مسعود غفاری
دکتر رضا ریئسطوسی را در اولین گردهمایی انجمنهای اسلامی دانشجویان درانگلستان، سال ۱۳۵۵ دیدم و باب آشنایی و دوستی گشوده شد. زمانی که دانشجویان مسلمان انجمنهای اسلامی ازشهرهای مختلف انگلستان در شهر کوچک هادسفیلد در شمال انگلستان دورهم جمع شده بودند تا به فعالیتهای اعتقادی و سیاسی خود سروسامان بدهند. تقریباً همه طیفهای دانشجویی مسلمان آن زمان درانگلستان، در جمع حضورداشتند.
درآن دوران، ما نسلی کمسنوسال، ولی پرانگیزه بودیم؛ محصول فعالیتهای فکری، سیاسی و تشکیلاتی سه جریان اعتقادی، روشنفکری و مبارزاتی آن دوران بنام مختصر «خشم» یعنی خمینی؛ شریعتی و مجاهدین. در این دوره ما دانشجویان مسلمان نسل دوم در انجمنهای اسلامی در انگلستان بودیم که همیشه سعی داشتیم تا دغدغهی بزرگان نسل قبل را در خصوص مسائل کشور فهم کرده و در فعالیتها مشارکت جدی داشته باشیم. آشنایی با آنان، ما را به این مسائل نزدیک میکرد. تصور میکنم نسل آنها در انتقال باورهای خود بسیار مؤمن، پیگیر و عملگرا بودند، لذا گسست نسلی به دلیل علاقه دانشجویان به مسائل اعتقادی و سیاسی که برآمده از تحولات آن زمان درایران بود، کمتر به چشم میخورد. این جلسه، شروع آشنایی طیفی از دانشجویان انجمنهای اسلامی با افراد مؤثر جریانات سیاسی و اعتقادی فعال با سوابق مبارزاتی گوناگون، از جمله با ایشان بود. حضور افرادی نظیر دکتر رئیسطوسی و دکتر عبدالکریم سروش و شخصیتهای مسلمان دیگر، به انجمنهای اسلامی کمکهای لازم فکری و سیاسی را منتقل میکرد. در نتیجه پس از مدتی، تشکیلات انجمنهای اسلامی درانگلستان از هر جهت رشد و گسترش یافت و در رابطه تشکیلاتی با اتحادیه انجمنهای اسلامی در اروپا قرار گرفت و جایگاه مناسبی بهخود اختصاص داد، بهطوریکه در برنامههای مختلفی از حضور در اعتصاب غذا در پاریس در حمایت از زندانیان سیاسی تا تظاهرات دانشجویی در لندن به حمایت از مبارزات سیاسی و انقلابی مردم ایران، تا پیروزی انقلاب مشارکت داشت. حوادث انقلاب در حال شدت گرفتن بود و نقش روحانیت در آن، روزبهروز برجستهتر میشد، لذا داشتن تحلیلی عالمانه و خوانشی منصفانه از فعالیتهای گذشته و بررسی توانایی آنان برای رهبری تحولات جدید در ایران بسیار ضروری جلوه میکرد. برای این منظور انجمن اسلامی دانشجویان شهر برادفورد واقع در شمال انگلستان که حالا به فعالترین انجمن اسلامی دانشجویی درکشور انگلستان تبدیل شده بود، در کنار دیگر جریانات فکری و سیاسی دانشجویی، خود را ملزم به برگزاری جلسات تحلیلی با رویکردی علمی برای پاسخ به آن چالشها نمود. در ارتباط با دکتر رئیسطوسی متوجه تحقیقات علمی ایشان برای رساله دکترا پیرامون مسائل انقلاب مشروطه و نقش روحانیت براساس اسناد ارشیو ملی و وزارت خارجه انگلستان شدیم. از جناب رئیسطوسی دعوت کردیم تا نتایج این تحقیقات را برای دانشجویان مطرح نماید. پیرو آن، یک سلسله سخنرانی به مدت ده شب توسط ایشان که در آن زمان دانشجوی دکترای علوم سیاسی دانشگاه برمینگام بودند، برگزار شد.(۱) ایشان در آن زمان علیرغم منع پزشکی برای مسافرت بهعلت جراحی دیسک کمر، بههمراه همسر خود خانم فریده تیموریان و فرزندانشان علی و سارا در شهر برادفورد حاضر شد. این سخنرانیها در خصوص خوانشی منتقدانه از عملکرد روحانیت از پیشامشروطه تا سالهای پسازآن، براساس اسناد و مدارک مراکز مهم ارشیوی تدوین و ارائه شد. وی دراین تحقیق پس از ارائهی تبیینی از عملکرد روحانیت در جریان انقلاب مشروطیت و همچنین در ادامه آن نسبت به عملکرد و نقش آیتالله خمینی در رهبری حوادث انقلابی کشور و جهتگیرییهای مردمی ایشان در مقایسه با دیگر روحانیون صاحب نام تأکید داشت. پس از مدتی، عدهای از دانشجویان، این سخنرانیها را نقضی در وحدت پیرامون رهبری روحانیت دانسته و انتقادهایی مطرح کردند. مسئولین انجمن اسلامی که نسبت به نظرات آیتالله خمینی متعهد بودند، برای اگاهی و داشتن ارزیابی ایشان از محتوای آن تحلیلها، نوارهای سخنرانی را از طریق پیکی به نجف اشرف در عراق فرستادند. پس از مدتی ایشان چنین پیام دادند که: سخنرانیها را شنیدم ، با محتوای آن مشکلی ندارم، ولی فعلا صلاح نیست که تکثیر و پخش شود. مسئولان انجمن، این مطلب را با دکتر رئبسطوسی در میان گذشته و ایشان هم خود را مقید به این توصیه دانسته ونسخه نوارها جمعآوری و انتشار آن به زمان مناسب دیگری موکول شد. در تحولات پس از انقلاب و جابهجاییها، آن نوارها ناپدید شده و هیچکس از وجود نوارها تاکنون خبری ندارد.
دکتر رضا رئیسطوسی چه شخصیتی داشت؟
داشتن یک راهنمای دلسوز برای زندگی شخصی و اجتماعی انسان، که بتواند شناخت از افراد و تجربیات از تحولات را به او بیاموزد، موهبتی الهی است. دکتر رئیسطوسی چنین بود؛ راهنمایی که سعی میکرد انسانیت را از طریق آموزههای اخلاقی، بدون هرگونه خودمحوری و به گونه ای بیادعا، با دیگران به اشتراک بگذارد. راهنمایی که هیچگاه صحنهآرایی دینی و تبلیغ بدون عمل، برای جلب نظر دیگران، نمیکرد. هر چالشی را ابتدا از خود شروع میکرد و پسازآزمون و تجربهی سنجیده ی آن، به اجرا اقدام میکرد، هیچگاه، فرد را در مخاطره و دشواری تصمیمگیری، بهویژه از نوع سیاسی آن قرار نمیداد.
اومعلمی بود که هرگز از حاصل زحمت دیگران به نفع خود توشهای نساخت و هیچ زمانی منافع خود را پیشتر و بیشتر از دیگران نمیدید و متعهد به جمع بود و بهراحتی، فکر و پیشنهاد اصلح جمع را میپذیرفت. دوستی بود که اعتماد و آرامش فکری اولین ثمره آشنایی با او بود. کسی که انسان را به هیچ عمل بدون فکر و اندیشه صائب دعوت نمیکرد، به دنبال انحصار و یا رقابتی غیرانسانی در اندیشه و عمل با کسی نبود. تلاش و سعی دائمی او، ارتقای فکری و انسانی خود و دوستانش بود. همیشه انتقاد را از خود شروع کرده و به دیگران هم امکان نقد خود را فراهم میکرد، و سعی حداکثری داشت تا کاستیهای خود را کاهش دهد. او از بارزترین افرادی بود که در برابر مخالفان و منتقداناش کمال انصاف و از خودگذشتگی را رعایت میکرد. دکتر رضا رئیسی از اولین مبارزان مسلمان نهضت ملی در مشهد پس از کودتا بر علیه دکتر مصدق، و سپس در تهران و بعدها در خارج از کشورعلیه ظلم و ستم در این مرز و بوم بود. اما او هیچ گاه از آن سوابق، برای خود توشه و دکان سیاسی برنگرفت. اغلب دوستان نزدیک ایشان اطلاعات زیادی از سوابق مبارزاتی و فداکاریهای او نداشتند. هیچگاه در نقد دیگران، گامی مخرب برنداشت. از اگاهی و اطلاعات خود نسبت به ضعف دیگران در چالشها و رقابتهای سیاسی ، درمیگذشت. معلمی بود که همیشه دانشجویان را دعوت به مطالعه و فکر و عمل صالح میکرد. معلمی بود که تحقیقات و دستاوردهای علمی خود را با دقت، صداقت و عمق لازم ، با دست باز در اختیارهر محقق جدی قرار میداد. همیشه دستاوردهای علمی، اسناد و مدارک و کتب خود را برای مطالعه در دسترس دانشجویان و علاقهمندان قرار میداد.
وفاداری و تعهد به منافع ملی و دینی، هیچگاه ایشان را از نگاه علمی به مقولات سیاسی و تاریخی و تحلیلی کشور باز نداشت. دقت وسواسگونه علمی ایشان بر هیچ فردی از احاد دانشگاهی و همکاران و دوستان اهل علم ایشان پوشیده نبود. این رویکرد در همه اثار علمی ایشان دیده میشود، بهطوری که زبانزد گروههای علمی علوم سیاسی دانشگاههای ایران بود. ایشان هیچگاه بهدنبال معرکهگیریهای سیاسی و اعتقادی و تشکیلاتی مرسوم نبود و تلاش دائمی خود را مصروف فهم بهتر برای تبیین امر خلقت و معرفت به خالق یکتا میکرد. دکتر رئیسطوسی متخلق به ادب و متانت در مراودات با دیگران بود. این خصوصیات را افراد سربلندی مانند زنده یاد مهندس عزتاله سحابی از بزرگان ملی و دینی ایران از ایشان، بدرستی و بارها یاد آور میشدند.
دکتر رئیسطوسی بیشتر سعی میکرد سیرعرفانی دراندیشه و عمل خود را حفظ و تعمیق نماید، و سکوت پیشه میکرد تا معروف و زبان زد نباشد. این رویکرد عرفانی خود بنیاد، وامدار دیگران نبود و به شخصیتش متانت خاصی داده بود. از خصوصیات معرفتی دیگر ایشان درک هستیشناسنانه از زندگی بهمنزله امری نهایتدار بود؛ آگاهی تام به مقید و متناهی بودن صورتبندی وجودی انسان و محدود بودن تواناییها در انتخابها، که ایشان براحتی با آنها کنار آمده بود، بهطوری که هیچ شکایتی از ایشان در خصوص این محدودیتها دراین زمانه پر دسیسه، حتی در دوران سخت بیماری از ایشان شنیده نشد.
در این اواخر درک زیست متناهی، اندیشههای اعتقادی و تجربی فکر ایشان را بسیار انسانگراتر، لطیفتر و طبیعتگراتر کرده بود. این واقعیتها و تلقی از هستی در سبک زندگی ایشان، فارغ از داد و قالهای روزانه سیاسی و اجتماعی، افقهای جدیدی دراین سالهای مهجوری به زندگی ایشان بخشیده بود. در چند سال گذشته تلاش خاصی برای درک امور فطری و الهی داشتند، به طوری که میگفتند اگر دوباره به دوران جوانی بازگردم، رشته زیستشناسی را برای درک بهتر از هستی و آفرینش انتخاب میکردم. اندیشه ایشان همیشه برای دوستان و نزدیکان همفکر، سرشار از الهامهای قرآنی و الهی بود.
امید داریم با الطاف الهی فعالیتهای اگاهیدهنده ایشان موجب رشد و تعالی فکری و استواری هر چه بیشتر جوانان و آزادیخواهان این مملکت شده باشد. دعا میکنیم تا در لحظات بحرانی، خداوند یار و کمک کننده ایشان باشد.(۲) انشاالله
۱. اینجانب دعوتکننده از ایشان برای آن جلسه بودم.
2. این مطلب دو هفته قبل از فوت ایشان در پی عیادات از ایشان نوشته شده است.