بدون دیدگاه

رؤیای ایران فردا

محمدرضا آهنی

دور از واقع نیست که تأکید کنیم پیش از حل مناقشات ژئوپلیتیک، بسترهای توسعه پایدار در منطقه بلاخیز خاورمیانه بسیار شکننده است. به‌عبارت دیگر بدون رسیدن به صلحی فراگیر برای همگان و رفع منازعه، امکان شکل گرفتن خوشه توسعه‌ای بسیار بعید به نظر می‌رسد. حرکت‌های مقطعی هریک از اعضای این جامعه ناهمگن منطقه‌ای هم نمی‌تواند نویدبخش طی‌کردن سیر بی‌بازگشت توسعه‌ای پایدار برای مردم منطقه باشد، اما حفظ دستاوردهای کسب‌شده و پاسداشت حداقل جایگاه کشور در میانه همین شرایط ناپایدار هم کاری بس مهم و ارزشمند است و بدون داشتن جایگاه در خور و شایسته حل منازعات پیچیده‌تر مثل مناقشات دردناک ژئوپلیتیک میسر نیست. از این‌رو شناختن جایگاه ایران عزیزمان به‌عنوان عضوی ضد سیستم و چالشگر نظم جهانی و مخالف سلطه و هژمونی غرب در منطقه خاورمیانه و قیاس شرایط امروز با گذشته و رقبای منطقه‌ای‌اش اهمیت حیاتی دارد.

چالشگر نظم جهانی

ایران در عصر جمهوری به‌عنوان عضوی خارج از بلوک غرب به رهبری امریکا در تمام سطوح ارزشی، روشی، نگرشی و همچنین مبانی و نحوه مواجهه با مسائل پیرامونی با سیستم مسلط جهانی دچار چالش عمیق  شد. عدم پذیرش هژمونی امریکا در عرصه بین‌الملل و سرمایه‌داری غرب محور اقتصاد بازار و همچنین فاصله‌گذاری با روند پرشتاب تجارت جهانی و تضاد با نرم‌افزارهای اصلی جهان جدید مثل لیبرالیسم به‌مثابه جهان‌بینی و دموکراسی به‌عنوان شیوه تحقق آن، در بدو امر ایران را به‌عنوان یک بازیگر چالشگر به معادلات منطقه‌ای وارد کرد.

این نقطه در آغاز از حمایت و اجماع نخبگان و توده‌های مردم و ارزش‌های برآمده از انقلاب برخوردار بود و فروپاشی قطب کمونیسم و طرح اسلام سیاسی به‌مثابه آلترناتیو وضع موجود جامعه جهانی هم در این بازگذاری مؤثر بود؛ البته هزینه این چالش شدید در اشکال مختلف به جامعه ایران سرازیر شد و این جامعه را نسبت به ایده‌های انقلابی، که پیش‌تر در پیدایش عصر جمهوری از پشتوانه‌های عظیم مردمی و اجماع نخبگانی بهره‌مند بود، دچار تأمل و بازاندیشی کرد.

ضرورت بازاندیشی

جنبش اجتماعی اخیر ایران حاکمیت، نخبگان و مردم را به این بازاندیشی دعوت دوباره کرد. اگر آن مبانی از استحکام و انسجام برخوردار باشند و محصول فرآیندها و آزمون‌های یک ملت بزرگ باشند، در این شرایط تاریخی هم باید ضمن پذیرش تغییر در برخی اولویت‌ها و ضرورت‌ها بار دیگر در معرض سنجه افکار عمومی قرار بگیرند و این می‌تواند مبنایی تازه برای گفت‌وگویی فراگیر در عرصه ملی باشد؛

البته حاکمیت، نخبگان و جامعه ما نیک می‌دانند علی‌رغم فرسایش جدی باورهای گذشته، به سبب زیست طولانی ذیل این هژمونی، تغییر جهت ناگهانی در مبانی و فرآیندها در شرایط فعلی و با توازن قوای موجود در سطح ملی و بین‌المللی ممکن نیست. تنها با حفظ تعادل میان قطب‌های مختلف اجتماعی و تن دادن به گفت‌وگوی فراگیر، می‌توان به افق یک توافق تازه اندیشید. این امر نیازمند پذیرش دیگری و خلق فرصت برای آماده شدن در تحمل فضای جدید و پایدار شدن دستاوردها و رسیدن به اجماع نسبی است و ارزش خطرکردن و تجربه کردن دارد. کسب این شایستگی برای گفت‌وگو مستلزم نگاهی به گذشته و راه طی‌شده است.

پیش از انقلاب عظیم ملت ایران و در میانه دو قطب جنگ مسلحانه چریکی و دفاع از حاکمیت استبدادی و انفعال، جامعه ایران با درس‌آموزی از تجربه تاریخی زیسته خود و با اتکا به آموزه‌های بزرگانی چون دکتر شریعتی و استراتژی آگاهی‌بخش و تکیه بر میراث دکتر مصدق و نهضت ملی در تکیه بر قدرت برخاسته از مردم این سرزمین، توانستند مانع از فروپاشی سرزمین خویش شوند و برقراری تعادل تازه را با کمترین حذف از میان نیروهای نظم پیشین برقرار سازند.

از تقابل به تعادل

اگر پروژه کلنگی کردن ایران را پروژه‌ای استعمارگرایانه و برخاسته از تفکر قرن نوزدهمی قدرت‌های جهانی در مورد این سرزمین بدانیم و به رؤیای فردای ایران توسعه‌یافته، دموکراتیک همراه با حکومت قانون و حفظ حقوق شهروندی می‌اندیشیم، باید در برابر این پروژه که فرصت بروز و ظهور حتی در انقلاب ۵۷ را نیز نیافت، بایستیم و از همه قطب‌ها و جریان‌های اجتماعی نیز مطالبه کنیم تا به فردای ایران بدون تخریب و کلنگی کردن بیندیشند و از ذهنیت‌های برخاسته از فهم‌های تقابلی به راهکارهایی برای حفظ بنیان‌ها و رسیدن به تعادل تازه گذر کنیم.

بسترسازی

ایده دست شستن از ایران امروز و حتی تخریب این سرزمین در وضع و حال فعلی و چنگ انداختن به چهره زخمی مردم نجیب این سرا، تفکری تاریخی و شناخته‌شده در این سرزمین است. ایران و ایرانی پیش‌تر و برای ورود به جهان مدرن یک بار در آستانه انقلاب عظیم این ملت با سنت تاریخی جبرباورانه خویش تعیین تکلیف کرده است و با مرزبندی با تفکری از جنس انجمن حجتیه که به حفظ وضع موجود یا حتی تخریب امکان‌های فعلی برای بسترسازی ظهور حجت زمان باور داشته، زمینه پیدایش سوژه مدرن را فراهم کرده است. نباید به تغییر فردا بدون بسترسازی امروز دل بست و از امید به تغییر به سکون در لحظه رسید و از داشته‌های خونین مأیوس شد و فرجام را به تقدیر حواله کرد.

ترغیب جریان‌های اجتماعی برای اجماع بر سر این مبانی، ما را امیدوار نگاه می‌دارد که تکلیف این سرا به دست مردمان این سرزمین رقم بخورد و رؤیای ایران فردا سرجمع آرزوهای همه شهروندان این ملت باشد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط