۱ دیدگاه

راه نجات

لطف‌الله میثمی

یادتان هست وقتی بچه بودیم زمین می‌خوردیم و گریه می‌کردیم، مادر برای آرام کردن ما زمین را یا پله‌ها را کتک می‌زد که چرا بچه مرا انداختی! به کودک یاد ندادیم که خطا کردی، به مانع توجه نکردی و افتادی، باید مراقب راه رفتنت باشی. از کودکی به ما یاد دادند که خطا در کار تو نیست، همواره دیگران و زمین و زمان مقصرند. در مدرسه وقتی دانش‌آموز در امتحان نمره نمی‌آورد، می‌گفت معلم به من صفر داد. نمی‌گفت صفر گرفتم، اما نمره ۲۰ را هنر خودش می‌دانست و می‌گفت ۲۰ گرفتم. با خطاهای افراد هم چنان خصمانه برخورد می‌کردیم و می‌کنیم که کسی جرئت خطا کردن نداشته باشد. درصورتی‌که خطا و اشتباه امری طبیعی و انسانی است، مهم این است که از این اشتباهات درس بگیریم و آن را تکرار نکنیم. در ادبیات مردمی ما گفته می‌شد «گل بی‌عیب خداست»؛ بنابراین داشتن نقص و کاستی برای بنده خدا امری پذیرفتنی و بلکه حتمی است، اما این نگاه در میان ما جا نیفتاده است. این‌چنین است که در فرهنگ سیاسی ما کمتر کسی اشتباه می‌کند. اگر هم خطایی آشکار از او سر زد، ده‌ها دلیل و عامل برای توجیه آن و پوشاندن آن پیدا می‌کند. اگر شده پای خدا و کائنات و تقدیر و سرنوشت را هم به میان می‌آورد تا خود را تبرئه کند، اما علی‌رغم این فرهنگ نادرست در طول تاریخ، همواره صداقت و راستی ماندگار بوده و خوشایند و مطلوب مردم بوده است.
تجربه جمال عبدالناصر در جنگ ژوئن
در ژوئن ۱۹۶۷ میلادی یا خرداد ۱۳۴۶ شمسی جنگ گسترده‌ای میان کشورهای عرب و اسرائیل رخ داد. در این جنگ اسرائیل توانست دولت‌های مصر و سوریه و اردن را شکست دهد و صحرای سینا در مصر، ارتفاعات جولان سوریه و بقیه سرزمین‌های فلسطینی را که در مدیریت اردن بود اشغال کند. آن زمان مرحوم جمال عبدالناصر رئیس‌جمهور وقت مصر بود که تا حدی به‌عنوان یک رهبر مقبولیت داشت. وی در ابتدا خود قصد جنگ با اسرائیل را نداشت، اما تحت فشار عواملی به این مسیر کشیده شد. او در کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرده بود: «ما خواهان جنگ نیستیم، اما اگر مورد تجاوز قرار بگیریم، اسرائیل را نابود خواهیم کرد». رسانه‌ها جمله آخر وی دال بر نابودی اسرائیل را برجسته کردند.
هشتم ژوئن که شکست مصر از اسرائیل برملا شد مردم مصر او را عامل این شکست دانستند و در کوچه و خیابان از او انتقاد می‌کردند. وضع اقتصادی مصر هم در این اواخر با مشکلات زیادی روبه‌رو بود، اما رفتار ناصر وضعیت مصر را دگرگون کرد. او تصمیم گرفت همه مسئولیت‌ها را به گردن بگیرد و کنار برود. همین کار را کرد و از ریاست‌جمهوری استعفا داد. اریک رولو، خبرنگار معروف لوموند، آن روزها در مصر شاهد وقایع بود. او می‌گوید وقتی ناصر استعفانامه‌اش را از روی کاغذ در تلویزیون می‌خواند چهره‌ای پریشان و صدایی لرزان داشت. پس از پخش خبر استعفای ناصر، مردم به خروش آمدند. اریک رولو می‌نویسد: «مردم مانند مورچگانی که ناگهان از لانه‌های خود خارج می‌شوند، از منازل خویش بیرون می‌آمدند… مردان دوان ‌دوان و گریان، با لباس خانه و پابرهنه و زنان با لباس خواب و بچه‌ها هراسان و نگران فریاد می‌زدند: ناصر…ناصر! ما را ترک نکن… ما به تو احتیاج داریم…». مردم می‌گفتند: ای جمال، ای کسی که کانال سوئز را ملی کردی، برگرد برگرد؛ لذا کسی را دلسوزتر از ناصر برای رهبری نمی‌یافتند. امیدوار بودند با ریشه‌یابی و جمع‌بندی این شکست بتوانند دوباره بر اسرائیل پیروز شوند و متصرفات آن را آزاد کنند. مردم پشیمانی و توبه عبدالناصر را پذیرفتند و دوستی بیشتر خود را نسبت به گذشته به وی ابراز داشتند. عبدالناصر دعوت مردم را پذیرفت و دوباره با عزمی راسخ‌تر مشغول به کار شد. او خود را در ملت ذوب کرد و ملت هم در او ذوب شد. تلاش‌های او در امر دفاع از کشور را جانشینش هم ادامه داد و در اکتبر ۱۹۷۳ خط دفاعی شرق کانال سوئز را شکست و با هماهنگی اردن و سوریه، صحرای سینا و بلندی‌های جولان را پس گرفت و بر اسرائیل پیروز شد.
تجربه پیامبران
قابل توجه است که قرآن از پیامبران سیمایی عاری از تکبر و خودبینی ارائه می‌دهد. «آدم» به‌عنوان اولین کسی که وارد تاریخ می‌شود انسانی خطاپذیر شد. او پس از هبوط به ورطه سقوط نیفتاد و راه صعود و اعتصام؛ یعنی چنگ زدن به ریسمان خدا و در پناه خدا قرار گرفتن را ادامه داد و خدا نیز پس از توبه، دوستی‌اش به او را بیشتر کرد. حضرت موسی پس از قتل غیرعمدی که در مصر انجام می‌دهد، بلافاصله می‌گوید: «قَالَ هَذَا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَان…» … «فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ…»؛ این عملی شیطانی بود، خدایا از من درگذر و خدا از او در گذشت. همچنین در سوره طه، خداوند خطاب به حضرت موسی می‌فرماید: «وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاکَ فُتُونًا…»؛ تو آدمی را کشتی و چون غمناک و پشیمان شدی تو را از غم نجات دادیم و تو را بارها بیازمودیم.
هنگامی که موسی فرعون را به دست برداشتن از استکبار و پذیرش رب ‌العالمین دعوت کرد فرعون به موسی گفت: آیا یادت می‌آید که آدمی را کشتی و تو از انکارگرانی «وَفَعَلْتَ فَعْلَتَکَ الَّتِی فَعَلْتَ وَأَنْتَ مِنَ الْکَافِرِینَ». موسی بدون تکذیب این امر می‌گوید: «قَالَ فَعَلتُهَا إِذا وَأَنَا مِنَ ٱلضَّالِّینَ»؛ آری! انجام دادم و آن زمان من از گمراهان بودم.
فرعون پس از مشاهده صداقت موسی و اظهار پشیمانی و توبه در درگاه خداوندی نمی‌تواند در او نقطه‌ضعفی بیابد و از آن طریق راه نفوذ و سلطه‌ای بر او پیدا کند. وقتی انبیای اولوالعزم با این شفافیت خطاپذیری خود را اعلام می‌کنند و راه اعتصام و چنگ زدن به ریسمان خداوندی و عصمت‌جویی را می‌پیمایند، دور از انتظار نیست رهبران سیاسی در مواقع بحران و فاجعه و برای برون‌رفت از آن از این الگوهای متعالی سرمشق بگیرند.

۱ دیدگاه. Leave new

  • بهروز رشیدیانی
    ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ ۸:۲۴ ق٫ظ

    سلام و درود
    امید بستن به بازگشت از مسیر اشتباه راه نجاتی است که تنها بر رهبرانی گشوده خواهد شد که حد قابل قبولی از شرافت و درستکاری را در صعود به قله قدرت رعایت کرده باشند.
    {امام} خمینی هم در پذیرش قطعنامه همین کار را کرد اما توقع چنین توفیقی از رهبر کنونی بعید می نماید به همان دلیلی که معروض گردید.
    با تشکر، بدرود.

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

نشریه این مقاله

مقالات مرتبط