بدون دیدگاه

دیپلماسی فعال و توسعه؛ راه نجات کشور

گفت‌وگو با محسن امین‌زاده
با توجه به انتخابات ریاست‎جمهوری در امریکا، چشم‌انداز ایران بر آن شد با دکتر محسن امین‎زاده، معاون وزارت خارجه در زمان ریاست‏جمهوری محمد خاتمی، گفت‌وگویی داشته باشد. محتوای مطالب به حدی ارزشمند و تأمل‎برانگیز است که می‌تواند مورد استفاده طراحان توسعه و دیپلماسی ایران باشد.
روز ۵ نوامبر ۲۰۲۴ انتخابات ریاست جمهوری امریکا انجام شد. ترامپ صحبت‌های زیادی کرده که اگر رئیس‌جمهور شود، جنگ اوکراین را به‌سرعت پایان می‌دهد. با توجه به اینکه امریکایی‌ها ایران را در اردوی فدراسیون روسیه تلقی می‌کنند ممکن است نسبت به ایران نرمشی داشته باشند؟
پرسش شما نکات متمایزی دارد. نکته اول درباره احتمال حل بحران اوکراین توسط ترامپ است. در امریکا نظریه‌ای مطرح است که روسیه به‌عنوان یک قدرت بزرگ در محاصره خشکی است و از دست دادن تسلط بر تنها آبراه مؤثر متصل به دریای سیاه برای روسیه قابل‌ تحمل نیست. اوکراین باید در قبال تضمین استقلال و تمامیت ارضی و امنیت سرزمینش به روسیه امتیازی برای تسلط بر تنها آبراه مؤثرش در دریای سیاه بدهد و از عضویت در ناتو هم منصرف شود. ترامپ معتقد به کاهش تعهدات امریکا نسبت به ناتو و امنیت اروپاست و ممکن است مشوق چنین نظری باشد. این دیدگاه مخالفان جدی در امریکا و البته اروپا دارد، ولی با توجه به بن‌بست‌های جنگ اوکراین احتمالش منتفی نیست. نکته دوم در مورد اردوگاه روسیه است. روسیه شوروی نیست و اردوگاهی هم ندارد، حتی کشورهای جداشده از پیکره شوروی هم غالباً در پی فرصتی برای دوری جستن از روسیه هستند؛ البته روسیه برای ایران نیز هم‌پیمان قابل ‌اعتمادی نیست و اگر روابطش با ایران و ترکیه عضو ناتو را مقایسه کنید درمی‌یابید که در بسیاری موارد به ترکیه نزدیک‌تر از ایران است. روسیه در مواجهه با بحران هسته‌ای ایران در سال ۱۳۸۴، برخلاف انتظار در کنار امریکا ایستاد و در مراحل بعد نیز همین سیاست را در قبال برنامه هسته‌ای ایران حفظ کرد. روابط روسیه و ایران در منطقه نیز روند یکنواختی ندارد و روسیه گاه خلاف مصالح ایران عمل می‌کند. تا پیش از بحران داعش در سوریه، روسیه در منطقه در انزوای کامل بود، حتی در تحولات افغانستان و عراق در اوایل قرن جاری، برخلاف نقش مؤثر و تعیین‌کننده ایران نقشی نداشت. در دهه بعد، روسیه با کمک ایران که به حفظ دولت اسد و توانمند کردن متحدانش در منطقه می‌اندیشید، وارد صحنه نبرد با داعش در سوریه شد و فرصت‌های مهمی پس از یک دوره طولانی انزوا با کمک ایران در خاورمیانه و حتی در ارتباط با غرب به دست آورد. به‌رغم این روسیه در خاورمیانه نیز بارها ایران را به نفع بهبود روابط با اسرائیل و دول عرب منطقه دور زده است؛ و البته پرسش اصلی شما این است که آیا ترامپ با ویژگی‌هایش زمینه‌ای برای بهبود روابط ایران و امریکا ایجاد می‌کند. پاسخ من این است که درواقع پیروزی ترامپ در ریاست‎جمهوری امریکا با فرصت‌ها و تهدیدهایی برای ایران همراه است. وضعیت بحرانی خاورمیانه و درگیری‌های محدود و نسبتاً فعال ایران و اسرائیل نیز شرایط را بسیار حساس‌تر کرده است. ایران فارغ از برنامه‌ها و تمایلات سیاسی و نظامی رؤسای جمهور امریکا، دائماً در معرض بحران‌های منطقه‌ای و تهدید و فرصت است. ایران برای خنثی کردن تهدیدها و دستیابی به فرصت‌ها باید تصمیم‌های بزرگی بگیرد. ایران باید برای خروج از روند بحرانی کشور و قدرتمندتر شدن و قدرتمندتر ماندن، علاوه بر توان نظامی به توان اقتصادی و مقتضیات آن بیندیشد. برای تحقق این وضعیت ایران به کاهش تنش در صحنه بین‌المللی و تصمیماتی همچون تصمیم‌های رهبران جمهوری خلق چین در دهه ۷۰ میلادی نیاز دارد. باور من این است اگر ایران به سمت سیاست خارجی بالنده‌ای برای تحقق اقتدار ملی ایران در همه حوزه‌ها و خارج شدن از تله انحصار اقتدار در قدرت نظامی برود، حتماً پیروزی ترامپ برای ایران فرصت‌های خاص و متفاوت خود را خواهند داشت. مهم این است که باید تصمیم بگیرد در پی استفاده از فرصت‌ها در برابر امریکا باشد یا همچنان در انزوا بماند. ایران در موقعیت انزوای فزاینده کنونی فقیرتر شده و برای مقتدر بودن باید از بن‌بست کنونی خارج شود و این امر مستلزم تغییر راهبرد ایران به‌سوی گشایش درهای توسعه اقتصادی است. ایران در وضعیت کنونی در تله انزوای خودخواسته‌ای شبیه الگوی فاجعه‌بار کره شمالی قرار گرفته است و با پررنگ دیدن پیروزی‌های نظامی، شکست‌ها و کاستی‌ها فزاینده و چشمگیر خود را در حوزه اقتصاد،‌ دانش و تکنولوژی، ارتباطات، سیاست خارجی، اجماع ملی و همبستگی ملی و سایر مؤلفه‌های مؤثر و تعیین‌کننده قدرت ملی، کم‌اهمیت می‌بیند.

شعار همیشگی ترامپ پایان دادن به جنگ‌های بی‌پایان بوده است؛ البته ترور شهید قاسم سلیمانی که در حد جنگ با ایران بود، خلاف این شعار بود. شعار او چقدر جدی است؟ آیا می‌توانیم نتیجه بگیریم که با ایران وارد جنگ جدیدی نخواهد شد؟ از طرفی ترامپ به اسرائیل خیلی نزدیک است و در برابر طرح دو کشور هم گفت باید بررسی کرد و پاسخ قطعی نداد. در گذشته ارتفاعات جولان را هم به شکلی غیرقانونی به اسرائیل بخشید. همسر شلدون ادلسون حاضر است ۱۰۰ میلیون دلار به ترامپ کمک کند تا کرانه شرقی را به اسرائیل واگذار کند. ممکن است هزینه فایده ترامپ را از موضع منافع ملی ایران بررسی کنید؟
سیاست خارجی و دیپلماسی یک مؤلفه اساسی در اقتدار ملی کشورهاست که همواره تحت تأثیر عوامل ثابت و متغیر قرار دارد. اگر سیاست خارجی دولت ترامپ پایان دادن به جنگ‌ها باشد، عوامل متعددی به‌ویژه در خاورمیانه می‌تواند این سیاست را تغییر بدهد. اسرائیل تمام همت خود را به کار بسته تا امریکا را وارد منازعات خود با ایران کند و ممکن است چنین تلاش‌هایی ترامپ را به سمت اقدامات مخرب‌تر علیه ایران سوق دهد. از سوی دیگر ترامپ روی افزایش تولید نفت امریکا و تحریم کامل نفت ایران تأکید می‌کند که طبعاً اثر منفی بر منافع ایران دارد. در عین حال، ترامپ اشتیاق بسیاری برای مدیریت بحران‌های جهانی امریکا از طریق دیپلماسی نشان می‌دهد و روی مذاکره با ایران هم تأکید می‌کند. هشت سال پیش ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود بر نقش ایران در مبارزه با داعش تأکید داشت و ابراز می‌کرد در مبارزه با داعش با ایران همراه و هم‎نظر است. همان زمان به مقامات عالی کشور پیشنهاد کردم به این موضع مهم توجه کنند و ضمن مبارزه با داعش که سیاست نظام بود، وارد گفت‎وگو با کشورهای غربی و به‌ویژه دولت ترامپ شوند و زمینه کاهش فشارهای اقتصادی به ایران را فراهم کنند؛ البته نظام توجهی نکرد و در مراحل بعد بحران روابط با امریکا و غرب با ترور سردار سلیمانی تشدید هم شد. دو عامل مهم و تعیین‌کننده خروج دولت ترامپ از برجام و ترور سردار سلیمانی، مناسبات ایران با دولت ترامپ را به تیره‌ترین وضعیت خود سوق داد. اگر ایران برای مدیریت روابط اقتصادی خارجی فعال نشود،‌ مسلماً ترامپ می‌تواند با تشدید تحریم‌های ایران وضعیت بحرانی اقتصاد ایران را بحرانی‌تر کند و اگر ایران تصمیم بگیرد از قدرت دیپلماسی خود استفاده کند و از انزوای فزاینده خودخواسته از جمله در زمینه اقتصادی خارج شود، دولت ترامپ به‌رغم پیشینه‌ای که اشاره شد، ظرفیت‌هایی برای مذاکره و مصالحه با ایران خواهد داشت، حتی ماجراجویی‌های سیاسی-نمایشی ترامپ ممکن است فرصت‌هایی برای مصالحه ایران با دولت ترامپ ایجاد کند.

کاملا هریس چند بار اعلام کرده ایران دشمن اصلی امریکاست؛ البته از طرح دو کشوری در فلسطین و اسرائیل حمایت می‌کرد. درباره جنگ اوکراین هم مواضع او حمایت از اوکراین در برابر فدراسیون روسیه بوده و با ناتو پیوند عمیقی داشت. گویا دیپلمات‌های ایرانی از طریق عمان کانال ارتباطی با دموکرات‌ها داشتند و سعی می‎کردند برجام را احیا کنند. آن‌ها هم چراغ سبزهایی نشان داده‌ بودند. با توجه به مواضع کاملا هریس و دموکرات‌ها،‌ ارزیابی خود را از هزینه-فایده منافع ملی ایران بفرمایید.
به‌رغم آنکه دموکرات‌ها پیوندهای محکمی با اسرائیل و جریان یهودی تأثیرگذار بر حاکمیت امریکا دارند، اما تهدیدات دولت هریس برای جمهوری اسلامی ایران کمتر از تهدیدات دولت ترامپ بود. در عین حال تاریخ روابط ایران و امریکا نشان می‌دهد همواره مقاصد و دیپلماسی ایران مهم‌ترین اثر را داشته و وجود دولت‌های دموکرات یا جمهوریخواه تفاوت چندانی در بحرانی شدن روابط و یا بهبود روابط دو کشور نداشته است. شروع نسل جدید تحریم‌های مصوب امریکا علیه ایران به‌عنوان پیامد فروپاشی شوروی، مربوط به سال ۱۳۷۵، دوره ریاست‏جمهوری کلینتون دموکرات و البته تسلط حزب جمهوریخواه در کنگره است. تحریم‌هایی که تا یازده سال بعد فعال نشد و تأثیر مهمی روی اقتصاد ایران نداشت و نهایتاً در دوره دوم ریاست‏جمهوری جرج بوش، پس از ارجاع پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل، به اعمال تحریم‌های امریکا علیه کمپانی‌های مهم غیرامریکایی فعال در ایران کشیده شد. همکاری ایران با امریکا در افغانستان و عراق به دوران ریاست‏جمهوری بوش جمهوریخواه تندرو بازمی‌گردد. توافق برجام به دوران ریاست‏جمهوری اوبامای دموکرات مربوط است و ترور سردار سلیمانی و خروج امریکا از برجام پدیده‌های دوره ریاست‏جمهوری ترامپ است. اقدامی که در فراگیر شدن تحریم‌های امریکا علیه ایران تعیین‌کننده بود. این موارد به‌روشنی نشان می‌دهد نقش مدیریت بحران روابط در ایران به مراتب مهم‌تر از آن است که چه حزبی پیروز انتخابات امریکا باشد.

گذشته از اینکه چه کسی رئیس‌جمهور امریکا باشد، طرح شما درباره روابط ایران و امریکا با توجه به منافع ایران چیست؟
ایران باید بحران روابط خود با امریکا را با اهداف اقتصادی حل کند. مشکل اساسی بحران روابط ایران با امریکا،‌ قطع روابط اقتصادی با امریکا نیست. بحران روابط ایران و امریکا به قطع روابط اقتصادی ایران با جهان منجر شده و این وضعیت قابل ادامه نیست. امریکا با اقتدار موفق شده مانع همکاری‌های مؤثر اقتصادی تمامی کشورهای جهان حتی کشور قدرتمندی مثل چین با ایران شود و این وضعیت باعث شده ایران از دسترسی به دانش و تکنولوژی‌های دائماً نوشونده و سرمایه‌گذاری‌های بزرگ و بازارهای مناسب برای محصولاتش محروم شود. ایران باید بحران روابط خود با امریکا را تعدیل کند تا امکان کار اقتصادی با سایر کشورهای قدرتمند آسیا و اروپا از جمله چین، هند، ژاپن و کره و حتی روسیه و کشورهای مؤثر اروپایی فراهم شود. ادامه وضعیت کنونی ایران را فقیر و فقیرتر کرده و در دنیای بی‌رحم اقتصادی، همه شرکای سیاسی و اقتصادی ایران به‌آسانی به ایران پشت می‌کنند. ایران از اقتدار اقتصادی پیشین محروم شده و جایگاهش در اقتصاد جهان در حال تنزل و سقوط مداوم است. این وضعیت نه ارتباطی به انقلاب دارد و نه مربوط به سیاست‌های ایران در سه دهه اول انقلاب است. ایران از اواخر دهه سوم انقلاب با به حاشیه راندن قدرت اقتصادی کشور به‌سوی اولویت بخشیدن به قدرت نظامی و هسته‌ای حرکت کرده و با توهم خودکفایی اقتصادی و تکیه بر کفایت اقتصاد داخلی،‌ عملاً اشتباه اساسی اتحاد جماهیر شوروی و کره شمالی را تکرار کرده است. شوروی با این سیاست در اوج قدرت نظامی فروپاشید و کره شمالی چیزی بیش از یک اردوگاه نظامی مسلح ولی کاملاً بسته با جیره غذایی و معاش بسیار بسیار فقیرانه و غیرانسانی نیست.

فکر نمی‌کنید روابط خارجی ایران در مسیری پیش رفته که امکان بازگشت را بسیار دشوار کرده است؟
مسلماً وضعیت کنونی نسبت به وضعیت پر‌فرصت دو دهه پیش بسیار دشوارتر است. در این دو دهه، ایران به لحاظ توان نظامی و دانش تولید سلاح توانمندتر شده، ولی به موازات آن نیازها و بایدهای توسعه اقتصادی کشور را تا حد زیادی تخریب کرده است. در این روند ایران از هیچ کشوری فرصت‎مندی را نیاموخته است. از فروپاشی شوروی درس نگرفته و توصیه‌های مداوم چینی‌ها را ناشنیده گرفته و واقعیت فلاکت‌بار کره شمالی را هم نادیده گرفته و ظاهراً تنها به الگوی تسلیحاتی کره شمالی اندیشیده است. طبق نظرسنجی‌های اخیر، ۸۰ درصد مردم هم با این روند مخالف‌اند. مسلماً در چنین وضعیتی بازگشت به مسیر توسعه بسیار دشوارتر از دو دهه پیش است، اما چاره‌ای جز این نیست و دیپلماسی در بحرانی‌ترین شرایط می‌تواند کارساز باشد. تا الآن دیر شده و باید تلاش کرد که دیرتر نشود، اما شرط اول این است که نظام با ۸۰ درصد جامعه برای تغییر روند به‌سوی توسعه ملی و بازگرداندن اقتصاد کشور به جایگاه شایسته‌اش همراه شود. طبعاً اقتدار نظامی جایگاه و ارزش خود را خواهد داشت و حتی مانعی ندارد که نمایش اقتدار نظامی ایران برای مدتی دیگر هم تداوم یابد، اما فرصت‌های اقتصادی کشور در حال تخریب مداوم است و نباید دیر شود و نظام باید پیش از آن، نقطه تغییر مسیر برای بازگشت به‌سوی اقتدار همه‌جانبه با محوریت اقتدار اقتصادی را انتخاب کند.

آیا دیپلماسی ما کفایت مدیریت چنین وضعیتی را دارد؟
متأسفانه خیر. همواره می‌گویم که دیپلماسی عنصری کلیدی در قدرت ملی کشورهاست. به هر میزان که کشوری قدرتمندتر و اثرگذارتر باشد و به هر میزان که کشوری در معرض تهدید بیشتر و در وضعیت جغرافیایی بحرانی‌تری قرار داشته باشد اهمیت دیپلماسی در تأمین امنیت ملی و اقتدار ملی و توسعه ملی بیشتر می‌شود. کشوری که در معرض جنگ و تهدید نظامی است شدیداً به یک دیپلماسی توانمند و هوشمند نیاز دارد. کشوری که درگیر جنگ است نه‌تنها به دیپلماسی حامی نیروهای مسلح نیاز دارد، بلکه باید به دیپلماسی متارکه جنگ هم بیندیشد. در ایران دیپلماسی به‌شدت سرکوب شده و حوزه‌های دیپلماسی توسط نهادهای غالباً نظامی و امنیتی فاقد دانش دیپلماسی و فاقد درک سیاسی راهبردی، تسخیر شده و در نتیجه وزارت خارجه به یک نهاد دست دوم و دیپلماسی به یک فعالیت فرعی بدل شده است. به هر میزان که ایران در شرایط حساس‌تر و دشوارتری در جهان قرار گرفته باشد، اهمیت دیپلماسی بیشتر می‌شود و دخالت نظامیان در آن خسارت‌بارتر و خطرناک‌تر می‌شود. باید کمک کرد وزارت خارجه صلاحیت‌های خود را برای دفاع از امنیت ملی و اقتدار ملی ایران بار دیگر به دست آورد و به‌ویژه خود را برای شرایط احتمالاً بسیار بحرانی پیش ‌روی کشور تقویت و بازسازی کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط