزبالله را در ساختار حکومتی کاهش دهند. این دخالت بارها به بحران داخلی در لبنان منجر شد، ولی پس از فراز و نشیبهای بسیار، حزبالله همچنان جایگاه پرقدرتی در لبنان دارد و از حمایت بخش مهمی از گروههای سکولار و غیرشیعه، اما ملیگرا و استقلالطلب بهره میبرد. حزب امل تشکیلات دیگر شیعیان است که از ۱۹۸۰ به بعد، تحت رهبری نبیه بری بوده است. او از ۱۹۹۲ تاکنون رئیس مجلس لبنان بوده و امل را بهصورت یک حزب سیاسی سکولار اداره کرده است. حزبالله که متحد امل است، ایدئولوژی انقلابی اسلامی دارد. با این حال همانند یک جریان ملیگرا در کنار سکولارها و احزاب قومی و مذهبی دیگر در فرآیندهای سیاسی و دموکراتیک لبنان حضور دارد و تلاش میکند الگویی برای مشارکت سیاسی در کشورهایی باشد که شیعیان یا مسلمانان از لحاظ جمعیت در اقلیت نسبی هستند. در انتخابات ۲۰۱۸ لبنان حزبالله، امل و متحدان مسیحی آنها ۷۰ کرسی از ۱۲۸ کرسی مجلس را به دست آوردند و در دولت مشارکت کردند. انتخابات بعدی در ۲۰۲۲ برگزار میشود.
عوامل محبوبیت
رهبر حزبالله از طریق یک شورای هفتنفره فعالیت این سازمان را هدایت میکند. پنج زیرمجموعه این شورا عبارتاند از مجمع سیاسی، مجمع پارلمانی، مجمع اجرایی، مجمع جهادی و مجمع قضایی. حزبالله شبکه گستردهای از خدمات اجتماعی دارد که شامل زیرساختها، مراکز بهداشتی و درمانی، مدارس و مراکز جوانان میشود. این تسهیلات به شیعیان و غیرشیعیان خدمات میدهند و در گرایش افکار عمومی به حمایت از حزبالله نقش دارند، ولی عوامل دیگری نیز مؤثرند. طبق آمار مؤسسه بینالمللی پیو۶ پس از جنگ ۲۰۰۶ با اسرائیل، نصرالله از محبوبترین چهرههای غرب آسیا و شمال آفریقا شد. گرچه در سالهای ابتدایی جنگ سوریه این محبوبیت در بین اکثریت سنی منطقه کاهش یافت و در بین مسیحیان منطقه باز هم افزایش یافت. به گزارش پیو در ۲۰۱۴، دیدگاه ۳۱ درصد مسیحیان و ۹ درصد سنیهای لبنان نسبت به حزبالله مثبت بود. علت کاهش حمایت اهل سنت در آن زمان حضور حزبالله در جنگ سوریه برای مقابله با میلیشیای سنی بود و علت افزایش محبوبیت بین مسیحیان عملکرد حزبالله در دفاع از اقلیتهای قومی لبنان و سوریه بود.۷
به گزارش فارین پالیسی در ۲۰۱۹، محبوبیت حزبالله بین جمعیت غیرشیعی لبنان شامل مسیحیان، اهل سنت و دروزها در حال گسترش است. حزبالله بهعنوان یک حزب سیاسی ملی، واحدهای نظامی خاصی را تحت نام سرایا المقاومه اللبنانیه (تیپهای مقاومت لبنانی) از غیرشیعیان بر اساس هویت سیاسی و نه مذهبی آنان تشکیل داده و در مقابل خدمات آنان دستمزد میدهد.۸
یک مقاله منتشرشده در دانشگاه کمبریج در سال ۲۰۲۱ نگاه عمیقتری به علل محبوبیت حزبالله بین غیرشیعیان میاندازد. بر اساس نظرسنجیهای این مقاله، محبوبیت حزبالله چند ریشه ملی دارد: هویت آن بهعنوان نهاد مقاومت در برابر دشمن خارجی، اتحاد سیاسی آن با احزاب غیرشیعی، دفاع آن از نظام سیاسی کشور و نقش آن در مقابله با ناامنی ناشی از شبهنظامیان سنی و تکفیری. علاوه بر این، آن دسته از لبنانیها که مخالف امریکا یا طرفدار سوریه هستند، تمایل زیادی به حمایت از حزبالله دارند.۹
مسئله حساس جمعیت
اغلب بر اساس جمعیت هر قوم یا گروه مذهبی درباره میزان نفوذ آن در لبنان بحث میشود. اگر عملکرد ملی حزبالله و خدمات آن به همه گروههای لبنانی مطرح نبود، برای شناخت حوزه نفوذ آن باید تنها به جمعیت شیعیان توجه میشد که در جنوب بیروت، جنوب لبنان و دره بقاع در شرق کشور متمرکز است. جمعیت اقوام و گروههای مذهبی در لبنان یک مسئله حساس سیاسی است که انتشار آن میتواند به بحران تقسیم سهم بین این اقوام منجر شود، شبیه آنچه دو جنگ داخلی را یک بار در ۱۹۵۸ و بار دیگر به مدت پانزده سال از ۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰ به راه انداخت. به همین دلیل از سال ۱۹۳۲؛ یعنی پیش از استقلال کشور تاکنون سرشماری رسمی انجام نشده است؛ البته مؤسسات خصوصی آمارهایی غیررسمی در این زمینه منتشر کردهاند.۱۰
طبق سرشماری ۱۹۳۲ کل لبنان ۸۰۰ هزار نفر جمعیت داشت که مسیحیان شامل گروههای کاتولیک، ارتدکس و غیر آن ۵۰ درصد جمعیت را تشکیل میدادند. بزرگترین گروه آنها مارونی کاتولیک ۲۹ درصد کل جمعیت را شکل میدادند. در ۱۹۸۹ قرارداد موسوم به توافق طائف با وساطت سوریه و عربستان بین نمایندگان طوایف لبنانی بسته شد که به جنگ داخلی خاتمه داد. پیش از این توافق، سهم مسیحیان در مجلس لبنان ۵۴ کرسی از ۹۹ کرسی بود و ۴۵ کرسی بقیه به مجموعه شیعیان، اهل سنت و قوم دروز۱۱ (منشعب از اسماعیلیه) میرسید. این تقسیم قدرت ناعادلانه که به جنگ داخلی منجر شده بود به دنبال ضعف مسیحیان و رشد شیعیان تا پایان دهه ۱۹۸۰ با توافق طائف تا حدودی اصلاح شد. از آن پس تقسیم کرسیهای مجلس به نحوی انجام میشود که همواره نیمی از مجلس در اختیار مسیحیان باشد و نیمی دیگر در اختیار مجموعه شیعیان، اهل سنت و دروزها باشد. گرچه طبق آمارهای غیررسمی اکنون جمع مسیحیان فقط ثلث جمعیت لبنان را تشکیل میدهند. تقسیم دائمی کرسیها بنا بر توافق طائف به این شکل است: مارونیهای کاتولیک ۳۴ کرسی، مسیحیان ارتدکس شرقی ۱۴ کرسی، سایر مسیحیان ۱۶ کرسی، شیعیان ۲۷ کرسی، سنیها ۲۷ کرسی، دروزها ۸ کرسی و علویان ۲ کرسی.۱۲
جمعیت لبنان اکنون حدود ۴.۶ میلیون نفر است و مهاجران لبنانی و نسل آنها در نقاط دیگر جهان نیز حدود ۴ میلیون نفر هستند. حدود ۱.۵ میلیون آواره سوری و فلسطینی نیز در لبنان زندگی میکنند که در آمارهای جمعیتی اقوام این کشور لحاظ نمیشوند. نسبت جمعیت مسیحیان بهکل کشور طی دهها سال کاهش داشته، زیرا اولاً بسیاری از آنها در دورههای بحرانی کشور به غرب مهاجرت کردهاند و ثانیاً نرخ تولد در مسلمانان بیشتر بوده است. کتاب آمارهای جهان چاپ سازمان سیا۱۳ در ۲۰۲۱ میگوید ۶۱ درصد مردم لبنان مسلمان شیعه و سنی، حدود ۳۴ درصد آنها مسیحیان از گروههای مختلف و حدود ۵ درصد آنها دروز هستند. در طی زمان درصد جمعیت شیعیان در کل کشور از همه گروههای دیگر رشد بیشتری داشته و طبق آمارهای مختلف آنها اکنون بین ۳۰ درصد تا ۴۰ درصد جمعیت را تشکیل میدهند. با اینکه شیعیان لبنان سهمی کمتر از جمعیت خود در ساختار سیاسی و کرسیهای مجلس دارند، حزبالله از توان برتر نظامی خود برای سهمخواهی بیشتر بهره نمیگیرد، بلکه با خدمات ملی خود برای همه گروهها، نفوذ خود را افزایش میدهد. بهویژه نیروی نظامیاش را صرف امنیت سرزمینی در مقابله با تهدیدات اسرائیل و تکفیریها میکند. این سیاست دفاعی در کنار خدمات اجتماعی آن تأثیر مهمی در جلب افکار عمومی بهسوی حزبالله داشته است. مثلاً در ۲۰۲۱ که دولت لبنان برای تأمین سوخت کشور به علت تحریمهای امریکا در تنگنا قرار داشت، تاجران همکار حزبالله از ایران سوخت وارد کردند که مورد استقبال لبنانیها قرار گرفت؛ البته احزاب مخالف آن با پشتیبانی غرب و عربستان بارها تلاش کردهاند از طریق تظاهرات و اعتصاب، حزبالله و متحدان آن در دولت لبنان را تضعیف کنند. قرار است انتخابات مجلس و شهرداریها در ماه مه ۲۰۲۲ برگزار شود و این آزمونی برای سنجش مجدد افکار عمومی درباره حزبالله و مخالفان آن خواهد بود.
امنیت نامتقارن
حزبالله که احتمال جنگی جدید با اسرائیل را میدهد، آمادگی راهبردی خود برای رویارویی احتمالی را به طرق مختلف افزایش داده است. رئیس ستاد ارتش اسرائیل گفته است حزبالله دهها هزار موشک برد کوتاه و بلند، پهپاد و موشک ضد هوایی دارد. دولت اسرائیل تعداد موشکها را ۱۵۰ هزار تخمین میزند، بهطوریکه برد آنها تمام خاک اسرائیل را پوشش میدهد و بسیاری از آنها نقطهزن هستند. در ۲۰۱۸ اسرائیل کشف کرد حزبالله کیلومترها تونل از جنوب لبنان به داخل اسرائیل کشیده تا آن را در نبرد زمینی هم غافلگیر کند. تعداد و محل دقیق این تونلها مشخص نیست. به گزارش مرکز مطالعات راهبردی و بینالمللی۱۴ مستقر در شهر واشنگتن، حزبالله اکنون بزرگترین ارتش غیردولتی در جهان را در اختیار دارد و به قول یک عضو ارشد مؤسسه مطالعات امنیت ملی اسرائیل۱۵ زرادخانه حزبالله از اکثر ارتشهای جهان بزرگتر است.۱۶
اما موضوع به توان نظامی محدود نمیشود. حزبالله در عملیات مخفی و ضد جاسوسی نیز پس از سالها درگیری با اسرائیل و قربانی شدن تعدادی از رهبران آن در جریان ترورهای تحت فرمان موساد، اکنون به جایگاه یک نیروی مقاوم و توانمند رسیده است. سرویس اطلاعاتی حزبالله که با تشکیلات اطلاعاتی دولت لبنان همکاری میکند، در مقابله با اسرائیل و امریکا و حتی نفوذ در ارتش اسرائیل موفق بوده است. بهعنوان نمونه، تلاش سازمان سیا برای ربودن یکی از رهبران حزبالله در ۱۹۹۴ را خنثی کرد، شبیخون کماندوهای دریایی اسرائیل را در ۱۹۹۷ به کمک یک جاسوس دوجانبه ناکام گذاشت، یک جاسوس موساد را در ۲۰۰۰ ربود، یک سرهنگ لبنانی را که برای اسرائیل جاسوسی میکرد در ۲۰۰۶ به دولت معرفی کرد و یک سرهنگ اسرائیلی را در ۲۰۰۶ برای جمعآوری اطلاعات به خدمت خود گرفت. واحد سایبری حزبالله نیز در دهه ۱۹۹۰ تصاویر هواپیماهای جاسوسی اسرائیل را اخذ و رمزگشایی کرده و از ۲۰۱۱ تاکنون دادههای مخابراتی برای شناسایی شبکههای جاسوسی اسرائیل را ردگیری کرده است.۱۷
بنا بر تخمین مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی۱۸ مستقر در لندن، حزبالله ۲۰ هزار نیروی نظامی فعال و ۲۰ هزار نیروی ذخیره دارد. وزارت خارجه امریکا نیز تخمین میزند حزبالله دارای دهها هزار عضو در لبنان و هواداران بسیار در سرتاسر جهان است. وزارت خارجه امریکا میگوید حزبالله سالانه صدها میلیون دلار درآمد از فعالیتهای تجاری قانونی و لبنانیهای مقیم خارج، نیز ۷۰۰ میلیون دلار از ایران و مبالغی از دولت ونزوئلا دریافت میکند. بسیاری از لبنانیهای مقیم خارج ثروتمند هستند و در کشورهایی مثل برزیل، آرژانتین، امریکا و کانادا زندگی میکنند. وجود طرفداران حزبالله در کشورهای دیگر سبب شده است امریکا و اسرائیل این سازمان را به عملیات تروریستی در امریکای لاتین، آفریقا و آسیا متهم کنند.
صدور الگوی ترکیبی
جنگ سوریه سبب شد این کشور برای نقش ایران و حزبالله در مسائل سیاسی، نظامی و امنیتی خود اهمیت بسیار بیشتری نسبت به گذشته قائل شود. سوریه مانند لبنان یک کشور چندقومی است که به یک نظام دموکراتیک و حسابشده برای تقسیم عادلانه قدرت نیاز دارد. حزبالله تجارب خوبی در این باره در کشور خود دارد که به کار بازسازی سیاسی سوریه میآید. سوریه همچنین بیش از نیمقرن زیر فشار برتری نظامی اسرائیل لطمه خورده است. اسرائیل به اشغال جولان و ضمیمهسازی آن اکتفا نکرده و علاوه بر کمک به تکفیریهای سوریه، هر چند روز یک بار به تأسیسات سوریه حمله هوایی میکند. لبنان نیز سالها پیش با نظامیگری اسرائیل به روش مشابهی روبهرو بود. اسرائیل بخشهایی از لبنان را در اشغال داشت، از مسیحیان راستگرای لبنان برای حمله به مسلمانان حمایت میکرد و مرتباً با حملات هوایی خود تأسیسات لبنان را هدف قرار میداد، اما حزبالله موفق شد اسرائیل را از خاک لبنان بیرون براند، عوامل نفوذی اسرائیل را مهار کند و خلأهای امنیتی و نظامی برای دفاع از وطن خود را پر کند، بهطوریکه اکنون امنیت زمینی و هوایی لبنان در مقابل اسرائیل تأمین شده است. به نظر میرسد سوریه با استفاده از تجارب حزبالله در همین مسیر قدم برمیدارد. پیادهسازی این الگوی دفاعی در سوریه ممکن است چند سال طول بکشد، اما احتمال موفقیت آن با کمک ایران و حزبالله زیاد است. بلندیهای جولان اشغالی برای اسرائیل اهمیتی حیاتی دارد، اما به همان روشی که جنوب لبنان از اشغال آن خارج شد، بلندیهای جولان نیز در آینده میتواند آزادی خود را ببیند.
کشور دیگری که هماکنون از تجارب حزبالله بهره میگیرد، یمن است. یمن فقیرتر، اما پرجمعیتتر از سوریه یا لبنان است. گرچه از لحاظ بافت قومی و مذهبی، شباهتهایی با لبنان دارد: شیعیان یمن بزرگترین گروه مذهبی آن کشور هستند، اما اکثریت جمعیت را ندارند. آنها نیرویی انقلابی و جنگاور هستند که باید با اهل سنت و سکولارهای کشور خود در یک نظام چندقومی کنار بیایند. حزبالله تجربه راهبردی خود را برای این کار به انصارالله منتقل کرده است. یک ساختار سیاسی منسجم زمینه را برای مقاومت نظامی در برابر نیروی متجاوز خارجی فراهم میکند. حزبالله تجارب نظامی و تسلیحاتی خود را نیز به یمنیها انتقال داده است؛ البته جایگاه یمن در دریای سرخ و بابالمندب؛ یعنی گلوگاه تجارت غرب و شرق از اقیانوس هند بهسوی اروپا، بسیار مهمتر از جایگاه لبنان است. حضور قوی شیعیان در هریک از این دو کشور خطری راهبردی برای اسرائیل است که آنها را عوامل نفوذ ایران در مرزهای شمالی خود و در گلوگاه جنوبی خود میبیند.
درنهایت، حزبالله برای تأمین صلح و امنیت در لبنان، اسرائیل را مجبور کرده تا شمشیری را که دهها سال به دست گرفته بود در مقابل لبنان غلاف کند. اکنون حزبالله تلاش دارد این الگوی خود را به سایر ملتهای منطقه نیز صادر کند. هزینهای که اسرائیل برای تسلیح خود صرف میکند دهها بار بیشتر از حزبالله است، اما الگوی ترکیبی سیاسی حزبالله برای مهار نظامیگری، قابلیت اجرایی بیشتری در این منطقه دارد. بیشترین هزینه نظامی سرانه در جهان به ترتیب متعلق به امریکا، اسرائیل، امارات، سنگاپور و عربستان است.۱۹
چهار مورد از این پنج ارتش، در جنگهای منطقه غرب آسیا فعالاند، اما در مقابل نیروهای بسیار کوچکتر توفیق نداشتهاند. این نشانهای آشکار از شکست نظامیگری است.■
پینوشت:
۱.https://www.haaretz.com/israel-news/.premium.HIGHLIGHT-israel-is-having-a-hard-time-curbing-hezbollah-threat-defense-officials-admit-1.10623131
۲.https://www.timesofisrael.com/air-raid-sirens-sound-in-northern-israel-cause-unclear/
۳.Council on Foreign Relations-CFR
۴.https://www.cfr.org/backgrounder/what-hezbollah
۵.https://en.wikipedia.org/wiki/Hezbollah
۶.Pew
۷.https://www.cfr.org/backgrounder/what-hezbollah
۸.https://foreignpolicy.com/2019/08/09/hezbollahs-rainbow-coalition/
۹.https://www.cambridge.org/core/journals/politics-and-religion/article/beyond-identity-what-explains-hezbollahs-popularity-among-nonshia-lebanese/63DE18AE6BA05C733A2B023063B906A9
۱۰.https://en.wikipedia.org/wiki/Demographics_of_Lebanon
۱۱.Druze
۱۲.https://en.wikipedia.org/wiki/Politics_of_Lebanon
۱۳.CIA World Factbook
۱۴.Center for Strategic and International Studies-CSIS
۱۵.Institute for National Security Studies
۱۶.https://www.cfr.org/event/future-us-israel-relations-symposium
۱۷.https://en.wikipedia.org/wiki/Hezbollah
۱۸.International Institute for Strategic Studies-IISS
۱۹.https://en.wikipedia.org/wiki/List_of_countries_by_military_expenditure_per_capita