بدون دیدگاه

راه برون‌رفت از وضعیت جاری

عباس آخوندی

ایران با توجه به رویکرد ایدئولوژیک و سیاست‌هایی که پس از انقلاب به‌ویژه در سه دهه اخیر اتخاذ شده، متأسفانه می‌توان گفت از تاریخ بیرون افتاده است. ویژگی مهم این دوره تاریخی ایران این است که در جهت خلاف نظم بین‌الملل در حرکت بوده است. درنتیجه کُنهِ تحولات جهان را در چه در حوزه انقلاب ارتباطات و اطلاعات و چه در سایر حوزه‌ها چون نانوفنّاوری، هوش مصنوعی، انرژی‌های تجدیدپذیر و انقلاب زیست‌فناوری درنیافته است. درحالی‌که این تحولات به تغییر سبک زندگی، نظام ارزشی و حتی نظام اخلاقی مردمان جهان منجر شده است، اما جریان مسلط هنوز در پی آن است که با تکیه بر مزیت‌های ژئوپلیتیک و ایدئولوژی‌اش، تمام ناکارآمدی‌های خود را در حوزه اقتصاد، امنیت، سیاست، فرهنگ و نظم اجتماعی جبران کند. حال آنکه با تغییر جهان، دیگر این ابزارها برش و کارایی پیشین خود را ندارند.
تغییر ساختارها و جامعه شبکه‌ای
ساختار و سلسله‌مراتب قدرت، چه در درون جامعه‌های محلی و چه میان جوامع، کلاً تغییر یافته است. شبکه ارتباطات نیز به همین سیاق در سطوح مختلف از کوچک‌ترین سطح که خانواده باشد تا ارتباطات فامیلی، محله‌ای، قومی تا ملی و بین‌المللی، چه به‌صورت افقی و چه به‌صورت عمودی، کلاً تغییر یافته است. فراگیری جهانی این شبکه‌ها و سرعت گردش اطلاعات، داده، نماد، پول، کالا و انسان در این شبکه‌ها آن‌قدر زیاد است که دیگر ساختار قدرت کمتر شباهتی به ساختار پیشین و سنتی دارد. دیگر دولت‌ها بازیگران یکه‌تاز عرصه قدرت نیستند. در کنار آن‌ها شبکه‌های گسترده و پیچیده‌ای از بازیگران جدید در حوزه سرمایه‌داری فراملی۱ یا نهادهای تخصصی بین دولتی۲ و نهادهای حرفه‌ای غیردولتی بین‌المللی۳ در تمام حوزه‌های زندگی بشری شکل گرفته است. درحالی‌که میلیاردها تراکنش مالی روزانه در سطح جهان انجام می‌پذیرد و تجارت الکترونیک جهان را درنوردیده، ایران هنوز در پذیرش اف‌ای‌تی‌اف مردد است و عملاً از حوزه مبادلات مالی جهان کنار گذاشته شده است. تا حدی که حتی فروش نفت می‌بایست به‌صورت تراستی (ید امین) انجام شود. اینکه آیا در این جهان متحول و با پویایی سریع می‌توان اقتصاد کشور را با چند تراست اداره کرد بسیار تأمل‌برانگیز است و نشان از عدم درک واقعیت تحول زمان است.
همین موضوع شبکه‌های درهم‌تنیده فراملی در جامعه‌های مختلف که کستلز از آن تحت عنوان «جامعه شبکه‌ای» یاد می‌کند تحول بسیار مهمی است که جامعه‌های مختلف با آن روبه‌رو هستند. اگر نگاهی به کشورهای همسایه داشته باشیم، به‌خوبی این موضوع را درمی‌یابیم. کشورهای جنوب خلیج فارس دقیقاً بین‌المللی شده‌اند. نسبت جمعیت بومی نسبت به جمعیت مهاجر و غیربومی بسیار پایین است. این نسبت آن‌قدر پایین است که حتی زبان عربی در گفت‌وگوهای روزانه و کوچه و بازار نقش مسلط را بازی نمی‌کند. ساکنان از حق انتخاب زبان برای آموزش فرزندان خود برخوردارند. خانوارها می‌توانند فرزندان خود را به مدرسه‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عربی، فارسی و اخیراً چینی بفرستند. این تحول فوق‌العاده‌ای است. این به مفهوم تغییر ساختار شبکه‌های محلی و بومی و درهم‌تنیدگی آن‌ها به‌طور عمومی با شبکه‌های فراملی و جهانی است. این به مفهوم تغییر کلی سبک زندگی و تغییرات ساختاری و نهادی این جوامع است. اثر این تغییر ساختار تنها در حوزه فرهنگ، اجتماع و اقتصاد نیست، بلکه حوزه سیاست و امنیت را نیز شامل می‌شود. اینک کشورهای جنوب خلیج فارس می‌گویند ما امنیت خود را با امنیت سایر ملت‌ها پیوند زده‌ایم و اگر آسیبی به جامعه ما وارد شود، همه ملت‌ها آسیب می‌بینند؛ بنابراین تجاوز به امنیت ما تجاوز به امنیت بسیاری از ملت‌های دیگر از جمله ملت‌های قدرتمند است.

فرصت از دست رفته
در حوزه مبادلات بین‌المللی، به‌ویژه مبادلات همسایگی، ما با مفهومی به نام «هزینه-فرصت» مواجه هستیم. هزینه-فرصت به ‌واقع منافعی است که فرد یا ملتی حس می‌کند که می‌توانسته در اختیار داشته باشد و به ‌زور از دست او خارج شده است. همانند فرصت استفاده از اتومبیل با کیفیت عالی، ایمن، سریع و زییا با قیمت رقابتی و به نسبت بسیار پایین‌تر از قیمت‌های مشابه آن در داخل کشور که به دلیل سیاست‌های حمایتی و محدودسازی ایران از ملت ایران دریغ شده است. حال با تعمیم این موضوع به کل عرصه زندگی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، ملت ایران احساس می‌کند فرصت‌های بسیار زیادی داشته که از دسترس او خارج شده است. این احساس، موجب سرخوردگی شدید، انباشت خشم و خشونت در جامعه شده و پیامدهای امنیتی خطرناکی در داخل دارد و موجبات نفوذ خارجی در کشور می‌شود. ادامه این روند، متضمن مخاطراتی چون تجزیه‌طلبی و قوم‌گرایی است.

تعادل قدرت سخت و نرم
نکته بعدی که در این باره نیاز به توجه دارد، عدم تعادل در وزن‌دهی به نسبت قدرت سخت و نرم است. بی‌گمان هر ملتی به‌ویژه ملت ایران با توجه به موقعیت استراتژیک، ساختار قومی در منطقه و منافع متعارض قدرت‌های رقیب بین‌المللی و منطقه‌ای نیازمند قدرت دفاعی مؤثر است. در عین حال باید رابطه مستحکمی میان قدرت سخت نظامی و دفاعی و قدرت نرم، چه در سطح ملی و چه در سطح منطقه‌ای و جهانی، وجود داشته باشد. به نظر می‌رسد مدت‌هاست نکته اتکای جمهوری اسلامی افزایش قدرت سخت خود در منطقه است؛ البته با توجه به رقابت تسلیحاتی که در منطقه وجود دارد، هم ضروری است و هم کفایت نمی‌کند. داشتن قدرت سخت، شرط لازم امنیت است، لیکن شرط کافی نیست. شرط کافی منوط به قدرت نرم است. شوربختانه مدت‌هاست با توجه به نکات پیش‌گفته و به سبب بیرون افتادن ایران از تاریخ، بی‌توجهی به تغییرات ساختاری و نهادی جامعه، تغییرات سبک زندگی، برهم خوردن تعادل‌های منطقه‌ای به سود کشورهای دیگر به‌ویژه کشورهای جنوب خلیج فارس، روند فزاینده هزینه- فرصت ملت ایران با توجه به ‌سرعت گرفتن فرآیند فقرزایی در ایران و سایر عوامل، کشور ایران در یک وضعیت بی‌ثباتی، آشوب ارتباطی و عدم استقرار به سر می‌برد. در چنین وضعیتی، توسعه به امری ممتنع تبدیل می‌شود.

جایگاه ایران در عرصه بین‌الملل
جایگاه ایران در عرصه بین‌الملل را از دو چشم‌انداز مختلف می‌توان ارزیابی کرد:‌ یکی ارزیابی تمدنی است. از حیث تمدنی، ایران مرکز یک تمدن تاریخی تحت عنوان تمدن ایران‌شهری است که تاکنون موفق شده فرازونشیب‌های سخت تاریخی را از سر بگذراند. واحد زمان در این چشم‌انداز، قرن است. در این چشم‌انداز با توجه به پایداری ایران پس از ترک‌تازی یونانیان، عرب‌ها، مغولان و ترکان و برآمدن نشانه‌هایی از قدرت سازگاری ایران در عصر حاضر در هضم پدیده مدرنیته و ژرفا یافتن فلسفه مدرن به سبک ایرانی آن در نظام اندیشگی ایرانیان، می‌توان امیدوار بود که پس از حضیض اجتماعی موجود، امکان بازتولید توان اجتماعی ایران وجود دارد، بنابراین می‌توان به آینده ایران خوش‌بین بود، هرچند در کوتاه‌مدت شرایط بسیار سخت است و نشانه‌های ازهم‌گسیختگی اجتماعی در ایران دیده می‌شود.

شکل‌گیری دولت مدرن
منظر دوم نگاه به ایران، از زاویه جریان‌های جاری در ایران امروز است. از این منظر، وضعیت بسیار مغشوش و سراسر آشوب و نااطمینانی است. بزرگ‌ترین عامل این شرایط نیز وضعیت امتناع از امکان شکل‌گیری دولت مدرن در ایران است. تا این لحظه تاریخی، برترین دستاورد بشر در شکل‌دهی نظم جهانی، پدیداری به نام دولت مدرن است که حکومتی غیرشخصی و مبتنی بر قانون مستقر می‌شود. حکومت ناشی از اراده یک ملت، با هویت شناخته‌شده، بر یک سرزمین معین و با مرزهای مشخص تحقق می‌باید. مرزهای حکومت‌ها از سوی سایر حکومت‌ها به رسمیت شناخته شده و مورد قبول جامعه جهانی است. مشروعیت حکومت‌ها در این نظام ناشی از اراده ملی است و اعمال زور و ابزار کنترل به موجب قانون در انحصار دولت است. همچنان ‌که ملاحظه می‌شود دو مفهوم اساسی و بنیادین این ساختار بین‌المللی را شکل می‌دهد: یکی مفهوم دولت۴ و دیگری مفهوم ملت۵ است. ایران در فرآیندهای تاریخی توسعه تا این لحظه در شکل‌دهی هر دو نهاد ملت و دولت به مفهوم مدرن آن ناموفق بوده است. هرچند به سمت آن حرکت کرده و توفیق‌هایی نسبی نیز کسب کرده است، لیکن تا رسیدن به حداقلی کارآمد از شکل‌دهی این دو نهاد هنوز با مانع‌های بنیادین روبه‌روست.

ضرورت هویت ملی
بزرگ‌ترین عامل امتناع شکل‌گیری دولت-ملت مدرن در ایران تا این لحظه تاریخی، مسئله استقرار نهاد ملت، اجماع درباره مفهومی به نام هویت ملی و قبول مرز سرزمینی برای آن است. آنچه هویت ملت‌ها را از حیث نهادی شکل‌ می‌دهد، عامل‌های مشترک تاریخی، تجربه زیستی مشترک انسان‌های درون سرزمین، تبعیت از یک دولت معین و قبول وفاداری و تعهد به سرزمین در قلمرو فرمانروایی یک دولت است. عامل تاریخی در تعریف ملت‌هایی که سابقه تاریخی طولانی دارند؛ و به‌عبارت دیگر ملت‌های تاریخی از وزن بیشتری نسبت به سایر عوامل برخوردار است. این موضوع درباره ایران، چین و بسیاری از کشورهای اروپایی بامعنی است. از این‌رو، در ایران نمی‌توان نسبت به مفهوم «ایران‌شهر» بی‌توجه بود. این مفهوم بخشی ناگسستنی از هویت ملی ایرانیان است. ایران در رویارویی با تحول‌های جهان مدرن، در بازتعریف هویت ملی ایران هنوز به وضعیت استقرار و اجماع ملی نرسیده است. در هویت‌های تاریخی عناصری چون دین، سرزمین و سبک زندگی، متغیرهای عمده شکل‌دهنده آنان بوده و هستند. به ‌هر روی، هویت مسیحی یا هویت کنفوسیوسی را نمی‌توان از ملت‌های اروپایی و یا چینی منتزع کرد. همچنان که هویت اسلامی و شیعی را نمی‌توان از ملت ایران جدا ساخت. با این وجود، تک‌متغیره ساختن هویت نیز موجب تعلیق و جنگ بی‌پایان خواهد شد. بی‌تعهدی به سرزمین در قالب‌های ایدئولوژیک یا جهان‌شمولی و یا در مقابل آن‌ها، قوم‌گرایی نیز از عوامل مؤثر در جهت خلاف شکل‌گیری نهاد ملت در قالب مدرن آن و منشأ جنگ‌های خون‌ریز و ویرانگر در دو قرن گذشته بوده‌اند. ایران نیز در کشاکش رویارویی با مدرنیته و عصر جدید، هم با پدیده سوسیال اینترناسیونال و هم با پدیده اخوان المسلمینی در قالب شیعی آن مواجه بوده است. همچنین، باید به برخی انگیزه‌های قوم‌گرایی که با تحریک خارجی گهگاه ظهور خارجی یافته است، اشاره کرد.
کوتاه‌سخن آنکه، ملت، پدیداری فراتر از قوم، دین، مذهب و ایدئولوژی است، در عین‌ِ حال که واجد همه آن‌هاست. فروکاست ملت به امت یا پیروان سوسیالیسم جهانی یا بی‌تعهدی به ملت در قالب جهان بی‌مرز، ثمری جز جنگ و خون‌ریزی ندارد. به هر روی، باید آگاهانه به موانع فراروی شکل‌گیری اجماع ملی در مورد مفهوم ملت در ایران توجه کرد. از منظر من، مؤثرترین عامل در این رهگذر بی‌توجهی به مفهوم «تاریخی بودن ملت ایران»، «اندیشه ایران‌شهری و ایده ایران» است. اجماع ملی تنها در چارچوب ایده ایران قابل‌ دستیابی است. مابقی عناوین بیش از اجماع‌آفرینی موجب جدال و منازعه خواهند بود.

پدیده بی‌دولتی و تعدد مراکز
نکته دیگری که در شرایط موجود باید بدان توجه کرد مسئله بی‌توجهی به «دولت‎محوری» است. تفرق و شاخه‌شاخه شدن منابع قدرت در ایران به نحوی است که عملاً کشور را با پدیده بی‌دولتی مواجه ساخته است؛ لذا به موازات دولت رسمی، جریان‌هایی با آن در سیاست داخلی و خارجی رقابت می‌کنند و در عمل دولت رسمی را از کارکرد انداخته‌اند. سخن ‌راندن درباره بی‌دولتی در سیاست داخلی تکراری و ملال‌آور است. تقریباً همگان آن را با رگ و پوست خود احساس می‌کنند، لیکن بی‌دولتی در حوزه سیاست خارجی این روزها، امنیت بین‌المللی ایران را در معرض مخاطره قرار داده‌ است. نکته‌ای که باید بدان توجه کنیم، ساختار امنیت ایران است. به گمان نگارنده، ایران باید به یک پرسش بنیادین در این باره پاسخ دهد که آیا او امنیت خود را در چارچوب روابط بین دولت‌ها تأمین و تضمین می‌کند یا آنکه آن را در اتحاد با گروه‌های مقاومت به دست می‌آورد؟ کارکرد ایده دولت‌محوری در اینجا معنی می‌دهد. بی‌توجهی با امر دولت‌محوری و یگانه بودن آن در هر سرزمین و پذیرش قدرت کاربست زور تنها برای او موجب شده است که همین امر در رویارویی با سایر قدرت‌ها نیز تکرار شود. اینک دولت‌های دیگر با چند دولت از سوی ایران روبه‌رو هستند. از این‌رو دولت‌های رقیب و از آنان مهم‌تر، دشمنی چون رژیم اشغالگر قدس از شکاف حاصل در میان دولت‌های متعدد ایران به نفع خود و به زیان ملت ایران بهره می‌برد و امنیت ایران را در مخاطره جدی قرار می‌دهد. به هیچ روی با پشتیبانی و جانبداری از حرکت‌های آزادی‌بخش و ملی مخالفتی ندارم، لیکن بر این باورم که ساختار امنیت یک کشور نمی‌تواند بر اتحاد استراتژیک با آنان تأمین شود. امنیت ملی تنها در روابط متعادل میان دولت‌ها بر اساساً مقررات بین‌المللی قابل دستیابی است. پذیرش این اصل، مستلزم بازنگری در بنیان‌های نظری سیاست خارجی و پایه‌های تأمین و تضمین امنیت ملی ایران در چارچوب دولت‌محوری است.


نظم بین‌الملل
راهکار خروج ایران از بحران روابط در وضعیت فعلی، نخست در درون ایران است که حکومت به مؤلفه‌های بنیادین تشکیل ملت احترام بگذارد و از رویکرد تک‌عاملی دین و ایدئولوژی عبور کند و مفهوم ملت را در قالب کلی‌ترین شکل آن بپذیرد و به حقوق ملت احترام بگذارد؛ البته این دستاورد تنها به یاری فهم ملی و رشد جامعه مدنی قابل دستیابی است. هرچند می‌دانیم هیچ حکومتی داوطلبانه بدین سو گرایش پیدا نمی‌کند و چنین حقوقی را برای ملت قائل نخواهد شد. بیش از این در این باره سخن نمی‌گویم، اما تأکید می‌کنم در ارتباط با امنیت بین‌المللی نیز چاره کار پذیرش اصل دولت‌محوری و بازی در چارچوب نظم بین‌الملل است. ممکن است ما منتقد و معترض نظم بین‌المللی حاکم باشیم و در جهت تغییر آن نیز تلاش کنیم. ایرادی به این امر نیست. خیلی هم خوب است، لیکن این بدین معنی نباید باشد که به قراردادها و معاهداتی که خود امضا کرده‌ایم بی‌توجه باشیم و تحت عنوان اینکه نظم حاکم عادلانه نیست که نیست، راهی را پیش بگیریم که موجب اجماع جهانی دولت‌ها علیه دولت-ملت ایران شویم و هیچ دستاوردی نیز نداشته باشیم. کوتاه کلام، راهکار ایران بازگشت به ایده دولت-ملت مدرن و یگانه در سرزمین ایران بر اساس ایده ایران است.

پی‌نوشت‌ها
1. Transnational Enterprises, TNEs
2. Intergovernmental Organizations, IGOs
3. International Non-Governmental Organizations, INGOs
4. statehood
5. nationhood

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط