بدون دیدگاه

درسی از زندگی و مرگ رابرت موگابه

 

هیچ‌کس از مادر دیکتاتور به دنیا نیامده، بلکه به‌تدریج دیکتاتور می‌شود

برند دوریس

برگردان:  رسول اژه‌ئیان

چشم‌انداز ایران: روز جمعه ۱۵ شهریور مطابق ۶ سپتامبر، رادیو خبر مرگ رابرت موگابه ۹۵ ساله رهبر اسبق نهضت آزادیخواه ملت زیمباوه و حکمران مستبد ۳۷ ساله سابق آن کشور را مخابره کرد. روزنامه معتبر آلمانی زوددویچه تسایتونگ در مقاله‌ای روند زندگی موگابه از رهبری نهضت آزادیبخش زیمباوه تا حکمرانی قلدر بی‌رحم، که ۳۷ سال با مشت آهنین بر این کشور حکومت کرده و با فسادی سیستماتیک کشوری ثروتمند را به فقر و فلاکت کشاند، چاپ کرده است، که ترجمه مضمونی از آن را در زیر می‌خوانید.

نه رضاخان در ابتدا دیکتاتور بود، نه پسرش محمدرضا، نه رابرت موگابه، استالین، موسولینی، آدولف هیتلر و نه نوچه‌های ریز و درشت آن‌ها در دنیا. به‌عبارتی ‌دیگر هرکس می‌تواند با مساعد شدن شرایط محیطی و پذیرش سخنان چاپلوسان فرصت‌طلب به‌تدریج به یک دیکتاتور تبدیل شود. انسان‌های آزادیخواه هم از این قاعده مثتثنی نیستند، بلکه حتی بیشتر در معرض خطر لغزش به سمت خودکامگی فردسالارانه هستند. هرچه توانایی و ذکاوت آزادیخواه سابق بیشتر باشد، احتمال تبدیل او به یک دیکتاتور خشن و بی‌رحم محتمل‌تر است.

دیکتاتورها هرگز نمی‌آموزند! آن‌ها بیشتر رهنمود می‌دهند و کمتر به سخنان نخبگان خیرخواه جامعه گوش می‌دهند، چون در اثر القائات اطرافیان متملق خود آن‌ها به این باور رسیده‌اند، که نظرات و افکار آن‌ها برای همه مردم و شاید تمام بشریت عین صلاح و ثواب است. آن‌ها در این باورند که برای بقای ملک و ملت وجود آن‌ها ‌جایگزینی نیست و فقط آن‌ها ضامن پایداری کشور و سعادت مردم‌اند ولاغیر؛ و لذا محمدرضا شاه بدین مضمون می‌گفت «اگر من نباشم ایران به ایرانستان تبدیل می‌شود (یعنی ایران تجزیه می‌شود)»، اما خود او عامل تجزیه قسمتی از کشور ایران و جدایی بحرین از مام میهن شد.

ادعاهای همه دیکتاتورها مشابه هم است. محمدرضا شاه در آخرین سال از حکومت ۳۷ ساله خود بدین مضمون گفت: «خدا هم نمی‌تواند مرا کنار بگذارد، چون من صاحب قدرتم»، رابرت موگابه هم در جایی گفته بود: «فقط خدایی که این مقام را به من داده است، می‌تواند آن را از من بگیرد»؛ اما کنار گذاشتن او به دست ژنرال‌های معتمد او انجام شد. هر دیکتاتور جدیدی فکر می‌کند که استثناست و ویژگی‌های دیکتاتورهای سابق مشابه نیست و همین امر پاشنه آشیل او می‌شود و درنهایت به سرنوشت دیکتاتورهای قبلی دچار می‌شود.

 

در زمان به دست گرفتن قدرت این پارتیزان سابق همه او را به‌عنوان نمونه‌ای از سیاستمداران، که مورد تحسین ریچارد فون وایسکر (رئیس‌جمهور اسبق آلمان) واقع شد، می‌دانستند؛ اما واقعیت‌های دوران ۳۷ ساله حاکمیت رابرت موگابه تشابهی با آن نظر نداشت.

رابرت موگابه یک ‌بار گفته بود، که: «فقط خدایی که این مقام را به من داده است، می‌تواند آن را از من بگیرد.» و این جمله‌ای است، که بسیاری از مردم زیمباوه از زمان استقلال آن کشور در سال ۱۹۸۰ در ۳۷ سال حکومت او به آن واقعاً اعتقاد داشتند، یک مقام غیررسمی که تصور نمی‌شد بتوان به‌راحتی آن را از او گرفت. اکنون اما به‌نظر می‌رسد که مسئله خدا موضوعیت خود را از دست داده باشد. چون درنهایت او به دست ژنرال‌هایش از قدرت کنار گذارده شد. از آنجا که رابرت موگابه می‌خواست همسرش گریس را به‌عنوان جانشین خود تعیین کند، ارتش در نوامبر ۲۰۱۷ علیه او کودتا کرد. حالا هم خدا او را برد. موگابه از چند ماه پیش برای معالجه در بیمارستانی در سنگاپور بستری بود. او در ۹۵ سالگی درگذشت.

موگابه که در ۲۱ فوریه ۱۹۲۴ در کوتاما حدود ۸۰ کیلومتری پایتخت حراره به دنیا آمده بود، اعتبار سیاسی خود را به‌عنوان پارتیزان چندین ساله مبارزات آزادیخواهانه علیه استعمار انگلیس در رودزیای جنوبی کسب کرده بود. به اعتقاد بسیاری مرگ زودرس دو خواهر- برادر و ترک بی‌خبر خانواده توسط پدرش علت تلخ‌کامی دائمی موگابه بود. او در ۳۵ سالگی وارد سیاست شد و با نهضت‌های مقاومت گره خورد، اما خودش نه اسلحه‌ای را به دست گرفته و نه تیری شلیک کرده است. انگلیسی‌ها او را بازداشت کرده بودند. موگابه موقع مرگ پسرش در زندان بود، ولی به او حتی اجازه شرکت در مراسم تدفین پسرش را هم ندادند. در چهار سال جنگ چریکی بی‌رحمانه بر ضد حاکمان خشن سفیدپوست در زیمباوه حدود ۳۰ هزار انسان جان خود را از دست دادند. در سال ۱۹۷۹ بر اثر فشار بین‌المللی دوره حاکمیت انگلیسی‌ها در زیمباوه پایان یافت و مقرر شد برای اولین بار در این کشور جنوب آفریقا انتخابات آزاد برگزار شود.

اگرچه انتخابات می‌توانست پیروزی بزرگی برای او به‌عنوان یک نیروی مبارز راه آزادی محسوب شود، اما موگابه تصور می‌کرد به خاطر اجبار در پذیرش آتش‌بس فریب‌خورده است. چون او تمایل داشت که بر استعمارگران نفرت‌انگیز در میدان نبرد غلبه کند، اما انگلیسی‌ها حق انتخابی برای او باقی نگذاشتند و این باعث افزایش خشم او نسبت به انگلیسی‌ها شد. این خشم بمانند یک «عشق نفرت‌انگیز» برای موگابه بود، چون موگابه کت‌وشلوار می‌پوشید و ظاهری مانند یک جنتلمن انگلیسی داشت و شکسپیر می‌خواند. این ‌یکی از تضادهای مردی بود که به‌عنوان مبارز آزادیبخش شروع کرد و چون قلدری بی‌رحم خاتمه یافت.

وقایع‌نگار او خانم هایدی هولند درباره موگابه نوشته بود: «این داستان مردی است، که قطب‌نمای اخلاقی خود را گم کرده است». جسد خانم هولند در سال ۲۰۱۲ در حالی پیدا شد که جلو در خانه‌اش به دار آویخته شده بود.

در سال ۱۹۸۰ موگابه اولین نخست‌وزیر زیمباوه شد. در جشن انتقال قدرت باب مارلی خواننده سیاه‌پوست معروف برنامه اجرا می‌کرد. سخنرانی صلح‌جویانه موگابه در این مراسم باعث تعجب همگان شد. او خطاب به زمین‌داران سفیدپوست باقیمانده در کشور گفت شما هم از اعضای این کشور جدید هستید، کشوری که در آن زمان از ثروتمندترین کشورهای آفریقائی بود و به‌عنوان سبد نان قاره آفریقا محسوب می‌شد. این وضعیت تنها تا چند سال ادامه یافت.

موگابه که معلمی تحصیلکرده بود، سرمایه‌گذاری وسیعی در آموزش کرد. در ابتدای کار کسی تلاشی از او برای افزایش ثروت‌اندوزی ندید، اما از طرف کادرهای حزب او زانو- پی اف چرا. آن‌ها بی‌رحمانه شروع به چپاول کردند. آن‌ها می‌گفتند، که اکنون زمان بخوربخور ما رسیده است “It is our time to eat”. این وضعیت برای تمام جنبش‌های آزادیبخش سابق هم وجود داشته است، که در ابتدا اعتقادات اخلاقی و ایدآلیستی والائی داشتند، اما بعدها از آن چیزی باقی نمانده است. آن‌ها به‌مرور زمان خلق و خوی همان‌هایی را پیدا می‌کنند، که روزی بر ضدشان می‌جنگیدند.

موگابه درهمان اوایل کار شروع به حذف خشونت‌بار تمام رقبای خود کرد. موگابه بین ۱۹۸۳ تا ۱۹۸۵ بریگاد پنجم را، که در کره شمالی آموزش دیده بود، به منطقه متابله لند، که تحت نفوذ رقبای او بود گسیل کرد تا پیروان آن‌ها (رقبا) را سر به نیست کنند. تخمین زده می‌شود که در حدود ۲۰ هزار نفر کشته شده باشند؛ اما جوامع غربی به آن توجهی نکردند و حتی زمان کوتاهی بعد از آن قتل‌عام رئیس‌جمهور آلمان (ریچارد فون وایسکر) به دیدار او رفت. دو رئیس‌جمهور دست در دست هم در مراسمی به آواز گروه کُر کودکان گوش می‌دادند و فون وایسکر از موگابه به‌عنوان «سیاستمداری متفاوت» تمجید کرد.

اما هیچ‌چیزی نمی‌توانست این‌قدر از واقعیت دور باشد. کم‌کم برای موگابه هر وسیله برای حفظ قدرتش قابل توجیه شد. برای اینکه عوامل فاسد حزبش داریی‌های صندوق بازنشستگی جانبازان جنگ آزادیبخش را غارت کرده بودند، موگابه اول به دنبال کسی بود که گناه چپاول این دارایی‌ها را به گردن او بیندازد و دوم به دنبال ثروتمندانی بود که اموال آن‌ها را مصادره کرده و بین هوادارانش تقسیم کند؛ لذا در سال ۲۰۰۰ اجازه داد که به مزارع سفیدپوستان هجوم برده شود. در اثر این فرمان برخی از مالکان کشته شده و تعدادی نیز از کشور رانده شدند و مزارع آن‌ها بین سربازان وفادار به حزب تقسیم شد، اما چون آن‌ها نه اطلاعاتی از اقتصاد کشاورزی داشتند و نه در حقیقت علاقه‌ای هم به کار کردن داشتند، دوران سقوط وحشتناک اقتصادی کشوری ثروتمند آغاز شد، که بعداً تورم ۳۴۰ میلیونی را برجای گذارد.

میلیون‌ها نفر از مردم زیمباوه برای غلبه بر گرسنگی به کشور همسایه آفریقای جنوبی مهاجرت کردند. این مهاجرت چون موگابه را از شر نارضایتی آن‌ها خلاص می‌کرد، ناراحت‌کننده نبود. از طرفی دیگر آن‌ها با ارسال ارز به اقتصاد کشور کمک هم می‌کردند. سر به نیست کردن مخالفان و تقلب در انتخابات روند جاری موگابه شده بود. از این به بعد و به خاطر رفتار مستبدانه او بود که امریکا و اتحادیه اروپا حکومت او را تحریم کردند، چیزی که در آفریقا باعث افزایش محبوبیت او شد. برخی او را مبارزی آزادیخواه می‌دانستند که با استعمارگران پیر سرشاخ شده بود.

موگابه خود را جایگزین‌ناپذیر می‌دانست، اما به پایان کار خود نیز واقف شده بود و می‌خواست که قدرت در داخل خانواده‌اش باقی بماند. به همین خاطر در سال ۲۰۱۷ همسرش گریس را که نزد مردم زیمباوه به دلیل مال‌اندوزی بی‌شرمانه‌اش منفور بود به‌عنوان معاون رئیس‌جمهور معرفی کرد. به دنبال این انتصاب ارتش کودتا کرد و موگابه در حصر خانگی قرار گرفت؛ اما موگابه که در اواسط سال ۲۰۱۸ فرصت یافت، تا در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کرده و بر ضد کودتا و سقوط فرهنگ مردم‌سالاری در کشورش گلایه کند. این سخنان موگابه هرگز به کنایه نبود، بلکه برخاسته از اعتقاد او بود[۱].■

منبع: زوددویچه تسایتونگ

پی‌نوشت:

.۱ او هنوز اعتقاد داشت، که تنها وجود او ضامن حاکمیت مردم‌سالارانه بر کشورش می‌باشد.

 

[۱]. او هنوز اعتقاد داشت، که تنها وجود او ضامن حاکمیت مردم‌سالارانه بر کشورش می‌باشد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط