نوشته طارق علی
مقاله حاضر در در تاریخ ۱۳ اردیبهشت (۳ می ۲۰۲۵) توسط طارق علی نویسنده چپگرای انگلیسی پاکستانی نوشته شده است. هرچند تحولات سریع است، اما این مقاله برخی ریشههای نزاع هند و پاکستان را بررسی کرده است.
نشریه نیولفت ریویو، ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
هند و پاکستان در آستانه جنگ هستند و بار دیگر، کشمیرِ اشغالشده بهانه این درگیری است. کنترل این منطقه مناقشهبرانگیز از سال ۱۹۴۷ تاکنون اصلیترین مانع در مسیر عادیسازی روابط بین دو کشور بوده است. در ۲۲ آوریل، گروهی از شبهنظامیان کشمیری به گردشگرانی که از طبیعت سرسبز و کوهستانهای پوشیده از برف پهلگام لذت میبردند حمله کردند و ۲۶ نفر را به قتل رساندند. مسئولیت این حمله را گروهی ناشناس به نام «جبهه مقاومت» بر عهده گرفت، اما بلافاصله آن را رد کرد. این اتفاق ضربهای بود به نارندرا مودی، نخستوزیر هند که خود سابقه حضور در کشتارهای گجرات در سال ۲۰۰۲ را دارد و همواره از اقدامات ضدمسلمانان دفاع کرده است. مودی، که اکنون در سومین دوره نخستوزیری خود به سر میبرد، پیشتر ادعا کرده بود که «مسئله کشمیر» دیگر وجود ندارد و «راهحل نهایی» او—یعنی لغو خودمختاری کشمیر در سال ۲۰۱۹—موفقیتآمیز بوده است.
هیچ چیز قتل گردشگران پهلگام را توجیه نمیکند و تعداد بسیار کمی از مسلمانان کشمیری یا هندی از چنین اقداماتی حمایت میکنند. اما برای درک کلی وضعیت این منطقه، نیاز به بررسی زمینههای تاریخی است. حتی اسرائیل روزنامهای مانند هاآرتص دارد که گاهی صدای منتقدان را منعکس میکند، اما در هند چنین فضایی وجود ندارد و کشمیر همچنان موضوعی «تابو» محسوب میشود. این استان با اکثریت مسلمان هرگز اجازه نیافته تا سرنوشت خود را—همانطور که رهبران کنگره در زمان استقلال وعده داده بودند—خود تعیین کند. در عوض، پس از یک جنگ کوتاه، بین هند و پاکستان تقسیم شد؛ جنگی که در آن فرمانده بریتانیایی ارتش پاکستان از مشارکت رسمی نیروهایش خودداری کرد و تنها گروههای نامنظم در برابر ارتش هند ایستادند. مهاتما گاندی، که به صلحطلبی معروف بود، این حمله را تأیید کرد. مواد ۳۷۰ و ۳۵آ قانون اساسی هند قرار بود وضعیت ویژه کشمیر را—از جمله ممنوعیت خرید زمین توسط غیرکشمیریها— تضمین کند، اما در عمل این مواد همراه با سرکوب شدید هرگونه اعتراض، کشمیر را به یک «دولت پلیسی» تبدیل کرد که در آن واحدهای نظامی همیشه حاضر بودند. کشتار و تجاوز جنسی رواج داشت و گورهای جمعی متعددی کشف شد.
شهروندان شجاع هند—از جمله آرونداتی روی(۲) و پانکاج میشرا(۳)—بیوقفه این جنایات را افشا کردند. آنگنا چاترجی در تحقیقات میدانی خود بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ نمونههای متعددی را ثبت کرد:
> بسیاری مجبور شدهاند شاهد تجاوز به زنان و دختران خانواده خود باشند. مادری که گزارش داد سربازان او را مجبور کردند شاهد تجاوز به دخترش باشد، التماس کرد که کودکش را آزاد کنند. آنها امتناع کردند. سپس التماس کرد که نمیتواند این صحنه را ببیند و خواهان ترک اتاق یا مرگ شد. سرباز اسلحه را به پیشانی او گذاشت و گفت که آرزویش را برآورده میکند. او را کشت و سپس به تجاوز به دخترش ادامه دادند.
این اقدامات غیرقانونی نبودند. قانون «اختیارات ویژه نیروهای مسلح» (۱۹۵۸) به نیروهای امنیتی در «مناطق ناآرام» مصونیت قضایی میدهد—قانونی که دیوان عالی هند نیز آن را تأیید کرده است.
استراتژی مودی(۱) در سال ۲۰۱۹ این بود که کشمیر را با نیروهای نظامی هندی اشباع کند، محدودیتهای شدید اعمال کند، رهبران محلی و روزنامهنگاران را دستگیر کند و ترس را به حدی در مردم القا کند که هیچ اعتراضی—که ممکن است واکنش قدرتهای غربی را برانگیزد—رخ ندهد. هدف او تبدیل دره کشمیر به «مرکز تولید لبنیات» برای کل کشور بود. تاکنون به نظر میرسید این سرکوب جواب داده است—اما اکنون وضعیت تغییر کرده.
آیا پاکستان پشت حمله پهلگام است؟
دولت هند مطمئن است که این کشتار توسط ارتش پاکستان طراحی شده است. هرچند تاکنون مدرکی ارائه نشده، اما این ادعا محتملتر از پاسخ پاکستان است که میگوید این یک «عملیات پرچم دروغین» بوده است. برای افزودن به سردرگمی، خواجه آصف، وزیر دفاع پاکستان، در ۲۴ آوریل در مصاحبه با تلویزیون بریتانیا تأیید کرد که پاکستان سابقه طولانی در آموزش و تأمین مالی چنین گروههای تروریستی دارد: «ما این کار کثیف را برای آمریکا به مدت سه دهه انجام دادهایم.» چند روز بعد، او همچنین از «حمله» هند به پاکستان خبر داد، اما بعداً این اظهارات را تکذیب کرد.
سیاستمداران هندی—از طیفهای مختلف—خواستار جنگ هستند. حتی شخصیتی مانند شاشی تارور(۴)، از کنگره ملی هند و مقام سابق سازمان ملل، گفته است: «بله، خون ریخته خواهد شد، اما بیشتر خون آنها، نه خون ما.» فضای عمومی به سمت یک جنگ کوتاه و تلافیجویانه متمایل است. برخی به نسلکشی اسرائیل در غزه اشاره میکنند، اما مدل دیگری نیز ممکن است الگو باشد: پس از حمله اسرائیل به سفارت ایران در دمشق در آوریل ۲۰۲۴، سیا به سرعت وارد عمل شد تا پاسخ ایران را کنترل کند—به گونهای که دفاع هوایی آمریکا، فرانسه، بریتانیا و اردن در منطقه آماده رهگیری موشکها و پهپادهای ایرانی بودند.
ارتش و نیروی هوایی هند در حال برنامهریزی برای یک حمله هستند، اما ممکن است این حمله محدود باشد. ژنرالهای بازنشسته از ذخایر پهپادی هند سخن میگویند. شدیدترین گزینه مطرح شده، اشغال کشمیر تحت کنترل پاکستان و الحاق آن به بخش تحت کنترل هند است. تهدیدهای هند به قطع آب رودخانههای منتهی به پاکستان نیز بیشتر نمایشی است—و پاسخ بیلعل بوتو، وزیر خارجه سابق پاکستان، که گفت «اگر آب جریان نیابد، خون شما جاری خواهد شد»، بیشتر کودکانه و احمقانه بود.
نقش ارتش پاکستان
برخی رسانههای هند ادعا میکنند که سخنرانی تحریکآمیز ژنرال عاصم منیر، فرمانده ارتش پاکستان، در ۱۷ آوریل برای جامعه پاکستانیهای مقیم خارج، نشانهای برای حمله پهلگام بود. برخی دیگر—از جمله عدیل راجا، افسر سابق ارتش پاکستان—معتقدند که این حمله ابتکار شخصی منیر برای تقویت جایگاه خود و زمینهسازی برای یک دیکتاتوری نظامی جدید بوده است. طبق این ادعا، سازمان ISI با این اقدام مخالف بود. آیا این ادعاها واقعیت دارند یا بخشی از کنترل آسیب هستند؟ سخت است بتوان قضاوت کرد، اما سخنرانی توهینآمیز منیر سرنخهایی ارائه میدهد.
هدف این سخنرانی واضح بود: به پاکستانیهای ثروتمند خارج از کشور نشان دهد که ارتش حاکم واقعی کشور است. به نظر میرسد بخشی از حضار برای تشویقهای پرحرارت به اظهارات بیسابقه، زننده و نادانانه فرمانده ارتش دستور گرفته بودند. به یاد نمیآورم که هیچیک از دیکتاتورهای نظامی پیشین پاکستان چنین زبانی به کار برده باشند. ژنرال ایوب خان—فارغالتحصیل سندهرست—ملایم و سکولار بود. ژنرال یحییخان وقتی مست بود بسیار سرگرمکننده میشد و از حضور در انظار عمومی پرهیز میکرد. ژنرال ضیاءالحق گرچه یک سادیست مذهبی بود، اما مشتاق توافق با هند بود و هرگز به سبک منیر به تحریک علیه هندوها نپرداخت. ژنرال مشرف نیز اساساً سکولار، نسبتاً فرهیخته و بسیار علاقهمند به آشتی با هند بود.
تلاش ژنرال منیر برای تقلید از مودی—در قامت یک نظامی پاکستانی—یک شکست مفتضحانه بود. او سه ادعا مطرح کرد که همگی دروغهای ملیگرایانه و نفرتانگیز بودند:
۱. **هندوها همیشه دشمن بودهاند**: او گفت هندوها از گذشته تاکنون دشمن مسلمانان بودهاند و همزیستی با آنها غیرممکن است. این ادعا درست نقطه مقابل حرفهای مودی است که میگوید تمام مسلمانان هند در اصل هندوهایی بودهاند که تغییر دین دادهاند و باید به آیین قدیمی خود بازگردند.
۲. **کشمیر «رگ گردن» پاکستان است**: منیر گفت «کشمیر رگ گردن ماست، آن را فراموش نمیکنیم و برادران کشمیری خود را در مبارزه تاریخیشان تنها نمیگذاریم.» در واقعیت، اکثر کشمیریها از اوت ۱۹۴۷ تحت حکومت هند زندگی کردهاند. بخش تحت کنترل پاکستان نیز با این استعاره آناتومیک همخوانی ندارد—شاید بتوان آن را بیشتر به «مجاری اضافی کبد ژنرال یحیی» تشبیه کرد!
۳. **تئوری دو ملت غیرقابل نقض است**: او با لحنی احساساتی بر غیرقابلتغییر بودن «تئوری دو ملت»—پایه ایدئولوژیک تشکیل پاکستان—تأکید کرد. اما این تئوری در سال ۱۹۷۰ توسط خود ارتش پاکستان نقض شد، زمانی که نتیجه انتخابات—که در آن بنگالیهای پاکستان شرقی اکثریت آرا را به دست آوردند—توسط ژنرال یحیی نادیده گرفته شد. این امر به کشتار گسترده مسلمانان بنگالی توسط «برادران» غربپاکستانیشان، جنگ داخلی و مداخله هند انجامید.
برخلاف ادعای منیر، ارتش نهتنها پاکستان را «نجات» نداده، بلکه آن را به مرز فروپاشی سیاسی و اقتصادی کشانده است. بهتر بود فهرستی از فرماندهان ارتش که با ثروتهای میلیاردی بازنشسته شدهاند، به حضار ارائه میشد!
آیا پهلگام پاسخ به حمله بولان بود؟
فرض کنیم—صرفاً برای بحث—که پهلگام یک عملیات پاکستانی بوده است. چرا الآن؟ مقامات پاکستانی استدلال میکنند که هند از «ارتش آزادیبخش بلوچستان» (BLA) حمایت میکند—گروهی که خواهان استقلال بلوچستان از پاکستان است. در ۱۳ مارس، BLA یک قطار در منطقه صعبالعبور گذرگاه بولان را منحرف کرد و مسافران غیرنظامی را گروگان گرفت. این گروه پیشتر نیز بارها به پایگاههای نظامی و ایستگاههای قطار حمله کرده بود. پاکستان مطمئن است—و بسیاری از ناظران موافقند—که هند BLA را مسلح و تأمین مالی میکند. برخی حتی گمانهزنی میکنند که آمریکا—به دلیل نگرانی از فعالیتهای چین در بندر گوادر—میتواند از حامیان این گروه باشد.
این تصویر پیچیده است و پاکستان نیز در ایجاد این وضعیت مقصر است. اما همانطور که ملیگرایان کرد فهمیدند، در جهان امروز «استقلال واقعی» وجود ندارد. بلوچها نیز با انتخابهای مشابهی روبهرو هستند: اخراج چین از گوادر نمیتواند تنها هدف باشد. ملیگراییهای قدیمیِ ضدامپریالیستی مدتهاست مردهاند. انتخاب بلوچها بین پاکستان و هند—و متحدانشان—است. مانند مناطق کردستان، رهبران منتخب ثروتمند خواهند شد، در حالی که مردم عادی رنج میکشند.
آیا پهلگام پاسخ به حمله بولان بود؟ ممکن است. آیا جنگ—حتی اگر هند بخش کوچکی از کشمیر را تصرف کند—چیزی را حل خواهد کرد؟ بعید است. هند در پشت صحنه به پاکستان پیشنهاد داده که «وضع موجود» را بپذیرند و خط کنترل را به عنوان مرز دائمی به رسمیت بشناسند. سپس یک پیمان صلح، تجارت آزاد، لغو محدودیتها روی کریکت پاکستان و سفر بدون ویزا محقق شود. گفته میشود که ارتش پاکستان وسوسه شده، اما اختلافنظر وجود دارد. جناح «کشمیر رگ گردن ماست» پیروز شده است.
راهحل ممکن برای کشمیر
از نظر اکثر کشمیریها، بهترین راهحل یک دولت خودمختار متحد است—با تضمین امنیت توسط هند و پاکستان و بازگشت مواد ۳۷۰ و ۳۵آ به قانون اساسی هند. آیا این خیلی خوشبینانه است؟ شاید. اما گزینههای دیگر یا دستنیافتنی هستند یا فاجعهبار.
در جریان آخرین دور اعتراضات علیه حکومت اقتدارگرای مودی در هند—مانند سال ۱۹۸۸ پس از سقوط دیکتاتوری ضیاء—دانشجویان و دیگران، از هندو و مسلمان و مسیحی و سیک، در دو سوی مرز گرد آمدند و شعری از فیض احمد فیض را خواندند—شاعری که طرفداران مودی او را «ضدهندو» مینامند:
خواهیم دید
> روز موعود را
> وعدهای همزاد انسان
> خواهیم دید
> زمانی که کوه ستم و بیداد
> مانند پنبه در هوا پراکنده شود
> زمانی که زمین زیر پای ما ستمدیدگان
> بلرزد
> و آسمان بر سر حاکمان نعره زند> و تنها یک نام خواهد ماند!
> نامی که هم ناظر است و هم منظره
> آوایی برخواهد خواست که «من حقیقتم»
> یعنی من، یعنی تو
> و سرانجام بندگان خدا حاکم خواهند شد.
> یعنی من، یعنی تو
> ما آن روز را خواهیم دید.
-۱ نخست وزیر هند، سیاست مدار راستگرای هندی
۲- سیاستمدار، نویسنده و دیپلمات و روشنفکر عمومی هندی است که از سال ۲۰۰۹ به عنوان نماینده پارلمان انتخاب شد.
۳- نویسنده و فعال سیاسی، فمینیست و رمان نویس اهل هند است.
۴- مقالهنویس، رماننویس و سوسیالیست هندی است