بدون دیدگاه

«راه بیگانگان»؛ رابطه دین و خشونت

 

حمیدرضا عریضی

 

خلاصه: در سال ۲۰۱۷ گریم وود۱ در کتابی که به نام راه بیگانه نوشت، به‌تفصیل پدیده داعش را بررسی کرد (یادداشت ۱). از نظر او داعش توانسته بود با استفاده از مفاهیمی مذهبی که آن را به شکل خاصی تفسیر کرده بود خشونت را توجیه کند. این مفاهیم مذهبی از نظر وود زیربنای خشونت داعش را می‌سازند. این کتاب به‌طور گسترده خوانده شد و مورد نقدهای جدی قرار گرفت. در این میان، نقد استفان هارتوگ که بر جنبه‌های روان‌شناختی اعضای داعش پرداخته است و نقد محمد فادل که جنبه‌های سیاسی شکل‌گیری داعش را از بعدی تاریخی مدنظر قرار می‌دهد مهم بوده‌اند و در مجله Critical Review چاپ شده‌اند.

مقاله چاپ‌شده در مجله نیوزویک If Iran» ۲«FaIls,ISIS May Rise again بار دیگر توجه را به سمت ظهور مجدد داعش جلب نمود (یادداشت ۲). تام کانر در این مقاله به زمامداران امریکا هشدار داده شده است که تلاش برای شکست جمهوری اسلامی ایران به برآمدن مجدد داعش منجر خواهد شد. وود (۲۰۱۷) در راه بیگانه توجه همگانی را به این ظهور جلب کرده بود. او این ظهور را به یک بازی تشبیه کرده که در آن ابژه بازی ممکن است در جایی از بین برود، اما در نقطه دیگری به‌طور غیرمنتظره مجدداً سر برآورد. وود دلیل وجود داعش را خشونت ذاتی در ایدئولوژی آن‌ها دانسته و به‌نوعی دین را به خشونت ربط داده است، چون این کتاب با وجود زمان اندکی که از نگارش آن می‌گذرد بسیار مورد توجه قرارگرفته است؛ در این مقاله به‌طور مختصر این کتاب را معرفی و به برخی از نقدهای مهم برآن می‌پردازیم. این نقدها عمدتاً در مجله مهم Critical Review چاپ شده است.

گریم وود (متولد ۲۱ آگوست ۱۹۷۹ تقریباً هم‌زمان با وقوع انقلاب اسلامی ایران) روزنامه‌نگار موفقی است که برای مجله نیویورک قلم می‌زند. وی برای نگارش کتاب مهم راه بیگانه موفق به دریافت جایزه مهم گاورنر جنرال۳ شد.

گریم وود در کتاب راه بیگانه بر اساس مصاحبه‌ها و ارتباطات بسیار با تعداد زیادی از چهره‌های مهم جنبش داعش و طرفداران آن اظهار می‌دارد که ایده‌های اسلامی که در کتاب‌های بنیادین اسلام و به‌خصوص قرآن ریشه دارد و در جهت‌دهی و انگیزه دادن به بسیاری از پیروان جنبش‌های اسلامی نقش اساسی دارند؛ البته وود معتقد است که مذهب را نمی‌توان تنها عامل تأثیرگذار در اعضای داعش معرفی کرد و بعضی نشانه‌ها و خصوصیات شخصیتی نیز در میان افرادی که جذب این جنبش‌ها می‌شوند، تأثیرگذار است. با این حال او سعی دارد زمینه بحث را نه شخصیت که ایدئولوژی اسلام قرار دهد، به‌خصوص جنبه‌های آخرالزمانی آن که خلیفه، نقش ناجی جهان را ایفا می‌کند. داعش در ابتدا، دولت اسلامی عراق نام داشت و بنابراین خلیفه موعود خلیفه‌ای است که در عراق به‌صورتی نیابتی و استعاره‌ای از بازگشت خلیفه بغداد است. خلافتی که توسط دومین خلیفه عباسی ایجاد شد، اما با ایجاد زمینه در سوریه به داعش یا دولت اسلامی عراق و شام تبدیل شد که جولانی رهبر دیگر گروه افراطی مذهبی آن را نپذیرفت. رؤیای داعش خلافتی است که هم استعاره از خلیفه بغداد (عباسی) و هم خلیفه شام (اموی) است؛ خلافتی که قبلاً توسط آتاتورک شکل نوین به آن داده شد.

گریم وود در کتاب راه بیگانه با بررسی داعش به‌عنوان یک نمونه، از دیدگاه جامعه‌شناسی به این سؤال پاسخ می‌دهد که آیا بین مفاهیم اساسی اسلام و خشونت رابطه وجود دارد؟ (یادداشت ۳) و بر این اساس تصویری از گروه داعش و طرفداران آن‌ها که ایده‌های آخرالزمانی دارند به نمایش می‌گذارد. اگرچه که داعش امروزه کنترل مناطق وسیعی از سوریه را دیگر در دست ندارد، اما هراس از ادامه خشونت طرفداران و حامیان این گروه به‌خصوص کسانی که در شبکه‌های سایبری جهانی از آنان حمایت می‌کنند، همچنان وجود دارد. عنوان کتاب راه Stranger است، صفت Stranger هم به معنی بیگانه و هم به معنی تازه‌کار است و معنی دیگر آن هم غیرعادی است و در مورد افراد داعشی هر سه صفت مصداق دارد. انتخاب واژه Stranger توسط وود با دو ادعای داعش که خود را پیام‌آور آشنای وحی می‌دانند و خود را نه تازه‌کار که بازگشت‌کنندگان به ریشه‌های اصیل می‌دانند در تضاد است.

وود معتقد است که پدیده داعش یک ایدئولوژی است که سازمان یا محدوده‌ای ندارد و صرف وجود ایدئولوژیکی آن باعث بقای فیزیکی آن شده است. همچنین داعش سازمانی است که حتی اگر تا آخرین نفر عضو آن کشته شود، همچنان باعث برانگیختن سؤالات بسیاری در ذهن اندیشمندان و رهبران بالقوه دیگر خواهد شد و اگر این سازمان به‌طورجدی نقد نشود، خطر آن از میان نخواهد رفت و از جای دیگر سر برون خواهد آورد. وود از بازی Whac-A-Mole مثالی می‌آورد. این بازی در سال ۱۹۷۵ توسط کازوو از TOGO اختراع شد که مورد استقبال عموم قرار گرفت و حتی برای آن جشنواره‌هایی هم در ژاپن برگزار شد. در این بازی اگر بازیکنی را در جایی شکست دهید، از جای دیگری سر برمی‌آورد. وود این بازی را به از بین بردن داعش تشبیه کرده است که با شکست دادن داعش در صحرای افریقا به‌طور مثال؛ داعش می‌تواند از جنوب آسیا سر بیرون آورد. اینکه طرفداران داعش در سومالی، کنیا، اندونزی، تایلند، افغانستان و به‌خصوص کشورهای اروپایی غربی حضور دارند و هرگز محو نمی‌شوند (هرچند ضعیف می‌شوند) مؤید این تشبیه است.

در ادامه اذعان می‌کند که نوشته او بر اساس مصاحبه‌ها و اطلاعات به‌دست‌آمده از منابع داعشی گردآوری شده که به سه موضوع منتج شده است:

۱. ایدئولوژی یک موتور محرکه قوی برای فعالیت‌های فردی پیروان داعش است.

۲. ایدئولوژی آن‌ها یک نوع خاص از پیکارجویان سلفی است و از ایدئولوژی القاعده مجزاست، گرچه با آن‌ها تشابهاتی هم دارد.

۳. در تحلیل داعش به‌صورت نظام‌دار نقش ایدئولوژی دست‌کم گرفته شده و ریشه‌های آن درک نشده است.

از نظر وود دانشمندان علوم اجتماعی همواره نسبت به گروه‌های فعال تروریستی بی‌تفاوت بوده‌اند و با وجود مقاله‌های کم در این حوزه، نقش مذهب در همان مقاله‌های اندک هم کمتر مورد توجه قرار گرفته است. چنین کم‌توجهی حتی در سازمان FBI برای در نظر نگرفتن جنبه‌های مذهبی جنبش‌هایی که از بطن آن‌ها تروریسم سر بیرون می‌آورد وجود دارد که اگر غیر از این بود، شاید کشتار و خودکشی در فرقه داوودیه اتفاق نمی‌افتاد. با این نگاه کتاب وود جزو کتاب‌هایی رده‌بندی می‌شود که سعی دارد رمز خشونت در فرقه‌های مذهبی را به نوع خاص آن مذهب ربط دهد. وود در کتاب خود سعی دارد ایدئولوژی داعشی‌ها رادیکال مسلمان را تجزیه‌وتحلیل کند که نگاه منسجم به جهان داشته و او ریشه‌اش را تفسیر از کتاب مقدس اسلامی می‌داند. از نظر وود ایدئولوژی آن‌ها بسیار متفاوت از مسلمانان میانه‌روست. او آن‌ها را با خوارج زمان حضرت علی بن ابیطالب (ع) مقایسه می‌کند که برای هر دو گروه شیعه و سنی منفور هستند، آن‌ها علیه حاکمیت دست به شورش زدند و دیگر مسلمانان را کافر و مشرک خطاب کردند و عقوبت سختی را برای مسلمانان دیگر در نظر می‌گرفتند. جای تعجب نیست که مسلمانان دنیا اکنون آن‌ها را نپذیرند و حتی ضد اسلام بدانند و طارق رمضان، محقق بزرگ اسلام، داعش را بیشتر گروهی سیاسی بداند تا مذهبی، این موضوع در مذاهب بزرگ بودایی، مسیحی و یهودی نیز وجود دارد؛ یعنی رهبران میانه‌رو این ادیان نیز جنبش‌های خشونت‌آمیز در دین خودشان را محکوم می‌کنند.

وود را به‌عنوان متخصص برجسته ISIS (داعش) در غرب عراق می‌شناسند. مقالات او بسیار تأثیرگذار بوده است. یکی از مقالات او که بسیار خوانده شده است با عنوان فرعی «آیا روم نشان افتخار نهایی داعش است؟» علیه درک آخرالزمانی ترامپ نوشته شده بود که در قالب این جمله او بیان شده بود که «پاپ فرانسیس از انتخاب او به ریاست‌جمهوری خشنود است، چون اگر او نبود داعش واتیکان را مورد هجوم قرار می‌داد» و پاپ فرانسیس بدون اشاره به نام ترامپ نوشته بود که او ترجیح می‌دهد به‌جای دیوار کشیدن، پلی به‌سوی غیرمسیحیان کشیده شود که آشکارا به انتقاد از اراده ترامپ در کشیدن دیوار در مرز مکزیک می‌پرداخت.

یکی از اولین مرورهای کتاب را «دکستر فیلکینس»۴ در نیویورک‌تایمز (۲۰۱۷) نوشته است که وود را بر این مبنا مورد انتقاد می‌دهد که تمرکز را بیش از حد برروی جهان‌بینی اسلامی رادیکال داعشیانی دارد که خارجی بوده یا تغییر دین داده‌اند و هیچ‌کدام از مبارزان داعشی ساکن عراق و سوریه نبوده‌اند. این انتقاد از شیوه نمونه‌گیری وود است. نمونه‌های او سوگیرانه بوده و تورش گزینش۵ در آن وجود دارد. این تورش و سوگیری این واقعیت را نادیده می‌گیرد که زمینه عضوگیری آن‌ها از سرکوب در دولت نوری مالکی به‌خصوص در فلوجه آغاز شد.

وود اطلاعات خود را از منابع مختلف (توییت‌های طرفداران داعش، نشریات و وب‌سایت‌هایشان) جمع‌آوری کرده است. این تورش نمونه‌گیری مثلاً از اینجاست که بخشی از نمونه‌های اروپایی غربی که برای کم کردن فاصله خود از میدان نبرد از فضای مجازی استفاده می‌کنند در نتیجه‌گیری وود بیشتر اثر را دارد. سؤال دیگری که مطرح می‌شود این است: آیا این موارد خشونت تنها در اسلام دیده می‌شود؟ (یورگنسمیر، ۲۰۱۷)۶ نمونه‌های خشونت‌بار زیادی در ادیان مختلف اعم از مسیحیت، بودا و هندو در کنار اسلام دیده می‌شود و در تمامی آن‌ها مشابهت‌هایی به دور از اینکه برخاسته از چه سنت و مذهبی هستند، یافت می‌شود و همه آن‌ها مواضع خود را بر اساس ترکیبی از اقتدار کتاب مقدس و سابقه تاریخی خود بیان می‌کنند. نمونه این خشونت‌ها را در راستگراهای افراطی اسرائیل (نگاه کنید به اسپرنیزاک۷۱۹۹۱) یا در میان بودائیان ژاپن در گروه «اوم شینریکو»۸ که در راه‌آهن ژاپن، گاز سمی را منتشر کردند می‌توان دید. در آنجا کسی این رفتارها را به آیین یهود یا بودا نسبت نداد.۹

بررسی دنیای افراط‌گرایان اسلامی بدون مقایسه برابر که درواقع نقش گروه کنترل در تحقیقات جامعه‌شناسی را دارد و با نادیده گرفتن بافت اجتماعی سیاسی، این فرضیه را به وجود می‌آورد که این اتفاقات تنها در دین اسلام روی می‌دهد.

عنوان فرعی کتاب وود نه روبه‌رو شدن با عقاید داعشی، بلکه روبه‌رو شدن با عقاید حکومت اسلامی است و به این می‌پردازد که حامیان حکومت اسلامی چه انگیزه‌هایی دارند و پیوستن به داعش چه جذابیت‌هایی برای آن‌ها دارد. نمونه‌های به کار گرفته توسط وود، عده‌ای از حامیان ایدئولوژی جهادی و نه مبارزان ساکن در عراق و سوریه هستند. برای پاسخ به این سؤال باید داعشیان را عمیقاً و از درون بفهمیم. احتمالی که در این مورد مطرح می‌شود؛ جذابیت ایدئولوژی دینی آنان است که تنها یک بخش این جذابیت را شامل می‌شود.

عقاید و ایده‌ها به‌عنوان متغیر مستقل، رفتارهای اجتماعی را تبیین می‌کنند (یادداشت ۴)، اما لازم است که آن‌ها را در بافت اجتماعی دید، درواقع مارکس بر نقش بافت اقتصادی اجتماعی در شکل‌دهی به ایده‌ها تأکید کرده است (یادداشت ۵)؛ در اینجا دو گروه نظریه در مورد رابطه دین و خشونت وجود دارد، گروه اول مانند ریچارد داکینز۱۰ (۲۰۰۶) مدعی هستند، طبیعت مذهب، گرایش به خشونت دارد و از سمت دیگر هواداران دین مانند کارن آرمسترانگ۱۱ (۲۰۱۴) را می‌بینیم که معتقد است زمانی که ایده‌های مذهبی باعث خشونت می‌شوند در حقیقت از زبان دین برای توجیه و تشدید درگیری‌های اجتماعی برای کسب قدرت استفاده می‌شود.

نکته مهم اینجاست که وود فرضیه خود را بر اساس اطلاعات به‌دست‌آمده از افرادی مطرح کرده که با آن‌ها مصاحبه کرده است. این افراد در جبهه جنگ داعش حضور نداشته و صرفاً از آن‌ها طرفداری می‌کردند، آیا می‌توان این روش را منطبق با پدیدارشناسی یا مردم‌شناسی درست دانست؟ چون نمونه او ممکن است به دلایل دیگری (مثلاً فقر و تبعیض) و نه جهان‌بینی خود طرفدار خشونت عاملی شده باشد.

وود در مقاله دیگر خود که بعداً نیوریپابلیک در ۲۰۱۴ چاپ کرده است سه نوع مردان مبارز داعش را معرفی می‌کند که شامل ضداجتماعی‌ها، معتقدان واقعی و مصلحت‌گرایان سنی مذهب هستند. آنچه او در کتاب خود نقل کرده، تنها بررسی گروه دوم است، اما چه چیزی این سه نوع مبارز را به هم پیوند می‌دهد؟ احتمالاً خشونت درصحنه‌های واقعی جنگ، بیشتر توسط گروه اول انجام گرفته است. در بخش جالبی از کتاب وود تفکر آخرالزمانی داعش (مک کانت۱۲، ۲۰۱۵) را بررسی می‌کند، پیش‌بینی یک مواجهه کیهانی میان حق و باطل که آمدن منجی و شروع یک دوره جدید را نوید می‌دهد. نویسنده کتاب به نقل از «نورمن کوهان» جامعه‌شناس که جنبش‌های اروپایی وسطایی را بررسی کرده می‌گوید آن‌هایی که به این جنبش‌های جهادی می‌پیوندند؛ دنیا را مکانی خطرناک و ناامیدکننده می‌دانند و در تلاش برای سامان دادن به آن هستند و توماس هگامر۱۳ (۲۰۱۷) که در مورد گروه داعش تحقیق و تفحص کرده معتقد است که جذابیت این جنبش در ایده‌ها و اعتقادات مذهبی نیست، بلکه در جهان‌بینی کلی‌ای است که با اشاره به مذهب سعی می‌کنند، آن را توصیه کنند. آنچه در مورد داعش بیشتر دیده می‌شود افرادی هستند که در قطب افراطی (کرانه‌ای) خشونت را به حد اعلی به نمایش می‌گذارند. مسلماً رهبران داعش از به نمایش گذاشتن خود در جنبه عمومی خشنود هستند و تمایل به ایجاد ترس، پیروان آن‌ها را افزایش می‌دهد.

یکی از منتقدان مهم کتاب وود، استفن هرتاگ است (یادداشت ۶) به نظر او دیدگاه‌های داعش ربطی به ایدئولوژی اسلام نداشته و رهبران داعش از هم‌نشینی مفاهیمی که برای افراد ضداجتماعی جذاب است، برای عضوگیری استفاده کرده‌اند. درواقع وود معتقدان واقعی داعش را از کسانی که ضداجتماعی بوده و به این گروه پیوسته‌اند جدا کرده است، اما استفن هرتاگ تصور می‌کند که ویژگی افراد ضداجتماعی و اعضای داعش آن‌چنان درهم تنیده شده است که بهتر است داعشی‌ها را ضداجتماعی بدانیم. هرتاگ به روان‌شناسی افراد داعشی به‌طور ویژه توجه کرده است و در صدر این ویژگی‌ها بر میل به دیده شدن تأکید می‌کند. افرادی که نادیده گرفته شده و به آن‌ها توجهی نشده و احساس بی‌معنی بودن در زندگی داشته‌اند ناگهان با یک جهان‌بینی مواجهه می‌شوند که به آن‌ها احساس معنی‌دار بودن می‌دهد؛ اینکه آن‌ها اهمیت دارند. داعش از این خلأ نهایت استفاده را کرده است. نظریه در طلب اهمیت داشتن۱۴ (SQT) کروگلانسکی۱۵ و فیشمن ۲۰۰۶ مهم‌ترین بعد افراد داعشی را در اهمیتی می‌داند که بعد از پیوستن به این گروه افراد داعشی برای خود پیدا می‌کنند. نظریه طبقه‌بندی اجتماعی تاجفل در روان‌شناسی اجتماعی بین دو گروه تفکیک قائل می‌شود، ما و دیگران۱۶ و تعلق به گروه خودی، حتی اگر این تعلق بر مبنای ارزش‌های نادرست باشد برای افراد گروه خودی نوعی جذابیت پدید می‌آورد.

نوشته‌های تاریخی و بنیادین اسلامی مانند کتب ادیان مسیحیت و یهودیت برای پیروان امروزی این مکاتب مسائل مبهمی دارد و داعش با زیرکی این مسائل را بیرون کشیده و به شیوه‌های افراطی تعبیر کرده و باز بر اساس همان نوشته‌ها، مکاتب اسلامی دیگر را بدعت‌گذار و جزو خوارج نامیده است. اینکه گروهی خود را اصیل و دیگران را خوارج (در مصاحبه با تودنهوفر) قلمداد نمایند، نوعی اهمیت قائل شدن برای گروه خودی و طبقه‌بندی اجتماعی است. یکی از افراد داعش در مورد مسیحیان و یهودیان به او می‌گوید:

«یهودیان و مسیحیان و بنا به گفته برخی علما، همین‌طور آتش‌پرستان امکان این را دارند که در دولت اسلامی جزیه پرداخت کنند، مالیات سرانه یا پناهندگی. اگر آن را پرداخت کنند، بدیهی است که از حمایت ما برخوردار می‌شوند و می‌توانند بر دین خودشان بمانند. مجازند همه چیزهایی که در دینشان هست انجام دهند. البته مجاز نیستند که دیگران را دعوت به آن دین کنند، اما مسلم است که تحت حمایت ما هستند و می‌توانند در آرامش زندگی کنند.»

این خود حسی از اهمیت داشتن و برتر بودن نسبت به افراد دیگر می‌دهد که حتی می‌توانند برخی را موردحمایت قرار داده و برخی دیگر را به مرگ محکوم کنند یعنی سرنوشت دیگران را رقم بزنند. نمونه آن برخورد با شیعیان است. راهی که این بیگانگان در کتاب وود در مقابل شیعیان قرار می‌دهند پرداخت جزیه نیست، فقط مرگ است. تنها راه رستگاری آنان از مرگ توبه است مشروط به اینکه قبل از اسیر شدن بتواند اثبات کنند که توبه کرده‌اند.

فرد داعشی می‌گوید: «آن‌ها یک راه دارند. ابوبکر بغدادی این راه را به تمام کسانی که در ورطه ارتداد و کفر افتاده‌اند، پیشنهاد کرده است. اگر تا زمانی که ما بر او غالب نشدیم توبه به اظهار پشیمانی کند، توبه‌اش را می‌پذیریم. فرقی هم نمی‌کند که چه تعداد از ما را کشته باشد. حتی اگر صدها نفر از ما را هم کشته باشد، توبه‌اش را می‌پذیریم و به‌عنوان مسلمان او را برادر خود می‌دانیم، اما اگر این کار را نکند او را خواهیم کشت.»

برای شیعیان امکان پرداخت مالیات پناهندگی و غیره وجود ندارد یا اسلام یا شمشیر. کسی که این حس از اهمیت داشتن را برجسته ساخت ابوالاعلی مودودی بود که با نقدی بر همه تاریخ اسلام آن را مملو از جهل و ضلالت می‌دانست و بنابراین در پیروان خود این حس را پدید آورد که انگار آن‌ها نخستین مسلمانان واقعی هستند. متأسفانه دیدگاه‌های مودودی هرگز در جامعه ایران نقد نشده و ریشه‌های خشونت‌آمیز آنکه آماج خود را اینک شیعیان می‌داند به دلیل سمت‌وسو به جهت غرب برعکس موردستایش قرار گرفت، اما نکته جالب اینکه سید قطب که مرید مودودی بود با این نوع از نگرش‌ها همدلی داشت. مودودی دو نوع دشمن را تفکیک کرد که دشمن قریب و بعید بود. داعش بعداً از این مفهوم استفاده کرد، اما در چرخشی مفهومی آن را بازتعریف کرد. دشمن بعید که در کشورهای غربی زندگی می‌کرد و دشمن قریب که با بازتعریف زرقاوی ازجمله شیعیان بودند. تودنهوفر در مصاحبه با یک فرد داعشی با نوعی انزجار می‌گوید این چیزی که شما می‌گویید بسیار خشونت‌آمیز است و پاسخ می‌شنود که این گفته من نیست، این نظر اسلام درباره این افراد است، حکم ارتداد است، هر کس که مرتد باشد کشته می‌شود و دایره گروه خودی آن‌چنان تنگ می‌شود که شیعیان را در آن جایی نیست. با مراجعه به گذشته دیده می‌شود که توصیه‌های آیت‌الله بروجردی (شیعه) و شیخ محمود شلتوت (سنی) چه پادزهرهای مهمی علیه این تنگ کردن دایره مسلمانی بود و حتی توصیه آتاتورک به رضاشاه در مورد ازدواج یک پادشاه شیعی با شاهزاده‌ای سنی (فوزیه) را هم می‌توان فضاسازی برای پیوند این دو گروه دانست. درگذشته تاریخ شیعه و سنی به هم بسیار نزدیک بودند. حسن انصاری تصور می‌کند که بیشتر از آنکه صفویه در ایران شیعه را رواج داد، قبل از آن شیعه که در عهد گورکانیان رواج یافته بود صفویه را بر سرکار آورد. مولوی شاعر بزرگ سنی زیباترین اشعار را در مدح امامان شیعه سروده است. (از علی آموز اخلاص عمل و کجایید ای شهیدان خدائی).

رهبران داعش برای پذیرش این خشونت، وحشی‌گری و تجاوز عمومی خود ریشه و اساسی مطابق با متن کتاب مقدس یافته‌اند که شامل استفاده گسترده از بردگان جنسی نیز می‌شود.

در کتاب راه بیگانه وود به یکی از انگیزه‌های مهم افراد داعش در جنگ اشاره می‌کند: داشتن برده. این مالکیت هم برای انجام دادن کار در مورد مردان است. کاری که بدون مزد انجام می‌گیرد و از نظر افراد داعش ریشه در سنت سلف دارد. یورگن تودنهوفر که از نزدیک در موصل ده روز با افراد داعش بوده است از زبان یکی از آن‌ها می‌گوید:

«قوانین خاصی وجود دارد. وظایفی هست که برده باید آن‌ها را انجام بدهد. مسلماً مزدی دریافت نمی‌کند، خب یک نفر مالک این شخص است و باید برایش وسیله معاش، جای خواب، غذا، پوشاک و غیره فراهم کند، اما مهم‌ترین جاذبه مربوط به زنان است که به کنیزی گرفته می‌شوند. وود اشاره می‌کند که پیامبر اکرم سه کنیز به نام‌های ماریه قبطیه (مسیحی)، ریحانه و صفیه (هر دو یهودی) داشت. از نظر افراد داعش کنیز هیچ حقوقی نداشته و مقاربت با کنیزان تجاوز به شمار نمی‌آید، حتی اگر خلاف میل آنان باشد» تودنهوفر که در کتاب ده روز با داعش مصاحبه‌های خود با افراد داعش را نقل می‌کند نیز در مورد مشابهی از آن‌ها سؤال می‌کند که آیا وادار کردن زنان به مقاربت، تجاوز به شمار نمی‌آید و پاسخ می‌شنود «این مسئله نسبی است. وادار کردن چه مفهومی دارد؛ وقتی شخص متعلق به کسی باشد، وادار کردن به چه معناست؟» و وقتی برای اطمینان مجدداً سؤال می‌پرسد که: پس طبق نظر شما تجاوز به یک برده، تجاوز محسوب نمی‌شود. پاسخ می‌شنود که «مفهومی به نام تجاوز به برده وجود ندارد. وقتی فرد برده نباشد مقاربت عملی منافی عفت است که در صورت تأهل مجازات آن سنگسار است. اگر متأهل نباشد، صد ضربه شلاق مجازات آن است اما در مورد برده خود، اختیاردار اوست و هرگونه که بخواهد می‌تواند با او رفتار کند.»

هرتاگ معتقد است که وود می‌بایست این جنبه از داعش را نیز پررنگ می‌کرد که برخلاف دیگر افراطیان اسلامی مانند وهابیون عربستان که از نظر دیدگاه به داعش بسیار نزدیک هستند؛ داعش در تطبیق دادن خود با دنیای مدرن و اختیار کردن دیپلماسی و سازش ضعیف عمل کرده است. گروه داعش یکی از احادیث پیامبر را نقل‌قول می‌کند؛ پیروان من به چندین فرقه تقسیم می‌شوند و در آخر همه آن‌ها جز یکی به جهنم وارد می‌شود. به نظر داعش دلیل کم بودن تعداد پیروانش همین پیش‌بینی پیامبر است. این تأکید بر اهمیت اقلیت بر اکثریت که مخالف روح دموکراسی غربی است را داعش با ارجاع به آیاتی از قبیل «قلیل من عبادی الشکور و اکثرهم لایعقلون» توجیه می‌کنند.

ازنظر یورگنسیمر (۲۰۱۸)، بیش از ایدئولوژی، شخصیت پیروان داعش مهم است. او در بازبینی انتقادی وود به بررسی انگیزه‌های پیوستن به داعش و انتخاب‌های مصاحبه‌شوندگان نشان می‌دهد که مثلاً آیین پاگشایی که با ناهماهنگی شناختی تبیین می‌شود در جذب آن‌ها به داعش مؤثر است. آئین پاگشایی در فرقه‌های افراطی به‌طور مفصل توسط روان‌شناسان اجتماعی موردبحث قرار گرفته است. در این فرقه‌ها هزینه عضویت زیاد است و همین آن‌ها را جذاب می‌کند، چون توجیه بیرونی وجود ندارد باور عمیقی در پیروان سنت به سازمان ایجاد می‌شود که همان توجیه درونی است.

هرتاگ در کتاب مشترکش با دیگو گامبتا با نام مهندسی جهاد به شخصیت اعضای داعش پرداخته است. در این کتاب هرتاگ به سه ویژگی شخصیتی اشاره شده است (یادداشت ۷) که علاقه فردی برای گرایش به گروه‌های اسلام تندرو را افزایش می‌دهد: اول، نیاز به مطرح شدن، ویژگی که میل به دیده شدن را می‌رساند. دوم، ویژگی شخصیتی میل افراطی به بیزاری از دیگری که با تطهیر اخلاقی و اخلاقیات سنتی مرتبط است و سوم، میل شدید به مرزبندی داخل گروه و بیرون گروه. گاهی هم‌مرز خاصی را نمی‌توان بین این سه ویژگی شخصیتی ترسیم کرد. مثال مادر جهادگر ابوقتاده که در کتاب یورگن تودنهوفر با نام خانم E معرفی شده است (یادداشت ۸)، پسر او اصلاً مسیحی و به نام کریستیناست اما با نوعی تبعیض معکوس نسبت به همکلاسی خود به اسلام می‌گرود و نام ابوقتاده را انتخاب می‌کند (میل به دیده شدن)، درحالی‌که او نخست یک پروتستان آلمانی بوده است. بعداً او از پروتستان‌ها و من‌جمله پدر و مادرش تبری می‌جوید (بیزاری از دیگر و مرز بعدی). همان‌طور که قبلاً گفته شد نظریه در طلب اهمیت داشتن و معنی (SQT) با ویژگی اول شخصیتی که هرتاگ برای افراد داعشی قائل است رابطه دارد، اما این ویژگی در افراد داعشی اکثراً با جست‌وجوی هیجان۱۷ پیوند می‌خورد (شومپه و بلانگر۱۸، ۲۰۱۸)، افرادی که در درون با کمبود هیجان روبه‌رو هستند که اکثراً از دیده نشدن و مطرح نشدن و بااهمیت نبودن ناشی می‌شود، در جست‌وجوی هیجان بخشیدن به زندگی خود هستند. مأنس اشپربر۱۹ در کتاب معروف جباریت در زبان فارسی که اتفاقاً دو ترجمه از آن توسط کریم قصیم (۱۳۶۳) و علی صاحبی (۱۳۸۴) وجود دارد به این ویژگی شخصیتی در افرادی که با خشونت زیاد رنج بر قربانیان خویش جاری می‌سازند اشاره می‌کند که به دلیل ترس سعی می‌کنند مانند فرد پرخاشگر رفتار کنند این رفتار به دلیل همانندسازی با پرخاشگراست که نخستین بار فروید در عقده ادیب آن را شناسایی کرد. افراد عضو گروه داعش احتمالاً افرادی هستند که از خشونت انجام‌شده توسط رهبران گروه بسیار بیمناک‌اند. یک راه غلبه بر این ترس آن است که مانند آن‌ها رفتار کنند؛ یعنی نقش مفعولی خود را به نقش فاعلی تبدیل کند. اشپربر این ترس را ترس تهاجمی نامیده است (یادداشت ۹).

تحلیل هرتاگ از نشانه‌های شخصیتی بسیار ارزشمند است، اگرچه این تحلیل تنها می‌تواند نشان دهد ایدئولوژی داعش چگونه شکل گرفته است، ولی خشونت آن را توجیه نمی‌کند. در مورد دیدگاه هرتاگ باید افزوده شود که سه خصیصه شخصیتی که در فوق مطرح شده است نه‌تنها در داعش که در تمام افرادی که به دنبال یک ایدئولوژی این‌چنینی می‌گردند دیده می‌شود و گرویدن به داعش بستگی به این دارد، که کدام ایدئولوژی در آن زمان در دسترس این افراد بوده است. داعش را می‌توان ترکیبی از نهیلیسم و خودبزرگ‌بینی (هیبرید دو ویژگی) دانست. پیدایش این نوع از نهیلیسم را نیچه پیشگویی کرد.

نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت، از نوعی نهیلیسم سخن می‌گوید که به دلیل از بین رفتن ارزش‌های الهی است؛ اما نوع دیگری از نهیلیسم نیز وجود دارد که در آن افراد با ارزش‌های الهی هادی و راهبر بی‌خبران از ارزش‌های الهی هستند. نمونه آن اعضای داعش با تلقی خاص خود از اسلام هستند یکی از آنان در گفت‌وگو با یورگن تودنهوفر، انتخابات در جوامع غربی را مترادف با کفر می‌داند. این دقیقاً موضعی است که اولین بار ابوالاعلی مودودی اختیار کرد. متأسفانه بدون توجه به این ویژگی‌ها افرادی او را احیاگر اسلام می‌دانستند و او را ارج می‌نهادند. بعد از آثار نیچه در مورد نهیلیسم، تمدن غرب سعی کرد با تکیه بر خود، جامعه را سامان کند. احتمالاً نقدهای زیادی بر دیدگاه‌های او می‌توان وارد کرد. نکته جالب یکی از افراد داعشی است که آزادی‌ای که به تصور خود از آن برخوردار است برتر از آزادی در تمدن غرب می‌شمارد. او به تودنهوفر می‌گوید:

«غرب معنای واقعی آزادی را نمی‌داند. برای همین بین ما و آن‌ها سوءتفاهم زیادی وجود دارد. آزادی در غرب به این معناست که هر کس هر کاری که می‌خواهد می‌تواند انجام دهد بدون آنکه به حرف کسی گوش کند. برای ما آزادی به معنای رهایی از خواسته‌های دنیوی است. برای همین است که ما می‌توانیم زندگی ساده‌ای داشته باشیم، چون فارغ از میل به مادیات هستیم. این جملات تقریباً عیناً بازگویی جملات ابوالاعلی مودودی است. فردی که آزادی و لیبرالیسم را مترادف با جهل می‌دانست و شدیداً مخالف نظام‌های مشروط در جوامع مسلمان بود.»

هنگامی‌که تودنهوفر با رجوع به متن کتاب قرآن به نگرشی همدلانه، تبعیت افراد داعش از کتاب قرآن را با این جملات موردتردید قرار می‌دهند:

آیا این اعمال هیچ نسبتی با قرآن دارد که سوره‌هایش به‌طورمعمول با این کلمات شروع می‌شود: «به نام خداوند بخشنده و مهربان». پس بخشندگی داعش کجاست؟ داعش با این همه بی‌رحمی چطور می‌تواند ادعا کند که به کتاب خدا عمل می‌کند؟

پاسخی می‌شنود که در نگرش بدبینانه توماس هابز دیده می‌شود، اما این بار یک مسلمان داعشی این جملات را بیان می‌کند: «کسی که مقتدر است می‌تواند بخشنده باشد. کسی که ضعیف است باید گرگ باشد» آیا فردی که چنین تلقی از اسلام دارد به‌راستی مسلمان است؟ در ادامه فرد داعشی در گفت‌وگو با تودنهوفر رویکردی نسبتاً ملایم با مسیحی و یهودی و پیروان کتاب الهی را در پیش می‌گیرد درصورتی‌که برعکس با مرتد خواندن شیعیان، دیدگاهی سخت افراطی نسبت به آنان نشان می‌دهد. اندیشمند بعدی محمد فادل از نگاه تاریخ کتاب راه بیگانه وود را نقد می‌کند. از نظر محمد فادل (۲۰۱۹)، آرمان‌هایی که منجر به داعش شده‌اند، ایده‌آل‌هایی هستند که کشورهای عربی پس از استعمار از زمان فروپاشی امپراتوری عثمانی تبلیغ کرده‌اند. برخلاف آرمان‌های دیرپای قانون اسلامی، کشورهای عربی پس از استعمار تلاش کرده‌اند تا استبداد خود را از طریق تعهد رسمی به‌نوعی از هنجارهای اسلامی قانونی کنند. ازآنجاکه اسلام یک گفتمان سیاسی آماده برای مقاومت در برابر استبداد فراهم می‌کند، جای تعجب نیست که جنبش‌های «اسلامی » پان‌عربی در برابر استبداد مقاومت کرده و دغدغه اصلی خود را به وجود آورده‌اند.

اما داعش سیاست ضد استبداد جنبش‌های سیاسی مدرن پان عربی و «اسلامی» را رد می‌کند و در عوض مفهوم مذهبی استبدادی و آخرالزمانی از سیاست را ارائه می‌دهد که به دور از جریان اصلی اهل سنت و به دور از استبدادهای سیاسی کشورهای عربی است. از این نظر، هم‌افزایی عمیقی بین داعش و تمایلات دولت عربی مدرن وجود دارد که هر دو خود را به‌عنوان تنها گزینه جایگزین برای استبداد نشان می‌دهند. بنابراین، تنها راه‌حل بلندمدت برای داعش اصلاح استبداد کشورهای عربی پس از استعمار غرب است.

در اینجا با این سؤال روبه‌رو می‌شویم که آیا ایدئولوژی سیاسی داعش، می‌تواند تأثیر ماندگاری بر سایر جنبش‌های سیاسی با محوریت اسلامی داشته باشد؟ مانند القاعده یا شاید یک جنبش سیاسی جدید است که هنوز به دنیا نیامده است.

وود در خاتمه کتاب خود این امکان را مطرح می‌کند و تا آنجا که استدلال کرده داعش می‌تواند از هرج‌ومرج و جنایت در هرکجا که پیدا شود بهره ببرد، برای خود و هم‌قطاران خود پایه و اساس بسازد. وود در مورد وخیم‌تر شدن اوضاع بیان می‌کند که گسترش سلفی‌گرایی در سراسر جهان تضمین می‌کند که یک حوزه آماده -حتی اگر اکثر اوقات غیرفعال باشد- نوعی ارتش بالقوه خفته برای داعش است که می‌تواند در شرایط مناسب فعال شود. وود تصور می‌کند که بذر پرورش این حوزه در اسلام یا حداقل نوع خاصی جهان‌بینی از آن وجود دارد. وود همچنین تصور می‌کند که ایدئولوژی آن‌ها به قوت آنان در عزمشان کمک کرده و به‌طور قطعی اقداماتشان را شکل داده است و از آنجا که پیدایش داعش در جهان‌بینی اسلام ریشه دارد امکان ظهور جنبش‌های دیگر نظیر آن را در آینده باید منتظر بود.

محمد فادل عناصر تشکیل‌دهنده هویت دولت-ملت در کشورهای عربی را زبان، مذهب و تاریخ می‌داند که به دلیل شکست ملت‌سازی در این کشورها بعد از جنگ جهانی اول مفاهیم پان‌عربیسم و پان‌ترکیسم شکل گرفت؛ البته کشورهای عربی به‌جز مراکش که جانشین امپراتوری عثمانی به‌طور مستقیم یا غیرمستقیم شده‌اند تاریخ پس از جنگ جهانی اول این ملت‌ها را مشخص کرده است. همان‌طور که جیکوب لاندو، در کتاب مهم خود پان‌ترکیسم نشان داده است که پان‌ترکیسم با گرفتن عنوان خلیفه از آخرین سلطان عثمانی صورت گرفت. عنوان خلیفه رؤیای پان‌اسلامیسم بود. اتفاقاً زمانی که عنوان خلیفه از آخرین سلطان عثمانی گرفته شد برخی از نخبه‌های شیعی در هند به آن اعتراض کردند. لقب «خلیفه» را سلطان سلیم (۱۵۲۰-۱۵۱۲) بعد از تسخیر مصر و آوردن آخرین خلیفه مملوکین به استامبول به خود الحاق کرد. پان‌اسلامیسم هدفی بود که سلاطین عثمانی دنبال می‌کردند و با پایان جنگ جهانی اول با شکست در پروژه ملت‌سازی در کشورهای عربی این مفهوم فرو مرد. به‌جز ترکیه که به کمک پان‌ترکیسم -که آن‌هم ابتدا در شوروی شکل گرفت- تا حدی پروژه ملت‌سازی را دنبال کرد کشورهای عربی در آن ناموفق بودند و شاید به همین دلیل و از این نقطه شکاف، داعش ظهور یافت. محمد فادل؛ آن را میراث شکست سه‌گانه سیاسی حاصل از تعارض‌های حل‌نشده بین ناسیونالیسم محلی، ملت‌سازی پسااستعماری به‌عنوان منبع اولیه برای هویت سیاسی شهروندان و رشد هویت‌های فراملی عرب و مسلمان می‌داند و به اعتقاد فادل به کمک این قوانین استبدادی یک مخزن برای استخدام نیروهای داعش و سایر پروژه‌های سیاسی پان اسلامی به‌طور بالقوه وجود دارد.

دیدگاه بسیاری از نویسندگان غربی در مورد داعش کاملاً به زمان حاضر و تحولات کنونی ربط دارد و آن را برخلاف فادل پدیده‌ای تاریخی نمی‌دانند. مثلاً تودنهوفر (۲۰۱۵) که کتاب او ده روز با داعش با ترجمه عبداللهی و معین‌الدینی منتشر شده است، داعش را زاده ابومصعب زرقاوی و پس از جنگ عراق (۲۰۰۳) می‌داند و به‌خصوص «ویدئوی» سربریدن نیکولاس برگ امریکایی را سرآغازی برای شهرت داعش می‌داند؛ یعنی در همان زمانی که القاعده زرقاوی را پذیرفت و شعبه القاعده در عراق AQI متولد شد.

سؤال مهم این است که کار داعش را یک فرد منحرف ضد اجتماعی انجام می‌دهد که دلیل او یک امر روان‌شناختی است یا مذهب، چنین خشونتی را مجاز می‌شمارد که داعش مدعی آن است. درواقع به نظرم در همه ادیان خشونت‌هایی از این قبیل را می‌توان یافت. نمونه‌اش فعالیت جنبش رادیکال ضد عرب گروه Hill top را می‌توان ذکر کرد.

رویکرد این نویسندگان غربی به عهد عتیق به برداشتی از فلسطین می‌انجامد که برای مسلمانان و مسیحیان هیچ جایگاهی قائل نیستند و به تعصب و پیش‌داوری و تبعیض علیه آنان در سرزمین فلسطین دامن می‌زنند. آسپرین زاگ (۱۹۹۰) مثالی از یک رهبر سیاسی مذهبی به نام رابیع میرخان می‌زند که از دیدگاه او در عهد عتیق ظهور مجدد مسیح پیش‌بینی شده است که بهشت زمینی اسرائیل را در حکومت آخرالزمانی خویش می‌سازد و مسیح فقط هنگامی می‌آید که جهان از ظلم پر شده باشد این ایده که ظهور منجی با اوج ظلم در جهان هم‌زمان است را آسپرین زاگ مسیحی کردن فاجعه۲۰ می‌نامد. ازجمله اشاره به شرایطی شده که دوره آخرالزمان معبد یهودی که در سال ۷۰ پیش از میلاد تخریب شد به کوهی که در آن استقرار داشت و در اورشلیم واقع است بازخواهد گشت. نکته قابل‌توجه این است که این مکان دقیقاً جایی است که قب‌الصخره واقع شده است که برای مسلمانان سومین مکان مقدس شمرده می‌شود.

یکی از شرایط موردنظر برای ظهور مسیح آن است که کرانه غربی فلسطین کاملاً در اختیار یهودیان قرار بگیرد به همین دلیل این پیروان افراطی برای دست یافتن به شرایطی که آسپرین زاگ (۱۹۹۰) فاجعه‌بار خوانده است، دست به هر نوع خشونت می‌زند.

آسپرین زاک تصور می‌کند رویکرد افراطی داعش تا حد زیادی از خوانش یهودی رابین میرخان گرته‌برداری شده است و توازی‌های بسیار جالبی بین آن‌ها دیده می‌شود و بر همین اساس وود تصورمی کند که داعش از اساطیر مورد نظر خود در ادیان دیگر استفاده کرده و تلاش کرده که متناظر آن‌ها را در دین اسلام بیاورد، اگر چنین باشد؛ نباید خشونت در داعش را به دین اسلام ارتباط داد. بدون تردید این یکی از امتیازات مهم کتاب وود است که داعش را نه بازگشت به سلف که پدیده‌ای کاملاً مدرن می‌داند که رگه‌های التقاطی آن با دو دین مسیحیت و یهود هم وجود دارد.

یادداشت‌ها:

۱- عنوان فرعی کتاب چنین است: Encounters with The Islamic State

۲- مشخصات این مقاله: Tom O’Connor(2002) if Iran falls ISIS May Rise Again, Newsweek, 27 Dec توضیح این نکته ضروری است که این مقاله با انتقادهای زیادی روبه‌رو شد. تام کانر خود در BBC به برخی از این انتقادها پاسخ داد.

۳- عنوان این مقاله: Graeme wood (2016) Donald trump and The Apocalypse Is Rome lealy ISIS Ultimate trophy? The Atlantic, 22 feb,

۴- به عبارت دیگر، اگر x را عقاید و y را رفتارهای اجتماعی در نظر بگیریم x y

۵- به عبارت دیگر z x y که x و y به همان مفهوم، اما z بافت اقتصادی، اجتماعی است.

۶- هرتاگ درواقع در دو اثر به اتفاق گامبتا در ۲۰۱۶ و در ۲۰۱۹ دیدگاه‌های خود را بیان کرده است.

۷- هرتاگ این سه ویژگی را سه‌گانه روان‌شناختی Psychological triad نامیده است.

۸- در ترجمه فارسی این کتاب در صفحات ۱۴۵-۱۴۲ معرفی شده است.

۹- فروید چهار نوع همانندسازی تعریف می‌کرد که یکی از آن‌ها همانندسازی با پرخاشگر است.

پی‌نوشت:

-۱ Graeme Wood

۲- اگر حکومت ایران سقوط کند داعش مجدداً سر برمی‌آورد.

-۳ Governor General

-۴ Dexter Filkins

-۵ Selection bias

-۶ JurgensMeyer

-۷ Sprinzak

-۸ Aum Shinrikyo

۹- چشم‌انداز ایران: استیو بنان از پاپ فرانسیس خواست که علیه او اراط گرایی اسلامی تبلیغ کند. او در جواب گفت ما در مذهب اسلام، مسیحیت و یهود افراطیونی داریم، ولی افراطی مذهبی معنی نمی‌دهد که بنان از پاپ ناراحت شد.

-۱۰ Dawkins Richard

-۱۱ Armstrong Karen

-۱۲ McCants

-۱۳ Hegghammer Thomas

-۱۴ Significance Quest theory

-۱۵ Kruglanski & Fishman

-۱۶ Self & others

-۱۷ Sensation Seeking

-۱۸ Schumpe & Belanger

-۱۹ Manes Sperber

-۲۰ Catastrophic Messinanism

منابع مقاله نزد مجله موجود است

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط